مدتی پیش، یکی از دوستانم، کلیپ ویدئویی زیر را برای من آورد. اصل کلیپ قدیمی و ظاهراً متعلق به ۱۹۹۷ است. ظاهراً استیو جابز نخستین بار برای تبلیغ شعار شرکت اپل (متفاوت فکر کنید) آن را با صدای خودش ضبط کرده اما نهایتاً حس خوبی به صدای خودش نداشته و تصمیم می گیرد یک گویندهی حرفهای روی کلیپ حرف بزند. پس از مرگ استیو جابز، اصل این کلیپ با صدای خود او منتشر شد. به نظر من به بارها دیدنش میارزد…
دانلود کلیپ «خطاب به دیوانهها» تبلیغ شعار شرکت اپل با صدای استیو جابز
(پیام کلیپ / نقل به مضمون)
این خطاب به دیوانگان است. کسانی که با دنیای اطراف خود تطبیق ندارند. عصیانکنندگان. مشکلسازان. وصلههای ناجور.
کسانی که همه چیز را متفاوت میبینند. کسانی که علاقمند به قانون نیستند. کسانی که برای «وضعیت موجود»، احترامی قائل نیستند.
شما میتوانید از آنها نقل قول کنید. میتوانید مخالف آنها باشید. میتوانید آنها را تقدیس یا تحقیر کنید. اما نمیتوانید «آنها را نادیده بگیرید».
زیرا آنها همه چیز را تغییر میدهند. آنها نژاد بشر را به جلو میرانند. با وجودی که برخی آنها را دیوانه میدانند، ما آنها را نابغه میدانیم.
زیرا تنها دیوانگانی که باور کنند «میتوان دنیا را تغییر داد» در نهایت «دنیا را تغییر خواهند داد».
واااااای چقدر خوب بود
احساس می کنم منم یکی از این دیونه هام
دیونه ای که …
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم (ساختن دنیایی که جای بهتری برای زیستن دیگران باشه) گردد/ من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
[…] نیست که استیو جابز در ابتدای سخنرانی معروفش برای تبلیغ شعار شرکت اپل که همان “متفاوت فکر […]
[…] نیست که استیو جابز در ابتدای سخنرانی معروفش برای تبلیغ شعار شرکت اپل که همان “متفاوت فکر […]
همیشه نگاه کردن این کلیپ و شنیدن حرف هایی که توش با صدای استیو جابز(که خیلی دوسش دارم و مطالعه زندگیش بهم خیلی کمک کرده) گفته میشه بهم آرامش خاصی میده و باعث میشه بیشتر به راهی که تو زندگیم انتخاب کردم اعتماد کنم.
یک ایده تبلیغاتی جالب از شرکت ساعت سازی TAG Heuer
امیدوارم این ۱ دقیقه ای که این کلیپ وقتت رو میگیره محمد رضا ی عزیز ساعتی حال خوشی رو برات به ارمغان بیاره.
http://s3.picofile.com/file/8205838084/Tagheuer.mp4.html
دوستدار تو
محمد حسین
سلام
کوچیک نیستم.خسته نیستم
تهش که چی؟؟؟؟؟
موفقیت .رسیدن. بالاتر .یورش .ارزش .هدف .تخلیه .عمل .درگیر شدن. بدو بدو جا موندی.تقلید. (حقیقت). توجه .رفاه. بهشت. دنیا. عرفان. نیروانا. انرژی. اشوب.نشان دادن. اثبات .پول. استفاده. شهرت. وقت رسیدن. عقیده. حافظ. ابراهام مزلو. فروید .مولانا .حب و بغض .کابالا. مسیح. کفر. سنت. عرف .لیبرالیسم .مدرنیسم .ایسم ها . مدینه فاضله. این عمار. کسینجر. . گذراندن زندگی. القاء. خیال. ارزو. خوشبختی .معتدل. فهمیدن. خدا.. دیوانگی!!!!
برای چی ؟ برای کی؟خودم؟ . مردم؟ . خدا؟ . وطن؟ . پدر؟ مادر؟ کی؟ کو؟
چه کسی در ذهن ما خوابیده؟
خیلی انرژی داد، ممنون
استیو جابز یک انسان معمولی با شرایط نرمال نبود، از همان اول تولد! همه ما این را می دانیم ولی سعی داریم در گوشه ذهنمان این حقیقت را نادیده بگیریم و رگه هایی از دیوانگی استیو را در خود بیابیم..جابز؛ تبلور خشم طبیعت، غرایز انسانی، فقر و بدبختی و رشد یک انسان دیوانه ای است که در شرایطی دیوانه کننده به دنیا آمده و رشد کرده است..همه دیوانه های تاریخ این گونه اند…بسیار بعید و دست نیافتنی است که انسانی که در محیط عادی و طبیعی انسانی رشد و نمو داشته، بتواند به دیوانه ای اثرگذار در تاریخ بشر، همچون استیو، تبدیل گردد.
انسان ها دو دسته اند
عده ای تلاش میکنند و خود را با دنیا تطبیق میدهند .
و عده ای دیگر ،تلاش میکنند تا دنیا را با خود تطبیق دهند .
موفقیت و پیشرفت با کسانی است که در پی تطبیق دادن دنیا با خود هستند…
رفتم سر یه کار…به عنوان ناظر فنی ؛ مسوول بازاریابی ، فروش (با اینکه دو تا چیزن اما ریاست مربوطه اعتقاد داشت فرقی با هم ندارن ! )، مشاور فروش ، مهندس فروش ، مربی تیم بازاریابان ( فروشندگان سیار) ، مربی تیم فوتبال برزیل و….
مسوول شرکت یه هرم توپ بود که با سه نفر شروع کرده بود و چون الان نفراتش به شش رسیده بود و مکان سی متریش شده بود ، حدود ۷۵ متر ، خودش بسیار موفق می دانست …ما هم او را موفق می دانستیم ، چون خیلی موفق بود !
در هنگام شروع آمار و ارقام فروش ( که نمی دونم چرا دقیقش را به من نمی دادند )، بیانگر چیز خاصی نبود ، تا اینکه من فهمیدم که ایشان بسیار به وزارتخانهء مطبوع نزدیک هستند و نفری کلیدی در شرکت تولید کنندهء و تامین کنندهء تجهیزات ما هستند …
بعدا فهمیدم که ایشان مغازه ای در نواب داشتند که به خاطر دلال ها از آنجا هجرت کرده اند و به یک ساختمان رفتند تا شرکت زده باشند…بعدا فهیمدم که ایشان خودش هم یک دلالی هستند که نمی دانند دلالی دارند می کنند …!
دوست من مدیر بازرگانی داخلی ، خارجی ، مسوول تبلیغات ، شبکه کنندهء کامپیوتر ها ، تعمیر کار تلویزیون ، مدیر داخلی شرکت و خیلی چیزهای دیگر آنجا بودند.
به من هم پیشنهاد دادند بیام همون نقشی که گفتم را در شرکت به عهده بگیرم…
برام خیلی چیزها سوال بود … که مثلا چرا این برادران ، بعد از دوسال ، هنوز هیچ مشتری ثابتی ندارند و چرا جوانان فروشندهء ایشان ، هنوز ، هر روزه در حال گشت ردن در خیابان ها هستند و چرا ارتباط با مشتری و این جور چیزها اصولا اینجا کار کشور های خارجی است !
به خودم گفتم : نگران نباشید ، الان میام همه چیز را درست می کنم ! هرچند حواسم بود که استادم محمدرضا شعبانعلی فرموده اند : با نیت انقلاب وارد سازمان ها نشوید …
وقتی وارد شدم ، انتظار عجیب و غریبی از من داشتند ، من شده بودم ، مسوول فروش تجهیزات بیمارستانی این دوستان … فروش هایی با اقلام صد میلیون تومان را ، کاملا شبیه به همان روند فروش پنجاه هزارتومانی شان به داروخانه ها می دیدند .
البته هواسم بود که زیاد نیت انقلاب نداشته باشم ، اما متوجه شدم که ، این دوستان هیچ اتفاق و پیشرفت خاصی در محصولات حوزهء من نداشتند و اصولا هیچ شناختی نسبت به علم فروش و بازاریابی نداشتند …بازاریابی و فروش تعریفش برای ایشان این بود : سلام آقا خوبی ؟! ما این را داریم ، می خری ؟
اصولا تمام علم فروش و بازاریابی ، برای ایشان یک سری سوسول بازی و غرب زدگیه دول بیگانه بود که با آن قصد انحطاط ماها را داشتند …
یکی از عجیب ترین پیشنهادات من برای ایشان مذاکرهء تلفنی و فکس به بیمارستان قبل از ورود بود ، نمی دانید با چه انرژِی ایشان را به این کار متقاعد کردم ! ( من چند مرحله متقاعد سازی درون سازمانی داشتم ، بعد از آن بیرون سازمانی رخ میداد ) ، بعد از متقاعد سازی فهمیدم که شرکت اصولا نه دستگاه فکس دارد ، نه خط تلفن ! چون تازه به آن مکان آمده بودند و من قرار بود این را به مشتریان بگویم ( استراتژی بهانه تراشی در بازایابی کاتلر ! ) . بعد هم قرار بود آنقدر در مدیتیشین مراقبه های سنگین قرار بگیریم ، که سازمان های مدنظر من ، بتوانند با تله پاتی پیام اولیه من در مورد محصولات دریافت کنند ، البته ارتباط با دود هم گزینهء دیگری بود ( ما گزینه های زیادی روی میز داشتیم ! )
پس از عبور از خان فکس ، دوستان پرداخت پول برای پیک و فرستادن کاتالوگ را کاری بیهوده می دانستند ، اصولا این دوستان ، چون قبلا مغازه دار بودند ، تعریفشان از شرکت : یک مدیر فروش ، خودشان ( برای دریافت پولها ) و چند پخش کننده و سفارش گیرنده بود ، که در اینجا اسمشان می شود بازایاب ! باقی چیزها اضافه هستند ، حتی منشی ! ( چه کاریه ، مگه یه تلفن جواب دادن کار سختیه ! )
از همان روز اول رئیس باهوش آن شرکت دو سه تا کلمه را خوب یاد گرفت : استراتژی ، مذاکره و سازمان ! قبلا می گفت : ما اینجوری این کار را انجام میدیم ، می ریم باهاشون حرف می زینم و شرکت ما !
این کلمات استفاده شان زیاد هم بود !
از نکات جالب این مغازه شرکت این بود که ، همه اعضای خانواده در آن حضور داشتند و گاهی صبح هنگام ها ، می توانستی بفهمی ، پسر خاله اینا دقیقا دیشب چیکار کردن ! و چشم اندازهای کلامی عجیب و غریب که فقط حرف زدن در موردش می تواند نتیجه باشد ، مثل : ما تمام بازارهای خارجی را خواهیم گرفت !
خلاصه بچه های عزیز ، هر کس تواین شرکت چند تا شغل داشت… یکی دیگه از نکات بارز آن حضور همزمان همسر رئیس شرکت ، به عنوان معاون آقای مدیر بود . خودتون دقیقا می دونید که چه اتفاقی می افته که شرکتی داشته باشیم که همه با هم فامیل باشن…بماند که متقاعد سازی همسر جناب رئیس هم یک مرحلهء دیگر از متقاعد سازی در این شرکت بود …البته ایشان نقش سنتی مادر برای بازاریاب های جوان را به خوبی ایفا می کردند و تئوری حضور مادرها در سازمان را عالی ایفا می کردند.
خلاصه ماهم دیدم ، رفتن به ز ماندن… اینجا سفره ای است برای دور هم بودن فامیل ها و استفاده غیر علمی از یک سری رانت و دلالی در نقاب یک سازمان ، پس بقچه خود را به چوب دستی فرو گذاردیم و راهی دیار خود شدیم و حرف کدخدا را باز تکرار کردیم که : همه جا آسمان همین رنگ است…
سلام آقای شعبانعلی.بارها و بارها این کلیپ زیبارو دیدم و گوش دادم.مطمئنا شما هم یکی از این افراد کاملا متفاوت هستید.چقدر خوبه که هستید.
محمدرضاي عزيز سلام
از متن قشنگي كه برامون انتخاب كرديد ممنون
ممكنه يه سوال از خدمتتون داشته باشم؟(ببخشيد بي ربط به متن هست)
درمورد كلاسهاي متاريدينگ ميخواستم ازتون سوال كنم شما ميدونيد اين كلاسها واقعا به اندازه تبليغاتي كه ميكنن موثرهست؟ ارزش هزينه كردن دارن؟
(ببخشيد كسي رونداشتم ازش راهنمايي بگيرم برا همين مزاحم شما شدم)
راستش تا حالا نشنیدهام اسمش رو پروین جان 🙁
ممنونم لطف كرديد
ديوانگي چيست؟ هر حركت و واكنشي كه بر خلاف فرمول هاي القا شده اجتماع و والد باشه رو انگ ديوانگي بهش چسپيده ميشه.
اگه ديوانگي اينه آرزو ميكنم هممون آگاهانه! ديوانه باشيم
دنیا نوابغ دیوانه زیادی را به خود دیده است. آنها که خارج ار چارچوبها و در دنیائی غیر متعارف زندگی می کنند و دنیای واقعی برای آنها مسخره و خنده دار است.تو یک نابغه ای ولی نمی خواهم دیوانگی کنی!!!
محمدرضا! زندگی تو برای آدمهای عادی، عجیب و غیر قابل باوره . مثل استیو جابز زندگینامه ات را تا همینجا بنویس…
به همه نشان بده که یک نابغه دیوانه ، عاقل، عاشق، یگانه و محصربفرد است که درک آن برای همه آسان نیست.البته مهم هم نیست !
ولی بنظرم شما تا دیوانگی فاصله دارید.
هرچه غیر شورش و دیوانگی است
اندر این ره دوری و بیگانگی است…مولانا
دیوانه ها معنای واقعی زندگی را می دانند، برای خود زندگی می کنند… بی توجه به نگاه دیگران و بی قانون!
تو یک دیوانه ای !!!
سلام
من با دیوانگان موافق هستم و بهشون ارادت ویژه دارم.
چند تا دلیل میارم:
اول اینکه: اگه در یک جامعه همه مثل هم فکر کنند مشخصه که هیچ کسی فکر نمیکنه.
و اگه بحثی هم صورت میگیره و نظراتی رد و بدل میشه،
در واقع ما «فکر» میکنیم اونها دارن «فکر» میکنند.
در حقیقت اونها دارن با «الفاظ وکلمات» والیبال بازی میکنند و هر پیامی که به هم پاس میدهند
بر اساس « شدت ضربه و زاویه گیری شون » شکل این «توپ» یا به عبارتی این «الفاظ » تغییر میکنه .
مثل: «انگور» و «عنب» و «ازوم» که ظاهرشون با هم فرق داره اما از یک مفهوم دارن صحبت میکنن.
دوم اینکه: اگه فرد بر اساس باورها و انتخابهای گذشته «خودش» زندگی کنه، دوباره به همون نتایج گذشته خودش میرسه و هیچ تغییری در زندگیش ایجاد نمیشه.
پس بنابراین فرد میتونه بشینه و «تاریخ زندگی» خودش را هر روز تکرار کنه و ازش لذت ببره یا دایما ً غر بزنه و
یا اینکه میتونه «فیلمنامه زندگی» خودش رو اونطوری که خودش دوست داره بنویسه.
سوم اینکه: اگه شخصی بر اساس مسیر زندگی افراد یک جامعه رفتار کنه و تبدیل به یک «مقلد» بشه، به همون نتایجی که افراد اون «جامعه» رسیدن، خواهد رسید.
پس بنابراین برای یک زندگی جذاب و مهیج میتونیم از «جاده دیوانگان» عبور کنیم
و سوار بر یک «بولدوزری» که جنسش از اعتقادات و خودباوری هست،
نگاه های منفی، بدگویی ها، سرزنش ها و انتقادات و…. که در سر راه ما قرار میدن،
تخریب و ازشون عبور کنیم.
ولی دوستان حواسشون باشه:
این دیوانگان در انتها یا به «هلاکت» میرسند یا به «شکوه و عظمت» .
“آیین چراغ خاموشی نیست.”
پس دوستان اگه حواسشون نبود هم چیزی از دست ندادند
“هروقت در زندگی به دو راهی رسیدم بدون استثنا میدونستم راه درست کدومه .ولی همیشه راه غلط رو انتخاب
کردم .چون راه درست لعنتی همیشه بی هیجان بود.”
مرسی بابت این فایل ارزشمند! کاش میشد همه آدمهای این کشور یکبار کتاب استیو جابز نوشته آیساکسون رو میخوندن! میدونم در کشوری که تیراژ کتاب ۱۰۰۰ نسخه هست این رویایی احمقانه ای هست اما خوشبختانه آرزو کردن هنوز مجانی است.
آره امیر جان.
من هم عاشق این کتاب هستم. متاسفانه جدای از اینکه خیلی از ماها اهل کتاب خوندن نیستیم خیلیهامون هم فکر میکنیم زندگی کسی مثل استیو جابز مربوط به اقتصاد آمریکاست. یا اینکه فکر میکنیم مربوط به صنعت IT هست. در حالی که مدل ذهنی استیوجابز و استیوجابزها مبتنی بر مسئولیت و عصیان و شکستن چارچوبهاست. راز بزرگی تمام انسانهای بزرگ…
سلام
آفرین به آقای تقوی بخاطر حضور پررنگشون.
آقای شعبانعلی عزیز شما هم خودتون متفاوت هستید هم دوستانتون و هم مخاطبین تون .
خوندن این کامنت باعث شد به خودم اجازه بدم که یه خواهش ازتون بکنم استاد.
کاش بشه یه روز هم بنویسید راجع به کتابهای خوبی که خوندنشون رو توصیه می کنید، چه فارسی و اگر موجود هست حتی انگلیسی.
فکر می کنم می تونه به درد خیلی از ماها بخوره.
من کتاب “اسرار نوآوری های استیو جابز” نوشته ی “کارماین گالو” رو خوندم و انقدر خوشم اومد که یک نسخه از اون رو به دوست عزیزی هم هدیه کردم. به نظرم شیوه ی تفکر و به قول جناب تقوی عزیز ،mindset این آدم، واقعا ارزش تعمق و الهام گرفتن رو داره…
سلام
نسخه الکترونیکی ترجمه کتاب زندگینامه استیو جابز را می توانید از آدرس زیر دانلود کنید و در صورت تمایل مبلغی را برای مترجمین ارسال کنید.
http://narenji.ir/steve
موفق باشید
سلام.
مردم شهری که همه در آن می لنگند..به کسی که راست راه می رود می خندند..!
(انسان عادت دارد چیزی را که نمی فهمدمسخره می کند)
شما دشمن داريد خوبه ، يعنى داريد كارى مى كنيد
اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ
وااااااای این عالیییییی بود.
کاملا در مورد شما مصداق داشت و دوستتون چه کلیپ درستی رو برای چه آدم درستی آوردند.
حالا میفهمم که چطوری میتونین انقدر سعه صدر داشته باشین وامیدوارانه به آینده نگاه کنید.
مهم نیست نابغه خطابتون کنند یا دیوانه
مهم اینه که شما دنیای خودتون وخیلی از اطرافیانتون از جمله من رو به واقع دستخوش تغییرات شگرف
کردین.
هرگز هرگز هرگز نمیشه شما رو نادیده گرفت.
حتی اگر فراموش کار ترین حافظه تاریخی را داشته باشیم مسیری که شروع کردین همیشه خواهد ماند.
هرگز نمیشه شما رو نادیده گرفت.
مرسی که هستین.
مرسی که به زندگی ما امید میدین.
مرسی که بدنیا اومدین…
.
🙂
قشنگ بود!
موفق باشی دیوانه
به نظرم دنیا قابل تغییره!
نه به این خاطر که نیمه دیوانه ام، به این خاطر که تونستم خودم رو تغییر بدم و بی هیچ قصدی اطرافیان ام هم تغییر کرده اند و فکر می کنم با گذشت زمان بیشتری دنیا هم تغییر می کنه و به مکانی بهتر برای زندگی تبدیل میشه…
و لذت بخشه که یک دیوانه باشی …
هدیه ی فوق العاااااده ای بووود. ممنوون که به ما هم تقدیمش کردین!;)
تصویر چند انسان تاثیرگذار دنیا، با متن فوق العاده و با صدای یک انسان تاثیرگذار دیگه ..
. درضمن .. صدااای استیو جابز خیلی زیبا بوود. چرا اینو نمیدونست؟؟!! …
سلام
و زمانی که در دنیایی هستی به نام ایران که تغییر یعنی بهترین واژه در شعار و بدترین ناسزا در عمل، ببین ما چقدر دیوانه ایم که می خواهیم این دنیا را تغییر بدهیم. من دیوانه تر از آنم که گمان کنم نمی توانم تغییر بدهم.
تغییر می کنم و تغییر می دهم.
برقرار باشید.