خانه دل نوشته هاحافظ که مینوشت…

حافظ که مینوشت…

توسط محمدرضا شعبانعلی

پیش فرض. اگر حافظ امروز زنده بود و وبلاگ داشت…

نوشته:

الا یا ایها الساقی، ادر کأساً و ناولها   که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها…

 

کامنتها:

نام: دلریش

ممنونم از نوشته هات. روحیه ام عوض شد. خوشحالم که تو این دنیا آدمهای مشابه من هم هستند.

نام: دلدار

تقصیر خودته. اگر درست رفتار میکردی، اگر برخورد خوب داشتی، اگر فکر این روزها بودی، وضع فرق میکرد.

نام: دلارام

عشق مادی را فراموش کن و به عشق معنوی فکر کن، تا به جای مشکلات، زندگی شاد و آرام را تجربه کنی.

نام: دلزده

من هم در جوانی از این تجربه ها داشته ام. به رشد و بلوغ که برسی این مسائل را فراموش خواهی کرد.

نام: دلشوره

حافظ! عزیزم! این حرفها رو اینجا ننویس. میگیرنتا. سانسور میشیا. ارزشش رو نداره هاااا

نام: دلگیر

بدم میاد. از همه نوشته هات بدم میاد. حالم به هم می خوره از این لوس بازیهات.

نام: دلخوش

کاش بخش نخست را از پارسی استفاده مینمودید. واژه پیاله به جای کأس شایسته تر است.

نام: دلبر

میتونی با من تبادل لینک کنی؟

نام: دلجو

عزیزم. اگه کمکی از دست من بر میاد، حتماً بهم اس ام اس بزن. شب منتظرتم.

نام: دلخسته

عشق همیشه همین است. کاش روز اول به فکر بودی…

بیچاره حافظ…

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

29 نظرات

مرضیه مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۸:۱۷

شایدم یکی میپرسید حالا کی هست! خبریه؟!

پاسخ
علیرضا مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۸:۲۶

?

پاسخ
فرشته مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۸:۲۹

مامان حافظ : صد بار بهت گفتم ولي كو گوش شنوا !!!
هي بهت گفتم بيا همين دختر خاله ات برات بگيريم ميدونيم كيه و سر چه سفره ايي بزرگ شده
هي افتادي دنبال اين هم مكتب هاي دماغ عمل كرده و ……
…….
………
و ادامه دارد ! حد اقل تا ٣٠ سال ديگه !؟!؟!

پاسخ
صفورا مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۷

وبگرد :
سلام حافظ وب قشنگی داری به وبلاگ منم سر بزن اگه مایل به تبادل لینک بودی بگو منو با اسم وبم لینک کن

پاسخ
zahra مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۶

بیچاره مهندس ما!!!
تو پست کمالگرایی تون اونقد در مقابل نظرتون به عشق موضع گرفتن که پشیمونتون کردن آره؟

پاسخ
الف مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۱

سلام
آره بیچاره حافظ……البته دلریش دلدار و بقیه نمی دانند که چقدر حافظو سردرگم و بعضی وقت ها ناراحت می کنند.
البته احتمالا حافظ می دونه بدون این ها هم نمی شه چون یکی باید باشه که شعرهاشو بخونه……..

پاسخ
shabanali مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۲

حافظ احتمالاً منتظر بوده سعدی براش کامنت بگذاره

پاسخ
محمد مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۷

دل انگیز:

حافظ تو فوق العاده ای، حتی ازین یه بیتت هم میشه فهمید، فک کن، تو می تونی یه دیوان بدی که این بیت اولش باشه، دقت کردی؟ تازه آخر بیتت هم به الف ختم شده، منتظر اون روز هستیم.

پاسخ
Neda.sh مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۹:۴۰

دل آوا
جناب حافظ این شعر به نظر شما در چه دستگاهی باید خونده بشه شور، ماشور، شیرین، ترش 🙂 ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

پاسخ
معصومه مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۹:۴۲

لابد سعدی هم می گفت:

سعدی فغان از دست ما، لایق نبودی ای بی وفا
طاقت نمی آرم جفا، کار از فغانم می رود

پاسخ
معصومه1 مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۱۹:۴۳

حافظ تو رو به اندازه تمام كساني كه دوستت ندارند دوستت دارم.

پاسخ
سارا.ر مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۲۰:۱۰

سلام نمیدونم چرا ولی نا خداگاه با خوندن این پست و کامنت بچه ها یاد اس ام اسایی افتادم که واسه شریعتی ساخته میشه.
نه حتما اشتباه میکنم،جالب بود 🙂

پاسخ
ندا مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۲۰:۲۳

در ادامه کامنتهای بالا
دلربا
آخه اینم شد شعر عاشقانه با همون اولش حالمونو بهم زدی خب همون عارفانه بگو پاتم تو کفش دیگران نکن (:

پاسخ
ماهتاب مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۲۰:۴۰

pحافظ که مینوشت عاشق شده بود…
شما هم؟!!

پاسخ
سعدی مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۲۲:۳۲

“دلجو ”
حافط جان من نتونستم درست احساسم رو بگم ……اما همه اشتباه می کنند حتی سعدی ……باشه
اما مطمئن باش جبران می کنم…

پاسخ
سارا_الف مهر ۲۹, ۱۳۹۱ - ۲۱:۲۴

اگر حافظ به جای قرن هشتم در زمانه ما زندگی می کرد باز هم جاودانه میشد. حتی اگر شاعر هم نمیشد باز هم انسان بزرگی میشد که کلامش اندیشه اش یا که حاصل زندگی اش بر نسل های متمادی انسان ها اثر گذار می بود.
انسانهای بزرگ تاریخ به این جهت ماندگار شدند که بزرگتر از مشکلات عصر خودشان بودند.

پاسخ
محمد مهر ۳۰, ۱۳۹۱ - ۴:۵۶

خیلی جواب کاملی بود…احسنت!…ضمن اینکه این مساله بزرگی حافظ نافی وجود نقدهای سطحی افراد تحت عنوان کامنت و یا نظر در زندگی روزمره ما، در همه اعصار و دوره همان حافظ نیست.

پاسخ
مینا مهر ۳۰, ۱۳۹۱ - ۸:۳۵

یعنی شما فکر می کنید عنودان بدگوهر اجازه زنده بودن رو به حافظ میدادند؟

پاسخ
فایزه مهر ۳۰, ۱۳۹۱ - ۶:۰۶

سلام محمدرضای عزیز!این روزها شازده کوچولو را برای اولین بار است که خوانده ام عجیب زیباوساده است وعمرا برای بچه ها باشد.کتاب کنارم نیست وگرنه برایت میگفتم که شازده کوچوولو به حافظ چه میگفت دقیقا.یادمه میگفت وقتی ریسک اهلی کردن را ب÷ذیری باید ریسک خیلی چیزای دیگه را هم ب÷ذیری.ای بابا این کیبورد چراpنداره بجاش ÷ میذاره؟برای بار چندم میگم تلخی قهوه ات مرا اینجا میاره رادیو مذاکره کجاست؟یه هفته شداااا

پاسخ
علي جان نثاري مهر ۳۰, ۱۳۹۱ - ۱۵:۵۱

اخر نوشته :

دوستان من هر كي لايييييييييييييييييييك نكنه اصلا دل نداره

جون حافظ بزن اون لايك قشنگه رو ؟

پاسخ
زهرا مهر ۳۰, ۱۳۹۱ - ۱۸:۱۰

اي كلك نكنه عاشق شدي!!!

پاسخ
ص.ش مهر ۳۰, ۱۳۹۱ - ۱۸:۱۸

جالب بود!
و لای به کامنت صفورا! خیلی خنده دارو واقعی بود! :))))

پاسخ
ص.ش مهر ۳۰, ۱۳۹۱ - ۱۸:۱۹

جالب بود!
و لایک به کامنت صفورا! خیلی خنده دارو واقعی بود! :))))

پاسخ
شیما مهر ۳۰, ۱۳۹۱ - ۱۹:۴۱

با نمک بود!
کامنتا با نمک تر بود، اکثرشون رو واقعا میشه جزو همین گروه نامبرده قرار داد :))

همیشه قصه ما آدما همینه:
هر کسی از ظن خود شد یار من
و ز درون من نجست اسرار من

پاسخ
سحر آبان ۳, ۱۳۹۱ - ۰:۴۳

سحر:
بله بله… چرا؟

پاسخ
حسین مح آبان ۲۷, ۱۳۹۱ - ۸:۲۷

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم /جرس فریاد می دارد که بربنید محملها

این یکی از پر بحث ترین شعرهای جهانه، تو این سطری که من از این شعر نوشتم یک استعاره وجود داره “امن عیش” .ترکیبی شگفت انگیز. آیا عیش (به اعتقاد بعضی ها این کلمه عشق ) یا حتی عشق می تونه امن باشه؟ این تضاد دروندادی با مدلول دلهره آوری که در ما ایجاد می کنه ، لذتی ایجاد می کنه که در هیچ جای دیگه ای پیدا نمی شه. عین این تضاد در زنگی های ما وجود داره، فقط باید از این تضاد ها لذت برد.

پاسخ
دانشجو دی ۱۸, ۱۳۹۱ - ۸:۴۲

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

پاسخ
شهرزاد دی ۹, ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۴

آآآخی ی… ااین چه پست بامزه ای بود، تازه دیدمش. جاااان از وبلاگ حافظ و این کامنت های قشنگش.
راستی میدونی “سعدی” واسش چه کامنتی گذاشته؟ براش نوشته:
… حافظ، عزیزم، گفتم اینقدر نمون تو خونه ،خیالات برت میداره … ! پاشو بیا با هم بریم بیرون ، یه کم بگردیم دلت واشه …

پاسخ
سیمین-الف اسفند ۱۳, ۱۳۹۲ - ۲۲:۲۷

سلام
شاید حافظ می اومد و این “جوابیه “رو به کامنتهامون! می داد:
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی
….
تو را که هر چه مراد است در جهان داری چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری…
مکن عتاب ازین بیش و جور بر دل ما بکن هر آنچه توانی که جای آن داری
به اختیارت اگر صد هزار تیر جفاست به قصد جان من خسته در کمان داری…

یا
هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی مشکل توان نشستن در این چنین دیاری.

پاسخ

پاسخ دادن به سارا.ر لغو پاسخ