شهری هزاران سال، اسیر فرهنگ بت پرستی بود. مردی آمد. بالا رفت و بر سکو ایستاد و به تنهایی همه بت ها را شکست. مردم که دیگر از بندگی بت ها رها شده بودند، به پاس زحماتش، مجسمه ای از آن مرد ساختند و بر روی سکو قرار دادند و در پای آن به تعظیم نشستند…
شهری هزاران سال، اسیر فرهنگ بت پرستی بود. مردی آمد. بالا رفت و بر سکو ایستاد و به تنهایی همه بت ها را شکست. مردم که دیگر از بندگی بت ها رها شده بودند، به پاس زحماتش، مجسمه ای از آن مرد ساختند و بر روی سکو قرار دادند و در پای آن به تعظیم نشستند…
ممنون به خاطر تمام ظرافت در کلام
۱٫ شاید مردم تنوع طلب از بت های قبلی خسته شده بودند
۲٫ شاید مشکل اینجا بوده که به تنهایی فهمید چرا باید همه بت ها را شکست
۳٫ شاید مردم نادان، تنبل تر از اونی بودند که دنبال چیز جدیدتری به جز بت بگردند
۴٫ و شاید خیلی موارد دیگر
بت ها در ذهن انسانها ساخته ميشوند و به صورتهاي مختلفي در عالم واقعيت تجسم پيدا ميكند شايد بيراه نباشه اگر بگيم :
خود شكن ، بت شكستن خطاست!!
سلام
بت ها شکستنی بودند باورها اما سخت ماندگار
چه ساده دل بود ابراهیم
هیچ خوشم نیومد ازین “چه ساده دل بود ابراهیم”
جامعه ما سالهاست که اين داستان را زندگي مي کند…
مثل انتخاب کرامول است توسط مردم جهت یادشاهی بعد از اعدام یادشاه قبلی.یه مثل قدیمی است که میگه خود کرده را تدبیر نیست
حدیث تلخ جامعه ماست
قشنگ بود!
ممنون به خاطر تلنگرهایی که همیشه به آدمای اطرافت میزنی
بت پرستی هست فقط نوع بت عوض میشه