در فایل جدید رادیو مذاکره با حمید محمودزاده درباره تبلیغات اینترنتی و ایمیل مارکتینگ صحبت کردهام. حمید محمودزاده از فعالان قدیمی وب در ایران است و با بسیاری از کسب و کارهای بزرگ اینترنتی ایران، رابطه بسیار نزدیک دارد. سابقه طولانی در طراحی کمپین تبلیغاتی و همینطور ارائهی خدمات متعدد در حوزه آنلاین، از طراحی سایت شرکتهای بزرگ و بانکها تا عرضه خدمات ارسال پیامک و CRM آنلاین و ارائهی سرویسهای ایمیل مارکتینگ، تنها بخشی از فعالیتهای اوست.
شاید برای بسیاری از ما که فعالیتهای کوچک خانگی داریم یا در سطح شرکتهای کوچک و متوسط فعالیت میکنیم و بودجههای چند ده میلیونی ماهیانه برای تبلیغات آنلاین نداریم، فرصتی دست ندهد تا از آموزشهای کسانی مثل او استفاده کنیم. او تمام تلاشش را کرد تا در حدود ۹۰ دقیقه، آنچه را که از این فضا لازم بود برای ما تعریف کند. امیدوارم این فایل جدید رادیو مذاکره برای شما هم جذاب باشد.
برای دانلود این مجموعه از فایلهای صوتی رادیو مذاکره میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید:
لینک دانلود قسمت اول این برنامه رادیو مذاکره – تبلیغات اینترنتی و ایمیل مارکتینگ
لینک دانلود قسمت دوم این برنامه از رادیو مذاکره -تبلیغات اینترنتی و ایمیل مارکتینگ
[…] […]
با توجه به تبلیغات بی رویه و خسته شدن عموم از پیام کوتاه و اکثرا محدود کردن و یا حذف بدون توجه پیامکها از سوی کاربران، برآن شدیم تا روشی جدید و نو در عرصه تبلیغات را ایجاد کنیم تا تبلیغات با بهترین کیفیت وکمترین هزینه وبیشترین بهره وری انجام شود.نرم افزارتبلیغات تلفنی را برنامه نویسی کردیم تا تبلیغات خود را بصورت صوتی ضبط کرده و به برنامه بدهید تا با شماره های موردنظربصورت زنجیره ای تماس گرفته وتبلیغات شما را پخش کند.
http://www.tabtell.ir
سلام
بابت اين فايل خوب و مفيد از شما و آقاي محمودزاده خيلي ممنونم
فايل خيلي خوبي بود و ميشد تشخيص داد كه از حرفهاي آقاي محمودزاده بوي تجربه مياد،تجربياتي كه اگه قرار باشه خودمون تجربه كنيم احتمالاً بايد چندين سال وقت و انرژي براشون بزاريم.
ولي اين فايل يه تفاوتي با فايل هاي ديگه داشت و اون اينكه آقاي محمودزاده خيلي ساده و دوستانه حرفهاشو زد و همونطور كه خودشون گفتن ،خودشونو همخونه اي ما ميدونن و منم همين حس رو از تعامل ايشون گرفتم.
چقدر خوبه كه همچين هم خونه هاي با تجربه اي داريم
دس شما درد نكنه
ممنون.من لذت بردم
صفحات متمم را با موضوعات مختلف باز کرده ام…صفحات روز نوشته های محمد رضا شعبانعلی …اما دارم فایل گلاره مرا ببخش را گوش می دهم.قبلش هم گفتگو با آقای نخجوانی…خواستم بگم شما خیلی خوبید و دریا دل…خدا قوت.
دوست عزيز آقاي شعبانعلي و جناب آقاي محمود زاده
اين گفتگو را به دقت گوش كردم، بسيار مشتاق اين روش ماركتينگ بودم، و انتظاري كه از ايشان كه يكي از اولين شركتهاي موفق در اين حوزه هستند
داشتم، برآورده نشد
انتظاري كه از يك شركت ماركتينگ ميرود اينست كه در هر موقعيتي مهمترين كار ،ماركت كردن خودش است ،كه مخاطب احساس كند با چه دانش و تجربه اي مواجه است و احساس كند كه اين همان شركتي است كه من سالها به دنبالش ميگشتم و ميتواند نيازهاي من را تامين كند
كه اين فايل چنين حسي را به مخاطب القاء نميكند،
آقاي شعبانعلي عزيز در يكي از فايلهاي صوتي فرموده بوديد كه هركسي به نوعي بازارياب و فروشنده خودش است، من به حرف شما اعتقاد دارم.
با اين وصف ما به وجود اين كارآفرينان موفق افتخار ميكنيم.
ارادتمند…
دوست عزیزم.
من خیلی با حرف شما موافق نیستم به چند دلیل.
نکته اول
اینکه فایلهای رادیو مذاکره برای مارکتینگ و بازاریابی طراحی نشدهاند. برای آموزش طراحی شدهاند. ما اسپانسر که نداریم که پول بگیریم و تبلیغ کنیم! من با دوستانم حرف میزنم مثل شاهین فاطمی و امیر تقوی و بهرام شهریاری و سهیل رضایی و علیرضا شیری و اشرف واقفی و دیگران. و تلاش میکنم این فرصت را فراهم کنم که شما هم با اندیشههای اینها آشنا شوید. همه کسانی که در این فایل ها با آنها گفتگو میشود فراتر از یک نام و یک برند و یک شرکت هستند. آنها در حوزههای خود، صاحبان اندیشهای هستند که برای به اشتراک گذاشتن دغدغههایشان به سراغ رادیو مذاکره میآیند. زندگی و کسب و کارشان هم تامین تر از آن است که نیازمند این باشند که من و شما با تصمیم خریدن یا نخریدن، چیزی به داراییشان اضافه کنیم. در واقع اگر چیزی هست، لطفی است که این بزرگواران دارند و به امثال من که کم سواد و کم اطلاع هستیم، علم و دانش میآموزند.
حمید محمودزاده مدیرعامل یک شرکت بازاریابی نیست. او یکی از بزرگان صاحب علم و اندیشه و تجربه در این حوزه است. لطفاً او و سایر دوستانی که من در خدمتشان هستنم را در حد مدیر یک کسب و کار چند میلیاردی کوچک نکنید.
نکته دوم
بله من گفته بودم که هر کس بازاریاب خودش است. اما من دو نوع بازاریابی میشناسم. اجازه بدهید اسم یکی را بگذارم: بازاریابی علمی و دیگری را بازاریابی هار! (درست مانند سگ هار که هر جا هر کسی را میبیند، دندان در گوشتش فرو میکند و زخمی میزند).
مثالهایی از بازاریابی هار:
اولین مورد همین که شما گفتید: اینکه در یک مصاحبه کسی بخواهد دیگران را خفه کند که من چنین و چنانم و با پیامهای مستقیم یا حتی غیر مستقیم بخواهد بزرگی خودش را به رخ دیگران بکشد.
دومین مورد بازاریابی هار، این نوشتههایی است که در اینستاگرام و فیس بوک و … میبینید. طرف دو جمله نوشته. آن هم ساده و مزخرف و گاه غلط. آن هم کپی یا نقل از کس دیگر. بعد با ۲۰۰ تا هشتگ، آن را تگ میکند تا هر جستجویی او را بیابند.
سومین مورد بازاریابی هار، همین ایمیلهای اسپم گروهی است که موسسات و شرکتهای مختلف برای من و شما میفرستند.
بازاریابی اصولی، یک قانون دارد و آن اینکه بازاریابی جزو اهدافش نیست! حتی متقاعد کردن مخاطب هم جزو اهدافش نیست. بازاریابی اصولی، میکوشد تمام دانش و توانمندی خود را در یک خدمت یا محصول عرضه کند و بازاریابیاش هم از جنس آموختن و آموزاندن است. او به مشتری میآموزد و میآموزاند و میکوشد درک و دانش مشتری را در حوزهی تخصصیاش بالا ببرد. حتی اگر قیمت این آگاهی، انتخاب نشدن او و انتخاب شدن رقیبش باشد.
من فکر میکنم بازاریابی امروز ایران گرفتار سگهای هار زیادی است که هنوز بازاریابی علمی را نیاموختهاند و امیدوارم که روزی این نگرش بازاریابی، جای خود را به نگرش علمی این حوزه بدهد.
من اگر میگویم هر کس بازاریاب خودش است به معنای بازاریابی اصولی میگویم. به معنای اینکه آنقدر به مخاطب کمک کنم که اگر میدانم گزینهی بهتر از من دارد، بتواند به این نتیجه برسد و آگاهانه گزینه دیگر را انتخاب کند.
در بلندمدت، هم من گزینهی قدرتمندتری خواهم شد و هم او، انتخاب آگاهانهتری خواهد داشت.
دوست عزیز ۱۳۲۴!
خیلی خوب میشه که تو این خونه برای بیان حرفامون (چه انتقاد و چه تمجید) از یک شناسه استفاده بشه.
دوست عزیز
خانم تاجدینی
پیشنهاد میکنم بجای اینکه صرفا” به IP توجه کنید ، آدرس ایمیل وارد شده رو هم ببینید.
ممکنه آدمهای مختلفی از یک مکان کاربر این سایت باشند.
۱۳۲۴ سال تولد یک کاربر جدید سایت هست که مایل بودند بعنوان شناسه انتخاب کنند.
با احترام.
🙂
سلام .یه سوال؟؟؟؟چرا همه نامه های من در حال بررسیه الان سه روزه!!!!!!!!!!
سلام
دیروز بالاخره فرصت شد و تونستم به این رادیو گوش بدم
واقعا ممنونم از آقای محمود زاده چقدر صادقانه و بدون کم و کاست اطلاعاتشون و تجربه هاشون رو در اختیار ما قرار دادن
و چقدر لذت بردم اگر بخوام عامیانه اش رو بگم چقدر بهم چسبید
خیلی خوب بود در صورتی که قبلش چنین تصوری نداشتم و چون عکسشون رو دیده بودم حدس میزدم کم تجربه باشن اما خیلی عالی بود و خوشحال شدم که هنوز افرادی هستن که سالم دارن کارهای بزرگ انجام میدن
یه در خواست هم داشتم اگه میشه ایمیل آقای محمودزاده رو میخواستم که در زمینه ایی که فعالیت میکنم ازشون راهنمایی بگیرم
از محمدرضای عزیز هم ممنونم برای گلچین کردن این افراد و مصاحبه باهاشون
مرررررسی
آقا ، آقا ما این آخر ته کلاسیم ، اجازه هست سوال بی ربط به پست بپرسم آقا ؟؟
یه چیز اتفاق میفته ، میشنوم و می بینم که واسم گنگ ه ، نمی فهمم ش . اینکه ؛ بعضی دانشگاه هامون ، هر کدوم حسب مورد قبل از بعضی از سرویس و خدماتی که قراره توی سایت شون ، توی بخشی که اطلاعات دانشجوهاشون هست و به اصطلاح “سامانه آموزشی دانشجو” یه بخش تعبیه کردند تحت عناوین مختلف که اصطلاحا بهش میگن ” سیستم ارزشیابی اساتید ” . بسته به دانشگاه این بخش ممکنه قبل از مشاهده نمرات یا انتخاب واحد بعنوان مقدمه قراربگیره .چیزی که عمدتاً دیده میشه دانشجو ها ، واسه پاسخگویی به سوالهای مطرح شده حداقل به اندازه زمانی که برای طراحی سوالات وقت گذاشته شده زمان نمیزارند!! اصلا جدی ش نمیگیرند . و چیزی که برام آزاردهنده بود اینکه دانشجو ، با این توجیه که نمره واقعی که بنظرش استاد مورد سوال میگیره ممکنه روی نمره ای که قراره از استاد اون درس در اون ترم و ترم های بعد بگیره تاثیر منفی داره ، به سوالها پاسخ حقیقی نمیدن . و با بیتوجهی و بدون جدی گرفتن هدف این سامانه به همه ی استادها یا بهتره بگم به همه ی سوالها نمره ی بالا ( بالای غیرواقعی ) میدن 🙁
بنظرتون ، هدفی که این سامانه واسش طراحی شده این وسط چی میشه ؟ نوع جوابهایی که از آنالیز پاسخ دانشجوها به اساتید داده میشه اون سیستم دانشگاهی رو به چه نتیجه ای میرسونه ؟ ( مثلا اینکه به به ، عجب دانشگاهی داریم ما ! ) . در حال حاضر نه دانشجو هستم نه در کسوت تدریس ولی دیدن این اتفاق دردناک میاد برام .
چی باید تغییر کنه ؟
چی باید قبل تر توضیح داده میشد؟
چی سرجاش نیست؟
اگه سوالم ته کلاسی هست ببخشید.:-(
سلام استاد خداقوت ، کلی مشتاق دیدار تون بودم که الحمدلله امروز مهربانانه ( دیگه میخواستم بگم خیلی مهربون!!) موقع صحبت با سینا جان استفاده کردیم از خدمت تون و چشم مون روشن شد .هرچند که اونی که عملا همیشه هست شمایی و ما ( به عادت میگم ” ما”و انگار “من” بنظرم کمتر به تواضع نزدیکه ، به سایر همخونه های جاان جسارت نشه ) ایم که گاهی میریم سربه هوایی.;-)
یه چیزی واسم جالب اومد دقت داشتید به آمار لایک های کامنت آقا سینا بعد از کامنت مهربونتون .جالب بود واسم.
نیما جان این مورد به نظرم جالب نیست.
شاید یکی از دردهای جامعه ما همین تکذیب ها و تاییدهای ظاهری و بدون تفکر عمیق و سازنده باشد.
با این حال خوشحالم که تعداد مثبت و منفی ها قطره ایی از این دریای مخاطب و دوست و همسایه است و این بدین معناست که می توان به بهبود خود و جامعه مان امید داشت.
سیمین جان سلام به شما
تاحدودی بانظر شما موافقم . با این وجود بنظرم لازم هست بخاطر دقت نظر شما و سایر دوستان توضیح بدم که، منظورم از جالب اومدن ابن نبود که به شعف اومدم. در واقع وقتی چیزی توجه م رو جلب میکنه ، بعد از اون به خودم زمان میدم تا تحلیل صحیحی داشته باشم .مثل سوالی که بالا از استاد داشتم چون به دلیل بیسوادی تو این حوزه به جواب نرسیدم این شد که بی محابا پرسیدم ش.
سعی میکنم بیشتر روی انتخاب واژه هام دقت کنم چه اینجا توی خونه چه بیرون ، انشا الله. ممنون از وقت تون سیمین جان.
نیما جان سلام دوست خوبم
نمی خواستم با نظرم شما را ناراحت کنم. من هم متعجبم و همین سوال برایم پیش می آید.
همیشه از همه ی دوستانم در این خونه مطالب بسیاری می آموزم، تاکید می کنم از همه ی ساکنین این خونه.
و معتقدم با نگفتن ها چیزی درست نمی شود، ولی شاید با صحیح عنوان شدن ها تفکر و تاملی صورت بگیرد.
به امید روزهای پر از آگاهی برای همگی مان.
نظر شما رو خوندم .و البته نکته ای که باعث ناراحتی من بشه درش وجود نداشت عزیزم.
دوستان عزيز من.
توي چند روز اخير كه به خونه مون و مخصوصا به همين صفحه سر ميزدم، همزمان شاهد اتفاقات تلخي در جاهاي ديگه بودم. توي همين نزديكيهامون. مخصوصا توي كشور همسايه مون، عراق.
و وقتي كامنت ها رو ميخوندم كه سر موضوع خاصي بحث و گفتگو بود، همزمان از طريق خبرها و تصويرها شاهد درد و رنج عميق آدمهايي مثل ما و هم سن و سال ما و جوانتر از ما و پيرتر از ما توي اون ديار بودم و مشكلات عظيمي كه اونها داشتن باهاش دست و پنجه نرم ميكردن…
و چقدر اين بحث ها بنظرم بي اهميت ميومد…
توي اين چند روز و مخصوصا ديشب صحنه هايي رو ديدم كه بدجوري قلبم رو به درد آورد.
آدم هايي كه مجبورن زندگي گرمشون رو از توي خونه هاشون به اجبار رها كنن و از ترس به سوي يه زندگي نامعلوم در حال فرار باشن.
آدمها و جوان هايي كه به جاي اينكه مثل همه آدم ها و جوان هاي ديگه ي دنيا دنبال زندگيشون و تلاش و فعاليت و مخصوصا اين روزها به دنبال پيگيري فوتبال و جام جهاني و شادي و هيجان باشن، توي صف هاي طولاني براي ثبت نام دفاع از شهر و دفاع از كشور و دفاع از مردمشون قرار داشتن.
و ديشب … عكس جوان هاو آدم هايي رو ديدم كه بعد از اينكه اونها رو گرفته بودن، رديفشون كرده بودن و ميشد ترس و هراس و غم عجيب و عميقي رو توي چهره و توي چشمهاشون ديد و چه بسا از ماهها قبل مثل همه آدم هاي آروم و خوشبخت ديگه ي دنيا، خودشون رو آماده كرده بودن تا اين روزها به تماشاي جام جهاني بشينن …اما اونطور كه گوينده ي خبر ميگفت دقايقي بعد از گرفته شدن اين عكس همگي به قتل رسيده بودن…
بعد اومدم به خونه مون سر زدم و دوباره اين كامنتها رو ديدم …
دوستان عزيزم … در برابر درد و رنج هاي عميقي كه بين آدم هاي دورو بر خودمون، آدم هاي يه كم دورتر توي كشورهاي اطرافمون يا بين آدم هاي خيلي دورتر در كشورهاي ديگه وجود داره، چه اهميتي داده اگه كسي به كامنت ما كه خودمون بهش اعتقاد داريم راي منفي داده .. چه اهميتي داره اگه دوستي به نام سميه فايلي رو از بين همه فايلهاي درستي كه هميشه آپلود ميشده اينبار اشتباهي آپلود كرده … چه اهميتي داره اگه وبلاگ من مدتيه بدون اينكه چيز خاصي توش داشته باشم فيلتر شده و براي رفعش بايد پيگيري كنم … چه اهميتي داره اگه كسي كه من بعنوان دوست خودم ميشناسم، موقع ابراز احساس واقعي و قلبيم نسبت به تصوير دوست ديگري، به اشتباه، قضاوتم ميكنه و كار منو به رج زدن تشبيه ميكنه و اون لحظه با قضاوتش قلبمو به درد مياره… چه اهميتي داره اگه به خاطر خريدن فلان چيز، چند ماهه همه اش پول كم ميارم ، چه اهميتي داره اگه …………………………………… ( خيلي چيزها هست كه اگه خوب فكر كنين، شما هم ميتونين براي خودتون، اين نقطه چين ها رو باهاشون پر كنين!
ميدونم …
هر چيزي جاي خودش رو داره …
ميدونم اينها به هم هيچ ربطي ندارن …
ميدونم …
ولي لطفا بياييد هر وقت كه ميخواهيم بخاطر چيزهاي پيش پاافتاده اي، خاطر عزيزمون رو مكدر كنيم، يادمون بياد كه توي همين لحظه، دقيقا همين لحظه! توي اطرافمون يا توي دنيا خيلي آدمها هستن كه از مشكلات و درهاي خيلي خيلي عميق تري دارن رنج ميكشن و اين در برابر اونها هيچ هستش.
و سعي كنيم از زندگيمون، از آرامشمون و بخاطر تمام مشكلات عجيبي كه نداريم! قدردان باشيم و فكر و ذهن و انرژيمون رو صرف تلف كردن و پرداختن به چيزهاي پيش پاافتاده نكنيم و از زندگيمون بهره بيشتري ببريم …
دوستان خوبم كه همه تون برام عزيز هستين، منو خيلي ببخشيد اگه اول صبحي كامنتي به اين تلخي گذاشتم.
ولي وقتي خوب فكر ميكنم مي بينم خيلي برام سخته … خيلي …
شايد هم بخاطر اين باشه كه ديشب اصلا نتونستم بخوابم…
به قول آندره ژيد ” چه شبها كه نتوانسته ام به خواب روم، از بس بر رويايي كه جاي خوابم را مي گرفت غنوده بودم.”
و روياي هميشگي و مخصوصا مخصوصا اين روزهاي من؛ ديدن آرامش، لبخند و شادي توي چهره و چشمها و بر روي لبهاي تك تك آدمهاييه كه دور و برم وجود دارن يا دارم از پشت صفحه تلويزيون، كامپيوتر يا موبايلم بهشون نگاه ميكنم.
سلام.
غمت ستودنی است خانم.
با آرزوی دنیایی آزاد ، پر مهر، آباد و سرشار از دانایی و عدالت.
برمدار مهرورزی پایدار باش.
آخرین برگ سفرنامه باران این است
که زمین چرکین است 🙁
شهرزاد عزیزم حرفات کاملا درسته. ممنون از کامنتت, گاهی واقعا برای چیزهای الکی که صرفا فقط اختلاف نظر و سلیقه ی معمولی هست نسبت به همدیگه موضع می گیریم و ممکنه حرفی بزنیم که قلب دوستی رو برنجونیم. کامنتت باعث شد کمی بیشتر به رفتارم فکر کنم.
دلم برای ” خونمون ” این روز ها تنگ میشه. اینترنتم مشکل داره وگاهی یکی دو روز نمی تونم سر بزنم اینجا. 🙁
مريم جون. صبر كن اول از آقاي داداشي تشكر كنم ….:)
آقاي داداشي عزيز. دوست هميشه خوب و ارزشمند خونه ي ما. خيلي از نظر لطفتون و از اينكه برام كامنت گذاشتيد ممنونم و قدرداني مي كنم. ديدن كامنت شما در اون لحظه خيلي برام دلگرم كننده بود.
…..
مريم عزيز من. يادت نره كه تو هميشه يكي از دوستان خيلي خوب و باارزش اين خونه براي من هستي. حرفهات هم هميشه سنجيده است و هر وقت چيزي ميگي، بدون كه من ازش لذت مي برم.
شهرزاد من از شما تعجب میکنم که چرا اینجوری مسائل نامرتبط رو با هم میکس کردی؟!!
مسائل فرا مرزی جای خودشون رو دارن ولی این دلیل نمیشه که ما از خودمون و تلاش برای بهبود رفتارهامون غافل بمونیم.
من اونجا توضیح دادم منظورم رو به صورت کاملا واضح, این برداشت شما ازش برام عجیب هست.
حرفتو قبول دارم مرجان جان.
ولي بعضي وقتها و توي بعضي شرايط اونقدر زاويه ديد و احساست بازتر ميشه و چيزهاي بزرگتري رو ميبيني و حس مي كني كه ديگه بعضي چيزها برات فقط به صورت يه نقطه ي مات به نظر ميرسه … خيلي بي اهميت ميشه … خيلي بي اهميت …
شايد تو شرايط ديگه اي من هم مثل اون زمان تو فكر و احساس كنم و بيام اون حرفها رو بزنم. نميدونم.
ولي حالا كه صحبت سر اين موضوع شد بذار بگم كه اگه من هم ميخواستم توي اون بحث شركت كنم دقيقا دقيقا جوابي رو كه دوستمون “مريم .ر” داد، ميگفتم. دقيقا همون رو …
در هرصورت ازت معذرت ميخوام اگه با حرفهام ناراحتت كردم. شما هم يكي از دوستان خوب اين خونه براي من هستي.
از من كه ديگه ناراحت نيستي؟:) … بابت حضور دائميم هم باز منو ببخش.;)
( توي اين پست خيلي حرف زدم. خيلي ناراحتم… از محمدرضاي عزيز و آقاي محمودزاده كه اين پست متعلق به ايشون هستش خيلي خيلي عذر ميخوام)
سلام به همه جاضرین در این خونه دوست داشتنی که هر کدوم جوابمو بدون سوال کردن که چرا آزاده اخراجی که تا دیروز همه ادعا میکردن تو تنها نیستی امروز بانمک میشه و از صاحبخونه تقاضای به قول شما خنده دار شاید بی ربط میده و شاید …..من همون روز که این نامه خنده دار و با نمک رو گذاشتم دنیا ناراحتی رو به دوش میکشیدم و خواستم یکبار خلاف جهت حرکت کنم این ساکن شهر سهراب دنبال خنده نیست و بلده که از خدا حرکت و از بنده برکت یعنی چی. عزیزانم مثل همیشه که دوست ندارم وقتی ناراحتی دارم کسی رو شریک کنم اینبار هم سکوت کردم اگه اینجا محل توسعه مهارتهای فردی هست عزیزانم مهارتی رو دوست دارم به عنوان یک دوست اجباری بهتون پیشنهاد بدم ما آدمها برای توسعه همه مهارتها به توکل نیاز داریم اومدم کنار محمدرضا خان استادم یک تجربه دیگه با خودم ببرم شاید حضورم بیخود برای شما دوستان باشه ولی من به عنوان یک آدم کم علم در مقابل شما بزرگان شاید بتونم تجربه های تلخ رو بازگو کنم شاید حضور من تلخ باشه ولی عزیزانم مینویسم تا زمانی به عنوان دوست نداشتنی ترین حرفها به یادتون باشه.مهارتهای فردی تمام زندگی رو در بر میگیره فقط علم و سیاست یادگرفتن و ادعا داشتن نیست.من وقتی خندیدم و با نمک شدم که بعد یکماه تاسیس دفتر کوچکم در آتش سوخته بود وقتی مینوشتم دستهایم سیاه از خاکستر بود هر کسی وارد میشد میخندید که چرا خونسرد نشستم .صفحه کیبردم سیاه بود ولی خواستم خلاف جهت حرکت کنم که این اتفاق افسرده ام نکنه. گفتم استاد شاد زیستن رو با تجربه خودت آموزش بده اونی که تو سختی حسش کردی نمیخواستم فکر کنم به سرم زده ولی……عزیزانم زندگی نوشتن کلمات خوشایند برای همدیگه نیست نوشتن هر روز چی تو دنیا اتفاق افتاد فقط نیست ماها خودمون کتابیم و اصرار داریم دیگرون رو کتاب کنیم.ببینینم عیب دیگرون کجاست ولی از خودمون شروع نمیکنیم .چون فقط چشمای ما عادت کرده دیگرون رو رصد کنیم .پیغمبر خدا وقتی خرما خورده دیگرون رو نهی نمیکرد……آره عزیزانم از ما حرکت و از خدا برکت اگه برکت نبود حکمت ………………..سیمین عزیز فقط من معنای حرف شما رو متوحه نشدم ؟؟؟؟؟؟؟؟از شما عزیزانم هم با اینکه نمیشناسمتون خواهشمندم اگه نوشته های من آزارتون میده نخونید من هم سعی میکنم کمتر آزارتون بدم………………شهرزادم نمیدونم چرا حرف سهراب جواب سوالم شد ولی بابت لطفتون به من برای یادآوری حرفهای سهراب که شاید هنوز کسی معنای سختش رو در نیافته و در مظلومیت عاشقانه زبان ما شده یک دنیا ممنونم.
آزاده جون.
اونموقع وقتي اون كامنتت رو خوندم دلم ميخواست يه چيزي بهت بگم…
دديم هرچي بخوام بگم باز تكرار مكررات ميشه
بعد يهو يادم افتاد كه تو اهل كاشاني
بعد يهو تو فكرم پيوند خورد با اينكه سهراب ميگه اهل كاشانم
بعد يهو يادم افتاد به اينكه سهراب توي صداي پاي آب ميگه :
” لب دریا برویم ،
تور در آب بیندازیم
و بگیریم طراوت را از آب .
ریگی از روی زمین برداریم
وزن بودن را احساس کنیم.
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم
دیده ام گاهی در تب ، ماه می آید پایین ،
می رسد دست به سقف ملکوت .
دیده ام ، سهره بهتر می خواند .
گاه زخمی که به پا داشته ام
زیر و بم های زمین را به من آموخته است .
گاه در بستر بیماری من ، حجم گل چند برابرشده است .
و فزون تر شده است ، قطر نارنج ، شعاع فانوس … ”
بعد خواستم در قالب اين شعر حرفمو بهت بگم و بگم كه عزيزم سعي كن زندگي رو همينطور ساده و زيبا و باطراوت ببيني و اگه زخمي به دل داري بجاي تمركز روي دردش، بياي و ببيني چه تجربه هايي ازش آموختي و … و .. و …
بعد گفتم چرا شعر بينهايت زيباي خود سهراب رو برات نذارم و خودت ازش پيامي رو كه برات خوبه دريافت كني.
موضوع اين بود.:)
دوست خوبم. مطمئن باش تمام اين روزهاي سخت تموم ميشه.
فقط بايد چند تا چيز اصلي رو بذاري توي كوله بار سفرت:
شكيبايي – اميد – توكل به لطف خدا – نظاره كردن مشكلاتت از بالا نه اينكه توش غرق بشي …
خيلي چيزهاي خوب ديگه هم هستش كه اگه خودت بگردي دنبالشون ميتوني كوله بارت رو باهاشون پر بكني.
و سفرت رو به سوي يه آينده روشن و رضايتبخش با قدمهاي استوارتر باز هم شروع كني و ادامه ش بدي.
بيصبرانه منتظر اون روزم كه بياي و بگي به مقصد زيبات داري نزديك و نزديك تر ميشي ….
ممنونتم عزیزم.
سلام آقاي حمید محمودزاده عزيز.
اول ميخواستم بگم كه به اين خونه ي ما و خونه ي خودتون خيلي خوش گلدين.:)
بعدش ميخواستم واقعا بخاطر زماني كه صرف كرديد و اين صحبتهاي خيلي مفيد رو با محمدرضاي عزيز (كه بابت اين فايل صوتي هم مثل هميشه ازشون خيلي ممنونم) داشتيد، ازتون سپاسگزاري كنم.
خيلي از شنيدن مكالمه تون لذت بردم … اين روزها يه مسائلي توي فكرم هست كه صحبتهاي شما مثل يه هديه به موقع به دستم رسيد و به ابهاماتي كه داشتم پاسخ داد و خيلي راههاي سودمندي رو برام روشن تر كرد. و گذاشتم تا توي اين روزها باز هم يكي دو بار ديگه بهش گوش بدم و نكات خوبش رو يادداشت كنم.
چقدر خوب وساده در مورد SEO توضيح داديد.
باورتون ميشه ؟ من تازه حالا فهميدم مقصود از سئو واقعا چي ميتونه باشه…! هميشه خيلي پيچيده به نظرم ميومد … و همين درك، چقدر ميتونه تلاش براي بالا بردن سئو رو ساده تر و لذتبخش تر بكنه.
نكته خيلي جالب ديگري كه گفتيد اينكه Content is king (كه فكر كنم از بيل گيتس باشه)
و واقعا هم همينطوره و جايي هم خونده بودم كه Content Is King, But Distribution Is Queen و همونطور كه خودتون هم گفتيد اينكه اين محتوا به چه صورت ارائه و توزيع بشه هم خيلي مهمه …
جناب محمودزاده در مورد كتابتون فرموديد … آيا امكانش هست كتاب رو معرفي بفرماييد تا بتونيم از مطالب خوبش استفاده كنيم؟
و زيبا گفتيد كه در بازاريابي اولين نكته اي كه بايد وجود داشته باشه صداقت هستش. و واقعا به نظر من، همين صداقت بزرگترين وفاداري رو از طرف مشتري براي يك كسب و كار ميتونه بوجود مياره …
و ممنون كه از اشتباهاتتون گفتيد و اين تجارب ارزشمند رو به راحتي در اختيار ما قرار داديد.
در آخر باز هم خيلي ازتون ممنونم و ميخوام از استيو جابز محبوبتون كه البته محبوب من هم هست:)، اين جمله رو نقل كنم كه به صحبتهاي شما هم خيلي مرتبطه (حالا كه خوب دقت مي كنم مي بينم چقدر به پست قبلي محمدرضاي عزيز هم ميخوره…:) )
” ‹«ساده» ميتواند از «پيچيده» سخت تر باشد. شما بايد سخت كار كنيد تا فكرتان آنقدر پالايش و تميز شود كه بتوانيد ساده اش كنيد. اما در پايان ارزشش را دارد، چون وقتي به آنجا رسيديد، آنوقت مي توانيد كوه ها رو جابه جا كنيد.” (استيوجابز)
منم از آقای محودزاده و استاد به خاطر این فایل تشکر میکنم. خیلی زیاد
شهرزاد جان.
جملهای که نوشتی با فکر منم متناسب بود خیلی. داشتم به این فکر میکردم که کدی که میتونم به راحتی با استفاده از یه راه دیگه رانش کنم میارزه این همه درگیرشم که اون طوری که فکر میکنم درسته ران شه. که تو این جمله استیو جابز رو نوشتی. خیلی بهم انرژی داد. خیلی.
عزیز دلم … خوشحالم …:)
ممنون از خانم شهرزاد عزیز،
خوشحالم که این مصاحبه برای شما آورده ای داشته
ما دو تا کتاب به صورت رایگان منتشر کردیم که از لینک زیر می تونید دانلود کنید:
http://www.karzar.ir/resource/default.loco
قطعا همينطوره …
ممنونم آقاي محمودزاده زاده عزيز، لطف كردين.
حتما دانلودشون ميكنم و استفاده مي كنم . ممنون.:)
سلام بر استاد مهربان و جناب محمود زاده عزیز.
جناب محمود زاده ،دو سوال دارم که در اصل یک سوال از دو زاویه است.احتمالا سطح پایین باشد ولی ببخشید سوالم برایم مهم تر است تا سطح آن.دانشجویی حساب کنید.
۱-من به عنوان کسی که در معرض اسپم های زیادی هستم ، از کجا می توانم متوجه شوم ایمیلی که دریافت کرده ام از سوی یک مرجع معتبر مثل لوکوپوک است تا بر حسب عادت، حذفش نکنم.
۲-شما که بازار هدف گیرندگان ایمیل برایتان مهم است، چگونه تشخیص می دهید که ایمیل مناسب من و ایمیل مناسب یک نفر دیگر کدام است که متهم به اسپم فرستادن نشوید؟
خیلی متشکرم.از این گفت و گو مطالبی آموختم که تقریبا هیچ یک از آن ها را نمی دانستم و قبلا شناختی نداشتم.
پاینده باشید.
سلام آقای داداشی عزیز،
در مورد سوال اول اگر شما از Gmail استفاده می کنید، این سرویس بی نظیر ایمیل براساس رفتار شما خیلی از ایمیل های غیرمرتبط رو خودش به فولدر Spam ارسال می کنه، کافیه که ایمیل های غیر مرتبطی که براتون میاد رو به جای حذف، لغو اشتراک کنید بعد یه مدت کوتاه دیگه ایمیل ها غیرمرتبط براتون نمیاد، اگر هم دیدن با وجود انصراف از اشتراک دوباره براتون ارسال می شه، می تونیم گزارش اسپم بزنید تا دفعاد دیگه تو فولدر اسپم شما قرار بگیره
اما در مورد سوال دوم، ببینید ما ایمیل رو خودمون جمع نمی کنیم بلکه شرایطی رو فراهم می کنیم که اشخاصی که به اون حوزه کاری مرتبط هستند خودشون عضو شوند، مثلا شما سایت http://www.tripo.ir رو ببینید اینجا فضایی است که اونهایی که علاقمند به دریافت ایمیل تور مسافرتی هستند عضو می شوند.
سلام. تشکر میکنم صحبت های جالبی بود من به شخصه استفاده کردم… میخواستم از اقای محمودزاده بپرسم برای شروع کسب و کار اینترنتی اولین گام چیه بعد از ایده؟چطور میشه از یه سایتی که داره محصول منو میفروشه پشتیبانی کرد؟ من اگر کتابی به صورت انلاین بفروشم به چه صورت میتونم از کپی و پخش غیرفانونی اون جلوگیری کنم؟ اصلا میشه یا با توجه به حق کپی رایت که تو ایران نیست عملا نمیشه این کارو کرد؟ میشه لطفا اگه منبعی در این مورد دارین معرفی کنین؟ممنون از وقتی که میزارین و به سوالام جواب میدین.
سلام محمد رضای عزیز ممنونم بابت این مصاحبه واقعا عالی بود
همچنین ممنونم آقای محمود زاده که به چه سادگی و روانی راجع به کسب وکار آنلاین تمام ابهامات مارو برطرف کردین بیان شیواتون واقعا به دل میشینه و بازم سپاس از اینکه طی مکالمه ای که با شما داشتم با صبر وحوصله به سوالات من جواب دادین مشاورتون کارگشا بود
یه گله اینکه چرا طراحی وبسایت رو کنار گذاشتین وقتی تو این زمینه اینقدر قوی عمل میکنین؟
برقرار باشید
به نظر شما اگر انتخابات ریاست جمهوری با محوریت خوشبختی برگزار بشه چند درصد میرن و رای میدن؟
به نظر من ۱۰۰ درصد…
و بعد ۴ سال می نالن که ما اشتباه کردیم!!
ایرانی دیگه چه جور موجودیه؟
سلام
ممنون برای این گفتگو
چند تا سئوال از آقای محمودزاده داشتم :
۱٫ با توجه به اینکه تبلیغات بنری در اکثر سایتها بصورت تعداد نمایش عرضه میشود آیا راهی وجود دارد تا مشتری بتواند از تعداد بار نمایش داده شده بنر اطمینان پیدا کند؟
۲٫ ملاک انتخاب یک سایت برای دادن تبلیغات بنری چیه؟ به نظر من باید جزو سایتهای پربیننده فارسی باشه اما ایا سایتی وجود دارد که بتواند سایت پربیننده فارسی را مشخص و رتبه بندی کند؟ (الکسا هم که آمارش دقیق نیست)
۳٫ به نظر شما چند درصد تبلیغات به صورت اینترنتی است؟ آینده تبلیغات اینترنتی را در ایران چطور پیش بینی میکنید؟ به کدام سمت حرکت میکند؟ (سایتها/اپلیکیشنهای موبایل/؟)
۴٫ با توجه به اینکه جنابعالی در سه بخش طراحی سایت، سئو و تبلیغات اینترنتی فعالیت کردید چه کتبی را برای کسانی که میخواهند در این بخشها فعالیت میکنند توصیه میکنید؟
با آرزوی موفقیت و سلامتی
احسان جان در پاسخ به سوالات شما:
۱- اصولا شرکت های مشاور به صورت تقریبی این داده ها (تعداد نمایش) رو دارند، با توجه به اینکه از ابزارهای درست برای پخش تبلیغات آنلاین در ایران استفاده نمی شه خیلی داده های دقیق در این حوزه حتی برای شرکت های مشاور نیز وجود نداره
۲- الکسا به صورت نسبتی آمار دقیقی رو بالاخص در مورد سایت های پربیننده ارائه می ده، اما به نظر من ملاک انتخاب اصلی براساس نوع کسب و کار و محصولی است که باید تبلیغ بشه
۳- ببینید در سه ماه اخیر سال ۲۰۱۴ حدود ۱۱٫۶ میلیارد دلار در حوزه تبلیغات اینترنتی هزینه شده، به نظر من این بازی در ایران هنوز به شکل واقعی ش شروع نشده است، چرا که بودجه تبلیغات آنلاین شاید ۲ یا ۳ درصد تبلیغات آفلاین نیست، به نظر من آینده تبلیغات در دنیای مجازی من خیلی اپ های موبیال را جدا از وب سایت ها نمی بینم
۴- من فکر می کنم آینده سئو بیشتر روشن است، کسانی که تو این حوز در چند سال آینده با کیفیت خوب و صداقت کار کنند بازار بسیار بسیار روشنی خواهند داشت
سلام
ممنون برای اینکه وقت گذاشتید و پاسخ دادید
در مورد سئوال آخرم “با توجه به اینکه جنابعالی در سه بخش طراحی سایت، سئو و تبلیغات اینترنتی فعالیت کردید چه کتبی را برای کسانی که میخواهند در این بخشها فعالیت میکنند توصیه میکنید؟” منظورم کتب پیشنهادی شما در این بخشها بود
آخ که چقدر دلم واسه خونه تنگ شده بود. . .
درود به همگی هم صاحب خونه و هم همه ی اعضای خونواده گلم . . .
خیلی خوب بود. و مطالب جدیدی را در حوزه بازاریابی اینترنتی یاد گرفتم و چه جالب تاکید داشتید که هدف اعتماد و رضایت مشتریان فعلی باشد (حتی در حوزه بازاریابی).
نگرش ثابت من را نسبت به بازاریابی تغییر دادید و بهتر درک کردم که بازاریابی نیز میتواند در نگاه مخاطب به خدمتی صادقانه، با ارزش و با محتوا که متناسب با نیاز مخاطب باشد، تغییر یابد یا اینگونه بگویم که تبدیل شود.
بسیار ممنون از شما بزرگواران.
سلام خیلی عالی بود
من فکر میکنم اون سوال اخه وقتش بیشتر شه خیلی عالی تر میشه چون میتونیم از تجربیات این دوستان بیشتر استفاده کنیم
سلام
با توجه به اینکه من در وبلاگم (یک ریال) در مورد مسائل مالی شخصی می نویسم اجازه دهید با قسمتی از نظرات آقای محمودزاده مخالفت کنم.
تلاش برای خلق نیاز برای یک مشتری بالقوه به نظر من کار درستی نیست. مثلا در مثال آکواریوم القا و ایجاد نیاز برای داشتن آکواریوم برای کسانی که به این موضوع فکر هم نمی کرده اند، دامن زدن به مصرف گرایی و خرید چیزهایی است که به آنها نیاز نداریم.
در content marketing ما بایستی به دنبال رفع مشکل و نیاز موجود بازدیدکنندگان خود باشیم نه اینکه برای آنها نیاز اختراع کرده، کالا یا خدماتی را بفروشیم و مشکلی هم بر مسائل پیشین آنها اضافه کنیم.
محمد جواد جان.
من احساس شخصیام اینه که بخش «کشف نیاز» یا «خلق نیاز» به حوزه فلسفه اخلاق و فلسفه اقتصاد مربوط میشه. شاید اینه که اختلاف نظر توی اون زیاده.
خود «مصرفگرایی» هم واژهای است که بیشتر از بار علمی و اقتصادی، بار فرهنگی و ارزشی داره. مصرف گرایی اگر در مورد محصول یا خدمتی باشه که تماماً داخلیه. موجب رونق اقتصاد و افزایش GDP میشه. فرض کن یک کشاورز ایرانی پرتقال تولید میکنه و تو بخری و بریزی دور و نخوری!
این خدمت به اقتصاده. چون تقاضا بالا میره و اون کشاورز ثروتمندتر میشه و تو داری در رقابت با محصول وارداتی کمک میکنی سهمش بیشتر شه!
اما اگر محصول خارجی باشه قصه فرق داره و میشه تشویق به هدر دادن منابع نفتی که متعلق به آیندگانه.
در مورد خلق نیاز هم همینطور. آیفون و آی پد نیازی رو از ما رفع نکردند. فضایی رو ایجاد کردند که ما امروز احساس میکنیم نیازمون بوده و نمیدونستیم.
شبکههای اجتماعی نیاز ما نبودند. ما هزاران سال بدون اونها زندگی کردیم و اتفاقاً زندگی بهتری هم داشتیم ظاهراً!
نمیگم همه. اما فکر میکنم خیلی از نیازهایی که امروز فکر میکنیم نیازمون بوده و نداشتیم و کشف شده، بیشتر عادت هستند تا نیاز! مثل همینهایی که من گفتم.
فکر میکنم در یک جامعه پویا و آگاه و رقابت اقتصادی هوشمندانه، همه ممکنه تلاش کنند به روبروییها بگن که محصول و خدمات ما لازمه و روبرویی با عقل و شعورش انتخاب میکنه که چی لازمه.
شاید این قضاوت که فقط ارضاء نیاز مهمه و خلق نیاز مهم نیست، در دورانی که تکنولوژی کمتر توسعه پیدا کرده بود و محصولات عمدتاً محصولات مکانیکی و کارخانجات صنعتی بودند، از قطعیت بالاتری برخوردار بوده.
بزرگترین مصرفکنندگان جهان بزرگترین تولیدکنندگان هم هستند (آمریکا و چین). اگر در ایران این واژه بار منفی داره دو دلیل اصلی میشه براش دید:
یکی نگرشی که حاصل همبستری فرهنگ و مذهب و نگاه چپ اقتصادیه.
و دیگری اینکه ما واقعاً تولیدکننده نیستیم و مصرف کنندگی، معناش اینه که پول نفتمون رو میدیم (پول بچههامون رو) و به جاش از کشورهای دیگه یک چیزی میاریم برای ارضاء نیاز غیرضروری امروزمون.
سالها پیش سر یکی از کلاسهای دانشگاه که بعد از ظهر هم بود کلاس نورش خیلی کم بود.خیلی هم شلوغ بود…تا اینکه یکی پا شد چراغو روشن کرد.فکر میکنم “همه” خوشحال شدن و یه آخیش گفتن…احتمالا اگه چراغو روشن نمیکرد کلاس همچنان جریان خودشو داشت.یک جریان نامتناسب با خواسته ندونسته درونیش…نیاز بود اما آگاهی به نیاز نبود…
یک سوال:اگر طرف بگه ایمل مارکتینگ کردم و تو بگی نکردم چطور میشه ثابت کرد کرده ؟
یک به من گفت ۲ میلیون ایمیل برات می فرستم منم فکر کردم فرداش ۲۰ هزار نفری متوجه میشن..نگو کلا ۱۰۰ نفر هم نمی فهمن..
بیشتر چیز سر کاریه..
و گرنه سایت ها بخاطر هر لینکی که تبلیغ بکنید حاضر نمیشن ۵۰ تومن بهتون بدن..
حالا سکی که مدعی است ۲ میلوین امیل برات میفرسته باید ۱ میلایرد تومن به نفعت کار کرده باشه!!!
–
آقو یه چیزی میگی خودت نمیدونی چی میگی..
اصلا حوصله گوش دادن به این فایل صوتی رو ندارم…چون میدونم پیشاپیش دارید به هم چی میگید
سلام دوست عزیز
این طور که بنده متوجه شدم نظر آقای محمود زاده این هست که اول مشتری رو پیدا کنید (حتی بهتره از قبل باهاش آشنا باشید) بعد براش ایمیل بفرستید نه اینکه همین طوری با کسی که نمیشناسید صحبت کنید که از طرف شما یک میلیون ایمیل بیهدف برای کسانی بفرسته که کوچکترین آشنایی با اونا ندارید و حتی از علاقه و نیازشون هم بی خبر هستید. شما با این کار سودی نخواهید کرد و حتی اعتبارتون هم زیر سوال میره چرا که وقت طرفهای مقابل (دریافت کنندگان ایمیل) با خوندن ایمیل نامربوط شما تلف شده و مطمئنا تصویر کسب و کار شما در ذهن اونا مخدوش خواهد شد.
شما این قدر بیحوصله هستید که حتی زحمت گوش دادن به فایل صوتی رو به خودتون ندادید و حتی در ادعا کردید که علم غیب دارید و پیشاپیش از محتوایی که قراره بین آقای محمود زاده و آقای شعبانعلی رد و بدل بشه اطلاع دارید!
در این مورد که فرمودید: “یکی به من گفت ۲ میلیون ایمیل برات می فرستم منم فکر کردم فرداش ۲۰ هزار نفری متوجه میشن..نگو کلا ۱۰۰ نفر هم نمی فهمن…”. دوست عزیز این مشکل شما بوده که به همچین شخصی اعتماد کردید و بنده مطمئن هستیم شما کمترین اطلاعی در مورد علم بازاریابی ندارید؛ چه اگه این طور بود به چنین شخصی اصلا اعتماد نمیکردید و سعی میکردید با شرکتی که ساختار و چهارچوب مشخصی برای انجام این کار داره قرارداد ببندید.
محض اطلاع باید بهتون بگم که آقای محمودزاده تو فایل صوتی که خودتون رو ازش محروم کردین گفتن که تو یکی از پروژهها، بعد از ارسال ایمیلها، اونقدر تماس با شرکت طرف قرارداد گرفته میشه که شرکت شاکی شد و گفت که ”تلفنها دارن میسوزن“. هر چند بعید میدونم این صحبت ایشون رو باور کنید و احتمالا اون رو دروغی برای تبلیغ خدمات شرکت خودشون تصور خواهید کرد که البته به شما که هیچ اطلاعی در این زمینه ندارید حق میدم این طور فکر کنید!!!
ای کاش وقت قرارداد بستن با اون شخصی که ادعای ارسال ۲ میلیون ایمیل رو داشت از علم غیبتون استفاده میکردید و متوجه راستگویی یا دروغگویی ایشون میشدید!!!
رضاجان کاش بشه هممون پیش قضاوت نداشته باشیم اگه فقط یه چیز بتونم یاد بگیرم از این خونه دوست داشتنی اینه که شاید توی یه حرف تو یه گفته و تو یه نوشته چیزی باشه که زندگیمو عوض کنه لازم هم نیست عوض کنه فقط حس بهتری از بودنم داشته باشم. دو تا نازنین این جا با هم گفتگو کردن و با بزرگواری صاحب این خونه آدمایی که با معیارهای معمول ارزش گذاری شاید یه ثانیه هم وقت نداشته باشن که تجربه های ارزشمندشونو در اختیارمون بذارن این طوری بی چشمداشت ما رو مهمون خودشون کردن که دست هردوشونو به گرمی می فشارم و به احترامشون تمام قد می ایستم و کلاه از سر بر می دارم. و کمترین کار ما می تونه یه تشکر خشک و خالی باشه … بی پرده بگم رضا دلم از کامنتت شکست.
درود محمد رضای عزیز
ممنون که زحمت کشیدی فعلا فایلها رو دانلود نکردم ولی شک ندارم عالیه حمید محمودزاده موسس سایت لوکوپوک هست و من قبلا از طریق رادیو آی پالس مصاحبه شو با مصطفی لامعی گوش اونجا هم مطالب جالبی میگه
محمد رضای عزیز تو این عکس بد افتادی فکر کنم از رنگ پیراهنا باشه سبز و سفید نمیان به هم!
پیروز و خندان باشی
استاد ممکنه این سیستم لایک و دیس لایک رو از رو سایت بردارین؟
خیلی از دوستان ثابت کردن که فرهنگ استفاده ازش رو ندارن.
تا کوچکترین جمله ای گفته میشه که مطابق میلشون نیست شروع میکنن به رای منفی دادن حتی اگر اون جمله یه جمله ی معقول و منطقی باشه!!
بعد میان اینجا کلی از شما تشکر میکنن که ممنون استاد دید ما رو عوض کردی!!
واقعا استاد اینجا به شما این طرز برخورد و نگاه به نظر دیگران حتی اگه اون شخص منتقد یه مطلب باشه رو یاد داده؟
الان مگه سینا چه چیز بدی گفته واقعا؟
به نظر من اگر کاربرها بتونند رای مثبت بدهند خوبه! چون دیگه لازم نیست کل نظرات یک پست را بخوانیم و نظری که رای مثبت بالایی گرفته را میخوانیم (دادن رای منفی را اگر حذف کنید بهتره به همان دلیل که مرجان گفت)
به نظرم مثبت و منفی فقط یک حس را بیان میکنه و بودنش خیلی جالبه چون متوجه میشیم با چه جمله های ساده ای به راحتی حس طرف مقابل بد میشه- حرف زدن واقعا کار سختیه
مرجان عزیز میشه لطفا بگی برای تشخیص معقول و منطقی بودن یک جمله چه روش مطلقی وجود داره؟
الان اینکه محمدرضا تو عکس بد افتاده معقول و منطقیه و یا اینکه سبز و سفید به هم نمیان ؟؟ !!
و دیگه اینکه چجوری تشخیص دادین اون دوستانی که اومدن و تشکر کردن همونائی هستن که منفی دادن؟!
مسئله تشخیص معقول یا غیر معقول بودن یه جمله نیست.
مسئله اینه که یاد نگیریم و عادت نکنیم که وقتی کسی نظر مخالف با ما رو داره یا اینکه منتقد یه مطلب هست, بیایم با تاکتیک فشار و منفی بارون کردن نظر و عقیده ش, مانع از ابراز نظرش در آینده بشیم.
اصل صحبت من اینه که کار درستی نیست هر صدای مخالفی در نطفه خفه بشه, وقتی یه کامنت توهین آمیز نیست و فقط جنبه ابراز عقیده داره این برخوردها کار درستین؟
قبول دارم که حذف این قابلیت همونطور که ضیاء گفت پاک کردن صورت مسئله هست ولی روالی هم که داره طی میشه درست نیست از نظر من.
به نظر میرسه هم نظر هستیم.
متاسفانه این جو غالب وجود داره که هر کی مخالفت میکنه یه جورایی دشمنمه!! که چه بسا ممکنه این مخالفت، از سر دلسوزی و کمک کردن باشه.
پس کی قراره فرهنگش جا بیفته؟!
این همون پاک کردن صورت مسئه نیس؟!
یعنی اگه فرهنگ چیزی در ما نهادینه نشده، نباید اونو داشته باشیم؟
این فرهنگ، فرهنگ که می گویند دست کیست که همه چیز می آید الا او !!!
به خاطر این موضوع تا کی باید خودمون رو از تکنولوژی دور نگه داریم؟
کمی مسولانه و عمیق تر به مسائلمون نگاه کنیم اوضاع بهتر خواهد شد؟
من هم به نظر شما (دوست عزیز ضیاء) فکر می کنم و امیدوارم.
سلام.
با عرض معذرت، فکر می کنم بهتر باشد بین موضوع اصلی و غیر اصلی فرق بگذاریم. مثلا دوستی درباره ی محتوا صحبت می کند و در مورد سلیقه ی رنگی خود هم
در همان کامنت چیزی می نویسد، من ترجیح می دهم مثبت و منفی و همچنین کامنت گذاشتنم درباره ی موضوع اصلی باشد نا نظر سلیقه ای دوستم.
ببخشید با عرض پوزش از همگی به نظرم نکته ای قابل توجه وجود دارد و احتمالا از آن غفلت کرده ام و آن اینکه درحالی که من به این بحث ها می پردازم استاد احتمالا مشغول ضبط مصاحبه ای دیگر هستند یا با دوستان دیگر درحال تولید محتوای تازه یا کتاب جدید یا…. و آن وقت من مشغول بحث هایی از این دست.این نکته درباره ی خودم بود. لطفا حمل برجسارت به کسی نشود که بنده اجازه و توانایی جسارت ندارم. من شخصا قول می دهم از نظراتی که در مورد جان اصلی کامنتهایم نوشته نمی شود ناراحت نشوم و هیچگاه درباره ی موضوع غیر اصلی پست ها و کامنتها مطلبی ننویسم.
مخلص و کوچکتر همه ی شما دوستان.
برقرار باشید.
عرض ادب.آی داداشی حرفتون درسته ولی یه نکتم هست که درسته محمدرضا شاید مشغول کاری چنان باشه که فرمودید ولی مگه هدف غیر از اینه که همین فرهنگها و خورده فرهنگها بهتر بشن؟
هدف که پر کردن صرف رادیو نیست یا هرکار دیگه.به نظر میاد اصل اینه که ما بهتر بشیم هرچند این اصل و فرع هم شاید برچسبی باشه برای قضاوت ما.
بهرحال دوستانی که از منفی گرفتن ناراحت می شن پیشنهاد م اینه به این فکر کنن که ده تا بیستا منفی گرفتن از بین چند هزار بییننده چیز زیادی نیست.هرچند باراحساسی زیاد داشته باشه.
اصولا برای بعضی(اگه نگم خیلیا)دم دست ترین گزینه بهترین گزینه است.دنبال راحتین. و چه کاری راحت تر از منفی دادن با فشردن یک دکمه.بهرحال میدونید که نظر دادن و نوشتن برای برخی چقدر کار سختی میتونه باشه!!
سلام سینا جان.
چند تا نکته.
اول اینکه من به کامنت تو رای مثبت دادم. به خاطر قدردانی از احساس محبتی که در تک تک کلماتت بود.
من و تو و بقیه، آدمهای زیادی رو در این کشور میشناسیم که هرگز حاضر نیستیم حتی به چهرهشون نگاه کنیم. چه برسه به اینکه به این فکر کنیم که در یک عکس خوب افتادهاند یا نه. یا چه میشود کرد که تصویر بهتری در یک عکس داشته باشند.
وقتی در این حد دقیق برای من وقت میگذاری، نمیتونم وقت نگذارم و کامنتت رو جواب ندم و از این لطف و توجهی که به من داری قدردانی نکنم.
البته یک نکته بامزه هم وجود دارد.
لباس من سبز و سفید نیست. آبی و سفیده.
شاید هم منظورت این چهرهی سیاه سوختهی سبزهی منه!
اما فکر میکنم کمی هم سلیقه توی اون نقش داره.
من خودم راستش این بلوز رو دوست دارم. خصوصاً اینکه از دوستی هدیه گرفتمش که خیلی دوستش دارم.
خيلي جالبه … از بس كه تو كامنت آقا سينا خوندم سبز و سفيد همه اش فكر ميكردم واقعا اون رنگ سبزه!
با اينكه هميشه فكر ميكنم رنگها رو خوب ميتونم تشخيص بدم…
حالا كه شما اين كامنت رو گذاشتيد و دقت كردم ديدم آبي و سفيد بوده …!!:))
سينا جان كامنتت خيلي مهربون بود.
وقتي آدم دلش نميخواد دوستش توي هيچ عكسي بد بيفته، اينجوري ميگه …
ولي درهرحال اگه عكس اولي و سومي خيلي خوب نيفتاده، ولي به نظرم عكس وسطي (دومي) خيلي خوبه هااا ….. نيست؟!:)
سلام محمدرضا جان
از خواننده های خاموش سایتت هستم
ازت مشورت میخواستم اگه مانعی نداره ایمیلت رو میخوام اگه هم وقت نداری کاملا” درک میکنم دوست خوبم
ممنونم
خالد جان.
فکر میکنم اگر اشتباه نکنم میشناسمت. جنوب ایران زندگی میکردی؟ درسته؟
اما به هر حال. لطفاً برام به آدرس info at shabanali dot com ایمیل بفرست و توی عنوانش اسمت رو بنویس که من زودتر پیداش کنم.
قربان تو
محمدرضا
ممنون از هر دو عزيز براي آماده سازي و ارائه ي فايلها
how much effort for a smile!
The photos speaks thousand words!
I ‘d like to express my appreciation for your selfless efforts
thanks alot professor
فک کنم یکی اومده واسه همه ی کامنت منفی داده!!
من هر وقت عبارت «ایمیل مارکتینگ» به گوشم میخوره، بلافاصله مفهوم «اسپم» توی ذهنم تداعی میشه. متاسفانه تقریباً تمام شرکتهای ایرانیای که توی کار فرستادن ایمیل تبلیغاتی هستن، خیال میکنن هر جا هر ایمیلی رو دیدن، میتونن به دیتابیسشون اضافهش کنن و براش ایمیل تبلیغاتی=اسپم بفرستن.
سلام وحید جان.
اتفاقاً یکی از انگیزههای اولیه من و حمید همین ماجرا بود.
احتمالاً اگر فایل رو گوش داده باشی دقت کردی که ما تعریفمون از اسپم این بود که:
هر نوع ارسال محتوا (حتی مفید و اثربخش) قبل از کسب اجازه از مخاطب محتوا