منطق دو ارزشی تنها در حیطه باورها کاربرد دارد. اگر بخواهیم وارد حیطه تجربه و دانش شویم و پدیده ها را به درستی درک کنیم ناگزیر از کاربرد منطق فازی هستیم.
علی منطق فازی را در سقیفه و در عمل به کار برد. او به نسبی بودن حق خویش باور داشت وگرنه ۲۵ سال حق مطلق الهی -آنچه طاهره خانم معتقد اند- را حتما بر زمین نمی گذاشت!
البته در مورد خدا حرف طاهره خانم درست است چراکه خدا در حیطه باورهاست؛ نه تجربه پذیر است و نه دانش بنیان و اصلا پدیده به حساب نمی آید.
سلام با احترام به دوست رنگین کمانی اینکه امیرالمومنین سکوت کرد به این دلیل نبوده که باور به نسبی بودن حق خویش داشته است. شاید مصلحت اندیشی و و سمائل دیگری باعث این سکوت گردیده است در چندین جای مختلف نهج البلاغه ایشان به محق بودن خود اذعان کرده اند.
سلام آقای شعبانعلی. خدا قوت. با شما موافق نیستم. خداوند به صراحت میفرماید که حق است. و موارد دیگری را هم به همین عنوان ( به طور قطعی و نه نسبی) حق مینامد. به تبع آن, در میان انسان ها هم این حق یا غیر حق با همان معیار های الهی مشخص میشود. اگر جایی ما نمیتوانیم این تشخیص را بدهیم به معنای عدم وجود حق یا نسبی بودن آن نیست. معتقدم این جملات کوتاه و ظاهرا متقارن و زیبا ترویج نسبی گرایی و به هم آمیختن حق و باطل هستند. پيامبراکرم (ص) فرمودند: عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ… با تعریف شما یعنی علی (ع) هم درسقیفه باید میگفت: “شاید حق با شما باشد”؟ من متوجهم که همه ما از کسانی در جامعه که “خود را حق جا میزنند” و اتفاقا به ناحق ظلم میکنند شاکی هستیم, اما این به معنای عوض کردن مبناها نیست. حق آن چیزیه که خداوند مشخص کرده. فکر میکنم در وجود خدا هم عقیده باشیم. از خداوند برای خودم و شما و همه ی مردم نور هدایت میطلبم. سلامت باشید.
گاهی فکر میکنم که “حق” با احمق هاست …!:) احمـــــق* ها زودتر انتخاب می کنند…و زودتر به مقصد می رسند… مشکل اینه که احمق ها کاملاً به خود یقین دارن… در حالیکه دانایان و همچنین کسانی که زیاد فکر میکنند… سرشار از ترس…شک و تردیدند…!!! آورده اند شخصی ده الاغ داشت… روزی در حالی که سوار بر یکی از الاغ هایش بود آنها را شماره کرد… چون الاغی که بر آن سوار بود را نمی شمرد… تعداد الاغ ها نه عدد بود…! از الاغ پیاده شد و دوباره شماره کرد… تعداد درست بود… بر الاغ سوار شد و بار دیگر شماره کرد…. باز هم یکی کم بود…. چندین بار پیاده و سوار شد و الاغ ها را شماره کرد و طبق معمول هر بار که بر الاغ سوار بود تعداد نه عدد در می آمد… عاقبت از سواری صرف نظر کرد و گفت: ســواری… به گم شدن یک الاغ نمی ارزد…!!!
من هیچوقت تو زندگیم نمی گم حق کاملا با منه. چون حتی ۱ درصد احتمال می دم که نکنه اشتباه می کنم اما طرف مقابل بیشتر اوقات سوء استفاده می کنه و می گه حق کاملا با اون هست. من ناراحت می شم اما دفعه بعد باز هم می گم “شاید حق با تو باشه”
منم همیشه معزل تشخیص این مرز رو داشتم. آیا منظورتون این بود که کسی که حق باهاشه مطمئنه میتونه از خودش دفاع کنه و بنابراین اجازه به چالش کشیدن خودش رو میده؟ درست فهمیدم؟
بهترین توصیف از باطل با استفاده از حق. سعی می کنم در هیچ کاری تند روی نکنم .ممنون راستی تو جامعه ما هم از نظر اعتقادی و هم از نظر مسایل فرهنگی اکثریت رو به نظرتون کدوم دسته تشکیل می دهند؟
ممنون از سایت مفیدتون آقای شعبان علی
ا
منطق دو ارزشی تنها در حیطه باورها کاربرد دارد. اگر بخواهیم وارد حیطه تجربه و دانش شویم و پدیده ها را به درستی درک کنیم ناگزیر از کاربرد منطق فازی هستیم.
علی منطق فازی را در سقیفه و در عمل به کار برد. او به نسبی بودن حق خویش باور داشت وگرنه ۲۵ سال حق مطلق الهی -آنچه طاهره خانم معتقد اند- را حتما بر زمین نمی گذاشت!
البته در مورد خدا حرف طاهره خانم درست است چراکه خدا در حیطه باورهاست؛ نه تجربه پذیر است و نه دانش بنیان و اصلا پدیده به حساب نمی آید.
سلام با احترام به دوست رنگین کمانی
اینکه امیرالمومنین سکوت کرد به این دلیل نبوده که باور به نسبی بودن حق خویش داشته است. شاید مصلحت اندیشی و و سمائل دیگری باعث این سکوت گردیده است در چندین جای مختلف نهج البلاغه ایشان به محق بودن خود اذعان کرده اند.
سلام آقای شعبانعلی. خدا قوت.
با شما موافق نیستم.
خداوند به صراحت میفرماید که حق است. و موارد دیگری را هم به همین عنوان ( به طور قطعی و نه نسبی) حق مینامد.
به تبع آن, در میان انسان ها هم این حق یا غیر حق با همان معیار های الهی مشخص میشود. اگر جایی ما نمیتوانیم این تشخیص را بدهیم به معنای عدم وجود حق یا نسبی بودن آن نیست.
معتقدم این جملات کوتاه و ظاهرا متقارن و زیبا ترویج نسبی گرایی و به هم آمیختن حق و باطل هستند.
پيامبراکرم (ص) فرمودند:
عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ…
با تعریف شما یعنی علی (ع) هم درسقیفه باید میگفت: “شاید حق با شما باشد”؟
من متوجهم که همه ما از کسانی در جامعه که “خود را حق جا میزنند” و اتفاقا به ناحق ظلم میکنند شاکی هستیم, اما این به معنای عوض کردن مبناها نیست.
حق آن چیزیه که خداوند مشخص کرده. فکر میکنم در وجود خدا هم عقیده باشیم.
از خداوند برای خودم و شما و همه ی مردم نور هدایت میطلبم.
سلامت باشید.
گاهی فکر میکنم که “حق” با احمق هاست …!:) احمـــــق* ها زودتر انتخاب می کنند…و زودتر به مقصد می رسند…
مشکل اینه که احمق ها کاملاً به خود یقین دارن… در حالیکه دانایان و همچنین کسانی که زیاد فکر میکنند… سرشار از ترس…شک و تردیدند…!!!
آورده اند شخصی ده الاغ داشت… روزی در حالی که سوار بر یکی از الاغ هایش بود آنها را شماره کرد… چون الاغی که بر آن سوار بود را نمی شمرد… تعداد الاغ ها نه عدد بود…!
از الاغ پیاده شد و دوباره شماره کرد… تعداد درست بود… بر الاغ سوار شد و بار دیگر شماره کرد…. باز هم یکی کم بود…. چندین بار پیاده و سوار شد و الاغ ها را شماره کرد و طبق معمول هر بار که بر الاغ سوار بود تعداد نه عدد در می آمد… عاقبت از سواری صرف نظر کرد و گفت:
ســواری… به گم شدن یک الاغ نمی ارزد…!!!
من هیچوقت تو زندگیم نمی گم حق کاملا با منه. چون حتی ۱ درصد احتمال می دم که نکنه اشتباه می کنم
اما طرف مقابل بیشتر اوقات سوء استفاده می کنه و می گه حق کاملا با اون هست. من ناراحت می شم اما دفعه بعد باز هم می گم “شاید حق با تو باشه”
منم همیشه معزل تشخیص این مرز رو داشتم.
آیا منظورتون این بود که کسی که حق باهاشه مطمئنه میتونه از خودش دفاع کنه و بنابراین اجازه به چالش کشیدن خودش رو میده؟ درست فهمیدم؟
بهترین توصیف از باطل با استفاده از حق.
سعی می کنم در هیچ کاری تند روی نکنم .ممنون
راستی تو جامعه ما هم از نظر اعتقادی و هم از نظر مسایل فرهنگی اکثریت رو به نظرتون کدوم دسته تشکیل می دهند؟
برای من که همیشه دنبال پیدا کردن مرز بین دو مقوله هستم، بسیار شفاف بود.