خانه دل نوشته هاهزار تولد و یک مرگ…

هزار تولد و یک مرگ…

توسط محمدرضا شعبانعلی
تولد محمدرضا شعبانعلی

چند روز پیش برای تولد یکی از دوستانم متنی نوشته بوده و امروز که تولد خودم (ششم مهر ماه)‌ نزدیک است، احساس کردم آن حرف‌ها را باید به خودم هم یادآوری کنم.

تصاویر شخصی محمدرضا شعبانعلی

محمدرضا شعبانعلی – از ۱ سالگی تا ۳۴ سالگی

روزگاری بود که انسان، جز شکار و کاشت و برداشت نمی‌دانست.

در آن روزگار، برآمدن و فرو رفتن خورشید، مهم‌ترین رویداد زندگی هر انسان بود.

هر روز را می‌شمرد. هر هفت روز را یک هفته نامید و هر چهار هفته را یک ماه و هر دوازده ماه را یک سال و هر سال را سالگردی می‌گرفت برای شادمانی تولدش…

روزگار‌، دیگر گشته است ولی آن سنت عصر شکار و کشاورزی، همچنان باقی است.

هر سال، یک روز را به جشن می‌نشینیم و شمعی برافروخته را با بازدم خود خاموش می‌کنیم، نمی‌دانم به چه نشانه‌ای.

به نشانه‌ی سالی که گذشت یا به یادآوری سالهایی که بدون ما خواهد گذشت…

اما پایه‌ی زندگی امروزی، نه شکار است و نه برداشت. نه طلوع و نه غروب. چه روزها که می‌خوابیم و چه شبها که بیدار می‌مانیم.

دنیای امروز دنیای فکر و احساس است.

هر بار که دنیای جدیدی را می‌بینیم و ایده‌‌های جدیدی در ذهنمان متولد می‌شود. هر بار که احساس زیبایی را تجربه می‌کنیم. هر بار که یک دوستی تازه شکل می‌گیرد. ما متولد می‌شویم.

چنانکه هر بار که دنیا عوض می‌شود و باورهای ما ثابت باقی می‌ماند، هر بار که احساس‌های تلخ، آرامش را از ما می‌ربایند، هر بار که پیمان یک دوستی خوب، شکسته می‌شود، ما می‌میریم.

انسان امروز گاه در یک روز، بارها و بارها متولد می‌شود و گاه در یک شب، بارها و بارها می‌میرد.

برایت هزار تولد خوب و تنها «یک» مرگ آرام، آرزو میکنم.

توضیح: در صورتی که به متن‌ها و نوشته‌های ادبی علاقمند هستید، احتمالاً سر زدن به مجموعه مطالب پاراگراف فارسی می‌تواند برای شما مفید باشد.

موارد زیر، برخی از پاراگراف فارسی های پرطرفدار متمم هستند:

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

127 نظرات

حسین سپتامبر 24, 2013 - 6:56 ب.ظ

تولدت مبارک محمد رضا.
راستی تولد منم 7 مهر ماهه.

پاسخ
shirin سپتامبر 24, 2013 - 6:56 ب.ظ

آرزوی خیلی قشنگی بود و ای کاش زندگی همه اینچنین بود..

پاسخ
فائزه سپتامبر 24, 2013 - 7:48 ب.ظ

هر سال ، کوتاه شدن جاده ناهموار زندگی و نزدیک شدن به مرگ آرام را به شادی می نشینم …
اما برای تو اینگونه نباشد ! برای تو ، شمع نماد مادر باشد …
مادری چشم انتظار که امیدوارانه اشک میریزد و می سوزد و تو در چنین روزی ، با نفس هایت ، او را از سوختن و اشک ریختن نجات می دهی و هر سال این رویداد زیبا را زنده نگاه میداری .

پاسخ
حمیده سپتامبر 24, 2013 - 8:22 ب.ظ

سلام
تولدت مبارک!
چه راست گفتی که باهربار پیمان یک دوستی خوب میشکند ما می میریم
ای کاش که هرلحظه متولد بشیم…

پاسخ
Mr.ink سپتامبر 24, 2013 - 8:28 ب.ظ

هزار تولد…برای خودم متاسفم که تعداد تولد هایم کم بوده اند!
راستی آقای شعبانعلی محصول جدید تراست زون را زود تر قرار بدین ما طاقت صبر نداریم!

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی سپتامبر 25, 2013 - 12:34 ق.ظ

امشب گرفتمش. خودم دوستش دارم. زود آپلود میکنم

پاسخ
فرزانه سپتامبر 24, 2013 - 8:55 ب.ظ

. . . . . . . .و هر بار که اینجا میایم و دل‌نوشته هایی رو میخونیم که بعدها بارها و بارها و بارها به ذهنمون خطور میکنن، هزار هزار بار متولد میشیم..
تولدتون پیشاپیش مبارک. . .

پاسخ
سمانه سپتامبر 24, 2013 - 9:20 ب.ظ

الان عصر عصر ماهیگیریه محمدرضا 😉
یه کم داریم تغییر میکنیم شاید 🙂 اما جدای از شوخی
این نوشته با اینکه برای تولد بود وتولد همیشه برای آدما پر از شادیه_که من هم نمیدونم چرا اینجوریه وبه چه دلیلی تولد گرفته میشه وشمعی فوت میشه وکیکی وبساطی.چون خودم هر سال بیشتر از هرروز دیگه ای به این فکر میکنم که چقدر به مسئولیت هام اضافه شده ،بیشتر غمین میشم.نه فقط به خاطر مسئولیت ها به خاطر فهم برخی چیزها که تا قبل از فهمیدنشون به خیالم زندگی راحتی داشتم که اون هم از ندونستن بوده _حس میکنم این متن با یه غم ،با یه حس دلتنگی ،نمیدونم اسمش رو چی بذارم.اما میتونم بگم متفاوت بود.عین همه ی کارها و نوشته هات
امیدوارم همیشه و هر لحظه ی از زندگیت تولدهای به یاد ماندنی رو تجربه کنی و همون آرزوی آخر نوشته ت که تنها یک مرگ .مرگی که حتی با اتفاق افتادنش در هر تولدی پس از تو ،دغدغه هایی که همیشه از اونها یاد کردی وبراشون تلاش کردی دیگه وجود نداشته باشه وزندگی بهتری تجربه بشه ،باهمه ی چیزهایی که تو در دنیا به ارث گذاشتی.نه فقط برای همسر وخانواده وفرزندت ،که برای تمام کسانی که دوستشون داشتی و برای تو معنی تولد بودن وهستن…
جاودان بمانی به عشق…
دوست همیشگی تو سمانه ،اگر که لایق بدانی
تولدت پر از فهم و نور و روشنی و دوست داشتن هایی بدون مرگ… 🙂

پاسخ
مریم سپتامبر 24, 2013 - 9:30 ب.ظ

خدایا بگیر از من هر انچه که تو را ازمن میگیرد
محمد رضای عزیزم سلام
پیشاپیش تولد بهترین استاد زندگیمو تبریک میگم استاد از خداوند متعال عمری با عزت را براتون خواستارم .امید وارم ما لیاقت شاگردیتون داشته باشیم.

پاسخ
رویا سپتامبر 24, 2013 - 10:41 ب.ظ

دیروز تولدم بود استادم بهم گفت میگن مهرماهی ها ادمای بزرگی میشن در مورد شما که صدق میکنه.

پاسخ
آرام سپتامبر 24, 2013 - 11:02 ب.ظ

سلام

تولد بعضیها رو نه به خود اونها بلکه خیلی بیشتر از اونها باید به خودمون تبریک بگیم.

«تولدت رو به خودم تبریک میگم. با بودن تو دنیای زیباتری دارم…»

همیشه زنده باشی و سربلند, ایستاده بر فراز …
تولدت مبارک!

پاسخ
شیوا مژدهی سپتامبر 24, 2013 - 11:25 ب.ظ

محمدرضا جان! ممنونم از تو. بارها بارها نامه ی تولدم رو خوندم. جملات زیبایت رو زمزمه می کنم و با خودم تکرار می کنم.من این زمزمه ها و تکرار ها رو دوست دارم. چه زیبا از تولدها گفتی و چه خوب از مرگ گفتی…منم برایت “هزار تولد خوب ” آرزو می کنم…

پاسخ
میترا سپتامبر 24, 2013 - 11:34 ب.ظ

بعضی مرگها باید وجود داشته باشن تا بعضی تولدها رو ببینیم، یک مرگ کافی نیست

پاسخ
حسین سپتامبر 24, 2013 - 11:42 ب.ظ

سلام
تبریک برای همه هزاران تولدی که تاحالا داشتی و انشالا در آینده خواهی داشت
و همچنین یک تبریک ویژه به مناسبت تولدت در 6 مهر هرچند از دیدگاه عصر شکار باشد. 🙂
راستی محمدرضا به عکسهات دقت کردم. انصافا الان خیلی با کلاس تر از قبل شدی!!1 🙂 🙂

پاسخ
مینا سپتامبر 25, 2013 - 12:19 ق.ظ

برایت تمامی خوبی های دنیا را می خواهم، سلامتی ، آرامش، موفقیت بیشتر، دوستی های پاک و ماندگارو خلاصه اینکه امیدوارم به هر چی میخواهی برسی . تولدت مبارک.

پاسخ
سپید سپتامبر 25, 2013 - 12:26 ق.ظ

سلام
الهی چقد شما تو سن یه سالگی و دو سالگی با اون موهای بلوند دوست داشتنی بودین 🙂 البته الان هم با منش و دانشتون هستین 🙂
راستش میخواستم بهتون بگم چیزی که به نظرم شاخص هست در بخش طرح متمم اختصاصی بودن مطالبش برای مدیران و یا کارکنان بوده و در هر حال کسانی که با یک شغل منظم سرو کار دارن.من شغلم آزاده (گرافیستم) و گاهی پیش میاد مدتی کاری بهم پیشنهاد نمیشه،میشه لطفا در متمم کسب و کار بخشی هم برای مشاغلی که روند منظمی ندارند قرار بدین.

پاسخ
malihe khammar سپتامبر 25, 2013 - 12:35 ق.ظ

سلام استاد
من یک سوال داشتم ازتون هم اینجا پرسیدم هم میل کردم ازتون خواهش می کنم اگه امکان داره منو راهنمایی کنین
من واقعا به راهنماییتون احتیاج دارم
ممنون

پاسخ
فرحناز سپتامبر 25, 2013 - 6:31 ق.ظ

بسيار زيبا بود . تولدتون مبارك براتون آرزوي سلامتي و سعادت ميكنم.

پاسخ
پگاه سپتامبر 25, 2013 - 8:12 ق.ظ

سلام.مبارکا باشه…(یوگاییها اعتقاد دارن مدت زمان زندگی هرکس در این دنیا و در این کالبد نه به تعداد سالهای عمر که با تعداد نفسهاس که مشخص شده…برای همین سعی میکنن عمق دم و بازدم رو زیاد کنن تا طول عمرشون زیاد بشه ….و حالا آرزوی من برای تولد شما 🙂

امیدوارم خداوند آگاهی را در تولد لحظه هایت جاری کند و همواره دم و بازدمی داشته باشید عمیققققققق و جاری 🙂

پاسخ
Fateme سپتامبر 25, 2013 - 8:19 ق.ظ

روز ميلاد تو باران آمد
روز ميلاد تو بود
كه هوا
بوي شبنم وشقايق مي داد
و خدا مي خنديد
عطر ياس از در و ديوار هوا مي پاشيد
و نسيم از تو بشارت مي داد
باد بر پنجره پا مي كوبيد
زلف افشان را بيد
در مسير تو پريشان مي كرد
هر كجا سروي بود
به تواضع سر راه تو بر پا مي خواست
تاكها با تو تباني كردند
غوره ها از تپش قلب تو انگور شدند
سركه ها را خير آمدنت شيرين كرد
برگ ها از سر تعظيم تو مي رقصيدند
و خزان در قدم شاد تو نقاشي كرد
وبه تر دستي استاد ازل
شعبده اي بر پا بود
گوشها منتظر
اولين گريه ي شيرين تو بود
چشمها منتظر
اولين ساغر سيماي تو بود

روز ميلاد تو باز
مثل همواره خدا حاضر بود
آسمان جشن گرفت
ابر ها مژده ي ديدار تو را مي دادند
رعد در حنجره از شوق تماشاي تو غوغا مي كرد
طبل آغاز تو را مي كوبيد
برق آغاز تو را مي تابيد
مه فضا را به هواي تو در آغوش گرفت
آنسوي پيله ي مه
ماه تا فرصت ديدار تو بيدار نشست
در جهان از قدم مهر تو مهماني شد
شعر از مركب فرخنده ي احساس تو الهام گرفت
واژه ها در شعف وصف تو شادي كردند
و غزل
قالب همواره ي توصيف تو شد

روز ميلاد تو باز
آسمان جشن گرفت
و به يمن قدم سبز تو باران باريد
اي تسلاي خزان
سينه ي پر عطشم
كه ز گرماي حضور خشكي تاول زده است
از عبور نفس خيس تو باراني
اي تمناي بهار
سينه از بركت ميلاد تو نوراني باد
در دل خسته ام از عشق چراغاني باد
سرنوشت من و دل آنچه تو مي داني باد
عشقم از بيم رقيبان تو پنهاني بود.
مجتبي كاشاني

پاسخ
محمد علی هشیار سپتامبر 25, 2013 - 8:38 ب.ظ

مرسی نقایص متن من رو هم پوشاندی

پاسخ
setayesh سپتامبر 25, 2013 - 8:26 ق.ظ

تولدتون مبارک.اگه وقت کردین لطفا به ایمیلتون هم یه سر بزنین

پاسخ
صفورا سپتامبر 25, 2013 - 9:48 ق.ظ

تولدتون مبارک.

پاسخ
پريسا سپتامبر 25, 2013 - 10:01 ق.ظ

بهار از جنس توست…ماندني و خواستني!…چون طعم بهار باش چون هميشه، زيرا كه زمستان نيز به تمناي بهار مي ميرد

پاسخ
36 سپتامبر 25, 2013 - 10:28 ق.ظ

درود
تولدتون پیشاپیش مبارک.
جناب شعبانعلی ببخشید که سوالم ارتباطی به نوشتتون نداره،ولی در طی چند ماهی که با شما آشنا شدم چندین بار دیدم که می گین روزانه چیزی حدود بیست ساعت کار می کنین ولی همش برام سواله چطوری ممکنه؟یکی از اساتیدم می گفت من 15 ساله دارم سخت کار میکنم که الان تونستم روزی 18یا 19 ساعت کار کنم و مشکلی نداشته باشم(از نظر جسمی)یا مثلا هادی ساعی می گفت فیزیک بدنم جوریه که می تونم در روز حتی نخوابم،…
ولی خواستم اگه امکان داره ی توضیح بدین چطور من دانشجوی 21 ساله هم می تونم روزی 20 ساعت کار کنم.
چون از هم سن و سالای خودم بخاطر اینکه سالها عشایر بودم خیلی عقبترم(مثلا نه موسیقی بلدم نه زبان بلدم،…)و فک می کنم الان خیلی بیشتر از اونا باید کار کنم تا به اون چیزایی که می خوام برسم.

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی سپتامبر 25, 2013 - 12:19 ب.ظ

دوست خوبم. اگر اجازه بدی. فردا شب یک متن کامل راجع به این ماجرا می‌نویسم برای تو و بقیه دوستانم.

پاسخ
محسن سپتامبر 25, 2013 - 10:54 ب.ظ

من هم منتظر همچین نوشته ای هستم
سپاس

پاسخ
ناشناس سپتامبر 26, 2013 - 9:20 ق.ظ

سپاسگزارم.

پاسخ
مجتبی سپتامبر 26, 2013 - 11:07 ق.ظ

پس فردا شب منتظریم!

پاسخ
آمیتریس سپتامبر 25, 2013 - 10:29 ق.ظ

تولدتون مبارک ، پیروز و شاد باشید.

پاسخ
بهار سپتامبر 25, 2013 - 10:50 ق.ظ

تولدتون مبارک استاد
امیدوارم لحظه لحظه زندگیان شیرین باشد وشاد

پاسخ
سید رضا سپتامبر 25, 2013 - 11:14 ق.ظ

سلام و درودتبریک
به تویی که آشنایی این روزهای من با تو تبدیل به چالشی شیرین و آموزنده در زندگی ام شده است
همیشه عزیز باشی و دلسوز و متفکر

پاسخ
دُرفینه سپتامبر 25, 2013 - 1:31 ب.ظ

آنها که در روز تولد خوشحالند، به دور شدن از نقطه ی عزیمت فکر می کنند، و آنها که غمگین، به نزدیک شدن به نقطه ی پایان.

L

پاسخ
ماهساقی سپتامبر 25, 2013 - 1:32 ب.ظ

البته تو دنیای ادم بزرگا یاد میگیری که باید انقد بی احساس باشی که لذت صدها بار زنده شدن رو از خودت بگیری تا
شکنجه ی هزاران بار مردن رو تجربه نکنی!

راستی چقد خوبه ادمایی مث تو با دنیا اومدنشون، اینجارو قابل تحمل تر کردن 🙂
تولدت مبارک دوست خوبم 😉

پاسخ
آزاده م سپتامبر 25, 2013 - 1:55 ب.ظ

تولدتون مبارک استاد
من هم خیلی دوست داشتم فردا در همایش شرکت کنم ولی بخاطر دوری راه نمیتونم بیام. فردا جای من و سایر دوستانی که نتونستند بیان خالی کنید.
موفق باشید.

پاسخ
فرشته سپتامبر 25, 2013 - 2:31 ب.ظ

سلام
پیشاپیش تولدتون مبارک
” هر بار که یک دوستی تازه شکل می‌گیرد. ما متولد می‌شویم.” با تمام وجودم این جمله را درک میکنم. به تازگی با یک انسان بزرگوار اشنا شده ام. از دوست تازه ام درس زندگی می اموزم.

پاسخ
کربلایی سپتامبر 25, 2013 - 2:37 ب.ظ

سلام
تولدتون مبارک

عکسهاتون خیلی قشنگ اند و روند تکاملتون رو به خوبی نشون میدن در ضمن الان خیلی پخته تر بنظر می آین.

زندگیتون پراز شادی وسلامتی.

پاسخ
نسيم سپتامبر 25, 2013 - 3:05 ب.ظ

سلام چه جالب من دو روز پيش تولدم بود يكم مهر ، امروزم همكارام واسه ام كادو خريدن خيلي خوشحال شدم…
تفلدتون مبارك استاد

پاسخ
Mina سپتامبر 25, 2013 - 4:22 ب.ظ

محمدرضا تولدت مبارک!

پاسخ
محمدرضا سپتامبر 25, 2013 - 4:59 ب.ظ

دوست خوبم محمدرضای عزیز. تولد مبارک.
یاعلی

پاسخ
مریم سپتامبر 25, 2013 - 5:07 ب.ظ

سلام آقای شعبانعلی
اول اینکه تولدتون مبارک!
یعدشم اینکه شما واقعا فرد فوق العاده ای هستین…
میشه یکم راجع به زندگی روزمره خودتون با 20 ساعت کار بنویسین .. واقعا هم برا ما جالبه و هم خیلی بهمون انگیزه میده.
مرسییییییییییییییییییییییییییییییی

پاسخ
فرين سپتامبر 25, 2013 - 5:10 ب.ظ

سلام محمدرضاى عزيز
مثل هميشه از نوشته هاى پر بار و قابل تأمل تون لذت بردم. ” بلندى جهان به كوتاهى عمر ماست.” اميدوارم در اين عمر كوتاه بارها و بارها متولد شدن رو تجربه كنيم.
جا داره بگم يك لذت كاملا شخصى هم از مطلب شما بردم و اون اينه كه متوجه شدم من و شما هر دو متولد ٦ مهر هستيم.
تولدتون مبارك استاد عزيز

پاسخ
طنین سپتامبر 25, 2013 - 5:47 ب.ظ

یادت باشه روباه ب شازده کوچولو چی گفت (ادم ها این حقیقت رو فراموش کردن اما تونباید فراموش کنی تو تازنده ای نسبت به ان کسی که اهلیش(عاشق)کرده ای مسئولی)

پاسخ
مهدی گ سپتامبر 25, 2013 - 6:03 ب.ظ

محمد رضا ی عزیز و مهربان
سالروز تولدت مبارک باشه

پاسخ
سعیده (آذر) سپتامبر 25, 2013 - 6:12 ب.ظ

سلام استاد گرامی…

تولدتان پر از خیر و برکت…

از بچگی هم نگاهتون متفکرانه بوده، کاملا واضحه…

راستی پایینترین عکس از سمت چپ، عکس کوچولوییتون، علاوه بر اینکه بسیـــــــــار دوست داشتنیه دقیقا شبیه الانتونه، حالت نگاه و چشماش، لبخندش، ..خیلی کار خوبی کردین عکسهای بچگیتونو گذاشتین.

پاسخ
رها_اسفند سپتامبر 25, 2013 - 6:22 ب.ظ

تولدتون مبارك … مانا باشيد…

پاسخ
حمید محمودزاده سپتامبر 25, 2013 - 7:12 ب.ظ

برایت آرزوهای خوبی دارم،
آرزوهای خوب، خوب هاااا
به اندازه شایستگی ذهن ت دارایی
به اندازه مهربانیت، مهر، مهر و مهر
به اندازه توان ت، آزمون
به اندازه بی اندازگی لطف بی دریغ ش، آرامش، که در آن بیاسایی و در لم این آسودن برای ما بباری
محمدرضای عزیز، برای آرزوهای خوب آرزو می کنم، از آن دست که فقط برای تو باشد

پ ن: من نمی دانم تو با این همه شایستگی چرا در ماه خرداد متولد نشده ای!

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی سپتامبر 25, 2013 - 7:27 ب.ظ

حمید عزیز. ممنونم.

تو یک شریک و همکار خوب هستی. خیلی خوب.
اما من همیشه وقتی به یاد تو می افتم، اول یک «دوست» را به خاطر می‌آورم.

به امید هزاران روز خوب در کنار هم.

پاسخ
ناشناس سپتامبر 25, 2013 - 7:25 ب.ظ

سلام محمدرضای عزیز
مثل همیشه از نوشته های پربار و قابل تامل تون لذت بردم.
“بلندی جهان به کوتاهی عمر ماست.” امیدوارم در این عمر کوتاه بارها وبارها متولد شدن رو تجربه کنیم. جا داره بگم یک لذت کاملا شخصی هم از مطلبتون بردم و اون اینه که متوجه شدم من و شما هر دو متولد 6 مهر هستیم.
تولدتون مبارک استاد عزیز

پاسخ
فرین سپتامبر 25, 2013 - 7:30 ب.ظ

سلام محمدرضای عزیز
مثل همیشه از نوشته های پربار و قابل تامل تون لذت بردم.
“بلندی جهان به کوتاهی عمر ماست.” امیدوارم در این عمر کوتاه، بارها و بارها متولد شدن رو تجربه کنیم. جا داره بگم یک لدت شخصی هم از مطلب شما بردم و اون اینه که متوجه شدم که من و شما هر دو متولد 6 مهر هستیم.
تولدتون مبارک استاد عزیز

پاسخ
فرین سپتامبر 25, 2013 - 7:33 ب.ظ

بار اول که کامنتم رو فرستادم فراموش کردم اسمم رو تایپ کنم، عذر

پاسخ
حسین سپتامبر 25, 2013 - 8:06 ب.ظ

من تا چند روز بعد به اینترنت دسترسی نخواهم داشت
همین حالا می گم: تولدت مبارک
شادی دوستان در جشن تولدت یعنی از بودن تو خدا را شاکرند

پاسخ
محمدرضا سپتامبر 25, 2013 - 8:13 ب.ظ

سلام
اینبار متن رو نخوندم.تصاویر توجه من رو به خودش جلب کرد.تو بیشتر عکس ها لبخند زدی.خیلی حسودیم شده.خیلی تلاش کردم همیشه لبخند روی لبهام باشه ولی نمیشه.ولی نمیشه.ولی نمیشه
کاش منم یکم شاد بودم،مثه بقیه
کاش فقط ای کاش

پاسخ
محمدرضا سپتامبر 25, 2013 - 8:16 ب.ظ

یادم رفت ((تولدت مبارک.راستی تولد خودم کی بود؟

پاسخ
باقري سپتامبر 25, 2013 - 8:21 ب.ظ

سلام
تولدتون پيشاپيش مبارك تولد انسانهاي شايسته اي چون شما را بايد بار ها و بارها تبريك گفت و جشن گرفت
اينكه متولد ماه مهر هستيد برام بسيار جالب و خوشايند بود چون من و همسرم هم مهري هستيم شايد اينكه با لبخند هاتون تو تصاويرتون انس عجيبي رو هميشه احساس ميكنم با اينكه شما رو از نزديك ديدار نكردم يه علتش هم مهري بودنمون باشه ارزو ميكنم روزهاي پيش رو تون هم پر از موفقيت هاي بزرگتر باشه همراه با حس رضايت جاودان

پاسخ
محمد علی هشیار سپتامبر 25, 2013 - 8:32 ب.ظ

محمد رضا فکر میکردم تنها و اولین کسی که تولدت رو تبریک میگه من هستم
برات یه متن زیبا نوشته بودم.
اما میذارمش واسه سال بعد که اون موقع هم بهت نزدیکترم هم .
اگه افتخار بدید یه tranc party به افتخارت داشته باشیم.
محمد رضا به تو که فکر میکنیم از تو که میخونیم به یادت که مینویسیم.
به یاد سخاوت اسمون میافتم
تو مثل مردمک چشم من همه دنیا رو میبینی اما خودت رو نه
تو بی دریغ بر ما میباری امید وارم کویر روح ما از طراوت و زیبایی تو لبریز بشه
درود بر شیر پاک مادرت و هزار درود به نان پاک پدر مهربانت.
محمد رضا تبریک من فقط به تو نیست دوست دارم به پدر و مادرت هم هر چند که نمیشناسمشون و نه دیدمشون قدر دانی کنم خوش به سعادتشون که فرزند مهر پرورو مهر زاده ای مثل تو رو به این دنیا هدیه کردن.
فقط می خواهم بهت بگم کلمات من کوچک اند اما با عشقی سرشار اون ها رو نوشتم
امید وارم مصمم تر از همیشه به راهت ادامه بدی
امید وارم من ستاره ی دنباله داری باشم از نور تو

پاسخ
بهنام سپتامبر 25, 2013 - 8:36 ب.ظ

از همون بچگیتون معلوم بود کنجکاو و زرنگ بودی محمد .
هزاران هزار تبریک.همیشه موفق باشید و ما رو هم موفق تر کنید.
اون قضیه 20 ساعت کار کردن رو حتما بگو.
چون میخام واسه کنکور دکترا بخونم.
اگه قرصی هم مصرف میکنید اسمشو بگید تا بخریم.
ممنون

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی سپتامبر 26, 2013 - 1:57 ق.ظ

قرص نیست بهنام جان.
زمانی به زحمت بیدار می‌موندم و این روز‌ها استرس حجم بسیار زیاد کارها بهم اجازه نمی‌ده بخوابم.
اگر قرص خواب نباشه همون دو ساعت رو هم نمی‌تونم بخوابم 🙁

پاسخ
رحمت سپتامبر 25, 2013 - 10:00 ب.ظ

یادمه از روزی که تو کنفرانس مدیریت اخر سخنرانیتون فرمودید برای پیدا کردن من تو گوگل سرچ کنید شعبانعلی یک میلیون رکورد میاد که …. تا امروز همیشه پیگیرتون بودم ، البته دوری من از تهران متاسفانه محرومیت هائی رو به همراه داشته ، ولی باز شیرینه در معرض آثار شما بودن حتی اگه تو دنیای مجازی باشه … و باز متاسفنه کمی دیر به طرح متمم رسیدم و دیگه امکان ثبت نام نبود ظاهراً ، علی ایحال امروز اولین باره که کامنت میگذارم ، از صمیم قلب براتون عمری شیرین و خاطری همواره آسوده ارزو دارم ، لبریز از سلامتی و شادی
برقرار باشید

پاسخ
sheyda سپتامبر 26, 2013 - 1:32 ق.ظ

سلام استاد عزیز.
هر بار که به اینجا میام دنیای جدیدی رو می بینم و حس خوبی پیدا میکنم.ممنون که باعث شدین ما هم بارها و بارها احساس تولد دوباره رو تجربه کنیم.
تولدتون مبارک.

پاسخ
سید عباس سپتامبر 26, 2013 - 7:51 ق.ظ

با سلام و احترام جناب شعبانعلی

“به کجای این شب تیره بیاویزم ،
قبای ژنده ی خود را”…

پاسخ
عابد سپتامبر 26, 2013 - 9:19 ق.ظ

تولدن مبارك، دوست عزيز و متفاوتم

پاسخ
ناشناس سپتامبر 26, 2013 - 10:23 ق.ظ

محمدرضاجان

هرچند که ی کوچولو از دستت دلخورم اما…….

تولد تولد تولدت مبارک

شادیت افزون عمرت پربار

ایشالا 200 ساله بشی

پاسخ
فایزه سپتامبر 26, 2013 - 10:36 ق.ظ

سلام.تولدت مبارک استاد خوبم.مطمین نیستم که بدون ان مرگهای پرهیاهو و ارام تولدهای زندگی معنایشان را حفظ کنند به هررو انچه را که میپسندی برایت میپسندم و امیدم به ان خواهد ماند!بی صبرانه منتظر تراست زون هستیما

پاسخ
مسعود سپتامبر 26, 2013 - 11:17 ق.ظ

برخاستن از عدم و درآمدن بر سیرت انسانی ، باشکوهترین پدیده هستی است
این باشکوه ترین، پیشاپیش، بر شما مبارک باد

پاسخ
نیلماه سپتامبر 26, 2013 - 12:29 ب.ظ

تولدت هزار بار مبارک
تولد خودم و همه مهرماهی های دوست داشتنی مبارک 🙂

پاسخ
mojibe سپتامبر 27, 2013 - 3:20 ب.ظ

چقد مهری داشتیما، منم 1 مهرم 🙂

پاسخ
تنهای تنها سپتامبر 26, 2013 - 2:33 ب.ظ

تولدت مبارک

برایت هزار تولد خوب آرزو می کنم .

پاسخ
mojibe سپتامبر 26, 2013 - 2:48 ب.ظ

تولدتون مبارک! لحظه لحظه ی زندگیتون پر از شادی، سلامتی و روشنی استاد عزیز…

پاسخ
آوا سپتامبر 26, 2013 - 4:02 ب.ظ

سلام جناب آقای شعبانعلی.می خواستم مانند دوستان تولدتون رو پیشاپیش تبریک بگم البته نه به شما بلکه به خودمون.چقدر عالیه که پروردگار انسانی چون شما رو خلق کرد و به ما شناساند.شرمنده که پیام تبریکم پر از خودخواهی و خوشحالی برای خودمونه.براتون آرزوی سلامتی و عمر با عزت همچون گذشته میکنم.

پاسخ
طنین سپتامبر 26, 2013 - 6:59 ب.ظ

من دوره کارشناسی روانشناسی عمومی هستم در هفته چن روز مسیر ثابتی میرم 98 پله طی میکنم و ب کلاس میرسم اما در طول این مسیر چند کتاب رو چن بار کامل خوندم سرکلاس تا زمانی ک استاد سوال میپرسه همه ساکتن تا من میگم همه همون جواب منو میگن ته کلاسم صدام ب استاد نمیرسه بعضی مواق استاد رو ب من میکنه خانوم شریفی کمی فعال باش حالا مهم نیس کی منو میبینه کی منو نمیبینه انقدر درزمان جامعه خودم بیگانه ام ک ن چیزی خوش حالم میکنه ن ناراحت از دوستی هام لذت نمیبرم چون منو میکشونن بیرون از خودم بدتراز اون اننننننننقد حرف میزنن سرته حرفهاهم ایا مرا دوست دارد چگونه دلش را تسخیر کنم مارا چشم زدن وگرن ازمن خاستگاری میگرد :))بریم ی جایی بشینیم چن عد پسر باشد شاید ازما خوشش امد
خلاصه گفتن نداره اسم هرکی ک ی کلاسورتو دستشه گذاشتن دانشجو شوهر جو ودوسدخترجو بهتر بود حداقل تکلیفمون باخودمون مشخص بود نه این ک من خودم با هییییچ پسری صحبت نکنم چرا ظاهرباطن یجور رفتار میکنم خودم تکلیفم رو روشن میکنم مادرم جوری تربیتم نکرد ک حوایی باشم ک همه رسالت زندگیش پیدا کردن هم خواب باشه حوایی شدم ک همه سیبهای درخت را میکند خودش تنها میخورد گوش ب فرمان ادم هایی ک درختان سیب و زن را مظهر گناه میداند نمیشود
باخودم حساب کردم اگر در طول این 4 سال هفته ای دوتا کتاب بخونم 416 تا کتاب خوندم البته نمیدونم عدد درسته تو اتوبوس محاسبه کردم اما بحث های پوچ دوستام مانع میشه هرجامیرم پیدام میکنن میخام گوشیم خاموش کنم خلاص
هروقت میگم میخام تنها باشم تو افسرده دلتو کی شکسته چرا حرف نمیزنی دیگه دلیلی برای توجیهشون نمیگم چراباید حقیقت رو ب ادمایی گفت که بادروغ خوشن اه ببخشید درد دل شد خودم از درد دل متنفرم مثل خاله زنکا نشستم تایپ کردمم مثلا سبک شم کسی ک با حرف سبک بشه همون بهتر ک از حرفافی بمیره حداقل ترافیک کمتری داریم دانشگاهم خلوت میشه بماند حرفام ارزش تایپ شدن هم نداره

پاسخ
مجتبی سپتامبر 26, 2013 - 7:29 ب.ظ

سلام
محمدرضا تولدت مبارک
شاد باشی

پاسخ
میلاد سپتامبر 26, 2013 - 9:16 ب.ظ

سلام،

تولدتون مبارک آقای شعبانعلی. سلامت و موفق باشید.

پاسخ
mina سپتامبر 26, 2013 - 10:07 ب.ظ

محمد رضا جان روز میلادت رو تبریک می گم.

پاسخ
saeed سپتامبر 26, 2013 - 10:07 ب.ظ

سلام استاد
ممنون از مطالب خوبتون.
استاد لطفا بعد از مطلبتون در مورد چگونگی ورود به بورس و 20 ساعت کار کردن در روز در صورت امکان راجع به چگونگی شروع یادگیری زبان نیز توضیح بدید

پاسخ
خط سوم سپتامبر 27, 2013 - 12:32 ق.ظ

محمد رضای عزیز تولدت مبارک،با بهترین آرزوها…

پاسخ
azam سپتامبر 27, 2013 - 2:08 ق.ظ

چند وقت بود نوشته هاتون را نخونده بودم. دلم تنگ شده بود.
ممنون که مینویسی.
تولدتون هم مبارک.:)

پاسخ
رضا سپتامبر 27, 2013 - 11:39 ق.ظ

سلام محمدرضا
تولدت رو از صمیم قلب تبریک میگم
با این تفاوت که باید به خودم هم تبریک بگم، چون من هم 6 مهر چشام به این دنیا باز شد

پاسخ
وجیهه سپتامبر 27, 2013 - 2:20 ب.ظ

تولدت مبارک
برایت آرامش، سلامت و عشق آرزو می کنم چرا که هر سه کلید رهایی هستند.

پاسخ
صبا سپتامبر 27, 2013 - 6:16 ب.ظ

سلام از نظر من ایرانی ها هر چی هم که باشند ملت دارن دین دارن هر صفت خوب یا بدی اگه داشته باشن این چیزی نیست که شما و این سایت می گید ما زندگی سختی داریم باید مفاوم باشیم حرف های شما رو کم و بیش قبول دارم ولی تو هم چین شرایطی ادم نباید این چیز هارو بنویسه هم برای خودش بده هم برای جامعه

پاسخ
ocean سپتامبر 27, 2013 - 9:57 ب.ظ

امید سالهای سال عمری مفید و ساعاتی پر از آرامش داشته باشید تولدتان مبارک

پاسخ
زهرا سپتامبر 28, 2013 - 2:00 ق.ظ

تولدتان مبارک استادگرامی
عمری طولانی و پربرکت همراه با شادی و سلامتی و آرامش رابرای شما آرزو میکنم

پاسخ
میترا سپتامبر 28, 2013 - 9:50 ق.ظ

تولدتون مبارک آقای شعبانعلی

پاسخ
رها معتمد سپتامبر 28, 2013 - 11:14 ق.ظ

تولدتون مبارک
من هم مثل بقیه بی صبرانه منتظرم توضیحات شما راجع به نحوه کم خوابیدن و موفقیت در کنترل زمان خواب رو بشنوم
اگر یادتون باشه در جواب دوستان قول داده بودین که پنج شنبه متن کاملی راجع بهش بنویسید ولی هنوز خبری نیست! البته میدونم حجم کار سمینارتون اونقدر بالا بوده که شاید نباید انتظار داشته باشم.

پاسخ
مسعود سپتامبر 28, 2013 - 11:15 ق.ظ

میلادت ای دوست مبارک باشد
پیوسته دلت شاد سعادت باشد
هر سبزۀ سبز رنگ بهارت باشد
راهـت سپید راه عــدالـت باشد
چـــشـــم شــادی نگارت باشد
ایــــــزد پـشـت و پـناهت باشد
میلادت ای دوست مبارک باشد
دلـشاد ازین اهل جماعت باشد

پاسخ
ز.احمدی سپتامبر 28, 2013 - 12:24 ب.ظ

یا یه روز تاخیر برا تبریک تولدتون مبارک.بهترین ها رو براتون آرزومندم.

پاسخ
sara@ سپتامبر 28, 2013 - 12:57 ب.ظ

سلام محمدرضاي عزيز
تولدت مبارك
وجودت سرشار از خير و بركت باشه مثل هميشه
به پدر و مادر عزيزتون هم تبريك ميگم به خاطر افتخاري كه تحويل اين جامعه دادن
به خودمم تبريك ميگم به خاطر آشنايي باشما
راستي منم متولد ماه مهرم!

پاسخ
fatemeh&fahimeh سپتامبر 28, 2013 - 1:05 ب.ظ

*تولدتون مبارک*

پاسخ
خالد سپتامبر 28, 2013 - 3:08 ب.ظ

سلام استاد گرامی،تولدت مبارک و ایام خوبی رو براتون آرزومندم.
کاش در حوالی من،محمدرضا مسلکی بود تا این 23ساله نا امید رو با کلامی،نگاهی،سیلی ای،یا که نوازشی بیدار کند از این کابوس…

پاسخ
عطیه سپتامبر 28, 2013 - 3:44 ب.ظ

گویی دنیا با تمام وسعتش به انتظار نشسته بود، تا خداوند تو را به او هدیه دهد.
با هر نفست جهان خلقت به خود می بالد و شاید خورشید به پاس بودن تو می درخشد…
و من که قسمتی از پاره خط دنیا را از آن خود کرده بودم بی هیچ جمله ای به نقطه ی پایان نزدیک میشدم، که امروز تو برایم از سر خط شروع به نوشتن کردی…
و نوشته هایت هرچند کم، هرچند کوتاه مرا از میان انبوه خطوط سرگردان بی رمزو راز روزگار به دنیایی برد که در آسمانش نتنها پرندگان که انسان ها هم به پرواز در می آیند…

خدایا به خاطر خلق انسان هایی که وجودشان سرشار از امید و یادشان خوبی را برایمان تداعی میکند، ممنونم.

تولدتون مبارک

پاسخ
سینا ثابتی سپتامبر 28, 2013 - 11:38 ب.ظ

محمدرضای عزیز تولدت رو تبریک میگم.
ممنون که هستی.

پاسخ
فرنوش سپتامبر 29, 2013 - 3:12 ب.ظ

تولدتان مبارك. اميدوارم كه همواره در حد كمال زندگي كنيد

پاسخ
سارا.ر سپتامبر 30, 2013 - 5:37 ب.ظ

سلام، عذر بابت تاخیرم
تولدتون مبارک، با آرزوی بهترین ها

پاسخ
sarah اکتبر 1, 2013 - 7:22 ب.ظ

تولدتون مبارک 🙂

پاسخ
مهنوش اکتبر 2, 2013 - 8:44 ق.ظ

سلام
با آرزوي بهترينها
تولدتون مبارك

پاسخ
قوقا اکتبر 2, 2013 - 2:16 ب.ظ

گذشت زمان برای آنان که در انتظارند بسیار کند و برای آنان که می هراسند بسیار تندبرای کسانی که زانوی غم به بغل می گیرند بسیار طولانی و برای کسانی که سر خوشند بسیار کوتاه است اما برای کسانی که عشق می ورزند آغاز و پایانی نیست و زمان تا ابدیت ادامه دارد.
تولدتون مبارک استاد گرامی هرچند دیر شد.
شرمنده بازدید کننده جدید وبلاکتون 🙂

پاسخ
عليرضا داداشي اکتبر 3, 2013 - 11:11 ق.ظ

سلام
ببخشيد كه با تاخير تولدتون رو تبريك مي گم.
منتظر تماس هايي از شما بوده ام ولي دلخور نمي شوم. همين كه هر وقت به اينجا _ اين سايت_ و هر صفحه اي مربوط به شما واردمي شوم حس خوبي پدا مي كنم كافي است.
از زماني كه تراست زون را راه اندازي كرده ايد خيلي به شما غبطه مي خورم.
همه اش احساس ميكنم بايد يه كارهايي بكنم. كاهايي شايد شبيه كارهاي شما.
كاش مي شد از نزديك ساعتي يا ساعاتي با هم نشست و برخاست داشتيم .
كاش فاصله را چيزي غير از پيامك پر كند.
خيلي سرتان شلوغ است. همين يعني اينكه آرزوي عمر 200 ساله براي شما هم چيز كمي است. اينكه شما200 سال زندگي كني هم براي شما كم است براي دوستدارانتان. چه دايره گسترده اي از دوستان داري؟ بي نظيري استاد بزرگ.

پاسخ
معصومه اکتبر 7, 2013 - 1:02 ب.ظ

برایتان هزاران تولد اینگونه آرزومندم
تلاشتان برای تولد بسیار زیباست
و نظاره آن به انسان تولدی دیگر می بخشد.
برای شما و آنها که شبیه شما هستند آرزوی شادمانی دارم.

پاسخ
فروغ حسینی نوامبر 30, 2013 - 1:17 ب.ظ

سلام، از تولدتون که خیلی گذشته ولی باز هم تولدتون مبارک متن نوشته شده بسیار زیبا بود. اولین باره که مطالب سایتتون رو میخونم و فکر کنم دیگه موندگار شدم

پاسخ
آماندا مارس 3, 2014 - 6:00 ب.ظ

و امروز که پیمان یک دوستی خوب شکسته شد من نه یک بار بلکه هزار بار مردم….

پاسخ
فرهاد مارس 12, 2014 - 8:37 ب.ظ

سلام دکترجان از تولدت که زیاد گدشته اا پیشاپیش سال نو را تبریک میگویم،امیدوارم شاد و خوش و سر حال باشی و همینطور که طبیعت و جهان تحول پیدا میکنند،ما نیز تحول پیدا کنیم .همینطور در روز تولد تحولت مبارک بجای تولدت مبارک(مدیریت عمر دکتر احمد روستا)

پاسخ
سیمین-الف آوریل 26, 2014 - 7:35 ق.ظ

امروز من در چنین روزی پر از شکوفه و گل، متولد شدم.
من به دنیا آمده ام که چه چیزی در این دنیا را تغییر دهم و یا چه چیز ی به آن اضافه کنم.
سهم من از بهتر کردن این دنیا چقدر می تواند باشد؟
الان کجای این دنیا ایستاده ام؟

مروری کردم پس و پیش زندگی ام را. گذشته ام، حالم و آینده ایی که نمی دانم تا کجاست.
سعی می کنم حسرت روزهایی که دیگر برنمی گردند را، نخورم.
به حال که نگاه می کنم تاثیر گذشته را می بینم و به امروزم که می نگرم می بینم گنجی دارم. گنجی که شاید کم باشند کسانی که آن را ثروت بدانند.
این روزها من به این فکر می کنم که باید از شرایطم به بهترین نحو استفاده کنم. حضور در بخش سرنوشت ساز انسان هایی ( یک، دو، سه، چهار، پنج، شش ساله و مقطع دبستان ) یعنی حضور در آینده ی آن اشخاص.
چقدر می تواند آگاهی من، رفتار و گفتارم دنیای کودکی را متحول کند.
بر می گردم به سالها زندگی کردن با شغلم و نگاه می کنم به همه ی فراز و نشیب ها، سختی و دردها و خندیدن هایی از سر شوق و عشق را.
امروز کودکان خجالتی و ترسوی کلاسم بهترین فرصت را دارند تا از لاک خود درآیند. قلدر ها را به احترام بیشتر به بقیه دوستانشان وا می دارم و از همگی می خواهم بتوانند با یکدیگر صحبت کنند، حرف بزنند و به نوعی مذاکره کنند تا به خواسته ی معقولشان دست یابند.
امروز روز من است.
سعی می کنم لحظه هایش را زندگی کنم.

پاسخ
شهرزاد آوریل 26, 2014 - 11:04 ق.ظ

سیمین عزیزم تولدت مباااارک. 🙂 امیدوارم زندگیت همیشه مثل همین اردیبهشتی که توش متولد شدی، بهشت و همونجوری که دلت میخواد باشه.

پاسخ
سیمین-الف آوریل 26, 2014 - 11:50 ق.ظ

ممنونم شهرزاد جون
سپاسگزار دقت نظر و توجه ات نازنین همسایه
امیدوارم که توی این بهشتی که گفتی بتونم به وظیفه ی وجودیم عمل کنم و دیگران از دست و زبان و عملکردم در امان باشند.
به امید روزهای پر از روشنایی.

پاسخ
mina90 آوریل 26, 2014 - 11:36 ق.ظ

سیمین جان. مطمینم که تولدت مبارکه.

پاسخ
سیمین-الف آوریل 26, 2014 - 7:51 ب.ظ

mina90 جون
دوست عزیزم ممنونم از لطفت.
همیشه نظرت رو می خونم و بهره مند می شم.
و خوشحالم که توی این خونه صاحب خونه و مهموناش صمیمی و دوست داشتنی هستند.

پاسخ
سیمین-الف آوریل 26, 2014 - 11:44 ق.ظ

راستی دوستان متولد اردیبهشت

************************ تولدتون مبارک ******************

امیدوارم بهترین ها نصیبتون بشه و بهترین ها رو به همه ی موجودات هدیه بدید.

یک نگاه محبت آمیز،
یک دست حمایتگر،
یک نوازش کلامی،
یک پیام و تلفن کوتاه،
یک دعا از اعماق وجود،
حتی یک نیش ترمز در خیابان، در گفتار، در افکار و …..
همه ی روزها روز تولد ماست و فقط یک بار به واقع خواهیم مرد.
هر روزمان را جشن بگیریم و به پاس بودنمان خوبی و مهربانی را گسترش دهیم. خدایا شکر.

پاسخ
بهاربهار آوریل 27, 2014 - 9:41 ق.ظ

سلام عزیز دل بهار
تولدت مبارک خانمی 🙂
من هم ماه تولدم همسایه دیوار به دیوار ماه تولد شماست. اردیبهشتی های عزیزم، همسایه های نازنینم ، تولد همگی مبارک. 🙂

پاسخ
سیمین-الف آوریل 27, 2014 - 4:43 ب.ظ

سلام بهار بهار جون
ممنونم از لطفت.
اسم زیبایت گویاست که متولد بهاری.
بهار بهترین فصل طبیعته. فصل رویش دوباره و آغاز زندگی برای همه ی ساکنین زمین.
قدم هایت پرامید و پر تلاش باد.

پاسخ
سپید سپتامبر 28, 2014 - 2:51 ب.ظ

محمدرضا جان،35 سالگیت پر رونق از هرآنچه تو می خواهی،تولدت هزاران بار مبارک،که وجودت با برکته،امروز شادی رو به من هدیه کردی،خوب باشی و سلامت، برایت هزار تولد خوب و تنها «یک» مرگ آرام “و دور”، آرزو میکنم…
سپید،خواننده خاموشی که بخاطر تولدت روشن شد 🙂

پاسخ
مونا.م سپتامبر 28, 2014 - 5:29 ب.ظ

این نوشته بهانه ایست برای عرض سلام وشادباش محمدرضا جان.
برای تو که هر روز بارها و بارها متولد میشوی ” هزاران هزار تولد خوب آرزومندم”.سالروز اولین تولدت در این جهان مبارک باد…

پاسخ
حسن بهرامی سپتامبر 28, 2014 - 6:43 ب.ظ

سی و پنچ سال از عمرت می گذرد و به هزاران تن تولد دوباره داده ای
ان شاء اله هر روز شاهد فعالیت های و خواننده نوشته های خوبت باشیم
چه اصطلاح قشنگی گفتی
هزاران تولد و یک مرگ آرام
همان طور که عین القضات همدانی (عارف سرگشته و هم طریقت حسین بن منصور حلاج) می گوید:
“انسان دو بار متولد می شود یک بار از مادر و بار دیگر از خویشتن خویش”
ای کاش طریقه فکر کردن را از محمدرضا می آموختیم تا عقایدمان طبق آخرین کانالی که نگاه کرده ایم نباشد
تولدت را تبریک می گویم محمدرضا جان
(اما خودمان جواب ایمیل هایم را نمی دهی ها)
متشکرم

پاسخ
حسن بهرامی سپتامبر 28, 2014 - 6:49 ب.ظ

از اینکه نسبب تولد از خویشتن شدی متشکرم
ای کاش به قول عین اقضات و بالاتر از آن از خویشتن هر سال متولد می شدیم
حسن بهرامی
شاگرد و دوستدار شما

پاسخ
کیانوش سپتامبر 28, 2014 - 9:01 ب.ظ

محمد رضا شعبانعلی عزیز تولد پرخیر و برکتت خیلی مبارک

پاسخ
نفیسه سپتامبر 30, 2014 - 4:27 ق.ظ

محمد رضای عزیز
گاه با شنیدن جملاتی که در فایلهای صوتی رادیو مذاکره گوش میکنم، و اشک می ریزم با تمام وجود و یا می خندم با تمام وجود…
گاه که در میان هزاران نا امیدی و ترس از آینده و جامعه و آدمهایی که دارم باهاشون زندگی میکنم فرصتی رو پیدا می کنم که نوشته های زیبای شما رو بخونم از هر بخشی، علمی، ادبی، دلنوشته، فنون مذاکره و …
و گاه با دیدن نهایت صداقت و آگاهی و آگاهی بخشی انسانی به نام محمدرضا شعبانعلی
و اکنون با خوندن متن هزاران تولد و یک مرگ
لحطه ناب تولدی دوباره و بقول نوشته بینظیر شما تولدی هزار باره رو تجربه میکنم و سپاسگزارم از مهربونی شما معلم امید و اخلاقو نکته بینی موارد ناب زندگی
سی و چهارمین سفر تون بر روی کره زمین در گردش به دور خورشی بینهایت مبارک و فرخنده
با بینظیرترین آرزوها

پاسخ
آنت ژانویه 2, 2015 - 1:40 ق.ظ

آقا اجازه!
تولدتون مبارک

خب شاید همین الان یه تولد تازه داشتین.. یعنی آرزومه اینطور باشه!
هیچ وقتم دیر نیست برای تبریک گفتن..مگه نه؟..اصلا تبریکو هروقت بگی می چسبه!
پس بازم
تولدتون مبارک

پاسخ
لیلا ژوئن 16, 2017 - 6:29 ب.ظ

: )

پاسخ
مهدی ژوئن 17, 2017 - 11:53 ق.ظ

لیلا خانم
من کلیک کردم اومدم حرف شما را بخونم ، با هیچی مواجه شدم.
یکی از اصول اتیکت که بارها محمدرضا جان به آن اشاره داشته اند، این است که برای وقت دوستان در کامنتها و مطالبمان ارزش قائل شویم.
و از سهمیه کامنت گذاری در این فضا به درستی استفاده کنیم.
این کامنت شما موجب شد که من هم سهم کامنت گذاری خودم را بر خلاف میل باطنی خودم به روش نادرستی خرج کنم.

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ژوئن 17, 2017 - 12:01 ب.ظ

مهدی عزیز.
و سایرِ دوستانِ گرامی و گران‌قدرِ من که نام کامنت‌گذار بالاتر را دیدید و روی آن کلیک کردید تا شاید مطلب مفید و آموزنده‌ای ببینید و با یک اسمایلی مواجه شدید.
به عنوان کسی که مدیریت این وبلاگ را بر عهده دارم، از اینکه وقت‌تان گرفته شده و به قول خودتان به درستی با «هیچ» مواجه شدید عذر می‌خواهم.
خوانندگان دائمی این وبلاگ تایید می‌کنند که بنده خصوصاً در سال‌های اخیر به سهم خودم، کوشیده‌ام که هیچ‌کس از هیچ کلیکی در این وبلاگ پشیمان نشود و تاکیدی که بر امتیاز داشتن متمم به عنوان پیش‌نیاز کامنت‌گذاری داشتم این بود که کیفیت کامنت‌ها بالاتر برود و آموزنده‌تر شوند.

اکنون به خاطر وقت شما که گرفته شد، عرق شرم بر پیشانی من نشسته است.
امیدوارم من را ببخشید و عفو کنید.
می‌کوشم در آینده آموزش‌ها را به شکل عمیق‌تری ارائه دهم تا دستاوردشان در رفتار همه‌ی ما ملموس‌تر باشد.
باز هم عذرمی‌خواهم و خجالت‌زده هستم.

اکنون که تا اینجا آمده‌اید، برای اینکه من کمتر شرمنده باشم، شما را به بیتی از مولانا مهمان می‌کنم:

سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری، رنج مبر هیچ نگو

پاسخ
لیلا ژوئن 17, 2017 - 3:40 ب.ظ

سلام
از شما و باقی دوستان عذرخواهی میکنم، من قصد نداشتم وقت دوستان با یک مطلب پوچ گرفته شود، اون اسمایل برای من حرف‌های زیادی داشت فکر میکردم خود آقای شعبانعلی متوجه حرفهایم می‌شوند و نیاز به توضیح بیشتر من نیست.
این پیام رو هم نمیخواستم مجدد بگذارم ولی واقعا ناراحت شدم و گریه ام گرفت از این که آقای شعبانعلی بخاطر رفتار من احضار شرمندگی کردند، متاسفم.
اشتباه از جانب من بود فکر کردم چون مطلب تو دسته بندی “دل‌نوشته” هست، میتوانم راحت باشم، عذرخواهی میکنم و از این به بعد بیشتر دقت میکنم ممنون از تذکرتون.
متاسفم آقای شعبانعلی، در ابتدا خواستم به خودتون ایمیل بزنم ولی لازم دیدم از بقیه هم معذرت خواهی کنم.

پاسخ
علی طاعتی مرفه ژوئن 19, 2017 - 4:41 ب.ظ

سلام
همیشه سرزنده و سلامت باشید.

کنجکاو شدم یک جستجوی کوتاهی در گوگل در مورد تاریخچه جشن تولد انجام دادم.
چند مورد خوندم که برام جالب بود:
1. جشن تولد رو مصریان باستان شروع کردند.
2. اولین بار یونانی ها شمع رو رو کیک قراردادند.
3. رومیان باستان اولین کسانی بودمد که فقط برای مردها جشن تولد می گرفتند.
4. در ابتدا مسیحیان جشن تولد را مراسم شرک آمیز می دانستند.
5. کیک تولدهای معاصر توسط شیرینی پزان آلمانی ابداع شده است.
6. انقلاب صنعتی باعث شد عامه مردم هم بتوانند کیک تولد تهیه کنند. قبل از آن فقط ثروتمندان می توانستند کیک تهیه کنند (به دلیل بهای تمام شده بالای شکر).

پاسخ
عطیه دسامبر 24, 2023 - 5:13 ق.ظ

ای خدا چه عکسای خوب و گوگولی ای از بچگی دارین دست گیرنده اش درد نکنه. نمیدونم چرا ولی با دیدن عکس و فیلمهای قدیمی عمیقا ناراحت میشم وقتی میبینم همه شادتر و جوون تر و زیباتر بودیم.بعضی وقتا که از دخترم فیلم میگیرم میگم برا چیه تو که هیچ وقت جرات نگاه کردن بهشون رو نداری.

پاسخ
سبحان فتوح‌آبادی سپتامبر 27, 2024 - 9:17 ق.ظ

سلام محمدرضا، امروز اومدم تا تولدت رو بهت تبریک بگم.

برای من که دو سه ساله دانش‌آموزت هستم و این مسیر قراره تا سال‌های آینده هم ادامه داشته باشه، گفتم حداقل یه بار در روز نوشته‌ها به مناسبت تولدت کمی حرف بزنم یا بزنیم.

یادمه کلاس چهارم ابتدایی که بودم. معلمی داشتم که با وجود اینکه محل زندگی‌اش ۵۰ کیلومتر فاصله داشت و هر روز مسافتی یک ساعته از مرودشت (در استان فارس) رو طی می‌کرد که به ما درس یاد بدهد. در حالی که بیشتر معلمان ناحیه‌های آموزش و پرورش شیراز از محله‌های اطراف خود ناحیه بودند. آقای کلانتر معلم کلاس چهارم من؛ یکی از اولین خاطراتم از کلاسش این بود که هر هفته باید درس جلسه قبل رو جواب می‌دادیم و اگر نمره قبولی می‌گرفتیم، می‌تونستیم زنگ ورزش به حیاط بریم. شاید بتونی حدس بزنی که همه بچه‌ها چقدر تلاش می‌کردن تا نمره خوب بگیرن، فقط برای اینکه حداقل بتونن ورزش کنن. این سیستم تنبیه و تشویق برای مطالعه و گرفتن نمره خوب توی یه کلاس ۲۰ نفره خیلی موثر بود.
خاطره دیگه‌ای که از آقای کلانتر دارم اینه که همیشه می‌گفت: "هرچی هست تو کتاب بنویس، کتابت نباید نو بمونه." برعکس بعضی از دوستان متممی که حاضر نبودن یا سختشان است تو کتاب بنویسن، به لطف آقای کلانتر هر وقت چیزی می‌خواستم، توی کتابم می‌نوشتم. و اگه الان کتابی بدون یادداشت داشته باشم، یعنی از خوندن اون کتاب لذت نبردم یا کتاب جالبی نبود برام.

چند سال بعد، وقتی کلاس هفتم و هشتم بودم، معلم ریاضی دیگه‌ای داشتم که اون هم از همون شهر مسافتی طولانی رو طی می‌کرد تا به ما درس ریاضی یاد بدهد. با هم خیلی صمیمی بودیم. کلاس ریاضی اون سال‌ها شیرین‌ترین کلاس برای من بود. کلاسش رو به دو بخش تقسیم کرده بود: ساعت تدریس و ساعت آزاد. توی ساعت تدریس همه حواس‌ها به تخته بود، ولی توی ساعت آزاد باهامون شوخی می‌کرد و گاهی کلاً کلاس آزاد بود. قطعا اولین جایی که تکنیک پومودورو رو تجربه کردم، سر کلاس آقای فارسی بود.

زمان گذشت و من با متمم آشنا شدم. معلمی زحمتکش مثل معلم‌های دیگه‌ام، ولی برای من گل سرسبد همه‌شون شد. وجه مشترک زیادی با اون‌ها داره. مثلاً دستمزد پروژه‌ها و مشاوره‌هاش ۱۰x، اما هزینه تدریسش توی متمم خیلی کمتر از این حرفاست که بگم برای تدریس هزینه‌ای هم دریافت می‌کند. با اینکه هفته‌ها کار می‌کند، ولی توی همون شلوغی کارهاش تمرین‌های بچه‌ها رو بررسی می‌کنه. خواستم بگم شما هم برای من از جنس همون معلم‌های زحمتکشی هستی که سختی‌ها رو پذیرفتی تا هر فردی چیزی یاد بگیره، و من خیلی خوش‌شانس بودم که در این سال‌ها هیچ‌وقت بدون معلم نبودم. هر کدوم از شماها صدها تولد خوب در من به وجود آوردید. 

تلاشم می‌کنم در آینده من هم تولد‌هایی برای بقیه بوجود بیاورم.

تولدت مبارک محمدرضا❤️

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی اکتبر 18, 2024 - 10:55 ق.ظ

سبجان جان.
‌بالاخره من به زودی یه کلمه یا نماد انتخاب می‌کنم که اول همهٔ ایمیل‌هام بذارم و معنیش این باشه که «ببخش دیر شد» و یه سری از این عذرخواهی‌ها و توضیح‌ها و توجیه‌ها. تا اون روز، باید این جمله رو اول همهٔ پاسخ‌هام بنویسم.

از لطفت واقعاً ممنونم و واقعاً حرف خاصی ندارم بزنم. جز دو تا چیز کوچیک که برام تداعی شد و گفتم برات تعریف کنم.

اولیش در مورد نوشتن توی کتابه. من یه بار توی «از کتاب» در بحث خاطرات کتابی به ریک گکوسکی اشاره کردم (سایت گکوسکی). دلال کتاب‌های ارزشمنده. کتاب‌های خیلی خاص. اما دلال به معنای خوب. خودش هم بسیار اهل فرهنگه. قلمش هم عالیه. یعنی اگر هیچ کاری نمی‌کرد و فقط نویسندگی می‌کرد، احتمالاً نویسندهٔ معروفی می‌شد (اما شاید به اندازهٔ الان، پول نداشت و این نیاز به لمس کردن و در دست گرفتن کتابهای خاص رو نمی‌تونست ارضا کنه).
یه جا دیدم گکوسکی توی یه مصاحبه گفته بود توی کتابهای خیلی قدیمی (که مثلاً چند قرن باقی مونده‌ان) نسخه‌هایی که حاشیه‌نویسی، خط‌خوردگی و یادداشت دارن، خیلی گرون‌تر هستند. چون هم‌زمان، هم خود کتاب رو داری و هم انعکاس محتوای کتاب رو در ذهن یه آدم معاصر کتاب.
بذار توی ذهن‌مون شبیه‌سازی کنیم. فرض کن یه نسخهٔ تمیز از دیوان حافظ دستت باشه. و یه نسخهٔ یادداشت‌دار که طرف کنار مصرع «واعظان کین جلوه در محراب و منبر می‌کنند» دستی نوشته باشه: دلم میخواد فلانی رو بندازم زمین. انقدر لگد بهش بزنم که نتونه نفس بکشه.
کدوم نسخه گرون‌تره؟ قطعاً دومی. چون محتوای بیشتری در اون هست.
حتی در مورد کتاب‌های مدرن هم مقایسه‌های مشابهی میشه. یه دوستی دارم که مثل من زیاد کتاب کاغذی می‌خره. بعد دیدم تکست‌بوک‌ها رو دست دو می‌گیره. و می‌دونستم محدودیت مالی نداره. ازش پرسیدم چرا این کار رو می‌کنی؟ می‌گفت من تکست‌بوک‌هایی رو می‌خرم که فروشنده بگه خط‌خوردگی و هایلایت و یادداشت داره. اونایی که می‌گن «در حد نو» نمی‌خرم. و حرفش این بود که آدم توی خوندن کتاب، خسته می‌شه. اما وقتی کتاب‌هایی با نوشته می‌خونه، انگار یه نفر دیگه هم کنارت هست با هم می‌خونین.
البته قاعدتاً تو کتابهات رو علامت‌گذاری نمی‌کنی که دویست سال بعد یه نفر که داره اون‌ها رو می‌خونه بیشتر حال کنه. اما می‌خواستم بگم که از یه زاویهٔ جالب، این یادداشت کردن‌ها به معنای «خلق یک اثر» هست. و ارزشمند و جذابه.

دومین نکته که می‌خوام بگم در مورد لذت حرف زدن و معلمیه. واقعاً این کار برای من لذت خیلی زیادی داره. فکر کنم بدون گفتن من هم کاملاً مشخصه. یادمه یه بار سر یه موضوعی، داشتم یکی از نوشته‌های روزنوشته رو به یکی از دوستام نشون می‌دادم. هی اسکرول کرد اسکرول کرد اسکرول کرد تموم نشد. بعد آخرش خندید گفت: من اگر هیئت مدیره ازم گزارشی بخواد که نوشتنش انقدر طول می‌کشه، همون لحظه درخواست بازنشستگی می‌کنم می‌رم میشینم خونه.
منم بهش گفتم که اتفاقاً من همیشه ترسم اینه که روزی از نظر فیزیکی یا ذهنی، بازنشسته بشم و تعریفش از نظر خودم اینه که یا توان نداشته باشم، یا شوق نداشته باشم این‌طوری بشینم با بچه‌هام حرف بزنم. این نکتهٔ واضح رو هم بگم که واقعاً معنی این کار برای من «خدمت» و این‌جور مفاهیم و کلمات نیست (من تازگی به دو چیز حساسم. یکی اینکه وقتی کسی می‌گه «خدمت». اول فرض میکنم دزده. مگر این که خلافش ثابت شه. دوم این که کسی پرچم ایران رو جایی خرج می‌کنه کنار اسم و عکسش. اول فرض می‌کنم وطن‌فروشه. تا بعد بررسی کنم ببینم هست یا نه).
نوشتن و حرف زدن و معلمی کردن، برای من بخشی از زنده بودنه. کاملاً یه نیاز شخصیه. وقتی با هم حرف می‌زنیم، تازه ذهنم مرتب می‌شه. بهتر فکر می‌کنم. بهتر می‌فهمم دنیای اطرافم چه‌جوریه.
این رو قبلاً هم گفته‌ام. در اغلب موارد، وقتی اولین جمله رو می‌نویسم. نمی‌دونم قراره در ادامه چی بنویسم. وقتی تموم میشه، تازه می‌فهمم قرار بوده چی بنویسم. به خاطر همین وقتی حرف‌های هربرت سایمون رو در کتاب علوم مصنوعی می‌خوندم که می‌گفت مغز انسان خطی (sequential) کار می‌کنه (شبیه همین LLM ‌ها). برام خیلی ملموس بود. با خودم گفتم: اگر مغز انسان هم این‌جور نباشه، حداقل مغز من این‌جوریه.
حرف‌های بچه‌ها برام مثل پرامپت می‌مونه.

پاسخ
سید محمدرضا هدایتی سپتامبر 15, 2025 - 8:57 ب.ظ

انسان امروز گاه در یک روز، بارها و بارها متولد می‌شود و گاه در یک شب، بارها و بارها می‌میرد.

نمیدونم این اولین دیدگاهِ روزنوشته‌ای ام رو چطور آغاز کنم ؟
جوری که یک دانشجویِ ۲۲ ساله برای معلمش مینویسه بنویسم؟ سیستمی نگاهش کنم و برایند هرآنچه آموختم و یادگرفتم و هر احساسِ رقیقِ عمیقی طی این چهار-پنج سال در متمم بهم دست داده رو در همین چهار-پنج خط خلاصه کنم ؟
یا اصلا نه ؟ به روالِ مرسوم و مالوفِ مدرسه‌های پیشامتممی ؛
رسمی و اداری و سلسله‌مراتبی و با رعایتِ مراتبِ دستوری و سخنوری نامه‌‌ام را تقدیمِ استادِ سخن کنم؟!

هر چقدر اما فکر میکنم؛
میبینم؛
تب و شور و حرارتی که آقا معلم در متمم برای آموختنِ من (ما) افروخته!
به قدری بوده و هست که اصلا هیچ یَخی! دراین میان برایِ چنین ملاحظات و تعارفاتی باقی‌نگذاشته.
و هر پیش‌زمینه و پیش‌فرضِ اضافه‌ای که بنویسم اطنابه!

پس بدون هیچ توضیح دیگری :
آقا معلم؛ تولدتون پیشاپیش مبارک!❤

امیدوارم این تحریر رو تقدیر؛ با تاخیرِ مناسبی ؛ تا دو هفته بعد و به موقع به دستِ شما برسونه.
و اما اگر که زودتر و دیرتر هم رساند :
باز رسالتش رو انجام داده.
چون  " انسان امروز گاه در یک روز، بارها و بارها متولد می‌شود "

و بی‌راه نیست که بگم طی تمام این سال ها من این جمله رو بار ها و بارها در متمم زیستم.
هر لحظه که به عنوانِ شهروندی – هرچند کوچک و خُرد- از این جامعه‌ بزرگ و فرهیخته پذیرفته شدم و نظرات و دیدگاه‌هایِ – کوچک تر و خُردترم- توسط شما و هم‌متممی هایِ دیگه دیده و پسندیده شد.
و بدونِ تردید هرروزش برای من زادروز بوده هست و و خواهد بود.

آقا معلم ممنونم که به ما یاددادید چطور نگاه کنیم، زندگی کنیم، تلاش کنیم ، ازکتاب بخوانیم از کتاب بنویسیم، هزار بار متولد بشیم و حتی گاهی هم آرام بمیریم .

به امیدِ روزهایِ روشن و نور
ارادتمند و شاگرد همیشگی شما:
سید محمدرضا هدایتی دِرَو
اواخر شهریور ۰۴

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی سپتامبر 20, 2025 - 7:47 ب.ظ

سلام محمدرضا جان.
ممنونم از پیام پر از محبتت. و نه‌فقط این‌جا. محبتی که همیشه به من داری. هم از جنس و محتوای کامنت‌هات در متمم. هم از لطف‌هایی که هر از چندگاهی در کانال تلگرامت بهم داری.

داشتم فکر می‌کردم چه ویژگی عجیبه که من دارم و وقتی این‌طوری بهم محبت می‌کنن، زبونم بسته میشه. قفل می‌شه. دیگه هر کاری می‌کنم بلد نیستم جواب بدم. جالبه که اصولاً آدم بی‌زبونی نیستم (البته لازم نیست این رو بگم. شاکی شدن، نق زدن، زیاد حرف زدن و طولانی‌گویی‌ها و طولانی‌نویسی‌های من رو خیلی‌ها دیده‌ان).

محمدرضا. با وجودی که در فرصت‌های مختلف در جاهای متفاوت به شکل‌های گوناگونی این رو گفته‌ام، دلم می‌خواد باز هم بگم که این جمعی که به بهانهٔ خوندن، نوشتن و یادگیری دور هم هستیم، واقعاً یکی از تکیه‌گاه‌های زندگی منه.

این رو گاهی در شرایطی که فشار سنگین روی خودم هست، حس می‌کنم. ۱۴۰۱ فقط یه نمونه‌اش بود که فکر کردن این جمع آرومم می‌کرد.
الان هم، وقتی این ماه‌های اخیر از وضع کشور زیاد حرص می‌خورم، واقعاً باز همین جمع به تکیه‌گاه ذهنی من تبدیل می‌شه. گفتنش لازم نیست که به‌خاطر درسی که خونده‌ام، مطالعه‌ها و کارها و پروژه‌های خودم، مراجعه‌هایی که بهم می‌شه و ارتباطی که با بسیاری از مدیران کسب‌و‌کارها دارم، بیشتر از متوسط حرص خوردن یک ایرانی حرص می‌خورم. خیلی بیشتر.‌

و راه‌حلم این‌جور وقت‌ها اینه که میام میشینم توی متمم. یا روزنوشته. کامنت‌های بچه‌ها رو می‌خونم. به شیوهٔ فکر کردن‌شون فکر می‌کنم. و واقعاً لحظاتی از دنیای اطراف جدا می‌شم.

این‌ها رو گفتم که بگم حضور در این جمعی که تو بهش اشاره کردی، بیش از هر کسی برای من امیدبخش و آرامش‌بخش بوده.‌

پاسخ
سید محمدرضا هدایتی سپتامبر 22, 2025 - 7:56 ب.ظ

#بدون_اولویت
#بدون_نیاز_به_پاسخ

سلام دوباره و عرض احترام؛

راستش از لحظه ای که پیامتون رو دیدم و خوندم . واقعا منم همینطوری که شما نوشتید شدم.
زبونم قفل؛ دست وقلمم خشک؛ و البته که مابین این دو عضوِ ساکن و ساکت‌شده ؛ قلبم پر از ذوق و جوششِ فراوان شد!

به قدری که تنها شعری که مدام تو ذهنم پخش میشه :
"مژده بده! مژده بده! یار پسندید مرا"ست .

نمیخوام متنم رو طولانی کنم و همینطور زیاده‌گویی کنم ؛ تا همینجاش هم شرمندم کردید با لطف‌؛ توجه و مهری که به دیدگاه هام و کانال‌تلگرامم داشتید.( حقیقتا باورم نمیشدش و واقعا امیدوارم بتونم لایق این نگاه و لطف شما باشم .)

اما از همین تریبون! جا داره این رو بگم که یکی از درس هایی که من(ما) از شما و متمم میگیرم. همین درس های غیرِ مستقیم و تلویحیه!

یعنی اصلا اینطور احساس نمیکنم که یه کلاسِ درسِ دانشگاهیه! یا تاپیک هایی به این مهمی داره توسط شخصیتی به این بزرگی شرح داده میشه. یا یک عده‌ای دُورِ هم و دور از ما خارج از گودِ کولوسئوم نشسته باشن و برای ما کوریکولومِ نبرد گلادیاتوری تدوین کرده باشن ! ( چیزی که تو سیستم آموزشی ما گاهی داره اتفاق میفته!)

خارج از سطورِ منظم و مرتبِ سلسله درس ها و همینطور دیدگاه ها ؛ چیزی که بیشتر از همه به من حس امنیت میده ؛ دقیقا همینیه که گفتید. که انگاری همگی کنار هم هستیم.
شنیده میشیم ؛ دیده میشیم و خونده میشیم.
و بدون تردید و شک ؛ متمم تکیه‌گاهِ زندگی همه ما هست.

در انتها ، میدونم که در حالِ این روزهایِ ما؛ این؛ ممکنه آرزویِ محالی باشه – اما چون این بر جوانان عیب نیست-
امیدوارم میانگینِ حرص خوردنتون به عنوان یک اندیکاتور و پردیکتور برایِ وضع کشور رفته رفته و روز به روز کمتر از میانگین بشه…

پاسخ

پاسخ دادن به فرين لغو پاسخ