از سال 80 که مدرک لیسانسم را با معدلی بالا، از دانشگاه صنعتی شریف گرفتم تا سال 1384 باید دائماً جواب دوستانم را میدادم که چرا فوق لیسانس نمیگیری. دو باری هم کنکور شرکت کردم و با رتبه خوب در دانشگاه خودم قبول شدم اما نرفتم. سال 86 که کارشناسی ارشد مدیریت را از دانشگاه شریف گرفتم (با رتبه و معدل بالا) باز تا امروز، دوستان زیادی می پرسند که چرا ادامه تحصیل نمیدهی و دکترا نمیگیری…
پراکنده در جاهای مختلف جواب داده ام. اما گفتم یک پاسخ تفصیلی اینجا بنویسم…
مقدمه اول:
یک واقعیت وجود دارد. نباید نظام آموزشی، به مسیر رشد و پرورش ما جهت بدهد، این ما هستیم که مسیر رشد خود را انتخاب و ترسیم میکنیم.
شاید سالها بعد، علاوه بر دکترا و پست دکترا، پست پست دکترا، پست پست پست دکترا و … هم در دانشگاه ها شکل گرفت. یعنی ما دیگر باید زندگی خود را تعطیل کنیم و تا دم مرگ به در دانشگاهها دخیل ببندیم؟
هر درجه تحصیلی معنا و مفهوم و کارکردی دارد.
اجازه بدهید که اول در مورد کارشناسی بگوییم.
خود کارشناسی یکی از ترجمه های غلط و طنز آمیز است. کارشناس کسی است که سالها تخصص و تجربه دارد. ما هر کسی که چهار سال در دانشگاه میچرخد و غذای ارزان میخورد و روی صندلی های سفت دانشگاه، مینشیند و اس ام اس بازی میکند و با تقلب در پایان ترم نمره ای می آورد، کارشناس مینامیم!
لیسانس واژه متفاوتی است. لیسانس یعنی مجوز. چیزی مثل جواز کسب!
من وقتی لیسانس مهندسی مکانیک گرفتم، یعنی میتوانم و مجازم با این دانش، امرار معاش کرده و حق دارم در مورد آن حوزه، تا حد دانشم اظهار نظر کنم.
من باید چند سال در آن حوزه کار کنم تا به یک «کارشناس» به معنای واقعی کلمه تبدیل شوم.
به همین دلیل، در عمده کشورهای دنیا، مردم رشته لیسانس خود را با نگرشی به بازار کار و نیازهای روز جامعه، انتخاب می کنند.
فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد، برای کسانی است که میخواهند در یک حوزه خاص عمیقتر شوند. عموماً وقتی معنی پیدا میکند که کسی لیسانس خوانده و مدتی در آن حوزه کار کرده و سپس تصمیم میگیرد به دانش خودش در آن حوزه عمق دهد.
مثلاً من مکانیک خوانده ام، سالها در صنعت کار میکنم، میبینم حوزه کنترل و اتوماسیون حوزه جذابی است که دانش من در آن محدود است. به دانشگاه برمیگردم تا دانش خودم را در آن حوزه خاص ارتقاء دهم. طبیعی است کسی میتواند این مقطع را به پایان ببرد که معلومات خود را در حوزه ای با رعایت روش شناسی علمی، به نتایجی کاربردی تبدیل کرده و گزارشی از این فعالیت (تحت عنوان تز یا مقاله) ارائه نماید
دکترا برای کسانی است که رسالت خود را تولید علم و پیشبرد مرز دانش جهان در یک حوزه تخصصی می دانند.
——————————————————————————————————
مقدمه دوم:
اما در ایران تعریف متفاوتی در ذهن مردم است. همه فکر میکنند تا جایی که وقت و استعداد دارند باید این مقاطع را درست یکی پس از دیگری ادامه دهند!
کارکرد اصلی هم، نه دغدغه توسعه دانش و مهارت فردی است و نه پیشرفت علم. عمدتاً یک عنوان است.
این را از اینجا میفهمم که میبینم برخی دوستانم در دوره دکترا، درد دل میکنند که باید هر هفته یک مقاله بخوانند! این خود نشان میدهد که مقاله خواندن، یک «درد» است نه «غذایی برای یک روح گرسنه علم».
——————————————————————————————————-
اما حالا دلایل من:
– ما در شرایط امروز کشور، در عمده رشته ها – نمیگویم همه. میگویم عمده – مصرف کننده دانش تولیدی جهان هستیم یا اگر هم نیستیم بی دلیل دست به تولید دانش زده ایم (فقط برای حفظ پرستیژ کشور و رتبه های علمی). ما هنوز یک مصرف کننده صحیح هم نیستیم. به همین دلیل مدرک کارشناسی هم، زیادتر از نیازمان است.
شاید به همین دلیل مسئولان امر، ده ها واحد درس عمومی را به مجموعه دروس دانشگاهی افزوده اند تا این چهار سال به هر حال به شکلی پر شود!
من کارخانه های بنز و بی ام و و برخی از برترین صنایع دنیا را از نزدیک میشناسم و بارها بازدید کرده ام. مرکز طراحی آنها پر از کسانی است که لیسانس (یا به قول آنها دیپلم مهندسی) دارند و یکی دو نفر دکتر هم برای پرستیژ به مدیریت برخی واحدها منصوب شده اند. من نمیفهمم اگر تولید بنز با لیسانس ممکن است چرا داشتن انبوهی فوق لیسانس و دکترا، به مونتاژ پژو منجر شده است!
– در بسیاری از حوزه ها ما هنوز Generalist هم نداریم پس چرا باید به دنبال Specialist برویم.
در رشته خودم عرض میکنم. وقتی هنوز در بسیاری از رشته های دانشگاهی ما، هنوز «ارتباطات و مذاکره» را به عنوان یک درس ارائه میدهند و این دو حوزه کاملاً تخصصی از هم تفکیک نشده اند، بیشتر شبیه شوخی خواهد بود که من بروم دکترا بگیرم و مثلاً به طور خاص در خصوص
«تفاوتهای الگوهای مذاکره درونسازمانی بین زنان و مردان با سن 30 تا 40 سال در مشاغل خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط در کلانشهر های ایران»
تز بنویسم!!!!
شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…
– شاید یکی از کارکردهای مدرک دکترا، تدریس در دانشگاه ها باشد. اما واقعیت این است که هدف من بزرگتر از تدریس دانشگاهی است. من در حال آموزش به مدیران اقتصادی کشور هستم و فکر میکنم آموزش امروز آنان، فوریت بیشتری دارد تا آموزش جوانان فردا. اگر فردا اقتصاد کشورم، مثل امروز باشد، جوانان کشور شغلی نخواهند داشت تا بتوانند از آموخته های دانشگاهی خود استفاده کنند…
– تجربه امروز ایران و جهان نشان داده که بزرگترین تغییرات اقتصادی و مدیریتی و صنعتی جهان را نه دانشگاهیان نظریه پرداز، بلکه صنعتگران عملگرا ایجاد کرده اند. انتخاب با ماست که در زمره کدام گروه باشیم اما من گروه دوم را ترجیح میدهم.
– مبحث هزینه فرصت نیز بحث مهمی است که همیشه به آن اشاره کرده ام. وقتی من میتوانم به جای 5000 ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) 2 یا 3 کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.
خلاصه اینکه به نظر من، نیاز امروز جامعه من مدرک نیست. بلکه ما نیازمند دانشمندانی عملگرا و مطالعه محور هستیم که علم روز دنیا را بیاموزند و آن را همچون لباسی بر قامت فرهنگ و جامعه ما بدوزند و ما را از این عریانی که گرفتار آنیم نجات دهند. ادامه تحصیل در دانشگاه، یکی از روشهای علم آموزی و دانش اندوزی است که 15 سال فعالیت دانشگاهی و صنعتی در ایران و جهان، به من به تجربه ثابت کرده که برای ایران امروز، اگر هم یکی از روشهاست قطعاً بهترین روش نیست.
من ضمن احترام به همه دوستان عزیزم که در دانشگاهها در خدمتشان هستم، احساس میکنم کار کردن با مدرک دکترا در بسیاری از رشته ها در شرکتهای ایرانی مانند به دست داشتن ساعت رولکس برای کسی است که در پرداخت هزینه تخم مرغ شام خود هم دچار بحران است…
یا شبیه پرتاب کردن ماهواره به سمت آسمان، در شرایطی که هواپیماها به سمت زمین سقوط میکنند.
یا شبیه مطالعه بر روی فن آوری نانو، در کشوری که خط کش ها در ابعاد سانتی متر هم درست اندازه نمیگیرند.
یا شبیه…
——————————————————————————————————-
پیشنهاد میکنم دوستانی که تمایل به گذاشتن کامنت دارند:
1- کامنتهای قبلی را بخوانند تا حرفهای تکراری دوباره مطرح نشود.
2- پست «جسور باش» را در اینجا بخوانند…



664 دیدگاه
تشکر از استاد گرامی….
علم واقعی توی دانشگاه ها نیست…اما خیلی ها به خاطر بقیه زندگی میکنن که هر لحظه آمارشونو دارن که خب داری چه میکنی!!!؟حالا لیسانس …بعد فوق … بعد دکترا…دریغ از اینکه “که چی” …چقدر فهمیدی کی هستی ؟اصلا وظیفت چیه تو این دنیا…,هزاران حدیث دیگه
دوستان میشه طوری دیگه موفق شد . از دید همه موفقیت چیزه دیگه تعریف شده گول این تعاریفو نخورید.
زنده و پاینده باشید.
دقیقا! من پس از یک ماه کلنجار به این نتیجه رسیدم واسه اینکه دیگران بهم بگن امید ارشد داره درس نخونم و اصلا من دوست ندارم بخونم ولو اینکه دارم الان تو بهترین جا هم میخونم و رفتم انصراف دادم. واسه خودمون باشیم کلی فرصت میاد سراغمون
سلام
من دانشجو مدیریت بازرگانی دانشگاه چمران اهواز هستم
جدیدا کتاب فنون مذاکره شما رو خواندم و لذت بردم
میشه منو یه نصیحت کنید؟
این هم وبلاگ گروه علمی دانشکده ما هست ک تازه راه اندازی کردم
لطفا ب ما سر بزنید http://www.aechamran.blogfa.com
شادی جان. نصیحت که بلد نیستم. اما آدرس وبلاگ رو زدم که ببینم Error داد. مطمئنی که درست تایپ کردی؟
باسلام به مهندس عزیز:
اینجانب دانجشوی مهندسی مواد گرایش متالورژی صنعتی دانشگاه تهران میخونم وتصمیم دارم کارشناسی ارشدمهندسی متالورژی گرایش ریخته گری بخونم البته دانشگاه علم وصنعت تهران بخونم وبعدگرفتن مدرک فوق لیسانس ازدانشگاه علم وصنعت برم سربازی وبعددست همسرموبگیرم برم اتریش برای زندگی کردن میدونیدبرای چی؟میخوام برم اونجافقط فقط فقط برام ارزش قائل شن که واقعا یک مهندس هستم بنده توایران فقط یک چیزوفهمیدم ایران یعنی دزدی یعنی کلاهبرداری
اگه 1هزارم درصدهم نرفتم اتریش میخوام رشته وکالت بخونم تاراه کلاهبرداری روخوب خوب یادبگیرم و بعدش…
ایرانی که بیش ازچندین هزارسال قدمت داره ولی بایدجونهاهمه ازاین کشوربرن.دانشجویی رتبه اول دانشگاه تهران بایدبرای امرارمعاش زندگیش بره پله ساختمان پاک کنه تاپول کتابشودربیاره واقعا به جایی رسیدم که ازایرانی بودنم متنفرم ایکاش مااروپابه دنیامیومدیم نه توایران… به امیدتمام موفقیت تک تک دانش آموختگان ایرانی درخارج ازکشور…
علی جان.
نمیدونم چی بگم. حس بدت رو میفهمم.
البته تو هم شاید حس بد من رو بفهمی یا حدس بزنی که از اتریش بلند شدم اومدم ایران دارم نق میشنوم و تهدید و ترور و تهمت و … زندگی میکنم.
از یک طرف انتخاب اتریش برام جالبه. نمیدونم به عنوان مرز فرهنگ شرقی و غربی در اروپا بهش نگاه میکنی یا مهد صنعت فولاد و اشتایرمارک و فوست آلپاین و …
به هر حال میفهممت. روزگار غریبی است…
اما یک چیز رو هم بگم. سختیها زیاد طول نمیکشند. من هم به عنوان دانشجوی رتبه اول شریف اونقدر گریس در چاله سرویس پاک کردم و سرکارگر سرم داد زد و آچار به دست گرفتنم رو مسخره کرد و همکلاسیها به شوخی و جدی، لکههای گریس روی لباس و چرک روغن زیر ناخن رو مسخره کردند تا امروز در شرایط متفاوتی زندگی میکنم (اگر چه شرایط بهتری نیست شاید…)
شرایطت عالیه! فهم و شعور و درک بالاتر و زندگی پر تلاش و متفاوت… این نهایته آرزو می تونه باشه
سلام واقعا شما رو درک میکنم این شانس بد ما بوده که در این کشور به دنیا اومدیم با تقدیر نمیشه کاری کرد ولی اگه خدا اراده کنه که شانس به آدم رو کنه به امید خدا همه چیز عوض میشه ،در سخت ترین شرایط امید به خدا رو از دست ندید……….
سلام دوست عزیز.من اولین باریه این وبت سایتو مشاهده کردم.حال خوبی ندارم.من کارشناسی مکانیک خواجه نصیر خوندم و ارشد پیشرانش علم صنعتو دارم میخونم(ترم اول)تا فوق دکترا هم تواناییشو دارم ادامه بدم اما چه فایده.من علاقه ای ندارم.عشق من فلسفس.دنیام هایدگرو کانتو شریعتیه.اما چه کنم که نمیتونم انصراف بدم و برم فلسفه ی خودمو بخونم.به خاطر پدر و مادرم………….
میفهمم رضا جان.
نمیدونم این دو تا نوشته رو از من خوندی یا نه؟
آرزوهای آموخته شده:
http://www.shabanali.com/ms/?p=3072
نامه سرگشاده به پدران و مادران:
http://www.shabanali.com/ms/?p=3102
من دانش اموز سال سوم انسانی هستم و از خوندن مطالب و نظرات شما بسیار لذت بردم
اما مشکل اینجاس چرا اینجا همه گیر دادن به رشته های تجربی؟!
غیر از اینه که علوم انسانی که علوم تجربی جزیی از اونه و درواقع علوم تجربی محتاج اون هستش رو در کشور فراموش کردیم؟
من که به تاریخ علاقه دارم و مطمین باشید از یه کتاب صد هزار صفحه ای تاریخ هم ازم امتحان بگیرن 20میشم گناهم چیه؟
تو کشوری که همه چیز شده مهندسی و ازمایش و علوم عملی ایا حق کسایی مثل من که تخصصشون تحقیق و یاد دادن هستش ضایع نمیشه؟
من نا امید شدم میدونید چرا؟ چون واسه کسی که کارشناسی مکانیک ا تهران داره شغل نیست
من که میخوام مثلا کارشناسی تاریخ بگیرم چی هس؟
اخرش معلم میشم که حقوقش بخور نمیره
واقعا خدا نبخشه بانی اونکه علوم انسانی رو له کرد تو این مملکت
این جمله معلممون رو بخاطر میسپارم همیشه
علوم تجربی مدیون علوم انسانی چون علوم انسانی راه استفاده از علوم تجربی رو نشون میده!اگه فلسفه و منطق ما نبود معلوم نبود اون چیزایی که تجربیا میسازن چه بلایی سر بشریت نمی اورد
که توجه نکردن به علوم انسانی اورده….
حسن عزیز.
من خودم از علاقمندان علوم انسانی هستم و ادبیات و روانشناسی و به طور خاص رفتارشناسی رو هم دوست دارم.
اگر دو بار مطالعهی کامل ویل دورانت رو هم به عنوان سند علاقه به تاریخ بپذیری، شاید بتونم خودم رو علاقمند به تاریخ هم معرفی کنم.
با حرفهات موافقم که جامعهی ما داره هزینهی توجه نکردن به علوم انسانی رو میده.
در حوزهی تاریخ هم که مشخصاً با ندانستن تاریخ و با نداشتن نگاه تحلیلی به تاریخ، هنوز داریم مشکلات هزارههای قبلمون رو با هیجان و افتخار تکرار میکنیم.
اگر کسی بتونه روزی این شرایط رو عوض کنه افرادی مثل تو هستند.
من در شرایط موجود این راهکارها به ذهنم میرسه (نمیخوام بگم این راه حل ها درست هستند. فقط میگم روی میز هستند…)
۱) برنامهریزی برای ادامه تحصیل و مهاجرت کردن و در کشور دیگری نشستن و تاریخ ایران و جهان رو خواندن و تحلیل کردن
۲) تاریخ خوندن و ادامه دادن تا آخرین مرحله و در نهایت کسب کرسی دانشگاه که به قول خودت ممکنه درآمدش کم باشه مگر اینکه به یکی از سه جهار نفر اول کشور در حوزهی تاریخ تبدیل بشی که به نظرم برای تو سخت نیست.
۳) یک رشتهی دیگر خواندن (مثل من که مهندسی خوندم) و بعداً مثل من دوباره برگشتن و در رشتهی انسانی مورد علاقه خودت ادامه دادن (یا به صورت رسمی یا غیر رسمی).
واقعاً راه حل دیگری برای ادامه دادن تحصیل در علوم انسانی برای جامعهای که علوم انسانی رو متعلق به آدمهای ضعیفتر و کماستعدادتر میدونه و معتقده که علوم انسانی علم نیستند و همه به ذاته در اون متخصص هستند وجود داره؟
من نمیخوام بگم حرف شما غلطه ولی منم مدرسه ی فرزانگان میرفتم و فقط ریاضی و تجربی داشت. ولی من عاشق تفکر بودم و برای همین رشته های انسانی را دوست داشتم. ولی خانواده نگذاشتند که از اون مدرسه برم و مجبور شدم که ریاضی بخونم. خوب شاگرد اول هم بودم حیف بود!!! بعدشم مهندسی الکترونیک جزء افتخارات بنده شد. اما بعدش خلاصه رفتم دنبال علاقه ی خودم. الان دارم روی بحث تعلیم و تربیت کار میکنم و اتفاقا یکی از مقالاتی که نوشتم، راجع به همین مسئله است که چرا در کشور ما علوم انسانی را حقیر میدانند. من از نگاه مکاتب فلسفی مختلف این موضوع را کاویدم تا نشان دهم که علوم انسانی تا چه حد مهم و مادر رشته های دیگر است. اما هیچ کس به مقاله ی من حتی توجه هم نکرد. هنوز هم دارم کار خودم را میکنم. میخواهم یک معلم شوم. معلمی که خیلی چیزها را خودش تجربه کرده و کاویده و به علوم مختلف، به احترام مینگرد، به علایق و استعدادهای گوناگون احترام میگذارد و هیچ کسی را پست تر یا برتر نمیداند. این هم یک راه حل است. چرا همیشه باید رفت؟ درست است که زندگی من سخت تر خواهد بود اما به خاطر آن کاری که دارم میکنم، لذتی در زندگی ام هست که با رفتن حاصل نمیشود. خوب این هم یک ایده است و البته میدانم که در نزد همه پذیرفته نیست. ولی من دوست دارم فرداها، فرزندانمان به ایرانی بودن افتخار کنند. مسلما برای حصول این مطلب، باید کسانی مثل من و شما سختی بکشند.
نه نا امید باش و نه بی انگیزه
استعداد یک رشته را داشتن صرفا یک موضوع ذاتی ست و عوامل بیرونی تاثیر چندانی در افزایش یا کاهش آن ندارند اما علاقه فاکتوریست که عوامل بیرونی نقش زیادی در ایجاد یا امحای اون دارند
برای مثال شمایی که استعداد خود را در زمینه ی تاریخ میبینی چه بسا وجود یک معلم بد علاقه ی شما رو به این رشته مخدوش کنه یا حتی دورنمایی که از وضعیت شغلی این رشته در آینده ترسیم میکنی ممکن ه این علاقه رو تحت تاثیر قرار بده یا حتی شما رو منزجر بکنه از این رشته!!
شاید بشه رشته هایی مثل حقوق،جامعه شناسی و تاریخ که زیر مجموعه گروه علوم انسانی هستند را در یک گروه گنجاند که خط مشی و مباحث این رشته ها تا حدود زیادی موازی و هم راستا هستند و کسی که برای مثال استعداد خوبی تو زمینه ی تاریخ داره تو زمینه حقوق هم میتونه موفق بشه
کمی علاقتون را به سمت رشته ی حقوق میل بدید قضاوت و وکالت پیشینه ی خوب و آینده ی مالی مناسبی رو در هر شرایطی دارند البته تا قبل از دوره ی آخر الزمان که همه ی انسانها با هم دوست و برادر میشن
دیگه وکیل و قاضی باید برند سماق بمکند!!
اصولا رشته هایی مثل قضاوت،وکالت و پزشکی که برای گرفتن مدرک بایستی از شاهراههای خاص مثل آزمون های مختلف عبور کرد و در عین حال با مخاطب عام و عموم مردم سر وکار دارند فارغ از هرگونه شرایط اقتصادی،اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه گلیم خودشون رو راحت از آب میتونن بکشن بیرون!
سلام و احترام
بیشتر نوشته هایتان دلنشین هستند اما چیزی که در مواجه با نوشته های شما بیشتر به چشم من خورد این است که کمی خود شیفته هستید و زیاد ، تحمل نظرات مخالف را ندارید ؛ این را از پاسخی که به بعضی از کامنت ها داده اید حس کردم..
امیدوارم اشتباه کرده باشم
تحمل نظر مخالف رو ندارم.
اما این خودشیفتگی نیست.
اصرار روی مواضعه دوست من.
اگر به تو بگم باورهای دینی تو غلطه و تو قبول نکنی میتونم بگم خودشیفته هستی؟
تو داری از باوری که یک عمر طول کشیده تا بهش برسی دفاع میکنی.
آنچه اینجا مینویسم مقاله نیست. درد و دل هم نیست. درس هم نیست. هویت من است. چیزی که سالها طول کشیده که به آنها برسم. از شما انتظار ندارم که باورهای من رو بپذیرید اما هرگز انتظار نداشته باشید که من هم با نظر مخاطب (اونهم نظرات سطحی مبهم لحظه ای و واکنشی و نه نظرات ناشی از تحقیق و مطالعه) «هویت» خودم رو تغییر بدم.
ضمنا من خودشیفته هستم.
این واقعیت است.
اما این رو شما که من رو از نزدیک ندیدهاید منطقا از روی نوشتههای من یا هر فرد دیگری نمی تونید تشخیص بدید. معمولا روانشناسان هم به چند جلسه بررسی نیاز دارند تا تشخیص بدهند. 🙂
احتمالا این کامنت من رو هم جزو همون خودشیفتگیها طبقه بندی میکنید!
خانم ناهید احتمالا رشته مکانیک تحصیل نکردین که این عقیده رو دارین
راستش اگر بخواهی این رشته رو به نحو عالی به پایان ببری توی همون دوره ی کارشناسی خیلی از
روحیات و حالات خوشتو از دست میدی
سنگینی وسعت و در عین حال زخمتی مطالب به حدی ه که اگر موم هم باشی تبدیل به سنگ خارا میشی!!
امیر حسین جان. عزیزم. قربونت برم.
منم مکانیک خوندم.
خیلی حرفهات درسته اما به خدا الان هنوز از انسان بودن هم یک چیزهای کوچیکی مونده تو روحم!
سلام دوره های روانشناسی در مراکز مشاوره ودر کل پیش یک روانشناس رفتن برای افرادی که دروس فرمولی بسیار خشن خوندند خیلی میتونه مفید باشه سعی کنید مرتب پیش روانشناس برید تا کمی روحیه لطیف تری پیدا کنید………
سلام من لیسانس حسابداری هستم والان دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت مالی دانشگاه آزاد هستم واقعیت اینه باتوجه به هزینه های گزاف دانشگاه که من خودم خوشبختانه پرداخت میکنم هرچند باحقوق ناچیزی ک تویک شرکت میگیرم درگیری ذهنی دارم راجع به یه شغل دائم …………..چه میشه کرد کاش میشد ازاین مملکت میرفتم
سلام.بنده دانشجوی کارشناسی مهندسی شیمی هستم .نظری که می خوام بدم در مورد خودم نیست در مورد برادرم هست.برادرم لیسانس مکانیک از دانشگاه تبریز داره معدل خوبی هم داره (یعنی 15).خدمتش تموم کرده و الان درست یک سالی هست که دنبال کار می گرده و هنوز بیکاره.چند روز پیش از طریق یکی از آگهی های دعوت به همکاری یه شرکت تولیدی قطعات خودرو پیدا کرده که دنبال 10 نفر(فقط 10 نفر)جوان فعال و تحصیل کرده می گرده.برادرم با شادی و خوشحالی بلند شد و رفت اونجا چون نوشته بودن که باید حضوری مراجعه کنید.رفت و با خوشحالی برگشت(خوشحالیش از این جهت بود که براش فرقی نداشت کارش چی باشه خودش که می گفت هر کاری باشه از الان من بهتره)ازش پرسیدم چی شد.کارش چیه؟گفت هیچی رفتم با مسئولش حرف زدم گفتن از فردا بیا .گفتم چقدر میدن گفت:490 هزار تومن که با اضافه کاری و اینا (البته ناگفته نماند که اضافه کاری که نه خر حمالی. از ساعت 4تا ساعت 7 شب) حدود 75 هزار تومن میشه .گفتم کارت چیه حالا؟گفت قرار شده فردا برم یه هفته آزمایشی کار کنم گفتن بیا با دستگاه فرز کار کن بغل دست یه نفر تا کار یاد بگیری . بعد یه هفته اگه دیدم کارت خوبه میگیم بیا.بعد یه ماه هم بیمه می کنیم.دلم به حالش سوخت .ولی از یه بابت هم خوشحال بودم که میره سر کار حداقل دستش تو جیب خودشه.صبح که داداشم داشت آماده میشدساعت نگاه کردم ساعت 5 صبح بود.گفتم داداش ساعت چند باید اونجا باشی؟گفت 20 دیقه مونده به هفت باید جلو کارخونه باشم.گفتم : حداقل سرویس که داره؟گفت سرویس داره ولی از این طرفا رد نمیشه باید خودم برم.همون طور تو حالت خواب بیداری با خودم گفتم :ای بیچاره پولی که سر ماه بهت میدن کفاف کرایه ماشینت هم نمیده.
داداش رفت سر کار.من هم خوابیدم.ساعت 10 بود که به گوشیش زنگ زدم.برنداشت.ساعت 2 بعد از ظهر,بازهم بر نداشت.پدرم یه ساعتی بودکه از سر کار برگشته بود ساعت دقیقا 7 بود.پدرم گفت :از داداشت خبر نداری ؟گفتم: نه چند باری زنگ زدم گوشی رو بر نداشت.پدرم تلفنش در آورد و زنگ زد.برادرم گوشی رو برداشت.گفت الان کارمون تموم شده داریم حاظر میشیم از کارخونه بیایم بیرون.ساعت 9 شب بود که برادرم رسید خونه.بیچاره از خستگی نای حرف زدن نداشت . دست هاش هم از چند جا بریده بود .گفتم داداشی کارت چطور بود؟گفت:از صبح سر پا وایسادم .قطعه های خام می زاشتم تو دستگاه .دستگاه که تراش میداد می آوردم بیرون.گفتم حالا دستات چرا این جوری بریده؟گفت دستام همش به براده های آهن گیر میکرد و می برید.گفتم: می خواستی دستکش بپوشی گفت: دستکش که نداشتم اگر هم داشتم نمی زاشتن بپوشم.مهندسه می گفت دستکش گیر میکنه به دستگاه دستگاه خراب میشه. گفتم داداشی حالا بی خیالش شو هم راحش دوره هم کارش خطرناکه.گفت چاره ای ندارم از بیکاری بهتره.گفتم:با این مدرک آخه این کار؟گفت :کی به مدرک من کار داره؟کسی که گذاشتن ور دستش کار یاد بگیرم سیکل هم نداره.
این ماجرای سر کار رفتن داداش من بود.چن روز رفت بعدش بی خیال شد.حالا باز داره دنبال کار می گرده.به نظر شما با این اوضاع فوق دکتری خوندن هم دردی رو دوا می کنه؟؟؟؟؟
1- توي دستگاه هاي فرز و تراش ودريل براي حفظامنيت خود فرد !!! حق پوشيدن هيچگونه دستكشي و لباس استين بلند وجود ندارد . اين رو برادرت كه مهندسي مكانيك داره از مني كه مهندسي الكترونيك دارم بايد بهتر بدونه .
2- خيلي وقته كسي از من نميپرسه چه مدركي دارم چون از روي كارم پيداست !!! حتي من تا به حال فقط به صورت لفظي گفتم ليسانس دارم هيچكي نگفته بيار ببينم !!! لذا داشتن مدرك كمي بيش از 2 درصد اهميت دارد .
3- برادر بايد كااااااااااااررررررر بلد باشي و كار آمد باشي
اگر كار بلد باشي و كار آمد باشي توي همين اوضاع مزخرف پارتي بازي و كثافت كاري !!! باز هم اونقدر گيرت مياد كه بتوني يه آينده خوبي رو براي خودت متصور باشي .
4- درستون رو كاربردي نخوندين و اونلي نمره گرفتيد !!! هرگز به اين فكرنكرديد اين كه ميخونم كجا و چرا و چطوري به كار مياد و به پول تبديل ميشه .
آقای علیرضا بنده دانشجوی کارشناسی ارشد مکانیک هستم.و بسیاری را مثل برادر ایشان می شناسم که (البته در مقطع دکتری مکانیک)امیدی به بازار کار این رشته ندارند.چون ناگفته پیداست که خود اشتغالی در این رشته به دلیل بالا بودن هزینه های موجود عملا برای کسی که بیشتر عمرش را درس خوانده و درآمدی نداشته ممکن نیست.برادر عزیز چرا اینقدر تند میری؟رشته ی الکترونیک از نظر ماهیت اصلا با مکانیک قابل مقایسه نیست.رشته شما به دلیل نوع ذاتش که در آن زمینه های زیادی برای خود اشتغالی وجود داره و به راه انداختن یک کسب و کار کوچک در آن (به خاطر پایین بودن قیمت لوازم و ابزار آلات آن در مقایسه با رشته مکانیک(دستگاه های فرز و تراش و…) ) اصلا لازم نیست که شما بروید ودر کارخانه یا کارگاهی ور دست یک بی سواد کار کنید.در ضمن بهتر است قبل از این که قیاس مع الفارق نمایید .کمی در مورد رشته ای که می خواهید در موردش صحبت کنید اطلاعات بدست بیارید.این من میگم چون بهترین سال های جوانیم برای کاری گذاشتم که الان شما در موردش به این راحتی نظر میدهید.وهرگز به خودم اجازه نمیدک که در مورد رشته ی شما نظر بدهم.
باسلام بنده مدرک لیسانس دارم و چند سال هست که بیکار هستم من همه جوانب رو بررسی کردم و با خودم خیلی کلنجار رفتم ، که از منطق به دوره که کسی که بیکاره بره و ادامه تحصیل بده برای مقاطع بالاتر با توجه به اینکه هزینه های دانشگاه آزاد بسیار بالاست…. وقبول شدن در دانشگاه های دولتی هم به راحتی نیست، هر چند که خیلی علاقه به مطالعه و بالا بردن سطح سواد و دانش هم دارم و به مدرک و القاب و عناوین فکر نمیکنم و همواره دوست دارم انسانی فعال و در جامعه باشم و از یکنواختی و سکون بیزار هستم و پویایی رو در زندگی ترجیح میدم …. نکته ای رو در رابطه با سیاست آموزشی کشور و روند رو به افزون فارغ التحصیلان در رشته های بسیار عالی در کشور میخواستم عرض کنم که دولت برای تحصیلات عالیه ی مردمان یک کشور هزینه های زیادی رو باید تقبل کنه که این باعث کاهش سرمایه دولت و همینطور مردم میشه،در کشورهای توسعه یافته دولت هزینه نمیکنه برای تحصیل مردم چون که کارها و شغل های بسیار زیادی هست که مردم از طریق اون میتونن صاحب پول بشن و نیاز مبرم به درس خواندن نیست بنابراین همه مردم به دانشگاه نمیرند…. و دولت سرمایه رو صرف کارهای دیگه میکنه که براش سود آور باشه….اما کشورهای توسعه یافته برنامه ای رو برای کشورهای جهان سوم از جمله ایران گذاشته اند که خیلی ها متوحه نیستند انها هدف نخبه پروری رو در ایران دارند چون دولت ایرات همه این فارغ التحصیلان رو نمیتونه جذب کنه و کادر ادارات و سازمان ها یک گنجایش ی داره، پس این همه قشر تحصیل کرده که بیکار میمونن زیر فشارهای بیکاری و بی پولی دست به مهاجرت به کشورهای توسعه یافته میزنند و اینجاست که که این کشورها نیروهای ایرانی که بسیار باهوش هستند رو جذب ادارات و سازمان های خودشون میکنند…. بدون اینکه هزینه ای رو صرف تحصیل مردمان خودشون کرده باشند و چون اکثر مردمان اونجا دیپلم یا زیر دیپلم هستند پس این قشر عظیم تحصیل کرده ایرانی واقعا برای اونها مفید وکارآمد هستند…..پس دلیل رواج مدرک و مدرک گرایی در ایران چیزی به غیر از جذب نخبه در کشورهای پیشرفته نمیتونه باشه……اینجاست که به این گفته حضرت محمد میرسیم که فرموده دانش اگر در ثریا یاشد مردمانی از سرزمین پارس بدان دست خواهند یافت…..البته نمیدونم که حضرت محمد میدونست که این ایرانی های دانشمند مجبور میشند که از کشور خودشون مهاجرت کنند….. امیدوارم از دیدگاه من خوشتون اومده باشه
سلام بنده دانشجوی ترم اخر ارشد مدیریت هستم راستش این نظام اموزشی که دانشگا ههای ما داره به هیچ دردی نمیخوره مثلا من که آموزش محور هستم و به جای پایان نامه باید سمینار ارایه بدم استاد میگه یه موضوعی برام ایمیل کن،نه من هر هرکس دیگه هم ؛میاد از اینترنت سرچ میکنه بدون هیچ زحمتی براش ایمیل میکنه حالا من یکبار نه دوره کارشناسی و نه در دوره ارشد یک بار نرفتم نه کنفرانس و نه سمینار ارایه بد حالا چطور بتونم تدریس کنم….
افرین سارا
ازین بهتر تحلیل نمیشد کرد . خیلی جالب و زیبا فکر میکنی . امیدوارم همیشه موفق باشی
سلام آقای شعبانی ، من منتظر جوابتون هستم.. 3 روز پیش کامنت گذاشتم تایید شده اما بدون جواب! اگه دوباره بخونیدش خیلی لطف کردین ، بازم منتظر راهنماییتون هستم … با تشکر
سلام من دانشجوی مقطع کارشناسی هستم برخلاف همه دوست دارم اول از خودم شروع کنم خوب همه در کارهایشان نیاز به کمک و مشورت دارند . مثلا خودم با علاقه کامل رشته ی فیزیک (زیباترین و سخترین رشته دنیا )ولی الان که فیزیک مدرن دارم واقا خیلی چیزا هست که اصلا نمی دانم تازه تر از همه اینکه بیشتر منابع به زبان غیر فارسی پس خودتون ببینید چه خبره ولی هیچوقت برای اینکه نمی دانم یا دانسته هایم چه می شوند ناراحت نیستم چون افریده شدم برای اینکه جهان برای من وخودم می سازمش وان را هم می دانم کسی که تاحالا فقط از او خواسته بودم تنها چیه مرا به بالاترین و بهترین مراتب رسانده و انسان کامل خواهم شد.
با سلامی دوباره ! یه چیزی از قلم افتاد اینکه من به تدریس و مخصوصا تدریس در دانشگاه خیلی علاقه دارم و در دانشگاه ما تمام اساتید کارشناسی ارشد داشتن اما نمی دونم تا وقتی که من ارشد بگیرم بازم میشه با ارشد استاد شد و یا جای دیگری تدریس کرد!!! که از استاد خودمون که پرسیدم گفتن بستگی به دانشگاهی داره که در اونجا ارشد گرفتی و هم چنین رزومه ت ! اینکه ارشد بگیرم و نتونم تدریس کنم دیگه دنبال دکترا نمیرم که شاید تا 3 سال دیگه با ارشد نشه تدریس کرد و اگر هم بشه واسه همیشه نیست … منتظر راهنماییتون هستم ..
سلام آقای شعبانی ، من با دیدگاه شما موافقم اما از شما یه راهنمایی میخوام که خیلی خیلی خیلی زیاد به راهنماییتون نیاز دارم چون احساس میکنم شما درکم میکنید من فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی نرم افزار از یک دانشگاه دولتی هستم که البته تا یک سال پیش دانشکده بود !! یعنی میخوام بگم سطح دانشگام اصلا بالا نیست و فرقش با یه دانشگاه غیر انتفائی فقط عنوانشه !! من با معدل 13/5 فارغالتحصیل شدم معدل پائینم فقط به خاطر اینه که دوسال کارشناسیم به دلیل مشکلاتی که داشتم نتونستم اون طور که باید درس بخونم اما تو کاردانی دانشجوی درس خون و با پشتکاری بودم ،
برای شرکت در ارشد تردید خیلی زیادی دارم به این خاطر که خیلی دوست دارم سریع تر وارد بازار کار شم و درآمد کسب کنم ولی از طرفی شرکت در کنکور ارشد من رو وسوسه میکنه! با توجه به توانایی خودم میدونم اگه تلاش کنم حتما دانشگاه خیلی خوبی قبول میشم و از طرفی هم چون خیلی به برنامه نویسی علاقه دارم دوست دارم برنامه نویسیم رو قوی کنم حالا نمیدونم کدوم رو انتخاب کنم یا اینکه هردو رو در کنار هم داشته باشم ! در کل همیشه دوست داشتم و دارم که در رشته خودم بهترین باشم واسه بهترین بودن حتما باید ادامه تحصصیل بدم؟
یکی از دلایلی که میخوام ارشد بخونم اینه که معدل کارشناسی رو جبران کنم و با یک معدل یالا فراغ التحصیل شم تا روزی که در کارم خیلی موفق بودم به خاطر معدل پایین فارغ التحصیلیم سرخورده نشم و اگه کار دولتی مناسبی پیدا کردم به خاطر معدل رد نشم! البته درس خوندن رو هم خیلی دوست دارم ولی میخوام بین کار و علم یه تصمیم درست بگیرم آخه خیلی ها بهم میگن اگه ادامه ندم بعدا پشیمون میشم و از طرفی ارشد بدون کار یعنی هیچ! البته این رو هم بگم که در برنامه نویسی استعداد خیلی خوبی دارم اما الان برای ورود به بازار آمادگی کامل ندارم و برای وارد شدن به بازار کار باید تمرین و تلاش کنم که چند ماهی باید روش وقت بذارم که البته با لذت و علاقه بالا این کار انجام میدم ، صحبتم اینه که تا چند سال دیگه ارزش لیسانس خیلی پایین میاد و احساس میکنم حداقل ارشد رو باید داشته باشم و ممکنه حتی با تخصص خوب ولی با مدرک لیسانس حرفی برای گفتن نداشته باشم البته در صورت خواندن ارشد تمایلی به تحصیل در دکترا ندارم و فکر میکنم فقط به همون ارشد ختم بشه!
(بعضی وقتا فکر میکنم اگه معدل کارشناسیم بالا بود یا قطعا دیگه ادامه نمیدادم یا قطعا ادامه می دادم و دیگه هیچ تردیدی نداشتم!!البته احتمال ادامه ندادن بیشتر بود!! )
چون متاهل هستم و نمیخوام همه زندگیم وقف درس خوندن بشه و میخوام از زندگی لذت ببرم (از درس خوندن هم لذت میبرم اما نه دیگه تا دکترا) ببخشید طولانی شد عاجزانه ازتون میخوام که راهنماییم کنید…
کیمیا جان.
من چند تا نکته به نظرم میرسه که اینجا لازمه بگم:
اول اینکه در رشتهی تو (نرمافزار) خصوصاً اینطور که گفتی دوست داری Developer باشی و برنامهنویسی انجام بدی و … عملاً مدرک هیچ کمکی نمیکنه. موفقترین آدمهایی که من در این حوزه هم در ایران و هم در خارج از ایران میشناسم یا اساساً مدرک ندارند یا اگر دارند یک مدرک حداقلی، از جایی، موسسهای، دانشگاهی، چیزی دارند. بنابراین مدرک بعیده بتونه به «افزایش درآمد» تو کمک کنه.
دوم اینکه میفهمم که مدرک ارشد میتونه پوششی برای مدرک لیسانس باشه که دوستش نداری. من دوست باسواد و فهیمی دارم که مدرک دانشگاه پیام نور داره (که به نظر من خیلی هم خوبه و مشکلی هم نداره) اما مدرکش رو دوست نداره و رفته ارشد داره یک دانشگاه دولتی در تهران میخونه. میگه سواد ارشد برام مهم نیست فقط میخوام مدرک لیسانسم پوشانده بشه! میگم میفهمم این یعنی چی اما راستش خودم رو نمیتونم به درست بودن چنین تصمیمی قانع کنم.
سوم اینکه من و تو یک تفاوتی در نگرش داریم. تو نگرانی که مدرک ممکنه باعث شه یک شغل دولتی رو از دست بدی. من اما همیشه فکر میکنم اساساً شغل دولتی باید آخرین گزینهی یک فرد باشه. تو در اونجا چارچوبهای زیادی خواهی داشت و دیر یا زود میفهمی که مهمتر از شناخت نرمافزار و کدنویسی و تخصص و معدل، اینه که حجابت رو حفظ کنی و نمازت رو به موقع بخونی و پروفایل فیس بوکت رو ببندی و … تا بتونی فرصت رشد داشته باشی. من فکر می کنم اگر تصمیمی وجود داره که بتونه شانس تو رو در استخدام دولتی از بین ببره، لحظهای در انتخابش تردید نکن.
استخدام در دولت – در نظام بستهی ناکارآمد کشور ما- مثل ازدواج میمونه با همهی تبعات و محدودیتهاش!
خلاصهی حرفم اینکه تو میگی تا چند سال دیگه ارزش لیسانس پایین میاد. من میگم الان دکترا هم ارزش نداره و اونقدر آدم مدرک دار ناتوان میبینم که برای ماهی ۴۰۰ تا ۷۰۰ تومن میان التماس میکنند و اونقدر آدم بی مدرک توانمند (نه رانت خوار. توانمند) میبینم که ماهی ده تا بیست میلیون تومان درآمد دارند (که از جنس سرمایهگذاری فیزیکی هم نیست و پول فکر کردنشان را میگیرند) من فکر میکنم بی ارزش شدن و با ارزش شدن مدرک به معنی ۱۰۰ هزار تومان حقوق کمتر یا بیشتر است که اساساً نمیتواند مشکلی را حل کند.
به نظرم روی مهارتت کار کن و اگر میتونی توی یک حوزه تخصصی کار کن.
من اگر مهندس نرمافزار بودم و دلم میخواست تخصصی داشته باشم مثلاً!
یا میرفتم App نوشتن در اندروید و IOS رو خوب یاد میگرفتم که این روزها هزاران مدعی داره و هنوز شرکتها و سازمانها چون آدمهای قوی کمی وجود دارند پروژه های اپ نویسی خودشون را معلق نگه داشتند (همه البته مدعی هستند که ما بلدیم بنویسیم!)
یا شاد میرفتم روانشناسی تعامل انسان و کامپیوتر رو یاد میگرفتم برای کمک به طراحی بهتر سایت که فکر میکنم در آینده بالاتر از کارهایی مثل SEO قرار بگیره.
یااینکه مثلا میرفتم Artificial Neural Network رو خوب یاد میگرفتم اون هم نه عمومی. بلکه در حوزههای خاص مثل مثلاً تشخیص و تحلیل چهره یا تشخیص صدا یا تصمیمگیری در بورس یا …
تو اگر در بالاترین دانشگاه کشور هم مدرک ارشد با معدل ۱۹ بگیری، فردا روزی کسی رو میبینی که از همونجا معدل ۱۹/۱ داره و این یعنی شکست تو!
اونوقت برای پاکسازی این مشکل باید دکترا بگیری!
من پیشنهادم اینه که با تخصص خودت رو متمایز کنی و اگر کسی بهتر از تو پیدا شد، مدتی شب بیداری و مطالعه و تمرین میتونه دوباره به تو جایگاه مناسب خودت رو بده.
خواهش میکنم به کار کردن برای دولت هم فکر نکن. حیفه.
اگر لایک به کامنت وجود داشت من این پاسخ رو سوپر لایک می کردم 🙂
منم همین طور.
این جواب خیلی از شک و دودلی هام رو برطرف کرد. چقدر احمق بودم که به چه چیزای احمقانه ای این روزا فکر میکردم.
عالی استاد. یک دنیا تشکر.
پشت تک تک جملاتت کلی فکر و اندیشه ی قشنگه… گاهی جملاتت اونقد پرمفهومن که یه مسیر روشن رو نشون میده… شاید بهتره به اون حرفات بگم : قطب نمای هدف!
سلام
خیلی خوب بود این کامنت
برای من که دانشجوی فناوری اطلاعات هستم عالی بود
ممنونم ازتون
لطفا در این مورد اگر امکانش باشه بیشتر بنویسید نیازهای جامعه ما در زمینه آی تی و کامپیوتر
بیشتر علاقه دارم اون افرادی که به درآمد های خوب تو این زمینه رسیدند بشناسم
چه کارایی کردند؟ وارد کدوم حوزه این صنعت شدند-
چه جوری از فکرشون استفاده کردند
شدیدا دنبال گزینه های بومی می گردم
سپاسگزارم
و باز هم ازتون ممنونم
الیاس جان.
مشکل اینجاست که من سواد آی تی ندارم.
اما چشم.
از دوستان کارآفرین موفقم که در این حوزه مشغول به کار هستند پرس و جو میکنم و یک گزارش تهیه میکنم. شاید هم برخی از اونها (که خیلی توانمندتر و خوشقلمتر هستند) قبول زحمت کنند و در این زمینه مطلبی در این سایت بنویسند.
حتماً پیگیری میکنم.
سپاسگزارم استاد
عالی می شود ، لطف می کنید
باز هم ممنونم
سلام استاد عزیز
وای چقدر عالی میشه یه پست در این زمینه بذارید ..
چه لطف بزرگی… ممنون بی نهایت ممنون..
سلام آقای شعبانعلی عزیز،
خیلی ممنون چقدر با حوصله و خوب و کامل پاسخ دادید از اینکه دلخور شده بودم عذر می خوام و با این پاسخ تون شرمنده شدم،
خیلی خوب توضیح دادین زمانی که گذاشتین و پاسخی که دادین برام خیلی ارزشمنده..
راستش از اونجایی که بقیه دوستام دنبال کار دولتی هستند باعث شده بود ذهنم مشغول شه اما با توضیحات شما فکر میکنم روحیه م اصلا با کار دولتی سازگار نیست و یه تخصص عالی که همیشه باهش آپدیت باشم خیلی بیشتر راضیم میکنه و از برنامه نویسی (در هر زمینه ای) خیلی لذت میبرم.. پیشنهاداتون در زمینه تخصص هم خیلی بهم کمک میکنه باید بررسی کنم ببینم با کدوم بهتر میتونم کار کنم از همین الان دنبال یه تخصص میرم … باز هم ممنون از راهنماییتون..
کیمیا جان. از اینکه کامنتت دیر پاسخ داده شد عذر میخوام. امیدوارم این رو از بیتوجهی ندونی و قصور من رو ببخشی. شاد باشی و موفق.
چون میدونم حفته و داری تلاش میکنی – بر خلاف عرف جامعه – آگاهانه تصمیم بگیری و انتخاب کنی.
سلام
واقعا ممنون
جوابتون به کیمیا خیلی برام مفید بود
خدا حفظت کنه مرد مهربون
امیدوارم خوب باشی سپید
سلام، پاسختون درست و سنجیده بود ولی با بعضی جاهاش موافق نیستم.
من خودم از یک دانشگاهی که در سال 1326 تاسیس شده در رشته مخابرات فارغ التحصیل شدم. بعد خدمت سربازی دنبال شغل می گشتم ولی تو رشته و تخصص خودم پیدا نکردم ، تنها چیزی که شنیدم این بود که برا کار در زمینه مخابرات باید به تهران برم! پیری والدین و مسائل اقتصادی باعث شد از رفتن به تهران منصرف بشم. تا الان اینور اونور کارکردم کتاب فروشی، سیم کشی، نصب دوربین مدار بسته، کارخانه یخچال سازی، کارخانه تولید کلوچه و …. که هیچکدام از اینها به رشته ای که تحصیل کردم ارتباط نداره(شاید به قول شما در رادیو مذاکره من آدم نفرین شده ای هستم). به نظرم اگه توی شهر بزرگ زندگی می کنی داشتن یک تخصص کافی هستش ولی توی شهر کوچیک باید توی بسیاری از زمینه ها کار بلد باشی. امیدوارم خانم امیری توی شهر بزرگ زندگی کنند.
مسئله دیگه اینه که، محمدرضا جان آرزوی من این هستش که یه روزی مخابرات استخدامم کنه. حداقلش داشتن یک شغل دولتی بهتر از انجام کاری که دوسش ندارم ولی برای به دست آوردن پول مجبورم انجامش بدم.
میفهمم محمد. آره. کاملاً منطقیه حرفت. خواسته یا ناخواسته، پیشفرضهای ما در تحلیلها و قضاوتهای ما دخیل میشه. الان که توضیح دادی بیشتر این رو حس کردم.
واای چقدر این جواب زیبا بود. چقدر از خوندن تک تک توصیه ها و جملاتش لذت بردم و البته …چقدر افسوس خوردم که قبلا کسی به این زیبایی به من راهنمایی نکرد… من با تمام وجودم تمام این توصیه ها رو تایید میکنم و بخاطر این دیدگاه روشن ازتون ممنونم و ای کاش تمام آدمهایی که در انتخاب زندگی حرفه ای دنبال یه راهنمایی خوب میگردن بتونن این جواب رو پیدا کنن…
و البته دلم میخواد به این فکر کنم که باز هم خیلی خوشبختم که الان این جواب رو پیدا کردم و باز هم میتونم به امید خدا بهترین راه ها رو به لطف این توصیه های راهگشا در کنار راه های قبلی دوباره امتحان کنم. به قول جمله معروف: ” یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت. ” : ) ازتون ممنونم…
سلام دوباره به دوست آینده من محمدرضا
میخواستم بگم توی زمانهای مرده زندگیت یا اوقات فراغت برو یه دکترا هم بگیر . بعد که بگی من رفتم و داستان از این قراره، دیگه آب اومده و تیمم رو باطل کرده. نمیدونم چرا بعضیها اصلا تو باغ نیستند.
من ترم اول کارشناسی ارشد مدیریت استراتژیک منابع انسانی روزانه دانشگاه تهران هستم. کارشناسی م مدیریت بازرگانی از دانشگاه پیام نور بود .
تصمیم دارم تا مقطع دکترا ادامه بدم.
متاسفانه زبان انگلیسیم خوب نیست . میخواهم همزمان با خوندن درسهام ، خودمو اماده کنم برای دکترا
الان مثل کلاف سردرگم هستم واقعا نمیدونم از کجا و چطوری شروع کنم
اگه از دوستان کسی هست که بتونه مشاوره بده ممنون میشم.
با ارزوی موفقیت برای همه ی شما
سلام
شاید بتونم بگم که چندین ماه روی این قضیه فکر و تحقیق کردم. باید بگویم که اگر بتوانیم خروجی هایی برای بهبود توانمندی های خودمان از دوره های دکترا ترسیم کنیم بسیار می تواند مفید باشد. با نظر شما موافقم که بعد از هر مقطع بهتر است تا تجربه های کاری هم اندوخته شود. در مورد خود بنده این گونه است. بعد از دوره کارشناسی مدتی فضای بازار رو تجربه کردم. و بعد کارشناسی ارشد رو همزمان با حضورم در بازار تجربه کردم و باید بگویم که من فیلتر ذهنی خاصی دارم که مطالب را دوباره به ذهن خودم ترجمه میکنم. و تصمیم دارم بعد از 4 سال کار در بازر و مدیریت شرکت خودم که همزمان با شروع ارشد بود دوباره به دانشگاه برگزدم و دکترا بخونم. اما با ترجمان درست و البته با سعی اینکه ارتباطی بین تجربیات کاریم و مطالب اکادمیک پیدا کنم. من همیشه به مطالاعات حوزه آینده علاقمند بودم و این مطالب در محیط بازار هم کاربرد دارد. در نهایت باید بگوییم که اگر بدانیم کجا میرویم و دنبال چی هستیم هر کاری می تواند با ارزش باشد. چه در دانشگاه باشیم چه در بازار کار.
موفق باشید
سلام خداقوت
بنده هیچوقت آدم زیاده خواهی نبودم اما نه به این معنا که حقمو نخوام . 19 سالگی بادیپلم آزمون دادم و کارمندشدم تو سازمان تامین اجتماعی اما واسه پیشرفت مدرک لازم بود ، از یه مسئول اداره (که بعدفهمیدم غیرمسئول بوده) راهنمایی خواستم و دست به انتخاب رشته و اخذمدرک زدم : اقتصادنظری، اما در کمال تعجب فهمیدم که این رشته نسبتا سخت جایگاه محدودی تو رشته های شغلی اداره داره! 10 سال سابقه کار دارم مرتب تعریف و تمجید شدم و میشم اما هیچی مدرک مدیریت نمیشه !!!! به من حق بدین برم ارشد مدیریت بخونم واسه اینکه بعد از سالها تجربه کار کارشناسی ( تو شغلی که دوستش دارم) به بهانه ردیف کارشناسی نداشتن نتونن جلوی اظهارنظر و پیشرفتمو بگیرن . اگه من ادامه ندم به نظرتون امثال اون مسئول غیرمسئول تو جایگاه تصمیم گیری باشه و مسیر زندگی دیگران رو به بیراهه ببره؟؟؟
با سلام پسرم خیلی به رشته مکانیک علاقه داشت ودر این رشته هم در ترم سه درس میخواند به گفته خودش رشته سخت اما زیباست من خیلی دوست داشتم که در رشته پزشکی درس بخواند اما خودش مکانیک را انتخاب کرده بود ااما الان او هم میگوید همه میگویند مهندسی نه بازار کار خوبی دارد نه درامدی که به این همه زحمت پاسخ دهد و میگوید ای کاش رفته بودم رشته پزشکی ومخواهد انصراف دهد لطفا راهنمایی کنید
با سلام شايد تجربه ي من براي تصميم گيري پسرتون مفيد باشه
من در سن 28 سالگي تصميم انتحاري توي زندگيم گرفتم که زياد با گزاره هاي عقلي جور در نمياد!در حالي که ترم آخر ارشد بودم و تنها پروژه مونده واسه دفاع از دانشگاه انصراف دادم و تو کنکور تجربي شرکت کردم يک عقبگرد ده ساله در زندگي و تصميم براي يک شروع دوباره…
در زماني که من کنکور کارشناسي در رشته رياضي فيزيک دادم افرادي که در رشته تجربي شرکت ميکردند غالبا کسايي بودند که بنيه ي علمي پايينتري نسبت به بچه هاي رياضي داشتند و کسي که توي رشته رياضي توانايي کسب رتبه ي تا حتي4000 يا 5000 رو داشت در رشته تجربي کسب رتيه زير 500 راحت و بي درد سر بود و من در کنکور جزو رتبه هاي زير 400شدم با اينحال چون به توانايي و استعداد خودم اشراف نداشتم بر اساس يک عرف رايج که براي رتبه هاي برتر در مورد انتخاب دانشگاه و رشته وجود داره و البته تا حدودي علائق خام خودم وارد رشته مکانيک شدم بعد از هفت سال از ورودم به دانشگاه بود که به طور جدي شروع به مکاشفه ي دروني خودم کردم و به يک تحليل جامع و همه جانبه نسبت به خودم و توانايي روحيات و استعداد و علائفم رسيدم و باعث شد اين تصميم و بگيرم هر چند دير ولي بالاخره لازم بود تا مسيرم رو بر اساس اون چيزي که دريافته بودم از خودم تغيير بدم
به هر حال يک پايان تلخ بهتر از يک تلخي بي پايان بود!
داستان چرايي اين تغيير مسير 180 درجه اي خود يک مثنوي هفتاد من ه که در اين وجيزه نمي گنجه
ولي اگر بخوام خيلي خلاصه بگم انسان بايد در رشته اي تحصيل کنه که هم علاقه هم استعدادش رو در گرو تحصيل توي اون رشته بدونه نه علاقه و نه استعداد به تنهايي کفايت نميکنند وجود هر دو پارامتر شرط لازم و کافي ه…
واقعا اگر صرفا به نيت ه کسب در آمد و موقعيت قراره رشته پزشکي يا هر رشته ي ديگه انتخاب بشه پايان مطلوبي براي فرد نداره…
درس خواندن اسعتداد درونی انسان را قوی میکند و از آنجا که هوش اکتسابی است بهره هوشی انسان را بالا میبردخودم بعد از گرفتن مهندسی برق قدرت تست هوش مسنا از خودم گرفتم 160 شدم که از نیوتون و نابلون و بیلگتس هم بیشتر است.هزاران راه برای میلیاردر شدن دارم اما برای یک میلیارد کاغذ عمرم را هدر نمیدهم…………..
شما که نباید برای کاغذ عمرتون رو تلف کنید. شما باید تولید ارزش کنید توی جامعه. مثل همون بیل گیتس که دنیا رو با کارهاش تکون داد. الان یکی از مهمترین کارهای بیل گیتس واکسیناسیون کودکان افریقایی هست. پس بیل گیتس عمرش رو برای اون کاغذها هدر نداده ، کاغذها خودشون رو برای بیل گیتس به هدر میدهند.
ضمن اینکه میشه بگید عمرتون رو میخواین تو چه راهی صرف کنید که به هدر نره؟
سلام
سپاس بابت مطالبی ک نوشتین
راستش من از سال سوم راهنمایی ارزو داشتم که دکترای ریاضی بخونم
چون حقیقتا اگر دال بر خودستایی نباشه واقعا استعدادشو داشتم
بعد کنکور دیدم اصلا به هیچ رشته مهندسی علاقه ندارم دبیری ریاضی رو انتخاب کردم
اولاش به قدری حس پژوهش داشتم که دلم میخواست از هر نظری تو ریاضی پیشرفت کنم امام متاسفانه وقتی محیط دانشگاه رو دیدم بقدری از درس زده شدم که از ترم دوم دیگه سر کلاسام به زور میرفتم
هیچی کارشناسی بدون هدف داشت تموم میشد ترم هفت امتحان ارشد دادم قبول شدم بازم فکر میکردم ارشد ممکنه با لیسانس فرقی داشته باشه اما متاسفانه بازم وقتی سطح سواد استادا رو دیدم فهمیدم اینجام هیچ خبری نیست!!!
الان بطور قطع قید دکترا رو زدم و دیگه هیچوقت سراغش نمیرم
اعتراف میکنم ارشد چیزی یاد نگرفتم!!!
الانم هروقت کسی رو میبینم که داره ادامه تحصیل میده خنده ام میگیره که چرا و به چه امیدی داره درس میخونه؟
تو مملکتی که داره مردمشو با یه رویای سیاه رنگی میکنه واقعا درس خوندن چ سودی داره؟؟؟
الانم سر کلاس به دانش آموزام میگم اگرکه واقعا هدف ندارن نرن دانشگاه همه چی که درس نیست
البته نمیدونم کارم درسته یا نه اما نمیخوام چند ده نفر دیگه مثل خودم چند سال از بهترین سالای عمرشون هدر بره !!!
امام خمینی: درس خواندن واجب عینی و بر همگان واجب و لازم است
اینقدر از انگیزه های مادی درس خواندن حرف نزنید
اولاً وظیفه و تکلیف شرعی است
ثانیاً به دلیل رسالت جهانی اسلام و عقب ماندگی و انحطاط عمیق علمی مسلمین بر آحاد جامعه لازم و واجب است که درس بخوانند
والسلام علی من اتبع الهدی
امام خمینی درس خواندن را گفته اند نه مدرک گرفتن را.
همیشه برای مظلومیت ایشان غصه می خورم که طرفدارن سطحی نگری چون شما دارند.
و دعا می کنم که خداوند اسلام را از شر مسلمین حفظ کند.
خوشم اومد 😀
دقیقا درحال حاضر باید اسلام رو از شر مسلمین حفظ کرد
چقدر حقیری که خوشت اومد باید گریه کنی
سلام دوست عزیز
درسته “امام خمینی درس خواندن را گفته اند نه مدرک گرفتن را” اما توی یه کشور در حال توسعه با ویژگی در حال توسعه بودن مردمش! واقعا شما انتظار داری کسی بدون رفتن به جامعه درس بخونه
البته من هم با شما موافقم و هر کسی می خواد ادامه تحصیل بده، نظرش را بر می گردونم ولی این را هم باید قبول کرد که یک قاعده اقتصادی هست می گه اول تولید انبوه و بعد تولید با کیفیت، در واقع یه جور overshooting هست که ابتدا عده ی زیادی میان درس می خونن با کیفیت متفاوت و بعد دوباره جامعه به تعادل خودش بر می گرده ( با کیفیت بالا)
پس نمیشه حکم داد که درس نخونید (هر چند نمیشه حکم داد همه درس بخونن)
یاعلی
سلام جناب مهندس
با تشکر از به نظر شخص “ناشناس” مقصودش همین چیزیه که شما می گید، یعنی باید برای درس خوندن اهمیت قائل شد و راهش هم دیدن استاد هست که تو مثه دانشگاهها باید سراغشون رفت که لازمه اون هم امتحان دادن و مدرک گرفتن هست. خلاصه میخوام بگم امام فرموده که درس واجب عینی ولی هیچ منافاتی با مدرک گرفتن نداره. ضمنا من فکر می کنم که برای اصلاح یک چیز لزوما نباید از اون فرار کرد مثه مدرک گرایی. برای از بین بردن مدرک گرائی باید آگاهانه سراغش رفت؛ یعنی اینکه: 1. مدرک رو گرفت تا نگن که چون عرضه نداره این حرفا رو می زنه 2. در کنار مشغول به واحدهای معمولی بودن، هدفدار کتابها و مقالات علمی خاصی را که در راستای رشته اش باشه مطالعه کنه. نتیجه: باید مدرک گرفت اما آگاهانه یعنی با مطالعه هدفمند هم ابزار صوری و هم ابزار علمی رو داشت. موفق باشید
سلام علیکم
باید توجه داشت که امام خمینی این حرف رو در چه زمانی و برای چه گروهی زدنمخاطب این سخن پدر و مادرهایی بودن که مخالف فرستادن دخترها و پسرهاشون به مدرسه بودن.وگرنه اگر دکتری گرفتن واجب بود خودشون اولین کسی بودن که دکتری می گرفتن.شاید اونوقت انقلاب ایران شکل نمی گرفت و افرادی مثل شما از شاه نقل قول می کردین.
سلام
رشته من کامپیوتر گرایش نرم افزاره البته در حال حاضر ترم آخرم و چیزی که این روزا ذهنمو درگیر خودش کرده ارشده
یه روز به طور اتفاقی توی یک وبلاگ این مطلب شما رو دیدم ,دیدم این دقیقا جواب سوال منه (چرا ارشد بخونم؟) نمیخواستم درگیر لقب شامخ دکتر و مهندس بشم واسه همین دنبال یه رشته ای بودم که بشه توش واقعا دست به کاری زد که غصه سر آید کاری که به درد الان کشورم بخوره. بعد از تحقیقاتم به رشته انفورماتیک پزشکی برخوردم ,چون این رشته درواقع کاربرد کامپیوتر در پزشکیه فکر کردم شاید این همون رشته ای باشه که من دنبالشم واسه همین با چند نفر از کسانی که این رشته رو گذروندن صحبت کردم و اینکه انگیزشون واسه ادامه تحصیل تو این رشته چی بوده ؟ میدونید جواب چی بود ؟ حتما میدونید ! به نظرشون چون این رشته ,رشته نویی در ایران هست راحتتر میتونن هیئت علمی بشن! راجع به اینکه چه کارهایی میشه کرد که واسه کشور کاربردی باشه و نیاز کشور خودمون باشه جوابی نگرفتم هنوز هم دنبال این هستم که ببینم اگه واقعا کاری از دستم برمیاد وارد این رشته بشم اما دلایل محکمی پیدا نکردم واقعا نمیخوام ارشد بگیرم چون همه میگیرن! اگه شما اطلاعاتی راجع به کاربرد واقعی نه تئوری انفورماتیک پزشکی دارید خوشحال میشم که با من در میون بذارید
سلام سپیده
از اینکه دغدغه کشور عزیمون رو داری خیلی خوشم اومد. این نشون میده که آدمی هستی که می خوای هم به درد خودت و اطرافیانت بخوری هم کاری کنی که به درد مملکت بخوره؛ عالیه. انشاءالله روز به روز موفق تر باشی. اون چیزی که من می خوام خدمت شما بگم در مورد رشته انفورماتیک پزشکی نیست چون که چیزی ندارم که بگم فقط خواستم بگم: اگه با مدرک گرفتن مشکل داری و با نظر مهندس موافقی به نظر من اشتباه می کنی، هیچ منافاتی نداره که شما بتونی ابزار قانونی رو هم داشته باشی تا بیشتر بتونی در خدمت جامعه خودت باشی علاوه بر اون که در تحصیلات عالی مخصوصا ارشد و بالاتر دکترا با اساتید تاپ اون رشته میتونی آشنا بشی و نکات کور مطالعات خودت و اون رشته رو از اونها بپرسی. لذا از ادامه تحصیل کلاسیک دلسرد نشو و ادامه بده و با تلاش حتما موفق میشی. و اگر با مدرک مشکل نداری و در انتخاب رشته مشکل داری که این بحثی جداست و به شرایط و استعداد و علاقه افراد بستگی داره. نکته دیگه اینکه: در هر رشته ای کسی میتونه یک پدیده باشه و نوآوری داشته باشه که سالها تو اون زمینه مطالعه کرده باشه، تدریس کرده باشه و خلاصه اون علم تو دستش باشه و نظرات در مسائل اون علم رو بدونه، اینجاست که ذهن فرد می تونه با تضارب آرا و تفکر به نکته جدیدی برسه لذا نباید عجله کرد. با دقت رشته ای رو انتخاب کن و با همت توکل به خدا راهت رو ادامه بده که خداوند تلاش هیچ کس رو بدونه نتیجه نمی گذاره. سعادت قرین تلاش و زندگیت
رشته های انفورماتیک پزشکی و بیوانفورماتیک دو رشته نسبتا جدید در ایران هستند که کاربرد اصلی آنها مدیریت و تجزیه و تحلیل اطلاعات پزشکی و بیولوِِژیکی به کمک فناوری است. خروجی های آن میتواند منجر به تقویت علوم پایه حوزه سلامت گردد.
بدبود
من جز اون دسته آدمهایی هستم که لیسانس و فوق لیسانسم تو رشته خوب و تو یکی از بهترین دانشگاههای تهران گرفتم و مدتهاس به این نتیجه رسیدم که نمیخوام دکترا بخونم هرچند که الان مدتی دنبال کار مناسب هستم و از شما ممنونم بسیار که منو در ادامه تحصیل ندادن صرفا برای شنا در مسیر آب مصمم تر از قبل کردید
سلام سیما
لطفا اشتباه نکنید. اولا اگه به کار فعلا نیاز ضروری ندارید سراغش نرید و وقت خودتون رو در چونه زدن با این و اون هدر ندید ثانیا من فکر می کنم که زحمت بکشید و سراغ دکترا برید نه برای اهداف حقیر بلکه برای اینکه بتونید این ابزار رو نیز داشته باشید و در کنارش هم خوب مطالعه کنید و صرف یک مدرک خشک و خالی نباشه. برای موفق بودن باید خوب و هدفدار مطالعه کرد و درس خواند و این منافاتی با مدرک گرفتن ندارد. نتیجه این کار اینکه اگه جایی از شما مدرک خواستن با سر بلند ارائه می دهید و اگه علم خواستن باز هم سربلند خواهید بود. البته تو برخی رشته ها تجربه هم لازمه و این قابل انکار نیست. شاید نسبت به رشته شما اینگونه باشه نمیدونم به هر حال با توکل به خدا از تلاش در راه علم خسته نشید و سراغ مدرک بروید ولی مدرک براتون همه چیز نباشه. موفق باشی
دیدو تغییر دادی.مرسی
سلام. به همه دوستان و آقای شعبانعلی
بنده الان حدود 2 سال هست که مدرک ارشدمو گرفتم درسته از دانشگاه های تهران نگرفتم ولی سعی کردم درس هامو خوب بفهمم ولی واقعیتش اینه که توی این مملکت اصلن به فهمیدن اهمیت نمی دن. بنده توی رشته برق قدرت تحصیل کردم . بهترین مکانی هم که برای تحقیق به نظر من رسید برق منطقه ای بود که متاسفانه هزاران اما و اگر و سهیمه و … نمی زارن افرادی که لایقند برن. حالا با این وضعیت که واسه خیلی از افراد مثل من اتفاق افتاده مطمئنا بهترین راه خوندن دکترا است چرا که از بیکاری خیلی بهتره. جالب تر اینه که حتی تو دکترا، اساتید دانشجویان خودشونو جذب می کنن شایدم حق داشته باشن ولی یه دفعه اصلن این مصاحبه های مسخره را از بین ببرند آخه چه فایده ای داره؟
این همه دانشجو توی هر رشته ای که آدم فکرشو می کنه می خوان کجا برن؟ یه نقلی هست نمی دونم دقیقا از کیه ولی می گه ” وقتی ما غربی ها می گیم تمدن، به کشورهای جهان سوم فقط دن تمدن می رسه” واقعا درسته . دانشجو می گیرن که آمار علمی کشورو بالا ببرن. من خودم مقالات بیشتر دوستانو خوندم. تو کشور ما بیشتر مقالات تو زمینه بهینه سازی است اصولا بیهنه سازی کار افرادی هست که ذهن خلاق ندارن بیشتر کپی گرند که ماشاء الله تو کشور ما خیلی زیاده.
ممنونم که به حرفام گوش دادین.
شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…
به همه 120000 شاگردم میگویم من را محمدرضا صدا کنند…
دیدگاه شما به موضوع ادامه تحصیل و دکترا و سایر موارد صحیح و متاسفانه مطابق با واقعیت است . در جامعه ما ادامه تحصیل به عنوان یک وقت گذرانی و علاوه بر تحمیل هزینه های سنگین به جامعه و کشور، منجر به نتایج خسارت باری نیز شده و به نظر می رسد که این روند کماکان ادامه داشته باشد . انچه مسلم است نوع تفکر همگان به مقوله ارزش و ارزش افرینی می بایست تغییر کند اگر چه راه بسیار دور و مقصد بعید به نظر می رسد.
البته جسارت نشه من معذرت میخوام انگار اینجا محل سوال پرسیدن نبود و باید ایمیل میزدم؟
اگر بی ادبی کردم به بزرگی خودتون ببخشید.
سعیده،
اینجا هم میشه سوال پرسید. اگه فرصت و امکان جواب دادن هم باشه(به علاوه کمی شانس)، جواب هم داده میشه
😉
هیوا جان حتما همینطوره که آقای شعبانعلی با توجه به مشغلشون نتونن به همه ایمیلها زود جواب بدن ولی در هرصورت ما منتظر خواهیم ماند. فعلا طرح ها و ایده های بقیه بچه های گروه و اساتید دییگه رو بررسی میکنیم تا فرصتی برای جواب سوال ما پیش بیاد که اگرم نیاد باز هم ارادت داریم خدمت اقای شعبانعلی.
موفق باشید.
سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزگوار
ببخشید آقای شعبانعلی من از طریق سایت دکتر شیری با سایت شما آشنا شدم و واقعا از وجود همچین سرمایه های نابی چون شما به وجد اومدم.
راستش من یه مشورت میخواستم یا بهتر بگم یه راهنمایی.
بنده حقیر دانشجوی ترم اول دکتری اقتصاد هستم . من و چندتن از دوستام و استادمون میخواییم 1 ایده جدید برای سرمایه گذاری پیدا کنیم و خودمون کسب و کار راه اندازی کنیم. فعلا چندتا ایده جدید (تولید محصول یا ارائه خدمتی نوین) به ذهنمون رسیده که داریم بررسیش میکنیم. ولی میدونم ایده های شما 1 چیز دیگه خواهد بود. اگه شما بخواین یکی رو راهنمایی کنید که خودش بخواد یه کسب و کاری رو شروع کنه ایده ای دارید؟ در هر زمینه ای میتونه باشه، کسب و کار خانگی، کسب و کار اینترنتی، بخش خدمات، کشاورزی، صنعت و کلا هرچی. فقط تاکیدمون رو خلاقیت و نوآوری هست.
البته بحث مکانیابی طرح، ارزیابی و توجیه اقتصادی، و … همه اینها توسط یه سری اساتید مجرب قراره بحث بشه و یه کار عالی و نو صورت بگیره.
و اگر ایده ای لطف کردید فرمودید یه مختصر اشاره ای بگید به چه تخصصهایی لازم هست و چه امکاناتی میخواد که راه اندازی بشه. سایت شما و خودتون را اکثرا به همه معرفی کردم و همگی به نمایندگی خواستن من از شما کمک بگیرم.
1دنیا ممنون میشم مارو راهنمایی کنید.
ولی معتقدم انسان به هر جایی که بخواهد میرسد نمیخوام نا امید باشم انشاله که مدرس بشم پس میخوام خیلی از الانم باسوادتر بشم خدا وجود داره و تلتش خودم
چو هنگام فرصت نیایی به کار بمیری نبینی دگر روزگار
سلام دوست عزیز شما میگی ما چکار کنیم من لیسانس ریاضی دارم 3 ساله فارغ تحصیل شدم اول نظر شما رو داشتم وقتی با بیکاری در جامعه مواجه میشی چند سال از عمرتو با بدترین و سخترین رشتها میگذرونی بعد میای میگن متاسفانه اموزش و پرورش مدرس نمیخواد چی سرت میاد؟ حالا یکی مثل من که علاقه به تدریس و قدرت استدلالم هم بالاست در فهم و حل مسایل میای ابتکار به خرج بدی اموزشگاه میزنی میبینی حتی افراد تحصیلکرده شریف به سمت نمره گرایی رفتن کی میاد پیش تو درس بخونه میرن سمت معلماشون نمره بگیرن با این روش اموزشی افتضاح حاکم بر ایران اخه دستم نمیرسه سیستمشو عوض کنم وگرنه میکردم میشنی غصه میخوری اخه چرا درس خوندی مغز خر خوردی بشین ظرفاتو بشور یکی بیاد برات بری سر زندگیت بدبختی شرایط ازدواج بدتر شده و اسب سفید نمیاد انگار دعاها بیفایدست خوب میگی برم ارشد و دکتری بگیرم بلکه دانشگاهها خواستن حداقلش نمیشی هر روز اب شدنتو بدبختیتو با هر روز اشک نگاه کنی اما دنیای ما دنیای جبر و اختیاره حالا که اینجور حکم شده چرا به اختیارمون به مقاطع عالی نرسیم البته با سواد و در دانشگاههای خوب و معتبر که بلکه جبر دستوری بهتر صادر کنه بگم حداقل خدا نهایت تلاشمو کردم باقیش با تو اکثر جوونا تمام مطالب شما رو میدونن اما چه کنن؟ شما کار داری اگه یه سال تو خونه بشینی به مرض جنون برسی این رو نمیگی دوست من جوونا خیلی بدبخت شدن قدیما واسه هر جوون سیکل صدتا کار بود و هزار انگیزه اما الان جامعه افسردست گرچه ناامید نباشید که گناهش بدتره ولی خوب ایران یرای 90 درصد رشتهاش کار نداره مخصوصا علوم پایه تو امریکا درصد بالای از دانشجویان علو پایست چون میگن اینا رشته اصلین مادر علومن اما اینجا خودتو بکش مدرک بگیر بعد فارغ تحصیلی باد بخور مرسی از دیدگاهت
سلام, متاسفانهاوضاعاینورآبهمچندانجالبنیست. دوستانبسیارزیادیدارمکه درصنعتهستندمثلاتوتالیااستاتاویل, ولیالاندربهدردنبالپارتتایمکردنکارشونوخوندندکتراهستند, نهبهخاطرعشقبهتحقیق بلکهبخاطرعقبـنموندنازسیلمدرکگرایی و …
سلام . تقزیبا همه نظرات رو خوندم. ارشد برق هستم و دکترا قبول شدم و نمیخوام برم. میدونین چرا؟ چون دیگه این هیئت علمی ها هم داره اشباع میشه و مجبوری بری تو دانشگاه آزاد دارغوزآباد تدریس کنی. میدونین چرا چون اولین سوالاتی که تو مصاحبه دکترا ازم پرسیدن این بود که ازدواج می کنی؟ آیا بابات هزینتو تو این 5 6 سال دکترا میده؟ آیا می تونی روزی 7 8 ساعت بیای آزمایشگاه؟ چند تا مقاله میتونی تو این چند سال بدی؟ ته این حرفا اینه که میتونی قید زندگی رو بزنی کلا بیای درس بخونی؟ وقتی میزان علم کشور با مقالات ISI تعیین میشه تهش میشه این. میدونین چرا دکترا نمیخونم چون دیگه الان به سختی دانشجوی دکترا رو بورس هم می کنن. دانشجوهای دکترامون تو آزمایشگاه چندین ساله در به در دنبال هیئت علمی ان و با حقوق حق التدریسی به بدبختی زندگی می کنن. خیلی از استادا به دانشجو به عنوان برده نگاه می کنن و انگار نه انگار که اونم آدمه. من چندین مقاله دادم و میدونم اکثر این مقالاتی که داده میشه به هیچ درد این مملکت که هیچ به درد دنیا هم نمی خوره. مقالاتی که من دارم میدم به درد صنعت آمریکا می خوره و حالا حالا ایران به این تکنولوِژی ها هم دست پیدا نمی کنه. چه خدمتی اکثر این استادا به جامعه می کنن جز اینکه همون چیزایی که شکسته پکسته خوندنو باز میان میدن به خورد ما. ای جامعه دانشجویان فاین تذهبون ؟ بالاخره روزی میرسه که این دکترا هم اشباع میشه و اون روز میخواین از بیکاری چه کار کنین؟ اگه قرار بود کشور ما با این مقاله ها رشد می کرد نتیجشو تا الان میدیدیم. اگه میخواین کار تولید کنین بیاین بیرون از این دانشگاه عمر تلف کن ولی اگه میخواین یه استادی بشین که همونایی که خوندین و بدون هیچ خلاقیتی درس بدین و پول چند میلیونی هیئت علمی رو بگیرین برین استاد شین و جز هزینه برای مملکت کار دیگه ای نکنین. البته دلیل اینو اگه بخوام بگم که چرا درصد کسایی که از رشته های فنی خسته میشن و میزنن به کار یا تغییر رشته میدنو میرن به رشته های مدیریتی از رشته های انسانی یا پزشکی بیشتره رشته کلام طویل میشه. فقط یه کلام علاقه و استعداد تون رو درنظر بگیرین و برین دنبال اون کاری که می خواین. اینقدر استعداداتون رو تو این دانشگاه ها سرکوب نکنین. ببخشید که زیاد حرف زدم و وقتتون رو گرفتم.
خوب تقصیر همه مون هست دیگه! نظام آموزشی دنبال اینه که سواد مملکت زیاد بشه و از اون طرف شب و روز نگویند کنکور فلان است و بهمان است. پس تلاش می کند درهای دانشگاه را باز کند، بدون این که از خودش یا از کس دیگری بپرسد حالا واقعا به چه دردی می خوره این همه درس خونده.
من دانشجو هم همین مشکل را به عینه دارم. پا می شم می رم دانشگاه، انگار دنباله ی دبیرستانه، بدون این که از خودم بپرسم چرا. چهار پنج سال به خودم و مملکت و آینده و گذشته ام ظلم می کنم و عین خیالم هم نیست.
بعد از چهار سال، یا شش سال، یا ده سال، بلاخره این آدم از این نظام درسی میاد بیرون. بعد آمار تحصیل کرده های بیکار زیاد می شه. چاره چیه؟ ببینیم تحصیل کرده ها در چه زمینه ای می تونن کار کنن، همون کار رو براشون فراهم کنیم. یعنی مثلا نیاز کشور تولیده، اما بخش عمده از فارغ التحصیل های ما تنها در صورتی راضی می شوند که با حقوق مناسب و کار کم و مزایای فراوان بنشینیمشان پشت میز. خوب، در راستای تأمین رضایت و رفاه و برابری و این جور چیزها، دولت از سوی من و شما و تلوزیون داخل و شبکه ی ماهواره ای خارج و البته خودش، موظف می شود خواسته را تأمین کند.
به این می گویند یک چرخه ی معیوب! یعنی به جای این که نیاز و اشتغال علت همه چیز باشد، معلولی می شود که ته ته هرم قرار دارد. مشکل هم از همه مان است. خواهش می کنم کاری را که به خاطر دلیل درست و حسابی نیست انجام ندهیم.
و آن هایی که دنبال مدارک بالا هستند که بعد جزو خانواده های تحصیل کرده باشند که بچه هایشان خوب تربیت شوند و حرف روز را بشنوند و از این جور چیزها…. زهی خیال باطل!!! خواهش می کنم جای این چیزها خوب زندگی کردن را یاد بگیریم!
سلام
کاملا موافقم و به نظرم این عنوانها ارزشی ندارند.
از مطلبتون در وبلاگم با ذکر منبع استفاده کردم.
با سلام
ما که از درس خوندن چیزی ندیدم جز بیکاری، فقط باید اطلاعات تجربی خوبی تو زمینه کاریت داشته باشی تا بتونی واقعا حرفی واسه گفتن داشته باشی وگرنه پاس کردن چند تا واحد دانشگاهی رو مسلما همه بلدن. البته اگه از نظر تجربی و کار عملی هم تو سطح خوبی باشی باید بیبنی آیا با وجود اییییییییییییییییییین همه روابط، آیا واقعا جا واسه تو هم هست یا نه.
با تشکر همگی موفق باشید.
به قول عزیزی، آمار بیکاری هیچ ربطی به شما ندارد!
به نظرم راست می گوید. به عنوان کسی که از خرداد سال گذشته رفته سر کار، حتی با شرایط سخت، حتی با شرایط نابرابر، اما با آینده ای که مطمئن است روشن است، فکر می کنم اگر بخواهم واقعا می توانم. واقعا به این باور رسیده ام که آمار بیکاری هیچ ربطی به من ندارد، و اگر بنشینم و بگویم روابط و آشنایی و پارتی و غیره، به هیچ جایی هم نمی رسم.
من امسال دکتری قبول شدم چون بیکار بودم نشستم خوندم و قبول شدم اما فک میکنم اتفاق خوبی در زندگی من بوده و من تجربه جدیدی را بدست خواهم اورد و چیزهایی را یاد می گیرم که فقط از این مسیر به انها دست میافتم ام واقعا نگران اینده هستم با این وضعیت مملکت
به نظر من هم محيط دانشگاه هاي ايران خيلي غيرعلمي و توخالي شده…اين محيط حتي آدم هاي با دغدغه علمي رو هم به بيراهه ها مبتلا مي كنه
در دانشگاه تهران كه اينطوري بود
با سلام خدمت آقای شعبانعلی و تشکر از مطالب مفیدتان می خواستم بنده را در رابطه با ادامه تحصیل یاری فرمایید من الان در مقطع لیسانس یا همان به اسطلاح کارشناسی هستم و دغدغه فراوانی دارم تا ادامه تحصیل دهم و تامقطع دکترا برم در ضمن ترس زیادی هم دارم که با این کار فقط وقت خود را تلف خواهم کرد به نظر شما بنده وارد بازار کار در تخصص خودم در مقطع کارشناسی بشم بهتره یا تا دکترا ادامه دادن و منتظر شدن؟
تا حالا تو زندگیم اینقدر قانع نشده بودم….
ابتداا ضمن عرض سلام و احترام خدمت شما
مشکلات سیستم اموزشی ما واقعا نمیدونم تا کی قرار ادامه پیدا کنه متاسفانه الان بیشتر دید مردم به القاب اقای دکتر خانم مهندس به اصطلاح مدرک گرایی رواج پیدا کرده و روز به روز بیشتر میشه و ما حصل اون دکتر مهندسای بیکار ! مشکل بعدی که وجود داره عدم تناسب بین رشته ها و نیاز جامعه ما بعضی از رشته ها رو اصلا تکنولوژیشو نداریم اصلا به درد جامعه ما نیخوره ولی تدریس میشه فارغ التحصیل میده !دروسی که تدریس میشه با رشته ای که فرد میخونه و کاری که بازار کار ازش انتظار داره طی چهار سال یاد گرفته باشه کاملا متفاوت !مشکل بعدی که واقعا باعث میشه بازار کار و تولیدات پیشرفت نداشته باشه اینکه هرکس جای خودش نیست من نوعی رو با من و هم رشته ای های من مقایسه نمیکنن تخصص من براشون در درجه اول اهمیت نیست حتی پدر های ما رو و خانواده ما رو هم در انتخاب لحاظ میکنن تا موقعی که با این دید به افراد نگاه میکنیم متاسفانه پیشرفتی حاصل نخواهد شد تا کی قرار بگیم فلانی خواهر زاده فلانی کارشو درست کن با خداست
بسیار خوشحالم که مطالب زیبای شما تا حد زیادی مسیر بهتر رو به من نشون داد.
آرزوی سلامتی و موفقیت بیشتر برای شما دارم
سلام
این همه درد دل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا خیرتون بده سبب خیر شدین این بنده های خدا حرف دلشونو بزنن!
مطالبی که فرمودین شاید برای رشته های فنی درست باشه و کار عملی خودش یه دانشگاه مهم دیگه است حتی شاید مهمتر از دانشگاه تئوری ولی درباره رشته های نظری و علوم انسانی دانشگاه می تونه خیلی مفید باشه من همین امشب خبر قبولیم درمقطع دکتری رو دریافت کردم و اصلا از ادامه تحصیلم ناراحت نیستم بلکه سطح پیشرفت دانشمو از لیسانس تا فوق لیسانس چشم گیر می دونم انشالله برای دکتری هم همین طور باشه
اما یادمون باشه این مملکت به نیروهای جوانش که براشون هزینه کرده نیاز داره امیدوارم هر کدومون هر جا که هستیم اصل رو خدمت به مملکت بدونیم و شجاعت شنا در خلاف جهت رو داشته باشیم اگه دیدیم جریان غالب اشتباهه
و من الله توفیق
دوست ناشناس من.
آره. من هم در متن گفتم و هم در کامنت ها توضیح دادم که دلایل من کاملاً شخصی هستند. ممکنه بعضیهاش با دلایل دیگران مشابه باشه اما اساساً کسی نمیتونه برای کس دیگه تصمیم بگیره و تحلیل کنه.
ضمن اینکه من در عین نقد کردن مدرک گرایی، همیشه سایت Elsevier و Emerald جلوم بازه و تا هر شب یک مقاله در حوزه تخصصی خودم مرور نکنم نمیخوابم.
این رو از این جهت میگم که کسی نمیتونه به بهانه ی این بحثها، ارزش علم و یادگیری و تولید علم و مطالعه رو نفی کنه.
با برخی نظراتتون موافقم ولی امروزه درس خواندن به یک تفریح و سرگرمی مبدل شده است برای کسی که بیکار است و بیکار است و بیکار… چاره ای جز درس خواندن نیست شما احتمالاً شغل خوبی دارید که دغدغه تحصیل ندارید یا مثلاً کسی مثه من واسه اینکه شغل مورد علاقشو پیدا کنه باید به سرعت نور درس بخونه
با سلام
شما می فرمایید: “وقتی من میتوانم به جای ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) ۲ یا ۳ کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.”
خوب ببخشید با این استلال یک نفر به جای اینکه فوق لیسانس هم بگیره می تونه به جای 3000 ساعت وقت گذاشتن کتاب بنویسه!!!؟؟
یا بجای لیسانس گرفتن و 5000 ساعت وقت گذاشتن 3 تا کتاب بنویسه!!!؟؟
یا اصلا می توانه به جای اینکه 12 سال بره مدرسه و 15000 ساعت وقت بگذاره 9 تا کتاب بنویسه!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
این خیلی استدلال و فکر کوته بینانه ای است چون اصلا کیفیت و سطح کتاب لحاظ نشده است.
فکر میکنم استدلال شما بیشتر از جنس بازی با کلماته.
من در بالاتر نوشته بودم که استدلال بر اساس «وضعیت شخصی من» است و نه یک وضعیت عمومی. من زمانی که ارشد داشتم، درگیر صدها میلیون دلار قرارداد بودم. اگر گفتم کتاب نوشتن را ترجیح میدهم، با پیشینه ی خودم گفتم. وگرنه فرد دیگری ممکن است دکترا هم بگیرد و جز کتاب خاطرات، نتواند چیزی بنویسد.
البته سطحی بودن استدلالتان برای خودتان هم مشخص بوده چون آدرس ایمیل نگذاشته اید و با نام جعلی نوشته اید.
با توجه به عمق و دقت استدلال شما(!)، احساس میکنم از همان گروهی هستید که بدون اینکه مدرسه بروید تصمیم به نوشتن گرفته اید!
عجب استدلالی کرد روح اله؟؟؟؟ استدلالت تو حلقم. آقای شعبانعلی من از طرف ایشان از جامعه علمی و غیر علمی عذر خواهی می کنم. به نظر من آدم به یک حدی که میرسه دیگه احتیاج به اینکه بره سر کلاسی بشینه نداره؛ خود آدمی می تواند برود یک سرچی بزنه( البته این حد واسه بعضی ها لیسانس یا فوق یا دکتر یا……) در هر حال ……..
بیان شده «با توجه به عمق و دقت استدلال شما(!)، احساس میکنم از همان گروهی هستید که بدون اینکه مدرسه بروید تصمیم به نوشتن گرفته اید!» تعجب می کنم کسی که این استدلال را نمی فهمد ادعای کتاب نوشتن دارد احتمالا چنین کتابی در سطح کیهان بچه ها باید چاپ شود
روح اله متاسفم که جریان را نگرفتی، دوست عزیز ای کاش ما در همه جا انقدر ریز بین و تیز بین باشیم
سلام. روح الله استدلالت مسخره و خنده داره. معلومه سوادی نداری
قطعا سواد کسانی ندارند که به دلیل عدم توان علمی قبولی و طی کردن دکتری این مقطع را غیر مفید می دانند
سلام به همه دوستان
به نظر من در این گونه بحثها جای چند نکته خالیه:
1. قریبا فراموش میشه سر چی داره بحث میشه و از چه جهت
2. آیا بین مقدمات ذکر شده در استدلال و نتیجه اون ضرورتی وجود داره یا خیر
مثلا جناب مهندس (به طور خلاصه) میگن که بر اساس دو مقدمه مذکور لزومی ندارد که انسان دکترا بگیرد و این رو کاملا شخصی می دونن. (نتیجه این میشه که نباید چنین چیز شخصی رو در دسترس عموم با سلایق مختلف گذاشت تا مجبور نشد برا هر کسی توضیحی داد و با هر توضیحی قیدی اضافه کرد). خوب اگه بحث سر یک مسئله شخصی است که صحبتی نیست لکن بحث همچنانکه از صحبتهای ایشون هم مشخصه سر یک مشکل اساسی در فرهنگی علمی کشور و در ذهن عمومی مردم این مملکته که من گفتم در حل چنین معضلی لزوما نباید از اون دوری کرد. مدرک رو طبق از راه صحیح اون گرفت اما آگاهانه، یعنی دانشجویی که وارد دانشگاه میشه از همون اول اهل مطالعه باشه و هدفمند در راستای رشته خودش مطالعه کنه.
اما نسبت به نکته دوم به نظر بین مقدمات بسیاری از استدلالات دوستان از جمله استدلال جناب مهندس و نتیجه اون ضرورتی وجود ندارد و اینگونه استدلال منطقا صحیح نیست.
التبه نکته مهم دیگر نیز رعایت ادب در اینگونه بحثها است که از جمله آداب مذاکره است لذا باید منش مذاکره رو نیز رعایت کرد در کنار دانستن روش مذاکره
شما مثل این که اصلا توی باغ نیستید.
شما بهتره که برید تو دنیای بسته ی خودتون پشت سر هم یکی یکی مدرک ها رو ردیف کنید و در اخر بشید یه دکتر پاستوریزه. و تکنیسین های کارخونه هم همش صدا بزنند دکتر جون … اقای دکتر … اونوقت شما هم کیفتون کوک بشه و …
متاسفم که اصلا دید بازی نداشتید. لطفا اگه امکانش هست مدرک و رشته ی تحصیلیتون رو بنویسید… مرسی
سلام
اولویت فوق اضطراری من در برهه فعلی در ایران اول ازدواج است. جهت تحقق ازدواج باید اول تکلیف اوکی های داده شده به من وسازگاری یا عدم سازگاری آن خانم ها با معیارهای بنده می باشد. بعد از ازدواج هم اولویت دائمی من امور فوق برنامه و…است.در زمینه دکترا من به فعالیت حداقلی وبا کیفیت وبسیار ساده معتقدم. بخش اعظم امور بنده به فعالیت های بسیار ذوقی فوق برنامه محددود خواهد شد. مثل فعالیت موسیقی وورزشی وسفرهای خارجی ویادگیری زبان های خارجی وتماشای برنامه های موردعلاقه ام ونگهداری حیوانات اهلی موردعلاقه ام ومطالعه آزاد.
به هرصورت از آنجایی که با کمال تاسف روند ازدواجم بسیار طولانی شده است. یعنی از سال 78 تا الان من را بشدت گرفتار کرده اند بنابراین دوگزینه مطرح است یا ازدواج یا خارج.اول باید دید که این خانم تا چه حد با معیارهایم هم خوانی دارد؟اگرداشت که فی بها .اگرنه که باز هم روشن شدن این موضوع یک گام اساسی به پیش است. بنابراین تیتر مقاله شما درباره من اصلا مصداق ندارد.
متشکرم
سلام من امسال کنکور دادم به دلیل مشکلاتی که داشتم و تنبلی خودم و ساعت مطالعه خیلی کم شریف و تهران و امیرکبیر نمیارم ولی صنعتی اصفهان وشیراز قبول میشم نمیدونم چیکار کنم؟ به اصرار بقیه انتخاب رشته کردم ولی هنوز هم فکر میکنم مهم نیست دو سال میمونم دو باره کنکور میدم
من عاشق تحصیل و یادگرفتن مطالب جدیدم ولی دوست ندارم همه چی تئوری باش دوس دارم عملی کار کنم ازمایش کنم تحقیق کنم جدیدترین مقالات علمی رو بخونم و تئوری بودن مطالب تو دوره کنکور باعث شد تنبلی کنم و حالا شب وروز کارم گریه است خلاصه این که سطح علمی دانشگاه واسم خیلی مهمه میخوام اونقدر بالا باشه که من یه روز بتونم حرفی واسه گفتن داشته باشم راهنماییم کنید برم یا بمونم؟
همه یه رویام اینه که یه روز تو یه موسسه تحقیقاتی برای رسیدن به یه کشف جدید و یه کار جدید فعالیت کنم
وقتی تو نوشته هاتون گفته بودید که امکان تحصیل تو بهترین دانشگاه ها رو داشتید با همه وجودم حسودیم شد به شما
اما برعکس شما که خیلی تلاش کردید من فوقش روزی 2 ساعت خوندم ولی میخوام جبران کنم چون اهداف بزرگی دارم و گفتم این همه دروس تئوری وفرمول هایی که هیشکی نمیگه از کجا اومدن فقط باید حفظ کنم و وقتی از معلم سوال مفهومی میپرسم منو می پیچونه باعث دلزدگیم شد وگرنه راهنمایی که بودم کارم این بود که سوالات مشکل ریاضی رو حل کنم حتی اگه چن هفته وقتمو بگیره دوستام اشکالات ریاضیشونو از من میپرسدند نه معلم یکی از دوستام که الان امیرکبیر قبول میشه خودش بهم گفت یه روز ارزو میکردم ریاضیم مثل تو بشه معلما انیشتین اینده صدام میکردن ولی حالا رسیدم ته خط چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقط بگم میخوام تو دانشگاه جبران کنم و همون مریم قبلی بشم و میخوام دانشگاهی باشم که استادهای خوبی داشته باشه بتونم غملی کارکنم اپلای از mitیا هاروارد بگیرم و ……………..
تو رو خدا جواب بدید برم یا بمونم اصلا به دوسال موندن توجه نکنید فقط درموردسطح علمی بگید
خوش به حالتون که شریفی هستین بعضی وقتا فک میکنم اغدش میمونه تو دلم چون حس میکنم واقعا تواناییشو داشتم دلایلمو واسه درس نخوندن گفتم شاید دلایل خوبی نباشن ولی به هرحا منو بی انگیزه کردن
از یه طرف حالا کارم شده حسودی به کسایی که رتبه های تک رقمی اوردن فک میکنم اونا اینده دارن و من ندارم اونا در اینده مرزای علم ودانشو تکون میدن من هیچی اونا از هترین دانشگاه ها مدرک میگیرن و من هیچی البته واسه مدرک گرایی نمیگم واسه این میگم که فک میکنم کسی که قراره مرز علم و داشو تکون بده تحصیلات زیادی میخواد هر چند خداییش بدم نمیاد تو مدرکم اسم بهترین دانشگاه ها نوشته شده باش کلاس داره دیگه
اول هدفت رو مشخص كن بعد
exactly right
من شاگرد اول دانشگاهم در دوره لیسانس، شاگرد اول دانشگاه م در دوره فوق لیسانس هستم. رشتم محیط زیسته و تمام دوران تحصیلم با مترجمی پول در می آوردم. چندماهی بود به همین نتیجه رسیده بودم. اما جرات نمی کردم حتی در ذهنم به زبونش بیارم . این پست حرفای منو زد. اگه نخونده بودمش شاید 10 سال دیگه خودم به این نتیجه می رسیدم . و بهتر از اون کامنتهائی هست که نشون میده همه نظر منو دارن. در رابطه با تز دکتری و حل کردن یکی از معضلات کشور باید بگم من در پایان نامه لیسانسم هیچ معضلی رو حل نکردم و فقط روش تحقیق رو یاد گرفتم. و الان میتونم به جرات بگم که من یک محقق هستم. و از وقتی یه سر به پتروشیمی شیراز زدم مشکلات فراوانی رو دیدم که به وجود من نیاز داره. اما در دانشگاهها نیازی به وجود من نیست.
من شاگرد اول دانشگاهم در دوره لیسانس، شاگرد اول دانشگاه م در دوره فوق لیسانس هستم. رشتم محیط زیسته و تمام دوران تحصیلم با مترجمی پول در می آوردم. چندماهی بود به همین نتیجه رسیده بودم. اما جرات نمی کردم حتی در ذهنم به زبونش بیارم . این پست حرفای منو زد. اگه نخونده بودمش شاید 10 سال دیگه خودم به این نتیجه می رسیدم . و بهتر از اون کامنتهائی هست که نشون میده همه نظر منو دارن. در رابطه با تز دکتری و حل کردن یکی از معضلات کشور باید بگم من در پایان نامه لیسانسم هیچ معضلی رو حل نکردم و فقط روش تحقیق رو یاد گرفتم. و الان میتونم به جرات بگم که من یک محقق هستم. و از وقتی یه سر به پتروشیمی شیراز زدم مشکلات فراوانی رو دیدم که به وجود من نیاز داره. اما در دانشگاهها نیازی به وجود من نیست.
سلام.من لیسانس محیط زیستم.میخواستم در مورد قبولی در رشته ارشد محیط زیست منو راهنمایی کنید.آخه منبع و جزوه خوبی ندارم واسه ارشد خواهش میکنم زودتر جواب بدین.میخوام امسال قبول شم.چیکار کنم؟
به نظرم رفته رفته جامعه داره به سمتی حرکت می کنی که “درک” رو با ارزش تر از “مدرک” بدونه بر خلاف گذشته
عه ما تداخل اسمی داریم. آقا قبول نیست!
متن زیبایی بود.
-من لیسانس مهندسی شیمی ام رو از دانشگاه تهران گرفتم. دانشجویی معمولی بودم یعنی درس می خونم و جزو یک سوم بالای کلاس بودم ولی عاشق علم و دانش نبودم. از دبیرستانش هم نبودم یعنی فکنم نبوغ ریاضی و مهندسی آنچنانی هم ندارم ولی یه ویژگی بارز دارم: پشتکارم فوق العاده است! چیزی رو بخام تا حد مرگ براش تلاش می کنم.
-2 سال بعد از تموم شدن لیسانس وقت تلف کردم برای اپلای برای ادامه تحصیل اونور آب و بعدشم وقتی نشد خوندن برای کنکور. هدفم از رفتن خارج تکون دادن مرزهای علم و دانش نبود ابدا! می خواستم برم یه زندگی جدید رو تجربه کنم. من عاشق تجربیات تازه ام. به زبان ساده می خواستم به بهانه ی درس برم خارج نه برای موندن برای دیدن! بعد مشکلاتی پیش اومد نشد.
-دیدم بیکارم و همه ی دوستام رفتن ارشد( حتی یک نفر هم نبود که نره!) حوصله ی سرکار رفتن هم نداشتم و از طرفی آنقدر دوران لیسانس بهم تو دانشگاه خوش گذشته بود که دلم نمیومد ترکش کنم.نشستم خوندم برای کنکور ارشد و از اونجای که وقتی دست به کاری می زنم و تصمیم می گیرم انجامش بدم، سنگ تموم میذارم، رتبه ام تک رقمی شد در حالی که روز اعلام نتایج همش انتظار رتبه ی حدود 200 داشتم که برم دانشگاه تهران پیش دوستام. منم که عاشق تجربیات تازه، شریف رو انتخاب کردم در حالی که هنوز هم که سال اول ارشدم تموم شده خودمو هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ عشق به علم و تحصیل اصلا یه شریفی نمیدونم.
-الان که فقط تز ارشدم مونده دیگه باید برای آینده ام تصمیم بگیرم. دلم می خواد برم و زندگی اونورآب رو تجربه کنم. در خودم میبینم که هنوز درس بخونم ولی قطعا اگه برم خارج برای تحصیل یعنی اپلای کنم، برای یک فوق لیسانس دیگه میرم. حوصله ی دکترا خوندن ندارم. از طرفی اگه بمونم اینجا باید برم سر کار ( به هیچ وجه به دکترا خوندن چه اینجا چه اونجا فکر هم نمیکنم) و راستشو بخاید می ترسم. از تعهد و مسئولیت کار می ترسم. می ترسم از پسش بر نیام.
-من عاشق محیط دانشگاه ام. شاید یکی از دلایل مهمی که رفتم ارشد همین بود. می خواستم دانشجو بمونم. حسشو دوست دارم نه علمشو! می دونم بده چون اینجوری جای یک نفر مفیدتر رو می گیرم توی دانشگاه ولی خب نمی تونم بگم استحقاق اینجایی که هستم ندارم چون براش زحمت کشیدم.
-ولی فکر کنم یه کیس خاص باشم:) آدمی که عشق علم و درس نیست ولی عاشق دانشگاه و دانشجویی است!
دوست داشتم این رو یکجا بنویسم چون نمی تونم به خیلی ها بگمشون.
ممنون