سالها پیش درس مذاکره میخواندم. مثل اکثر دانشجویان تازه کار، فکر میکردم مذاکره اکسیری دارد یا شاه کلیدی. هر روز در پایان درس به استادم میگفتم: میشود در یک جمله راز موفقیت در مذاکره را به من بگویید؟
او هر روز میخندید و میرفت.
آخرین روز کلاس، باز جلو رفتم و سوال خودم را تکرار کردم. استاد لحظاتی سکوت کرد و گفت:
There’s a delicate difference between
giving up
and
knowing when you’ve had enough
یک تفاوت ظریف وجود دارد بین «تسلیم شدن» و «رها کردن».
تسلیم شدن، پذیرش بی قید و شرط وضعیت موجود است و «رها کردن» پذیرش این واقعیت که «من آنقدر که باید انرژی گذاشته ام و بیشتر از این ارزش ندارد…».
امیدوارم در سال جدید، شناختی از خود و اهدافمان پیدا کنیم، که نه به سادگی در برابر آنها سر تسلیم فرود آوریم و از آنها صرف نظر کنیم و نه بیهوده، در تلاش و تکاپو برای به دست آوردنشان مستهلک شویم…
21 نظرات
نکته ظریفی بود , ممنون از شما
استاد ممنون ازتون که تمام تجربیات زندگیتونو در اختیارمون میزارید
تسلیم شدن پایان یک ارزوست ، ولی رها کردن لزوما نه
جوینده یابنده است
سلام
من کم و بیش مطالبی که ارائه می کنید را دنبال می کنم . خسته نباشید کار بسیار مهم و خوبی است .
در مورد نوشته شما من امیدوارم که زمان مناسب برای رها کردن و یا ادامه تلاش را پیدا کنم چون با شناخت از خود و اهدافمان باز هم زمان عامل مهمی است که گاهی از دست ما خارج می شود.
سلام؛
محمد رضا جان، خیلی وبسایت هایی هستند افراد زیادی میان و میرن، اشتراک میذارن، لایک میکنن، جوک میگن، شعر میگن، میخندن و هزاران کار دیگه میکنن…
اما واقعاً بنظرت میشه، درست همینجا، یک وبسایت روز نوشته، نقطه شروعی باشه برای اینکه همه ما، 5 سال دیگه، 10 سال دیگه، دوستان بسیار نزدیکی باشیم در حالی که هممون رشد کردیم، متعالی شدیم، بزرگ شدیم، تغییر کردیم و…؟
فکر میکنم اکثر کسانی که میان اینجا دنبال تعالی اند، بنظرت دنیایی قشنگی نمیشه خلق کرد اگر همه با هم باشیم؟
ممنونم از شما
چه خوب که این روزا دارم بیشتر از شما می آموزم
بی نهایت سپاس
سه روز قبل گفتید که مرز در عقل و جنون باریک است،به نظر من مرز بین سخت کوشی و درجا زدن،ریسک پذیری و حماقت
و… هم باریک است امیدوارم، شناختی از خود و اهدافمان پیدا کنیم، که این مرزها را به درستی تشخیص دهیم
معمولا همیشه هم درخت نتیجه بعد از رها کردن قضیه است که سبز میشه و شکوفه میده
سلام
امیدوارم خیلی زود درک کنم و بتونم بکار ببندم تو زندگیم
ممنون از توصیه زیبایت
سلام
توصیه بسیار کاربردی هست,تشکر
این رو حس کردم قبلا
یادآوری خیلی خوبی بود
به نظر من تسلیم شدن راحته خیلی ها وقتی ی خورده کار پیج میخوره تسلیم میشن که این به ضررشونه ولی تشخیص اینکه چه وقت باید رها کرد سخته و این هوش و تدبیر میخواد…
شناخت این مرز کار بسیار پیچیده ای است. مخصوصا که گاه انسان ارزش چیزی که در دست دارد را نمی داند و به مرور زمان بسیاری از عوامل دچار تغییر ارزش می شوند…
فک کنم باید بازم بزرگتر بشیم تا یتونیم این مرز باریک رو تشخیص بدیم …
من که حالا حالاها کار دارم …
واقعازیباوسازنده بود
سلام
این که میگی تسلیم نشدنو خوب میفهمم
چون دارم مثل یه جنگجو میجنگم با توهماتم
وآموزش های غلطی که از کوچیکی تو زهنم کردن
میخوام جهنم زهنمو بهشت کنم
با کتابا با درسای تو
مرسی که هستید
سلام
این که میگی تسلیم نشدنو خوب میفهمم
چون دارم مثل یه جنگجو میجنگم با توهماتم
وآموزش های غلطی که از کوچیکی تو زهنم کردن
میخوام جهنم زهنمو بهشت کنم
با کتابا با درسای تو
مرسی
ظرافتش خیلی زیاده! خیلی دوست دارم بفهمم کی رها کردن کار درستیه و تسلیم شدن نیست و ایا تسلیم شدن همیشه کار بدیه؟ 🙁 برای من تشخیصش خیلی سخته… در واقع تشخیص نمیدم. نه البته. گاهی هم تشخیص دادم. اما همیشه به تشخیصم مشکوک بودم!
منو یاد یه جمله ی دیگه انداختی محمدرضای عزیز!
خداوندانیرویی عطافرما که تغییر دهم آنچه را که میتوانم و شهامتی که بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییردهم و تفکری که تفاوت این دو رابداند (البته لازم به ذکره که: خوداگرشاهکارخدابود یا نبود)
سلام
محمدرضا من میخوام فوق mba بخونم اما وقتی میبینم در محیط های مدیریتی دید خوبی نسبت به این رشته وجود نداره
یکم مردد میشم
مثلا آدمی مثل دکتر الوانی رفته و یک چنین کتابی را ترجمه کرده:
“سازمانها مدیر میخواهند، نه دانشآموخته MBA”
این بنظرم یعنی به راحتی و رسما زیرآب یک رشته را زدن
حقیقتا مرددم که آیا سرمایه گذاری در این رشته کار سنجیده اییه؟
ممنون میشم نظرت را بدونم.
استاد خوبم ,مدتها پیش چیزی رو رها کردم که فکر کردم بیشتر از این قیمتش نیست . اون موقع نمیدونستم که تسلیم نشدن و در آخر رها کردن رو تجربه کردم وحالا بعد از گذشت سالها خوشحالم که درست عمل کردم .