«سوال من در مورد نحوه استفاده از ابزار تهدید در مذاکره است. اطلاعات زیادی از زندگی شخصی و همینطور کارهای غیرقانونی مدیرم دارم. اما احساس میکنم مهارت تهدید کردن را ندارم. مدیرم برای فروش یک دستگاه، پاداشی را اعلام کرده بود که الان، پس از فروختن آن دستگاه، میگوید: من شوخی کردم! تو چرا جدی گرفتی؟! میدانم که با تهدید کردن میتوانم حق خودم را بگیرم. اما زمان و نحوه این کار را نمیدانم. آیا اول درخواست خود را به صورت منطقی مطرح کنم؟ یا از همان ابتدا به مدیرم یادآوری کنم که اطلاعات زیادی در اختیار دارم؟ البته خودش میداند که من بسیاری از این اطلاعات را دارم و میتوانم علیه او به کار ببرم».
دوست من.
وجه مشترک بسیاری از مقاله ها و نوشته ها در حوزه مذاکره این است که تا حد امکان از ابزار تهدید استفاده نکنید. اگر نظر من را بپرسی، من حتی قاطع تر میگویم: «هرگز، هرگز، هرگز از تهدید در مذاکره استفاده نکنید».
اجازه بده برای تو سناریوهای مختلف را پیش بینی کنم:
سناریوی اول – تو در جلسه مدیرت را تهدید میکنی و مدیر به حدی عصبانی میشود که می گوید برو هر کاری دلت میخواهد بکن! حالا تو دو گزینه داری. یا حوصله نداری و تهدید خود را فراموش میکنی که در این صورت اعتبار حرفت از بین میرود. یا اینکه با جدیت با تماس گرفتن با سازمانها و اداره ها و خانواده مدیر و پخش ایمیل و …، آبروی مدیر را همه جا میبری! در این حالت یک عملیات انتحاری انجام شده. خودت و مدیرت با هم نابود شده اید. شاید آبروی مدیرت برود و احساس انتقام در تو ارضاء شود، ولی عملاً در آن سازمان جایی نداری. هر جا هم بروی، مدیران جدید به خاطر میسپارند که تو، یک «بمب ساعتی متحرک» هستی و یا استخدامت نمیکنند یا بسیار محتاطانه با تو رفتار میکنند. دنیای کسب و کار دنیای کوچکی است و دیر یا زود، به عنوان یک «افشاگر بی ملاحظه» شناخته خواهی شد.
سناریوی دوم – مدیر تو در جلسه، حاضر میشود که امتیازهایی را که تو خواسته ای اعطا کند. شاید تو فکر کنی موفق شده ای. اما در واقع تو از همان لحظه اخراج شده ای. مدیرت ممکن است یک ماه یا یک فصل یا یک سال تو را در سازمان خود نگه دارد، اما همواره به یاد خواهد داشت که تو یک عامل خطرناک محسوب میشوی. احتمالاً حیطه اختیارات تو را به شکلی نامحسوس محدود خواهد کرد و دیر یا زود، متوجه میشوی که دیگر در مجموعه نقشی نداری و یا خودت مجموعه را ترک میکنی یا وادار به ترک خواهی شد. ضمن آنکه سابقه منفی «افشاگری» تو، همواره با تو باقی خواهد ماند و تا سالها، مانند ژان والژان، باید برای «ژاور»ها، دلیل و انگیزه رفتار خود را توضیح دهی (لینک ماجرای ژان والژان و ژاور)
سناریوی بدتری هم وجود دارد و آن اینکه مدیرت، به تو امتیازهای بسیار زیادی بدهد و انتظارات و توقعات تو را بیش از حد بالا ببرد و همزمان کارت را هم کمتر کند و تو لذت ببری که چه زندگی خوبی را تجربه میکنی! اما دیر یا زود، بدون اینکه بفهمی وادار به ترک مجموعه خواهی شد و با سطح انتظارات جدید، به سادگی کار پیدا نخواهی کرد…
تهدید، اسلحه ای است که تا زمانی که از آن استفاده نکرده ای، به تو قدرت میدهد…
———————————————————————
پی نوشت: نکاتی که در پاسخ به نامه ها یا پرسشهای خوانندگان مطرح میشوند، صرفاً نظر شخصی اینجانب بوده و هیچگونه ارزش علمی، فلسفی، تجربی، کاربردی، اقتصادی و … ندارد! بنابراین لطفاً صرفاً به عنوان نظر یک فرد عادی جامعه (سبک اظهار نظرهای داخل تاکسی و اتوبوس) و نه به عنوان نظر کارشناسی در نظر بگیرید.
تهدید، اسلحه ای است که تا زمانی که از آن استفاده نکرده ای، به تو قدرت میدهد…
خيلي زيبا و پرمعني
با سلام و احترام
مشكل من اينه كه مديرم كار همه كارمندها رو زير سوال ميبره و بي ارزش ميكنه در حاليكه نيروهاش در جاهاي حساسي هستند كه نياز به تخصص و تجربه داره (و متخصس هم هستند) ولي اينو رو فقط كسانيكه درعمق كار هستند ميدونن نه مديري كه يه گوشه نشسته و از كار ما خبري نداره !
به نظر شما توي اين شرايط اگر تهديد به ترك موقعيت كاري كنم (به معاون اداره اي كه در جريان كار هست اما كاري هم عملا نميتونه بكنه) تاثيري داره ؟
من فكر ميكنم حداقل فشار كاري و خشم دروني ام كم ميشه و از اينكه فكر كنم يهو دستشون رو توي پوست گردو ميذارم و كارشون لنگ ميمونه دلم خنك ميشه (حتي اگر جاي جديد تخصص كار فعلي رو نياز نداشته باشه) !
ممنون ميشم نظرتون رو بفرماييد.
کاری که آقای احمدی نژاد در مجلس شورای اسلامی انجام دادن و فایل صوتی مربوط به مرتضوی رو انجام دادن، فک کنم یک نوع تهدید بود…ولی آیا جواب داد!!!؟؟؟
سلام.
مرسی از مطالب بسیییییییار خوبت.
ولی من از این قالب جدید اصلا خوشم نمیاد.
خیلی خشک و رسمیه. احساس نداره. فاصله ایجاد میکنه.
من به شخصه وقتی جدیدا میام تو سایت حس میکنم وارد سایت یک مدیر شدم نه محمدرضا شعبانعلی!
شاید ربطی نداشته باشه ولی گفتم شما هم بخونین
http://www.baharnewspaper.com/News/92/04/02/13562.html
بیشتر بوی انتقام میاد تا گرفتن حق خود 😀
اگر بخواهی در دستگاهای دولتی کار کنی که دم به ساعت چیزی واسه تهدید میبینی یا اخراج میشی یا دور از جون همگی باید پوست کرگدن داشته باشی بمونی چون نونت قطع میشه. دردستگاهای خصوصای اگر اون قدر شجاعت داشته باشی که بگی وبیای بیرون چون ممکنه جای دیگه کار پیدا کنی .البته توی جامعه ما نباید از دیدن همچین صحنهایی تعجب کنی ولی همش خانه به دوشی یعنی عوض کردن کار .بیشتر اونایی که من میبینم بیشتر چشماشونو میبندند . راهکار اساسی چیست؟ خیلی چیزها به ذهنم میرسه ولی نه کار کوچیکیه ونه در کوتاه مدت عملیه. خانه از پای بست ویران است
man mohite gabliro bishtar dus dashtam vali inam khobe dastetun dard nakone mohem matlabashe,midunam harfam bi rabt bud be in matlab 😀
سناریو سازی در ذهن چقدر موثر و زیباست !
اینکه بلند مدت فکر کنیم و فقط به فکر کودک مون که اینجور مواقع نیاز داره به انتقام آنی و یک حس شجاعت یکی دوساعته نباشیم.
یک استادی در دوره ارشد قولی که به من داده بود رو انجام نداد و نمره من رو وارد سیستم نمی کرد (صرفا” اهمال کاری)و برای من مشکلاتی رو درست کرده بود.
من یک روز عصبانی شدم و بدون توجه به اینکه ایشون استاد من هستند بهشون گفتم شما اجازه ندارید منو معطل کنید !!
من به خاطر شما بدون کارت ورود به جلسه به امتحان رفتم و … من به اموزش همه ی اینها رو می گم
فکر می کنید چی شد دقیقا” ۶ ماه منو معطل کرد و گفت اصلا” دوست ندارم نمره بدم و توام کاری نمیتونی بکنی !
متشکرم
من در ادامه این سوال، از جناب استاد شعبانعلی این سوال را دارم که در مقابل عملکرد غیرقانونی مدیر باید چگونه برخورد کرد؟ آیا سکوت کارکنان، به نوعی همکاری با مدیر نیست؟!
همچنین، معمولاً این گونه مدیران، حتی سخنان خودشان را هم جدی نمی گیرند چه برسد به مخاطبینشان، به نظر من این استراتژی محافظه کاری آنهاست. استاد نظر شما چیست؟ لطفاً در این مورد بیشتر راهنمایی فرمایید.
با تشکر
عظیمه.
من حرفم دفاع از کار غیر قانونی مدیر نیست. اما به نظر من، کسی که چند سال با این مدیر کار کرده و هیچ چیز نگفته و فقط پرونده جمع کرده، با کار غیرقانونی مشکلی نداره! فقط الان میخواد به عنوان یک امتیاز از اون استفاده کنه. اگر واقعاً با کار غیر قانونی مشکل داشت، خیلی زودتر شرکت رو ترک کرده بود…
استاد.
ممنون از پاسخ دقیقتون. یک سوال دیگر نیز دارم که ممنون میشم در این مورد نیز راهنمایی نمایید:
در مذاکرات بین سازمانی، اگر مدیران یک سازمان (مثلا به عنوان کارفرما) نسبت به طرف سازمان مقابل (همکاری در پروژه) از موضع تهدید استفاده کنند؛ و این تهدید به نوعی اجبار در پذیرش شرایط و یا ضوابط خارج از تعهدات فی مابین باشد، چه باید کرد؟
همچنین به نظر من در مورد تهدید در مذاکره خیلی بیشتر نیاز به شرح است که ممنون میشم اگر این موضوع رو در رادیو مذاکره اعمال فرمایید. با تشکر
سلام . از اینکه یک چنین امکانی را فراهم کرده اید سپاسگزارم . حالا در ادامه این سئوال میخواهم بپرسم من از راهکار تهدید استفاده نمیکنم . بنظر شما چه راهکار دیگری را میتوانم استفاده کنم . صحبت شما در مورد تهدید کاملا منطقی است و دلنشین . راهکار جایگزین پیشنهادیتون چیه ؟
سپاسگزارم .
تجربه تهديد مديرم با علم به اين كه مطمئن بودم به حق دارم حرف مي زنم ناگوار بود. و د رحال حاضر در سازماني كه كار مي كنم در انزوا به سر مي برم و دقيقا اين جمله پست شما:
“سابقه منفی «افشاگری» تو، همواره با تو باقی خواهد ماند و تا سالها، مانند ژان والژان، باید برای «ژاور»ها، دلیل و انگیزه رفتار خود را توضیح دهی”
دقيقا كاري است كه حدود ۴ ساله انجام مي دم و هيج كدام از مديران سازمان ، با توجه به اين كه حتي يكي از مديران رده بالا به من گفته بود تو خيلي هم نيروي توانمندي هست حاضر به همكاري با من نيست و براي همين افسردگي ناشي از شرايط نامطلوب كاري براي من پيش اومده كه فكر مي كنم هر چه قدر هم تلاش بكنم هر گز ديده نمي شوم چون همكاران و مديران سابقه خوبي از رفتارهاي من ندارند.(با اين كه در مورد اون افشاگري، كاملا حق با من بود) و خودم فكر مي كنم بر طبق گفته هاي شما، هر مديري تصور مي كنه اگر با من كار كنه دير يا زود من يك آتوئي ازش مي گيرم كه ممكنه براش بد بشه. پيشنهاد شما چيه براي همچين كارمندي كه حالا در اين نقطه ايستاده؟
من خودم کتاب خون حرفه ای هستم ولی پیش شما هیچی نیستم (بدون پاچه خواری) …
در ضمن فکر نمی کنم افراد عادی جامعه که تو تاکسی و اتوبوس و … هستند ۸۰۰۰ کتاب خونده باشند:)
کلاً میخوام بگم استاد کوچیکتیم!
حامد. من فهرست کتابهایی رو که تا حالا خوندم یک جا نوشتم! یک روز منتشر میکنم (روزی که از عواقبش نترسم!)
جهت اطلاعات اگرچه من حدود ۸۰۰۰ کتاب دارم، اما تعداد کتابهایی که خوندم (با احتساب جزوه و …) به ۱۳۰۰ تا نمیرسه
آقا این چیز یکه این پایین با قرمز نوشتید خیلی جالب هم نیست هم هست 🙂 در هر صورت که اینجا وبلاگ شماست ولی ما که میایم اینجا اصلا و ابدا حس تو تاکسی نشستن و اتوبس نشستن و گپ و گفتگوهای تو این محیطا رو نداریم :)…
در مورد این پست من چیز زیادی در مورد مذاکره نمی دونم ولی فکر میکنم درست هدف اصلی تو مذاکره برد و درسترش این می تونه باشه که هدف اصلی برد-برد باشه ولی اینطور نیست این هدف مسیر رو توجیه کنه….و خود همین مذاکره هم اصول اخلاقی داره حتما و این شاید تو اون مسایل اخلاقی میگنجه ….اگر اون مدیر آدم ضعیفی بود و مثالا اطمینان داشتیم برد ۱۰۰ % با ماست باز هم درست بود استفاده از روش تهدید؟
پگاه در مورد اخلاق برای یکی از بچه ها نوشتم.
گفتم به فرض اینکه این فرد چند ساله این اطلاعات رو داره و داره تو این شرکت با خیال راحت کار میکنه، فرضم بر اینه که مشکل اخلاقی با این کار نداره و فقط به عنوان ابزار تهدید نگاه میکنه.
اگر بدونم ۱۰۰% برد با منه، میتونم در اون مذاکره استفاده کنم. اما برند شخصی خودم رو خراب میکنم و به سوء استفاده از اطلاعات شخصی متهم میشم. یادت باشه که اون مدیر دوستان زیادی داره که مثل خودش از این خراب کاریها میکنند و وقتی ماجرا رو بشنوند، بیشتر از کارمند، با مدیر همدلی میکنند!
پگاه جان. تاکسی اگر تو سوارش باشی برای من بهتر از خیلی کلاسهای دانشگاهه!
این حرف شما باعث خوشحالی و افتخار منه 🙂 البته من نظرتورو در مورد کلاسهای دانشگاه می دونما برای همین زیاد ذوق زده نشدم :))) یعنی سعی کردم که نشم ….شاد باشی همیشه و سلامت