در سالهای گذشته، در بخشی از کلاسهای مذاکره و ارتباطات، از دروغ حرف می زدم و در مورد نحوه مواجهه با آن صحبت می کردم. دروغ ها را به دو گروه تقسیم میکنند: دروغ سیاه و دروغ سفید. دروغ سیاه دروغی است که با گفتن آن به زندگی فرد دیگری آسیب می زنیم. مثلاً فردی که به همسر خود خیانت میکند اما به او میگوید که هنوز عاشقانه دوستش دارد. شرکتی که درآمد سرشار دارد اما در اظهارنامه های مالیاتی، خود را ضررده معرفی میکند. کسی که از شرکت خود دزدی میکند ولی کس دیگری را برای این دزدی متهم می کند. دروغ سفید دروغهایی است که برای آسیب به دیگران گفته نمی شوند. در جاده با سرعت 50 کیلومتر در ساعت رانندگی میکند اما در جمع دوستان میگوید که کمتر از 120 کیلومتر در ساعت نمیرود. روزی یک صفحه …
مذاکره
به این گفتگو توجه کنید: «شاید من دیر یا زود دستگیر میشدم. اما به هر حال، آخرین حلقهی این زنجیر را CIA تکمیل کرد. آخرین هفتهها در لباس مبدل زندگی میکردم. برای جلسه با اعضای کنگره در دوربان، از لباس فرم یک راننده استفاده کردم. اما در حلقهی نزدیکان ما، یکی از ماموران جاسوسی آمریکا بود که نه تنها موقعیت جغرافیایی من، که حتی رنگ لباسی را که در زمان دستگیری بر تن خواهم داشت را نیز، به سرویسهای امنیتی دولت گفته بود». اینها حرفهایی است که ماندلا به عنوان خاطره برای کلینتون تعریف کرد. اما سوال اینجاست: این حرفها در چه شرایطی میتوانند تاثیرگذارتر باشند؟ تصویر زیر، محل انجام این تاریخیترین مذاکره با آمریکا را نشان میدهد: ماندلا در داخل سلولی که ۲۸ سال حبس را تحمل کرد، این داستان را برای کلینتون تعریف میکند و در ادامه، راجع …
امروز حوالی ساعت هفت دوستانم را در کنار میدان ونک ترک کردم و به خیابانگردی مشغول شدم. کاری که شاید سالهاست فرصت آن را نداشتهام. موبایل را ساکت کردم و دست در جیب، خیابان ولیعصر را به سمت پایین آمدم و حدود سه ساعتی خیابانگردی کردم. چه تجربهی جالبی است در میان مردم بودن برای چون منی که مدتی است از مردم فاصله گرفتهام. شب را با فلافل آغاز کردم. در روغن سیاهی سرخ شده بود که میدانم اگر در موتور ماشین ریخته میشد، موتور به دقیقهای میسوخت! اما من که خوردم و خوشمزه هم بود و هنوز هم زندهام. اساساً به این نتیجه رسیدهام که ناسالم بودن و خوشمزه بودن غذا کاملاً به هم ربط دارد. در ادامهی مسیر به یک دستفروش رسیدم که عطر میفروخت. فضای دستفروشی برایم غریب نیست. اما خوب فروش عطر جالب است. هر عطری …
برایم نوشته بودند که: «رزومه نویسی معمولاً در نوشتههای شما مورد اشاره قرار نمیگیره. حتی در فایل صوتی رادیو مذاکره دربارهی مصاحبه شغلی (فایل ۲۶ رادیو مذاکره) هم به این موضوع اشاره نشد. این در حالی است که ما قبل از رسیدن به جلسه مصاحبه استخدامی، لازم است که رزومهی خوب و مجابکنندهای ارسال کنیم. در این خصوص اینجا صحبت نشده است.» در مورد رزومه نویسی و ارسال رزومه، نکات متعددی در کلاسها، کتابها و سایتها گفته میشود. در اینجا من فقط به چند نکته اشاره میکنم که می تواند شانس ما را در پذیرش رزومه افزایش دهد: نکته صفر: رزومه داشته باشید. رزومه شما شناسنامه شماست. بسیار پیش میآید که دوستان و آشنایان برای شما به دنبال فرصت شغلی هستند و به هر کسی میتوانند، میسپارند تا فرصتهای شغلی موجود را خبر دهد. اما رزومهای از شما در اختیار …
در نگاه نخست، دانستن از ندانستن بهتر به نظر میرسد. همچنانکه روز از شب، یا مرگ از زندگی، یا سیرابی از تشنگی. اما این تنها در نگاه نخست است. دانستن شاید به لذت منجر شود اما همیشه به رضایت منجر نمیشود. *** نخستین حوزهی دردناک دانستن، داشتن دانش است. منظورم از دانش، مشتق و انتگرال و ترتیب عناصر جدول مندلیوف و نام کرمهای پیچیده مثل دراکونکولوس نیست. منظور من از دانستن، هر آن چیزی است که درک بهتری از محیط ایجاد میکند و آگاهی میبخشد. آنکس که اقتصاد میآموزد، مدیریت میفهمد، مغز را میشناسد، فلسفه را درک میکند، روانشناس میشود، جامعهشناسی دغدغهاش میشود، «آگاهتر» میشود و آگاهی یعنی رنج.
فرصتی دست داد تا در سالروز تولد استاد بزرگوارم – آنطور که همیشه گفته ام – و دوست و حامی خوبم – آنطور که همیشه ایشان گفته اند – جناب آقای دکتر مسعود حیدری پدر علم مذاکره ی ایران در کنار ایشان و همسر گرامیشان حضور داشته باشم. با وجود آشنایی طولانی هنوز نام خانوادگی همسرشان را نمی دانم و همیشه نام کوچک ایشان «فرخ» را شنیده ام. هر زمان با دکتر حیدری بوده ام قبل و بعد از برنامه ها و در لا به لای کارها دیده ام در نخستین فرصتها، موبایل به دست می گیرند و با علاقه و هیجان با همسرشان تماس میگیرند و همیشه اینطور شروع میکنند که: «فرخ جان خوبی؟…» و سپس گزارش ماوقع را ارائه می کنند. حرف از ویژگیهای اختصاصی دکتر مسعود حیدری شد. 52 سال سابقه تدریس و میلیاردها دلار قرارداد بین …
این روزها همه از زبان بدن روحانی و ظریف در مذاکره ایران و آمریکا حرف میزنند و این وضعیت باعث شده، بازار کساد دانش مذاکره، این روزها از رونق خوبی برخوردار باشد. هر کس هم بسته به دانش و تجربهاش، دستی به حوزهای دراز میکند.در این میان، جالبتر از همه، توجه به «زبان بدن ظریف و روحانی و اوباما و …» در مذاکره است. زبان بدن، سطحیترین و کمکاربردترین قسمت دانش مذاکره است که به دلیل «سادهفهم» بودن و «عامهفهم» بودن، همیشه از اقبال خوبی برخوردار بوده است. از آنجا که حرف در این حوزه زیاد است من آنها را به ترتیب مطرح میکنم:
سمینار هوش مذاکره در سالن ۶۵۰ نفری دانشگاه شهید بهشتی با حضور ۸۰۰ نفر از دوستان خوبم برگزار شد. همانطور که قول داده بودم، اسلایدها را میتوانید از طریق لینک زیر دانلود کنید (لازم به ذکر است که زحمت تهیه اسلایدها بر عهدهی دوست خوبم علیرضا نخجوانی بوده است). لینک دانلود اسلایدهای سمینار هوش مذاکره محمدرضا شعبانعلی لینک دانلود اسلایدهای سمینار مذاکره احساسی دکتر علیرضا شیری تا روز یک شنبه عصر، منتظر سوالات دوستان هستم. هر یک از دوستان عزیزم که مستقیما – به صورت حضوری – یا غیر مستقیم – از طریق دوستان و خانواده، مطالب را شنیده و سوالی در این زمینه دارد، لطفاً آن را به صورت کامنت در این قسمت قرار دهد. کامنتهای این پست در اینجا به صورت مکتوب پاسخ داده نخواهند شد. بلکه پاسخ همه آنها در قالب یک فایل صوتی برای شما آپلود …
آیا هوش زیاد باعث میشود زودتر به نتیجه برسم؟ الزاماً نه. گاه هوش زیاد به تو میآموزد که دیرتر به نتیجه رسیدن مفیدتر است. آیا هوش زیاد باعث میشود منطقیتر مذاکره کنم؟ الزاماً نه. گاه هوش زیاد به تو میآموزد که فضای احساسی زودتر به نتیجه میرسد. آیا هوش زیاد باعث میشود رابطهی عاطفیام بهترشود؟ الزاماً نه. گاه هوش زیاد به تو میآموزد که این رابطه هرگز «بهتر» نخواهد شد. آیا هوش زیاد باعث میشود زیرک و فهمیده به نظر برسم؟ الزاماً نه. گاه هوش زیاد به تو میآموزد که «احمق به نظر رسیدن» نتیجهبخشترین سبک مذاکره است. آیا هوش زیاد باعث میشود انگیزههای همهی انسانها را در مذاکره خوب بفهمم؟ الزاماً نه. گاه هوش زیاد به تو میآموزد که ندانستن انگیزهها، تسلط تو را بر خودت در مذاکره افزایش میدهد.
در آخرین باری که در تالار معلم، برای چهارصد نفر از دوستان و دانشجویانم با موضوع مذاکره صحبت میکردم، گفتم که فکر میکنم باید مسیری را که من و همکارانم سالهاست در حوزه آموزش مذاکره طی کرده ایم، اصلاح کنیم. آموزش مذاکره در بسیاری از نقاط جهان و به طور خیلی خاص در کشور ما، بیشتر از نوع «ترفند محور» است. آموزش و عرضه ی دهها ابزار که همگی میتوانند من را در کوتاه مدت یا میان مدت در ارتباط با دیگران موفق کنند. اما واقعیت این است که ارتباط و مذاکره با هدف ایجاد و کسب منافع بلندمدت، صرفاْ محدود به ترفندهای مختلف نیست. بلکه به مجموعه ای از نگرشها و ابزارها نیاز دارد. آن زمان مدلی را هم برای یادگیری در حوزه مذاکره ارایه دادم که در اینجا می آورم (تصویر در اینجا کوچک است اما اگر آن …
