نوع مطلب: گفتگو با دوستان
مخاطب مطلب: وحید عزیز
کامنت وحید:
سلام
محمدرضا جان بازم من هستم و سوال بی ربط!
من مهندسی صنایع خوندم و کار دولتی هستم خواستم بپرسم از نظر شما چه نرم افزاری برای یادگیری یا چه کاری برای کسب درامد دوم بعد از ساعت کاری پیشنهاد میکنید؟
توضیحات من:
وحید عزیز. سوال تو قطعاً سوال بیربطی نیست و سوال خوبی هم هست و برای من هم خوشحال کننده است که به چنین فکری هستی. اگر چه من آدم بیربطی برای پاسخ دادن به این سوال هستم. چون دانش و تخصصی در این زمینه ندارم. بنابراین لطفاً حرف و نظر من را در حد یک حرف غیرکارشناسی و صرفاً متکی بر شنیدهها در نظر بگیر و برای آن اعتبار بالایی قائل نشو.
خوشحال میشوم اگر دوستانی دارم که در این زمینه، تجربههای تکمیلکنندهای دارند، آن را در زیر این مطلب بیاورند.
فکر میکنم قبل از انتخاب نرم افزارهای مناسب برای یک مهندس صنایع لازم است به چند سوال دیگر پاسخ داده شود. اینها را نمینویسم که پاسخش را برای من بنویسی و مطمئن هستم که قبلاً به تک تک اینها فکر کردهای. اما به هر حال، اگر دوستی این نوشته را میخواند و سوال مشابهی دارد منطقی است که ابتدا مطمئن شود که پاسخ سوالات زیر را میداند:
- آیا میخواهیم نرم افزاری که یاد میگیریم به زمینه تحصیلات و تخصص قبلیمان مربوط باشد؟ مثلاً اگر مهندس صنایع هستم میخواهم در تکمیل همان تجربه و تخصص باشد؟ یا ممکن است علاقمند باشم که دنیاهای تازه را تجربه کنم؟
- این یادگیری قرار است چه زمانی به بازگشت اقتصادی برسد؟ آیا میخواهم یکی دو ماه آینده به تدریج از آن بازگشت مالی انتظار داشته باشم؟ یا حاضر هستم (و از لحاظ مالی میتوانم) مثلاً یک سال منتظر بمانم و وقت و پول خودم را صرف کنم و بعد میوههای آن را برداشت کنم؟
- انتظارم از لحاظ درآمدی چقدر است؟ طبیعتاً خیلی از ما به گزینهی هر چقدر بیشتر، بهتر فکر میکنیم. اما در عمل بهتر است پاسخ دقیقتری پیدا کنیم. آیا قرار است کمک هزینهی من باشد؟ آیا قرار است درآمد اصلی من شود؟ آیا روزی ممکن است (یا خوشحال میشوم اگر) به شغل اصلی من تبدیل شود؟ آیا صرفاً میخواهم اوقات فراغتم را بگذرانم، اما به جای اینکه از جیبم برایش وقت بگذارم، ترجیح میدهم خدماتی قابل عرضه و ارائه تولید کنم؟
- در چه سطحی میتوانم و میخواهم برای نرم افزار وقت بگذارم؟ در حد کاربری حرفهای یا در حدی که درگیر برنامه نویسی یا طراحی و تحلیل سیستمها هم بشود؟
با توجه به اینکه من پاسخ سوالات فوق را نمیدانم (و منطقاً هم نه میخواهم و نه میتوانم بدانم، چون خیلی شخصی هستند) صرفاً چند مورد از شنیدهها و تجربیاتم را نقل میکنم:
گروه نرم افزارهای آفیس
این روزها همه در رزومه نویسی به این نکته اشاره میکنند که بر نرم افزارهای خانواده آفیس مسلط هستند. اما هم خودشان و هم کارفرما میداند که منظورشان، صرفاً کاربری سادهی نرم افزار است.
به نظرم یک معیار خوب برای اینکه بدانیم Word را تا چه حد مسلط هستیم میتواند این باشد که یک صفحه مجله را انتخاب کنیم و تلاش کنیم که دقیقاً همان را در Word تولید کنیم. اگر چه طراحان از Word برای این کار استفاده نمیکنند و به سراغ نرم افزارهایی مانند In Design و Publisher میروند، اما تلاش برای این تمرین، به ما نشان میدهد که تا چه حد بر فضای Word مسلط هستیم (حتی در تشخیص فونتها روی کاغذ و انتخاب آنها برای تولید متن).
برای پاورپوینت فکر نمیکنم توضیح خاصی لازم باشد. اگر چه به عنوان یک مهارت مستقل هم به سادگی نمیتواند مورد استفاده قرار گیرد. اما احتمالاً به سراغ هر نوع خدمت نرم افزاری برویم، لازم خواهد بود که با اسلاید سازی و ارائهی حرفهای، دستاوردهای خود را به کارفرما یا فردی که او در نظر دارد نشان بدهیم.
به نظرم دانستن Access در سطح مقدماتی، امروز چندان کمک نمیکند. کارهای زیادی را که میشد با Access به سادگی انجام داد، امروز نرم افزارهای آنلاین رایگان و اپلیکیشنها با کیفیت خوب انجام میدهند و Access وقتی مفید است که ساختار پایگاه داده ها و T-SQL و بحثهای دیگر را بدانیم و مسلط باشیم که به نظرم دیگر از حوزه خانواده آفیس خارج میشود و به فضای دیگری میرسد. به شخصه امروز، Access را در سطح متعارف آن برای کارهای متعارف چندان کاربردی نمیبینم و اگر بخواهم روزی برای آفیس وقت بگذارم، این فرصت را صرف سایر نرم افزارهای این خانواده خواهم کرد.
اکثر کسانی که Excel استفاده میکنند، یا در حد Data Entry از آن استفاده میکنند و یا ترسیم چند نمودار. اما حتماً بهتر از من میدانی که یک یا چند مورد از مهارتهای زیر میتواند یک نفر را در Excel از کاربر معمولی به متخصص خواستنی و جذاب تبدیل کند:
- ماکرونویسی برای اکسل VBA (حتی اگر خیلی هم تخصصی بلد نباشیم، دانستن نکات اولیه و مبانی ساده آن، میتواند تمایز بزرگی ایجاد کند)
- استفاده از نرم افزارهای مکمل برای Excel مانند Power Pivot که برای هوش کسب و کار یا Business Intelligence مفید هستند.
- استفاده از ماژولهایی مانند Power Query که به اتوماتیک کردن فرایندها در اکسل و به روزرسانی جدولها کمک زیادی میکند.
به نظرم Microsoft Visio هم میتواند در پکیج آفیس خیلی کمک کننده باشد. اما کمک آن از جنس پاورپونت است. یعنی به صورت مستقل کاربرد اقتصادی و درآمد زا (به سادگی) برای آن قابل تصور نیست و شاید کمی دشوار باشد. اما میتواند در کنار مهارتهای دیگر کمک کننده باشد.
نرم افزار SPSS
اکثر کسانی که SPSS میدانند، در حدی که در دانشگاه وادار شدهاند، از آن استفاده کردهاند و صرفاً کاربردهای اولیه آن را میشناسند. یا به علت ضعف آشنایی با مبانی آماری، از حداکثر ظرفیت آن استفاده نمیکنند.
به نظرم SPSS اگر کمی دقیق و هوشمندانه استفاده شود، از کارهایی شبیه تحلیل فرایند در کارخانجات و سازمانها تا کارهایی شبیه تحلیل داده های بازاریابی قابل استفاده است و شاید برای کسی که مهندسی صنایع خوانده، بتواند – با صرف کمی وقت و زیرکی – دریچهای برای ورود به دنیای بازاریابی و تحقیقات بازار هم باشد.
خوبی SPSS این است که پروژه مستقل گرفتن در آن به نسبت سادهتر است و به شکلهای مختلف برای آن تقاضا وجود دارد.
نرم افزار COMFAR
بهتر از من میدانی که خیلیها به صورت کلاسیک، برای محاسبات مالی و تنظیم گزارش توجیهی برای پروژه ها و طرحها، به سراغ COMFAR میروند.
برای کامفار همیشه تقاضا بوده است. عدهای گزارشهای عددسازی شده میخواهند تا بتوانند در یک بانک رخنه کنند و وام بگیرند، یا وامی را که گرفتهاند مستند کنند و عدهای دیگر، برای اینکه واقعاً بدانند سرمایه گذاریهایشان تا چه حد جواب خواهد داد.
بعید میدانم که در آیندهی نزدیک، بشود به سادگی گذشته با چند مستندسازی، وارد بازی فساد شد. بنابراین، حرفهایهای کامفار به نسبت سالهای قبل، سالهای سختتری را خواهند داشت. اما از سوی دیگر، بسیاری از شرکتهای بین المللی، گزارشهای کامفار را دوست دارند و میفهمند و به سایر انواع گزارشهای پیش بینی مالی و توجیه و تحلیل جریان سرمایه گذاری ترجیح میدهند.
به نظرم مستقل از این بحثها، کامفار به خود ما برای نوشتن گزارش توجیهی (حتی بدون آن نرم افزار) دید میدهد و Feasibility Study و امکان سنجی اقتصادی، چیزی نیست که به سادگی بازار آن از بین برود.
در مورد مایکروسافت پروجکت
اگر چه معمولاً همه آن را به عنوان یکی از ضرورتهای نرم افزاری – لااقل برای مهندسان صنایع – مطرح میکنند، اما تصوری ندارم که بشود به صورت پایدار و بلندمدت به شکل خوداشتغالی و فریلنس (Freelance) با آن درآمدزایی کرد. مگر اینکه به تدریج به عضوی از تیم پروژه در یک سازمان یا نهاد یا مجموعه ملحق شویم و در واقع، فضای کاری خود را تغییر دهیم.
پی نوشت یک: میدانم که چیزهایی که گفتم ساده و بدیهی و احتمالاً آکنده از بیدقتیهای علمی و تخصصی است. اما احساس کردم بیاحترامی است که جواب ندهم. یاد این دوستانی افتادم که سر چهارراهها، از آنها آدرس میپرسیم و به خاطر اینکه میخواهند احترام بگذارند و حرفمان بیپاسخ نماند، به صورت تصادفی یک سمت را نشان میدهند!
پی نوشت دو: در کل، استفادهی سطحی از نرم افزارها در کشور ما بسیار رایج است. بر این باور هستم که بیشتر از انتخاب یک نرم افزار، تلاش برای یادگیری عمیق و ریزه کاریهای آن نرم افزار است که میتواند برای ما تمایز و به تبع آن درآمد ایجاد کند. به نظرم کسی که بتواند بگوید Word را با تمام ظرافتهای آن (نه فقط در حد ICDL) میفهمد، احتمال کمی دارد که از یک فارغ التحصیل دکترا درعلوم پایه یا علوم انسانی کمتر درآمد داشته باشد.
پی نوشت سه: اگر بحث کارآفرینی با ده هزار تومان را به خاطر داشته باشی، ممکن است (صرفاً ممکن است و نه بیشتر) به این نتیجه برسی که منطقیتر است که صنایع را به عنوان یک داشتهی اولیه، کنار بگذاری و به کارهایی مانند استراتژی محتوا در فضای مجازی یا سایتها یا شبکه های اجتماعی فکر کنی. تردید ندارم که هوش و دانش مهندسی و کمی تلاش و تمرکز، این تخصص را در سالهای بعد به کاری ثروت آفرین در فضای ایران تبدیل میکند. اشباع ظرفیت ابزارهای ارتباطی (مانند کانالهای تلگرام و اکانت اینستاگرام و سایتها) باعث میشود که کسانی که محتوا را بهتر و عمیقتر میفهمند، بتوانند ارزش آفرین و ثروت آفرین باشند.
پی نوشت چهار: امیدوارم تا آخر امسال، با مجموع برنامه هایی که در متمم داریم و به تدریج در حال اجراست، جواب چنین سوالاتی را نه به شکل سلیقهای و سطحی مانند حرفهای من، بلکه به شکلی فرایندمحور و ساختاریافته در متمم ببینم. امید جدی دارم که چنین میشود.
سلام
من هم مشخصا و بی تعارف اینجا درس پس میدم، اگرچه روی کاغذ کارشناس ارشد مهندسی صنایع هستم گویا!
این کامنت صرفا تجربه کم من در این حوزه هست.
من لیسانس مکانیک خوندم، سر کلاس نرم افزارهایی نشستم از اتوکد تا Ansys Fluent و PDMS که میدونم محمدرضا برای دومی حتی کتاب داره! اگرچه من نخوندم؛ الان رویِ نوشتنشون توی رزومه ام رو ندارم (و البته از اون فضا تا حدی دور شدم) (چرا؟) چون شرکت در اونها دلیل و دغدغه و نیاز خاصی نداشت، به همین سوالاتی که محمدرضا در بالا گفته بود جواب نداده بودم و عملا الان اون نرم افزارها را بلد نیستم، شاید برای این شرکت میکردم که انجمن علمی برگزار میکرد و ارزون بود.
من اگر باشم و بخوام برای یادگیری نرم افزاری تصمیم بگیرم، اول یه دور لااقل فایلهای صوتی یادگیری متمم رو دوباره گوش میدم.
کارشناسی ارشد من اسم صنایع داره، ولی هیچ ربطی به صنایع(کنترل کیفیت و پروژه و موجودی و الخ) نداره، میتونم بگم اقتصاده، چون گرایشم سیستمهای اقتصادی-اجتماعی هست. اگرچه دوره کنترل پروژه را تا حدی گذروندم.
کسی کنکور ارشد صنایع داده باشه، احتمالا اسم دکتر مجید ایوزیان استاد احتمالات و آمار، و خصوصا در سالهای اخیر موسسه پژوهش به گوشش خورده. تنها استاد کنکوری بود که الانم دوسش دارم (به هر حال شاگردِ محمدرضا بودن و ستودن کنکور و ما فیها با هم نمیخونه! 🙂 )، چون اولا تدریس بلد بود، ثانیا بیشتر توصیههاش مفید بود، شاید چون تا حدی تو رشته صنایع کار کرده بود.
این موسسه، دور ه های تکمیلی نرم افزار هم برگزار میکرد، ما هم زمان ورودمون به ارشد جوگیر بودیم و فاصله بین کنکور تا ورود به دانشگاه را در این کلاسها و دوباره نافهمیده و بدون سوال و احساس نیاز ( با تمایل به یادگیری کنترل پروژه) با اکسل شروع کردیم.
از اکسل ساده تا پیشرفته، msp و بعدش هم p6 که من آخری را شرکت نکردم.
الان بیشتر دوستانم که سالها سابقه کاری بیشتری نسبت به من دارند، کنترل پروژه کار میکنند. بنظرم میرسه متفق القول میگن اول زبان و اکسل. همین.
بعدش هم روی مایکروسافت پروجکت یا همون msp و کامفار تاکید دارند.
اکسل و همون VBA نویسی واقعا دریای کران ناپیدا ست بنظرم.
فکر میکنم تنها کسی که اکسل بلده، خود سازندهاش باشه.
در ستایش اکسل اینکه فکر کنم نسخه ۲۰۱۰ به بعد یک سری تمپلیتهای آماده و بسیار کاربردی داره که خیلی زیاده، از برنامه ریزی شخصی تا صورت مالی و لیست Payroll کارمندها !
چند تا مصاحبه که خودم و دوستان رفتیم، بعضی شرکتها بودن که دوست داشتن همه نرم افزارها رو مسلط باشیم، اگرچه در سازمان استفاده نمیکردند، ولی احتمالا یه حکمت و دلیلی براشون داشته.
من این مدت خیلی دنبال کار و بصورت کارمندی بودم و خیلی گشتم، بنظرم خیلی وقتم بیهوده در سایتهای کاریابی تلف شد. فکر کنم اگر کسی دنبال استخدام یا تغییر شغل هست، جز سایت “ایران تلنت” به سایت دیگهای مراجعه نکنه. شرح شغل، توانمندیها و مهارتهای کلیدی هر موقعیت شغلی که تو سایت ذکر شده میتونه برای انتخاب حوزههای یادگیری نقشه راهی باشه.
خاطرم هست آقای پویا شفیعی اون زمان که اینستاگرام داشتن راجع به اینکه در چه سنی و تو شرکتی با چه ابعادی کار کنیم توصیههای خوبی داشتند. من نمیدونم محمدرضای عزیز در این خصوص توصیهای داشتند یا نه ولی حسم میگه شاید با حرفی که میزنم خیلی موافق نباشند و شاید من تنبیه هم بشم راجع به این موضوع، ولی صرفا سلیقه منه با جامعه آماری و درک محدود من: با تجربه خیلی اندکم و دوستان بزرگتر با تجربه بیشتر، بنظرم میرسه دو مورد خیلی در خصوص مدیریت شغل و بعدا توسعه شغلی باید مورد توجه قرار بگیره:
۱) نگاه مدیر مستقیم در وهله اول و در وهله بعدی مدیران رده بالا تا مدیرعامل و هیات مدیره.
۲) نوع و اندازه شرکت: من هرگز کارمند شرکت دولتی نبودم، ولی بصورت غیر مستقیم چند مورد پروژه برونسپاری شده بودش، حس میکنم فضا و محیط کار دولتی برای من مناسب نیست، توضیح بیشتر نمیدم، چون میدونم دوستان متممی هستند که کار دولتی دارند و شاید با نظر من موافق نباشند، بیش از این هم گفتن در حد و اندازه من نیست، ارجاع میدم به پست معلم بزرگوارم آقای شعبانعلی با عنوان “انتخاب شغل و مهمترین تصمیم ما”.
و موردی بعدی اینکه اینجور که من از اساتیدم فهمیدم (خصوصا حرفایی که از اقتصاد شنیدم) کار کردن در شرکتهای بزرگ را ترجیح میدم (و شاید چون مجبورم)، اگرچه متاسفانه شرکتهای بزرگ ما معمولا دولتی هستند، ولی بین بزرگ بودن شرکت و خصوصی بودن، قاعدتا برای من خصوصی بودن ارجحیت داره.
اتفاقا بنظرم اگر فرصت یادگیری رشدی باشه، منطقی هست در شرکت بزرگتر (و خصوصی) احتمال خیلی بیشتری داشته باشه، ولی بصورت خیلی آهسته، تدریجی و بلندمدت.
یه درس اگر از محمدرضا دوست دارم یاد گرفته باشم اینه که گامها بهتره کوچک ولی پایدار باشه.
پایدار باشید.
وحید جان سلام
در تکمیل نظرات ارزشمند آقای شعبانعلی عزیز، من پیشنهاد می کنم در انتخاب نرم افزار به این نکته هم توجه داشته باشی که در صورت امکان نرم افزاری انتخاب کنی که نیاز به آن در شرکتی که کار می کنی وجود داره و یا اینکه بتونی با آن پروژه ای هر چند کوچک در محل کار برای خودت تعریف کنی. مهم نیست اصلا که مدیرت و یا کس دیگه ای از اون پروژه خبر داشته باشه. گفتی که توی جای دولتی کار می کنی و نگفتی که زمینه کاریه خودت و شرکت چیه که اگه نرم افزاری میشناسم بتونم معرفی کنم. به نظرم یادگیری نرم افزار در قالب پروژه عمق بیشتری به یادگیری میده. وقتی برای پیشبرد پروژه در نرم افزاری که انتخاب کردی به مشکلی برمیخوری و با عطش دنبال راه حل میری اون وقت چیزهایی که یاد میگیری هیچ وقت فراموشت نمیشه. به قول جناب مولانا: خشکی لب هست پیغامی ز آب.
ضمن اینکه وقتی لمس کنی که با تعریف اون پروژه و یادگیری اون نرم افزار تونستی بهبود حتی خیلی ناچیز در محل کارت و دنیای واقعی ایجاد کنی اون وقت با شور و شوق بیشتری به دنبال یادگیری اون میری.ضمنا لازم میدونم به عنوان دوست و همکار، این شور و اشتیاقی که برای یادگیری نرم افزار و پیشرفت در شما وجود داره تحسین کنم. بنده که واقعا لذت بردم و تردید ندارم که این عطش نهایتا شمارو به هدفی که دارین میرسونه. به قول جناب مولانا:
اندرین ره میتراش و میخراش تا دم آخر دمی فارغ مباش
تا دم آخر دمی آخر بود که عنایت با تو صاحبسر بود
* پی نوشت: آقای شعبانعلی عزیز، در مطلبی که به یاد محمد حسن نوشته بودین، گفتین:
“سیستم ما بعد از اینکه کسی که فعالیت منظم داشته، فعالیت خود را کم میکند به ما پیام میدهد.”
من هم مصداق این وضعیت هستم. خواستم بپرسم مشکل از سیستمه که پیام نداده یا اینکه اون بنده خدا پیام داده و شما “یادهست” بنده به عنوان یکی از دوستان قدیمی فراموش کردین و سراغی از بنده نگرفتین؟:))
شوخی بود و بهونه ای برای اینکه بگم همین گوشه کنارا از مطالب و نوشته های ارزشمند شما استفاده می کنم و از شما به عنوان یکی از بهترین مربیانم تشکر کنم.
ارادتمند و دوستدار شما، محمدرضا
سلام محمدرضا.
اشارههایی که در قسمت اکسل و به خصوص ماژول های اون داشتین، خیلی برام مفید بود و به این خاطر ممنونم.
دو تا سوال در مورد متمم هم داشتم و ممنون میشم اگه جواب بدین. (احتمالاً دارم جای نامربوطی این دو سوال رو میپرسم و از این بابت، معذرت میخوام)
سوال اول اینکه؛ قبلاً گفتین که کارگاه یا درس “تفکر انتقادی” هفته های ۲۳ تا ۲۵ در متمم آغاز میشه (اگه اشتباه نکرده باشم). الان که تقویم هفته های بعد رو نگاه کردم، این درس در اونها نیست. ممکنه بفرمایین این درس حدوداً چه هفته ای شروع میشه؟
و سوال دومم در مورد انتشار سری”پاراگراف انگلیسی پویا” است. این مجموعه موقتاً متوقف شده یا ممکن است ادامه پیدا کنه؟
* یک سوال خیلی بیربط! دیگه هم داشتم (سوالی که برخی از معلمان عادت دارن به اون “کنجکاوی مزمن”! بگن ):
بعضی جاها متمم برای لینک دادن به منابع از “(+)” استفاده میکنه. آیا تو تمرین هایی که حل میکنیم لازمه ما هم همین کار رو کنیم (آخه فکر میکنم اگر به خاطر مسائل سئو باشه، شاید استفاده از این شیوه توسط ما هم بتونه به بهبود سئو متمم کمک کنه!)
محمد رضای عزیز سلام
خوشحالم که میتونم توی این فضا با متخصصی صحبت کنم که نه از نظر من که از نظر خیلی ها صحبت های غیر کارشناسانه اش هم شدیدا ارزشمند و اثر گذار هستند و مهم تر اینکه صحبت های من هم شنیده میشوند و ممکن است پاسخ داشته باشد
جالب تر آنکه همچون دن اریلی مخاطبان هر چقدر نامربوط پاسخی مربوط میگیرند
محمد رضای عزیز این مطلب را نوشتم که صرفا از پاسخ دادن به دیگران با وجود مشغله ات تشکر کنم و بگویم که گوش شنوا کم است و کار شما ارزشمند. و مطمئنم مجموعه ی این پرسش ها وپاسخ ها گنجینه ای برای همه فراهم خواهد کرد.
با تشکر
سلام.
از لطفت خیلی ممنونم و امیدوارم این سبک مکالمهها بتونه ادامه پیدا کنه و بتونه مفید هم باشه.
به بهانهی لطف تو، باید یک اعتراف بکنم.
من در سالهای اولیهی وبلاگ نویسی، خیلی تعاملیتر مینوشتم. بعد از یه مدت، این سبک نوشتن در وبلاگ کم شد.
بخشی از علتش هم این بود که کامنتها زیاد بود و یک نفر گذری رد میشد و یک مطلبی مطرح میکرد و من میدیدم که قبلاً جای دیگری به شکل دیگری در موردش نوشتهام یا به هر حال جایی اعلام کردهام که در موردش دانش و تخصص و تجربهای ندارم.
آن زمان احساس کردم این جنس بحث و گفتگوهای دوطرفه، بیشتر اتلاف وقت است و بهتر است روزنوشتهها به این سمت نرود.
اما الان شرایط عوض شده.
الان اگر کسی اینجا کامنت میگذارد، مشخصاً به این معناست که من را و دانستهها و ندانستههایم را میداند و میشناسد.
قبلاً هم به اندازهی کافی در روزنوشتهها و متمم گشته است (چون به هر حال جزو کسانی است که در متمم حداقل امتیازی را دارند).
پس اگر بحث و سوال و دغدغهای مطرح میشود، باید جدی گرفته شود.
هم به این علت که نشان میدهد در آن زمینه، اطلاعات متمم نتوانسته جمع بندی مناسب نهایی را ایجاد کند و هم اینکه، طرف مقابل علاقمند است نظر محمدرضا را به عنوان دوست خودش، بداند. طبیعتاً پرسیدن نظر به این معنا نیست که طرف مقابل را صاحب نظر میدانیم، بلکه بیشتر علاقمند هستیم که سلیقه و نگاه دوستمان را بدانیم.
اگر این کار را نکنم و این سبک مطالب در روزنوشته کم شود و فقط هر چیزی که “دوست دارم” را بنویسم (که یکی دو سال به این سمت رفته بودم)، دیگر اینجا فرقی با یک “کانال تلگرام” نخواهد داشت. از همان “شیپورهایی” که این روزها همه در دست گرفتهاند و یک طرفه و وقت و بیوقت، با آن در گوش مخاطب فوت میکنند!
شاید برایت جالب باشد که در طول این سالها، همیشه این نوع نوشتنهای تعاملی برای خود من بیش از هر کس دیگر خیر و برکت داشته.
همین مطلب ساده و ابتدایی نرم افزارها را که نوشتم، برای اینکه مطمئن شوم از فضا پرت نیستم، به یکی از دوستانم که در حوزهی هوش کسب و کار تجربه و تخصص دارد، ایمیل زدم و پرسیدم که: آیا هنوز هم – با حجم گسترده نرم افزارهای موجود – یادگیری Powerpivot را توصیه میکنی؟ او هم برایم گزارشی را از روندهای فعلی کابرد Data Science در مدیریت فرستاد و بعد هم گفتگویی و پروژهای سر گرفته شد و خلاصه، فکر میکنم میتوانم فرض کنم که عملاً من حق التحریرِ قابل توجهی را برای نگارش این مطلب، قبل از آنکه منتشر شده باشد، در حساب بانکی خودم دریافت کردم!
از این مثالها خیلی زیاد دارم که شاید یک روز تعدادی از آنها را فهرست کنم.
خلاصهی حرفم این است که این نوع نوشتنها و حرف زدنها و بحث و گفتگوها، به این معنا نیست که من از وقت و مشغلهام به نفع کسی زدهام. واقعاً منافع خودم تامین میشود و از این جهت، میتوان آن را مصداقی برای “خودخواهی هوشمندانه” دانست.
راستی.
من فهرستی از اسم بچهها و بحثهایی که مطرح کردهاند را نوشتهام که به تدریج هر کدام را مطرح کنیم و نظرات بقیه را هم در موردش بخوانیم و بشنویم.
طی یکی دو روز آتی، آنها را هم به فهرست گفتگو با دوستان اضافه میکنم و جایی در کنار روزنوشتهها قرار میدهم تا بیش از گذشته به انجام این وظیفهام متعهد شوم و به بهانهی کارهای بیخاصیت روزمره، از زیر آن شانه خالی نکنم.
کار خیلی ارزنده و با ارزشی هست آقای شعبانعلی قبلا چه توی متمم و چه اینجا در حد زمان خودتان به همه بچه ها جواب دادید ولی قبلا کامنتها خیلی زیاد بود اصلا خوندن اون همه کامنت حوصله و زمان زیادی میخواست شاید اگر جمع رو کوچکتر نمی کردید اصلا وقت نمی کردید که به کامنتها جواب بدید یا همه را بخونید. ولی من به این فکرم که انشالله یه زمانی تعداد بچه های بالای ۱۵۰ امتیاز متمم خیلی خیلی بالا بره اونوقت چطور میشه ؟ فکر کنم دوباره نمیرسید همه را بخوانید .
محمد رضای عزیز
باسلام
ممنونم از اینکه با این پاسخ حرف خودم را حداقل به خودم ثابت کردی و اعتمادی که به مجموعه ی متمم و روزنوشته ها در من وخیلی های دیگر وجود دارد را حداقل برای من صد چندان کردی.
از تعارف گذشته تصور میکنم نوشتن ابزار قدرتمند تری برای فکر کردن ما آدمهاست تا حرف زدن یا هر شیوه ی دیگر و این انگیزه ی بسیار قویی میتواند برای هر کسی باشد که زبان به بیان بگشاید و در قالب نوشته بخواهد فکرش را در هر زمینه ای مطرح کند در واقع ما انسانها مغزمان مثل ماشین تحریری میماند که هر گاه شروع به بیان میکنیم در همان لحظه هم شروع به فکر کردن میکنیم و تفاوتش در این است که گاهی حرفها را برای خودمان در درون خودمان میزنیم و گاهی برای مخاطب روبرویمان و گاهی هم به صورت نوشته ای یا حرفی در فضایی بزرگتر
باید اعتراف کنم که ما هم به عنوان مخاطبان شما منافعمان با شنیدن حرفهای شما و دیگران تامین میشود اگر غیر از این بود به اینجا سر نمیزدیم و اینکه میبینی دیگرانی چون من از شمادائما تشکر میکنند حساب تعارف نیست چون شما با این کار بازاری خلق کرده ای که هر کسی با توجه به نیازش و با خواندن واظهار نظر کردن در این فضا به نظم فکری خاص خودش دست می یابد و تشکر ،بابت خلق این فضاست که از جانب شما اتفاق افتاده.
ازطرف دیگر اینکه این فضا هدفمند شده و افرادی که برادریشان راثابت کرده اند به این فضا دسترسی دارند نیز بسیار به رشد این نگاه کمک کرده .
در آخر دوست دارم از شما تقاضا کنم که سوال من نیز در این لیستی که در بالا فرمودید واقع شود:
(چند روزی است که بین من ویکی از دوستانی که اتفاقا متممی است سوالی مطرح شده و ما با هم اختلاف نظر داریم
زندگی کردن برای یک هدف مشخص و مشهور شدن وماندگار شدن در یک زمینه مشخص که البته در کنار آن نداشتن تعادل در امور زندگی و خانوادگی را به همراه دارد بهتر است ویا زندگیی که در آن چرخه ی زندگی کامل است و به تبع آن به هر حال گذشتن از اهداف بلند پروازانه و یا مشهور نشدن ویا ماندگار نشدن در زمینه ای مشخص و داشتن زندگیی عادی، واقعا کدام بهتر است و ارزشمند تر ؟ )
ببخشید که در زیر بحث بالا همچین کامنت نامربوطی را گذاشتم .
محبت میکنید محمدرضا جان
اینطوری بگیم که مهم نیست نرم افزار، کار یدی، کار علمی و یا هر زمینه ای.
سوال من بیشتر اینه که اگر یکی بخواد از زمان خالی خودش استفاده ای داشته باشه که تووی ی برنامه ریزی حتی ۳ -۴ساله بتونه به یک بازدهی خوب برسه بعنوان درامدی بالاتر از سطح فعلی خودش.
اگه بخوام درآمدی عددی برای خودم متصور بشم با ارزش پولی امروزی ۵ میلیون در ماه به طور میانگین به درآمد ثابت آب باریکه خودم اضافه کنم.
برای نوع این کار محدودیتی بجز محدودیت زمانی که تا عصر سرکار هستم ندارم.
واقعا انتظار جوابی در این سطح و به این حجم و دقت رو نداشتم
بی نهایت ممنون و سپاسگذارم.
راستی من بیشتر روی صحبتم با پی نوشت ۳ شما بود، مهم نیست چی خوندم و چه مدرکی دارم و صنایع رو جهت اطلاع گفتم.
بیشتر دوست دارم کاری یا نرم افزاری برای کسب درامدی در آینده دقیقا ۵ ساله خودم داشته باشم شاید شد اولویت اول کاری برام
ممنونم از وقت و انرژی که گذاشتی برای پاسخ من.
بهترین
راستش من هم این مطلب رو به عنوان صورت مسئله نوشتم تا پاسخ.
الان که فهمیدم مورد ۳ مد نظرت بوده میتونم کاملتر بنویسم.
خصوصاً اینکه هما هم سوالی پرسیده که تقریباً جوابش توی همین فضا قرار میگیره.
خیلی زود ادامه اش رو مینویسم. به اندازهی همین چیز کمی که میفهمم، سعی میکنم کامل باشه.
`محمدرضا جان، حس میکنم در ارتباط با مورد سوم خیلی از بچهها مشتاق باشن که دربارهاش از زبان خودت بشنون و جرئت پیدا کنن از شر دستبندهای طلاییشون رها شن (و به نظرم دستبندهایی از رنگ طلا و نه خود طلا!)
به بیان خودت، اگه بشه دانش و مهارتهایی رو که دارن مثلا توی قالب تخصصی مثل استراتژی محتوا بریزن و با تلاش و تمرکز مداوم اون رو شکل بدن.
من شخصا با این مسأله درگیر شدهام و خودم رو طی این فرآیند قرار دادهام و بیاندازه مشتاقم که اگه فرصت داشتی برامون از نظرات ارزشمندت بگی.
محمدرضا جان، حس میکنم در ارتباط با مورد سوم خیلی از بچهها مشتاق باشن که دربارهاش از زبان خودت بشنون و یه کم بیشتر جرئت پیدا کنن تا از شر دستبندهای طلاییشون رها شن (و به نظرم دستبندهایی از رنگ طلا و نه خود طلا!)
به بیان خودت اگه بشه دانش و مهارتهایی رو که دارن مثلا توی قالب تخصصی مثل استراتژی محتوا بریزن و با تلاش و تمرکز مداوم اون رو شکل بدن. راستش من شخصا با این مسأله درگیر شدهام و خودم رو طی این فرآیند قرار دادهام و بیاندازه مشتاقم که اگه فرصت داشتی برامون از نظرات ارزشمندت بگی.
محمدرضاي عزيز
ضمن احترام به جملات و كلماتي كه براي وحيد عزيز نوشتي به نظرم ميرسه پاسخ به سئوالات چهارگانه فوق براي يادگيري هر مهارتي قابل استفاده است . و فكر مي كنم براساس تجربيات محدود شخصي خودم كه البته بيشتر در حوزه مورد علاقه خودمه سومين سئوال ، مهمترين پرسش باشه .
معلم عزيزم به نظر شما در شرايطي كه براي يك صنعت ( مثلا توريسم) ابهامات زيادي وجود داره و اين صنعت با چالشهاي زير دست و پنجه نرم ميكنه ، چطوري ميشه به پرسشهاي ” آیا قرار است درآمد اصلی من شود؟ آیا روزی ممکن است (یا خوشحال میشوم اگر) به شغل اصلی من تبدیل شود؟ ” جواب داد .
– به شدت تحت تاثير روابط سياسي – اقتصادي كشور ما با فضاي بين المللي است.
-استراتژي مشخصي از طرف سازمان متولي اين صنعت در كشور وجود نداره.
– گروههاي فعال داخلي (انجمن ها و كانون ها و جامعه فلان و بهمان ) در تضاد با هم عمل مي كنند و يكپارچگي فكري و عملكردي ندارند .
-افرادي كه فقط به سود كوتاه مدت و با هرروشي فكر مي كنند و دغدغه دوام و ارتقاي اين صنعت رو ندارند روز به روز بيشتر ميشه .
اگر راهنمايي شما رو داشته باشم ممنون خواهم بود . در ضمن ببخشيد كه تلخي و نوميدي اين نوشته زياده .