سرگرمی جدیدی آغاز شده است. موبایل را به دست یکی از دوستانتان بسپارید. سطل آبی را در دست بگیرید. کمی صحبت کنید. آب را بر سرتان بریزید و دوستان و آشنایانتان را به این بازی جدید (که چالش! نامیده میشود) دعوت کنید.
این چالش، که البته نخستین طراح آن مشخص نیست و منابع مختلف، افراد مختلفی را به عنوان طراح آن معرفی میکنند، با هدف افزایش آگاهی عمومی در مورد ALS طراحی شده است. ALS نوعی بیماری است که روی بازسازی سلولهای عصبی مغز و ستون فقرات اثر میگذارد و منجر به ضعف عضلانی، از دسترفتن کارکرد بازوها و پاها و مشکلاتی در صحبت کردن، نفس کشیدن و بلعیدن میشود. شرکت کنندگان در این چالش، یا میپذیرند که در مدت زمانی مشخص (معمولاً بیست و چهار ساعت) پس از دعوت دوستان، سطل آب یخ را بر سر خود بریزند یا صد دلار به انجمنی که در مورد بیماری ALS تحقیق میکند کمک کنند.
قطعاً در یک جامعهی ایدئولوژیک سنت زده مثل جامعه ما، هر کاری یا «حق» است یا باطل. یا درست است یا نادرست.
اگر انتظار دارید تا پایان این متن، نتیجه بگیرید که نویسنده ی متن، موافق این چالش است یا مخالف آن، احتمالاً به نتیجه خاصی نخواهید رسید و بهتر است وقت ارزشمندتان را برای خواندن این نوشته تلف نکنید.
عادت کرده ام که وقتی در مورد اثرات یک رویداد فکر میکنم با خودم چند نکته را یادآوری کنم.
نکته اول اینکه به جای اینکه بپرسم درست بود یا غلط؟ بپرسم مفید است یا غیرمفید؟ نکته دوم اینکه بلافاصله پس از مفید و غیر مفید، این سوال را اضافه کنم که: برای چه کسی؟ حتی دزدی هم عملی مفید است. اگر دنیای تحلیل ما، به رویاهای آقا یا خانم دزد محدود باشد! نکته سوم اینکه دستاوردهای آن به چه بازهای محدود میشود؟ و نکته خودخواهانه و اعتراف آخر اینکه از این رویداد، چگونه میتوانم برای توضیح بهتر و ترویج بیشتر پیامی که در ذهن دارم استفاده کنم؟
دستاوردهای یک سطل آب یخ برای تحقیقات مربوط به ALS: مجموعه alsa که مهمترین ذی نفع این کمپین تبلیغاتی است در سال گذشته تنها توانسته بود ۶۴ میلیون دلار منابع مالی برای تحقیقات خود جذب کند، فقط در روز پنجشنبه ۲۱ آگوست ۲۰۱۴، ده میلیون دلار کمکهای مردمی دریافت کرد. بنابر این کمپین در کوتاه مدت و میان مدت لااقل برای alsa مفید بوده است.
دستاورهای یک سطح آب یخ برای مبتلایان به ALS: در حال حاضر در آمریکا، حدود سی هزار نفر گرفتار این بیماری هستند و به نظر میرسد که قرار گرفتن این بیماری در مرکز توجه میتواند برای آنها دستاورهای مثبتی داشته باشد. تجربه نشان داده است مردم – حداقل تا مدتی – با مبتلایان این بیماری برخورد بهتری داشته و آنها را بهتر درک خواهند کرد. شاید نوعی امنیت ذهنی و ضعیف شدن «احساس تنهایی و رهاشدگی» که در بیماریهای خاص، به سراغ بیماران میآید، از دستاوردهای کوتاه مدت و میان مدت این کمپین باشد.
دستاوردهای یک سطل آب یخ برای افراد مشهور و سلبریتی: به هر حال باید بپذیریم که بسیاری از افراد مشهور، علاقمند به خوراکهای رسانهای جذاب هستند. قطعاً چالش آب یخ، چالش جذابی است و خاصیت وایرال و ویروسی دارد. افراد زیادی کلیپهای این چالش را به اشتراک میگذارند. به گزارش نیویورک تایمز، در فاصله حدود دو ماه، تقریباً یک میلیون و دویست هزار نفر، ویدئوهای چالش آب یخ ضبط کرده و منتشر میشود. بنابراین با توجه به علاقه شدید مردم به این سوژه، به نظر میرسد افراد مشهور و محبوب هم – حتی به فرض اینکه این بیماری را نشناسند و جزيیات این کمپین را ندانند – میتوانند با کمترین هزینه و مطالعه، سوار بر موج ALS و ستون فقرات ضعیف بیماران آن، جادهی شهرت و برندسازی را، با سرعتی مناسب، بپمایند.
دستاوردهای یک سطل آب یخ برای دختران و پسران ایرانی: درست است که ما به دلایل تحریم و محدودیت ارتباط اقتصادی با جهان، نمیتوانیم پولی به حساب کسی بریزیم و صد دلار یک سوم تمام پولی است که دولت با نرخ ارزان، برای یک مسافرت خارجی در سال، با تحمل صفهای طولانی و زحمت و دردسر به ما «میفروشد». اما به هر حال، تفریح جالبی است. اینستاگرام و توییتر و فیس بوک، گرسنگانی با دهان باز هستند که در انتظار محتوای تازه اند. تازه میتوانیم کمی بومی سازی هم بکنیم و در انتهای فیلم بگوییم که ما پولمان را به محک میدهیم! شاید نتوان به سادگی در مورد ترویج شگفت انگیز این چالش در ایران صحبت کرد، اما به نظر میرسد برای جوانانی که اگر به خیابان بروند، انواع گشت های مختلف با عناوین شگفتانگیز و پرطمطراق، تحت عنوان اصلاح و هدایت و ارشاد و راهنمایی، سطح آبی سرد بر سر شادیهای کوچک آنها میریزند، همین گفتگوهای ساده و سرگرمیهای زودگذر مجازی، فرصت کوتاهی برای تجربهی «گرمای دوستی و زندگی و ارتباط اجتماعی» باشد. بنابر این نمیتوان گفت چنین کمپینی خالی برای جوانان ایرانی خالی از فایده است.
دستاوردهای یک سطل آب یخ برای موسسات خیریه و سازمانهای مردم نهاد: این چالش به موسساتی از این دست یادآوری میکند که دوران تبلیغات و اطلاعرسانی به شکل قدیمی رو به پایان است. دیگر به سادگی سابق نمیشود با نشان دادن کودکان گرسنه و صورتهای زخمی و استخوانهای بیرون زده، مردم را به کارهای داوطلبانه مطرح کرد. پیام کمپینها باید تا حد امکان در حاشیه باشد و جنبههای سرگرمی حتماً در آنها در نظر گرفته شود. جای دنیل پینک را باید خالی کرد که میگفت: طراحی در دنیای امروز اگر با سرگرمی و بازی همراه نشود محکوم به شکست است.
دستاوردهای یک سطح آب یخ برای محققان شبکههای اجتماعی و فضای دیجیتال: ایدهها و ابزارها و تکنیکهای قابل استفاده برای محتوای وایرال، که مردم علاقمند به نشر آنها باشند، یکی از سوالات همیشگی برای فعالان شبکههای اجتماعی و محققان حوزه محتواست. چنین حرکتهایی، نرخ ترویج آنها، گرافهای توسعه و به اشتراکگذاری آنها، ضریب نفوذ و گستره نفوذ آنها، همه و همه، نمونههای ارزشمندی برای مطالعات محققان اجتماعی است. همچنین شاید مدافعان شبکههای اجتماعی که معمولاً به این متهم هستند که نرخ تبدیل یا Conversion در آنها پایین است و به عبارتی، آگاهی در شبکههای اجتماعی (بر خلاف آگاهی در فضاهای اجتماعی خارج از این شبکهها) به سادگی به اقدام منجر نمیشود، حداقل تا مدتی، دلیلی خوب برای دفاع از خودشان بیابند.
به هر حال، چالش آب یخ هم به پایان خواهد رسید. بیماران ALS هم به زندگی عادی خود ادامه خواهند داد. افراد مشهور و موسسات خیریه و دختران و پسران و توییتریها و فیس بوکیها هم، خبرهای جذابتری برای پیگیری خواهند یافت. اما شاید برخی از دستاوردهای فوق، اثرشان را تا مدت طولانیتری حفظ کنند…
حالا نوبت من است که شما را به یک چالش دعوت کنم! اگر این تحلیل را مفید میبینید آن را با دوستان دیگر خود هم به اشتراک بگذارید و اگر هم مفید نیست، یک لیوان آب خنک بردارید و … بنوشید! همین کار دوم شما هم، من را خوشحال میکند.
من اول یک لیوان آب خنک مینوشم.و به اشتراک هم میذارم
سلام محمدرضا جان خیلی دلم می خواد درباره پیامدهای اختلاس در کشور بگی.
ممنون
ممنون بابت متن پربارتون
به نظرم رسید آغاز کننده این کمپین خیلی هم نامعلوم و گمنام نبوده. آقای زاکربرگ فیس بوک، خانم کلینتون، آقای جورج بوش، آقای گیس و اصحاب شناخته شده ایی به این کمپین پیوستند که خیلی شون در طول بازه زمانی دو سه هفته اخیر این کار رو کردند و این موج زمانی شدت گرفت که صهیونیستها در حال مذاکره با حماس بودند و موج منفی افکار عمومی روی مذاکرات سایه افکنده بود. البته این احتمال هست که هیچ ارتباطی بین شدت گرفتن این کمپین و موضوع کشتارهای غزه و صهیونیستها نباشه؛ با این حال Fact ای که من به یاد میارم این هست که با ورود این موج، موج حمایتهای مجازی از مردم غزه فروکش کرد و به فراموشی سپرده شد. اگر من جای بنیامین نتانیاهو بودم حتما برای اوجگیری این کمپین و کاهش فشارها حمایت میکردم. البته همونطور که گفتم صرفا یک احتمال این بود.
يه هويي ياد دايي جان ناپلئون افتادم
یک لیوان آب نوشیدم!
با سلام تفسير بسيار جالبي بود قطعا نوع نگاه انسان ها به پيرامون خود وجه تمايز ان ها است ديدگاه مطروحه جالب خواندني و البته اموزشي است و من از اين بابت سپاسگزارم . خدمت در عرصه اي كه شما در ان قدم نهاديد قطعا شايسته فرهيختگاني است كه كرشمه هاي فرهنگي اين مرز و بوم را درك كرده اند و شما از جمله اين بزرگوارانيد . بعضي وقت ها مثل روز سمينار به ادم هاي مثل خودت حسوديم ميشه كه چرا من اين اراده و نهايتا فرصت خدمت را در خودم خلق نكردم.
با عرض یلام و خسته نباشید
امید وارم بی ادبی مرا ببخشید اما نوشته واقعا ضعیفی بود
خیلیا به کامنت شما رای منفی دادن!
ولی من دوست دارم بدونم چرا فکر میکنید نوشته ضعیف بوده؟
سلام دوست عزیر
از حدود ۱ سال قبل به علت یه شوک عصبی به خاطر فوت یکی از اقوام، پدرم دچار مشکلی توی صداشون شدند(یه مقدار صداشون خشدار شد) که به مرور بدتر هم شد. حدود شش ماه این متخصص اون متخصص رفتیم ولی متاسفانه هیچکدوم تشخیص درستی دراین مورد نداشتن تا یه مقدار مشکلشون بیشتر هم شد و از نظر فیزیکی یه مقدار ضعیف تر شدند با پیگیری بیشتر خانواده خدمت یکی از متخصص های محترم رسیدیم توی جلسه اول با مشاهده پرونده پدرم احتمال بیماری ELs رو دادند که معاینات تکمیلی بیماری els رو قطعی اعلام کردند.
حالا من امید وارم با این شرایطی که پیش اومده حداقل متخصص های گوش و حلق وبینی، گوارش و … بادیدن این نشونه های که شما دوست عزیز از اونها اسم بردید مریضای ما رو زود تر به متخصص مغز و اعصاب معرفی کنند با اینکه شرایط درمان این بیماری خیلی مشخص نیست…
محمد رضای عزیز
شجاعانه و متعهدانه است که حاکمیت نظامهای اخلاقی قدرتمند و بلامنازع رایج را برنمی تابی، و واقف هستی که تقسیم بندیهای پذیرفته شده، رسمیت یافته و انعطاف ناپذیر آدمها و رفتارهایشان به “خوب و بد”، “حق و باطل”، “سعید و شقی”، “نیک و شر”، “قبیح و حَسَن”، “درست و نادرست” و …. چه ظرفیت مساعدی دارد برای خطاکاری، سوءاستفاده و اتخاذ تصمیم ها و صدور رفتارهای نادرست. و خرسند کننده است که تو مسئولانه معیار فروتنانه تر “مفید و غیرمفید” را برای سجش رفتارها برمی گزینی.
همچنین تحسین برانگیز است که فارغ از جو زدگی و تحمیل شرایط زمانه؛ با بهره مندی از ذهن ورزیده، خلاق و جوّال ات به تحلیل عالمانه ی یک رفتار میپردازی، آنرا از جنبه های گوناگون مورد بررسی قرار میدهی و هیچ نکته ی ناگفته ای را باقی نمیگذاری .
من نیز فکر میکنم از آنجاکه داشته ها و نداشته های بشر و آموخته ها و نیاموخته هایش ریشه ی تاریخی-اجتماعی دارد، ناگزیریم در تقسیم بندیهای رایج و متعارف انسانها و رفتارهایشان، تردید و تجدیدنظر کرده و این قول را بپذیریم که انسانها دو دسته اند: “آموزش دیده و آموزش ندیده”.
پذیرش این نوع تقسیم بندی، ناگزیرمان خواهد ساخت که مشفقانه تر و آسانگیرانه تر درباره ی آدمها و رفتارهایشان قضاوت کنیم. در سرزمینی که “دیده شدن” صرفا مختص افراد معدود و مشهور باشد، طبیعی است که دیگران نیز هرگاه زمینه و بهانه ای بیابند، به اقناع میلشان به شهرت طلبی بپردازند.
من فکر میکنم چالش سطل آب یخ، همین که دستاورد مالی خوبی برای بیماران نیازمند در بر دارد، قابل قبول است؛ اگرچه برخی از شرکت کنندگان در آن، جویای شهرت و خوشنامی باشند. مضاف بر این، فکر نمیکنم لازم باشد ابتدا تهذیب نفس کرده، به کمالات و فضایل اخلاقی نایل و آراسته شده و سپس از سر اخلاص و بی شائبه به انجام کارهای خیر و کمک به نیازمندان مبادرت ورزیم. متأسفانه در سرزمین ما، هستند افراد ثروتمند و بی تفاوتی که از بیم ابتلای به گناه تظاهر و ریاکاری، از کمک به نیازمندان سر باز میزنند! و دیگرانی را که آشکارا به مساعدت نیازمندان می شتابند به تظاهر و خودنمایی متهم میکنند.
بپذیریم که انسانهای میانمایه دوست دارند “دیده شوند”. و بگذاریم که از رهگذر “دیده شدن” آنها، نیازمندان هم دستاوردی داشته باشند.
محمد رضای عزیز
تحسین برانگیز است که در این نوشته و عموم نوشته هایت، هیچ ملاحظه ای را برنمی تابی. و در آثارت صراحت و عقلانیت جلوه ی ویژه ای دارد. نظام اخلاقی ای که میتوانم در کارهایت بجویم و بیابم همانا نظامی است عقل محور، تکلیف مدار، خویش بنیاد، و بشدت نسبیت ناپذیر.
کم شمارند متن هایی از این دست. کم شمارند متن هایی که آنچنان عقلانی و قوی و مستدل باشند که این گفته ی نیچه را به ذهن متبادر سازند:
“دانش بخاطر خود دانش”؛ این است واپسین کمندی که اخلاق بر سر راهتان میگذارد: و درنتیجه آدمی یکجا در آن گیر می افتد.”
اطلاعيه محك درباره چالش سطل آب يخ
موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان ” محک ” ضمن تحسین حرکت جهانی انجام شده با عنوان چالش سطل يخ برای جلب توجه جامعه به موضوع بیماری ALS و با توجه به اینکه به تازگی در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی اقدامات مشابه با این رویداد به محک یا به جامعه پیشنهاد داده میشود، توجه یاوران گرانقدر محک و آحاد جامعه را به نکات زیر جلب مینماید:
اثرگذاری این حرکت زیبا در نوآوری نهفته در ایده بکر آن برای این بیماری بوده است. بدیهی است که تکرار این عمل و تقلید از آن به نفع كودكان مبتلا به سرطان كه موضوع اين حركت زيباي جهاني نبوده است ، در این فاصله کوتاه از طرح آن در سرتاسر جهان، تصویری خوشایند از محک را در اذهان عمومی به جا نخواهد گذاشت.
آثار مادي و معنوي چنين اقدام ارزشمندي تنها متعلق به بيماران مبتلا به ALS در سراسر جهان مي باشد و هدايت و تخصيص اين آثار به موسسه خيريه محك و كودكان مبتلا به سرطان خارج از اصول حاكم بر اين موسسه مي باشد.
حرکت نمادین انجام شده برای توجه به بیماران مبتلا به ALSدر جغرافیا و فرهنگ دیگری طراحی و اجرا شده است که متکی بر عناصر مورد پذیرش آن حوزه بوده است و اجرای آن در فرهنگ و جغرافیای ما میتواند واجد تعارضات فراوانی باشد که بارز ترین آنها به هدر رفتن هزاران لیتر آب در شرایط بحران کم آبی حاکم بر کشور است.
لذا موسسه محک ضمن تحسین مجدد حرکت جهانی انجام شده، از تقلید آن به نفع كودكان مبتلا به سرطان پرهیز نموده و از هموطنان نیکوکارمان نیز درخواست مینماید از انجام آن به نفع موسسه محك و كودكان مبتلا به سرطان پرهيز نمايند. در پايان موسسه محك براي همراهي با بيماران ALS اسامي و آدرس وب سايت موسسات خيريه حمايت از مبتلايان به اين بيماري را جهت تخصيص كمك هاي علاقه مندان به شركت در اين چالش جهاني ارائه مي كند:
http://www.radoir.com انجمن بيماريهاي نادر ايران
http://www.helpals.ir انجمن كمك به بيماران ALS
سلام سمانه جون
ممنونم از اطلاع رسانی موثق و موثرت.
سلامت و امیدوار باشی.
سلامتی بالاترین نعمتی است که خدا به ما عطا کرده، هر لحظه باید یادمون باشه که ازش لذت ببریم و به خاطرش شاکر باشیم.
سلام سیمین جان
این کاری بود که به عنوان یکی از همیاران محک میتونستم انجام بدم
قربان محبت شما :سمانه عبدلی
محک عالیه. عالی.
هم از نظر منطق بازاریابی، هم از نظر اخلاقی، تقلید از یه کمپین تبلیغاتی درست نیست. هر دوی این موارد تو اطلاعیه محک اومده. واقعا که دست مریزاد به محک.
در بخش وبلاگستان سایت ماهستیم منتشر شد.تحلیل جالب و معقولانه ای بود
سلام و خدا قوت به تیم پر تلاش شعبانعلی دات کام:)
محمدرضا جان نمی دونم اشتباه می کنم یا نه ولی انگاری یه جوری همه تو این سایت منتظرن تا شما بیای به کامنتشون جواب بدی و خلاصه کلی کیف کنن . راستش به نظر من هدف ما این نبود .
من که رفتم اول خودم رو درست کنم . خداحافظ محمدرضا جان
این کار به ظاهر خیر خواهانه از مسیر اصلی خودش خارج شده! و به یک نوع تفریح در هوای گرم تابستان تبدیل شده!
من اگه دوستانمو به چالش فرا بخونم ترجیح میدم یک سطل خاک روی سرم خالی کنم تا اب یخ!
راستی اقای شعبانعلی اگه شما توسط یکی از دوستانتون به چالش دعوت شید قبول میکنید؟
سلام استاد
ممنون
مثل همیشه تحلیل همه جانبه ای بود
من که هیجان و چلنجی نمی بینم در این سرگرمی … شاید به قول پگاه جان به پیری زود رس رسیدم. اما ترجیح اب سرد بنوشم تا به یکمی به ارامش برسم با این اتفاقات و خبرهای وحشتناک……)):
۱ ) بحثی داشتیم که از مطالب فوق خیلی تونستم استفاده کنم. ممنون محمدرضا.
۲) من امیدوارم هرچه سریع تر روز سمینار جناب کلبادی رو زیارت کنم که بعدا بتونم بین حجم کامنت های ایشون در زمان قبل ، و بعد از سمینار یک مقایسه درست و دقیق داشته باشم !
سلام………………چشم .تنها کاری که میتونم انجام بدم فعلا همین آب سرد خوردنه شاید بغضم نشکنه
سلام. چرا بغض؟؟؟
سلام ….خوشجالم اسمتو در پاسخم دیدم.و خوشحالم قبل از اینکه به راحتی بهم منفی بدی ازم سوال کردی….
آزاده جان
علت بغضت را نمی دانستم برای همین امتیازی ندادم و سوال کردم. نگران نباش ! احتمالاً آنها که منفی دادند قبل از امتیاز آب سرد نخورده بودند ( ;
سلام امید….خوبی ..خوندم که شما هم مثل من موفق به حضور نشدی در سمینار…حیف شد ولی شاید یه جایی دیگه…
امید وقتی متن استاد رو خوندم در رابطه با سطل آب یخ بدون هیچ اراده ای بغض کردم و نوشتم …
یکی بابت تمام دردهایی که بیماران میکشند و ما ….
و دیگه ببخشید(( نظر شخصیمه)) ماها و اسطوره های ما مثل همیشه هیچی از خودشون ندارن …نفرت دارم از تقلید این مدلی که فقط نتیجه اش شاید تفریح و هزار چیز که برای اونا تفریح حساب میشه و برای من فقط و فقط درد درد درد….
بدون این که بفهمن دارن چیکار میکنن ..کمک کردن برای منم قشنگه پسندیده اس انسانی …ولی بابت هر عمل انسانی که نباید انسان بودن خودتو فراموش کنی …این که ببینم همیشه فقط باید توی حرف مدعیان قوی باشیم ولی فقط پیروان کوری هستیم که فکر میکنیم درست و اشتباه رو بقیه باید برامون رقم بزنن حالمو خراب میکنه….بعضی وقتا آب سرد باعث میشه بیشتر گریه کنی …تمام نظرات بچه ها و منفی دادنشون برای من محترمه ….شاید خیلی وقت نبودم میخواستن بهم بگن حضور دارم …ولی درست یا اشتباه من آب سرد میخورم که آروم بشم حالا یا بغضم نمیشکنه یا به راحتی نفسم اجازه میده با صدای بلند برای خودم و نسلم و ملتی که پیامبر خدا تحسینشون کرده گریه کنم…..داداش مهربانم باز بابت اینکه ازم سوال کردی ازت ممنونم…
راستی یه چیز دیگه فراموشم شد به بچه ها بگم من اگه آب سرد خوردم بابت این نبود که بگه تحلیل استاد مفید نبوده …چون در هر دو صورت استاد خوشحال میشدن…ولی برای من غیر از تبریک به آدمهایی که حتی ایده های مسخره ولی از تبار خودشون دارن چیز دیگه ای نداشت …امیدوارم راه هایی بهتری برای همدردی از طرف ملت من تقدیم جهان بشه…و دلیل یه ایده عقده های درونی پسر و دختر ایرانی -اسطوره های یک مملکت با اصالتی چون ایران …و هزاران هزار دستاورد دیگه تو کشور من نباشه….من اگه بغض کردم بابت این بود که مملکت غیر اسلامی برای خندوندن و انرژی گرفتن بیمارانشون طرح میدن هر چند مسخره ولی براشون مهمه…..من دردم از تحلیل استادم نیست …از پیرو بودنه به هر قیمت خودنمایی کردنه….باز هم استاد اگه زیاده حرف زدم معذرت میخوام.این برداشت کاملا شخصی و شاید سنتی منه
آزاده عزیز
من فکر می کنم در مورد یک حرکت اجتماعی بدون مرز! یک نقد احساسی ملی می کنی!!!
محمدرضا این چالش ! را از ابعاد مختلف تحلیل کرده ( نه تحسین ، نه نقبیح، نه تائید و نه تکذیب) . اینکه آغاز یک حرکت اجتماعی خارج از محدوده این گربه چموش! باشد را که نباید رد کرد. چه اشکالی داره بعضی جاها ! آنها اول باشند و ما مقلد؟
در این حرکت شاید آخرین ذینفعان ، بیماران مبتلا به ALS باشند، مهم نیست ! چون بالاخره یک جائی دیده می شوند. آنهائی که تا حالا نام بیماریشان هم به گوش کسی نرسیده بود.
ما به دلیل محدودیت های بیشمار، زحمت همدردی را به زعمای قوم داده ایم و آنها با تمامی توان با کشورهای دوست و همسایه همدردی می کنند!
برای مردم ما این عقده نیست ، یک فرصت است برای دیده شدن ، درست مانند مبتلایان به ALS .
می دانی هرچه فکر کردم اسطوره های مملکت با اصالت ایران و نسل و ملتی که پیامبر خدا تحسینشون کرده است را نشناختم!!! تا کی می خواهیم اسیر این خودبزرگ بینی باشیم؟ مرزها را بردار. همه با هم یکسان هستیم. گذشته هیچ کمکی به من نمی کند. دنیا ، امروز من را قضاوت می کنه ، حالا تو بگو گذشته من ، رفتار امروزم را چگونه توجیه می کند. امیدوارم شرمسار آیندگان نباشیم!
سلام ممنونم بابت وقتی که گذاشتی….این نظر من بود و گفتم کاملا شخصی…من با پیرو بودن بدون درک موضوعی مخالفم…و مرزها برای من زمانی برداشته میشن که بدونیم ظرفیت انسانهای اطرافمون اگه مثل هم نیست ولی جهت یکسانی داره…برای افکار من وقت برداشتن مرز نرسیده …من شاید در یادگیری با برداشتن مرزها همسو باشم ولی در تقلید کورکورانه حتی در ایده خداپسندانه سطل آب یخ هیچ جهتی نمیبینم و شاید فهم و درک من با گذشته ام سیر میکند.من اگه از اصالت مملکتم خودبزرگ بینی کردم از مسلمان بودنم خجالت میکشم که برای خوبی کردن که مشخصه دین من است در افسوس تمام پیرو شدم .برای من این پابرهنه روی لبه تیغ راه رفتن است.من به خاطر تبعیت یک عده از غرب و شرق نمینالم از این بیزارم که ما باید سردمدار مهربانی و دستگیری باشیم و امروز فقط پیرو هستیم آنهم برای ساعتی تفریح یا شهرت یا هر چالش دیگر
من کار و دستاوردهای کار اونا رو نهی نکردم و برعکس ایده اونا برام جالب هم بود که براشون همه چیز با ارزشه حتی خنده یک مریض…من غبطه و حسرت وتاسف خوردم برای آدمهایی که چند روزی است این بهانه خودنماییشون تو کشور ما شده….فقط همین
با سلام و ارادت
ممنونم که از زوایای مختلف به این مطلب نگاه کردید . من خودم خیلی یک بعدی به این مسئله نگاه می کردم و به عنوان کسی که دو تن از عزیزانم به این بیماری مبتلا شده بودند و زجر کشیدنشون رو دیده بودم ، وقتی که میدیدم خیلی از افراد ، این چالش رو به یک آب بازی و خیس شدن و سوژۀ فیلم برداری و share کردن تبدیل کردن ، خیلی تاسف می خوردم . ولی اینکه شما این مطلب رو از زوایای مختلف بررسی کردید و بسیاری از دستاوردهای مثبت اون رو در کنار دستاوردهای ظاهریش برامون به تصویر کشیدید ممنونم . امیدوارم این حرکات با بستر سازی درست ، زمینه ساز کمک به بیمارانِ مختلف بشه و این همدلی ، کمی از درد و رنجشون کم کنه
ارادتمند همۀ دوستانم و به امید دیدار در ۲ روز دیگه
سلام هیوا جان
شاید تعجب کردید که چرا اینجا و بی دلیل ، شما رو خطاب قرار دادم . برای اینکه به قول شما ، کامنتم نصفه نشه ، توضیح میدم که به دلیل دیدنِ نظر مخالف یا منفی زیر کامنتم ، به یاد کامنتی که در “حرفهایی که گفته نشد: سرشت و سرنوشت (۳)” برای من گذاشته بودید افتادم و چون چند روز ازش می گذره ، ازتون می خوام که یک سری به اون مطلب و توضیحی که دادم بزنید و نقد یا نظرتون رو هم به من لطف کنید ( در مورد ۲ کامنتی که در پاسخ به کامنتتون دادم ) . اون زمان که شما ، محسن عزیز ، سامان جان ، سیمین و شهرزاد عزیز در مورد نحوۀ کامنت گذاری من صحبت کرده بودید ، متاسفانه به دلیل دغدغه های کاری ، نتونستم توضیح بدم و هدفم و دلیلم برای گذاشتنِ اینگونه کامنت ها رو روشن کنم . هیوا جان ، اگر دوست داشتید یک سری به لینک زیر بزنید و نظرتون رو دربارۀ نظرم بدین دوست عزیزم
به امید دیدار همۀ شما عزیزان در کمتر از ۳۲ ساعت دیگه و جای همۀ دوستای عزیزی که نمیتونن بیان ، مثل بهاربهار عزیز ، سبز
http://www.shabanali.com/ms/?p=4481&cpage=1#comment-45398
طراحی در دنیای امروز اگر با سرگرمی و بازی همراه نشود محکوم به شکست است.
در رابطه با این جمله باید بگم که تو غرب این جمله در حد یک حرف باقی نمونده و خیلی جاها دارن اون رو اجرا میکنن ….تجربه خودم بکم تو دانشگاه ما واحدی داری به اسم طراحی و خلاقیت بعد کسانی که اونجا کار میکنن تیاتر خوندن…اولین برخورد من با اونا تو بحث اsتراتژیهایی برای بکار بردن زبان انگلیسی به جای زبان بومی اینجا تو دانشگاه بود….تمام اون ورکشاپ با نمایش و بحث کذشت …با نمایش دادن حالتهای مختلف حتی از دیگران هم که آمادگی نداشتن دعوت میکردن بیان و موقعیتهای دیگه رو نمایش بدن و بعد در موردش بحث میکردن…. و یا در بحت همکاری بین گروهای مختلف و اینکه افراد کدوم گروه بیشتر با هم هماهنگن یک مشت سطل و چوب به هر گروه دادن و بعد به هرکدوم یه ریتم میدادن و هر گروه باید ریتمش رو حفظ میکرد…و یا تو مجیط نت مقاله هایی که به صورت انیمیشن طراحی میشن همش نشون از حرکتی میده جدید و تاثیر گذار تر از اونجا که من م یتونم دقیقا حس کنم وقتی جلوی کسی که همزبونم نیست به زبان مادری حرف یمزنم چه حسی ممکنه به اون فرد وارد بشه ….
در مورد سطل آب من مطمینا از اون افرادی هستم که همیشه کار خیریه رو تو برنامه هام دارم حالا به صورت برنامه ریزی شده مالی ماهیانه که همیشه هم همراه بود با شکرگذاری بابت برکتی که تو زندگیمه که می تونم به افرادی که هیچ نسبت خونی و غیر خوتی باهاشون ندارم کمک کنم…هم به صورت حمایتهایی که یکهویی پیش میاد و خب میبیم انجامش برای من میسره مثلا دانشجویی که می خواد بیاد یه واحد درسی بگذرونه و خب پرداخت پول هتل براش سخته من با کمال میل به خونم دعوتش میکنم….ولی فکر نمیکنم هیچ وقت از اون افرادی باشم که یه سطل آب رو خودم بریزم حتی فیلم هم نگیرم >) یعنی واقعنی الان فکرش و میکنم هیچ جذابیتی تو این کار نمیبینم ….فک کنم از نشونه های پیری باشه 🙂
متاسفم برات
سلام
تحلیل قشنگی داشتی محمد رضای عزیز
من از تو یاد گرفتم که به هر موضوعی اینگونه بنگرم تا سطحی ازشون بگذرم
ازتو سپاس گذارم
با سلام خدمت شما.من به شخصه عقیده دارم کار جالبیه.اگه فایده نداشته باشه ضرری هم واسه کسی نداره.یه سرگرمیه این چلنج.برداشت من از صحبتای شما این بود که شما هم موافقید درسته؟
جناب آقای مهندس با سلام. خیلی متاسفم که نوشته شما را در زمانی می خوانم که اولین دوشنبه این ماه نیز به پایان رسیده و نمی توانم شما را به کلینیک تخصصی ALSدر بیمارستان رسول اکرم دعوت کنم تا گمان نکنید این بیماری فقط در آمریکا وجود داردو چون نمی توانیم پولی به حساب
خارج بریزیم کل قضیه کمک به بیماران منتفی است و فقط با یک بازی در ایران روبرو هستیم. …
از لوث شدن این قضیه و دختری و پسری شدن آن که بگذریم از جنابعالی انتظار می رفت به عنوان یک شخص مرجع یک جستجوی کوتاه در اینترنت می کردید و اسامی انجمن ای ال اس ایران را نیز به بینندگان سایت تان که به فرمایش خودتان دویست هزار بازدید کننده دارد نشان می دادید که در عوض مسخره کردن این حرکت به بیمارانی که برای دوماه بیشتر زنده ماندن مجبور هستند قرص ریلوزول را به قیمت هر قرص شصت هزار تومان تهیه نمایند کمک کنید جای دوری نمی رفت شاید یک خانواده جهت تامین دستگاه اکسیژن و دردسرهای عظیم این بیماریبرای پدر یا مادر مریض شان اندکی کمتر رنج می دید یا متخصصینی مانند دکتر شهریار نفیسی که بر روی درمان این بیماری با سلولهای بنیادی تحقیق می کنند بتوانند با فراغ بال بیشتری به تحقیقات خویش در ارتباط با این بیماری بپردازند
امیدوارم هر وقت از دلمشغولی های روزمره خلاصی یافتید در اولین دوشنبه یکی از ماه های پیش رو به این بیمارستان سری بزنید بعید می دانم پس از بازگشت بتوانید یک جرعه از آب یخ پیشنهادی را میل فرمایید
حمید عزیز
اینجا که جای بحث و اطلاع رسانی هست… چرا تو که اطلاعاتی در این زمینه داری از این انجمن ALS در ایران و نحوه ی کمک رسانی و همکاری با این انجمن بیشتر برامون نمی گی؟
مرسی که مطلعمون کردین که میتونیم سهمی داشته باشیم توی این موضوع…
درود به شما .
منظورم آقای حمید بود .
سلام حمیدجان
کامنتت رو چند باری خوندم،بهت حق میدم،به جهت اینکه به هر دلیل بیشتر از من و ما با این بیماری و بیماران ارتباط داری،این چیزی بود که از حرفات فهمیدم.ارتباط داشتن با این بیماری چه در جایگاه بیمار چه پرستار و اطرافیان کاریه سخت و دردناک،به نظر من برای اطرافیان خیلی این ناراحتی ها بیشتره مضاف بر اینکه حداقل بیمار ترس و نگرانی ابتلا احتمالی به بیماری و یا موارد مشابه رو نداره.اما با بخشهایی از حرفات مخالفم مثل این قسمت«چون نمی توانیم پولی به حساب خارج بریزیم کل قضیه کمک به بیماران منتفی است و فقط با یک آب بازی در ایران روبرو هستیم»«لوث شدن این قضیه و دختری و پسری شدن آن»آقای مهندس نوشتند که «میشود بومی کرد و هزینه را به حساب مراکز دیگر واریز نمود».حالا بر فرض که گیریم بیمار ALSهم در ایران وجود نداشته باشد.به نظرم روبرو بودن با یک آب بازی و لوث شدن یک ایده در ایران دلایلی ریشه ای تر میتونه داشته باشه که تحقیقها و تفسیرها و توضیح ها میشه براش داشت که اینجا جاش نیست و من هم آدمش،اما به عنوان یک جوون بیستو چهار ساله میتونم اینو بگم که نیاز شدید به تفریح و سر گرمی میتونه هر آنچه را که پیران و گذشتگان بهش عشق میورزیدند و براش احترامی و عزتی و ارج و قربی قائل بودند رو به بازی بگیره که آب بازی های اینچنین با همه ی حواشی ها و کمبودها(آب،مایه ی حیات سالم و بیمار از هر نوع)در برابرش چیزی نیست!! این ایده وسیله ست،دوست ندارم بگم ولی برای خیلی ها ممکنه این بیماری مهم نباشه.:(
لحن ادامه ی کامنت رو فارق از جان کلام، بواسطه ی بار احساسی که احتمالا میتونید داشته باشید که ناشی از نزدیک بودن به این جریانه میشه تحمل کرد.
.
.
.
راستی بچه ها،کسی میدونه که مشهور ترین فرد مبتلا به این بیماری چه کسیه؟حمید آقا شما چی میدونی؟
من این تحلیل رو دوست داشتم و با دوستانم هم به اشتراک گذاشتم .بیشتر با اون بخشی که// دستاوردهای یک سطل آب یخ برای موسسات خیریه و سازمانهای مردم نهاد//رو توضیح دادید همذات پنداری کردم.چون خودم بعد از چندین سال کار کردن در یک NGOمردم نهاد این قضیه رو به عینه می بینم که شیوه هامون برای تبلیغ طرح ها بیشتر حالت بازدارنده در مردم ایجاد کرده و این قبیل فعالیت ها برای مردم کشور ما فضای جدید و خلاقانه است که باعث جذب بیشتر اونها میشه.
اما…من بعد از خوندن این مطلب ی لیوان آب یخ هم خوردم و به نظرم در این هوای گرم خیلی بیشتر از ریختنش رو خودمون مزه داد.
سلام
تحلیل خوب و بی طرفانه بود.
اینگونه کار های روتین آزارم می دهد. اصل مطلب یه چیز است و درست کردن دلخوشی های الکی چیز دیگر. ما انقدر بدبختی داریم که باید خاک بریزیم سرمون، نه سطل آب. انقدر فقیر داریم که شب گرسنه می خوابند، اونقدر دچار امراض فکری هستیم که دلمون به حال خودمون بسوزه و اون وقت برای بیمارانی که تعدادشان در ایران خیلی کمتر از متوسط جهانی است، کار های بی خردانه می کنیم.
درود بر شما
از تکنیک پرسنال برندینگ شما با تولید محتوا خوشم آمد.
آموزش تفکر سیستمی هم بود.
سلام محمدرضا جان
دارم از خاموشی در میام. 🙂
چکار میکنی که میتونی همه چیزو اینجوری بینی و تفسیر کنی؟ به ماهم یاد بده اینجوری نگاه کردنو
من رفتم آب بخورم.
“استیون هاوکینگ “بیش از۴۰ سال است که به بیماریAls مبتلاست اما عمربیماران ما در کشورمان نهایتا ۳ سال است.بیماری وحشتناکی که پروسه بسیار دردناکی دارد. مصداق بارز یک مرگ تدریجی.
سلام
من از صحبتهای دوستان و همکارها از این قضیه مطلع شدم، و به نظرم میرسه ظاهرا جنبه سرگرمی و فان! این موضوع در صحبتهای افراد خیلی پررنگ تر از اصل موضوع بود. کلا درگیر این بودند که کدوم فرد مشهور چیکار کرده و کی رو به کمپین دعوت کرده!
در کل موضوع جالبی بود. و مطلب هم مثل همیشه آموزنده بود. سپاس.
سلام
جسارتا و اجالتا بچه های تهران این کارو یه چند ماهی به تعویق بندازن،چون شنیدم که مسئولین امر گفتن ذخیره ی آبی تهران تا یک ماه و چهل روز آینده رو کفاف خواهد داد.:(
من امروز مدام دارم به مشکل آب ونگرانی برای فردای خشک فرزندانم فکر میکنم شاید بومی سازی این ایده این باشه که توی باغچه ای وایسیم و آب و خالی کنیم رو سرمون
سلام
هر دوتا كارو كردم………
آخه بعضي هر دو كارو كردند يعني هم سطل هم ۱۰۰$ ……………………….
ما چزيم ديگه
با سلام
مثل خیلی کاربرای دیگه منم چند روزی هست که درگیر این رویداد هستم و ویدیوهای مخصوصا داخلی رو دنبال میکنم. اولین حرکت ایرانی رو هم که دیدم مربوط به علی کریمی بود. اول برام جالب بود که به ایران ما هم سرایت کرد ولی همش به خودم میگفتم بجز دیدن چهره های محبوبمون که یه حرکت عجیب و تاحدی خنده دار و خودمونی رو انجام میدن چه فایده دیگه ای میتونه داشته باشه این کار “تو کشورمون”؟! متأسفانه خوندن این متن هم خیلی به نتیجه گیری من در این باره کمکی نکرد؛ البته باز هم تأکید میکنم در ایران و بجز اون بخش بومی کردنش که واقعا پیشنهاد خوبی هست.
بهر حال فکر میکنم امروز فرداس که – طبق معمول – با یه گزارش خبری منفی از صدا و سیما به این قائله هم – بدون هیچ نتیجه ای – خاتمه بدن تا ما هم بریم دنبال یه سرگرمی دیگه!
حال اين روزاي مردم جامعه ما مثله حال ژكون ميمونه بي لبخند ؛ كه دنبال هر سوژه اي براي خنديدن هستن
واقعا متاسفم 🙁
… من وقتي اين نوشته رو ميخوندم، قصد داشتم يه ليوان آب خنك بخورم. ولي وقتي به پاراگراف آخر رسيدم، منصرف شدم! پس مجبورم فعلا تشنه بمونم ولي بجاش، اين نوشته رو با دوستان ديگرم به اشتراك بذارم … 😉 🙂
سلام.
اول- جناب استاد داريد امثال من را بد عادت مي كنيد. به محض اينكه هر كجا نوشته اي مي خوانيم و يا تصويري مي بينيم، تا سوال برايمان ايجاد مي شود شما مطلبي درباره آن منتشر مي كنيد.آن هم مطلبي به اين مبسوطي.
دوم- به نظرم چنين كمپين هايي در كوتاه و بلند مدت اثرات مثبتي در جامعه خواهد داشت كه البته بخش قابل توجهي از آن مرهون انتشار در فضاهاي مجازي است.
سوم – به سختي خودم را راضي كردم كه چند اشتباه تايپي را متذكر شوم.آن هم به قصد كمك به روان تر شدن متن :
در چند تيتر و همچنين در اواسط بخش مربوط به دختران و پسران، «يك سطل آب» را« يك سطح آب » تايپ كرده ايد.
در انتهاي همين بخش دختران و پسران، كلمه ي « خالي» پس از كمپيني ،زيادي تايپ شده است.
در اواخر بخش مربوط به موسسات خيريه هم « به كارهاي داوطلبانه مطرح كرد » قطعا منظورتان«دعوت كرد» بوده است.
فكرش هم اذيتم مي كند كه در كامنت مطلبي به اين ارزشمندي،اشتباه تايپي را عنوان كنم.شايد علتش اين است كه مدتها ويراستار بوده ام.
خود شما را حفظ كند.
برقرار باشيد.
سلام علیرضا جان عزیز
اولاً امیدوارم که مشکلتون حل شده باشه و فردا بتونم از نزدیک ببینمتون . دوماً اینکه ممنون که لطف کردید و اشکالات ثایپی رو گفتید که ناشی از کمیِ وقتِ محمدرضایِ عزیز در نوشتنِ این مطالبِ باارزش بود چون بهتره که یک همخونۀ دلسوز مثل شما این نکات رو بگه تا یکی که فقط با هدفِ پیدا کردنِ این اشتباها ، این متنِ با ارزش و آگاهی دهنده رو می خونه (البته با توجه به کامنت های قبلیتون و دعاهای پایانیش برای محمدرضای نازنین ) . سوماً یک شوخی : در ۲ خط مونده به آخر ، به جای «خدا» نوشتید «خود» 🙂 الان ۲۰ تا رای منفی به این کامنتم میدن 🙂 به امید دیدار شما فردا ساعت ۱۳٫۴۵
علیرضا جان سلام ، در کامنت قبلی ، اون پرانتز در توضیح سوماً باید نوشته میشد
ارادتمند
سلام.
ممنونم از شما. با اين كه برايم سخت بود ولي چون استادم را مي شناسم، جرات كردم بنويسم.
در مورد سوما هم:
اولا- ممنون .
ثانيا- سوما اشتباه است.
ثالثاً- عجب دقتي داري شما. مي داني كه مي گويند متن هر كسي را بدهيد كس ديگري غير از خودش ويراستاري كند. اين موضوع شامل ويراستارها هم مي شود.
رابعا- اگر اين متن فعلي هم اشكال تايپي دارد بيا توافق كنيم ادامه ندهيم.
پاينده باشيد.
سلام
مقاله جالبی بود
وقتی این همه از زوایای مختلف نگاه کردید کاش از منظر مصرف آب هم بهش نگاه میکردید.