تصمیم گرفتیم به یاد دوست عزیزمان محمد حسن قاسمی فرد، از طرف همه‌ی اعضای متمم و از پولی که همیشه برای خرید اشتراک کاربر ویژه هزینه می‌کنند، مبلغی را به جمعیت طلوع بی نشان‌ها هدیه دهیم.
اگر چه محمد حسن کوتاه زندگی کرده، اما مطمئناً خوب زندگی کرده که با وجود نبودنش هم، هنوز در جامعه‌اش اثر می‌گذارد.
***
عکس زیر رو، دوست خوبمون علی کریمی، از گوگل پلاس دوستمون محمد حسن برداشته.
محمدرضا، از ته دل میگم: درس هایی که تو به ما میدی رو کمترجایی میتونیم فرابگیریم. تو ابعادی از شخصیت ما رو هدف قرار میدی که توی جامعه فعلی یا دست نخورده مونده یا سرکوب شده. تشکر کردن با کلمات جبرانی برای زحمات و تلاش تو نخواهد بود. امیدوارم من نوعی اونقدر مسئولیت پذیر و نمک شناس باشم که بار شاگردی تو رو، سالم به منزل برسونم.
مرگ تلخ ترین واقعیت موجوده
اما به تعداد ادمایی که می شناسیشون و دوستشون داری باید غصه مرگشون رو هم باور کنی و درد نداشتنشون و نبودنشون رو تحمل کنی به نظرم این قسمت دردناکترشه
متاسفانه چند روزي است كه يكي از دوستانم را از دست داده ام كه ايشان هم مثل محمد حسن در سانحه تصادف اتوبوس جان خود را از دست داد و فوت محمد حسن داغ من را تازه تر كرد. گرچه محمد حسن را نمي شناختم ولي انگار هر دو به يك خانواده بزرگ تعلق داشتيم. ولي اتفاق خوبي كه محمد رضا رقم زد و با ياد كردن از محمد حسن و اقدام خيري كه از طرف ايشان انجام داد باعث شد كه من احساس تعلق بيشتري به اين خانواده داشته باشم و هويت جديد خود يعني متممي بودن را بيشتر احساس كنم.
روحش محمد حسن عزيز شاد و يادش گرامي
یادش گرامی
درود بر شما استاد
گذر از این دنیا اجتناب ناپذیره و ممکنه فردا یا حتی ساعتی یا لحظه ای دیگر نباشم…
میخام یکی از ذینفعان بیمه عمرم در صورت ترک این دنیا ممتم باشد….. ، آیا متمم شناسه ملی داره، چون برای این کار به شناسه نیاز دارم
باسلام به همه عزیزان
آقای شعبانعلی عزیز از شما معلم خوبمان و دیگر دوستان تلاشگر متمم بی نهایت ممنون هستم ، کاربسیار زیبایی انجام دادید ، خواهش میکنم هر کجا که لازم دیدید بفرمایید تا ما هم بیشتردراین موارد سهیم باشیم.
خیلی خیلی برای از دست دادن دوست جوان و عزیزمان غمگین و متاسف هستم ،بعضی اوقات نمیتوان احساسات عمیق را به بیان آورد .
با سلام
محمد رضای عزیز
تسلیت عرض می کنم ، عزیز سفر کرده مان محمد حسن قاسمی ،دوست و همراه متممی مان ،در مرثیه اش به سوگ می نشینم و زمزمه می کنم شعری از قیصر امین پور
حرف‌های ما هنوز ناتمام ….
تا نگاه میکنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی …..
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود!
ممنونم محمدرضا جان که همیشه یادمون میدی چطور دنیارو جای بهتری برای زندگی کنیم. خوشحالم که به خوشحالی محمد حسن فکر کردی وقتی من داشتم فقط غصه می خوردم.
این ایده اولین بار تو ذهن هر کسی که جرقه زده قابل تقدیره. و من از ایشون ممنونم. من وقتی اولش خبر رو رو خوندم (منظورم پست قبلیه) تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که: نه، این نمیتونه اخر داستان باشه. اگر این اخر داستان باشه خیلی غمگینه. ارزو داشتم ای کاش پایان بهتری میداشت. و خیلی خوشحالم که میبینم متمم عزیز پایان بهتری رو برای این داستان غم انگیز رقم زد.
خيلي اين كارتون منو تحت تاثير قرار داد. اونقدر حال خوشي بهم داد كه قابل توصيف نيست. احساس كردم يك مثال عيني از “تفكر سيستمي” و “ارزش آفريني” بود. اندازه يه دوره كامل آموزشي ازش ياد گرفتم. ممنونم
متاسفانه دیروز، سایتی که قرار بود امروز بهش دسترسی بدیم، مشکل پیدا کرد و برای بدقول نشدن باید مشکلش رو برطرف میکردیم و نتونستم برم بهشت زهرا. البته نمی دونم اونجا دفن شده یا نه.
چندتا شعر دیدم که شاعرش هم نام محمدحسن بوده. اینجاست:
http://www.shereno.ir/profile.php?id=14909
البته اگر متولد ۶۶ بوده باشه و زاده ی اصفهان باشه.
محمدرضای عزیز، از اینکه این قدم خیر رو برای دوست متممیمون، محمدحسن، برداشتی و ما رو هم در این کار خیر شریک کردی، واقعا ازت ممنونم.
دو سال پیش وقتی داشتم عضو متمم می شدم، اصلا فکر نمی کردم دارم وارد جامعه ای می شم که تا این اندازه اعضاش برای همدیگه اهمیت قایل بشن.
حتی هیچ وقت فکر نمی کردم از دست دادن یکی از متممی ها تا این اندازه باعث بشه ناراحت بشم.
از بودن در این جمع (به معنای واقعی کلمه) دوستانه واقعا خوشحالم و مطمئنم حضور در این جمع صمیمی، درست ترین کاریه که ممکن بود در کل زندگیم انجام بدم.
یاد محمدحسن مثل نوشته های متمم همیشه سبز و بدون تاریخ است. ممنون محمدرضا ممنون که حال همه ما را خوب کردی و حال محمدحسن را.
دیروز به این فکر میکردم که اگر من جای ایشون بودم اطرافیانم چه واکنشی داشتند؟
من تو اون دنیا از چی خوشحال می شدم؟
به ذهنم رسید که یکی از بهترین کارها برای به یاد من بودن و خوشحال کردن ام کمک کردن به دیگرانه که شما انجام دادید.
کاری که بعید می دونم دانشگاه من انجام بده. حالا من کمتر به عنوان مشتری خدمات شما و پرداخت کننده حق اشتراک هستم. من عضوی از یک گروه اجتماعی هستم که برای هم ارزش قائل اند و بود و نبود آدمها براشون فرق می کنه. ممنونم واقعا که حال ما و حسن قاسمی فرد رو خوب کردید.
فقط کاش بستری ارتباطی بین دوستان متممی فراهم بشه که به نظرم ارزش افزوده ای فراتر از مرزهای متمم خواهد داشت.
مجید عزیز.
اگر بخوام به صورت خیلی مختصر توضیح بدم باید بگم که تعامل جدی‌تر، می‌تونه کانسپت متمم رو از سمت یک “مجموعه آموزشی” به “شبکه اجتماعی” نزدیک تر کنه که امروز با توجه به فضای کشور – که البته من هم تا حدی اون رو درک میکنم – چندان پذیرفته شده نیست و اگر هم فضاهای شبکه اجتماعی می‌بینیم، یا خصوصی نیستند و یا نظارت جدی دولتی دارند.
با توجه به نگاهی که در حال حاضر به شبکه های اجتماعی وجود داره – که من هم با توجه به فضای خاورمیانه و اوضاع کشور می‌تونم درکش کنم – به نظرم هزینه و ریسک‌های احتمالی هر نوع تغییر ساختاری که ما رو از سمت یک مجموعه آموزشی به سمت یک شبکه اجتماعی نزدیک کنه، در مقابل دستاوردهای احتمالی اون بالاست.
مطمئناً ما قبلاً و امروز و فردا تلاش می‌کنیم از تمام ظرفیت‌های یک مجموعه‌ی آموزشی، در حدی که قوانین رسمی کشور و دل نگرانی‌های گفته و ناگفته‌ی نظام را رو رعایت کنه، برای بهبود کیفیت زندگی مردم استفاده کنیم و نشون بدیم که بیش از حد نسبت به دغدغه‌های مسئولین کشور حساسیت داریم. تا بتونیم همیشه به همه‌ی عزیزانمون که در نقطه‌های مختلف کشور هستند، خدمات آموزشی خودمون رو ارائه بدیم.
ممنون از توضیح قابل درک ات. همیشه کارهای ما یه سمت دیگه ای هم داره که بینش نسبت به اون سمت تفاوت بین آدمها رو مشخص میکنه. حسودی ام میشه من نمیتونم ببینم این چیزا رو
پی نوشت کمی بی ربط: من توی شرکت یه طرح بازاریابی پیشنهاد دادم که در ظاهر طرح خوبی بود و سهم بازار ما رو بالا می برد. یکی از افراد باتجربه جمع گفت با این کار حساسیت رقبا رو زیاد میکنی و چون تعادل بازار رو بهم می زنی، همه شون با همه قوا جلوت می ایستن تا زمین ات بزنن و از ۱-۲ تا تجربه شخصی اش توی اون صنعت گفت که به همین شیوه شکست خورده.
چطور میشه ما که تجربه کمی داریم اون سمت دیوار رو هم ببینیم؟ فقط همون قوانین کسب رو کار، کمی صبر کن؟
محمدرضاي عزيز
به بهانه درخواست مجيد عزيز و توضيح خوبت و به عنوان يه متممي قديمي و يك دوست يك خواهشي رو صميمانه تكرار مي كنم :
چند ماه قبل براي كاربران ويژه متمم و از طريق صفحه پيام شخصي قرار يك برنامه نزديك به درخواست فوق پيشنهاد داده شده بود . با شناختي كه از معلم عزيزم و تيم مديريتي متمم دارم ، ميدونم كه دلايل احتمالي قابل قبولي براي اجرا نشدن برنامه وجود داره اما ذوق ديدار متممي هاي دوست داشتني و كلمات اين كامنتها و مطالبي كه درباره محمد حسن عزيزمون نوشتي باعث شد اين درخواست دوباره مطرح بشه .
ارادتمند هميشگي – رسول
ممنون به خاطر این کار بسیار زیباتون.
روحش شاد و یادش گرامی.
سلام
استاد(شاید گفتن من هم لازم نباشه) اگر صلاح میدونید توی اون زمان در مورد مراسم چهلم ایشون به متممی هااطلاع رسانی کنید.
یادش گرامی..
دستتون درد نکنه..
چه خوب که جمعیت رو به ما هم معرفی کردین.
دیدن این پست، حتی از پست قبلی هم بیشتر منو تحت تاثیر قرار داد! نمیدونم چطور این حس رونامگذاری کنم ، فقط میدونم که این کار متمم خیلی زیبا بود. خیلی زیاد. و بابتش واقعاً ممنونم.
این کار، باعث شد این مصرع زیبای شاعر خوبمون – سعدی – بارها و بارها توی گوشم طنین بندازه:
“بنی آدم اعضای یکدیگرند.”
و دلم میخواد به محمدحسن بگم:
درسته که متاسفانه شاید درست نمیشناختیمت و درسته که الان دیگه در بین ما نیستی. اما ما – متمم و همه ی متممی ها – تا جایی که بتونیم، با زنده نگه داشتن یاد تو و اگه بشه با ادامه دادن راه پرتلاش و رویاهای زیبای تو که متاسفانه با سهل انگاری دیگران به ناچار متوقف شد؛ کنار تو می مونیم تا همونطور که خودت توی وبلاگت گفته بودی؛ خوشبختی رو با هم احساس کنیم.