انسانها را در انتخاب رژیم غذایی و موضعگیری آنها در مورد مواد غذایی میتوان حداقل به ده گروه تقسیم کرد:
گروه اول – همه چیز خوارها: اساساً هر چیزی که قابلیت قرار گرفتن در ظرف داشته باشد یا حتی قابلیت جمع شدن در مشت، توسط این افراد خورده میشود.
گروه دوم – هیچ چیز نخورها: اینها در بخشهای خاصی از دنیا مستقر هستند و به مسلک های خاصی وابستگی دارند. فکر میکنند شکم خالی و زجر کشیدن و ریاضت میتواند موجب رشد و تعالی شود.
گروه سوم- مدرن خوارها: کافی است به آنها بگویی این دارو یک ماه است که برای رفع افسردگی وارد بازار شده یا این مکمل غذایی همین دیروز اختراع شده. میخورند و لذت میبرند.
گروه چهارم- سنتی خوارها: وقتی غذا می خورند برایت توضیح میدهند که این غذا قرنهاست به همین شکل خورده میشود و سنتیترین و سالم ترین غذای موجود است.
گروه پنجم- غربی خورها / شرقی خورها : اگر بگویی ماکارونی. میگوید میل ندارد. اما اگر بگویی اسپاگتی میگوید: عاشقش هستم. یا اینکه به او میگویم: گولاش یک غذای محلی آلمانی – اتریشی است. چپ چپ نگاه میکند. میگویم: همان آبگوشت خودمان است. به سمت ظرف حمله میکند.
گروه ششم- مخلوط خورها: اصل لذت خوردن برای او این است که به آشپزخانه برود. هر چه در یخچال و کابینت هست بردارد و قاطی کند و یک اسم عجیب هم روی آن بگذارد و بخورد و به خورد تو بدهد!
گروه هفتم- مقلدها: میگویند فلان شخصیت، هر روز صبح با صبحانهاش فلان ماده یا فلان غذا را میخورده. یا چون فلانی پزشک است و این را میخورد، ما هم همان را میخوریم.
گروه هشتم- مادرها: بله. اشتباه نشده! مادرها هم یک گروه تغذیهای هستند. مادرها به جای بچهها در مورد غذای آنها تصمیم میگیرند و معتقدند که آنچه میگویند «سلیقه آنها» نیست بلکه «صلاح تو» است.
گروه نهم – گرسنه گراها: خودشان غذاهای خاصی را نمیخورند و اگر تو را هم در حال خوردن آن غذاها ببینند بدون اینکه با تو حرف بزنند، غذا را از پیش چشم تو برمیدارند.
گروه دهم – غذاخورهای خیابانی: در خانه اگر کباب هم بخورد شاکی است. بیرون اما، فلافل را مانند غذای بهشتی، با لذت تناول میکنند و تا روزها پس از آن، در خانه از طعم لذیذ فلافل میگوید که اگر نخورده باشی، فکر میکنی اگر فلافل نخورده بمیری، ناکام ماندهای!
تمرین ۱: سعی کنید به ده گروه بالا، حداقل پنج گروه دیگر بیفزایید.
تمرین ۲: فرض کنید انسانها عقلشان را هم مانند بدنشان، با دانش و علم و عقیده، تغذیه میکنند. حالا متن بالا را یک استعاره در نظر گرفته و به مصداقهای رژیم تغذیهی فکری در دنیای اطراف خود فکر کنید.
خوراک جسم:
شیرخوارها: غذایشان برای تقویت بیشتر جسم و استحکام جسمی هست.
آش خورها: لذت آش خوری بیشتر از هر غذای دیگه ای هست… و تعابیر مختلفی هم از آش خوری شنیدیم. اگر آشی در سهمیه داشتی، فقط زودتر برو که آش بیشتری بخوری…! اگر اسمت تو سهمیه آش خوری ها نیست، پولش و میدی آش هم می خوری…! و یا آش خوری در سربازی؛ یا آش نخورده و دهن سوخته… کلا تعابیر آش خوری زیاده!
ساندیس خورها: فقط با یک ساندیس خوردن هم، مطیع ترین فرد برای شما میشوند… می تونید امتحان کنید… 🙂
تک خورها: اگر تنها تغذیه شوند، لذت بیشتری خواهند برد؛ و اگر قسمت کنند، تلخ ترین تغذیه های زندگیشون میشه.
دین خوارها: غذایشان را همیشه در ظرف دین، سرو می کنند. چرا که هم پر مخلفات هست و بهتر است نگوییم پر برکت؛ بگوییم پربار که هر چه ظرف را خالی کنی، از طرفی هم پر می شود…
شکم خوارها: کسانی که هر چه می خورند ولی باز هم گرسنه اند. هیچ وقت از خوردن سیر نمیشوند…
آدم خوارها: باید متفاوت از آنها باشی. مثلاً ظاهری متفاوت، اندیشه ای متفاوت، خواسته ای متفاوت، رفتاری متفاوت… کلا متمایز باش تا متفاوت جلوه کنی… دیگه نیستی!!!
خوراک فکر:
جبرخوان ها: اصلاً علاقه ای به دانستنش ندارند، فقط یک قانون یا بهتر بگم یک دستور موظف به دانستن شون نموده.
ناب خوان ها: جستجوگران خوبی هستن؛ آنچه که از تغذیه فکری شون میمونه سخنان ناب و ارزشمند هست…
خبر خوان ها: مهم این هست که آنچه می شنون، خبری باشه که از اتفاقی خوب یا بد خبر بده. به نظرم خبرخوان ها داشته هاشون همین خبره و اگر نتونن از وقایع خبر داشته باشن، دیگه حرفی هم برای گفتن نیست…!!
راویان: به نقل قول ها و بیان اندیشه های دیگران علاقه دارن. به نظرم راویان حرفهای بهتری برای گفتن دارن که راضی به گفتن هر حرفی و هر جایی نیستن.
نقادان: اگر دوست داری که حرفهایی که می شنوید، توسط خود گوینده نقد بشه… یا به قولی حرف خودشو به خودش پس بدین، سراغ نقادان برین 🙂
مفسّران: حرفی که می شنوید اصل مطلب نیست، حرف اصلی تفسیری هست که میشنوید… یا اگر تفسیر گر باشید، خودت تفسیر کن این حرف را…
امیدوارم این حرف ها هم مفید بوده باشه 🙂
محمدرضای عزیز نکته مبهم دیدگاه من چی بود که هنوز در دست بررسی است؟ راستی دیدگاه سینا خیلی جالب بود.
سلام محمدرضا جان
منم دوتا یادم اومد 🙂
کتاب خرها :این عده عشق کتابت ولی فقط برای اینکه کلکسیونشون کامل شه و خیلی زیادم اهل مطالعه نیستن و فقط دوس دارن بگن فلان کتاب تو کتابخونمون هست
فلسفی خون ها: (اصلا قصد توهین به علاقه مندان به فلسفه رو ندارم اینا با اونا فرق دارن) این گروهو احتمالا تو بچه های هنر بیشتر میبینین و اغلب تو حیاط دانشگاه به صورت انفرادی با درختان صحبت میکنن و اغلب یه کتاب قطور تو دستشونه،و وقتی باهاشون هم کلام میشی از کانت تا هایدگرو جلو چشمت میارن.
ناکام مانده ها : ان چیزی را که تو می خوری اساسا دوست ندارند و نظرشان را به تو تحمیل می کنند ( در اصل موقع خوردن غذا سعی می کنند زهر مارت کنند) نه به خاطر نوع غذا بخاطر اینکه با تو مخالفت کنند ولو اینکه در گذشته یا حال به ان علاقمند باشند.
گروه اول: همه چیز خوان ها:
اساسا براشون فرقی نمی کنه چی بخونن، از شعر های سهراب سپهری گرفته تا آگهی خرید و فروش خودرو توی
همشهری، زبونشم مهم نیس، حتی اگه نشه خوند عکساشو که میشه دید
گروه دوم: همه چیز نخون ها:
فقط کتاب های خاصی رو می خونه، شاید قرآن باشه یا فقط یک روزنامه خاص. کلا هم فکر نمی کنه به جز اینا ممکنه چیزهای مفید تر و بهتریم برای خواندن وجود داشته باشه.
گروه سوم مدرن خوان ها:
کافیه بهشون بگی فلان مجله حرف نداره،جدید چیزهارو توش نوشته، مهم نیس به کارش بیاد یا نه، فقط تهیه میکنه و
خوشحاله که به روزه
گروه چهارم سنتی خوان ها: یه زمانی بابای بابا بزرگش بهش گفته این کتاب هارو حتما باید بخونی، شعر های حافظ،
مثنوی معنوی،گلستان سعدی، دیگه انگار بعد از اون تاریخ هیچ کتابی نوشته نشده.
گروه پنجم غربی خون ها/شرقی خون ها
این عده کلا یا غرب رو خیلی قبول دارن یا شرق رو، ما که میانه هستیم حکم صفر روی بردار رو داریم، کلا نه نویسنده هامون به حساب میاد، نه قدمتمون.
گروه ششم مخلوط خون ها
ایناهم شبیه گروه اولن با این تفاوت که یکمی از هر چی رو می خونن ، یه اشی درست می کنن و باهات در مورشون
صحبت می کنن، اینا می تونن جوری اگزیستانسیالیسم رو در موردش صجبت کنن که انگاری تعداد دندونه هاش توی
زبان فارسی مهم ترین تاثیررو روی دنیای ما داره
گروه هفتم مقلد ها:
اینا کلا به هرکی میرسن میبینن چی می خونه، همونو می خونن، میتونه همشهری باشه، یا آثار دانته
کیهان باشه یا تراکت دست رهگذران
گروه هشتم معلما:
اینا فکر می کنن درسی که میدن مهم ترین درس دنیاس و همه ی ادما بدون یادگیری این درس، تقریبا زندگیشون رو هدر
دادن. شایدم اونایی که این درسو بلد نیستن زندگی نمی کنن! خلاصه درس معلمه فاغ از محتوا همیشه مهمترین درس
زندگیه
گروه نهم نخون ها:
اینا کلا چیزی نمی خونن، چیزیم گوش نمی دن، اگه تو هم چیزی می خونی بهت می گن اینا چیه می خونی، اینا همش
بازیه، ملت رو سر کار گذاشتن، از اول همین بوده.
گروه دهم تازه کارها
اینا همونایی هستن که شازده کوچولو با چنان احساسی در موردش صحبت می کنن، که انگاری داستان زندگی خودشون
یا جدشون بوده و همچین تا یه وقتی توی حس شازده کوچولویی میرن که تا پاشون به شمال میرسه، شبا برای دوس شدن با یه روباه، شب بیداری می کشن.
تمرین شماره ۲ قبوله محمد رضا؟
سینای عزیز. تو همیشه حرفهای نگفته ی آدم رو هم میفهمی.
این سلایق به همین شکل در مورد غذای ذهن هم صدق می کنه: مثلاً همونطور که بعضیا در تهیه غذا ذاتاً تنبلن و غذای حاضر آماده رو با حداقل کیفیت به زحمت پخت و پز ترجیح می دن ، بعضی آدما هم تقلید کورکورانه از تئوری ها ی مختلف رو به زحمت فکر کردن و ریسک اظهار نظر کردن ترجیح می دن و…
هلتی ها (سلامت خورها): سالم ، به اندازه و به موقع خوردن خیلی براشون مهمه. مفت خورها: شعار معروفشون مفت باشه کوفت باشه است. ساده خورها : از امتحان کردن غذاهایی که بنظرشون پیچیده ست اجتناب می کنند. آشپزها: فقط دسپخت خودشون رو می پسندند. وبالاخره شکموها: در شادی، غم، استرس، تفریح ،سرکلاس، مهمانی ، حتی جلسه مذاکره و… مهمترین ، از خوردن و توجه به غذا هرگز غافل نمی شن 🙂
دوستان با خلاقیت زیادی تعداد زیادی چیز خور اضافه کردند ! من فقط نظرمو در جنبه خوراک ذهنی می گم.
الان به شدت بحث مخلوط خورها در دور است : ترکیب روان شناسی و عرفان و رشد فردی، مذهب و علم. ..درسته که جنبه های مختلف علمی وفتی که به سطح بالغ خود می رسند به هم نزدیک می شوند. اما امروزه بیشتر ترکیب من درآوردی جنبه های تجاری علوم را با یکدیگر می بینیم…
در تقلید از هم که به خاطر عقب نماندن از توانایی اظهار فضل و به رخ کشیدن اصطلاحات و عبارات در جمع شور فراوانی دیده می شود.
تمام زمینه های علمی پر شده از کتاب های فارسی که تحصیل کرده های عزیز پس از خوردن چند کتاب در زمینه تخصصی خودشان به روایت دیگری همان ها را چاپ می کنند برای پر شدن رزومه و مطرح شدن در عرصه علمی، کم نیست مقاله هایی از این دست.
اسم این نمی دانم چیست!
متشکرم محمدرضا.
چرا کسی تمرین ۲ رو حل نمیکنه؟ 😐
فکر میکنم تمام هدفی که از این استعاره داشتم در لابه لای طعم بستنی و سبزیجات گم شد سهند جان 🙁
من دنبال خوراک ذهنی بودم بیشتر تا چیزی آموخته و بعد بنویسم. ولی همه خوردنی بود. خوردنی هایی که سال ها خوردم و الان با هزار دردسر و صرف وقت می خواهم خودم را از آنها آزاد کنم.
ررژیمی خورها:هرچیزی را که بخواهند بخورند با ترازو وزن می کنند تا مبدا در روز از آن مقداری که بدنشان برای سوخت و ساز احتیاج دارد بیشتر بخورند و همیشه هم در مورد کالری هر ماده غذای می توانند ساعت ها حرف بزنند.
کسانی که با توجه به توصیه ابو علی سینا غذا می خورند:هر وقت سفره پهن می شود اول از همه می گویند ابو علی سینا در کتابش گفته ۷ قاشق مانده به سیر شدن دست از غذا خوردن بردارید تا سالم بمانید و بعد هم به همه توصیه می کنند به همین روش عمل کنند و اگر گرسنه شدید یخچال هست. این افراد همه چیز می خورندا.
سورخکردنی خورها: همه چیز را قبل از خوردن سرخ می کنند حتی بستی را.و اگر غذای سرخ کرده نباشد لب به آن نمی زنند چون عقیده دارند سرخ کردن باعث بهتر بخته شدن غذا می شود.
آبپز خورها(خودم):از هر گونه غذای سرخ شده خوششان نمی آید و تا جای که امکان داشته باشد غذای سرخ شده نمی خورند مگر در مهمانی.حتی مرغ و ماهی نیز توسط این گروه به صورت آب پز پخته و خورده می شود.
ادویه خوررها:کسانی که ۶۰ نوع ادویه در آشپز خانه دارند و هر چیزی می پزند همه ادویه ها را به آن اضافه می کنند وقتی غذایشان را می خوری نمی توانی تشخیص دهی چه مزه ی می دهد.
نمکی خورها:هر ماده غذای را با نمک می خورند حتی میوه های مثل انار،گیلاس،کیوی،سیب و… اعتقادشان این است که همه چیز با نمک خوش مزه تر می شود.
ممنون به خاطر همه چیز ها . رفتم و خوندم و لذت بردم .
سپاس محمد رضای خوب
ته مانده خوارها: گروهی هستند که هر چند وقت یک بار یه غذایی می پزند و تا مدت ها ته مونده ی اون غذا رو می خورن.
دو گروه مهمو فراموش کردینا!!!
خودخورها و مغزخورها…
حالا فکر کنید یه خودخور، گیر یه مغزخور بیفته… : )) ; )
دلیلی که باعث میشه به بعضی جواب بدید
و به بعضی جواب ندیدچیه؟
زمانو ولش کنید
انتخاب شما ناشی از چیه؟
از حرص
یا از لطف
توبیت یعنی چی؟
خیلی تصادفیه اسما 🙂
اما همهی کامنت ها رو با تمام روح و جانم میخونم. اگر حرف کسی رو بخونم و کامل حساش نکنم، تایید نمیکنم تا بعدا دوباره بارها و بارها خونده بشه
سلام اقای شعبان علی عزیز. امیدوارم حالت عالی باشه ، یعنی من اینجوری براتون ارزو دارم. یه جورایی برای من یکی معنای انتظار تغییر کرده. خواستم بگم من دیگه براتون کامنت اینجا نمیذارم و وقت رو بررسی کامنت های بقیه میدم. ولی همچنان میام اینجا وازتون یاد میگیرم. واینکه من شما رو معلم خودم میدونم برای همیشه.ویه سوال ازتون دارم میتونم هروقت یه کار خیلی ضروری باهاتون داشتم و نیاز به راهنمایی شما داشتم و تاکید میکنم خیلی ضروری باشه، چون نمیخوام وقت گرانبهای شما رو بگیرم ، میتونم بهتون زنگ بزنم؟؟
۱۱ — عصبی خوار ها: زیر شاخه ای از گروه اول!
هر چیزی که قابلیت خوردن داشته باشه در زمان های خاص ( فکرشون به چیزی مشغول باشه ، عصبی باشن و …)برای فرار از مشکل اصلی به خوردن روی میارن! بقیه ی مواقع به فکر آب کردن اون غذاهایی هستن که تو اون بازه ی زمانی خوردن! و جزو زیر شاخه های رژیم دارها ! قرار میگیرن!
۱۲– ریزه خوارها! این گروه همیشه درحال ناخنک زدن به هر ماده ی خوراکی هستن! موقع پختن غذا تو آشپزخونه پیداشون میشه! بقیه ی مواقع به صورت دوره ای احوالی از یخچال میپرسن!
۱۳– فست فود خواران! این گروه رو میشه تو فست فود فروشی ها پیدا کرد! ازشون غافل بشی گوشی به دست در حال گفتن شماره ی اشتراک هستن! همیشه ی خدا آدرس و شماره ی همه ی فست فودی های مشهور شهر رو تو گوشیشون دارن!
۱۴– جایگزین ها!!
یکی از افراد خانواده معمولا در این گروه قرار داره که خوراکی هایی که گروه هشتم( مادرها) به آدم به زور میدن و آدم دوست نداره بخوره رو با کمال میل خوردنش رو تقبل میکنن! و بی سرو صدا ظرف خالی رو بهت برمیگردونن!
۱۵– نگاه کننده ها!
این گروه اگه پنجاه مدل غذا هم تو دستشون باشه باز مدل ۵۱ امی و میخوان که دست توئه ( حتی دیده شده که خودش هم از اون مدل خوراکی داشته! ولی اینقدر چشمش دنبال خوراکی دست بقیه بوده یادش رفته!!) و به نظرشون هرچی که دست بقیه اس بهتر و خوشمزه تره !
گروه یازدهم: لذت خورها یا خوش خوراک ها:هرچی میخورن با لذت و علاقه میخورن هم جذب بدنشون میشه هم اشتهای دیگران باز میشه.منم یکی از اونا هستم.
محمد رضا من جزو همه چیزخوارها هستم 🙁
اصلا هم از این سبک زندگی لذت نمیبرم از مطالعه یک کتاب (میلیونر شدن در جوانی! مت موریس) متوجه شدم اصولا ضمیر ناخودآگاهم این هویت همه چیزخوار رو برام تعریف کرده و باور کن هروقت میرم سر یخچال و میبینم نمیتونم چیزی ازش در بیارم که بشه سریع خوردش کلی سرخورده میشم! قبلا یک مدت بر این هویت غلبه کرده بودم کلی لاغر شده بودم ولی دوباره برگشت! علاوه بر همه چیزخوار ، سریع خوار، آماده خوار و بیشتر از همه دست پخت دیگران خوار هستم!
البته یک نکته مثبت ( به زعم خودم!):
وقتی یک چیز خوب میخورم با خودم یواشکی و انفرادی حرف میزنم اول خوب نگاهش میکنم بعد تو دلم میگم وااااای! تو کجا بودی چقدر خوشمزست خدایا شکرت هووووووووووووووم
و وقتی میبینم خواهرم بهت زده نگام میکنه قبلا ناراحت میشدم الان میگم حداقل تو این دنیا یک چیزی هست که من ازش لذت آنی میبرم و تو بی بهره ای . دیگه از هوس ها و ویارهای نصف شب و یکدفعه ای بگذریم.
در کل خدایا شکرت که یک زبان سالم برای چشیدن دادی یک گلوی سالم برای بلع یک معده سالم برای هضم و … سالم دیگه!!! و مهمتر از همه هنوز دیابت ندادی! میتونم شیرینی بخورم و لذتی که از خوردنش میبرم واقعا با لذت خوندن شعرهای حافظ بتونم مقایسه کنم. مرسی مرسی مرسی و در آخر همه همه چیزخوارها رو عشقه…
من خودم خاصیت محورم.یعنی از قندو شکر بیزارم.نوشابه نمی خورم.دوس دارم غذام سالم باشه و…از چیزیم بدم نمیاد مگه
اینکه مضر باشه یا بی فایده.
ترشی خورها: این گروه بیشتر به مزه ترشی علاقه دارن هم غذاهاشون ترشه هم اینکه لواشکو این جور چیزها همیشه تو بساطشون هستو البته به دلیل استفاده از اون هیچیم نمیشن 🙂
شیرینی خورها:این گروه هم به شیرینی علاقه دارن و یکی از علایق شدیدشون نون خامه ایه که گاهی برای خوردنش اصول خاصی دارن(من دیدم طرف با قاشق اول توشو خالی میکنه بعد نونشو میخوره)
فلفل خورها: این گروه اصولا انواع فل فل هارو میشناسن و سمت غذاهاشون نمیشه رفت چون احتمال آتیش گرفتگی بالاس،کلن براشون باعث افتخاره که بشینن تعریف کنن که فلان فلفلو ریختم تو حلقم خوردم هیج جامم نسوخته(یه خبر شنیده بودم که تو هند هندوانه رو با نمک و فلفل فراوون مثل لبو تو خیابونای ما صرف میکنن)
و البته شورخورها: این گروه اصولا وقتی ظرف غذا داره به صورت اسلوموشون روی میز گذاشته میشه میپرن رو هوا و با یه پشت برگردون یه لایه نمک رو مثل برف رو غذاشون میپاشن !!
یه گروه هم هستن به اسم فرصت خوردن ندارها: این گروه اصولا وقتی از کار فارغ میشن یه چیزی میخورن که سیر شن یا در واقع چون یهو متوجه میشن که عضوی به اسم معده هم دارن و با فعالیت سوخت و ساز بدن ارتباط مستقیم داره یه چیزی میخورن که از حال نرن!و این شاید به روزی یه وعده غذا خوردن هم برسه و حتی گاهی یه وعده در دو روز! قابل توجه که فک میکنم محمدرضا جان هم میشه در این گروه افراد قرار داد !
گروه تک خوارها :
گروهی که فقط و فقط از یک فکر و مکتب تغذیه میکنند شاید هم قبل ها از افکار دیگه ای هم تغذیه می شدن .
با این حال علم می گه بدن نیاز داره ازمنابع غذایی متنوع استفاده کنیم که تمام ویتامین ها-اسیدهای امینه-لیپید -کربوهیدرات و آب و….به بدن برسه .
گروه یازدهم : ساده خورها : خودشون که هیچی درست نمی کنند هر چی هم بزاری جلوشون می خورن بدون حرف اضافه..
گروه دوازدهم : کوفت کن ها : آدمایی که یه چیزی درست می کنند میزارن جلوی آدم اولش هی کلی تعریف می کنند هی هم از خودشون و محاسن دسپختشون تعریف می کنند بعد هم هی می گن خوبه خوبه وای به حالت اگه بگی ایراد داره گروه سیزدهم : رژیم گراها : جلو تو هی می گن رژیمن و یه غذای ساده می خورن اما درعالم تنهایی از همه چیز دل سیر در میارن..
گروه چهاردهم : غر زنها : خوشون هیچی نیستند و غذای دیگران را می خورند و هی هم ایراد می گیرند …
گروه پانزدهم : سالم خورها : فقط به ارزش تغذیه ای مواد غذایی نگاه می کنند نه به مزه و خوشمزگی آنها ..
گروه یازده آشغال خورها: این گروه عادت غریبی به خوردن غذاهای فاسد داشته و معتقدند کارخونه با ضریب اطمینان ۱۶ اقدام به طراحی برچسب تاریخ مصرف میکند.
گروه دوازده نوستاژیک خورها: این گروه با یافتن ارتباطی مؤثر بین غذای حاضر و غذای مادرشان میتوانند از خلال دندان نیز لذت ببرند.
گروه سیزده حساسیتزدهها/ پارانویای غذایی: این گروه به طور پیوسته غذا را در جستجوی یافتن عوامل حساسیت و مؤثر در نابودی نوع بشر هستند.
گروه چهارده خرابکارها/ترورسیتهای غذایی: گروهی به شدت زیرک، که با خالی شدن آشپزخانه گوشتهای قرمه سبزی را کش میروند هنوز سرویسها مبارزه با خرابکاری در گیر یافتن محلی امن برای سیب زمینیها هستند!
گروه پانزده گشنهنماها: این گروه به دنبال غذا میروند اما آن را نمی خورند جمع میکنند تا اگر زامبیها حمله کردند غذا داشته باشند این گروه در بعضی از مناطق تحت پوشش شبکه و در مراسمها و اعیاد خاص به سرعت اعلام موجودیت میکنند و جمعیت کثیرشان، دانشمندان را به حیرت وا میدارند.
محمدرضای عزیز سلام
اول تمرین رو انجام دادم بعد سلام کردم، من هم متعلق به گروه شانزده هستم، عجله دارها! 😀
ممنون نگاه خیلی جالبی بود، چقدر قشنگ دق و دلی نوسینده رو خالی میکنه…
هر آنچه باشی که میخواهی
محمد رضا جان سلام خدا قوت لطفا توضیحات بیشتری درباره شب قصه میدی ؟ هزینه اش چقدره ؟ حضور رضا امیر خانی نویسنده( ارمیا ، من او ) جذاب هستش ولی از محتوا اطلاعت بیشتری لطفا بده ؟ با این ترکیب سه نفرتون فکر میکنم شب هیجان انگیزی بشه ….ممنونم برای همه چیز .
فکر میکنم رایگان باشه (یا دو سه هزار تومن در حد ورودی). ما قبلاً سعی کردیم یک سری آموزشها رو از طریق داستان برای نسل جوانتر منتقل کنیم. تجربههای اوله ولی امیدوارم موفقیت آمیز باشه
با سلام
قصه تون رو كه تو نوجوان توانگر براي بچه ها گفتيد گوش كردم خيلي جالب بود خاطره اي كه از مدير مدرسه البرز داشتيد و اون خاطره احساسي دوره نوجووني كه دكتر شيري تعريف كرد خيلي تاثير گذار بود:))))))
سلام چند بار سوال پرسیدم جواب نگرفتم گفتم این بار اینجا بیارم اگر برخورد کردی جواب بدهی
میخواستم در مورد کنکور دادن راهنمایی کنی (کنکور ریاضی)
اگر وقت داشتی و دوست داشتی جواب بدهی در مورد
تجربیات – استراتژی رتبه یکی – کمیت و کیفیت مطالعه – تفریحات – تمرکز بر چه مواردی و حذف چه مواردی(افکار – ویژگی های فردی – روش ها و ….) برایم بنویس .
جواد جان. من قبلاً در مورد کنکور یک مطلب نوشتم. اون رو دیدی؟
http://www.shabanali.com/ms/?p=1747
یگ گروه، آدم هایی هستند که مثلاً رژیم غذائی دارند و برای حفظ سلامتی خیلی چیزها را نمی خورند.اما……
تا چشم دیگران را دور می بینند ، درسته یک ساندویچ فری کثیف خدا بیامرز را با کلی سس می بلعتد!!!!!
در عالم اعتقادات و باورهای نه به ظاهر شخصی ، حافظ می گوید:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند…
این گروه ، در مترو کتاب مائده های زمینی آندره ژید را در دست دارند و پناه خوبی است برای دیدن عکس های پارتی شب پیش!!!!!!!!!!!!!!!!!
محمد رضا ، چند وقته کتاب خوب معرفی نکردی، باور کن من تو مترو همیشه آویزانم ولی تو گوشیم پر از صدای تو
” من محمد رضا شعبانعلی هستم و این یکی دیگر از فایل های مذاکره است………….”
یه سری هم آماده خورن : خودشون در درست کردن غذا هیچ کمکی نمیکنند فقط می خورن و نق می زنن که اینجاش اونجور و اونجاش اینجور
۱- محرّم نخور ها : در کل سال هرچیزی گه گیرشون میاد میریزن تو شکم، محرم که میشه ترک غذا میکنن. فقط رژیم حلیم میگیرن.
۲- ماه رمضان خورها : در کل سال هیچی نمیخورن، ماه رمضان که میشه، معده درد میگیرن، دو وعده هم بیشتر میخورن.
۳- افاده ای خورها : پیاز تو ماکارونی نمیخوره، رنده که کنی بریزی تو کتلت، دو لپی میخوره، آخه معلوم نمیشه.
۴- چتر باز ها : همیشه تو خونه آب دوغ خیار میخوره، جایی غذای مفت که گیرش بیاد کمتر از دونر سفارش نمیده، خودش میگه همیشه همینو میخوره.
۵- راحت خورها : گوشی رو برمیداره زنگ میزنه رستوران، میگه ببخشید یه چیزی بیارید که هم خوردنش راحت باشه، هم هضمش و هم دفعش.
۶- علمی خورها : کلاً چیزی رو که میخورن، برات رفرنس هم میدن که فلانجا غذای منو تایید کرده. اگه از قضا ناخواسته باد گلویی هم یهوویی دفع بشه میگه : آهااااااان راستی، صفحه ۳۴ اندر مزایای باد گلو هم مطالب مهمی نوشته. اگر هم خدای نکرده به جای باد گلو، یه باد دیگه دفع بشه، کلاً منبع علمی جدیدی رو معرفی میکنن.
۷- پرخور ها : غذای خوب هم که بخورن، مشکلشون اینه که انقدر زیاد میخورن که بدن به جای عضله، چربی میسازه ولی دائم پُز سایز دور بازوی خودشون رو میدن. قسمت های دیگه رو با گن مخفی کردن معلوم نیست. اصرار هم دارن تغذیه درست همینیه که اینا میخورن. میگی نه؟ دور بازو رو نگاه کنی خودت میفهمی.
۸- سبزی خور نماها : از دور که نگاش میکنی، یه چیز سبز لای دندوناشه، اینطور که معلومه بنده خدا نون و پنیر و سبزی خورده، غذایی سبک و سرشار از کلسیم. نزدیکش که میشی، یه بوی خاصی میاد، اوه اوه اوه، خیاره، به جای مزه استفاده کرده.
۹- زلم زیمبو خورها : اینا غذاهاشون خیلی باحاله، هم خوش رنگه هم خوش طعمه، خودشون میگن مردم دنیا کم کم دارن «انجمن زلم زیمبو خورها» رو تشکیل میدن که یه انجمن خودجوش و خودگردانه و کارش تولید این نوع غذاها و پخش رایگان اون بین مردمه. ادعا میشه این نوع غذا شبکه های عصبی مغز رو دگرگون میکنه به صورتی که بخش متفکر و خرد ورز مغز رو فعال تر میکنه.
۱۰ – ممنوع خورها : اینا فقط غذاهایی میخورن که ممنوع باشه. حالا هرچی میخواد باشه. اگر لیست غذای اینا رو آزاد کنن، دیگه نمیخورن، میرن دنبال یه چیز ممنوع دیگه. اینا هم به صورت خودجوش تولید غذا میکنن، ولی کلاً طوری غذا رو تولید میکنن که محصول نهایی خوردنش ممنوع باشه. سلامتی و بیماری هم مهم نیست.
مصداقهای رژیم تغذیهی فکری(آلودگی ذهنی) از دید من :
۱٫ دین و نمایندگانش
۲٫ سنت و فرهنگ و نمایندگان (پدر مادر و…)
۳٫ دانشگاه
۴٫ رسانه و تلویزیون (از سریال و اخبار گرفته تا فیسبوک)
۵٫ خیالها و تخیلات ذهنی منفی (ذهن افسرده نامید و ضعیف)
۶٫ دوستانو اطرافیانی که ذهنشون آلوده تر از ماست و تمایل و پشتکارعجیبی دارن که شبیه اونها باشیم
برای تطهیر این آلودگی من خودم اینکارارو میکنم :
۱٫ مطالعه (فلسفه:مخصوصا نیچه، روانشناسی:خیلیها و..)
۲٫ TED و سایتهای مشابه
۳٫ MOOC (واو)
۴٫ حرفهای امثال دکتر هلاکویی، وبلاگ محمدرضا شعبانعلی
۵٫ خلوت با خود (فکرکردن، نوشتن…)
با همه این تفاسیر فعلا ذهنم آلوده ست. مثل همه(تقریباً)
اينا همش غذاي ذهنه. گاهي روح بجز غذاي ذهن، غذاي حس و عاطفه، لطافت و انسانيت هم لازم داره. اگه در اين زمينه سوتغذيه داشته باشه به هم مي ريزه…
گزینه سومی که برای تطهیر آلودگی نوشتید یعنی چی ؟(mooc) واو
سلام اینا رو پل اکمن گفته؟؟؟؟؟
تو چرا هر چی میبینی میگی پل اکمن؟
نکنه فکر کردی پل اکمن هم کوروش کبیره که هر چی مینویسیم دو روز دیگه به اسم اون منتشر میشه!
این فرق داره. دانشمنده. زنده هست. کتاب و مقاله داره.
اخرتشى
حالا چرا ناراحت میشی؟؟؟؟؟
منظورم این بود اگر مطلبی از پل اکمن نقل میکنید بگید که پل اکمن گفته!
تا حالا شده که من مطلبی رو از کسی (حتی یک گدای کنار خیابون) نقل قول کنم و مرجعش رو نگم؟
کمتر کسی مثل من رعایت کپی رایت رو توی ایران میکنه.
اونهم در مورد پل اکمن که دوست منه و خودم در ایران معرفی اش کرده ام و هیچکس قبل از من نمیشناختش.
حتی Lie to me هم با معرفی و توزیع من در ایران شروع شد.
اگر در جملهای منبع ندیدی، همیشه بدون که جملهی خودمه