یک ماه گذشته، یکی از زیباترین خبرهایی که شنیدهام و دوست داشتهام، مکاتبات گوگل و دولت فدرال آمریکا در مورد خودروهای Autodrive است.
خودروهایی که بدون هدایت انسان، مسیر خود را طی میکنند.
خودرو بدون راننده گوگل، تا کنون ۵۰۰ هزار کیلومتر در اتوبانها و نواحی شهری آمریکا رانندگی کرده، بدون اینکه حتی یک مورد تصادف داشته باشد و این سابقه، برای اینکه صاحبان تکنولوژی ادعا کنند که سیستم های هوشمند آنها، در زمینهی رانندگی، مستعدتر از انسان است، کافی و پذیرفتنی است.
اما مجوز رسمی قانونی برای اینکه این خودروها به صورت انبوه در خیابانها در حال حرکت باشند، طبیعتاً باید توسط مراجع قانونی صادر شود.
گوگل طی ماههای گذشته، مکاتبات متعدد خود را با مراجع قانونی انجام داد و یکی از سوالات کلیدی گوگل، این بود که آیا اساساً قانون گذار، در هنگام قانون گذاری، بر انسان بودن راننده تاکیدی داشته است؟
طبیعی است که میتوان با طی کردن مجدد فرایند قانون گذاری، مجوز تردد انبوه خودرو بدون راننده گوگل (و سایر شرکتها مانند تسلا) را صادر کرد.
اما این فرایند، پیچیده و زمانبر است و شرکتها و قانونگذار، هر دو ترجیح میدهند از تمام ظرفیتهای موجود استفاده کنند تا با صرف کمترین زمان و منابع، این اتفاق بیفتد.
به همین دلیل، دولت فدرال هم تاکید کرد که Driver که در قانون آمده، به معنای Human Driver نیست و قانون گذار هر نوع “راننده” را مستقل از جنسیت آن (زن / مرد / سیستم هوش مصنوعی) راننده در نظر میگیرد.
گوگل هم به صورت هوشمندانه، اخیراً به جای خودروی Driverless بیشتر از کلمهی Autodrive استفاده میکند.
احتمالاً سالهای بعد، این نقطه از تاریخ و این جمله، به عنوان یکی از نقاط عطف بزرگ در تاریخ توسعهی تکنولوژی ثبت خواهد شد.
اگر چه گوگل، هنوز راه درازی در پیش دارد.
حالا باید با نهادهای قانون گذار در حوزهی استاندارد و ایمنی صحبت کند و ببیند منظور از “پدال پایی برای ترمز” چه بوده و آیا منظور از “پا”، همان عضو دراز دوگانهای است که عموم انسانها به آن مجهز هستند، یا منظور دیگری وجود داشته است؟ 😉
پی نوشت: مواجههی قانون، اخلاق و تکنولوژی، مواجههای بسیار جالب و آموختنی است و نگاه کردن به آن، میتواند بسیار آموزنده و الهام بخش باشد.
قانون و اخلاق، در همیشهی تاریخ، مانند آب، در هر حفرهی قابل نفوذی، نفوذ کردهاند و حکم خود را در مورد جزئیترین رفتارها صادر کردهاند.
اما تکنولوژی، زمین بلندی است که “افتادگی نیاموخته است” و از قدیم گفتهاند که “هرگز نخورد آب زمینی که بلند است!”.
قبلاً هم مثال زدم که اخلاق و قانون، در مورد ثبت چند پروفایل با مشخصات مختلف یا مشخصات غیرواقعی، هیچ نظری ندادهاند و تنها اگر این کار به خسارات جدی منتهی شود، “ممکن است” در آن ورود کنند.
همچنین اخلاق و قانون، در مورد اینکه آیا یک شرکت مخابراتی میتواند به موبایل من پیامک تبلیغاتی بفرستد، نظری صریح و جدی ندادهاند.
ممکن است بگویند: اختیار با شماست. میتوانید با ورود یک کد، این تبلیغات را متوقف کنید.
اما سوال من این است که آیا اول باید تبلیغات بیاید و من بعداً آن را متوقف کنم؟ یا اول تبلیغات نیاید و بعداً من آن را فعال کنم؟ ما مشابه این بحثها را در گذشته داشتهایم و امروز هم، حق داریم بپرسیم که با کدام پا باید وارد دنیای تبلیغات شد؟
البته پاسخ این سوال، میلیاردها تومان در ماه، هزینه دارد. چون تبلیغات فعال، با احتمال کمی غیرفعال میشود و تبلیغات غیرفعال، با احتمال کمی فعال خواهد شد. به همین دلیل، سکوت عجیبی در موردش وجود دارد.
سوال دیگر من این است که اگر کسی بدون اینکه شماره تلفن من را از خودم گرفته باشد، برایم پیامکی تبلیغاتی ارسال میکند، آیا مرتکب جرم تجاوز به فضای شخصی من شده است یا خیر؟
میتوان در مورد این سوالات سکوت کرد.
میتوان گفت: وارد شدن به فضای تکنولوژی، ملزومات خود را دارد و کسی که مثلاً تلگرام نصب کرده، دریافت آگهی ناخواسته را هم تلویحاً پذیرفته است.
اما فراموش نکنیم که این حکم را در خیلی از حوزههای دیگر هم میتوان داد.
خلاصهی حرفم این است که مواجهه با تکنولوژی، هوشمندی زیادی میخواهد.
اگر قانون، یا اخلاق، در این حوزهها بیش از حد ورود کنند، از اعتبار خود خواهند کاست.
اگر هم ورود نکنند و کنار بنشینند یا ورود حداقلی داشته باشند، به تدریج در ذهن مردم رنگ خواهند باخت.
چون اگر زمانی از ۱۰۰ سوال روزمرهی من، به ۸۰ مورد پاسخ میدادند، امروز ۵۰۰ سوال جدید به آن ۱۰۰ سوال افزوده شده که شاید در ۴۰۰ مورد از آنها سکوت شده است.
و این یعنی Share of Mind یا سهم از ذهن در مورد قانون و اخلاق، کاهش مییابد.
به نظرم، بحث در این مورد فراتر از سواد امثال ماست.
ما به عنوان مردمی که دانش و تخصص حقوقی و اخلاقی نداریم و به بزرگان خود اقتدا میکنیم، سوال میکنیم و منتظر میمانیم تا متخصصان، پاسخ دهند.
البته نه به ما.بلکه به روند تاریخی توسعه تکنولوژی.
پاسخ آنها را قرنها بعد، یا در زندگی روزمره خواهند دید و یا در کتابهای تاریخ، خواهند خواند.
منابع مطالعهی تکمیلی:
متن خبر در واشنگتن پست (+ فیلم یک دقیقهای کوتاه)
با ورود این خودرو ها ، بیشتر از تکنولوژی راحتی و امینت و اقتصاد و … یک دنیای جدید و فرهنگ و روندی نو شکل خواهد گرفت. سرعتی که باعث می شود ما هم در آینده ، از گذشته ی خنده دار گاز و پدال و .. تعریف کنیم
بی ارتباط با موضوع:
معلم عزیزم چند روز دیگر انتخابات در پیش است و من قبلا با مطالعه متن های مرتبط شما به اهمیت حضور در انتخابات پی برده ام و افراد دیگری را هم با همان توجیه که از شما یاد گرفتم راضی کردم که شرکت کنند. الان با این چالش مواجه هستم که نمی دانم چگونه باید انتخاب کنم؟ شما گفتید باید پیش بینی کنم مردم به چه کسانی اقبال دارند و من هم به همانها رای دهم. که البته علتی که گفتید بسیار منطقی بود. من تنها پیش بینی که می توانم بکنم این است که احتمالا مردم حداقل در تهران بیشتر به افراد میانه رو از هر حزبی رای می دهند و تندروهای هر طیف رای مردم را نخواهند داشت. حالا انتخاب این افراد برایم سخت است چون به نظرم در همه لیست ها افراد تندرویی هم حضور دارند. از طرفی اگر اعضای هر لیست با نگاه سیستمی انتخاب شده باشند و به تخصص و تبحر هر عضو لیست برای پیشبرد چالش های مجلس توجه شده باشد من با انتخاب از لیست های گوناگون به بهانه فیلتر کردن اعضای تندرو، در واقع به ضرر نگرش سیستمی عمل کردم. البته تا جایی که عقلم یاری می کرد و بعضی لیستها را بررسی سطحی کردم بیشتر افرادی که احتمالا رای بیشتری دارند در لیست قرار گرفته بودند و شاید دغدغه من در این موضوع بی مورد باشد و کلا مسئله خیلی ساده تر(در واقع هردنبیل تر) از این حرف ها باشد! ولی من تصمیم دارم آگاهانه ترین انتخاب رو داشته باشم چون اطرافیانم خیلی بیشتر از قبل به تصمیم هایی که می گیرم دقت می کنند و مسولیت من بیشتر شده. اگر فرصت داشتید و صلاح دونستید اشاره کوچکی هم برای من کافیست.
کسانی که تمایل دارند نظر محمدرضا رو راجع به شرکت در انتخابات بدونند پیشنهاد میکنم مطلب زیر رو حتما بخونند:
http://www.shabanali.com/ms/?p=1462
سپیده جان.
من هم مثل اکثر انسانهای این کشور، سواد سیاسی ندارم و ارتباطات سیاسی را هم به خوبی نمیشناسم.
به همین دلیل، بر اساس اعتماد به اعضای شناخته شدهی فهرستها، فهرستی را انتخاب میکنم و رای می دهم.
حتماً هم قصد دارم به فهرست کامل رای بدهم. چون فرد ناشناختهای از فهرست مثبت شناخته شده را به فرد شناخته شدهای از فهرست شناخته شدهی دیگر ترجیح میدهم.
به نظرم، دینامیک سیاسی کشور، از دو قطبی اصلاح طلب و اصول گرا، به سمت دو قطبی “منطق محور” و “منفعت محور” تغییر کرده است.
البته منفعت محورها هم منطق محورند. اما منطقی که منافع خودشان را تامین کند.
اما منظور من از منطق محور، منطقی است که منافع بلندمدت مردم، کشور و نظام را مد نظر قرار دهد.
از قدیم گفتهاند فرق مهمی بین دولتمرد و سیاستمدار هست. دولتمرد، به نسل بعد فکر میکند و سیاستمدار به انتخابات بعد.
متاسفانه در دورههای گذشته، در میان اصلاح طلبان و اصول گرایان، افراد زیادی را دیدیم که به دنبال تغییرات سریع بودند و نمیپذیرفتند که سیاست، ارابهای است که گاری افکار یک ملت را به پیش میکشد و نه ملت میتواند از دولت پیشی گیرد و نه دولت میتواند فراتر – یا فروتر – از ملت حرکت کند.
تلاش برای تغییرات سریع (در حوزهی سیاست، اقتصاد و مدیریت و …)، محصولاتی را از سال ۷۶ تا امروز به ما تحمیل کرد که همه ضرر آن را چشیدیم.
همان چیزی که در ادبیات سیستمی به اسم Overshoot & Collapse میشناسند.
امیدوارم همهی ما بتوانیم در میان اصول گرایان یا اصلاح طلبان یا هر کسی که با سلیقهی ما سازگار است، به کسانی رأی بدهیم که در سابقهی گفتار و رفتار خود، باور به “بهبود تدریجی”، “باور به اولویت منافع ملت” و “کوتاه آمدن از منافع شخصی به نفع منافع دموکراتیک مردم و تلاش برای مدیریت بهینهی سبد رأی”، “تلاش برای بهبود زندگی نسلهای بعد” را نشان داده باشند.
منظورم از مدیریت بهینه ی سبد رای، رفتار کسانی است که برای جلوگیری از خرد شدن رای مردم در سبدهای مختلف، به نفع اینده ی کشور و ملت، نشان داده اند که حاضرند از منافع شخصی خود عقب نشینی کنند.
پی نوشت: سپیده جان. من ترجیحم این است که طی این روزها، دغدغهی سیاسی نداشته باشم و صرفاً به عنوان یک نفر ایرانی، رأی خودم را برای انتخابات مجلس و خبرگان رهبری، به صندوق بریزم.
امیدوارم، دوستان دیگر در پاسخ به کامنت من یا تو، کامنتی نگذارند و اگر اجازه بدهی، جمعه شب کامنت خودم و تو را پاک میکنم.
قربانت
محمدرضا
نمیدونم در کشورهای دیگر قانونی برای اس ام اس یا موارد تبلیغاتی وجود دارد یا نه ولی پیام های تبلیغاتی که خود اپراتورها پخش میکنند از سایر تبلیغات بدتر است . تصور کنید که با کسی تماس میگیرید و آهنگ پیشواز تبلیغات ایرانسل پخش میشه حالا اگه من سیم کارت رو رایگان میگرفتم یا هزینه بابت تلفن کردن نمی دادم میگفتم اوکی رایگان از سرویس استفاده میکنم از اونطرف اونا با تبلیغات پول در میارن ولی وقتی بابت سرویسی پول میدم دیگه مننصفانه نیست که هجوم اسپم برام بیاد همه برنامه های موبایل و سایت های خارجی هم همینطوره یعنی وقتی سرویس رایگانه باید تبلیغات رو تحمل کنم وقتی هم پول میدم تبلیغات باید پاک بشه و نشون داده نشه ولی ادراتورها هم خدا را میخوان هم خرما کسی هم نیست جلوشون رو بگیره هر چند من از رایتل استفاده میکنم که تبلیغات و اسپمش خیلی کمه .
یکی از نگرانی های مهندس و طراح یکی ازپلهای معلق بزرگ دنیا به جز مواردی مثل باد و طوفان و زلزله ، مورد تروریستها بود. و گفت که این مسلیه هم در ساخت سازه های مهم مد نظر قرار می گیره. و قطعا این نگرانی رو سازندگان این خودروها هم دارند. ولی امان از روزی که هکرها و تروریستها بتونند کنترل تعدادی از خودروهای بی سرنشین رو به دست بگیرند.
ولی جناب شعبانعالی در مورد ریست تمدن من فکر می کنم اتفاق افتاده منتهی در شبکه های مجازی خصوصا فیسبوک ( چون فقط فیسبوک دارم). هر کسی با دیگر همفکران خودش تشکیل قبیله و روستاو شهر خودش رو داده و مرزی رو هم تعیین کردند که شاید عبور ازآن مرزها به مراتب سخت تر از مرزهای فعلی باشه. هر کسی هم بخواد مخالف عقاید و نظراتشون باشه به شدت رانده و دفع می شه و جالبه که به دیگر قبیله ها هم حمله می کنند. و هر هروه و قبیله و … به فکر گسترش مرزهای خودش.
شاید ما از اخلاقیون و حقوق دان ها توقع بیشتر از توان شون داریم .
من فکر میکنم تاثیر اجتماعی پدیده های تکنولوژیک وقتی هنوز فراگیر نشده اند برای افراد خیلی کمی آن هم با اما و اگر قابل پیش بینی و پیش فهمی است . و بعید میدانم حقوق دانها و اخلاقیون جزو این دسته افراد باشند
آنها بیشتر شبیه تیم لجستیک و پشت جبهه نبرد انسان با آینده اند ، که نه دل و جرات و نه توان این را دارند که نقش خط شکن یا تیم تحقیق و عملیات را در این جبهه بازی کنند . و قاعدتا نمیتوانند در مورد اینکه سرباز خط مقدمی که دشمنی را اسیر میگیرد که همین چند لحظه پیش بهترین دوستش را کشته است چگونه با وجدانش کلنجار خواهد رفت که او را بکشد ؟ و یا مثل سایر اسرا و بر طبق بندهای منشور سازمان ملل باهاش رفتار کند ؟ توصیه ای بکند
اگر هم توصیه ای بکند کمی بعید است اون سرباز توصیه این دوستان پشت جبهه ای که بیرون گود نشسته اند و رنج این دوراهی وجدان را نچشیده اند را به چیزی حساب کند
ممنون از این اطلاعات خیلی خوب.
یک موضوع جالب دیگر هم اینه که شرکت اپل هم مانند شرکت گوگل، درگیر همین مسائل قانونی برای رونمایی از خودرو بدون راننده خودش هست.
همونطور که روزنامه ی گاردین (http://goo.gl/BZ2yNt) در ستامبر ۲۰۱۵ خبر داده، مدیران شرکت اپل هم در حال بحث و رایزنی در مورد اجرای برنامه های این شرکت با مقامات دولتی کالیفرنیا برای استفاده از این نوع خودروها هستند. (روزنامه گاردین، برای این خودروهای Autodrive، اصطلاح “autonomous vehicle” رو هم بکار برده)
مقاله ی جالبیه که به بحث های گوگل که شما به زیبایی بهش پرداختی، اشاره ای هم کرده.
با حرفهای خوبی که توی این نوشته خوندم، داشتم به این فکر میکردم که شاید امروزه، «قانون و اخلاق» هم به یک «متمم» برای توسعه ی مهارت های خودشون نیاز دارن! تا اونها هم بتونن پا به پای دنیای امروز و در مواجهه با این تکنولوژی های سریع، حرف تازه و بهتری برای گفتن داشته باشند.
چیزی که برا من جالب بود مفهوم و معانی هستند که کلمات می آفرینند من مطمئنم قانونگزارانی که در خصوص خودرو و راننده می نوشته اند منظورشان از راننده انسان بوده است اما چون برایشان این امر خیلی واضح بوده به قرینه معنوی فکر کنم اون رو حذف کردند چون هیچوقت فکر نمی کردند کسی غیر از انسان بتونه رانندگی کنه الا جن و شاید تکنولوژی همون جنه…
به هر حال الان گوگل میتونه از این امر بدیهی استفاده کنه و کارش رو مبتنی بر قانون به انجام برسونه…
این یعنی خیلی باید در کلمات دقت کنی گاهی هم حرفهای نانوشته و بدیهی ما میتونه از بروز یک انقلاب جلوگیری کنه آیا اون حرفها رو بزنیم یا نزنیم؟
( پی نوشت: من الان دقیقا نمیدونم کلمات واضح و بدیهی رو درست بکار بردم یانه پیشاپیش عذر میخوام اگه اشتباهی رخ داده)
جادی عزیز در پادکستش در اینجا (jadi.net/2015/12/radiogeek-59-car-kill-me) به این موضوع اشاره میکنه که خودرو هایی که واقعا خود رو شده اند اخلاقیات در پاسخ به سوالاتشون چه خواهد گفت؟
سوال هایی مثل این که خود رو اگر مجبور به انتخاب بین جون سرنشین یا ده نفر ادم شد چه باید بکنه؟ آیا این راننده هوشمند تحت هر شرایطی از سرنشین باید محافظت بکنه؟ این فرض اگر سر نشین تبدیل به ((من)) بشه پیچیده تر هم میشه و به قول شما اخلاق راه سختی رو پیش رو داره تو این زمینه، شاید هم ما، نمیدونم.
————————————
مهم تر و ضروری تر از جدال های اخلاقی به نظرم به روز شدن قانون هست(البته نمیشه اولویت داد به یکیشون بخاطر به هم پیوستگی که دارند اما قانون جنبه های عمل ای داره که خواه ناخواه میبینیم همین الان هم گوگل باهاش درگیر هست) این بروز شدن قانون نیازمند یکسری زیر ساخت های هست که متاسفانه نه تنها در کشور ما بلکه در کشوری مثل امریکا هم که دادگاه های پویایی داره هم هنوز این زیر ساخت ها فراهم نیست.به نظرم تکنولوژی داره تبدیل به معلمی میشه که با اولین ساکت گفتنش دنیا به سکوت وادار بشه.
این روزها که همه درگیر انتخاباتند و کشور رو بحث های سیاسی فراگرفته با آرامش خاطری به اتفاقات نگاه میکنم، حس میکنم تکنولوژی خیلی زود داره به خونه ای میرسه که ما رو وادار میکنه به بهتر کردن اوضاع. البته که خیلی خیلی خوشبینم.
منم مثل تو فکر میکنم مفهومی مثل Politics در آیندهی خیلی نزدیک توسط مفهوم Policy جایگزین میشه. و احتمالاً Politician ها با Policition ها.
(البته این لغت آخری، هنوز متولد نشده. اما داره میشه فکر کنم).
مهمترین ویژگی Policition ها این خواهد بود که اتکاشون به رای مردم نیست. بلکه به قدرت تاثیرگذاریشون روی زندگی و رفتار مردمه.
احتمالاً دنیاشون، خیلی Fragmented تر خواهد بود و تمرکزی که در دنیای Politics وجود داره در دنیای Policies وجود نخواهد داشت.
به خاطر همینه که من عاشق مک لوهان هستم (نه اینکه بگم هر چی میگه درسته و از این حرفها. این مریدبازیها، در زمین بازی علم وجود نداره. اما الان چند ماهه که چای عصرم رو همیشه با مک لوهان میخورم).
اگر از نگاه مک لوهان به دنیا نگاه کنی، میتونی بگی که با ظهور تکنولوژیهایی که در این حد Disrupting هستند، عملاً یک بار دیگه، تمدن ریست میشه. دوباره قبیله ها شکل میگیرن.
دوباره تعامل بین قبیلهها. قواعد قبیلهها. دوباره قبیلهها دست به دست هم میدن و روستاها رو میسازن. دوباره روستاها دست به دست هم میدن شهرها رو میسازن.
دوباره شهرها کنار هم کشورها رو میسازن.
اما مختصات اونها، با طول و عرض جغرافیایی معلوم نمیشه. بلکه با Policy ها و با قوانین و قواعد درون گروهی تعریف میشه.
البته همچنانکه هنوز هم، آدمخوارها در گوشههایی از دنیا هستند، طی سالهای بعد هم هنوز کسانی هستند که سر آب و خاک و سایر مختصاتهای دنیای کهن، تعصب و تحجر به خرج بدن.