دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

باهم در یلدا: قصه گویی از ارتباطات و مذاکره

یلدا: قصه‌ گویی از ارتباطات و مذاکره

حدود یک سال پیش نوشته‌ای را منتشر کردم تحت عنوان: «کاملاً شخصی». کامنت‌های مختلفی روی آن دریافت کردم و احساس بسیار خوب لذتبخشی که بعداً به عنوان «این قبیله مجازی» منتشر شد. گهگاه زیر بعضی از پست‌ها بحث‌های طولانی مطرح شد که نمونه‌های آن را در پست‌هایی مثل ادامه تحصیل در دکترا و قوانین زندگی من دیدیم.
زمانی تصمیم گرفتیم که فضایی مثل «چت روم» تحت عنوان «کافه آنلاین» داشته باشیم و با ساکنان این قبیه‌ی مجازی صحبت کنیم. اما تجربه‌های ما چندان موفق نبود. چت روم، فضای گفتگوهای «کوتاه» و «کلمات محدود» است. ضمن اینکه ریسمان گفتگوها در آن به گره‌های کور تبدیل می‌شود. حرف‌ها نیمه کاره رها می‌شوند و هر بحثی در میانه‌ی بحث دیگر مطرح می‌شود. اما سیستم کامنت گذاری، با وجود ایرادهایی که دارد، مزیت‌های قابل توجهی دارد: نوشته‌ها ثبت می‌شود و آرشیو می‌شوند. گفتگو‌ها به کلمه‌های محدود و کوتاه در حد سلام و احوال پرسی محدود نمی‌شود. اساساً در کامنت‌ گذاشتن انسانها به اندازه‌ی چت کردن سطحی نمی‌نویسند و امکان شکل گیری گفتگوهای موازی وجود دارد (به خاطر  امکان پاسخ به یک کامنت مشخص). تصمیم گرفتیم امسال هم همان شیوه را ادامه دهیم. البته چند تن از دوستان من همزمان کامنت‌ها را تایید می‌کنند تا سرعت گفتگو افزایش یابد.

ما طی مدتی که از عمر این سایت گذشته است، همواره از هنر و فنون ارتباطات و مذاکره گفته‌ ایم. از سوی دیگر، شب یلدا، شب قصه‌ گویی است. بنابراین شاید موضوع مناسب برای قصه گویی در چنین شبی، حرف زدن از خاطره های تلخ و شیرینی باشد که در حوزه ارتباطات و مذاکره داشته ایم: با خودمان، خانواده مان، همکاران و مدیرانمان و …

میتوانیم خاطره ها را مرور کنیم. حرفهای یکدیگر را بشنویم. در مورد رفتار و گفتار یکدیگر نظر بدهیم و بازخورد داشته باشیم و در عین حال، هدف نخست از همه ی این حرفها، چند ساعت کنار هم بودن و گفتن و شنیدن و تجربه ی لذت زندگی در این قبیله ی مجازی است.

قواعد گفت و گو را می دانیم و قبلاً در مورد آن حرف زده ایم. مطمئنم که رعایت خواهد شد…

از همین الان می‌توانیم گپ زدن را آغاز کنیم. من هم گاه و بیگاه تا فردا عصر به اینجا سر می‌زنم. اما اصل مهمانی آنلاین ما فردا شب از ساعت ۸ آغاز خواهد شد و حدود ۳ ساعت، من و دوستانم آنلاین خواهیم بود. تا آن زمان، به عنوان میزبانان شما، می‌آییم و میرویم ‌و آب و جارو می‌کنیم تا فضای بهتر و بزرگتری برای گفتگو فراهم شود…

طی دو روز اخیر دوستان زیادی اعلام کردند که دوست دارند در این شب نشینی مجازی باشند، اما طبیعی است که نمیخواهند و نمیخواهیم میهمانیهای دنیای واقعی و با هم نشستهای با خانواده تحت الشعاع این گردهم آمدن مجازی قرار بگیرد.اما با توجه به اینکه نیمی از مخاطبان ما ایران نیستند و یا دور از خانواده در شهرهای دیگر به سر میبرند، وظیفه  ماست که در خانه مجازیمان برای آنها میمانی بگیریم.

برای نیمی دیگر از دوستانمان که از فرصت حضور در کنار خانواده برخوردارند، ما  فردا یکشنبه هم از ساعت ۲۲ تا ۲۴ نشست را برگزار خواهیم کرد.

راستی این هم فال حافظ برای امشب. الان نشستم خیلی جدی و درست و بدون تقلب – بر خلاف روش صدا و سیما و … – فال گرفتم:

این همه نیست…

پروتکل پاسخ‌گویی به کامنت‌ها:

۱- همه‌ی کامنت‌ها، تایید می‌شوند.

۲- همه می‌توانند به همه‌ی کامنت‌ها پاسخ دهند و ما فقط آنها را تایید می‌کنیم.

۳- به دلیل محدودیت امکانات و تعدد کامنت‌ها، من فقط می‌توانم کامنت‌های مرتبط با موضوع شب نشینی را پاسخ دهم. البته همه‌ی کامنت‌ها را با دقت و شوق می‌خوانم. موضوع شب نشینی هم، همچنان که می‌دانید «قصه گویی و مرور خاطرات ارتباطات و مذاکره» است.

پیشنهاد من برای اینکه کامنت‌ها سریع‌تر خوانده شود و بحث ساده تر باشد استفاده از پروتکل زیر است:

موضوع: [خاطره / نظرخواهی]

حوزه: [ارتباطات کاری/ارتباطات عاطفی/مذاکره عمومی/مذاکره تجاری/مذاکره سیاسی/مذاکره خانوادگی/…]

شرح: [باقی ماجرا]

نتیجه‌گیری شخصی من: [اگر نتیجه‌ی خاصی گرفته‌ام!]

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


1,229 نظر بر روی پست “باهم در یلدا: قصه گویی از ارتباطات و مذاکره

  • Abraham گفت:

    سلام چهار سال پيش بعد از خريد كتاب شما و تماشاي فايل تصويري ضميمه به سرعت در نت به دنبال كلاسهاي آموزشي شما گشتم خوشبختانه شما را در موسسه بهار پيدا كردم و زود هر چند به مدت كوتاه سعادت حضور در كلاسهاي شما را پيدا كردم خوشبختانه همون طور كه مشخص بود نحوه تدريس شما واقعا متفاوت بود.هنوز هم متفاوت هستين از همه نظر ممنون بابت اين شب نشيني و از اينكه كاري ميكنيد كساني كه كيلومتر ها با شما فاصله دارند از معلومات شما استفاده كنند با تشكر

  • سرمد نعمتیان گفت:

    یلدا مبارک .
    برای من دیشب یلدا بود برای سال اول در کنار خانواده همسر عزیزم بودیم ، به عبارتی یلدا شکل و بویی جدید داشت .
    فال حافظ داشتیم که فرمود فرصت عمر و جوانی غنیمت دان و خوش باش.
    تشکر می کنم از آقای شعبانعلی دوست داشتنی که درسهایش نه تنها در کار بلکه در زندگی هم چراغ راه است .
    یلدا مبارک…

  • آوا گفت:

    سلام به آقای شعبانعلی و بچه های قبیله مجازی.شب یلدارو پیشاپیش تبریک میگم.امشب حدود بیست نفری خونه دائیم به همراه پدربزرگم منتظرن که کتاب حافظم رو ببرم و برای همشون فال بگیرم ولی به احتمال زیاد یک ساعت سعادت دارم که در این جمع باشم.از الان برادرم رو تصور می کنم که میاد یهو مچم رو میگیره که قبل از رفتن ، بجای کار رو پایان نامه م تو سایت شما هستم.البته دیشب کمی قانعش کردم که سایت شما هم برای من درسه.

  • صفورا شویکلو گفت:

    سلام. چه خوب:). سمانه عبدلی سپاس بابت اینکه یادمون هستی. گاهی وقتها برای پست ها واقعا به شخصه نمی تونم نظر بذارم چون سوادشو ندارم. و فقط می خونمشون و به قولی محظوظ می شم از نوشته ها
    .
    واما از قصه و خاطرات بگم. اون قدیما که یه نیمچه دانشجویی بودیمو سری تو سرا تو دانشکده داشتیم ( بچه ها به من می گفتن مجری برنامه کودک ) شب یلدا توی دانشکده برنامه ای برقرار شدو ما هم به حکم یکی از افراد حافظ خوان مجلس و گفتند فالی بزنیمو بخونیم. ماهم ببلله رفتیم بالای سن و فال گرفتیم وخوندیم. اما جالبیش این بود که این فال خیلی به نیت خودم نزدیک شد سالهای بعد و یکی از خاطرات خوبم شد.
    ۱ خاطره بامزه هم بگم ازین دوران. توی اتاقمون نشسته بودیم و داشتیم واسه امتحان ریاضی پایه ۲ نیمسال اول درس می خوندیم! ۴ نفر بودیم تو اتاق . همون روز یکی از هم اتاقیهام به خاطر داشتن سنگ کلیه برده بودیم بیمارستان و ایشون ۱ تزریق مورفین انجام داده بودن( جالبیش اینجاس که از یکی از دوستام امضا گرفته بودن و اون دوستم امضا الکی زده بود)و بالای تخت خوابیده بود.توی سکوت درس خوندن، من گوشام یه صدایی از پشت شوفاژ شنید. به بچه ها گفتم دوستان یه چیزی اون پشته ها!!! گفتن نه توهم زدتت از بس دیفرانسیل خوندی. اما من مطمئن بودم. خودم دست بکار شدم و از زیر میز رفتم لابلای پره های شوفاژو دید زدم.! دیدم بلهههه ۲ عدد چشم کوچولو ی براق همراه با یک عدد دم اون پشت دارن به من دالی می کنن. بله دوستان یک عدد موش!!!! بود. جیغ و هوار که موش. موش. همه ی بچه ها رفتن بالای تخت و خوابیدن. من تختم پایین بود نامردا نذاشتن بیام بالا. خلاصه.. حالا مگه این موشه ازین اتاق میومد بیرون! ما تا ساعت ۳ نصفه شب درگیر موش گرفتن!!!! بودیمو بالاخره دوست عزیزی با همراهی من انداختیمش بیرون و خلاصه موشه رو با جارو زدیم تو کله اش! به گمان اینکه مرده. منم رفتم از نزدیک مطمئن شم که مرده ۱ فوت کردم( اخه حالا بگو چرا فوت!!!!) یه هو موشه تکون خورد(دم مسیحایی دادیم و معروف شدیم) و با یک ضربه اخر موشه کشته شد!! وبرای عبرت ۱ روز توی راهرو نگش داشتیمو به خود می بالیدیم که ما یه موش!!!!! کشتیم!!:)))
    راستی نمره امتحان ریاضیِ من شد ۱۴٫۷۵! و نمره اون دوستم که مورفین زده بود و گه گاهی از خواب پا می شد، شد ۱۷٫۵!!

  • شهرزاد گفت:

    دوستان عزیزم … یه چیزی رو می دونستین …؟ ما می تونیم زندگی مون رو از طریق کانکت یا متصل شدن به دو تاچیز، متحول کنیم !! …
    اون دو تا چیز اینها هستن:
    INTERNET و
    INNERNET !
    در موردش فکر کنین … 🙂

  • فائزه گفت:

    سلام. شب خوبی داشته باشید در جمع دوستان.

  • سپید گفت:

    سلام محمدرضا جان
    به احتمال زیاد با توجه به تعداد کامنتها تا الان و ادامه داشتنش تا فردا،این پست رکورد طولانی ترین اسکرول را خواهد داشت:)
    منم هستم اما هی میرم میام(مسیر اتاق تا هالو) که هم پیش خانواده باشم هم شما 🙂
    یلدات مبارک مرد مهربون
    خیلی مخلصیم

  • zoorba.booda گفت:

    سلام به محمد رضاي عزيز و همه دوستان
    يلدا (تولد اهورايي نور و روشنايي) بر همه مبارك
    هر لحظه اي مي تونه جرقه اي براي ما باشه تا تولد دوباره اي داشته باشيم
    نگاهي دوباره به زندگيمون بندازيم شايد زايشي برايمان در راه باشد.
    اميدوارم همه در كنار كساني باشيد كه دوستتان دارند و دوستشان داريد
    شاد باشيد شاد شاد شاد

  • نرگس آزادي گفت:

    سلام محمدرضاي عزيزم
    منم دوست دارم يلدارو كنار تو وبقيه آنلاين باشم اما همگي خونه دادشم دعوتيم اگه نرم ناراحت ميشن برم هم به اينترنت دسترسي ندارم بگو چيكار كنم خيلي ناراحتم
    كاش ديرتر برم
    كاش…….

  • آرام گفت:

    یلدایی بی مانند، پر از حس های زیبا و ماندگار، با درسهای شیرین و سازنده و نتایج درخشان از هم صحبتی یکدیگر برای یاران هم قبیله ای آرزو میکنم…
    برقراریتان…

  • مهدي خاني گفت:

    به ياد شبهاي قصه ماهم هستيم.

  • sheyda گفت:

    سلام استاد عزیز.
    اول از همه میخوام بگم از این که دوباره قراره دور هم جمع بشیم خیلی خوشحالم.دومین یلدایی هست که کنار شما و دوستان خوبم در این قبیله مجازی هستم.
    فردا شب به رسم یلدای هر سال خونه ی مادربزرگم هستیم.اما از الان دارم خودم رو میبینم که کنار بقیه نشستم در حالی که موبایلم دستمه و دارم کامنت میخونم.امیدوارم خودم هم از این سکوت دربیام.هرچند تجربه و سنم کمتر از اونی هست که از خاطرات مذاکره هام بگم.اما یه عالمه داستان دارم از مذاکره هایی که میتونستم بکنم و نکردم.
    فردا شب میبینمتون اگه مشکلی برای اینترنت موبایلم پیش نیاد.
    به امید دیدار.
    پاینده باشید استاد عزیز.

  • نیلوفر گفت:

    محمد رضا جان و دوستان هم قبیله ای یلداتون مبارک.
    یه خاطره با مزه دارم از به کار گیری فنون و تکنیک های گفته شده در فایل های “مسیر اصلی” !!!
    توی فایل سوم گفته بودی که اگه مساله ای برای شما مهمه و کسی شما رو محکوم میکنه ، پذیرش راه بهتری از دفاعه!
    من هم که دیگه از فرداش شروع کردم به بکار بستن این تکنیک و تا آقای شوهر و دوست و همکار چیزی میگفتن که به مزاق اینجانب خوش نمی یومد سریع میگفتم :” آخی …راس میگی ها….” یا ” واییییی فهمیدی….” و سعی میکردم شبیه لحن تو بگم محمدرضا و بعد وسط جمله بی اختیار خنده م میگرفت و طرف مقابل هنگ میکرد که چرا خللل شدم، حالا ناراحتم یا خوشحال. تصور کنین اون لحن جدی و اون خنده بی موقع رو با هم.
    بعدش که تنها میشدم عین دیوونه ها میخندیدم..اول بخودمو دوم به بقیه.
    در کل پروسه جالبی شده این یادگیری عملی من. روی همه دارم ” فن” میزنم. احساس قدرت به آدم میده. باور کنین.
    نمیدونم دیگه چرا الان دارم میییییخخنددددممممممممممممم!

  • زهرا گفت:

    کاش که محمدرضا جباری و شادی قلی پور و سمیه تاجدینی هم باشن.خیلی خوشحال میشم اگه این دوستان هم آنلاین و همراه جمع باشند

  • گلاره گفت:

    چه ایده ی جالبی بی صبرانه منتظرم

  • شهرزاد گفت:

    سمانه عبدلی، دوست عزیزم، لطفا در ادامه صحبتهای پر مهرت، اسم دوست عزیز دیگرمون “مهربان” رو هم بیار چون من کامنت های زیادی رو تا حالا ازش دیدم.
    و محمدرضای عزیز، ازتون خواهش می کنم برای ضیافت فرداشب رسما ازش دعوت کنین بیاد. چون توی پستهای قبلی دیدم که دلخور بود… فرداشب هم شب یلداست و هم جشنی برای دوستی ها و با هم بودن های صمیمی و بی تکلف همه مون در این خانه مجازی گرمتون. حیفه اگه کسی از یاران این خونه صمیمی، دلش گرفته بشه… ممنون. 🙂

    • شهرزاد گفت:

      … و البته “مهربان” عزیز مان هم حتما درک می کنن که همیشه امکان پاسخ دهی از طرف محمدرضای عزیز به این همه کامنت شاید وجود نداشته باشه و باید صبور تر باشن 😉 و بدونن شاید توی یک کامنت یا یک پست دیگه جوابشون رو دریافت خواهند کرد. 🙂

  • مریم ز گفت:

    بیصبرانه منتظر فردا شب هستم. 🙂

  • ندا گفت:

    برای همه کسایی که اینجا وقت تلف خواهند کرد(شب قشنگی مثل فردارو)از صمیم قلب متأسفم!

  • milad گفت:

    خدا بگم چی کارشون کنه.ما فرادی یلدا امتحان داریم.
    سعی می کنم یه کم بیام .

    • آوا گفت:

      یاد اون روزایی که معلمامون تا یه روز تعطیل می دیدن کل کتاب رو واسه امتحان تعیین میکردن بخیر.تا زمانی که دانش آموز بودم هیچ شب یلدای خوبی نداشتم همش در استرس امتحان فردا گذشت.کاش اون زمان راجع به فنون مذاکره آگاهی داشتیم و معلمامون و قانع می کردیم که حداقل یه روز آزادمون بذارن در عوض روزای دیگه با انرژی بیشتری درس می خونیم.امیدوارم امتحانتون عالی بگذره.

  • ندا گفت:

    چه قرار بدی! چه دعوت نابجایی! انقد بدم اومد ازین قرار که فکنم دیگه نیام تو این سایت!
    فلسفه زیبایی شب یلدا و مناسبتهای مشابه اینه که کنار خانواده و در صورت امکان اقوام سپری بشه! واسه دانشجوها و … هم اگه امکان سر زدن به شهرشون ندارن، بهتره در کنار دوستان و به صورت real برگزار شه! فضاهای مجازی و این جور دعوت ها، یعنی شما دنبال تنها تر شدن آدمایید! متأسفم واستون با ایییییییییییییین همه ادعای روشنفکری!

    • اولین قانون روشنفکری احترام به سلیقه ی دیگرانه.
      اما حیف که این روزگار دیکته ی واژه ها رو بدون معنای واژه ها به ما یاد داده. و به این صورت گاهی سالادی از کلمات مینویسیم برای خوردن! و نه خواندن!

      • شهرزاد گفت:

        ندای عزیزم … من هم نوشته هات رو خوندم و اگه تو و محمدرضای اجازه بدین، میخوام بهت بگم که بطور کل درست میگی، من و شاید همه ماها و حتی محمدرضای عزیز در کلیات باهات موافق باشیم (البته نه با این لحن!) و همه می دونیم که ارزش این شب ها و این مراسم ها، به نشستن و گل گفتن و گل شنفتن! در کنار خانواده بودنه، اما اما اما … یک چیزی رو بدون ندا جون که این موضوع چیزی رو تغییر نمی ده … همه در کنار خانواده هستند، مثل سال های قبل، فقط با یک تفاوت … و اون اینکه یک چیز جدید رو هم امسال می تونن با این برنامه گردهمایی مجازی تجربه کنن. طبیعت انسان اینه که همیشه به دنبال تجربه های جدیده و دلش می خواد چیزهای جدید و شگفت انگیز رو تجربه کنه و این خانه مجازی و صاحبخانه اش این امکان رو به راحتی و با دست و دلبازی در اختیار همه قرار داده، که امسال هم در کنار خانواده و هم در کنار دوستان مجازیشون، این شب خاص رو بگذرونن و خاطره زیبایی رو از کنار هم بودن ها به شیوه ای جدید برای خودشون و دوستانشون رقم بزنن. چه بسا این موضوع برای خانواده ها هم حتی بتونه جذاب باشه … و من فکر نمی کنم اگه توی این چندین ساعتٍ این شب طولانی، ۵ دقیقه اش رو هم، اینجا در کنار صاحبخانه خوب این خانه مجازی و میهمانان دوست داشتنی گذروندن، مشکلی ایجاد کنه. مهم اینه که هر کدوم از دوستان بتونن این شب و زمانی رو که در اختیار دارن، به خوبی بینٍ با خانواده گذروندن و اینجا گذروندن، مدیریت کنن. ( البته امیدوارم خودم هم بتونم … 🙂 ) ( و یک نکته پایانی که الان به ذهنم رسید …. خیلی ها رو می شناسم که حتی شب های یلدا هم تنهان، پس کاش همه اون ها آدرس این سایت رو میشناختن و میتونستن بیان تا امسال توی این شب دیگه تنها نباشن …)

      • Sasha گفت:

        خداییش خیلی حرفه ای جواب میدی….

    • ناشناس گفت:

      bara man ke in gooshe donya tanhaye tanham bazi vaghta in donyay majazi in doostaye majazi mishand eyn haghighat.mamnoon az boodanetoon
      yalda mobarak

      • شهرزاد گفت:

        یلدا به تو دوست نازنین هم مبارک. (چرا ناشناس آخه ه ه …؟!)
        هر چی خوردنی خوشمزه هست برای خودت تهیه کن و شب بیا بگیر بشین دور آتیش گرم این خونه مجازی.
        ما همه مون کنارتیم و صاحبخانه نازنین این خونه هم نمیذاره که شب یلدا بهت بد بگذره دوست عزیز … تو اصلا تنها نیستی …

  • آماتور گفت:

    دو شب پیش اتفاقی سایت شمارو پیداکردم ولی چون فردا صبحش ساعت ۵میخواستم برم دانشگاه شهرستان نتونستم زیاد بخونم. شب ساعت ۸ رسیدم خونه پلکهام از خستگی و بیخوابی باز نمیشد ولی با هیجان نشستم پای اینترنت و ساعت یک شب از درد از جام بلند شدم!!! سایتت فوق العاده است استاد ممنونم که هنوز آدمایی مثل شما هستند که به جای لعنت به تاریکی سعی میکنند حداقل به اندازه یک شمع دنیارو روشن تر کنند.یلدا مبارک

  • مریم1992 گفت:

    محمدرضا نمیشه یه کاری کنی که بتونی واسه هرکی خواست فال حافظ بگیری بعد زیر پستش به نمایش بذاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    واااااااااااای خیلی باحال میشه/ مثلا نتیجه فال مریم ۱۹۹۲: ای صاحب فال ……… to be continued!!!!!!!!!

  • zeynab گفت:

    سلام منم یلدا رو به همه دوستان تبریک میگم
    منم تقریبا یه عضو جدیدم و خوشحالم که امسال برای اولین بار یلدا رو درکنار شما هستم
    مرسی.

  • عارفه گفت:

    یکی از شانس های خوب زندگیم شنیدن خوندن حرف های شما و دکتر شیری از طریق این دنیای مجازی است..نمیدونم فرصتی میشه سرکلاس شما بشینم یا نه اما سلامممم. و هزار با سپاس ..

  • فوژان گفت:

    سلام،
    ممکنه یک ساعتی را تعیین کنی تا برایمان شعر حافظ بخوانی؟
    محمدرضا میشه همان شب با صدای خودت برایمان فایل صوتی آن را هم بگذاری؟
    خوب شب یلداست ، شب بلند است و ما هم بیدار!!

  • shirin گفت:

    من مثل شما و بقیه شاید داستان وقصه ای برای گفتن نداشته باشم ولی حتما میام تا کنارتون باشم وکلی چیزای جدید یاد بگیرم … راستی خیلی سوالا هست تو ذهنم که اگه فردا فرصتش پیش بیاد حتما می پرسم … ممنون به خاطر وقتی که میزارید

  • mojibe گفت:

    یادمه اولین باری که به سایت تون برخوردم شبانه روز پستهای قبلی رو میخوندم که جا نمونده باشم 🙂 پستی بود که اگه اشتباه نکنم کامنت ها بصورت چت با شما بود و شما آنلاین چن ساعتی با اهالی این قبیله مجازی بودین، اونجا بود که حسرت خوردم ای کاش این پست باز هم تکرار میشد! خیلی خوشحالم که قراره این اتفاق بیفته، از همه ی اهالی اینجا و شما ممنونم 😉

  • حسین گفت:

    محمد رضا، خیلی باحالی
    متاسفانه من که فردا شب به اینترنت دسترسی ندارم
    مطمئنا خوش میگذره

  • علیرضا شوشیان گفت:

    با سلام

    حدود چند ماه که من با این سایت آشنا شدم اونم از طریق تحقیقی که در مورد رشته ی mba می کردم ,از اون وقت تا الان من فقط می خوندم و گاهی هم فایل های صوتی رو می شنیدم و دو تا کامنت گذاشتم.هیچ وقت نگاهی مثبت به جامعه های مجازی نداشتم و هیچ وقت هم در سایتی گپ و گفت نکردم فقط در سایتی نقد فیلمی رو به صورت کامنت دادم اونم به خاطر علاقه ی خودم در باره ی اون فیلم و اینکه خود منتقد به نظرم اظهار نظراتش سطحی بود,تجربه ی جالب من اینه که قبل دادن نقد خودم در آن سایت کسانی از کلمات رکیک استفاده می کردن یا در حد کوچه بازار با هم کل می نداختن,بعد از اون کامنت ها دیدم فضای متفاوتی حاکم شد و اون این بود که ادبیات کامنت ها عوض شد و وارد مسیر صحیح گپ و گفت شد,فهمیدم که همه علاقه مند به خوب صحبت کردن هستند اما اعتماد لازم برای اینچنین ادبیاتی کمرنگ است, خدارو شکر که در این سایت هست.
    خیلی ممنون آقای شعبانعلی.

  • مینا رسولی گفت:

    سلام بچه‌ها! و سلام و عرض ادب و احترام به محمدرضای عزیز!
    خوشحالم که می‌تونم بین دوستای بسیار خوبم باشم.
    🙂

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser