خانه » امشب می نشینم در وبلاگم…

امشب می نشینم در وبلاگم…

توسط محمدرضا شعبانعلی

یکی از مشکلات وبلاگها و از جمله وبلاگ من، این است که ارتباط مستقیم و مشخص با نویسنده برقرار نمیشود. کامنتی گذاشته میشود و با تأخیر فردای آنروز تأیید میشود یا اینکه پرسشی مطرح میشود و به علت تنگی وقت پاسخی نمیگیرد و …

تصمیم گرفتم امشب در سایتم بنشینم! یعنی امشب (چهارشنبه 3 آبان) از ساعت 10 تا 12 شب، آنلاین باشم و کامنت های زیر این پست را بخوانم و همانجا جواب بدهم و اینطوری کمی بیشتر دوستان خوبم را ببینم.

اگر این کار موفق بود، میشود هر هفته یک شب تکرارش کنیم و اگر جمع شدنمان در زیر یک پست وبلاگ (!) لذت بخش بود، من ماژول چت را به سایت اضافه خواهم کرد تا راحت تر کنار هم باشیم.

برای اینکه موضوعی برای بحث کردن داشته باشیم، من یک پیشنهاد اولیه دارم. سوالی که در آغاز برنامه آموزشی سفر از جهنم از دوستانم میپرسم:

«اگر قرار بود دوباره به دنیا بیایید و همه چیز در اختیار شما بود، کدام مقطع تاریخ، کدام نقطه جغرافیا و کدام جنسیت را انتخاب میکردید؟»

میروم و ساعت 10 شب برمیگردم…

خوب. ساعت به ده نزدیک میشود و وقت آن شده که من هم جواب سوال بالا را (از نظر خودم) بنویسم:

در مورد جنسیت:

من زن بودن را جنس برتر میدانم. مولد بودن، آرام بودن، احساس عمیق، درک بهتر دیگران، همدلی، زیبایی شناسی همه ویژگیهای این جنس برتر است. دنیا را میتوانم بدون مردان تصور کنم اما بدون زنان هرگز.

با این وجود به دلیل اینکه از اکثر ویژگیهای فوق بهره ای نبرده ام، اگر زن بودم، افتخاری برای جامعه زنان محسوب نمیشدم. ضمن اینکه طاقت تحمل  این همه فشار و تحقیر تاریخی را که هزاران سال است بر این جنس میرود نداشتم. این است که ترجیح میدهم همچنان مرد باشم.

در مورد کشور:

ایران را دوست دارم. اگر وطن پرست باشیم، باید ایران را انتخاب کنیم و اگر نباشیم و مدعی جهان وطنی باشیم، این روزها جز ایران کمتر نقطه ای در جهان وجود دارد که آباد کردنش، وضعیت عمومی کل جهان را به میزان قابل ملاحظه ای بهتر کند (چندان که ویران کرده ایم این خاک را…). این است که در هر حال پاسخ من ایران است.

در مورد زمان:

هر چه بیشتر در آینده باشد، راضی ترم. تکامل فیزیکی و معنوی و تکنولوژیک را با محور زمان همسو میدانم. هر چه دیرتر بهتر…

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

411 دیدگاه

مهتاب.ص ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۴

فاطمه جانlike

پاسخ
Setareh ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۲

استاد
جواب شما و سایر دوستان رو که در مورد جنسیت بود رو وقتی خوندم یه سوال برام پیش اومد:
مگه جز اینه که ما با تجربه هایی که کسب میکنیم بزرگتر میشیم و کامل تر؟!!!
پس چرا بیشترمون در صورت تولد دوباره باز هم حاضریم همین جنسیت رو انتخاب کنیم؟میترسیم یا اینکه میخوایم زندگیه آروم و بی دغدغه ای داشته باشیم؟

پاسخ
عاطی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۲

نه تنها جنسیت من در مورد خیلی از مطالبی که شما مطرح میکنید باهاتون هم عقیده ام مرد اندیشه های بزرگ و بابعضی ها نظراتتونم مخالفم

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۴

اگه با هم کاملاً هم نظر بودیم یکیمون زیادی بود تو این دنیا!

پاسخ
الف ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۲

سلام شب بخیر

احساسات در شب و روز ممکن است متفاوت باشند ولی مفاهیم هم همین طور ؟

اینها از اون انتخاب هایی اند که خوبه خدا به بنده هاش واگذار نکرده.چون فکر نمی کنم بعدش رضایتی حاصل بشه.

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۳

این انتخابها از اون انتخابهایی هستند که در هر حال پشیمانی به همراه دارند. من هم مثل تو فکر میکنم داشتن حق انتخاب کمکی نمیکرد. شاید حتی حسمون رو بدتر هم میکرد. باز الان میتونید بد و بیراه به تقدیر بگیم.

پاسخ
فاطمه یوسفیان ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۱

خیلی ممنونم که امشب به مخاطباتون بها دادید و اینجا حضور دارید واقعا خوشحالم که وبلاگی رو میخونم که نویسندش با وجود تمام مشغلات به ماها بها میده ممنونم

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۲

آخه اینجا به نظرم بحث نویسنده و مخاطب نیست فاطمه جان. حس من اینه که یه سری دوست هستیم با علاقه های مشترک و دور هم جمع شدیم تو خونه آنلاین مون.

پاسخ
علی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۰

من بیشتر از اینکه به جواب سوالها فکر کنم به این فکر میکنم که شاید یه روزی همچین امکانی تو زندگی همه انسان ها پیش بیاد!!! اونوقت هم خیلی جالب میشه و هم خیلی خیلی خطرناک

پاسخ
علی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۹

من بیشتر از اینکه به جواب سوالها فکر کنم به این فکر میکنم که شاید یه روزی همچین امکانی تو زندگس همه انسان ها پیش بیاد!!!

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۰

چه فکر متفاوت و جواب غیرمنتظره ای. واقعاً تا به حال به این فکر نکرده بودم…

پاسخ
فاطمه یوسفیان ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۹

سلام محمدرضا جان
من زن بودن رو انتخاب میکنم بخاطر نرمی و لطافتش دوست دارم هنوز هم پناهم یک مرد باشد دوست دارم وقتی میشکنم کسی باشد که در آغوشم بگیرد
دوست ندارم بشکنم اما بازم حفظ ظاهر کنم دوست ندارم تو خودم بشکنم و صدام در نیاد بنظرم مرد بودن خیلی سخته
کشور:من عاشق ایرانمم،عاشق مردمم و فرهنگ و تمدنم اینو با غرور زیاد میگم “افتحار میکنم به ایرانی بودنم،برام مهم نیس که سیاست کشورم الان چیه من نمیخام تحت شرایط تصمیم بگیرم و تاریخمو زیرسوال ببرم این کند شدن نفسها همیشه وجود داره اما هیچ وقت از نفس نمیفته ایرانه من”

زمان دوست دارم در زمان جدید باشم شاید همین الان اگه قرار باشه تو گذشته باشم دوست دارم در زمان داریوش باشم نه وسط تاریخ.

پاسخ
رها(اسفند) ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۷

منظورم از ما اول شما بود….من وقتی غمگینم شعرهای غمگین مخصوصا فروغ را زمزمه می کنم و آروم آروم اشک می ریزم گاهی اوقات این شعرو برای دوستام اس میدم البته شما که هم جنس من نیستید نمی دونم چقدر براتون تاثیر گذاره
عزیزم غمگینم به اندازه ی مادری که آخرین سرباز برگشته از جنگ پسرش نبود…. یا برای آرامش این یکیو:
باد زنگوله ی دنیاست و کوهها شاید کوهان شتری خواه مسافر راه شیری خواه بازرگان جاده ی ابریشم من به تجارت عشق آمده ام و عطردان سرم پر ازهواهای توست…

پاسخ
Neda.sh ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۲

محمد رضا جان امروز با برادرم صحبت میکردم و من در مورد شما صحبت میکردم و از شما و ایده ها و دیدگاه هاتون براش صحبت میکردم تهران زندگی میکنه هر چه بیشتر با شما آشنا میشم بیشتر برادرم و حرفهاشو درک میکنم چون حرفهاش دغدغه هاش و افکارش خیلی به شما نزدیکه با وجود اینکه سواد دانشگاهی نداره اما قلم قوی و روانی داره به نوشتن مشغوله کتاب، مقاله و شعر تصمیم داره اونها رو به چاب برسونه معتقده که توی تنهایی و سکوت فکر انسان فعالتر و شکوفاتر میشه و پرورش پیدا میکنه خیلی دلم میخواد با شما آشناش کنم 🙂

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۴

چه جالب. من که از پیدا کردن دوستان خوب جدید به شدت استقبال میکنم…

پاسخ
Setareh ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۹

ما هم از این فرصت و این حس خیلی زیبا ازتون بینهایت ممنونیم

پاسخ
رها(اسفند) ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۷

خواهش میکنم غمگین وافسرده نباشید وقتی ما افسرده باشید دیگر هیچ چیزی برای ما …

پاسخ
صفورا ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۶

به نظرم چه کسی وکجا و چه جنسی مهم نیست مهم چه جوری بودن مهمه
اومدن به این دنیا در اختیار ما نیست انتخاب خانواده در اختیار مانیست شاید به جرات بتونم بگم مسلمان بودن ما هم در اختیار ما نبوده من همیشه میگم این سعادتی بود که خدا نصیب ما کرد پس باید مسلمان خوبی باشیم اگر کسی خانواده خوبی نداره خودش باید سعی کنه بتونه برای فرزندش خانواده خوبی رو بسازه
اگر زن آفریده شدم قدر این موهبت خدا رو بدونم
ایناست که مهمه

پاسخ
حامد احمدی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۶

میشه امکانات دیگه ای هم به سایت اضافه بشه؟

مثلاً امکان بارگذاری/آپلود کردن عکس یا تصویر در مورد یک مطلب از طرف کاربران؟

راستی نزدیک به 2 ماه میشه که “صندوقچه ی عکسهای من” بروز نکردید.

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۸

آره میشه. امشب به نظرم اومد که امکانات سایت به نسبت نیازهای ما خیلی کمه حامد جان.

پاسخ
مهتاب.ص ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۵

بانظرت موافقم محمدرضاجان
توایران هررشته ای بخونی توهرمقطعی وقتی بخوای واردبازارکاربشی واقعا هیچ تاثیری برات نداره.یعنی نمیشه به این امید درس بخونی که بعدش حتما یه جای خوب میری سرکار.
ولی علاقه به رشته تحصیلی هم خیلی مهمه اونم فقط به خاطراحساس رضایتی که به آدم میده

پاسخ
Setareh ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۴

با این همه دوسته خوب فکر نکنم بشه تنهایی رو حس کنید.
اگر بدونید که حالا از این موقعیتی که تو فضای مجازی بهمون دادین و یه لبخند بزرگ رو صورت همهمون تا ساعت 12 کار گذاشتید چقدر خوشحالیم ، اون وقت دیگه این کلمه ی اقسردگی رو کامل حذف میکنید

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۵

ممنونم ستاره جان. منم حس خوبی دارم که کنار شمام. اینو از ته قلب میگم.

پاسخ
سارا_الف ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۴

اگه اختیار تعیین زندگی ام دست من بود دلم می خواست این طور ادمی در چنین شرایطی باشم.
1) ادمی پر تلاش و کوشش با انگیزه و پشتکار زیاد . (این طوری جنسیت برام مهم نیست )
2) زندگی در یکی از کشور های پیشرفته دنیا ترجیحا سرزمین سر سبزی باشه.
3) داشتن خانواده ای گرم و صمیمی .
4) زمان اینده به شرطی که از جنگ و در گیری خبری نباشه .

پاسخ
فهیمه ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۳

سلام.
جنسیت: زن.راستش خیلی وقت ها فکر کردم اگه مرد بودم از فرصت هایی که به عنوان یه مرد داشتم شاید خوب استفاده نمی کردم. مثلا چون حق وفرصت انتخاب همسر داشتم این فرصت را تا بعد از 30 سالگی به عقب میانداختم
کشور:ایران البته نه با شرایط فعلی!
زمان: اینده

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۴

یه جورایی جوابت شبیه منه فهیمه! خصوصاً لحن حرف زدنت در مورد جنسیت!

پاسخ
گیتی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۲

دقیقا درست میگید!

بد جوری سرخورده میکنه!

یه رقابت بی خود برا رفتن به یه جمع آموزشی دوستانه! اون همه استرس!

آخرشم رشته تحصیلی که دقیقا نظر خود آدم نیست!

استرس… استرس…

“دوستانه” آخرشو حذف کنید راحت شیم!

پاسخ
ندا-کاف ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۹

امشب آنلاین گیرتون آوردم میخوام سوالام رو بپرسم:
دانشجوی ام بی ای که تو دانشگاه چیزی یاد نمیگیره مسیر مطالعاتیمو به کدوم سمت ببرم که به درد رشته و آینده کاریم بخوره؟

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۲

به نظرم باید یه حوزه خاص رو انتخاب کرد و فقط تو همون مطالعه کرد. ام بی ای مثل لغت نامه میمونه. حفظ کردن اون همه لغت مهم نیست. اگه با ده تا از اونا بتونیم جمله های خوب بسازیم مفیدتره به نظرم.
من که مذاکره رو انتخاب کردم و بسیاری از حوزه ها رو رها کردم…

پاسخ
پگاه ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۸

خب من یه چیز دیگه بگم باز من ایجا یک تناقض بزرگ دیدم یه جا گفتین در جواب کامنت کامیار که باعث حضور انسان دیگه ای در دنیا نمیشید البته با تاییدی که کردید من این نتیجه رو گرفتم و تو اون ویژگیها اولین ویژگی زن رو مولد بودن ذکر کردید که مسلما نسبت به بقیه ویژگیها براتون پررنگ تره اینم باز برداشت منه….خب حالا ما این پارادوکس و چیکارش کنیم؟؟؟..:) شاید اگه زن می بودید این نظر و نداشتید چون سهم زنا در آفرینش بیشتر از یک مرده و یک چیزه دیگه بگم اینه که زن بودن نه به معنیه این چیزی که در جامعه ما وجود داره ها من کاملا به این چیزی که تو مخ زنا و دخترا ما کردن اعتراض دارم و همیشه هم گفتم از ماست که برماست…زن بودن به معنای شناخت خود به عنوان بافت اخلاقی جامعه…پرورش دهنده فکرها و اینو باور داشته باشیم که سطح شعور مردان اوج میگیرد و بالا میرود همسطح زنانی که با آنها معاشرت میکنن….چیکار کنم خیلی اون یه پاراگراف و دوست میداشتم این پرحرفی از ذوقه 🙂

پاسخ
پرستو ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۸

جناب شعبانعلی در حال حاضر اط اینکه در این جایگاه هستید چه احساسی دارید؟

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۰

راستش هیچی! من همیشه انقدر استرس تصمیم گرفتن درست برای آینده ام رو دارم که در هیچ لحظه ای از زندگی لذت کافی نمی برم!

پاسخ
N.B ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۶

یعنی کوزه گر از کوزه شکسته آب میخوره؟؟

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۸

قدمت این ضرب المثل به اندازه یک تاریخه. من و امثال من کوچکتر از این هستیم که تغییرش بدیم…

پاسخ
N.B ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۷

شکسته نفسی نکنید ولی واقعا غافلگیر شدم که این جملتونو خوندم چرا آخه شما که درموردش کلی صحبت کردید…

حامد احمدی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۶

جناب شعبانعلی، اگه 2 هفته زودتر گفته بودید و میدونستم اینقدر استرس تصمیم گرفتن دارید، بهتون پیشنهاد میدادم تو همایش انتخاب و تصمیم گیری که 21 مهرماه توسط یکی از دوستان خوبم (محمد رضا) برگزار شد، شرکت کنی 🙂
برای ما که خیلی مفید بود
(شیطنت منو ببخش)

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۷

:))))

پاسخ
گیتی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۴

یه سوال مثل همین سوالا!

اگه چند سال برگردیم عقب چه رشته ای رو انتخاب میکنیم؟

میدونید من گاهی به این سوال فکر میکنم. شاید هیچ وقت موقعیت اینو نداشته باشیم که بخواهیم چه زمان و چه مکانی به دنیا بیاییم. ولی دست خو دمونه که چه رشته ای بخونیم! شاید به نظر مقایسه کردن سیب و پرتقال باشه اما از خیلی ها می شنوم که اون چیزی رو که می خواستن بخوندن یا چیزی رو که خوندن فکر نمی کردن که اون باشه و از ایم مسائل.

این باعث شده کاری که قراره بعدا توسط خیلی ها انجام بشه از روی علاقه نباشه.

صرف اینکه اجازه دادید امشب چند بار کامنت بذاریم گفتم.

من مکانیک خوندم و همچنان دارم ادامه میدم اما اون چیزی که می خوام نبود!

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۶

به نظر من، رشته تحصیلی کمترین تأثیر رو در آینده شغلی و زندگی آدم داره. نه فقط تو ایران. خارج از ایران هم وضع خیلی بهتر نیست. به نظر من، به دانشگاه باید به عنوان فرصتی برای حضور در یک «فضای دوستانه آموزشی» نگاه کرد نه یک ابزار آموزش تخصصی (نگاه اخیر، آدم رو تو ایران شدیداً سرخورده میکنه به نظرم!)

پاسخ
مجتبی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۸

سلام با این نظر که آدم رو سر خورده میکنه کاملا موافقم

پاسخ
حمیده ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۴

سلام مهندس
چت اضافه بشه خیلی بهتره!
من که از زن بودنم راضیم،حس عمیقی هم به ایران و زبان پارسی و همه خوب وبدی هاش دارم.
هرزمانی هم انگار خوبی و بدی های خودشو داره،تکنولوژی بیشتر،روابط انسانی کمتر و بالعکس!

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۵

حمیده. مطمئن نبودم استقبال میشه یا نه. اما الان انگار باید چت رو اضافه کنیم…

پاسخ
ندا-کاف ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۲

1 سوال غیر مرتبط!!!
با داشتن همسر و فرزند هم میشه به موفقیت هایی که شما رسیدید برسیم؟!

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۳

نمیدونم. خیلی سوال سختیه. به نظر من به همراه و همسو بودن دو طرف برمیگرده…

پاسخ
rasool ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۰

دیدگاه اگزیستانسیالیستی رو نمیدونم ولی با نظر پرستو کاملا موافقم

پاسخ
عاطی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۰

سلام از اینکه امشب میتونم ببینمتون خوشحالم در مورد محل جغرافیایی همیشه و همیشه ایران رو انتخاب میکردم حتی با تموم مشکلاتش زمانو نمیدونم چون اطلاعات کاملی از همه ی زمانهای تاریخی ندارم واینده هم شاید بهتر از حالا باشه شایدم بدتر فقط دوره ایی رو که حداقل نیازهای اولیه و ازادی های اساسی محور اون زمان باشه رو ترجیح میدم و اما جنسیت سوال خیلی کلیه اما نهایتا از جنسیتم ناراضیم

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۱

پس معلومه تو هم در مورد جنسیت خیلی متفاوت با من فکر نمی کنی عاطی!

پاسخ
سمیه ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۸

1- دعوات کنیم ؟؟؟؟؟چرا اینقدر افسرده!!!!!!!!!
2-چرا اینقدر احساس تنهایی میکنی محمد رضا؟؟؟؟؟؟؟
3-توی زندگی شرایط بد زیاد وجود داره ، اما همین بدی هاست که خوبیها رو بهتر نشون میده

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۹

سمیه. تشویقم کن که با این همه افسردگی اینقدر محکم وایسادم و لبخند میزنم دختر!

پاسخ
سمیه ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۹

بله در این شکی نیست لبخند میزنی اما ،لبخند عصبی!
محکم وایسادی ، اما از درون داری خودتو از بین میبری.
شاد باش و مهمتر اینکه باش! چون من و خیلیا به بودنت اجتیاج داریم.

پاسخ
hadis ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۱

با نظر سمیه موافقم

پاسخ
سمیه ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۳۳

رفتید ؟

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۳۳

نه بابا. همین جا نشستم سمیه جان!

شیما ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۸

این جمله تون منو یاد 2 سال پیش خ ودم انداخت
واقعا انگار آدم هر چی اندوهگین تر باشه ، غمش پنهان تر میشه

پاسخ
پرستو ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۷

در دیدگاه اگزیستانسیالیستی انسان ها محصور در تاریخ هستند که انتخابهایشان در هر لحظه از زمان و مکانی که در آن قرار دارند بهترین انتخاب متناسب با آن شرایط است بنابراین اگر به گذشته برگردیم هرگز تصمیمات ما تغییر نخواهد کرد

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۸

منم شبیه همین حرف رو کمی قبل نوشتم پرستو 🙂

پاسخ
رها(اسفند) ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۶

سلام من زمان آدم و حوا را انتخاب می کردم و دوست داشتم به جای حوا بودم و اجازه نمی دادم آدم دست به میوه ی من بزنه و این پرسش برای همیشه پاسخ داده می شد:
از ازل تا به ابد پرسش آدم این است دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم؟
راستی اجازه برگشت و کامنت گذاشتن دوباره را دارم؟!

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۷

one shot game که نیست رها! داریم گپ میزنیم.

پاسخ
گیتی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۴

تعداد کاربران آنلاین داره زیاد میشه!

به هر حال فکر خیلی خوبی بود!

با هر جه دیرتر بهتر بدجور موافقم!

پاسخ
شیما ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۳

یه سوال:
واقعا با این حرف کامیار که نمیخواد باعث قدم گذاشتن دیگری به این دنیا بشید موافقید؟
من این حرف رو درک نمیکنم!

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۴

آره واقعاً موافقم. احساس میکنم سر میز قماری نشسته ام و مجبور شده ام به بازی.
نمیخوام بازنده باشم. اما کاش داخل این قمارخانه نبودم…

پاسخ
شیما ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۱

نمی دونم!
اما من دنیا رو اونقدر جدی نمیگیرم، شاید اشتباه باشه. اما بازنده و برنده واسم چندان معنایی نداره. این یه شعار نیست: من واقعا به سیبی خشنودم. و تجربه چشیدن این سیب رو دوست دارم حتی اگه آنی باشه. و دوست دارم باعث بشم این لذت رو دیگری هم بچشه.

پاسخ
حامد احمدی ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۳

سلام به همه ی دوستان عزیز و شب بخیر

فکرکنم اولین شبی باشه که بالای 40 نفر آنلاین هستن، یه حس خوبی دارم، نمی دونم چطور توصیفش کنم ولی حسی مثل شب یلدا که اکثر اعضای یک خانواده دور هم جمع می شن.

راستی محمد رضا جان، امشب قراره راجع به همین پست صحبت بشه یا اجازه هست سوالات / مباحثی در چارچوب وبسایت مطرح بشه؟

با تشکر

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۵

نه هر حرفی میشه زد. این یک بهانه بود برای شروع بحث حامد جان.

پاسخ
ندا-کاف ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۳

آره درسته اینجا این روزا کسی احساس مسئولیت نمیکنه. اما من خودمو میگم. آقای شعبانعلی هیچ کاری نکردم داره دیر میشه

پاسخ
بهنام ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۲

ساعت 10
کجایی محمد؟

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۵

آنلاینم عزیز من!

پاسخ
sara ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۲

سلام مهندس عجب کار توپی کردین ها!
خـــــــــــــــــــب…. من….قبلش یاد هملت و شکسپیر افتادم که میگه: “میتوانم در پوست گردویی اسیر باشم اما خود را پادشاه فضای بیکرانه بینگارم”
اگه کتابای هاوکینگو خونده باشین معنی “فضای بیکرانه” رو خوب میتونید درک کنین البته جسارت نباشه شما که همینجوری هم پرفکت پرفکتین!
همین دیگه میخوام بگم دنیایی وجود نداره جز در ذهن و ادراک ما
دوس داشتم اگه تو دور افتاده ترین جای دنیا ، زن یا مرد، تو هر زمانی بودم “درک و شناخت” ام خیلی بیشتر از اینی بود که الان هس اینجوری به” بهترین ها “می رسیدم” و رسیدن بهتر از “بودن” ه

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۵

این نوشته خیلی نزدیک به فضای فکری منه سارا.

پاسخ
hadis ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۰

دو خط آخر توصیف خیلی قشنگیه. like

پاسخ
پرستو ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۲

سلام شب بخیر زنان در طول تاریخ به علت های مختلفی بود که خانه نشین شدن اما همین خانه نشینی باعث شد که نگاهشون نسبت به جنس مخالف به مسایل پیرامون عمیق تر و موشکافانه تر بشه، از همون زمان که مردان نخستین به دنبال شکار رفتند و زنان در غار مشغول حمایت از کودکان و رسیدگی به امور خانه شدند
اگر دوباره متولد شوم دوست دارم جنس زنانه داشته باشم ، در همین زمان بودم ولی نه در ایران با شرایط فعلی ایرانی که پتانسیل هایش حتی در حد یک دهم بالفعل شده بود ایرانی که مردمانی با دیکتاتورهای کوچک درونشان را کشته باشند

پاسخ
Setareh ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۱

من یه سوال بزرگ همیشه تو ذهنمه:
چرا همه یا بیشترمون آرزو داریم که زمان هخامنشیان و مخصوصا” زمان پادشاهی کوروش رو تجربه میکردیم؟
درسته ،اون زمان برامون پر از افتخار و غروره،چرا خودمون نمیخوایم اوون زمان رو دوباره تکرار کنیم؟
ما نمیتونیم یا واقعا” نمیشه؟
همه پیشرفت میکنن و به آینده امید دارن،ما چرا تو گذرگاه تاریخ موندیم؟
میدونم که زمان حالمون خیلی جالب نیست ،اما دستامون که بسته نیست

پاسخ
مهرنوش ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۸

محمدرضا خواهش میکنم چت رو به سایتت اضافه کن

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۰

آره به نظر میاد که لازمه مهرنوش جان

پاسخ
شیما ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۸

سلام
من چن دیقه ست اینجام و دارم کامنتای جدید رو میخونم، یه جورایی گیج کننده ست!

پاسخ
الناز ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۸

خیلی خوشحالم واقعا لطف کردین ،در مورد به دنیا نیامدن یا آمدن تا حالا خیلی فکر کردم تا جایی که به آفرینش و این از کجا آمده و…..اما این سوال انتخاب کردن رو داره چیزی که محال اتفاق بیفته .کشوری به جز ایران رو انتخاب میکردم که جهان سومی هم نباشه در نتیجه از زن بودنم هم پشیمون نبودم و دوست نداشتم مرد باشم مثل حالا زمان هم واقعا هرچه دیرتر بهتر .نتیجه میتونستم به ایران خدمت حسابی بکنم شاید هم در زمان دیرتر کسی به خدمت من نیاز نداشتن.خیلی پیچیدش کردم.ممنونم

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۱

کاملاً میتونم حست رو درک کنم الناز.

پاسخ
میثم ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۷

جنسیت : مرد بودن.
تاریخ و جغرافیا: جایی که کهن ترین تاریخ رو داره. کشور با قدمت 200 یا 500 سال اصلا لذت بخش نیست و جایی که سرسبز، روشن و پر از رنگ باشه.

پاسخ
ندا-کاف ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۷

سلام. خوشحالم که باهاتون حرف میزنم. از زن بودنم راضیم. عاشق ایرانم با هیج جا عوض نمیکنم در صورتی که میدونم کمبودهایی که اینجا هست جاهای دیگه نیست. دوست داشتم بعد از ظهور امام زمان دنیا میومدم چون مسئولیتی که بر گردنم بود کمتر میشد

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۹

ظاهراً مردم این روزها با مسئولیت کمتری زندگی میکنن!

پاسخ
صفورا ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۳

ندا خانم سلام در زمان ظهور تلکیف بیشتر میشه نه کمتر
به امید ظهورش

پاسخ
صفورا ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۴

سلام
شب بخیر 🙂 کار قشنیگیه هر چند خیلی وقتا آنلاین بودنت رو میشد حس کرد چون من در کنار کار با اینترنت همیشه به سایتت کانکتم بعد یه رفرش وقتی میدیدم نطرات تغییر میکنه متوجه میشدم آن باشی اما امشب رسما اعلام کردی …
بگذریم
جواب سوالت : همین زمان همین کشور عزیز (البته بویژه استان عزیز خودم (گیلان)که با هیچ جای ایران عوضش نمیکنم ) و با تمام مشکلاتی که زن بودن داره همین جنسیت رو انتخاب میکردم اما روش زندگیم و تصمیمات اشتباهی که در زندگی داشتم را اصلاح میکردم به زندگی با دید منطقی تر نگاه میکردم

پاسخ
Neda.sh ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۳

چه زيبا خصوصيات يك بانو رو نوشتيد ولي اگر تحقيرها و ظلم ها باز هم ادامه داشته باشه من همچنان زن بودنم رو دوست دارم چون….

پاسخ
مهرنوش ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۲

پس معلومه شما هم مثل من همیشه زودتر از موقع سر قرار حاضر میشی !!!

خب منم نظرمو بگم
من زن بودن رو انتخاب میکردم باهمه سختی هاش

نقطه جغرافیایی واسم مهم نیست فقط دوست دارم یه جای آروم و سرسبز باشه، جایی که سیاست مهم نباشه ، اقتصاد مهم نباشه، جایی که نخوام نگران گرونی و تحریم و ارز و نفت و ………… باشم

زمان هم یک روز مانده به آخر دنیا !!!

پاسخ
rasool ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۲

درک بهتر دیگران?

پاسخ
مهتاب.ص ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۲

سلام شبتون خوش
نمیدونم بااین حس جیب چه کار کنم؟؟همش دوست دارم به 7 سال پیش برگردم.خیلی بده که آدم دلش بخوادیه بادیگه انتخاب کنه!!!

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۵

من همیشه فکر میکنم اگه به زمان قبل برگردم، چون دانش و تجربه امروز رو ندارم، دوباره انتخابهای اشتباه خودم رو تکرار میکنم. این باعث میشه انگیزه ای برای تجربه دوباره گذشته نداشته باشم.

پاسخ
rasool ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۰

2min

پاسخ
پگاه ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۲۹

ولی به نظر ما زنا دنیا بدون مردا خیلی کسل کننده میشد خیلی…مرسی بابت پاراگرافی که در مورد جنسیت نوشتید بسی چسبیددددد….

پاسخ
shabanali ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۰

این جوابت فلسفی بود یا از روی شیطونی بود پگاه؟

پاسخ
پگاه ۳ آبان، ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۷

من همیشه کودک درونم بیرونه حتی وقتی فلسفی فکر میکنم 😉

پاسخ
1 2 3 4 5

پیام بگذارید

برای ثبت کامنت باید کد فعالیت در متمم داشته باشید. کد فعال‌سازی را از این‌جا دریافت کنید.