خانه گفتگو با دوستانبرای مصطفی | دربارهٔ فروش تک محصولی آنلاین (با سایت و سئو)

برای مصطفی | دربارهٔ فروش تک محصولی آنلاین (با سایت و سئو)

توسط محمدرضا شعبانعلی
فروشگاه تک محصولی اینترنتی

پیش‌‌نوشت ۱: مصطفی یک کامنت زیر بحث فروشگاه روستایی نوشته بود دربارهٔ فروش تک‌محصولی. برای من خیلی جالب بود که ذهن مصطفی از نظر آنالوژی اون‌قدر قوی بود که این دو بحث رو مشابه (یا مربوط) در نظر بگیره. در حالی که ظاهرشون کمی متفاوته. اول خواستم زیر کامنت مصطفی جواب بدم، اما دیدم طولانی می‌شه و خوندنش سخته. ضمن این‌که شاید بعدها کسی خواست زیر این بحث کامنتی بذاره. همون‌طور که امروز مصطفی زیر بحث روستایی کامنت گذاشت. اینه که تصمیم گرفتم جوابم رو جدا بنویسم.

پیش‌نوشت ۲: من این بحث رو با مثالی که به حرف مصطفی مربوطه پیش می‌برم، اما این رو می‌شه دربارهٔ هر نوع فروش تک محصولی هم (با اندکی تغییر)‌ مطرح کرد.

مقدمه

مصطفی.

به‌نظرم این‌که تو – حداقل فعلاً – قصد داری تنوع مدل نداشته باشی، و صرفاً روی یه محصول، یه مدل و یه برند متمرکز بشی خیلی عالیه. در واقع، نقطهٔ قوت تو در برابر رقیب‌ها و عرضه‌کنندگان موجود در بازار حساب میشه.

برای بیشتر کسب‌و‌کارها صرفهٔ اقتصادی نداره که این‌طوری متمرکز بشن روی یه محصول و در تعداد نسبتاً کم. و وقتی متنوع کار می‌کنن، طبیعتاً تمرکزشون روی هر یک از محصول‌ها کمتر می‌شه.

می‌فهمم که کاملاً طبیعیه که اگر تلاش تو جواب داد، آروم‌آروم مدل‌های بیشتر رو اضافه بکنی و قاعدتاً خودت هم همین توی ذهنته. اما این‌که الان به خاطر محدودیت وقت یا منابع مالی یا هر چیز دیگه، تصمیم داری کاملاً محدود روی یه مدل متمرکز بشی، نقطهٔ قوت تو شده.

من مفهوم مزیت رقابتی پایدار رو، به‌جای اون تعریف خشک و رسمی که معمولاً توی کتاب‌ها می‌گن، همیشه این‌طور توضیح می‌دم که: «بهترین استراتژی، اون استراتژی‌ای هست که حتی اگر رقیبت ببینه، و تشخیص بده که به چه علت انتخابش کردی، و چطور به موفقیتت کمک کرده،‌ شوق یا رغبت یا انگیزه یا توان کپی کردنش رو نداشته باشه.» حالا هیچ‌وقت نمی‌شه ۱۰۰٪ به این رسید. اما هر چی نزدیک‌تر بشی، بهتره. فروش تک‌محصولهٔ ماشین اداری دست دوم، به‌شدت به این تعریف نزدیکه.

ضمن این‌که یه جورایی (از نظر استعاری)‌ شبیه مفهوم MVP می‌شه که استارتاپی‌ها می‌گن. تو اگر یه بار کامل دستت بیاد که مثلاً دستگاه شارپ ۷۰۲۴ رو چه‌جوری می‌تونی به عنوان تک‌محصول در فضای آنلاین بفروشی و کل فرایندش استخراج بشه، طبیعتاً این کار رو می‌تونی برای دستگاه بعدی هم انجام بدی. و بخش‌هایی از این کار هم نیاز به تکرار نداره. یعنی برای محصول دوم، کار راحت‌تره.

دربارهٔ سایت

با این مقدمات، من اگر بودم:

۱. قطعاً یه سایت تک‌محصولی راه‌اندازی می‌کردم. و خودم رو مقید می‌کردم در اون تک‌محصول، در صفحهٔ اول گوگل باشم (به‌ نظرم جزو سه گزینهٔ اول بودن در بسیاری از کوئری‌ها اصلاً سخت نیست. به همین علت تمرکز).

۲. اسم و عنوان سایت و بعضی از صفحات رو عمومی در نظر می‌گرفتم (چیزهایی مربوط به فروش پرینتر دست دو یا ماشین‌های اداری دست دوم یا …) اما بیشتر صفحات رو کاملاً متمرکز روی اون مدلی که دستم هست جلو می‌بردم.

دربارهٔ پرسونای مخاطب

اگر با همون شارپ ۷۰۲۴ بریم جلو (این رو مثال می‌زنم چون دستگاهش زیاد جلوی چشمم بوده. من توی این حوزه تخصصی ندارم که بدونم بهترین مثالش چیه).

به این فکر می‌کردم که مخاطب من سه دسته آدم هستن:

(۱) کسی تصمیم گرفته دستگاه کپی دست دو بگیره و تصمیم گرفته شارپ ۷۰۲۴ بگیره
(۲) کسی که تصمیم گرفته دستگاه نو شارپ ۷۰۲۴ بگیره و حالا بهش پیشنهاد داده‌ان (یا خودش به ذهنش رسیده) که خرید دستگاه شارپ دست دو یا استوک هم یه گزینه است.
(۳) کسی که تصمیم گرفته دستگاه کپی بگیره و من می‌دونم ۷۰۲۴ براش بسیار ایده‌‌آل هست اما خودش ممکنه هنوز به نتیجه نرسیده باشه.

سوال‌های نفر اول شفاف‌تر و specific‌تر هست. سوال‌های نفر دوم، عام‌تره. یعنی داره به تفاوت کلی محصولات دست‌دوم و نو فکر می‌کنه.
سوال‌های نفر سوم هم کاملاً بر اساس عملکرد نهاییه.

اگر بخوام بر اساس اون چیزی که در مدل FAB در فروش می‌گیم تقسیم بندی کنم، سوال‌های اولی دربارهٔ امکانات و قابلیت‌ها (Features) هست،‌ سوال‌های نفر دوم از جنس مزیت (Advantage) و سوال‌های مشتری سوم از جنس فایدهٔ نهایی (Benefit).

در ادامه چند نمونه سوال از هر حوزه می‌نویسم. با همین چارچوب میشه فهرست کامل‌تری از سوال‌ها رو از LLM‌ها گرفت.

پرسونای اول چیزهایی شبیه این رو جستجو می‌کنه

  • قیمت شارپ ۷۰۲۴ کارکرده چنده؟
  • شارپ ۷۰۲۴ کارکرده در تهران
  • نکات مهم هنگام خرید شارپ ۷۰۲۴ کارکرده
  • تست سلامت شارپ ۷۰۲۴ دست دوم
  • مقدار کارکرد (کانتر) مناسب شارپ ۷۰۲۴ استوک
  • معایب دستگاه کپی شارپ ۷۰۲۴ استوک
  • بهترین فروشنده شارپ  استو۷۰۲۴ با گارانتی

پرسونای دوم احتمالاً سوال‌های مقایسه‌ای هم داره. مثلاً این‌که

  • تفاوت ۷۰۲۴D با ۷۰۲۴N یا ۷۰۲۴DN
  • هزینه مواد مصرفی ۷۰۲۴ بیشتر است یا (نمی‌دونم چه مدل رقیبی داره. مثلاً:‌ توشیبا مدل فلان)
  • دستگاه کپی با کیفیت چاپ بهتر از ۷۰۲۴
  • قیمت قطعات یدکی اصلی شارپ
  • مزایای شارپ ۷۰۲۴ نسبت به … (نمی‌دونم با چی مقایسه می‌شه)
  • معایب شارپ ۷۰۲۴ نسبت به … (نمی‌دونم با چی مقایسه می‌شه)

پرسونای سوم:

  • دستگاه کپی با قیمت مناسب برای مدارس
  • دستگاه کپی برای دفاتر اسناد رسمی
  • دستگاه کپی برای کپی با کیفیت نقشه های مهندسی

محتوای عمومی و مرجع

قاعدتاً یه سری چیزهایی هم در سایتت باید داشته باشی که ورودی سئو نمی‌گیرن (چون خیلی رقابتیه و منطقی نیست روی ورودی سئوی اون‌ها حساب کنی). اما از نظر اخلاقی و حرفه‌ای وظیفه‌ داری برای کسی که به سایتت سر زده و می‌خواد ۷۰۲۴ بخره پاسخ بدی. مثلاً:

  • دفترچه راهنمای فارسی شارپ AR 7024 (لینک دانلود)
  • آموزش خطاهای متداول شارپ و ریست کردن‌شون
  • درایورهای مورد نیاز
  • راهنمای نگهداری روزمره و سرویس‌های ساده
  • روش خرید لوازم یدکی و مصرفی

پاسخ دادن به این سوال‌ها هم سایت رو تمیزتر و جامع‌تر می‌کنه، هم عمق کلیک میاره. یعنی کسی که میاد داخل صفحات، بیشتر می‌چرخه، و هم authority به سایت می‌ده. به موتورهای جستجو نشون میده که تو واقعاً مسئله‌ات حل کردن مسئلهٔ مردمه. نه این‌که یه پولی در بیاری بری دنبال زندگیت.

ضمناً LLM‌ها هم وقتی سایت تو رو کراول می‌کنن، با این نوع پوشش احساس می‌کنن سایت تو در فضای معناییِ پرسشِ مخاطب قرار داره و احتمال این‌که در پاسخ‌ها بهش اشاره کنن یا ازش چیزی نقل کنن بیشتره.

پیشنهاد مهم من

حداکثر استفاده‌ای که از LLM‌ها می‌کنی در حد ایده گرفتن برای سوال‌ها باشه. مثلاً این‌جور سوال‌هایی که من دادم رو بدی بهشون و بگی ازش ایراد بگیرن یا بهش چند تا اضافه کنن یا … (این کار رو حتماً‌ انجام بده. LLM‌ها برای ایده‌پردازی واقعاً گاهی خیلی خوب هستن).

اما هیچ متنی رو، تأکید می‌کنم، هیچ متنی رو، حتی یه تک‌جمله، ندی برات بنویسن. حتی ندی برات ادیت کنن. هم به‌خاطر این‌که دیر یا زود، همهٔ موتورهای جستجو از جمله خود LLM‌ها یاد می‌گیرن به خروجی LLM‌ها امتیاز منفی بدن (يا به متن ارگانیک امتیاز مثبت بدن). و هم به‌خاطر این‌که متن یه‌جوری سرد و بی‌روح میشه که دیگه مخاطب با خوندنش حال نمی‌کنه.

امتیاز تو در مقایسه با سایت‌های بزرگ، امتیاز برندهایی مثل مازراتی، بوگاتی و بنتلی در مقایسه با خودروسازهای انبوهه. دست‌ساز بودن و دست‌نویس بودن محتوا تو رو می‌بره در سطح اون دستهٔ اول. اما وقتی مکانیکی کار می‌کنی نهایتاً یه جایی در طیف پراید تا تویوتا و بنز قرار می‌گیری (و چیزی من الان در به‌کارگیری LLM‌ها، حتی در سایت‌های بزرگ دنیا می‌بینم، باید بگم بین فرغون تا دوچرخه).

این جواب من خیلی ناقصه. اما فعلاً این‌جا می‌بندمش. بعداً اگر چیزی توی کامنت‌ها بود، در پاسخ کامنت‌ها یا در ادامهٔ همین متن می‌نویسم.

پی‌نوشت کوتاه و نامربوط: در راستای نکتهٔ آخر، من اخیراً دیده‌ام دو سه نفر از بچه‌های متمم که دارن کار مشاوره می‌کنن (یا دوست دارن کار مشاوره بکنن) در مطالبی که منتشر می‌کنن، دارن کامل از LLM خروجی می‌گیرن (البته این رو نمی‌گن و فکر می‌کنن کسی نمی‌فهمه). اگر می‌بینن مشتری یا مراجع ندارن یا برندشون جا نمیفته، یا به اندازهٔ انتظارشون جلو نمی‌رن، «یکی از علت‌ها» همینه. مشتری به مشاور پول میده که مشاور در کنار اون (و گاهی حتی به جای اون) فکر کنه. وقتی مشاور حوصله نداره برای خودش فکر کنه، چطور ممکنه حوصله کنه ، در کنار مشتری، به جای مشتری و برای مشتری فکر کنه؟

اول توی ذهنم بود که به خود اون دوستانم بگم. بعد دیدم واقعاً به من ربط نداره. گفتم عمومی بگم (به قول اون پیرمرد: اینم پشت بلندگو).

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

18 نظرات

بهداد نوامبر 4, 2025 - 8:10 ق.ظ

سلام

تجربه‌ای که من از تمرکز کسب‌وکار روی یک برند (و نه یک محصول) دارم اینه که تمرکز واقعی فقط وقتی جواب می‌ده که منجر به یادگیری تکرارپذیر بشه وگرنه بسیار شکننده میشی.

یعنی همونطور که گفتی، اگر بشه فروش و سئوی یک مدل خاص رو مثل یه فرمول دربیاریم، بعدش تبدیل می‌شه به ماشینی که هر مدل دیگه‌ای رو هم می‌تونه مقیاس بده.

سال‌ها قبل ایده‌ای مطرح شد که برای رقابت با فروشگاه‌های بزرگ باید فروشگاه‌های تخصصی ایجاد کرد. چیزی که امروز به نام ورتیکال شاپ شناخته می‌شن.

اما به نظرم چیزی که باید در زمان فعلی (و نه 15 و 20 سال قبل که استارتاپ‌ها در ایران شکل گرفتن و با توصیف غیردقیق، حکم تولیدی‌های کفش بعد از انقلاب صنعتی رو داشتن که فقط کفش برای پای برهنه تولید کنن نه اینکه کفش باکیفیت و با تجربه کاربری خوب تولید کنن)، نیاز داریم یه ایده تازه هستش. بیایم و روی تجربه‌ی مشتری تمرکز کنم و ازش یاد بگیریم. نه صرفا و اصلا جلب رضایتش!، بلکه اینکه چجوری دنبال کالا میگرده، چی براش مهمه، چرا میخره، چجوری میشه مجدد برش گردوند و …

اگه بخوام از خودت الهام بگیرم، تجربه مشتری چیزیه که در «کشورگشایی برندهای بزرگ یا تخصصی» معمولا فراموش می‌شه، چون توجه بهش ممکنه سود کوتاه‌مدت رو تحت تاثیر قرار بده. اما همین، مزیتی برای فروشگاه‌های کوچکه و می‌تونن تجربه‌ی مشتری رو در اولویت بذارن.

یعنی مشتری حس کنه این فروشگاه، علاوه بر اینکه پشت محصولشه (من تخصصی بودن رو الان اینطوری تعریف می‌کنم)، پشت منِ خریدار هم هست. فروشگاهی که به قبل از خرید، حین خرید و بعد از خرید من فکر کرده و براش اهمیت قائل شده.

من اگه جای مصطفی بودم، این پروژه رو به چشم یه تمرین برای ساختن «ماشین تجربه‌محور فروش» می‌دیدم، نه یه درآمد جانبی. منظورم سیستمیه که از رفتار مشتری یاد می‌گیره و تحلیلش میکنه، نه اینکه فقط گزارش فروش رو ببینه.

یه سازوکار زنده که با هر تماس و بازخورد و حتی با هر تردید خریدار، خودش رو اصلاح می‌کنه و یاد می‌گیره و هر بار یه دیتای تازه به این ماشین اضافه میشه تا فروش‌های بعدی دقیق‌تر، انسانی‌تر و مؤثرتر بشن.

پاسخ
مصطفی نوامبر 7, 2025 - 7:23 ق.ظ

سلام بهداد جان 

ممنونم از کامنت خوبت. اینکار برای من به گونه ای دیگر شروع شد و الان به یه جور دیگه داره پیش میره. هدف اولیه ام این بود یه سرمایه گذاری کوچیکی انجام بدم و یه درآمد جانبی باشه، اما کم کم برام تبدیل شد که خودم روی فروش یه محصول کار کنم، حتما این نکته تو رو مد نظر قرار میدم که به دید ماشین تجربه محور فروش هم بهش نگاه کنم.

ممنون از شما

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی نوامبر 7, 2025 - 11:25 ق.ظ

سلام بهداد. این دو هفته انقدر اینور اونور دارم می‌چرخم که همهٔ کارهام نصفه مونده و متن‌ها نانوشته یا نیم‌نوشته (مثل همین نقد کتاب جهان‌های واگرا که برام خیلی مهمه و همین‌طوری مونده).
یکی دو روز صبر کردم که درست‌و‌حسابی‌تر بنویسم، اما حالا که داره عقب میفته، گفتم فقط یه توضیح کوتاه، در تأیید تو، بنویسم تا بعد.

اول این‌که من هم مثل تو حرفم این نیست که این کار قراره حتماً درآمد جانبی باشه. بلکه حرفم اینه که وقتی به درآمد کار نیاز نداری و گیرش نیستی، استراتژی‌های بلندمدت‌تری می‌چینی و گیر رفتارهای فرصت‌طلبانه نمیفتی. یعنی بی‌توجهی به حجم درآمد در کوتاه‌مدت، اتفاقاً پایداری بلندمدت میاره و زمینه‌های رشد موثر ایجاد می‌کنه. اتفاقی که الان توی خیلی از استارتاپ‌ها می‌افته (منظورم اون دو سه درصد موفق نیست، اون شکست‌خورده‌هاییه که فقط پزشون به اینه که سابقهٔ شکست‌خوردن دارن) اینه که واقعاً شکم خالی و جیب خالی و حرص زیاد دارن. چون مدل رو از اول جوری چیده‌ان که باید فقط داخلش پول ریخته بشه. خیلی‌هاشون می‌تونستن اولش ‌bootstrap برن تا یه جایی، اما حرص زیاد زمین‌شون زده. ذهنیت من از تعبیر «درآمد جانبی» چنین چیزیه. دل نسبتن به ورودی در کوتاه‌مدت، و در عین حال بسترسازی برای درآمد پایدار بلندمدت.

و دومین نکته این‌که منم مثل تو به یادگیری معتقدم. و اگر اشارهٔ صریح و دقیق و تفصیلی نکردم، علتش بی‌توجهی نبوده. خوب شد که تو گفتی که بهش تأکید بشه. من صرفاً از این جهت از کنارش رد شدم که یادگیری رو بیشتر «چالش سازمان‌ها و کسب‌و‌کارهای بزرگ» می‌بینم. یعنی، چون دیجی‌کالا رو هر دومون می‌شناسیم مثال می‌زنم، من اگر بخوام به «یادگیری در دیجی‌کالا» و «یادگیری یه قناد توی یه قنادی در گوشهٔ‌ شهر» امتیاز بدم و مقایسه کنم (هر یک به نسبت مسائل خودشون)، می‌گم تفاوت‌ سیستم‌ شناختی‌شون از میمون تا آدمه (میمون دیجی‌کالاست). نه دیجی‌کالا. آمازون هم همینه.
شرکت‌ها که بزرگ می‌شن، cognition براشون مسئله می‌شه. سامان‌دهی یه سیستم شناختی قوی (حالا اسمش رو بذار learning یا بذار organizational cognition یا بذار adaptability یا knowledge management) واقعاً در سازمان‌های عریض و طویل ساده نیست. اما یه کسب‌و‌کار کوچیک، حتی اگر به‌شکل تخصصی با این موضوع آشنا نباشه، در عمل تا حدی این رو پیاده‌سازی می‌کنه.
چون کسب‌و‌کارهای کوچیک، بیشتر شبیه یه «آدمِ بزرگ‌تر» هستن تا یک «سازمانِ کوچک‌تر». قناد صبح که ببینه شیرینی مونده شده و باید بریزه دور، تمام فرایند لجستیکش رو اصلاح می‌کنه. حتی قیمت‌گذاری هم ممکنه عوض بشه. اما توی شرکت بزرگ، ممکنه همین کار مدت‌ها طول بکشه و نهایتاً‌ هم سیستم تصمیمی بگیره که وضع رو از اول بدتر می‌کنه.

در سیاست و سیاست‌گذاری هم همینه. یه تک‌آخوند می‌تونه خیلی یادگیری داشته باشه (و این گونه به همین روش قرن‌ها بقا داشته) اما جمهوری اسلامی که “سیستمی از آخوندها” یا “کلونی آخوندها”ست در یادگیری افتضاحه، در خودش گره خورده و به تناسب مشکلاتی که برای یه کلونی با افزایش سایز و پیچیدگیش پیش میاد، نتونسته سیستم شناختی قوی‌تر داشته باشه.

اینه که می‌خوام بگم پس ذهنم این‌ها بود که به یادگیری اشاره نکردم و رد شدم. وگرنه قطعاً عامل بسیار مهمیه و باید توی اصل متن نوشته می‌شد و چقدر خوب که تو اضافه‌اش کردی.

پاسخ
مصطفی نوامبر 7, 2025 - 6:32 ق.ظ

سلام محمدرضا.

خیلی خیلی ممنون از وقتی که گذاشتی و پاسخی که دادی. بسیار برام ارزشمنده. خیلی انگیزه دارم که تستش کنم و برم جلو ببینم چی میشه.

نه اینکه دنبال درآمد نباشم، اتفاقا خیلی هم برام مهمه. اما حقیقتش یکی از علاقه مندیهام اینه که یه ذره درک واقعی تری از دنیای کسب و کار داشته باشم و فکر میکنم اینن گزینه خیلی حالت خوبی باشه و امیدوارم درآمد خوبی هم داشته باشه برام.

حتما امتحان میکنم اینکار رو و میام اینجا گزارش موفقیت یا شکستش رو میدم.

باز هم ممنونم ازت.

ارادتمند

پاسخ
سامان زندیانی نوامبر 11, 2025 - 10:09 ق.ظ

من چند روزه می‌خوام درباره بخشی از متن نظرم رو بگم. جمله زیر:
(ما هیچ متنی رو، تأکید می‌کنم، هیچ متنی رو، حتی یه تک‌جمله، ندی برات بنویسن. حتی ندی برات ادیت کنن…)

من تجربه متفاوتی از استفاده از هوش مصنوعی برای نوشتن دارم. متاسفانه توضیحاتم کمی طولانی میشه و  مقداری با عجله نوشتمش (به دلیل مشغله کاری).

قبلش بگم که من ادعایی در تولید محتوای متنی و استفاده از هوش مصنوعی ندارم و یک بازاریاب محتوای معمولی هستم که مقاله هم نوشته.

۳ سال پیش وقتی می‌خواستم مقاله‌ای بنویسم (در حد ۲ هزار کلمه) یک روز کاری کامل زمان می‌برد. موضوعات هم معمولا عمومی بودن و کیفیت هم معمولی بود و به صفحه اول گوگل می‌اومد.
حالا به کمک هوش مصنوعی این زمان به ۳ ساعت رسیده و جالب اینه که رضایت (مدیر/کارفرما) هیج افتی نکرده و جالب‌تر این که برای مثلا نوشتن یک مقاله (یک ماه پیش) تشویق هم شدم. از سمت کسی که ۱۰ سال بیشتر از من توی حوزه مربوط به مقاله بوده

 احساسم اینه که کاری که من با هوش مصنوعی انجام میدم تفاوت داره با مقاله نویسی معمولی که مثلا توی یوتیوب می‌بینیم و آموزش میدن.

حالا شاید شما بگید محتواهایی که تو نوشتی خیلی سطح پایینی دارن و در اون سطح خوبه چنین چیزهایی نوشته بشه. و میشه به کیفیت کار من ایراد گرفت و نوشته‌هایی که داشتم. اما من معیارم نسبت به فعالیت‌های خودم و نتایجی که مقالاتم از گوگل رتبه گرفتن بوده و نکته دیگه این که خیلی با تاکید گفته شده در هیچ حالتی از هوش مصنوعی برای نوشتن کمک نگیر.

یک موضوع دیگه که میشه گفت اینه که: دیگه ببین نویسنده‌های قبلی چی نوشتن که چیزی که تو الان نوشتی خوب محسوب شده. که این هم یک حرفیه که میشه بهش توجه کرد!
الان من نمی‌خوام چیزی رو ثابت کنم. فقط می‌خوام منطق این مخالفت رو بهتر متوجه بشم که حواسم باشه اشتباه نمی‌کنم.
چون من با توجه به زمان و نیاز تیم می‌نویسم و گرنه مقاله پژوهشی هم نوشتم و از نظر عمق مطلب میدونم چقدر باید دقت به خرج داد. منظور من فعالیت داخل بازار محتواست. چون اگر بخوام برای توسعه برند خودم (شخصی یا کاری) در بلندمدت بنویسم سراغ هوش مصنوعی نمی‌رم و با شما موافقم.

متن پرامپت رو هم میزارم اینجا تا شاید شما بهتر متوجه بشید که چیکار می‌کنم. البته قبل و بعداز نوشتن هم برای کارهایی مثل گرفتن ایده موضوع و ساختاری که محتوا باید داشته باشه از هوش مصنوعی‌های دیگه استفاده می‌کنم که اون مراحل هم خیلی مهم هستن به نظرم. مثلا این مورد پرامپت مربوط به ساختار محتواست.
نهایتا هم در حد ۲۰ درصد متن رو خودم اصلاح میکنم. یعنی جملات رو بهتر می‌کنم. قبلا که سردبیر یک وبلاگ بودم ایرادهایی که از نویسنده‌ها می‌گرفتم بیشتر از ۲۰ درصد می‌شد!
اگر متنی بیشتر از این مقدار نیاز به اصلاح داشته باشه کلا به مراحل بعدی نمیزارم بره. در کل امیدوارم منظورم رو رسونده باشم. چون به نظرم باید بیشتر توضیح می‌دادم و وارد جزئیات میشدم. ممنون

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی نوامبر 15, 2025 - 2:05 ب.ظ

سامان. تا وقت شه و سر حوصله و کامل در این باره حرف بزنیم، من یه نکته رو این‌جا بگم.
من این توصیه رو مشخصاً خطاب به مصطفی نوشتم و برای کار مصطفی.
یعنی اگر تو این بحثی رو که الان نوشتی و توضیح دادی، روی میز می‌ذاشتی، من اون «هیچ» رو توی جمله‌ام نمی‌ذاشتم و مطلق نمی‌گفتم.
این رو هم بگم که چون تو خیلی خوب و دقیق مسئله رو مطرح کردی و با جزئیات، فرصت خوبی ایجاد کردی که با هم در موردش حرف بزنیم و از زوایای مختلف ببینیمش. من نمی‌خوام با جواب دادن در کامنت، فرصت خوبی رو که تو ایجاد کردی بسوزونم. می‌ذارمش توی یه پست جداگانه درباره‌اش حرف بزنیم.

اما در مورد مصطفی. یه فکت وجود داره که باید بهش توجه کرد.
مصطفی عملاً به مردم «متن» می‌فروشه نه دستگاه کپی و دستگاه پرینتر.
پرینتری که مصطفی داره رو یکی دیگه هم داره. دستگاه استوکی که دست مصطفی هست دست بقیه هم هست. حالا کمی ارزون‌تر یا گرون‌تر. حتی اونا احتمالاً ارتباطات بهتری هم ساخته‌ان و کانال‌های دیگه‌ای هم برای فروش یا هدایت مشتری به سایت دارن. نه این‌که کار رو از مصطفی بهتر بلدن، صرفاً به‌ خاطر مزیت مدت‌ زمان حضور بیشتر در بازار.

بنابراین تنها چیزی که – فعلاً‌ در نقطهٔ‌ شروع – مصطفی داره و بقیه ندارن، متنه!
و این اصلاً داشتهٔ کمی نیست. متن برای فروش هر چیزی به کار میاد. حتی «دین» نهایتاً با متن به میلیاردها نفر عرضه/فروخته شده.

حالا حرف من اینه که کسی که میاد سایت رو می‌بینه، قطعاً در اون لحظه یه لحظه می‌خواد قضاوت کنه که من به اون فروشنده‌ای که این متن رو نوشته اعتماد کنم یا نکنم. بهش زنگ بزنم یا نزنم؟
یه فرایندی که شاید در چند ثانیه یا چند دقیقه توی ذهن مخاطب طی می‌شه و نهایتاً قراره به فروخته‌ شدن یا نشدن محصول منتهی بشه.

(واضحه که در آينده به‌تدریج، داشته‌های دیگه‌ای مثل برند قوی، فرایندهای قوی، مجموعه‌ای از مشتریان راضی قبلی و … شکل می‌گیرن و اهمیت «متن» در بین داشته‌های این کسب‌و‌کار کمتر میشه. من مشخصاً دربارهٔ شروع کار دارم می‌گم).

حرف من اینه که کسی که خودش زور می‌زنه و فکر می‌کنه و یه متنی می‌نویسه، اگر واقعاً به فکر مسئله‌ی مشتری باشه، متنی به قلمش میاد که با متن Gen AI فرق داره.

اینم بگم. حتی اگر کار مصطفی به‌جای فروش ماشین‌های اداری دست دوم، فروش محصول دیگه‌ای بود، ممکن بود این قید رو این‌قدر جدی به‌کار نبرم. ماشین دست‌دوم یه سری دردها و دردسرها و سوال‌ها و ابهام‌هایی داره که اونی که واقعاً توی بازاره بهتر از هر کسی می‌دونه و مدل‌های زبانی روی اون آموزش ندیده‌ان. و مشتری به‌شدت علاقه‌منده پاسخ اون‌ها رو از زبان یک «انسان» با لحن انسانی بشنوه.

این ملاحظاته که من به نتیجه رسیدم در این مورد خاص، واقعاً استفاده از Gen AI می‌تونه روی نرخ تبدیل مخاطب به مشتری تأثیر بذاره. ‌

بنابراین ما الان این‌جا دو تا بحث داریم:
(۱) بحث من که در مورد این جنس خاص از کار بود. و البته تو ممکنه منطق من رو بپذیری یا نپذیری یا بخش‌هایی‌ از اون رو بپذیری.
(۲) بحث تو که یه موضوع متفاوته و من هم در اون‌جا این نگاه مطلق رو ندارم که هیچ‌جا استفاده نشه. اما این رو بگم:

من با پرامپتی که نقطهٔ آغاز رو به Gen AI بده مخالفم. یعنی فکر می‌کنم خطرات، خطاها و دردسرهاش، و همین‌طور وجوه تمایز خودش رو از دست میده. تمایز تو و رقیب تو، نمی‌تونه فقط در پرامپت باشه. بلکه می‌تونه در Seed‌ یا نطفهٔ متن یاشه. وقتی نطفهٔ‌ متن رو هم می‌دی AI منعقد کنه و صرفاً موضوع رو بهش اعلام می‌کنی، داری خیلی امتیازها و فرصت‌ها رو از دست میدی.

پی‌نوشت: این رو هم (به‌عنوان یک گزارش خیلی شخصی) اضافه کنم که من واقعاً مدام و هر روز درگیر LLM‌ها هستم. یعنی اصلاً نگاهم این نیست که بگم این‌ها بد هستن و می‌ذارمشون کنار. اما با همهٔ تلاش‌هام، هنوز نتونستم از هیچ‌یک از LLM‌‌ها حتی یه پاراگراف کامل بگیرم که بگم حاضرم ریسک کنم و در متمم منتشر کنم (من پرامپت‌های چندهزار کلمه‌ای هم دارم که تک‌تک کلماتش رو با دقت انتخاب کرده‌ام و با آزمایش و خطا درآوردم و نوشته‌ام).

به‌نظرم وضعیتم هم جوری نیست که بگم پرامپت‌های بدی می‌نویسم. چون خودم کدنویسی این سیستم‌ها رو هم بلدم و هم شبکه عصبی رو می‌فهمم و هم با زبان (منظورم language هست و نه انگلیسی یا زبان دیگه) آشنام، ذهنم به‌روی پرامپت‌‌نویسی بازه. ‌

من کاملاً مطمئنم که Gen AI یه‌روز می‌تونه خیلی از این خروجی‌های انسانی رو تولید کنه. اما لااقل در سرویس‌های موجود این توانایی رو نمی‌بینم. و اگر شرکت‌هاشون صرفاً درگیر افزایش مقیاس مدل‌ها (بدون تغییر جدی معماری)‌ باشن، در آینده هم نمی‌تونم به خروجی‌شون دل ببندم.

پی‌نوشت دوم: یه کاری دوست دارم بکنم، و همین روزها انجام می‌دم. یه سری برداشت‌ها و پیش‌بینی‌هام رو کوتاه‌کوتاه و بولت‌وار دربارهٔ Gen AI در حوزهٔ‌ زبان و کلمات با مدل‌های فعلی LLM توی روزنوشته می‌نویسم. صرفاً برای این‌که در آینده بشه دوباره اون‌ها رو دید و مرور کرد. برای خودم جالبه ببینم چقدر از این‌ها درست از آب در میاد.

پاسخ
سامان زندیانی نوامبر 17, 2025 - 11:42 ق.ظ

متوجه شدم. ممنون بابت وقتی که گذاشتید و می‌گذارید.

پاسخ
امین یوسفی دسامبر 13, 2025 - 1:05 ب.ظ

خیلی خوشحالم که این بحث مطرح شده و قصد دارم از زاویه‌ی چالش‌های استفاده از Gen Ai در تولید محتوا و رابطه‌ی اون با کیفیت محتوا مواردی رو مطرح کنم. موضوعات حول این سوال محوری مطرح شده:

«آیا محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی محتوای باکیفیتی‌ست و با آن می‌توان در گوگل رتبه‌ گرفت؟»

شغل اصلی من در ۱۰ سال گذشته بازاریابی محتواست و این نوشته حاصل تجربه‌ی ۱۰ ساله‌ی من در مدیریت سایتی با بیش از ۵۰ هزار ایندکس، مشاوره‌ی کسب‌وکارهای مختلف و نگاه شخصیمه.

ابتدا نتیجه‌ای که قصد دارم بگیرم رو در یک جمله می‌گم و بعد از اون مقدمات لازم برای گرفتن این نتیجه رو ارائه می‌کنم. در انتها هم به نظرات محمدرضا در متن می‌پردازم و با توجه به نتیجه‌ی گرفته شده سعی می‌کنم نقدر خودم به اون‌ها رو مطرح کنم.

تنها معیار شناسایی محتوای خوب، خروجی محتواست، نه فرآیندی که در آن محتوا تولید شده است. در جریان این فرآیند می‌تواند از Gen Ai استفاده شده یا نشده باشد.

در ابتدا می‌خوام این ذهنیت رو ایجاد کنم که ما وقتی در مورد یک محتوا (در قالب متن) صحبت می‌کنیم، از زاویه‌ی دست‌اول بودن، با چه دسته‌هایی از محتوا روبه رو هستیم و فکر می‌کنم علاوه بر دسته‌های ارائه شده، در یک طیف بین محتوای کاملا تالیفی و کپی محض دسته‌های زیاد دیگه‌ای هم وجود داره.

۱. محتوای کاملا تالیفی
محتوایی که حامل ایده، پیام یا خبری است که قبل از آن وجود نداشته است.

   – خبری در مورد یک اتفاق یا پدیده‌ی جدید (سیل در آبادان، سخنرانی پزشکیان در دانشگاه و …)
   – تحلیل شخصی در مورد یک موضوع با اضافه کردن بینش‌های تازه، زاویه‌ی نگاه جدید، استدلال‌های جدید (آیا تیم ملی این نسل بهتر است یا نسل ۱۹۹۸؟)
   – بررسی شخصی حاصل از تجربه‌ی شخصی (تجربه‌ی من در سفر به کیش)

۲. محتوای ترکیبی (سنتز محتواهای موجود)
محتوایی که حاصل کنار هم قرار گرفتن محتواهای موجود باشد. این چیدمان جدید تصویری تازه‌ای خلق می‌کند.

۳. بازنویسی و بهبود
استفاده از منابع موجود با هدف افزایش کیفیت و سازماندهی. در اینجا ارائه‌ی بهتر مهم است نه اضافه کردن ایده‌ی جدید.

۴. کپی محض
محتوایی که کاملا از منبع کپی شده و در منبع دیگری منتشر می‌شود.

و می‌خوام این نتیجه رو بگیرم که هر کدوم از این محتواها می‌تونن در جای خودشون ارزش‌افزوده ایجاد کنن. اساسا داشتن چنین نگاهی که فقط محتوای دست‌اول برای مخاطب ارزشمنده، دارای سوگیریه. محتوا بر اساس هدف، بستر انتشار (رسانه)، مخاطب و رسالت رسانه و المان‌های دیگه ارزش‌گذاری می‌شه.

عواملی مثل دسترسی‌پذیری، صرفه‌جویی در زمان، وضوح در انتقال مفهوم و کاربردی بودن فارغ از دست‌اول بودن یا نبودن در ارزش محتوا تاثیر گذاره.

برای مثال بسیاری از سایت‌ها متن کامل دیوان حافظ و یا شاهنامه رو بدون هیچ تغییر منتشر می‌کنن و با اضافه کردن قابلیت جستوجو، دسترسی رایگان و کمک به حفظ میراث فرهنگی ارزش افزوده ایجاد می‌کنن.

این موضوع رو از این جهت مطرح کردم که شاید حتی استفاده از محتوای کپی در برخی از بخش‌ها برای کسب و کار سامان مفید باشه.

حالا در مرحله‌ی بعد برای باز کردن بحث می‌خوام به خود "محتوا" بپردازم. اینکه محتوا چیه و خروجی که می‌بینیم حاصل در کنار هم قرار گرفتن چه اجزاییه.

اجزای محتوا

۱. پیام:

پیامی که قصد منتقل کردن اون به مخاطب رو داریم

۲. زاویه محتوا:
زاویه، چرایی و از کجا نگاه کردن به محتواست. اینکه در مورد این پیام دقیقا می‌خوام چه چیزی بگم و اون رو چگونه بیان کنم. زاویه تعیین می‌کنه محتوا در ذهن مخاطب چه اثری می‌گذاره (هنری، سیاسی و یا اجتماعی بودن برخی از زاویه‌های محتوا هستن).

۳. کد (زبان): 
که برای محتوای متنی سیستم زبان فارسی یا زبان‌های دیگر است.

۴. المان‌های سبک و هویت برند
شامل سبک نوشتاری، قوانین مربوط به نحوه استفاده از علائم نگارشی، املای کلمات، اصطلاحات مجاز، لحن برند و …

۵. فرم محتوا:
نحوه‌ی سازماندهی محتوا و چگونگی چیدمان درونی محتواست.

محتوای لیستی،‌ آموزش گام‌به‌گام، داستان، ماتریس مقایسه‌ای، مطالعه موردی و مصاحبه انواع رایج فرم‌های محتواست.

۶. قالب یا فرمت:‌ 
متنی، ویدیویی، صوتی و …

حالا در مورد محتوای دست اول می‌تونیم بگیم که حتی اگر در لحن یک متن تغییر ایجاد بشه اون محتوا، دیگه محتوای قبلی نیست و یک محتوای دست اوله. و همونطور که بالاتر هم توضیح دادم کیفیت محتوا تنها به دست اول بودن اون نیست و هر محتوایی در هر جایی می‌تونه ارزش‌افزوده خودش رو ایجاد کنه.

نقش Gen Ai در تولید محتوا

وقتی داریم در مورد دست اول بودن یک محتوا صحبت می‌کنیم، و برای دست اول بودن استفاده از Gen Ai رو جایز نمی‌دونیم، استدلالمون بر این پایه‌اس که هوش مصنوعی از اطلاعات موجود در سطح وب استفاده می‌کنه و قطعا محتوایی که ارائه می‌کنه نشخوار محتواهای موجوده و ارزشی اضافه نمی‌کنه.

این عبارت تنها زمانی درسته که ما مثلا با پرامپت ساده‌ای مثل: "در مورد موضوع X یک محتوای ۱۲۰۰ کلمه‌ای تولید کن که کاربر پسند باشد و …." و در یک مرحله از هوش مصنوعی خروجی بگیریم. چراکه اگر به هوش مصنوعی بگیم که یک راست برو سراغ خروجی، اون خودش تصمیم میگیره از چه دانسته‌هایی با چه وزنی استفاده کنه و چه ارتباطی بهشون بده. و تصویری که در نهایت خلق میشه حاصل انتخاب‌های عمومی خود هوش مصنوعیه.

در دسته‌بندی المان‌های تشکیل دهنده‌ی محتوا گفتیم که محتوا اجزای مختلفی داره و ما با اشراف به اونها می‌تونیم محتوای بهتری تولید کنیم. ولی زمانی‌که با یک پرامپت و در یک فرآیند تک مرحله‌ای از مدل‌های زبانی می‌خواهیم که خروجی بدن، این وزن‌دهی مناسب به المان‌های مختلف و زوایای مختلف محتوا رعایت نمی‌شه. 

ولی اگر ما تک تک منابع رو برای درک پیام مورد نظرمون بهش معرفی کنیم، میزان وزن استفاده از هر کدوم رو بدونیم، نحوه چیدمان رو مشخص کنیم، زاویه‌ای که به اون محتوا می‌پردازه رو براش توضیح دهیم، آیا همچنان خودمون به صورت دستی می‌تونیم نتیجه بهتری بگیریم؟ این تنها جاییکه در این متن می‌تونم بنویسم "قطعا" نه.

پرامپت یک قسمت از ماجراس و طراحی مرحله به مرحله و هدایت هوش مصنوعی برای گرفتن خروجی مدنظر ما قسمت مهم دیگه.

آیا برای کیس سامان، برای مخاطب مهمه که لحن محتوا چی باشه؟ محتوا در این طیف تالیف کامل تا کپی محض در کجا قرار داشته باشه؟ به قلم انسان نوشته شده باشه؟ یا اگر پاسخ مدنظرش از سرچ کردن رو بگیره کفایت می‌کنه؟

بله استفاده از تجربیات شخصی سامان برای محتوا مهمه و این مزیت رقابتی سامانه. ولی آیا سامان در چیدمان محتوا هم تخصص داره؟ کاری که AI می‌تونه به خوبی براش انجام بده.

در استفاده از مدل‌های زبانی، وقتی پیامی که مد نظرمون هست رو بهش می‌دیم، زاویه‌ی پرداختن به اون رو مشخص می‌کنیم، فرم محتوا رو تشریح می‌کنیم و لحن مورد نظرمون رو بهش یاد میدیم، خروجی ایجاد شده چندین برابر با کیفیت‌تر از فرآیندی است که به دلیل کمبود مهارت تولید محتوا توسط انسان نادیده گرفته می‌شه.

البته این توضیح نافی این نیست که اگر ما در چنین سطح توانایی باشیم که بتونیم تمامی این اجزا رو شخصا با کیفیت بالا ایجاد کنیم، خروجی ما خروجی کاملا منحصر به فرد و ارزشمندیه. دقیقا شبیه نمونه‌های دست‌سازی که کارخونه‌های بزرگ تولید می‌کنن و قیمت بالایی هم دارن. ولی همچنان در همون کارخونه ماشین‌های تولید انبوه برای اکثر متقاضیان انتخاب‌های به‌صرفه‌تر و بهتریه.

که در ادامه از زاویه‌ی اقتصادی این نکته هم اهمیت پیدا می‌کنه که کیفیت در کنار منابعی که برای رسیدن به اون کیفیت صرف می‌شه سنجیده می‌شه.

اگر شخصی در تولید محتوا استاد باشه و منابع (زمان، پول و …) بی‌پایانی در اختیار داشته باشه، ساعت‌ها صرف تولید یک محتوا می‌کنه و به خروجی بی‌نظیری می‌رسه. ولی آیا اون محتوا محتوای به‌صرفه‌ایه؟ در همون فاصله رقبا با نصف کیفیت ولی در تعداد بالا محتوا تولید کردند و بازار رو گرفتن.

نظرات محمدرضا و نقدهای من

1. اما هیچ متنی رو، تأکید می‌کنم، هیچ متنی رو، حتی یه تک‌جمله، ندی برات بنویسن. حتی ندی برات ادیت کنن. هم به‌خاطر این‌که دیر یا زود، همهٔ موتورهای جستجو از جمله خود LLM‌ها یاد می‌گیرن به خروجی LLM‌ها امتیاز منفی بدن (يا به متن ارگانیک امتیاز مثبت بدن). و هم به‌خاطر این‌که متن یه‌جوری سرد و بی‌روح میشه که دیگه مخاطب با خوندنش حال نمی‌کنه."

این جواب با در نظر گرفتن مهارت‌های صاحب کسب و کار در نظر گرفته شده؟ مصطفی استاد تولید محتواست؟ مصطفی چقدر زمان و منابع در دسترس داره برای ایجاد تعداد کافی از محتواها برای رسیدن به فروش؟

2. دست‌ساز بودن و دست‌نویس بودن محتوا تو رو می‌بره در سطح اون دستهٔ اول.

دست‌ساز بودن یک محتوا تنها عامل بردن به سطح اول نیست. اگر ما با دست اثر بدی خلق کنیم کسی اون رو از ما نمی‌خره. اگر به المان‌های مختلف محتوا اشراف نداشته باشیم و در هر کدوم مهارت کافی نداشته باشیم اثر دست‌ساز ما اثر خوبی نیست و خریداری نداره. پس دست‌ساز بودن و دست‌نویس بودن عامل تعیین کننده‌ی کیفیت نیست.

3. وقتی مشاور حوصله نداره برای خودش فکر کنه، چطور ممکنه حوصله کنه ، در کنار مشتری، به جای مشتری و برای مشتری فکر کنه؟

استفاده کردن از Gen Ai مترادف با فکر نکردن و حوصله نداشتن نیست. استفاده درست از  Gen Ai، سروکله‌زدن باهاش و قراردادن خوراک‌های خوب به اون تا گرفتن خروجی مناسب به فکر و انرژی و حوصله‌ی زیادی نیاز داره. چرا که اگر ما با یک پرامپت و یک تلاش بخواهیم به خروجی مورد نظر برسیم چیزی که تحویل می‌گیریم چیزیه که پیش فرض مدل‌های زبانیه:

مدل زبانی به طور پیش‌فرض، محتوایی را تولید خواهد کرد که از لحاظ فرم (Form) شبیه به یک مقاله وب‌سایت با ساختار مشخص باشد، از لحاظ لحن (Tone) جدی و محتاطانه باشد، و از لحاظ زاویه (Angle) صرفاً جنبه آموزشی و تعریفی داشته باشد. به عبارت دیگر، LLM گزینه‌ای را انتخاب می‌کند که با بیشترین درصد حضور در داده‌های آموزشی آن مطابقت داشته باشد.

4. مصطفی عملا به مردم "متن" می‌فروشه نه دستگاه کپی 

اگر مصطفی فروشنده‌ی متن خوبی نبود (تولید کننده محتوای خوبی نبود) کسب و کارش نتیجه می‌گیره؟ اگر از یک ابزار مثل Gen Ai کمک بگیره و خروجیش با کیفت‌تر باشه، همچنان باید به دست‌نویس بودن ارجحیت بدیم؟

5. حرف من اینه که کسی که خودش زور می‌زنه و فکر می‌کنه و یه متنی می‌نویسه، اگر واقعاً به فکر مسئله‌ی مشتری باشه، متنی به قلمش میاد که با متن Gen AI فرق داره. 

اگر من زور بزنم و یک محتوای بی‌کیفت تولید کنم که لحن مناسبی نداره، ساختار درستی نداره و سر هم‌بندی شده و از یک فرمت استاندارد تبعیت نمی‌کنه، در مقایسه با اینکه از ابزاری استفاده کنم که خیلی از این المان‌ها رو می‌تونه با کیفیت بالا ایجاد کنه، همچنان نباید از اون ابزار استفاده کنم؟

و در نهایت فکر می‌کنم سوال درست به جای اینکه:

آیا در تولید محتوا از Gen Ai استفاده بکنم؟

این هست که:

برای تولید محتوا، چطور از Gen Ai کمک بگیرم؟

ممنونم از محمدرضای عزیز بابت در اختیار قراردادن فرصت این گفت‌وگو

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی دسامبر 13, 2025 - 3:29 ب.ظ

یه چیز کوچیک بگم.

همین متن تو به خاطر این‌که برای ویرایش و سامان‌دهی نهایی اون از Gen AI استفاده کردی، خوندنش برای من خوشایند نبود. متن تو خیلی مکانیکی بود. صدای آهن و تلق‌تلق دست‌و‌پای روبات توش میومد. انگار پیچ و مهره ریخته باشی توی ظرف و تکون بدی. تق تق روی مخ من صدا می‌داد.

صادقانه بگم. نتونستم با شوق بخونم. صرفاً از سر احترام خوندمش. چون بالاخره وقت گذاشته بودی و کامنت ثبت کرده بودی. به صدای متن خودت گوش بده. کمی دقت کنی چنین چیزی توش می‌شنوی.

البته می‌پذیرم که من مخاطب چندان استاندارد و متعارفی نیستم. شاید برای کس دیگه چنین حسی نداشته باشه.

پاسخ
امین یوسفی دسامبر 13, 2025 - 4:23 ب.ظ

سلام جناب شعبانعلی عزیز. عذرخواهی می‌کنم اگر به خاطر اولین کامنت آداب گفت و گو رو نمی‌شناختم و الان با پاسخی که دادی با عجله از دوستی که مخاطب قدیمی‌تر متمم بود بیشتر در مورد آداب کامنت گذاشتن پرسیدم و متوجه شدم مواردی رو رعایت نکردم.

ممنونم از وقتی که گذاشتی و کامنت رو خوندی و پاسخ دادی.

من از طرفداران نوشته‌هات هستم و در متمم و جاهای دیگه بسیار ازت آموختم.

من این متن رو با Ai ننوشتم و حتی برای ویرایش و سازمان‌دهی نهایی هم ازش استفاده نکردم. از زمان ثبت این محتوا به نوشتن کامنت فکر کردم و جاهای مختلف به صورت پراکنده سعی کردم هر چیزی که می‌تونه به این پاسخ کمک کنه رو بنویسم. امروز چند ساعتی وقت گذاشتم و نوشته‌ها رو جمع و جور کردم. و شاید این نهایت مهارت من در Articulate کردن ذهنیاتم بوده که نتونستم بیشتر از این متن رو نرم و خوشایند بکنم.

همه‌ی صحبت من همین بود که اگر خروجی (مثل کامنت من از نگاه تو) با کیفیت نباشه، محتوا اثر بخشی نداره.

در نهایت  و خوشحال می‌شم اگر این بحث جای دیگه‌ای ادامه پیدا کنه و بتونم در اون مشارکت کنم.
 

پاسخ
داود شاکری دسامبر 14, 2025 - 10:52 ق.ظ

سلام آقای یوسفی،

می خواستم یه تجربه کوتاه از خودم در رابطه با استفاده از مدل های هوش مصنوعی رو تعریف کنم.

اوایل که با این مدل ها آشنا شده بودم، وقت زیادی رو باهاشون چت می کردم، حتی برای مسایل روزمره، مثلا میخواستم ببینم چجوری به سوالات و مساله های من جواب میدن و پاسخ هاشون برام جالب بود.

یه بار خواهر کوچکترم بهم پیام داد، می خواست نظر من رو راجع به کفشی که قصد داشت بخره، بدونه. یکم با هم چت کردیم و قبل اینکه خداحافظی کنه بهم گفت چرا داری مثل چت جی پی تی جواب من رو میدی؟ احساس کردم دارم با ربات حرف میزنم!

وقتی زمان زیادی رو با این مدل های زبانی می گذرونیم، به نظر من بدون اینکه خودمون متوجه بشیم، نوشتارمون هم لحن  این ربات ها رو میگیره و وقتی کسی از بیرون به نوشته های ما نگاه میکنه متوجه میشه. حتی اگه ما واقعا از این مدل های زبانی استفاده نکرده باشیم.

یه چیز جالب بگم، من وقتی کامنت های بچه های متمم که شناخت بیشتری ازشون دارم میخونم، ناخواسته لحن اونها هم  توی ذهنم تداعی میشه. یعنی هر کسی با همون اجزای محتوایی که ذکر کردید، به یه شکلی خودش رو میتونه مجزا و متمایز کنه. حتی اگر اون اجزا رو نتونه به بهترین شکل ممکن توی نوشتار خودش پیاده سازی کنه.

من تجربه شما در زمینه بازاریابی محتوا رو ندارم اما ترجیح شخصی خودم این هست که از محتوای سایتی استفاده کنم که نویسنده خودش تلاش کرده متن رو بنویسه حتی اگر به قول شما اجزای محتوا رو هم نتونسته باشه به درستی رعایت کنه.

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی دسامبر 15, 2025 - 3:24 ق.ظ

امین. بذار یکی از نکاتی که توی متن تو توجهم رو جلب کرد بگم. هفت‌هشت‌تا نکته بود. اما در مورد بعضی‌هاش ممکنه ایهام و ابهام زیاد باشه. یه‌دونه‌اش هست که جای بحث کمتری داره و حرفم رو شفاف‌تر می‌رسونه.

تو توی متن کامنتت اجزای محتوا رو فهرست کردی. گفتی «یکی از اجزای محتوا، پیام محتواست.» من این رو می‌فهمم. «یکی دیگه از اجزای محتوا، فرم محتواست.» این هم واضحه. لابه‌لای همین‌ها گفتی «یکی از اجزای محتوا کد محتواست.» حالا داخل پرانتز گفتی (زبان) که البته همیشه در هر متنی، اگر توضیحات داخل پرانتز رو حذف کنیم، هم‌چنان حرف معنا داره و صرفاً بررسی جمله ساده‌تر میشه.

من برام سوال شده که چه‌جوری به قلم ما چنین جمله‌ای میاد: «یکی از اجزای محتوا کد محتواست.» اولاً چرا به زبان‌مون نیاد که: «یکی از اجزای محتوا زبان محتواست.» دوم این‌که خود این هم حرف نامربوطیه. اصلاً توی بحثی که تو داری می‌گی، این‌که به زبان بپردازی چه اهمیتی داره؟ مگه قرار بوده دربارهٔ ترجمه حرف بزنیم؟ یا می‌خواستیم به این بپردازیم که ما داریم متن رو از زبان دیگه به زبان خودمون میاریم؟ حالا فرض کن یه‌جایی گوشهٔ ذهنت به ترجمه فکر کردی. کلمهٔ پرتی مثل «کد» از کجا در اومد؟ تا به حال، لااقل من ندیده‌ام، کسی توی دنیا وقتی اجزای محتوا رو می‌گه، کد رو توی اون‌ها بذاره. فرم رو می‌ذارن. لحن رو می‌ذارن. پیام رو می‌ذارن و … اما «کد» (و حتی زبان) رو نمی‌ذارن.

یعنی جدا از این‌که خود جملهٔ «یکی از اجزای محتوا کد محتواست» جمله‌ایه که در فارسی و انگلیسی به‌کار نمی‌ره و من ندیده‌ام تا امروز بر قلم هیچ‌کس در جهان جاری بشه و معنی هم نداره (تو اولین کسی هستی که این کلمه رو در چنین ترکیبی به کار برده). به‌ فرض که این جملهٔ نامأنوس و نامفهوم رو بپذیریم، اصل جمله هم ربطی به بحث نداره. حتی اگر گفته بودی «طول محتوا» (که لااقل از نظر منطقی معنا داره) باز برای من سوال می‌شد که توی این بحث تو چه اهمیتی داشته که به این بُعد از ابعاد محتوا اشاره کردی).

این مورد و هفت هشت مورد دیگه، کاملاً این حس رو به من داد که متن، انسانی نیست. چون انسان این‌جوری متن نمی‌نویسه.
بعد که گفتی خودت نوشتی، راستش بیشتر نگران شدم. یعنی، همون‌طور که داود گفت، احتمالاً کار کردن زیاد با Gen AI باعث شده که در شرایط عادی که خودت هم چیزی می‌نویسی، نوشته‌هات از منطق و چیدمان و کلمات رایج در گفتگوهای متعارف فاصله بگیره و سازوکارهای موجود در مغزت برای حرف زدن و جمله‌بندی روزمره مختل بشه.

من می‌فهمم که اگر همین نوشته رو قرار بود گوگل بخونه، احتمالاً به این چیزها حساس نبود و رتبهٔ خوبی به چنین متن‌هایی می‌داد. اما من که ماشین نیستم و «انسان» مخاطب این متن هستم، در مواجهه با این سبک نگارش، با نویسنده احساس بیگانگی می‌کنم و تلاش برای فهم این بخش‌های ناهمگن و نامفهوم و بی‌معنی در متن (هر چند سهم نسبتاً کمی از کل متن رو داشته باشن) اون‌قدر خسته‌ام می‌کنه، که عملاً توان و انرژی برای فهم پیام متن باقی نمی‌مونه.

پی‌نوشت: واقعاً مصداق‌های این کلمات عجیب توی متن تو زیاده. مثلاً به «ماتریس مقایسه‌ای» که یه جا گفتی فکر کن. آخه کی می‌گه ماتریس مقایسه‌ای؟ ما همه‌مون می‌گیم «جدول مقایسه‌ای»
توی انگلیسی هم می‌گن comparison table یا comparison chart. ماتریس واقعاً رایج نیست. حالا اگر نویسنده استاد دانشکده ریاضی بود، می‌گفتیم هر جا هر جدولی می‌بینه ماتریس به چشمش میاد، اما واقعاً چرا آدم باید ترکیب «ماتریس مقایسه‌ای» به ذهنش بیاد؟
این متن ظاهرش فارسیه. اما فارسی نیست. برای منِ فارسی‌زبان بیگانه است. حتی من انگلیسی‌خوان هم باهاش راحت نیستم. یعنی ترکیب‌هایی توش هست که در عین این‌که می‌فهممشون، برام غریبه هستن. ظاهر کار تمیزه و از نظر گرامر درسته. اما متن، به تعبیری که قبلاً گفتم، صدای پیچ و مهره می‌ده. آهنی و خشک و مکانیکیه.

پاسخ
صابر دسامبر 15, 2025 - 8:57 ق.ظ

سلام

یه چندتا نکته برام جالب بود، در خلال مواجه با نظرات و بعد متن، البته روی متن نظری ندارم، چون هم نظر هستم و موافق.

قبلش امیدوارم به دید نقد نظرم رو نخونین(میدونم بدون سوگیری نمیشه!)، برای خودم صرفا جالبی گفت و گوها بود.

 

نظر امین رو که خوندم، احساس کردم ساختارش و لحنش رو راحت نمی‌فهمم.

بعد نظر محمدرضا رو که خوندم، بعد پاسخ امین و بعد داود و محدرضا، اول یاد یه داستانی که سرکنت رابینسون تعریف کرده بود افتادم؛

 

یه بچه‌ای سر کلاس مدام جنب و جوش داشت، ساکن و آروم به درس توجه نمی‌کرد، معلم‌ها به مادر کودک میگن و اون بچه رو میبره پیش روانشناس، روانشناس بعد صحبت میاد بیرون به مادر بچه میگه بچه شما مشکل اختلال توجه نداره، فقط با حرکت و بدنش فکر می‌کنه.

سرکنت رابینسون میگه البته این برای زمانی بود که ADHD وجود نداشت، وگرنه بچه رو میبستن به ریتالین(به شوخی میگه)

(یعنی پیش‌فرض برچسب ADHD منجر به راه حل و پاسخ متفاوتی میشد)

 

با خودم فکر کردم چرایی نوع نوشتن امین رو که من نمیدونم، حتی دقیق‌تر خودش هم با بررسی نوشته‌هاش احتمالا ندونه، اما اگه پس زمینه استفاده از AI در این گفت و گوها وجود نداشت، چطور میشد؟

چون داود هم حدسی رو از همون زاویه محمدرضا تقریبا مطرح کرد.

منکر تاثیر LLM ها روی طرز فکر و نوشتار نیستم، در مورد این صحبت می‌کنم که اگر حدس اولیه و شروع گفت و گو متفاوت بود، چه حالتی پیش میومد؟

در مورد توصیه‌هایی برای ساختار نوشته صحبت میشد یا پاسخ نقد‌ها داده میشد؟

 

برای خودم بجز متفاوت بودن نوشتار امین، همین جمله جای تردید داشت:

 

تنها معیار شناسایی محتوای خوب، خروجی محتواست، نه فرآیندی که در آن محتوا تولید شده است. در جریان این فرآیند می‌تواند از Gen Ai استفاده شده یا نشده باشد.

 

بخش‌هایی داره که نمیفهممش، یا با ذهنیت من تناقض داره: (تنها معیار) (خروجی محتوا)

چیزی که من از این جمله میفهمم اینه؛ خروجی محتوا همه چیز هست، مهم نیست چطور درست شده، پس تولید کننده‌اش هم اهمیتی نداره، مخاطب چطور؟

 

مطلبی که محمدرضا نوشته، بخش آخرش، در مورد این هست که یه تولید کننده محتوا داریم، یه محتوا داریم و یه مخاطب.

حدس میزنم تاکیدی هم که محمدرضا داره روی افزایش ارزش و مهارت تولید کننده و ارزش قائل شدن و احترام به مخاطب هست که بخشی از فرآیند تولید و مصرف محتواس.

 

یه نکته هم قبلا محمدرضا اشاره کرده بود، دقیق خاطرم نیست، نقل به مضمون می‌کنم:

تو سبک زندگی گذشته فعالیت بدنی بخشی از زندگی بودن، اما الان با رفاهی که وجود داره تو اون فعالیت بدنی رو به شکل ورزش لازم داری، پول میدی که بری باشگاه و…،

 

برای ذهن، بنظر من پیچیده‌تر از این تغییر سبک زندگی هست، چون تو بازنمایی ذهنی رو با تاخیر متوجه میشی، تاکید یا اصراری که محمدرضا هم داره، حس می‌کنم از همین جهت هست.

وقتی به مرور تفکر نقاد و… ضعیف بشه، من متوجهش نمیشم. (این تغییر رو جمعی در نظر بگیر)

امین یوسفی دسامبر 15, 2025 - 12:10 ب.ظ

محمدرضا جان. در مورد کد پرسیدی. برای کد فکر کرده بودم که چه عبارتی استفاده کنم. منظورم زبان نبوده و در اون پرانتز قصد داشتم یکی از مثال‌های کد کردن یک پیام رو توضیح بدم. می‌خواستم به این اشاره کنم که زبان یکی از ابزارهای انتقال پیامه. نت‌های موسیقی، زبان اشاره یا کدهای باینری ابزارهای دیگه هستند.

در اون لحظه عبارت بهتری به ذهنم نرسید. در سرچ‌هام هم جایی عبارت  کد مورس به چشمم خورد و فکر کردم عبارت  نزدیکیه به ذهنیتی که داشتم.

داوود و صابر عزیز نکته جالبی رو گفتید و بله موافقم که می‌تونه اثر گذار باشه.

یه موضوع دیگه‌ای اضافه کنم که من برای نوشته‌های شخصی خودم از ابسدین استفاده می‌کنم و چون ساختار رو بر اساس سیستم زتلکاستن چیدم مهم‌ترین نکته که ثبت کردن دریافت‌ها به قلم خودمه رو رعایت می‌کنم. من منکر ارزش نوشتن و کارکردش در جای خودش نیستم.

در مورد اون بحثی ندارم.

صحبت من در مورد مثال مشخص مصطفی در بازاریابی محتوایی بود. همه‌ی صحبتم اینه که تولید محتوای درست با LLM ها می‌تونه برای خیلی از پروژه‌ها و خیلی از سطوح محتوایی که سعی کردم در کامنتم بهشون اشاره کنم از نوشته‌های انسانی بهتر عمل کنه.

منظورم از عمل کردن یعنی کار کردن در جهت اهداف پروژه‌اس.

میلاد موقتی دسامبر 15, 2025 - 11:03 ب.ظ

امین یک سوال.

اگه کسی توانایی نوشتن متن بهتراز مدل‌های زبانی رو نداره چرا اصلا باید بره سراغ تولید محتوا؟ 

پاسخ
امین یوسفی دسامبر 16, 2025 - 9:25 ق.ظ

میلاد جان

اگر من توانایی به سیخ گرفتن گوشت برای کباب کوبیده رو نداشته باشم، از دستگاه کباب‌گیر اتوماتیک هم نباید استفاده کنم؟

و سوال بعدی اینکه اگر خودم بلد نبودم، توانایی اینکه سپردن این کار به کسی که مهارت داره رو دارم؟

سوال بعدی که پیش میاد اینه که آیا من به صورت تفریحی هر ماه می‌خوام کباب کوبیده دست‌ساز بخورم یا به علت رژیم غذایی خاصم اکثر روزهای هفته و در تعداد بالا نیاز دارم؟

آیا کباب کوبیده‌ی دست‌ساز اونقدر برام مهمه که برای تعداد بالا بتونم نیروی متخصص بگیرم؟ یا کیفیت پایین‌تر ولی با هزینه به صرفه‌تر هم کارم رو راه می‌ندازه؟

دیدگاه من اینه که استفاده کردن یا نکردن از هوش مصنوعی برای تولید محتوا یک جواب مطلق نداره. استفاده کردن از اون برای خیلی از موارد و شرایط اتفاقا راه‌گشای کار کسب و کاره.

پاسخ
میلاد موقتی دسامبر 16, 2025 - 1:36 ب.ظ

ممنون بابت پاسختون.

پیش‌نوشت: 

عبارت " استفاده کردن یا نکردن از x یک جواب مطلق نداره" رو میشه برای هرچیز قابل بحثی به کار برد و یه جورایی بدیهی حساب میشه و باعث میشه به یک سری چیزها مثل :

    – دانش در مورد اون موضوع

    – بررسی انواع حالات مختلف

    – بررسی حالت گذرا و پایدار استفاده ازاون درطول زمان

    – بررسی حالت تاثیر رفتار دیگران در سیستم(شاید نظریه بازی‌ها؟)

    – تفاوت احتمالات و بررسی اون ها

                      مثلا اینکه یک مدل 70 درصد اوقات خروجی درستی به ما میده و یک مدل دیگه 95 

                     درصد، در مورد درستی هردو نمیشه مطلق نظر داد اما حداقل میدونیم دومی بهتره.

و موارد دیگه کم توجهی بشه.

 

استدلالتون رو متوجه میشم. شاید یه مثال شبیه دیگه میتونه دست‌خط و تایپ باشه که نوشته تایپ شده با فونت های در دسترس عموم تقریبا ازهمه دست‌خط ها خواناتر و زیباتره اما از طرفی نوشته با قلم حس صمیمت، زمان گذاشتن و منحصر به فرد بودن رو داره. یا مثلا نسخه دست‌نویس یک کتاب قدیمی که ارزش بالایی داره. یا فضای داخلی قطاروهواپیما های مجلل قدیمی درمقابل کاربردی فعلی. در کل همون بحث تولید انبوه و تولید تکی(؟). 

پی‌نوشت: البته در کل من درمورد کسب‌‌‌وکارها خیلی کم میدونم در مورد همون موضوعات و چالش‌های قدیمی‌تراین حوزه هم نه تنها کلی سوال دارم بلکه اصلا اکثر مسائل رو نمیدونم وجود دارند چه برسه به این مسائل جدید. که خب این سوال به وجود میاد که  با این وجود اصلا چرا کامنت نوشتم که به نظرم سوال درستیه و شاید یک جواب علاقه ام به خود هوش مصنوعی هست. 

نکات آقای شعبانعلی(مستقل از احتمالا اشتباه بودن نتیجه اون در مورد کامنت شما) در تشخیص اینکه متن رو انسان نوشته یا نه(که به نظریک جنبه اون اشتراکاتی با تشخیص تالیفی یا ترجمه بودن متن داره) رو دوست داشتم و امیدوارم کمی بیشتر در این مورد بنویسن. یادمه چند سال پیش یه کامنت قدیمی همین‌جا خونده بودم که تونسته بودن تشخیص بدن یه نفر با دو حساب مختلف کامنت نوشته و چندین مورد که در متمم(هوش مصنوعی) دیدم.

پاسخ
امین یوسفی دسامبر 13, 2025 - 1:16 ب.ظ

اصلاحیه:

در تمامی متن جاهایی که از سامان استفاده شده منظورم مصطفی بوده. 

 

عذرخواهی می‌کنم.

پاسخ

پاسخ دادن به محمدرضا شعبانعلی لغو پاسخ