پیشنوشت: این مطلب را در سوم مرداد ماه ۱۴۰۰ نوشتم و در روزنوشتهها منتشر کردم. اما تراکم کارها چنان زیاد بود که نتوانستم به موقع کاملش کنم. اکنون آن را کامل کردهام و با تاریخ جدید (بیستم آبان ماه ۱۴۰۰) بازنشر میکنم. اصل مطلب: در چند روز اخیر، بخشهایی از سند فضای مجازی در ایران ۱۴۱۰ منتشر شد (فایل PDF دو صفحه از سند). آخرین باری که یک سند چشم انداز حاکمیتی را خواندم، چشم انداز ایران ۱۴۰۴ بود که در سال ۸۲ منتشر شد. مروری بر آن سند نشان میداد که تدوینکنندگان، یا آشنایی چندانی با کارکرد چشم انداز نویسی نداشتهاند و یا این کار را صرفاً به عنوان تشریفات انجام دادهاند. بررسی یک سند چشم انداز دیگر که بعد از گذشت ۱۸ سال تنظیم و منتشر شده، نشان میدهد که نوع نگرش و عمق […]
دسته بندی: اجتماعیات
از کلمهی «سیستمی» نترسیم
آنچه در ادامه میآید، مطلبی است که برای عصر ایران نوشتهام (لینک نوشته در عصر ایران) و در آن کوشیدهام معنای کلمهی «سیستمی» را که در اصطلاحاتی مانند «فساد سیستمی» و «مشکلات سیستمی» به کار میرود توضیح دهم. سالهاست استفاده از این تعبیرها تصریحاً یا تلویحاً ممنوع بوده و رسانههای رسمی کوشیدهاند آنها را به کار نبرده یا بهکارگیری آنها را نقد کنند. این در حالی است که به گمان من، چنین برخوردی صرفاً ناشی از درک نادرست از واژهی «سیستمی» بوده است. بیتردید اگر چنین مطلبی را از ابتدا برای مخاطبان روزنوشته مینوشتم، ساختاری محکمتر را به کار برده و جزئياتی بیشتر را مطرح میکردم. اما مخاطبان این نوشته، گروه دیگری هستند و برایم مهم بوده که پیامِ کلام، ولو به قیمت قربانی شدن برخی از ظرافتهای علمی و فنی، به گروه هدف منتقل […]
عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان | مناظره یا گفتگو؟
در روزهای اخیر، به واسطهی گفتگویی که میان عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان در کلابهاوس (که به قول سروش بیشتر به کبابهاوس تبدیل شده) شکل گرفت، مطلبی برای عصر ایران نوشتم (لینک نوشته در عصر ایران). البته انگیزهی نوشتن آن مطلب، مقالهی دیگری در عصر ایران بود که از زاویهای متفاوت به گفتگوی این دو نفر پرداخته بود. دوستان عصر ایران هم، هم از سر لطفی که به من دارند و هم از این رو به طرح دیدگاهها از زوایای مختلف باور دارند، با وجودی که محتوای نوشتهی من با مقالهی قبلی همسو نبود، آن را منتشر کردند. آن مطلب را – صرفاً برای اینکه در آینده در دسترس باشد – در اینجا بازنشر میکنم. آن را لابهلای تراکم کارها و بسیار سریع نوشتهام و در مرور بعدی دیدم که هم از نظر نگارش و […]
مرگ سعید الصحاف | کمدین بغداد
مدتی پیش رسانههای ایرانی اعلام کردند که سعید الصحاف مرده است (+). اگرچه تا لحظهای که این مطلب را مینویسم در ویکیپدیای انگلیسی او هنوز تاریخ مرگ اضافه نشده است، اما این اتفاق قابلدرک است. الصحاف دیگر آنقدر شخصیت مهمی نیست که زنده یا مرده بودنش برای کسی فرق کند. کسانی که حدود یک دهه از من کوچکتر هستند، احتمالاً سعید الصحاف را چندان به خاطر نمیآورند. او آخرین وزیر اطلاعرسانی حکومت صدام بود. سال ۲۰۰۳ در روزهای آخری که نیروهای ائتلاف (به رهبری آمریکا و انگلیس) تقریباً همه جا را گرفته بودند و بغداد در آستانهی سقوط بود، سعید الصحاف خبرنگاران را روی پشتبام وزارتخانهی خود جمع کرده و مصاحبهی مطبوعاتی برگزار میکرد و از موفقیت «مقاومت» میگفت. یک بار در شرایطی که بسیاری از فرماندهان رژیم صدام خودکشی کرده یا فرار کرده بودند، […]
یادی از رضا بابایی
در چند هفتهی اخیر حجم کارها و تراکم فعالیتهایم در حدی بود که فرصت نشد آنچنان که دوست داشتم و دارم، به روزنوشته بپردازم. چون نوشتن در اینجا تمرکز حواس و ذهن منسجم میخواهد و مثل شبکههای اجتماعی نیست که با به هم چسباندن چند کلمه به هم و ساختن یا بافتن چند جمله، چیزی حاصل شود. با این حال، چون حداقل یک یا دو هفتهی دیگر هم در وضعیت فعلی خواهم بود و به سادگی نمیتوانم آنجور که باید و شاید بنشینم و به روزنوشتهها بپردازم، گفتم به بهانهی بهروز کردن اینجا از رضا بابایی یاد کنم. ما رضا بابایی را امسال از دست دادیم؛ به علت سرطانی که حدود یک سال مهمان تن او بود. و چه تلخ که در دوران کرونا آنقدر به «مرگها» و «از دست دادنها» خو گرفتهایم که میل […]
محمدرضا شجریان | پیروزِ راهِ دشوارِ کنارِ مردم بودن
محمدرضا شجریان را از دست دادیم. البته در مورد هنرمندان و نویسندگان و همهی آنهایی که دستی در «خلق» دارند، مرگ پایان زندگی نیست و این بزرگان، با آثارشان به زندگی در میان ما ادامه میدهند و تأثیرگذاریشان رنگ نمیبازد. پیش از این یک بار در سال ۹۵ در مورد ایشان مطلبی نوشتم و در روزنوشته و عصر ایران منتشر کردم (محمدرضا شجریان: استاد اسطورهای آواز و زندگی). حرف بیشتری ندارم که بنویسم. جملهی کوتاهی که در اینستاگرام نوشتم، به نظرم خلاصهی زندگی او را شرح میدهد: «از مردم بود و با مردم ماند.» هنرمندان، اندیشمندان و بهطور کلی، همهی صاحبان نام و اعتبار، در مقاطعی از زندگی وادار میشوند بین «همدلی با ملت» و «همراهی با قدرت» یکی را برگزینند و نیکبختی یا شوربختی خود را رقم بزنند. شجریان در این بزنگاهها، هوشمندانه عمل […]
مناظره کاملا هریس و مایک پنس | سایهی سیسالهی یک سرقت ادبی
امروز صبح، بیخوابی به سرم زد و نشستم مناظرهی کاملا هریس و مایک پنس را دیدم. موضوعات متعددی در مناظره مطرح شد که گزارش آن را – اگر علاقهمند بوده باشید – در رسانهها خواندهاید و من هم قصد تکرار آنها را ندارم. نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم، یکی از حاشیههای ظریف و کوچک مناظره است که از چشم رسانههای داخلی دور ماند. در بخشی از مناظره، به ماجرای مدیریت بیماری کرونا پرداخته شد. تحلیلگران معتقدند که این موضوع، یکی از اهرمهای قدرت دموکراتها برای حمله به ترامپ و تیم اوست. کاملا هریس به مایک پنس حمله کرد و مایک پنس هم پاسخهایی ارائه داد. اما یک جملهی پنس مورد توجه من قرار گرفت. او – نقل به مضمون – گفت که برنامهای که بایدن و دموکراتها برای مدیریت این بیماری فراگیر ارائه […]
چه باید کرد؟
آنچه در ادامه مینویسم، موضوعاتی است که بعد از گفت و گو با پانیذ در زیر مطلب کابوس رسانهها در ذهنم شکل گرفت. هیچکدام از آنها، پاسخ مستقیم به حرفهای پانیذ نیست. بسیاری از آنها هم تکراری است و بارها در روزنوشته و متمم، دربارهشان صحبت شده است. اما به هر حال، گفتم شاید قرار گرفتنشان در کنار هم، مفید باشد. این ابهام ناگزیر واقعیت این است که طی ماههای اخیر، ابهامی که بسیاری از ما ایرانیان تجربه میکنیم، افزایش چشمگیر داشته است. البته این ابهام، تازه نیست و خلاء تئوریک موجود در اصول و مبانی کشورداری و نیز تناقضهای ناگزیر تئوریک در دفاع همزمان از منافع ملت – امت، همواره ابهامهایی را به همراه داشته و اهل فکر و اندیشه، سالهاست هشدار دادهاند که ضعف نظری، در نهایت خود را به شکل چالشهای عملی […]
بَبرِ سیاست
هری ترومن، کسی که نامش برای ما ناتو و بمب اتم را تداعی میکند، خاطرات خود را در دو جلد نوشته و منتشر کرده است. یک جلد آن با عنوان سال تصمیم (Year of Decision) به سال ۱۹۴۵ پرداخته و هفت سال دیگر در جلد دوم (Years of Trial and Hope) گنجانده شده است. او در سال تصمیم چنین مینویسد: «در همان چند ماه اول فهمیدم که رئیسجمهور بودن، شبیه بَبرسواری است؛ یا باید به سواری ادامه دهی و یا بلعیده خواهی شد. نه ماه متراکم سال ۱۹۴۵ به من آموخت که رئیسجمهور، یا دائماً سوار بر رویدادهای اطراف خویش میماند؛ و یا در نخستین کندی و تردید، رویدادها [برای همیشه] از او سواری خواهند گرفت.» البته این استعارهی ببرسواری، به قرن سوم و چهارم میلادی در چین (دوران هوان وِن و تائو خان) بازمیگردد (+). […]
استعفای محمدعلی بهمنی – نمونهی دیگری از چالش پایش و پالایش
خبر استعفای محمدعلی بهمنی از ریاست شورای ترانه دفتر موسیقی وزارت ارشاد در میان انواع خبرهای سیاسی و اقتصادی که این روزها خوراک بحثها و نُقل مجالس و زغال کورهی سایتهای خبری هستند، گم شد و چندان که باید و شاید، به آن پرداخته نشد. در حالی که این خبر، اگر چه در ظاهر به حوزهی هنر مربوط است، اما اگر از دورتر و در قابی بزرگتر به آن نگاه کنیم، بخشی از چالش بزرگی است که در حوزههای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، نمونههای فراوانی از آن میبینیم و من نامش را چالش پایش و پالایش میگذارم. نمیدانم برای توصیف این استعفا چه تیتری مناسب است. آیا باید آن را استعفای یک مدیر دولتی بخوانیم یا استعفای یک شاعر از یک پست مدیریتی دولتی. وقتی میگوییم استعفای مدیر دولتی، بر این نکته تأکید داریم که اصالت با جایگاه است […]
آخرین دیدگاه