هر گزینه‌ی خوبی، یک انتخاب درست نیست

من این موضوع رو بار ها در وقت گذاشتن هام دیدم. شاید خیلی وقت ها روی موضوعی مطالعه کردم که در نگاه اول مشکلی نداشت اما وقتی فکر می کنم که چقدر موضوعات اساسی تری بود که من باهاشون مشکل داشتم و چقدر کتاب های مهمتری بودن که میتونستم بخونم اما بجاش چیز دیگه خوندم. اون لحظاتی که سرگرم بازی های پوچ بودم یا بحث های زرد رو که بهتره اصلا نگم که از خودم خجالت میکشم.
وقتی به اون همه وقتی که سر موضوعی که اون لحظه دغدغه اصلی من نبود گذاشتم فکر می کنم بسیار رنج میبرم و پشیمون میشم.

محمدرضا چه تضمینی است که بهتر از بهترین تصمیم هم وجود نداشته باشد؟ در واقع این راه بی پایان است
چرا که اگر من بهترین تصمیمم را حتی با مقایسه ی صدها تصمیم فعالیت گرفته باشم بازم راه بهتری وجود داشته است. به نظرم این نوشته اگر منجر به کمالگرایی و دوری از عملگرایی بشه (به خاظر فهم نادرست آن) میتونه مشکل ساز باشه . شاید به همین خاطره که جملات کوتاه همون قدر که هیجان انگیز است گمراه کننده است مخصوصا برای افراد سطحی. ولی اگر نوشته منجر به تامل و اصلاح امور جاری ما بشه مفیده.
گاهی اوقات ما برای تصمیم گیری با کمبود زمان مواجه هستیم حتی اگر ما کمبود زمان نداشته باشیم شرکت خریدار یا فروشنده یا شرایط بازار یا در تعاملات اجتماعی طرف مقابل نمیتواند بیش از یک حد مشخص صبر کند و ما به ناچار بهترین راه ممکن را انتخاب میکنیم نه الزاما بهترین راه را .
حاشیه:
محمدرضا یه کامنتی از شما خوندم که درخصوص نوشتن یک کتاب حرف زده اید نمیدونم درست متوجه شدم یا نه ولی امیدوارم که این تصمیم رو داشته باشید. البته موضوعش رو هم به کا بگید چیه بد نیست . البته برای ما بد نیست 😉