
دیشب یکی از دوستانم تکهای از یکی از سمینارهای قدیمیم (فکر میکنم مربوط به حدود ۱۵ سال قبل) رو برام فرستاد. با این کلیپ کوتاه خاطرات اون دوران برام مرور شد. در خلوت خودم، وقتی ایام کلاس و سمینار و همینطور تصمیمهای بعدش رو مرور میکنم، حس خوبی دارم و از کلیت اون کارها و اون سالها راضیم. مثلاً اینکه: سر کلاس، سمینار و جلسه، خشک و رسمی نبودم. کلاس و درس برام شغل نبود (و نیست)، بخشی از زندگی بود. بهخاطر همین، سبک حرف زدنم پای تخته، همون سبکی بود که پایین تخته یا بیرون کلاس داشتم. مخاطبم هم این رو میدونست و راضی بود. هیچوقت درگیر فضاهای رقابتی اون دوران نشدم. مثلاً یادمه که دو موسسهٔ بهار و ماهان در اون دوران خودشون رو رقیب هم میدیدن. من با هر دو موسسه دوست […]
آخرین دیدگاه