خانه » دروغ سفید: بیایید اعتراف کنیم…

دروغ سفید: بیایید اعتراف کنیم…

توسط محمدرضا شعبانعلی
دروغ سفید

در سالهای گذشته، در بخشی از کلاسهای مذاکره و ارتباطات، از دروغ حرف می زدم و در مورد نحوه مواجهه با آن صحبت می کردم. دروغ ها را به دو گروه تقسیم میکنند: دروغ سیاه  و دروغ سفید. دروغ سیاه دروغی است که با گفتن آن به زندگی فرد دیگری آسیب می زنیم. مثلاً فردی که به همسر خود خیانت میکند اما به او میگوید که هنوز عاشقانه دوستش دارد. شرکتی که درآمد سرشار دارد اما در اظهارنامه های مالیاتی، خود را ضررده معرفی میکند. کسی که از شرکت خود دزدی میکند ولی کس دیگری را برای این دزدی متهم می کند.

دروغ سفید

دروغ سفید دروغهایی است که برای آسیب به دیگران گفته نمی شوند. در جاده با سرعت 50 کیلومتر در ساعت رانندگی میکند اما در جمع دوستان میگوید که کمتر از 120 کیلومتر در ساعت نمیرود. روزی یک صفحه کتاب میخواند اما در حضور دیگران میگوید اگر کمتر از ده صفحه در روز بخوانم نمیخوابم! هر روز تا ساعت 11 صبح خواب است اما میگوید: من از هفت بیدار هستم! و …

چند روز اخیر که کتابهای پل اکمن را بیشتر و دقیق تر میخواندم جمله ای نظرم را جلب کرد:

«من دروغهای سیاه را بخشودنی می دانم چون انسانها به دلیل حفظ منافع خود و در تلاش برای پیروزی در تنازع برای بقا، همنوعان خود را فریفته اند. این نوع دروغ حتی در رفتار حیوانها نسبت به همنوع خود نیز مشاهده میشود. اما دروغ سفید نابخشودنی است. این دروغ انسانها را به پرتگاه نابودی می برد».

بیشتر و بیشتر خواندم و دیدم راست میگوید. ما با دروغ سفید دیگران را فریب نمیدهیم بلکه خود را فریب میدهیم. به اندازه ای که تصویر بیرونی ما با واقعیت درونی ما تفاوت دارد، دچار تعارض و استرس و تنش میشویم. به همان اندازه وادار میشویم در مواجهه با دیگران نقاب بر چهره بزنیم و به همان اندازه از تحقق برنامه های توسعه تواناییهای فردی خویش، جا می مانیم.

اگر من روزی یک صفحه کتاب میخوانم و خود را متعهد کنم که در حضور دیگران نیز همین حرف را بزنم، زودتر به افزایش میزان کتابخوانی خود تشویق میشوم. اگر روزها ساعت 11 از خواب بیدار میشوم و این را به دیگران نیز بگویم، انرژی من برای بیدار شدن در ساعت 9 افزایش می یابد و به دیگران هم میتوانم با افتخار بگویم: «اخیراً هر روز 2 ساعت زودتر بیدار میشوم».

اما کسی که ساعت 11 بیدار میشود و به همه میگوید ساعت 7 بیدار است، حتی وفتی دو ساعت از خواب خود کم میکند (و 9 صبح بیدار میشود) دو گزینه برای دروغ گویی سفید پیش رو دارد:

گزینه اول: همچنان به همه بگوید ساعت 7 بیدار میشود (پس هیچ جایزه ی بیرونی برای این تلاش دریافت نمیکند و بی انگیزه میشود)

گزینه دوم: از این به بعد به همه بگوید: من ساعت 5 از خواب بیدار میشوم (و به این صورت در باتلاق دروغ سفید بیش از قبل فرو میرود و عزت نفس او نیز خدشه دار میگردد)

بیایید با هم قرار بگذاریم هیچوقت دروغ سفید نگوییم. اثرات این دروغ از هر نوع دروغ سیاهی بدتر است.

اعتراف من: من مدتهاست در هفته یک یا دو صفحه کتاب مینویسم اما هنوز به عادت قدیم به همه میگویم شبی یک صفحه مینویسم (هفت برابر واقعیت!) تا به دروغ تصویر یک نویسنده حرفه ای را حفظ کنم. از این به بعد این دروغ سفید را نخواهم گفت.

شما هم اگر جرأت اعتراف داشتید، کامنتهای این پست میتواند یک نقطه شروع باشد… بنویسید…

———————————————————————————————

پی نوشت: با مراجعه به پست‌های قدیمی این سایت، احساس می‌کنم که برخی از آنها نیاز به ویرایش دارد. یا آن زمان به اندازه‌ی کافی روی آنها بحث نشده و یا نیاز روز هستند یا الان فرصت و دانش بیشتری دارم تا در کامنت‌ها به بحث در موردشان بپردازم. گهگاه، آنها را به قسمت بالای سایت منتقل می‌کنم تا فرصتی برای خواندن و بررسی و بحث بیشتر باشد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

150 دیدگاه

M.H.B ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۸:۴۳

نمی دونم چرا اینقدر این موضوع ذهنم رو درگیر کرده(احتمالا به خاطر این هست که خودم درگیرش هستم و هزینه های زمانیش رو می دونم ) که زندگی زمان دانشجویی شما که همراه با کار در سطح بالا(از نظر زمانی) و درس خوندن خوب باشه( به اندازه ای که جزو رنک ها و نفرات اول دوره خود بشید) هم می تونه یه دروغ سفید باشه …

پاسخ
مریم1992 ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۵:۱۷

محمدرضا منم حسابی عذاب وجدان گرفتم، آخرین دروغه سفیدی که گفتم این بود که وقتی بابا و مامانم ازم پرسیدن که وضع درس خوندنم چطوره؟ گفتم که حسابی دارم درس میخونم ، در حالی که اصن اینطوری نبود!!!!!!
البته این دروغ فقط واسه این بود که اونا ناراحت نشن ، نه بخاطر خودم………….آخه وقتی بقیه دقیقا همون سوالو ازم میپرسن ،خیلی راحت میگم که نخوندم..!!!!!
حالا محمدرضا! این دو جبهه متفاوت من در برابر یه موضع مشترک ، یعنی اینکه دروغه من خاکستریه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!

پاسخ
rezaA ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۳:۳۳

اقا ی پیشنهاد..واسه شب یلدا ی ازون کافه هایی که شما هم میاید و میشه همه نظر بدن بزارید..یادمه تو اون وبلاگتون ی شب یلدایی چنین کاری کرده بودید..فکنم جالب باشه ها…

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۳:۵۶

خیلی پیشنهاد خوبیه. شب یلدا دقیقاً کی بود؟

پاسخ
سپید ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۰:۰۱

عالیه عالی،مرسی از پیشنهاد آقا رضا،میشه شنبه 30 آذر،یعنی موافقید؟ 🙂

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۰:۴۰

فردا صبح چک می‌کنم اگر تهران باشم این برنامه رو می‌گذاریم. 🙂

پاسخ
دوست یک ساله اما قدیمی! ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۸:۳۲

من از اول آذر میخواستم که چنین پیشنهادی بدم ،اما گفتم اگه بگم قبول نمیکنید،به دلایلی!اماالان خوشحالم که دیگردوستان گفتن و موافقت و استقبال هم شده.امیدوارم که تهران باشی و وقت داشته باشی تا یه مهمونی حسابی راه بندازیم.من ازالان قول میدم که انار و پرتقال و چای هل با من 🙂 فال حافظم خودم باز میکنم .
من انار و حافظ آوردم ،تو هم چایی بریز،
آی میچسبد شب یلدا هل و چای و نبات…

پاسخ
دوست یک ساله اما قدیمی! ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۸:۴۳

امیدوارم تو مهمونی راهم بدین

پاسخ
سارا نعمتی ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۳:۰۴

سلام. اقای شعبان علی ، مثلا اینکه من اصلا الان اوضاعام خوب نیست و از خودم راضی نیستم و اما یه چیزی ته دلم بهم میگه که اوضاعام بهتر میشه ، در صورتی که نمیدونم که چه طور وچه موقع؟ این حسم میتونه، یه دروغ سفید باشه که احساسم داره به من میده؟ اصلا احساسات ماهم میتونه به ما دروغ سفید بده ؟

پاسخ
آرام ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۴۶

یادم نمیاد آگاهانه دروغ سیاه گفته باشم شاید سه چهار بار در کل… اما گاهی امکان اینکه از آدم برداشت دیگری صورت بگیره وجود داره.
اما دروغ سفید خیلی گفتم
بیشتر برای مخفی کردن ناراحتی خودم و ناراحت نشدن کسانی که برام مهم بودن یامثلا حفظ آبرو با نگاه بلندمدت که برام ضرر هم داشت.مثلا من با نیت مصلحت اندیشی جمعی یک سختی رو تحمل کردم ولی وقتی امکان ادامه نبود و مشکل خودش رو نشون داد باور سختیهایی که کشیده بودم برای کسانی که درجریان نبودند و با صحنه آخر مواجه میشدند خیلی مشکل بود.یک نوع قهرمان بازی داشتم که خیال میکردم من به تنهایی از پس مشکل برمیام و بهتره دامنه ش گسترده نشه.

پاسخ
محسن رضایی ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۲۷

فکر میکنم دکارت باشه که میگه : ازین ناراحت نیستم که بهم دروغ گفتی.ازین ناراحتم که دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم…

پاسخ
عظیمه ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۲۴

جالب شد!
با اینکه در کلاس هم توضیح داده بودید اما خاطرم نمونده بود…
باید بهش فکر کنم. 🙂

پاسخ
مریم ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۰۲

سلام استاد،
دو نکته:
اول اینکه، خیلی دیر برنامه سمینار مذاکره برای کارآفرینان رو اطلاع دادید. برنامه روز شنبه‌م رو زودتر از اون بسته بودم! حیف شد که از دستش دادم.
دوم اینکه، چون نمی‌تونستم تو خبر اعلام این سمینار پست بزارم، اومدم زیر آخرین روزنوشته‌تون کامنت بزارم که متوجه شدم این آخرین روزنوشته‌تون هنوز تو لیست صفحه نخست سایت قابل دیدن نیست (شایدم اشکال از من باشه!)
آرام و پیروز باشید

پاسخ
مریم ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۰۶

و کاملا موافقم که دروغ سفید آدم رو از درون داغون میکنه، ظاهر موجه که بعد از مدتی خود آدم رو هم فریب میده! منم بهش مبتلا هستم…

پاسخ
ندا ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۱:۲۶

سلام
آخ چقدر این پست ،حرف دل این روزهای منه
حتی هفته پیش ،رفتم مشاوره،چون واقعا خسته شدم .اگه عادت شده باشه ترک کردنش خیلی سخته.
چون کمال گرا هستم ، هر آنچه دوست دارم باشم رو بیان میکنم و کم (یا اصلا )دوستی ندارم که در مورد آنچه هستم بداند.
راستش اینقدر واسه ثابت کردن دروغ هایی که گفتم دویدم که الان توان راه رفتن ساده رو هم ندارم.

پاسخ
خسرو ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۰:۴۶

سلام گل پسرا شاخ شمشاد باطن برف وجود طلا اعتراف : 7 سال پیش یک دروغ سفید گفتم تا تابستون امسال مهمون دولت بودم دیگه هیچوقت دروغ نمی گم اصلا راسیتش می ترسم دیگه دروغ بگم وحشت دارم

پاسخ
مهسا ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۰:۴۱

من نامزدی دارم که دوستش دارم اما فقط باندازه 50% ظرفیت قلبم برای دوست داشتن. ولی بهش میگم عشق من!
دلم میخواد حقیقتو بهش میگم اما میترسم قلبش بشکنه، یا بامن نمونه
دلم میخواست میتونستم عاشقش باشم اما نمیتونم
حس میکنم دارم بخودم هم خیانت میکنم
اما خودمو اینطوری راضی میکنم که حتی اگه عاشقش بودم بعد از مدتی این عشق کمرنگ میشد
و اینکه اینطوری راحتترم و دلتنگیا و نوسانات عشقو تجربه نمیکنم
و اینکه خیلی بعیده بتونم بعد از تجربیاتم!، دوباره عاشق بشم

پاسخ
رها معتمد ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۹:۵۰

منم دروغ سفید زیاد دارم و اتفاقا تو این چند سال اخیر فهمیدم که چقدر این دروغ‌ها آرامش حقیقی رو از آدم میگیره و کم کم خودم هم میمونم و شاید چند سال دیگه متوجه بشم که حتی خود واقعیم رو گم کردم!
یک اعتراف: من اصلا با یک اسم جعلی کامنت میزارم. یعنی اصلا اسمم رها معتمد نیست!
از یه طرف، حاضر نیستم سکوت کنم از طرف دیگه، جرات نوشتن با اسم خودم رو هم ندارم. جالبه که گاهی اوقات جرات نوشتن با این اسم مجازی رو هم ندارم و بدون نشون می‌نویسم! نمیدونم چرا اینقدر می‌ترسم.
احساس میکنم اگر بشناسیم باهام راحت نیستی.
اتفاقا موثرترین و حقیقی‌ترین نظراتم رو بدون نام می‌نویسم. باورتون نمیشه اگر بگم در مقابل بعضی‌هاشون عکس العمل‌های عالی و تا عمق وجود صمیمانه ازتون گرفتم…
استاد عزیز شرمنده‌ام و متاسف و ناراحت ……..

پاسخ
آرزو ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۹:۳۶

سلام
دروغ دروغه نگیم

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۳۵

وقتی می‌گیم همه‌ی دروغها بد هستند و نگوییم. معناش این نیست که جامعه بهتر می‌شه. معناش اینه که از فردا همه‌ی دروغ‌ها رو خواهیم گفت!
همین اتفاقی که در جامعه افتاده.
روش حل مشکلات اینه که اونها رو تفکیک و تجزیه کنیم آرزو.
بگذار یک مثال بزنم: خیانت در رابطه‌ی عاطفی
اینکه بگیم خیانت بده. بد. بد. بد. خیلی بد. شیطون از خیانت خوشش می‌آد. خاک بر سر خیانت کار. بد. حرام. بد!
خوب میشه همین فرهنگ امروز ما که همه به هم خیانت می‌کنیم و …
برای حلش باید طبقه‌بندی و تحلیل بشه:
خیانت حداقل دو جوره: خیانت اقتصادی (مالی)‌و خیانت (عاطفی)
خیانت عاطفی می‌تونه در روابط زن و مرد باشه یا در روابط دوستانه (مثلاً دو همکار)
در روابط زن و مرد می‌تونه از نوع ذهنی باشه (مثلاً خیالپردازی و اسمتناء) و یا فیزیکی
خیالپردازی می‌تونه تفننی و موردی باشه یا مکرر و دائمی
و…
حالا من می‌گم مراقب خیانت‌های خیالپردازانه‌ی مکرر با تصویرسازی شفاف باشید به این دلیل و آن دلیل و …
یکی بیاد بگه: خیانت کلاً بده!
خوب اگر این کلی گویی‌ها کاری می‌کرد که تا حالا کرده بود! ما به جزئی گویی نیاز داریم!

پاسخ
میلاد ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۱:۳۶

1) یک نظری به این ویدیو بندازید : http://www.ted.com/talks/pamela_meyer_how_to_spot_a_liar.html
خوشبختانه زیر نویس فارسی هم داره برای دوستانی که متوجه کل مطلب نمی شوند.

اما 2) بر خلاف نظر شما محمدرضای عزیز متاسفانه جزئی گویی نیز مشکل اخلاق را حل نمی کند. آنچه مانع از گفتن دروغ می شود سطحی از تعهد است که می توان ایمان نامیدش. ایمان به اینکه جز راست نباید گفت و آنچه از سنن منسوخه تحت عنوان دروغ مصلحتی به ارث رسیده میراثی جز انحطاط اخلاقی جامعه ای که در تلاش برای گسستن از این سنن است نگذاشته است.
هرچند گفتگو (discourse) می تواند منشا تغییر در امور اخلاقی شود (نه جزئی گویی). این گفتگو از سطح ساده و عام شروع شده و منوط به درک افرادی که در این گفتگو مشارکت می کنند می تواند عمق یابد تا آنجا که منجر به تغییر رفتار شود. اما این گفتگو تنها زمانی که منجر به تقلیب شرکت کنندگانش نگردد نفوذ و اثر نمی یابد و نفوذ و اثر جز به ندای حقیقی نیست که راست گو ولو کفر باشد.

دروغ سفید به هر دلیلی که گفته شود، ما را آماده پنهان کردن حقیقت می کند و این پنهان سازی حقیقت ما را متوهم می کند. لازمه اهتراز از آن شجاعت، و تعهد (ایمان) به حقیقت است.
ممنون از وبسایت

پاسخ
آرزو ۲۶ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۲

بله درسته.
ممنون که همه چیو کامل یاز میکنین و توضیح میدین.

پاسخ
مسعود ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۸:۴۸

جالب و قابل تامل.. دروغ سفید
برعکس اسمش که در لحظه حس می کنی خب این چندان آسیب زا نیست..
دروغ سفید من: حالم خوبه بنابراین احتمالا امکانهایی که برای خوب شدنش هست رو از دست میدم!
البته مطمئن نیستم این قبوله یا نه رئیس پست جواب بده؟

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۳۶

منم این دروغ رو گاهی به خودم می‌گم مسعود. هزینه‌اش رو هم مثل تو پرداخت می‌کنم گاهی! هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت

پاسخ
سمانه عبدلی ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۸:۱۲

بزرگترین دروغهای زندگی را نه به خانواده، نه به دوست، نه به عشق خود گفته ایم.

بزرگترین دروغهای زندگی را به « خود »گفته ایم.

اما زندگی گاه به جایی میرسد که باید به خودمان دروغ بگوییم. مصلحتی، شاید!

گاه بهتر است به خود دروغهایی بگوییم که باورپذیرند تا راستهایی که نمیتوانیم باورشان کنیم.

دلم میخواهد روبروی خودم بایستم در آینه.

دروغ بگویم. بزرگ. بزرگ. بزرگ. آنقدر بزرگ که خودم هم به سختی باورش کنم.

امروز میفهمم حرف آن معلمم را که میگفت:

تو من را فریب دادی و من نفهمیدم،

اما نمیدانم روزی برسد که بتوانی خودت را هم با تمام وجود فریب دهی یا نه.

آخرین درس در تکامل انسانی، فریب دادن خویشتن است.

ورنه، درک حقیقت فضیلت دشواری نیست.

***از وبلاگ فقید! « برای فراموش کردن ».در حال حاضر برای من همین اندازه اعتراف کردن کافیه.اما
از یک « توهم وحشی » خواهم نوشت….

پاسخ
علی ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۷:۵۶

محمد رضای خوبم…
من الان 4 ساله دارم به عزیزترین کسانم دروغ می گویم. خیلی سخته که برای نشکستن دل دیگران، آنهائی که دوستشان داری و آرامش آنها برایت مهمه ، مجبور باشی دائماً داستان بسازی و دروغ بگی . نمی دانم این دروغ چه رنگیه، ولی گفتنش نه تنها عزت نفسم را کم نکرده بلکه احساس قدرت میکنم، چون غمهای بزرگ را با دروغ های کوچک به تنهایی تحمل کردم.

پاسخ
ﻣﺤﻤﻮﺩ ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۷:۴۱

ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺿﺎ ﺟﺎﻥ ﺳﻼﻡ
ﭼﺮﺍ ﺳﻤﯿﻨﺎﺭ ﺭﻭ ﺷﻨﺒﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﺍﻭﻧﻢ ﺻﺒﺢ ؟!
ﺍﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ… ﻋﺼﺮﯼ …
ﺩﺭ ﻫﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺵ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻡ

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۳۸

محمود جان. برای دانشجوهای دانشکده مدیریت بوده و به عنوان بخشی از کلاس.
بعد دیدیم صندلی خالی هست و میشه مهمون دعوت کرد گفتیم به بقیه بگیم بیان!

پاسخ
شاگرد کوچک تو ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۶:۲۳

باور کن چیزی یادم نمی آید! می دانی من بیشتر وقتها از راستگوئی و نگفتن دروغ های سفید آسیب دیدم!!!

پاسخ
امیر ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۹

خیلی باحالی مهندس

پاسخ
شهرزاد ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۷

میدونی… به نظر من وقتی بتونی عاشق هستی ،باشی و از خودت رها بشی اونوقت توی فرهنگ لغتت چیزی به اسم دروغ نمی شناسی، چه برسه به اینکه سفید باشه یا سیاه. تو کاری رو می کنی یا حرفی رو می زنی که دلت میگه و مطمئنی که او هیچ گاه اشتباه نمی کنه…

پاسخ
محمد ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۳

استاد ،من همیشه به دوستام می گم محمدرضا شعبانعلی دوست صمیمی من ، این دروغ اصلا؟ اگه دروغ چه رنگیه؟

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۵

محمد این به نظرم اصلاً نمیتونه دروغ باشه.
چون تو که اینجا سر می‌زنی و حال من رو می‌پرسی و هر وقت هم که کاری داشته و باشی و حرفی بزنی (مثل الان)‌ من کنارت هستم 🙂

پاسخ
فائزه ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۵

به به! خورشید دراومد 🙂

با این اوصاف که شما نوشتید گاهی دروغ سفید میتونه مثبت و کارساز باشه
مثلا اگر تلقین مثبت در دراز مدت در مورد صفتی که در ما نیست رو بشه دروغ سفید در نظر گرفت؛ به نظر من میتونه مفید باشه.

پاسخ
هادی ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۳:۳۴

منم خیلی وقته با این قضیه درگیرم
بعضی وقتا که با دوستام حرف میزنم آنچنان میگم من این مطلبو از فلان سایت یا فلان کتاب خوندم که دوستام کلی مجذوب میشن غافل از اینکه نه سایتی وجود داره و نه کتابی . . .

پاسخ
سپید ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۵

اعتراف صادقانه : دقیقا سه روز پشت سر هم به دلیل شب بیداری نتونستم به موقع بیدارشم و به باشگاهم برسم ولی به مربی نگفتم خواب موندم گفتم نرسیدم بیام !! در صورتی که قبلا پیش اومده که دیر برسم ولی صادقانه بگم خواب موندم!
ولی انصافا خیلی به ندرت پیش میاد مثلا وقتی بهم میگن کوه کجاها رفتی میگم دماوندم رفتم ولی هنوز د دماوند تموم نشده میگم البته تا بارگاه سومش و موفق به صعود کامل نشدم!

محمدرضا جان چیزی نگفتن اگر باعث ذهنیت اشتباه دیگران بشه جز رسته ای از دروغ محسوب میشه؟مثلا این که تو انقدر درباره یکی از اعضای خانوادت چیزی نگی که دیگران فک کنن تو اصلا پدر ،یا مادر نداری ؟! یا مثلا صرفا بخاطر حجابت فک کنن یه مذهبیه افراطی!! یا کلا رفتاری از ما که باعث ذهنیت اشتباه دیگران بشه!

پاسخ
عسل ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۴

یادم نمیاد دروغ سیاه گفته باشم تا حالا
دروغ سفید رو شاید ترس از مورد بازخواست قرار گرفتن ، مسخره شدن یا …. میگم و قبلا بیشتر و الان خیلی وقته سعی کردم کمش کنم ، چون فکر میکنم برای چی باید دروغ بگم؟ من همینی که هستم هستم ، برای چی باید خودمو پنهان کنم

اولین و عمده ترین دروغ سفیدم در مورد مکان هاست! همه فکر میکنن من یه جام ( مثلا دانشگاه یا سرکلاس یا …) ولی در واقع یه جای دیگه ام
یک موردش همین ساعت خواب! من ساعت 6 صبح بیدارم ، ولی در واقعیت هر وقت خسته نباشم بیدار میشم ممکنه 5 صبح باشه ممکنه 2 بعد از ظهر!
در مورد درس خوندن هم دروغ سفید خیلی میگن نمونه اش همین الان! همه فکر میکنن تو اتاق دارم با کامپیوتر درس میخونم ولی دارم با کامپیوتر وبلاگ میخونم!
اهان یه سری دروغ سفید دیگه هم دارم که وقتی میگم که نمیخوام به کسی حقیقت رو بگم و اون طرف اصرار میکنه که چیزی که بهش ربط نداره رو بدونه! یه چیز الکی میگم که از شر خودم بازش کنم

پاسخ
الهام ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۰

من چند سالی میشه که این دروغ سفید رو کنار گذاشتم و این باعث شده که خیلی راحت تر زندگی کنم. در واقع یه جوری با خودم، تواناییهام، وضعیت اقتصادیم، خانواده و… کنار اومدم، که در نتیجه الآن ارامش بیشتری دارم.
پذیرفتم که انتخاب خیلی چیزها مثل خانواده و… در اختیار من نبوده و همین طور پذیرفتم که قرار نیست من الزاما بهترین باشم.

پاسخ
آوا ۱۱ آبان، ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۴

به نظر من دروغ سفید هم به دیگران آسیب میرسونه آنهم از نوع روحی. هم اتاقی ای داشتم که مدام از خودش و تواناییهاش تعریف می کرد و کلا پرمدعا بود.آن موقع تجربه ام در حدی نبود که متوجه بشم او از کمبود اعتماد بنفس رنج میبرد و در واقع می خواست به خودش اینهارو بقبولونه.تاثیرات بدی روم گذاشت خیلی اعتماد بنفسمو پایین آورد فکر میکردم اون همه کاری از دستش برمیاد و من نه.کلا تواناییهای خودمو فراموش کرده بودم.از ترم بعد کمی خودمو ازش دور کردم و به خودم اومدم.دوباره خودمو باور کردم و همه چیزو جبران کردم.امروز دیگه ارتباطی با اون هم اتاقیم ندارم ولی خاطره بدش همیشه تو ذهنم هست و هنوز آزارم میده.

پاسخ
پویان ۱۱ آبان، ۱۳۹۲ - ۳:۴۲

یه زمانی به تقلید از آقای محمد صالح اعلا تصمیم گرفتم به هیچ وجه دروغ نگم. چه سفید چه سیاه
و فقط 6 ماه دووم اوردم…

پاسخ
آرشام ۳ شهریور، ۱۳۹۲ - ۱۸:۳۲

باشه و ممنون / سعی می کنم عملیش کنم

پاسخ
ناصر ۴ مرداد، ۱۳۹۱ - ۵:۲۳

من هميشه به دروغ به همه ميگويم وضع ماليم خوب است

ولي واقعيت اين است كه به سختي فقط ميتوانم خرج زندگي

خانواده دونفره مان رابدهم وچون تاآخرشهريورتوان پيداكردن

خانه اي راندارم مجبوريم به منزل پدرخانم برويم .

پاسخ
دروغگو ۵ مرداد، ۱۳۹۱ - ۵:۴۶

وقتی می گم خوبم …دروغ می گم …من هیج خوب نیستم …….من وقتی می گم خوشبختم …وقتی می گم همه چیز خوبه…وقتی می گم می گذره …..دروغ می گم ….من وقتی می گم هنوز زنده ام ….دروغ می گم من سالها پیش مرده ام

پاسخ
ژیلا ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۵:۰۹

من هنوز همون جوری خوبم ……واین خیلی بده…..

پاسخ
شیروان ۲۸ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۶:۳۴

سلام جناب شعبانعلی، تو کدوم کتاب پاول اکمن در مورد دروغ سفید و سیاه توضیح داده؟ممنون میشم اسم کتاب رو بگید.

پاسخ
shabanali ۲۸ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۸:۱۷

Telling Lies

پاسخ
خسرو ۲۷ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۱:۴۵

سلام. نوشته هاتون رو دوست دارم همیشه عطری از صداقت داره در مورد دروغهای رنگی چی صحبتی نمیکنید به نظر من همیشه غیر از سفید وسیاه رنگهای دیگر هم هستند

پاسخ
سارا ۲۷ تیر، ۱۳۹۱ - ۷:۵۶

دروغ سیاه: یادم نمیاد
دروغ سفید: خیلی بوده همیشه سعی کردم ظاهرم رو طوری نشون بدم که هیچ وقت مشکل مالی نداشتیم و از خانواده مرفه بی درد هستیم شاید به خاطر دوستانی بوده که داشتم همیشه دوستام از طبقات خیلی بالاتری بودن
نکته: ماه رمضان امسال تقریبا یک سال میشه که برای رفع بعضی از مشکلات رفتاری اوایل هر هفته اما الان هر ماه یکبار پیش مشاور می رم احساس می کنم خیلی عوض شدم حداقل راحت تر زندگی می کنم

پاسخ
فرشته ۲۵ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۱:۴۹

من ضربه دروغ سیاه رو تازگی خوردم.خیانت منظورم.

پاسخ
محبوبه ۲۷ تیر، ۱۳۹۱ - ۸:۱۵

من نیز باتو فرشته جون همدردم

پاسخ
ناشناس ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۲

من نیز با شما همدردم

پاسخ
البرت ۲۴ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۴

سلام من الان فقط میدونم از تمام اتفاقات زندگی ناراضیم و باید تغییر اساسی کنم ولی همش واسه این این تغییر امروز و فردا میکنم

پاسخ
الهه ۲۵ شهریور، ۱۳۹۲ - ۱۲:۰۲

من هم همینطور و بدتر از اون اینکه نمی دونم باید چی کار کنم!!

پاسخ
دلا ۲۴ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۲:۲۰

من متاسفانه مشکلی دارم که هر چه تلاش کردم نتونستم حل کنم. من نمی تونم دروغ بگم و واقعا به کسانی که دروغ می گن و به راحتی این کار رو می کنن غبطه می خورم!
من فقط یک انسان بی سلاحم در برابر تمام دروغ ها!! از نظر من دروغ، دروغ است و سیاه و سفید ندارد. این ها همه توجیه هستند. حتی به دروغگو ترین انسان ها هم دروغ بگویی، وقتی بفهمد دروغ گفته اید. دیگر رایطه مثل سابق نخواهد بود… اثرات بعدی دروغ آن چنان مخرب است که هیچ چیز ارزش این همه تخریب را ندارد!

پاسخ
ندا ۲۲ تیر، ۱۳۹۱ - ۲۰:۴۰

حقیقتیست..
من با دروغ های زیادی که به دوستم گفتم خودم رو نزدیک کردم به شخیتی که اون دوست داشت ….زمان زیادی گذاشتم تاخودم رو به چیزهایی که گفته بودم نزدیک کنم وهمه چیز رو به واقعیت تبدیل کنم و خدا رو شکر اینم شد .اما همونطور که گفتین با اینکه داشته های امروزم آرزوی دیروزم بوده اما هنوز خسته ام و از خودم ناراضی…

پاسخ
yalqizada ۲۱ تیر، ۱۳۹۱ - ۸:۲۷

چه مطلب جالبی…!!!!
منم زیاد دروغ سفید میگم. دلیلمم همون ضرر نرسیدن به دیگران بود و هست. خب سخته که این عادتو ترک کنم ولی این مطلب باعث شد جدی روش فکرکنم. ممنون آقای شعبانعلی

پاسخ
لیلی خالقی ۲۱ تیر، ۱۳۹۱ - ۸:۰۵

آدمی كه به حقیقت دست یافته چگونه می تواند دروغ بگوید؟

برای چه باید دروغ بگوید؟

او هیچ دروغی برای گفتن ندارد.

«اوشو»

پاسخ
افسانه ۲۱ تیر، ۱۳۹۱ - ۹:۳۷

سلام.
من هم تو زندگیم از این دروغ های سفید گفتم.
مثلا بارها شده که رفتم تو اتاقمو مشغول نوشتن خاطره، شعر، خوندن کتاب های مورد علاقم، اس ام اس بازی و حتی چرت زدن بودم که مامانم اومده تو اتاق، بلافاصله خودمو جمع و جور کردمو گفتم دارم درس می خونم.
یادش به خیر سال کنکور کارشناسی که خیلی خیلی زیاد این اتفاق تکرار می شد.
ولی قبول دارم. واقعا آسیب می رسونه به آدم و در واقع می شه گفت از جمله مکانیسم های خیلی قویه که مانع از رشد (خود) میشه.

پاسخ
صبا ۲۱ تیر، ۱۳۹۱ - ۵:۰۶

سلام و درود خداوند بر شما ، از دلنوشته تان که آموزشگاهی پر بار است تشکر می کنم ، امیدوارم همه ما نیروهای خود را برای ساختن نقاب و حفظ آن در مقابل دیگران به باتلاق نریزیم و حفره های درونی خویش که نیازمند ارتزاق و تایید دیگران است را شناسایی و به چشمه جوشان تبدیل سازیم ، با حرکت کردن به سوی کامل تر شدن و بهتر شدن . امیدوارم روزی انسانها تنها در صورتی دروغ بگویند که بخواهند جان کسانی را نجات دهند که زنده بودنشان ارزشمند است .

پاسخ
صبا ۲۱ تیر، ۱۳۹۱ - ۵:۰۴

سلام و درود خداوند بر شما ، از دلنوشته تان که آموزشگاهی پر بار است تشکر می کنم ، امیدوارم همه ما نیروهای خود را برای ساختن نقاب و حفظ آن در مقابل دیگران به باتلاق نریزیم و حفره های درونی خویش که نیازمند ارتزاق و تایید دیگران است را شناسایی و به چشمه جوشان تبدیل سازیم با حرکت به سوی کامل تر شدن و بهتر شدن . امیدوارم روزی انسانها تنها در صورتی دروغ بگویند که بخواهند جان کسانی را نجات دهند که زندگیشان ارزشمند است .

پاسخ
ص.شویکلو ۲۱ تیر، ۱۳۹۱ - ۴:۵۹

اعترافات من:
دروغ سیاه: واسه زود گرفتن 1 گواهی مجبور شدم بگم من 1 جای دیگه زندگی می کنم..
دروغ سفید:یادمه اولین دروغ سفیدم دوران دبستان بود. به همکلاسیم گفتم ما 1 طوطی داریم خونمون!:/
اخریشم می رسه هوم..:به استاد 3تارم گفتم من خیلی کارای استاد شعاریو گوش دادم در حالی که فقط 2تا گوش داده بودم!
نکته جالب اینکه وقتی در.غ سفید می گم سعی می کنم عملیش کنم! مثلا الان اکثر کارای استاد شعاریو گوش دادم.
اما به مظر من دروغ سفید ناشی از ضعف در اعتماد به نفسه. شاید در دورانی خوب دیده نشدن باعث میشه دروغ سفید بگیم.

پاسخ
مينا ۲۱ تیر، ۱۳۹۱ - ۳:۵۲

سلام
خيلي مطلب جالبي بود بايد بگم من هميشه فكر ميكردم دروغ سياه نابخشودني هست و نه سفيد .منم دروغ سفيد ميگم چون فكر ميكنم به كسي آسيب نمي رسونه البته بيشتر در مورد كساني كه دوسشون دارم اينكار ميكنم تا تصويري كه ديگران از اونها پيدا ميكنند خوب باشه .خب بايد رو خودم كار كنم .

پاسخ
لیلی خالقی ۲۰ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۷:۱۸

خب شاید پس بشه گفت اون هایی که به نوعی حس کمبود دارند مخصوصن اعتماد به نفس، دروغ سفید می گویند؟ یا آدم های ترسو……یعنی بیشتر به ضعف شخصیت مربوطه استاد؟

پاسخ
ص.شویکلو ۲۱ تیر، ۱۳۹۱ - ۴:۳۹

من هم با نظر شما موافقم خانم خالقی!

پاسخ
کیا ۲۰ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۶:۵۷

من که فقط جرات دارم دروغهای شما رو اعتراف کنم که از حوصله این سایت خارجه و مال خودمو نه (دوستت دارم دروغگو)

پاسخ
حسين ۲۰ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۴

دروغ سفيد راهي شده براي فراموش كردن اشتباهات و شايد بهترباشه بگم فرار از اشتباهات
اميدوارم بتونيم اين سياه به ظاهر سفيد رو از زندگيم حذف كنيم

پاسخ
ف ف ۲۰ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۰

این ماه بدترین ماه مالی زندگی ام بوده اما جلوی همه حتی خانواده ام می گم هیج مشکلی ندارم و همه چیز روبه راه است اما تو تنهاییم خیلی کم اوردم خیلی ریسک کردم خیلی ……………

پاسخ
ف ف ۲۰ تیر، ۱۳۹۱ - ۱۰:۴۷

مهندس جان شما دروغ های سفیددیگری هم میگویید اما چون دوستتون داریم دروغ هاتون رو هم دوست داریم :))))))
تازه از آنجائیکه استاد همیشه الگو در زندگی ، گاهی بنچ مارک هم می کتیم 🙂
کارتون خیلی سخت شده باید خیلی مواظب اعمال و رفتار و گفتارتون باشید ……. عواقبش را چه باید کرد…

پاسخ
ظاهرالصلاح ۲۰ تیر، ۱۳۹۱ - ۷:۳۸

البته همونطور كه ميدونيد تمام دروغها بيان نمي شن خيلي هاش رفتاري هست . مثلا خود من قيافه ام خيلي ظاهر الصلاحه ولي ببخشيد كه اين حرف رو مي زنم ، هر چي زن و دختر مي بينم قشنگ با رزولوشن بالا اسكن ذهني شون مي كنم و آناتومي شون رو تحليل مي كنم . بندگان خدا هميشه به من ميگن شما چقدر ماخوذ به حيا هستيد !!!

پاسخ
حامد ۸ مهر، ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۸

خدا شانس بده من برعکس شما ظاهرم غلط براندازه اگه توی جمعی برم همه از اونجا در میرند چون فکر می کنند من آخر خلافم. دوستام میگن تو وقتی به کسی نگاه میکنی فقط دید جنسی داری ولی اصلا این طوری نیست. همه فکر میکنندمن معتادم ولی سیگار هم نمیکشم . محال است توی ایست بازرسی 1 ساعت تفتیش نشوم. خوستگاری هم که رفتم پدر دختره بهم گفت چند وقته که معتادم؟؟!!!!

پاسخ
عسل ۲۲ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۸

حامد جان
ببخشید نظر میدم ولی به نظرم تیپ لباس پوشیدن ، نوع آرایش موها و .. رو عوض کن
شاید درصد خوبی از مشکلت حل بشه

پاسخ
پگاه ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۷:۳۵

آقای ظاهر الصلاح مهمترین مسیله جدا از دروغ سیاه و سفید اینجا اینه که شما بیمارید و حتما باید به به پزشک مراجعه کنید…والبته که هوش زنانه هیچوقت به خانمهایی که شما اسکنشون میکنی دروغ نمیگه بیشتر به لحن گفتنشون نگاه کنید اگر اینطور گفتن یا دارن تیکه میندازن بهتون یا اینکه هوش زنانشون یه چی در حد زیر صفره و شاید هم از نظر فکری تو مایه های خودتون باشن که ازشون تایید میگیرید………در هر صورت که حتما به پزشک مراجعه کنید چون وقتی با همچین وقاحتی در قالب طنز این رفتارو اینجا می نویسید حتی با اسم مستعار نشون میده که در آینده حریمها رو بیشتر خواهید شکست..

پاسخ
عيلرضا ۲۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۳:۴۹

ممكنه ايني كه گفته باشيد با درجه 4 يا 5 يا حتي 10 از صدي كه شما گفتي طبيعي باشه ولي كلا برداشتم اينه كه بيشتر سعي داشتي كه موضوعي رو مطرح كني تا شاخه اي از موضوع بحث رو مطرح كرده باشي و شوخي بيش نيست.
بنابراين پگاه خانوم . زياد ناراحات نشو.

پاسخ
پريا ۲۴ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۷

يعني داره خودمو، زندگيمو وجودم رو تغيير ميده…همش صد بار با خودم ميگم ديگه رفتيم تو جمع دردغ نگيا!!! اينقدر گداي توجه شدم ديگه برام فرقي نميكنه دروغه طرز فكرارو نسبت به من عوض كنه فقط ميخوام بگمو بگم كه توجه جمع رو داشته باشم.

پاسخ
1 2 3

پیام بگذارید

برای ثبت کامنت باید کد فعالیت در متمم داشته باشید. کد فعال‌سازی را از این‌جا دریافت کنید.