دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

نه سالگی متمم

از نخستین سالی که متمم راه افتاد، هر سال دوم بهمن، مطلب کوتاهی دربارهٔ متمم نوشته‌ام. اسم‌شان را می‌شود گذاشت گزارش‌های تولد متمم (این مطالب). سال گذشته به جای نوشتن یک مطلب، در این روز یک فایل گفتگوی چند ساعته منتشر شد.

امسال هم برنامهٔ دیگری داشتیم که با آوار غمی که بر سرمان فرود آمده، نه مناسب بود و نه معنا داشت. بنابراین صرفاً چند خط می‌نویسم تا این‌جا باشد، و یادم و یادمان بماند که این روزها بر ما چه می‌گذشت. پیشاپیش از این که کامنت‌های این نوشته را – بر خلاف همهٔ سال‌های گذشته – می‌بندم، عذر می‌خواهم. از یک سو نوشتن پیام‌هایی از جنس تبریک – که معمولاً زیر چنین نوشته‌ای ثبت می‌شود – در شرایط فعلی چندان معنا ندارد. از سوی دیگر، چون این روزها مشغول نگارش موازی چند مطلب در روزنوشته هستم و بحث‌ها و کامنت‌های آن‌ها قطعاً مهم‌تر است، می‌ترسم که آن بحث‌ها لابه‌لای کامنت‌های این مطلب، گم شوند.

نزدیک به یک دهه پا در راه

متمم در نُه سال گذشته، همواره ارزش‌های یکسانی داشته و آن‌ها را تا کنون حفظ کرده است. البته اصرار بر حفظ ارزش‌ها و افتخار بر تغییرناپذیری آن‌ها، ادعای تهی‌مغزان و ناپختگان است. ارزش‌ها هم می‌توانند تغییر کنند و تنها تفاوت‌شان با استراتژی، تاکتیک، برنامه، اقدام و هدف، این است که دیرتر از همهٔ آن‌ها تغییر می‌کنند. دانشجویانی که هفده یا هجده سال قبل سر کلاس‌های استراتژی من نشسته بودند و امروز هم بعضاً در جمع متممی‌ها هستند، به خاطر دارند که همواره می‌گفتم نگویید «ارزش‌ها هرگز تغییر نمی‌کنند» بلکه بگویید «ارزش‌ها دیرتر از چیزهای دیگر تغییر می‌کنند.»

بنابراین اشاره به ثابت ماندن ارزش‌های ما در این نُه سال، صرفاً از جنس توصیف است و نه چیزی دیگر.

ترویج اندیشیدن، یکی از مهم‌ترین ارزش‌های ما بوده و هست. و وفاداری به این ارزش، در فضایی که سال‌هاست فکر نکردن در آن «عادی‌سازی» شده، خرق‌عادت کم‌هزینه‌ای نبوده است.

نگاه به افق‌های دور، ارزش دیگر ما بوده و همواره این باور بوده‌ایم که عمیق‌ترین شکل آموزش، اثربخشی خود را در افق بلندمدت جستجو می‌‌کند. آموزش، اگر در پی اثربخشی سریع باشد و بکوشد محصولش، فردا و پس‌فردا در مغز یا جیب دانشجو دیده شود، خود را عقیم و سترون کرده است.

استقلال، ارزش دیگری بوده که به زحمت فراوان بر آن وفادار مانده‌ایم و در دورانی که بسیاری از فعالان این جامعه، از کسب‌و‌کارهای بزرگ تا مجموعه‌های کوچک، بر خود می‌لرزیدند که مبادا پرده‌ها برافتد و ذی‌نفعان و سهامداران‌شان آشکار شوند، سرمان را با غرور بالا گرفتیم، هر چند که هزینهٔ این استقلال در طول این یک دهه، گاهی سرخ نگه داشتن تصنعی صورت‌مان بوده است.

حتی من هم نگویم، حدس زدن این که متمم بارها از این‌جا و آن‌جا پیشنهاد مشارکت و سرمایه‌گذاری و مانند این‌ها دریافت کرده، دشوار نیست. با این حال، رشدِ کُندِ ارگانیک را بر رشدهایی از آن دست، آن هم در کاری که بنیاد آن بر ترویج و تزریق اندیشیدن است، ترجیح داده‌ایم. می‌دانم که همیشه عده‌ای هستند که بگویند «می‌شد آن پول را بگیرید و به این شکل یا آن شکل خرج کنید…»، قطعاً اگر قصدمان چنین بود، زبان و قلم من در توجیه و «سفیدنمایی» چنین تصمیمی، ناتوان نبود. اما می‌دانستیم که آموزش، به این شکلی که ما تعریف کرده‌ایم و با هدفی که ما دنبال می‌کنیم، نباید با معیارهای سودآوری و مقیاس‌پذیری سنجیده شود و چگونه بدهکار شدن به دیگرانی که داده‌شان «پول» و ستاده‌شان – در خوش‌بینانه‌ترین حالت – «سود» است، می‌تواند ما را از مسیرمان منحرف کند. اکنون پس از این همه سال، از روسفیدی‌مان مغروریم. در این تصمیم، نباید نقش سمیه تاجدینی هم فراموش شود. چرا که من به تنهایی، حق و اختیار چنین تصمیم بزرگی را نداشته‌ام.

اصالت محتوای آموزشی، ارزش دیگری بوده که هنوز هم به آن وفاداریم. اصرارمان بر این بوده که روی «ضعف زبان مخاطب» سرمایه‌گذاری نکنیم و چیزی فراتر از این‌ها را ببینیم. اثرات آن تلاش، امروز مشهود است. این که بخش قابل‌توجهی از جامعهٔ‌ متممی‌ها که به کشورهای مختلف مهاجرت کرده و در دانشگاه‌ها و شرکت برتر دنیا مشغولند، به رغم دسترسی به منابع روز دنیا و امکان مطالعه به زبان انگلیسی، هم‌چنان متمم می‌خوانند، باعث افتخار ماست.

تلاش دیگرمان این بوده که متمم، موضع داشته باشد. ما مانند رسانه‌های خبری نبوده و نیستیم که هر چیزی را منتشر کنیم و زیر آن بگوییم «ما امکان اعتبارسنجی مستقل نداریم». یا مانند برخی سایت‌ها که ده‌ها مقاله و مطلب ناسازگار را به عنوان خبر یا تحلیل منتشر می‌کنند. یا پلتفرم‌هایی که گاه دو کتاب یا دورهٔ آموزشی را که محتوای متعارض دارند، هم‌زمان و در کنار یکدیگر عرضه می‌کنند. کاری که البته پلتفرم‌ها به علت ماهیت‌شان گریزی از آن ندارند. ما کوشیده‌ایم موضع داشته باشیم و این را بد ندانسته‌ایم. این موضع داشتن، کمک کرده یکپارچگی مبنا را در عین تنوع محتوا حفظ کنیم. مثلاً علم و روش علمی را ترجیح داده‌ایم. اعتبار منابع برایمان مهم بوده است. هیچ نامی را – هر چقدر هم بزرگ – آن‌قدر محکم و قابل‌اتکا ندیده‌ایم حرفش را بدون سند، حقیقت فرض کنیم. نظرها و عقیده‌ها را تا حد توان، جدا از فکت‌ها بررسی کرده‌ایم و کوشیده‌ایم متمم یک پیکرهٔ منسجم باشد و نه توپی چهل‌تکه از کتاب و مقاله و درس و نقل قول.

رابطه با جامعه و مخاطبان

تحولات جامعهٔ ما طی ماه‌های اخیر، چشم‌گیر بوده است. «چشم‌گیر» را آگاهانه و عامدانه به کار می‌برم. چون این تحولات، در طول زمان وجود داشته و به تدریج طی روندی طولانی شکل گرفته است. با این حال – به خاطر ضعف در بستر رسانه‌ای، محدودیت ابزارهای نظرسنجی، فراهم نبودن فرصت برای بیان بی‌قید و شرط انتظارات و خواسته‌ها – کمتر به چشم آمده است.

موضع ما در متمم، در برابر تحولات جامعه در تمامی این سال‌ها یکسان بوده است. ما بر این باور بوده و هستیم که نمی‌توان به جامعه امر و نهی کرد. باید تابع جامعه بود و نه متبوع آن .جامعه مسیر خود را می‌رود و هر فرد، نهاد و مجموعه‌ای، صرفاً می‌تواند تصمیم بگیرد جایگاهش در مسیر حرکت امروز و فردای جامعه، چیست و کجاست.

ما هم بر این اساس، در حد فهم خود، و البته با مراجعه به روندهای مشابهی که در نقاط دیگر تاریخ و جغرافیا تکرار شده‌اند، در تمام این یک سال‌ها کوشیده‌ایم با «نیازهای فردا» همراه و همسو شویم و جایی ایستاده باشیم که مسیر فردای جامعه از کنار ما بگذرد. تأکیدمان بر ترویج تفکر سیستمی، تفکر استراتژیک، توجه به مدیریت منابع، تقویت نگاه نقادانه، شناخت بهتر مفاهیم و واژه‌ها، حرف زدن و تحلیل آگاهانه، بررسی لایه‌های عمیق‌تر رویدادها، ترویج نگاه علمی، گسترش کارآفرینی، تکیه بر ارزش‌آفرینی و ده‌ها محور دیگر که به شکل صریح و ضمنی در تدوین درس‌های متمم لحاظ شده‌اند، همگی به این امید بوده که شاید این آموخته‌ها، برای فردای کشور به کار بیایند.

مجموعهٔ انتخاب‌ها و تصمیم‌های این سال‌ها، کم‌هزینه نبوده و در برخی موارد، باید سال‌ها بگذرد تا فضا برای حرف زدن از این هزینه‌ها فراهم شود. در مورد ارزش دستاوردها هم، ارزیابی و ادعایی نداریم. اما یک چیز را می‌دانیم و آن این که هر جا خطا یا ناکارآمدی بوده، «لغزش در قضاوت مصداقی» بوده و نه «عدول از اصول اخلاقی.»

اگر حاصل همهٔ آنچه در این سال‌ها کرده‌ایم این باشد که با دیدن تصویر نحس «اساتیدی که در برخی دانشگاه‌ها، مانند روبات، برای صندلی‌های خالی درس دادند» یاد ما نیفتاده باشید، خود را موفق می‌دانیم؛ چه آن‌که متأسفانه این تصویر، به گمان ما، در صنعت، آموزش، سیاست، اقتصاد، فرهنگ، بروکراسی و سایر وجوه زندگی اجتماعی ما ایرانیان، مصداق‌های فراوان دارد.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


دیدگاه‌های این مطلب بسته شده است.

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser