خانه » کاملا شخصی – قسمت سوم

کاملا شخصی – قسمت سوم

توسط محمدرضا شعبانعلی

برخی دوستانم خواسته بودند فهرستی از کتابهای مناسب را به بهانه نمایشگاه کتاب معرفی کنم. از آنجا که به ندرت کتاب فارسی می خوانم، تنها راه این بود که به نمایشگاه بروم و از نزدیک کتابها را ببینم.

اما متاسفانه نتوانستم خودم را قانع کنم. چند سالی است نمایشگاه نرفته ام.

نمایشگاه زخمهای دلم را تازه میکند.

کتابهای خارجی با ممیزی بی معنی و قواعد بی توجیه

کتابهای داخلی که نیمی از آنها با پول بیت المال چاپ شده اند

و دیدن مردمی که نماز را در دانشگاه میخوانند و کتاب را از مصلی می خرند

کاریکاتوری زیبا از جامعه ای که هیچ چیز آنجا که باید نیست…

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

37 دیدگاه

مهدی اردیبهشت ۱۹, ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۸

سلام استاد میشه خواهش کنم نظرتون در مورد کتابهای چاپ شده توسط انتشارات فرا بگید
باتشکر شاگرد مجازی شما

پاسخ
زهرا اردیبهشت ۱۷, ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۲

افسوس…..

پاسخ
محمد امینن اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۸

سلام استاد
من مقداری از اوقات زندگیم در کارهای چاپی میگذره …..ودر جریان پول های که برای چاپ کتابها خرج میشه هستم و کامملا با شما موافقم

پاسخ
گیتی اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۲ - ۲۱:۵۵

بد نبود برید! البته شما پایتخت نشین ها چه خبر از شهرستانی ها دارید…

پاسخ
امید اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۲ - ۹:۴۱

محمدرضا جان ..سلام
با زهم صد هزار مرتبه شکر که هم اکنون کتاب در مصلی می فروشند نه انواع لباس و خوراکی..

پاسخ
آریا اردیبهشت ۲۵, ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۶

اتفاقا امسال انواع خوراکی رو می فروشند.از آیس پک ایرانی تا چلو کباب.

پاسخ
مهسا اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۲ - ۱:۰۳

استاد من بیشتر منظورم خودم و ادمایی شبیه خودم بود که انگلیسیمون زیاد خوب نیست و اگه بخوایم کتاب انگلیسی بخونیم وقت زیادی میبره در نتیجه مجبوریم کتابای ترجمه شده رو بخونیم البته در همه زمینه ها این اعتقادو ندارم اما در مواردی مثل سیاست مذهب و … حس می کنم تو انتخاب کتاب و روند ترجمش جهت گیری های خاصی وجود داره.
منم کاری شبیه شما میکنم با این تفاوت که من کتابایی که از کسی گرفتم و خوندمو لیست میکنم و بعد می خرم .

پاسخ
جواد اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۴

سلام محمدرضا جان
ممنون از قرار دادن سیستم نظر دهی مثبتو منفی تو سایتت .
فقط خواستم یه خواهشی کنم و اونم این که اگه امکانش هست کاری کنید که هر آی پی ای – هر شخصی – چند بار نتونه مثبت یا منفی بده .
ممکنه شیطونایی پیدا شنو هی منفی زیاد کننا .
بعد آمارا به هم میریزه خب .
مثلا خوده من برا امتحان دو تا منفی زدم . هر چند که نظره مثبتی داشتم .
تازگیا شاگرد چموش و شیطونم شدما .
حواست بهم نباشه یه دفعه دیدی سره کلاسا اون میزه اول خوابم هم برد .
دیگه بیا و درستش کن …..

پاسخ
shabanali اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۶

محمدرضا جان این باگ برنامه بود که رفعش کردیم، ممنون از اطلاع دادنت

پاسخ
جواد اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۳

محمدرضا جان؟؟؟؟؟
فک کنم اتحاد استادو شاگرد حاصل شده .
دیگه اسم ما هم به اسم استاد معرفی میشه ؟؟؟؟
خدا روشکر

پاسخ
رعنا اردیبهشت ۱۸, ۱۳۹۲ - ۱۲:۴۷

خیلی باحال بود
تا دیدم خرابه یه عالمه لایک زدم
هه!!

پاسخ
محسن رضایی اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۲۲:۵۳

ای خدا…با خستگی بخونیدش….

اولش فک کردم نماز تو دانشگاه کتاب تو مصلا یعنی اینکه نمازهای صوری که تو دانشگاه خونده می شه و تعداد کتب مذهبی که تو نمایشگاهها زیادن!!! چه فکرا که من کردم…بیراه هم نیست البته.

ای خدا…

پاسخ
مهدی R اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۲۱:۳۳

سلام معلم عاشق
میشه خواهش کنم نظرتون در مورد انتشارات فرا که کتابهای مدیریتی ترجمه می کنند بگید
با تشکر
شاگرد مجازی شما

پاسخ
علی اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۲۱:۳۱

متن خیلی خوبی بود ؛ مثل همیشه
ولی این چرا وارد بخش کاملا شخصی شده !!؟

پاسخ
shabanali اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۲ - ۰:۳۸

چون یک نظر کاملاً شخصیه و منطق پشتش نیست. صرفاً حس منه. بدون توضیح و توجیه علی جان

پاسخ
مریم اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۹

5سال پیش یه دختر چینی رو توی اوتوبوس BRT دیدم که دنبال راه رفتن به دانشگاه تهران بود، ازش پرسیدم چرا میخوای اونجا رو ببینی کلی توضیحات داد که یه دانشگاه بزرگ ایرانه و قدیمیه و… بعد از من پرسید فقط چرا مردم جمعه ها میرن اونجا واسه کارای دینی و عبادت؟ من وا رفتم که چی بگم فقط تونستم بگم چون تبدیل به سنت شده…

پاسخ
سعید اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۲۰:۳۱

سلام
با تاخیر زیاد

روز معلم رو کلی بهتون تبریک می گم

انشالله که همیشه موفق و سالم و سر حال باشید .
محمد رضا ی عزیز

پاسخ
بچه شیطون کلاس;) اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۲۰:۲۴

چی شد؟!
من متوجه نشدم آقا معلم!
بالا نوشتین «کاملا شخصی_ قسمت سوم»!
پایین تو دسته بندی مطالب ،این پست در رده ی «دسته بندی نشده ها »قرار گرفته!
این پست یه کم تناقض داره ،نمیشه فهمید!!! 😉
تکلیفش رو روشن کنید.
من از اون دانش آموزام که پا ی تخته یه ویلگول ونقطه ،جا بیفته ،دست از سر معلم برنمیدارم تا درستش کنه،مگر اینکه یه دلیل منطقی برای این کار داشته باشید.مثلا اینکه «خواسته باشید هوش بچه ها رو بسنجید» 😉

اینکه نمازدر دانشگاه وخرید کتاب در مصلی صورت میگیره که «توجیح » داره عزیزمن ،بهشون خرده نگیرید
بلاخره آیندگان باید از ما یاد کنند دیگه
میشیم یه سوال تاریخ: ملتی که نمازشان را در دانشگاه ،ونمایشگاه کتابشان را در مصلی برگزار میکرد؟
هرکسی جواب این سوال رو بلد باشه ،نمره میانترم وپایان ترمش بیست خواهد بود.

تازه اینکه چیزی نیست ،من موندم با این همه پوشش خبری که رسانه ها میدن واین همه جمعیت که میرن خرید (با چشم پوشی از بقییه مسائل حل نشده ای که نمیدونم آخرش کی قراره حل بشه!)چرا سرانه مطالعه کتاب انقده پایینه؟!!!

کاش کسی برای ما توضیح میداد به جای توجیح کردن!!!

پی نوشت :من که فعلا قصد خرید هیچ کتابی رو ندارم ، واسه خونه تکونی عید مجبور شدم یک شب تا صبح کشیک بدم تا مبادا کتابام به انباری منتقل بشه
از خدا پنهون نیست ازشما چه پنهون ،کتابهای من پاره های تن منند 😉

پاسخ
پیام اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱۸:۰۲

استاد عزیز ، وقتی به این فکر کنید که اکثر نماز جمعه رونده ها ، فارغ از واقعی و غیر واقعی شون ، ساکن کدوم قسمت از شهرند و اومدن شون به انقلاب راحت تره یا عباس آباد ، اونوقت جواب سوالتو پیدا می کنی .

پاسخ
farshad اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۵

ترجمه های انچنانی رو یادت رفت بگی استاد.انگار فارسی هم بلد نیستنند.

پاسخ
MReza اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۹

استادی که کتاب های فارسی می نویسد، اما به ندرت کتاب های فارسی می خواند. 😐

برای ی دانشجوی برق، کتاب فنون مذاکره ی خودتون رو پیشنهاد می کنین؟
ب عبارتی، میخوام بخرمش، برای شخصی که مدیریت نمی خواند، ولی میخواهد بداند، مفید خواهد بود؟

پاسخ
shabanali اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۸

اگر کتاب فارسی بخوانم و کتاب فارسی بنویسم که میشود تراژدی!
مثل دوستانی که در یک حوزه خاص، مدام از روی هم رو نویسی میکنند و کتاب تولید میکنند… (بگذار بیشتر ننویسم!)
کتاب فنون مذاکره یک مقدار دانشگاهیه.
اگه بخوای به صورت منظم و کلاسیک مذاکره رو یاد بگیری خوبه، اما اگه به عنوان یک مهارت کوچک در کنار سایر مهارتها بهش فکر میکنی، به نظرم رادیو مذاکره منطقی تره. ضمن اینکه رایگانه

پاسخ
مسعود اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۹

هرچیز بجای خویش نیکوست

پاسخ
محمد جواد مقومی اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۰

هر سال بدتر از پارسال و امسال بدتر از همیشه
حجم کتایایی که با بیت المال چاپ میشه هم امسال از همیشه بیشتر بود

پاسخ
سینا اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۸:۴۳

«دیدن مردمی که نماز را در دانشگاه میخوانند و کتاب را از مصلی می خرند»

جمله گویای همه چیز است. نمازی که به ریا خوانده میشود و کتابی که از سر اصرار.

پاسخ
پگاه اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۸:۱۹

من خیلی وقتا فکر کردم به اینکه آخر عاقبت ما با این ممیزیها و اجبار در قبول کردن سلیقه بقیه حتی تو کتاب که به نظر من بخشی کاملا دورنی و شخصی از نویسنده است چه نتایجی می تونه برای این ملت و مملکت داشته باشه…رفتم یه کتاب گرفتم آرکی تایپها ی شخصیتی زنان بعد هرجا تو نت میخونم نوشته 7 تا هستن تو این کتاب شش تاس !!!بعد فهمیدم آفرودیت جز خدا بانوان یه زن نمیتونه باشه اونم تو ایران یعنی بد که باشه اونم تو ایران که حتی فصل مربوط بهشم حذف شده حالا شما حسابش و بکنید زنی که خدا بانوی غالبش اینه تو این مملکت چه بلایی سرش میاد که رفتیم تست دادیم انگار یکی از غالبای خودمون همین آفرودیته !!!!! خب یکی مثل من در مقابل این سانسورا چیکار میکنه میره تو نت می چرخه …فیلمای سانسوری نگاه نمیکنه…کتابای سانسوری رو سعی میکنه که نخونه تلویزیون که کلهمش یه ممیزیه غیر حرفه ای اصلا نگاه نمیکنه چه داخلی چه خارجی…روزنامه اینا که بحثش بشه یا چندتا رو باهم می خونه که یه چیزی دستگیرش بشه یا اصلا نمی خونه…ولی خیلیها ذهنشون و اندیششون محدود میشه به یک چارچوب سلیقه ای تحت عنوان خوب مطلق!!!! این خطرناکه ذهن صفرو یکی ….

پاسخ
Elham اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱:۳۴

محمدرضای عزیز ،
کاملا میفهمم چی میگی …
ولی عقب نشینی تو و امثال تو فقط و فقط جلوتر امدن و تصرف کامله اونها رو یدنبال داره ………………….
.
میدونم سخته ،

ولی لطفا “باش”!!!

پاسخ
مهسا اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱:۱۰

با بعضی قسمت های حرفتون موافقم .با وجود این مقدار ممیزی و حتی تحریف حداقل در بعضی زمینه ها اگه کتاب نخونیم بهتر از اینه که چیزی رو بخونیم که شباهتی به اصلش یا واقعیت نداره(ندونستن بهتر از اطلاعات غلطه).جدا که تو مملکت ما هیچ چیزی سر جاش نیست و هیچ کسی.اما بازم دلیل این تحریم کردن و نرفتن به نمایشگاه رو نمیفهمم.به هر حال هر چند در اقلیت اما باید باشن کسایی و ناشر هایی که کارشونو در حد قابل قبولی انجام میدن.

پاسخ
shabanali اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۴

من کتاب میخرم. اما از نمایشگاه نمیخرم!
شاید برات جالب باشه، من حتی کتابهایی رو که قبلاً انگلیسیشون رو خونده باشم، اگر ببینم ترجمه خوبه، میخرم و کنار میگذارم برای حمایت از مترجم.
چون خودم کار ترجمه کردم و میدونم چقدر کار دشواریه اگه بخوای با دقت و مفید و درست انجام بدی.

پاسخ
Abolfazl اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۰:۱۵

محمدرضاي عزيز سلام
تو يكي از فايل هاي راديو مذاكره كتاب ماندن در وضعيت آخر را معرفي كرديد با دكتر شيري اين كتاب را تهيه كردم و قسمتيش را خوندم و استفاده كردم فكر ميكنم بتوني كمكمون كني تو انتخاب اين مدل كتابها
راستي سيستم لايك كردن هم فعال شده كه برام خيلي جالب بود
با تشكر

پاسخ
محمد علی اردیبهشت ۱۴, ۱۳۹۲ - ۲۳:۵۹

در دانشگاه نباید نماز خواند؟!!

پاسخ
shabanali اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۱

فکر نمیکنی خواندن نماز جمعه در مصلی زیباتر باشد؟

پاسخ
مرتضی اردیبهشت ۱۴, ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۰

بله خب…
کسی که بره اون سر دنیا McGraw-Hill و Prentice-Hall و Apress رو از نزدیک ببینه، معلومه که نمایشگاه مصلی براش یه کاریکاتور میشه! 🙂

پاسخ
shabanali اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۲

ولی من هنوز نوستالژی نمایشگاه کتاب در محل نمایشگاه بین المللی رو دارم. خیلییییی زیاد…

پاسخ
آرام اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۲ - ۲۱:۵۸

واقعا، بخصوص اون زمان که شهید بهشتی درس میخوندم دانشگاه و نمایشگاه همسایه بودن، بازدید از نمایشگاه برامون حسی فوق العاده بود.

پاسخ
shirin.r اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۲ - ۲۲:۲۹

من هم دقیقا همین حس دلتنگی و نوستالژیک رو دارم

پاسخ
rezaA اردیبهشت ۱۴, ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۶

فوق العاده زیبا بود..کاریکاتوری زیبا از جامعه ای که هیچ انجا که باید نیست..به قول خودت بی سوادی کم سوادی ناشایستگی تو تمام لایه ها موج میزند..من میشناسم کسی که بویی از کتاب خوندن نبرده و تو عمرش ی کتابم نخونده ولی نمایشگاه میره..

پاسخ

پیام بگذارید

برای ثبت کامنت باید کد فعالیت در متمم داشته باشید. کد فعال‌سازی را از این‌جا دریافت کنید.