دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

درباره‌ی پدر و مادرم…

این نوشته خطاب به مهمترین دو نفر زندگیم است: پدر و مادرم…

امروز در خدمت پدر و مادرم بودم.

بعد از مدت‌ها که عموماً من به آنها سر میزنم، فرصتی دست داد تا آنها به خانه‌ی من بیایند.

در دهه‌ی اول و دوم زندگی، فکر مي‌کردم از یک خانواده‌ی سطح پایین جامعه هستم. پایین‌ترین طبقات.

خانواده‌ای با تحصیلات رسمی پایین. خانواده‌ای از طبقه‌ی کارگر. قدرت مالی کم و حساس به هزینه‌های لوکس.

دوست نداشتم از خانواده‌ام برای کسی توضیح بدهم. دوست نداشتم کسی به خانه‌مان بیاید. دوست نداشتم بگویم که پدر من راننده‌ و مادر من خانه‌دار است.

 

پدر و مادر محمدرضا شعبانعلی

پدر و مادرم (عکس کمی قدیمی است)

در دهه‌ی سوم زندگی، با این واقعیت کنار آمدم. به هر حال من از طبقه‌ی پایین جامعه‌ام و می‌کوشم جای خود را در طبقات بالاتر باز کنم.

سالهای اخیر و در میانه چهارمین دهه زندگی، که بیشتر می‌خوانم و بیشتر دنیا را گشته‌ام و ده‌ها هزار دانشجویم، مسائل و مشکلات و دغدغه‌های خانوادگیشان را برایم می‌گویند، دیدگاهم تغییر کرده است.

حالا خوب در یادم مانده است که پدرم قبل از مدرسه تمام سواد نوشتاریش را در پنج یا شش سالگی، به من آموخت.

حالا خوب یادم هست که در همان سالهای دهه نخست زندگی، در تمام بحث‌های بزرگسالان شرکتم می‌دادند.

حالا خوب یادم هست که مادرم به مدرسه می‌آمد تا از معلمم بپرسد که برای مطالعه‌ی خارج از درس، چه کتاب یا مجلاتی را پیشنهاد می‌کند.

حالا خوب یادم هست که بعد از اخراج از علامه‌حلی به دلیل نمرات پایین، مادر و پدرم هفته‌ها پشت در دفتر دبیرستان البزر نشستند و به دزفولیان مدیر مدرسه می‌گفتند: پسر ما را ببین. استعدادش خوب است. مطمئن هستیم از اینکه کمک می‌کنید ادامه تحصیل دهد پیشمان نمی‌شوید. دزفولیان نه به خاطر من، که به احترام آنان، من را ثبت نام کرد.

حالا خوب یادم هست که هزینه‌هایی مثل غذای بیرون مدرسه چندان مورد استقبال قرار نمی‌گرفت، اما وقتی حرف از کتاب خریدن می‌شد، هیچکس در مورد تعداد و قیمت کتاب نمی‌پرسید.

حالا خوب یادم هست که در مهم‌ترین تصمیم‌های زندگیم (زندگی خانوادگی، ماندن یا نماندن در ایران، ادامه تحصیل، انتخاب شغل و …) کنارم ایستادند و نظر دادند و صحبت کردند. اما در آخرین لحظه، همیشه گفتند اختیار زندگی تو در دست خودت است. ما فقط نظرمان را می‌گوییم.

این روزها، دیگر احساس سابق را ندارم. من در خانواده‌ای رشد کرده‌ام که از طبقات بالای اجتماع است. خانواده‌ای که فرزندانش را همواره حمایت کرد اما هرگز مانعشان نشد. خانواده‌ای که به ما آگاهی و حق خطا کردن را همزمان داد. خانواده‌ای که نماز نخواندن و نماز شب خواندن ما را، با تمام سختی‌هایی که برایشان داشت، در سکوت نگاه کرد تا ایمان خود را با «دلی آرام و قلبی مطمئن» برگزینیم.

برخلاف برخی خانواده‌های ضعیف و فقیر این جامعه که ثروت محدود خود را پس از مرگ در قالب پورش و مازراتی و بوگاتی برای فرزندانشان به ارث می‌گذارند، ثمرات میراث پدر و مادر من، هنوز، در زمانی که در قید حیات هستند، به زندگی من سرازیر شده است.

خوشحالم که اکنون که اینها را در این چند سال اخیر فهمیده و آموخته‌ام، پدر و مادرم هنوز هستند و این نوشته‌ را مثل تمام نوشته‌های من با شور و شوق می‌خوانند…

—————————–

پی نوشت: با توجه به فضای شخصی این پست، گفتم شاید کسانی که این مصاحبه را در مورد زندگی من نشنیده‌اند بخواهند الان آن را بشنوند. قبلاً آن را روی سایت منتشر کرده‌ام. علیرضا صائبی زحمت این گفتگو را کشیده.

گفتگوی من و علیرضا صائبی – یک مصاحبه‌ شخصی

 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



126 نظر بر روی پست “درباره‌ی پدر و مادرم…

  • فرید آقاجانی گفت:

    یک جمله رو از بچگی هر وقت پدر و مادر رو اذیت می کردیم ازشون می شنیدیم
    ایشالا یه روز پدر مادر میشی، می فهمی
    ما هم همه مثل هم، با تمسخر جواب میدادیم: حالا کو تا اون روز! ببینیم و نظاره کنیم
    الان چهل روزه پدر شدم
    و کم کم یه چیزایی رو حس می کنم
    باورم نمیشه معنای پدر مادر تا این حد عمیق بوده
    از شعار و قصه و داستان و فیلم و آهنگ گذشته و فراتر میره
    فقط یه چیز باید بگم
    در پایان
    که
    همه شما:
    ایشالا یه روز پدر مادر میشید، می فهمید!

  • محسن سعیدی پور گفت:

    http://s8.picofile.com/file/8312862742/IMG_0060.JPG
    سلام
    به لطف فرید این پست رو دیدم.آدمهایی که توی این عکس هستند شاید مثل من خیلی دوست داشتن تا با پدر محدرضا هم صحبت بشن.شاید فرصتش نبود ولی افتخار بزرگیه، برای من لااقل ،بودن در قابی با پدر معلمم .حتی برای چندثانیه.
    عکس از ایمان نظری

  • فرید آقاجانی گفت:

    چقدر زیبا
    ای خدا
    همیشه در ارزو بودم پدر و مادر چنین انسان و معلم نازنین بزرگی رو ببینم
    امروز خیلی اتفاقی با سرچ تو گوگل این عکس رو پیدا کردم
    خدا حفظشون کنه
    و قطعا بابت چنین فرزندی جایگاه خاصی در دنیا و اخرت دارند
    آنچه از دل برآید همین است
    کار باید لله باشد

  • پاسخ دادن به بانو لغو پاسخ(مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    پاسخ دادن به بانو لغو پاسخ

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser