نوع مطلب: گفتگو با دوستان برای: امیررضا بنی کمالی توضیح: حرفهای امیررضا در زیر نوشتهی قوانین زندگی من (در جستجوی آرامش) هست. بنابراین فقط بخشهایی از اون حرفها رو در اینجا نقل میکنم و به سراغ حرفهای خودم میرم. امیررضا جان. حرف خاص و ارزشمندی در تکمیل و ادامهی صحبتهای تو ندارم. اما گفتم حرفهای تو رو بهانه کنم و در چند سطر، کمی دربارهی تنهایی بنویسم و بعضی از حرفهایی که پیش از این هم گفتهام تکرار کنم. عمداً بر تکراری بودن حرفهام تأکید میکنم تا هم فکر نکنی فراموش کردم که قبلاً اینها رو گفتهام و هم نشون بده که هنوز بر سر این دیدگاهی که چند سال اخیر ازش دفاع میکنم هستم. واضحه که حرفهام پایهی علمی و مطالعاتی نداره و صرفاً گزارشی از دیدگاهها و برداشتهای شخصی منه. یکی از زیربناییترین مفاهیمی که در […]
دسته بندی: دل نوشته ها
قاسم افشار؛ مهمان قدیمی ساختمان شیشهای
در میانهی زمین وسیعی که در شمال خیابان ولیعصر تهران و جنوب پارکوی، به انواع سازههای فولادی و بتونی و بشقابهای گردِ رو در همه سو، آلوده شده، یک ساختمان شیشهای قرار دارد. ممکن است سالها به صدا و سیما رفتوآمد کنید، اما سر و کارتان به ساختمان شیشهای نیفتد. در میان همهی کسانی که به صدا و سیما تردد دارند، آنها که مجوز رفت و آمد به ساختمان شیشهای را دارند، مطمئنتر و دوستتر محسوب میشوند. مهمترین استودیوهای خبر هم در آنجاست. استفاده از شیشه در معماری ساختمان رسانههای خبری، کاری نسبتاً رایج است. برخی آن را صرفاً یک انتخاب تصادفی میدانند. برخی دیگر هم معتقدند که اشارهای به شفاف بودن – که از ویژگیهای مجموعههای خبری است یا باید باشد – دارد. حتماً دیدهاید که در طراحی بسیاری از استودیوهای خبری هم، از پارتیشنهای […]
رابطه با گذشته
این حرفم تازه نیست؛ اما اهمیت آن، تکرارش را بخشودنی میکند: بخش مهمی از وضعیت امروز ما، در گروِ رابطهای است که با گذشتهی خود میسازیم. این ادعا – در گمان من – برای انسان، قوم، قبیله، کسب و کار، سازمانها و ملتها به یک اندازه مصداق دارد. رابطه با گذشته، میتواند شکلهای بسیار متنوعی بر خود بگیرد. میتواند از جنس نگاه هویتی باشد: من این بودهام و چون در گذشته این بودهام، امروز حق دارم چنین باشم یا حق ندارم چنان باشم. علم و منطق و استدلال، چنین نگرشی را نمیپذیرد. پیوستگی هویت و ماهیت در ذات طبیعت نیست. مرگ، خود نشانهای است تا دائماً به ما یادآوری کند که هر لحظه، میتواند نقطهی گسست کاملی میان گذشته و آینده باشد. آنها که گذشته را از جنس هویت میدانند، یا به دام خاطره بازی گرفتار میشوند، یا خاطره سازی. اولی […]
پیام تبریک نوروزی
در بین چند هزار پیام نوروزی، چند صد پیام مشابه داشتم که گفتم چند موردی از آنها را با شما به اشتراک بگذارم. حدسم این است که شما هم چنین پیامهایی، کمتر یا بیشتر از من، را دریافت کردهاید. تاریخ روزی در وصف ما خواهد نوشت: «در اینجا روزگاری مردمانی میزیستند که هر سال سر بر آسمان، نیایش تحول میخواندند و در سراسر زمین تمایز را تحسین میکردند اما زندگی خود را بر تکرار و تقلید و تنبلی بنا کرده بودند. حتی هر سال، بهانهی خنده و گریهشان هم هیچ تغییری با سالهای قبل نمیکرد. انقراض آنها، نه با برخورد شهابسنگی از بالای سرشان بود و نه به روبرویی با یخبندانی در زیر پایشان. آنها خود، آگاهانه، مرگ را – که سکون و تکرار و توقف است – انتخاب کرده بودند.» پی نوشت یک: ای کاش، آسمان […]
بدون بازگشت: زندگی، زیان و امید در دوران جنگ
رانیا ابوزید یک کتاب نوشته به اسم No Turning Back: Life, Loss, and Hope in Wartime Syria که امروز منتشر شد. با توجه به محتوا اسمش رو میشه بدون بازگشت ترجمه کرد. دوران سوریه رو از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ بررسی میکنه. یک جمله بود که وقتی میخوندمش خیلی دلم گرفت. میگفت: کشور سوریه، امروز فقط در خاطرات هست و در نقشهها. کشوری که هر روز بخشی از مردمش با افتخار اعلام کنند که بخشی از کشورشون رو از گروه دیگهای از مردم همون کشور پس گرفتهاند، دیگه وجود خارجی نداره. با متمم:چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از کتاب فیزیکدانان مطرح جهان یک دانشمند به چه سطحی از هوش نیاز دارد؟ کتاب مردگان | افراد تأثیرگذاری که در زمان زندگیشان دیده نشدند کتاب ریویو برای محصولات آمازون | تجربه شانزده سال کامنتگذاری در سایت آمازون […]
شجاعانهترین کار
توضیح: نمیدونم چقدر مشخصه که سرم شلوغه و فقط برای اینکه اینجا به روز بشه این مطلب رو گذاشتم. امیدوارم خیلی مشخص نباشه. توضیح بسیار نامربوط: چند روز پیش تمام مطالبی که تحت عنوان هنر خواندن جملات کوتاه منتشر کرده بودم رو یک کاسه کردم شد ۲۵ صفحه. سعی کردم کمی ویرایش کنم و به هم متصل کنم و منتشر کنم. اما هنوز موفق نشدم این کار رو انجام بدم. چون حذف و اضافههای بسیاری داشت و واقعاً مطالبی در اونجا اشاره شده بود که میشد حذف بشن بدون اینکه ذرهای نقص در اصل پیام و مطلب و حتی در توضیحات به وجود بیاد. خلاصه اینکه درگیر تمرین قتل کلمات شدم. اما مسئله با قتل ساده حل نمیشد و بیشتر به نسلکشی کلمات نیاز بود. واقعاً از طولانیگوییهای غیرضروری دو سال پیش خودم خجالت کشیدم. بعد کمی وقت گذاشتم […]
تسلیت به هموطنان غرب کشور
زلزلهی دیشب علاوه بر اینکه باعث شد تعدادی از هموطنانمان را از دست بدهیم، احساس ناامنی و نگرانی را در نوار غربی کشور برای تعداد زیادی از مردم کشورمان و کشور عراق ایجاد کرد. در حدی که توانستم و با تعدادی از دوستانم در غرب کشور صحبت کردم، به نظر میرسد که علاوه بر آسیبهای جانی و مالی زلزله، همچنان نگرانی و اضطراب ناشی از آن وجود دارد. تلخی بیشتر ماجرا این است که جز ابراز همدردی و تسلیت کار چندانی از دستمان بر نمیآید و باید بپذیریم که بخش بسیار کوچک و ضعیفی از جهان هستیم و باید قواعد حاکم بر هستی را که فراتر از مصلحت و ترجیحات ما و گونهی ما و حتی سیارهی ماست بپذیریم. با متمم:چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از کتاب فیزیکدانان مطرح جهان یک […]
چهار دیدگاه: سیاستمدار، کارشناس، دانشمند، دانشدوست
پیش نوشت: آنچه در ادامه میآورم، پاسخ یک سوال یا به بیان دیگر، بخشی از یک گفتگو با یک دوست است. قصد ندارم پرسشی را که به این پاسخ منتهی شده بیاورم. فکر میکنم مستقل از پرسش هم، میتواند خوانده شود. آنچه در ادامه میخوانید، یک توضیح یا طبقهبندی علمی هم نیست. بلکه صرفاً بخشی از یک گفتگو است. از همانها که هر روز در تاکسی و اتوبوس و کوچه و خیابان، میگوییم و چون به خوبی میدانیم که در دانستههای عمیق ریشه ندارند، به سرعت فراموششان میکنیم. چهار دیدگاه سیاستمدار نمیتواند صبر کند. باید تصمیم بگیرد. باید اقدام کند. باید نامههای زیر دستش را امضا کند و اگر هم امضا نکرد، باید تبعات آن را بپذیرد. سیاستمدار، نمیتواند منتظر پیشرفت علم بماند. نمیتواند منتظر باشد تا سالها بعد مشخص شود که تصمیم درست چه […]
آموزش حرف زدن به یک سنگ | آنی دیلارد
جزیرهای که من در آن زندگی میکنم، پر است از آدمهای ناجور؛ مثل خودم. یکی از آنها، مردی سی و چندساله است که تنها در کلبهای چوبی روی یک صخره، با سنگی زندگی میکند و میکوشد به او حرف زدن بیاموزد. همانطور که حدس میزنید، شایعههای بسیاری در مورد او وجود دارد. البته بسیاری از آنها، حرفهای الکی و بیپایه و اساسی است که عموماً جوانترها در موردش میسازند. اما یک واقعیت قطعی وجود دارد: اینجا تقریباً همه به تلاش لری احترام میگذارند؛ درست مثل من. دقیقاً به علت همین احترام است که من سعی میکنم حریم این مرد (یا این زن) را حفظ کنم و شما را با جزئیات گیج کنم تا به سادگی وارد فضای شخصی زندگیاش نشوید. مثلاً شاید او با تودهای از ماسهها حرف میزند؛ و حتی شاید با بادی که […]
عکسی که دوستش دارم (بخشی از سحابی عقاب)
خوب یادم هست که اولین بار برای اینکه روی CD طرح چاپ کنم و بفروشم، پرینتر جوهرافشان خریدم. تازه کرک کردن و Patch بعضی برنامههای مهندسی را – که آن زمان خیلی سادهتر از این روزها بود – یاد گرفته بودم و آنها را روی CD رایت میکردم و امانت در چند مغازه میگذاشتم تا بفروشند. اما حرفم این نیست. وقتی که با هزار سختی و دشواری، پول جمع کردم و پرینتر خریدم، قبل از تست چاپ روی CD، عکسی را که همیشه آرزو داشتم به دیوار خانهام باشد، پرینت گرفتم. میدانستم جوهر زیادی مصرف میکند. اما نمیتوانستم در برابر این وسوسه مقاومت کنم. عکس، مربوط به قسمتی از سحابی عقاب (NGC6611) بود که به اسم ستونهای خلقت / ستونهای آفرینش یا Pillars of Creation شناخته میشود. البته آن عکس مربوط به سال ۱۹۹۵ میلادی بود و در […]
آخرین دیدگاه