سلام. معمولا در هر کتابی با یه مقدمه یا پیشگفتار، مواجه میشی که در مورد محتوای داخل کتاب یه پیش زمینه ای رو تو ذهن خواننده ایجاد می کنه. معمولا این مقدمه ( و مخصوصا اگر خود نویسنده اونو ننوشته باشه و دیگری با علمی که داره در موردش بنویسه) حالا شاید برای من یمقدار خسته کننده است. در مورد سمینارها و جشن های رسمی و سخنرانی ها هم همینطور.
محمد رضا این یکی از شیرین ترین معرفی ها یا اگه بخوام به شکل یک کنسرت دلنواز یا یک برنامه موسیقی که انتظار شرکت در اون رو دارم، این گردهمایی رو ببینم، یک پیش درآمد بسیار گوش نواز و در عین حال گویا بود که شنیدم. ممنون

محمدرضا. فکر می‌کنم دلیل اصلی دل‌زدگی من از دانشگاه و سمینار و … همین حرفه‌ای‌گری شما و تیم متمم باشه.
یه عادتی از شما یاد گرفتم که فکر نکنم هیچ‌وقت دوست داشته باشم ترک‌ش کنم. اینکه: “وقتی یک وضعیتی به نظرمون نامطلوب هست، با تلاشِ “عملی” برای ارائه چیزی بهتر، انتقاد خودمون رو از اون وضعیت ابراز کنیم.”
:: به امید دیدار دوستان متممی در پنجشنبه‌ی دوست‌داشتنی مرداد ۹۶

در پيام قبلي بايد مي گفتم از هر فرصتي براي آموزش دادن استفاده مي كنند. مثل اينكه خودم خيلي به اين ميكرواكشن براي بالا بردن دقت كلامي نياز دارم. ?

نمی تونم به این نکته اشاره نکنم که چقدر کار خوب و حرفه ایی کردی که خودت، بچه ها و موضوعاتشونو رو معرفی کردی، برای من خیلی معنا داشت و به نظرم کار آموزنده ای بود(حداقل برای من که اینطور بود).مطمئنم که بچه ها هم قدر این فرصت خوب رو میدونن و امیدوارم برای مسیر زندگی و کارشون مفید و موثر باشه.
اما در مورد گردهمایی. راستشو بخوای از همون اول تا الان با توجه به پیش زمینه ها و توضیحات تو و متمم، برای من جنبه مهمونی بودنش برجسته تر بود(و شاید هنوز هم هست-احتمالاً از موضع گیری و تصمیمم برای اندازه ی مشارکتم برای این گردهمایی هم پیداست)، حتی چند روز پیش یک لیست تهیه کردم از مهمون هایی که میخوام حتماً ببینمشون(که سه تاشونم توی سخنران ها هستن،یعنی پیدا کرنشون راحت تر میشه:) ،ولی با این فایل و توضیحات تو کمی گیج شدم (البته احتمالاً این گیجی مختص خودمه! چون مغز من توانایی پردازش دو فضای مختلف رو نداره-یعنی نمیتونه هم بره مهمونی و هم همزمان بره مدرسه).الان حال اون خانم هایی رو دارم که نمی دونن لباس مهمونیشونو بپوشن یا لباس مدرسه و همایش (البته خوشبختانه توی قضیه لباس کار من راحته،چون چند دست لباس بیشتر ندارم، که همه جا هم میپوشمشون:)
به هر حال. تلاشمو میکنم که این بار با وجود گرمی هوای مرداد،بازم دوتا لباس مختلف رو همزمان تن مغزم کنم.
به قول دوستان، به امید دیدار در گردهمایی۲۶مرداد

محمدرضا. خیلی ممنون.
ممنون که وقت گذاشتی و این توضیحات رو برامون گفتی.
با شنیدن توضیحات خوب و شنیدنیِ تو، اشتیاقم برای گردهمایی ۲۶ مرداد ماه، حتی از قبل هم بیشتر شد.
و در کنار سخنرانی های آموزنده ی دوستان خوبمون، چقدر مشتاق شنیدن سخنرانی خودت هم با موضوع جدید و جذاب و مفید «معماری برند شخصی» هستم.
راستی، دلم میخواد همینجا به دوست خوبمون «رحمت الله علامـه» هم بگم که خیلی خوشحالیم که در جمع ماست و این افتخار رو هم داریم که به سخنرانی خوبش گوش بدیم و ازش بیاموزیم.