ایدهی معرفی وبلاگ دوستان متممی در میانههای سال پیش مطرح و اجرا شد. تقریباً زمانی که مطالب زیر را در مورد وبلاگ نویسی نوشتم و منتشر کردم:
- وبلاگ به عنوان رزومه و ابزاری برای هویت سازی و برندسازی
- هرگز فالورهای خود را فالو نکنید
- مفهوم استفاده منصفانه از محتوای دیگران
- چند پیشنهاد در مورد وبلاگ نویسی
اما احساس کردم بهتر است که از شیوهی متفاوتی استفاده کنم و آخرین نوشتههای دوستانم را مستقیماً در وبلاگم نمایش بدهم.
از این به بعد در ستون کناری این وبلاگ میتوانید آخرین نوشتههای دوستان متممی را هم ببینید.
البته طبیعتاً بخش قابل توجهی از نوشتههای این دوستان و سایر دوستان عزیزم (و خودم) در قالب تمرینها و بحثهای متمم هست که مطمئن هستم مرتب آنها را مطالعه و بررسی میکنید (از جمله تمرینهای برتر درسهای اختصاصی و تمرینهای برتر درسهای عمومی).
توضیح (و آرزو): دوست دارم بعد از من، تاریخ این پست تغییر کند و آخرین مطلب این وبلاگ باشد و بماند. تا زمانی که این مطلب به صورت خودکار به روز میشود، این وبلاگ از بین نرفته و متوقف نشده است.
[wp-rss-aggregator]
همچنان در حال تکمیل کردن فهرست وبلاگ دوستانم هستم و ممنون میشم اگر شما هم وبلاگ دارید و جایی منظم مینویسید به من خبر بدید که فرصت خوندن نوشتههاتون رو از دست ندم.
از بین خبرخوانهای اندروید و خبرخوانهای iOS، من همچنان به Inoreader وفادار هستم و خوشحالم که این لیست رو اونجا دارم. صبحها که از خواب بیدار میشم، اولین جایی که میبینم اونجاست و نوشتههای جدید دوستانم رو میتونم یک جا کنار هم ببینم.
فکر میکنم بعد از کتابخونهی بزرگ و دوستداشتنیم، یکی از نعمتهای بزرگ زندگیم، اینه که صبحها چشمم به حرفهای دوستانم باز میشه. امیدوارم قدر این نعمت رو بدونم.
وبلاگ محسن سعیدیپور (غیرفعال)
وبلاگ رحیمه سودمند (غیرفعال)

253 دیدگاه
سلام و وقت به خیر
ببخشید دوباره دارم مزاحم میشم. من وبلاگم رو اینجا گذاشتم اما نمایش داده نمیشه. راستش نمی دونم مشکل از کجاست. می خواستم خواهش کنم بنده رو هم در این لیست جای بدید. بینهایت ممنونم. امیدوارم اوقات به کام باشه.
سلام محمدرضای عزیز،
امیدوارم سرِ حال باشی
من یک آپدیت و یک وبلاگ جدید میخواستم اینجا بگذارم:
وبلاگ قبلی خودم که با دامنه kaark.ir بود رو مجدد برگردوندم روی بیان (kaark.blog.ir) و احتمال میدم حداقل تا چهارسال آینده همینجا ادامه ش بدم.
یک وبلاگ جدید برای آموزش به بیماران (patient education) راه اندازی کردم و خواستم اینجا هم معرفیش کنم.
patienteduction.blog.ir
ارادتمند
سلام و وقت به خیر. امیدوارم عالی باشی محمدرضا
امکانش هست وبلاگ بنده رو هم به این صفحه و منوی کنار وبلاگ اضافه کنید؟
ممنونم.
Solahod.blog.ir
سلام و درود بر جناب آقا محمدرضای عزیز و بزرگوار
خیلی خوشحالم که بالاخره میتونم از حالت سایه خارج بشم و به صورت مستقیم در زیر مطالبی که بارها مرورشون کردم بیام کامنت بذارم. من خیلی به وبلاگ شما علاقه مندم و خیلی از حرفهای شما رو گوش کردم و در حد خودم شاگردی کردم ولی در سایه. هیچوقت فرصت نشد که همنشینی مستقیم با شما رو تجربه کنم. همیشه به شکل جهانها موازی از مطالب شما استفاده میکردم.
خیلی دوست داشتم که این افتخار نصیب من بشه که وبلاگ من هم در فهرست دوستان شما قرار بگیره.
mehrdadshabestari1994.blogfa.com
وبلاگ قابلداری نیست، با وبلاگ فعلی شما فرسنگها فاصله داره، ولی قرارمون این بود که حواسمون باشه که الانمون رو با الان شما مقایسه نکنیم و حواسمون به مسیری که شما طی کردی باشه. من خیلی برای اینکه اینجا بتونم کامنت بذارم، تلاش کردم و الان حس خیلی خوبی دارم.
خیلی دوست دارم من هم مثل شما مطالبی رو منتشر کنم که بتونه کمک کنه به حل مسئلهی کسی در گوشهای از این جهان. قطعا همین جای ناقابلی که هستم، سهم بسیار بالایی رو در ذهنم به نام شما کردم و خودم رو در روزی که بتونم مثل شما تعلیم بدم تصور میکنم.
همیشه راهی هست که بشه یه کوچولو بهتر شم. این کامنتی که برای شما میذارم زیرمجموعهی همون بهتر شدن هست. خیلی دوست دارم قدردان لحظاتی که برای تایپ و انتشار پستهای محشر وبلاگتون گذاشتین باشم.
دوستدار شما
سلام آقای شعبانعلی
فید وبلاگ من از سایت شما حذف شده. اگر مشکل تکنیکی است ازتون درخواست میکنم که بررسی بفرمایید. متشکرم
سلام محمدرضا جان
اگر صلاح دونستی، ممنون میشم آدرس زیر رو به وبلاگ دوستان اضافه کنی.
https://hesabyar.org/
توی سایت حسابیار دارم سعی میکنم آموزش حسابداری رو انجام بدم؛ البته بیشتر برای یادگیری خودم دارم این کارو میکنم، ولی دوست داشتم این مسیر یادگیری رو به اشتراک بذارم که شاید برای بقیه هم مفید باشه.
ممنون ازت 🙏
سلاام بر معلم عزیز.
امیدوارم خوب باشین :))
یه سوال؟ من یه پلاگین جدید (reCAPTCHA) نصب کردم برای جلوگیری از کامنتهای اسپم. وقتی بعد از مدتی برگشتم دیدم ظاهراً فید وبلاگ اینجا ظاهر نمیشه. بهنظر شما ممکنه مشکل از اون باشه؟ :")
سلام آقامعلم. احوالت چطوره؟
مدت به نسبت طولانی هست که به صورت فیزیکی ندیدمت. اگر تهران بودم حتما این بین چند باری فیزیکی پیدات میکردم ؛) امسال ۲۱ آبان بود که اومدم تهران دانشگاه شهیدبهشتی سر به برادرم بزنم از جلوی در مرکز همایش های بین المللی دانشگاه شهید بهشتی هم رد شدم و یادم افتاد که بچهها دورت رو گرفته بودن و یکی یکی یا چندتا چندتا باهات عکس میانداختن. من و برادر بزرگم اومده بودیم اونجا. البته من که به لطف تو اونجا بودم و احسان داداشم که اومد مجدد گیر این شرکتهای هرمی افتاد که قبلش بارها پرزنت کرده بودن براش ☺️ آخه خانوادگی عمیقا Agreeable هستیم و بسیار مناسب پرزنت شدن با اینکه هوشمون بدک نیست و خودت بهتر میدونی سادگی و هوش ذهنی لزوما مرتبط نیستن و دوتا چیزن. خلاصه یادمه اونقدر حرص خوردم که این شرکتها اگر میدونستن چه حسی بهشون داری آیا فرصت ارايه رو در اون همایش رو هنوز یک فرصت میدیدن؟ بعدا که توی جمعهای کاری قرار گرفتم متوجه شدم پر رویی حد و حدود نداره و همیشه میشه مرزهاش رو توسعه داد و خودم یاد گرفتم و یه کم پر رو تر از قبل شدم. ؛)
راستی نمیدونم یادته توی اون همایش تلاش کردی بهم یه سری کتاب در مورد تفکرسیستمی بدی که من اون موقع متوجه نبودم که اینی که داری بهم میدی یه مشت کتاب هستن نه فلش مموری که قبلش گم کرده بودم همیشه چیزهام رو گم میکنم، اخیرا هم کارت ملیم رو گم کردم و اینم رفت تو کلکسیون افتخاراتم. :)) تا مدتها از اینکه نفهمیدم چی اون روز میخواستی بهم بدی و من متوجهش نبودم حرص میخوردم. این بشر خنگ! چقدر به خودم بد و بیراه گفتم. البته بعدا خودم رو بهتر شناختم و با همین وضع خودم راحت بودم یعنی یک فردی که اونقدر توی to-doها و پلنها و تایمرها ذهنش رو برونسپاری کرده که قابلیت به خاطرسپاری ذاتی خودش رو از دست داده البته بعدا متوجه شدم از کجا میخورم و برای بازیابی بیشترشون رو دور ریختم و بیشتر به ذهنم فشار آوردم و تا حدی بازیابی شدم و فکر میکنم اگر مشغلههای اقتصادی نبود حجم تمرینهام رو بیشتر کرده بودم تا کامل بازیابی شم. خلاصه دیگه در مورد تفکر سیستمی فکر نمیکنم چون حالا دیگه گیر دادم به چیزهای دیگه. 🙂
یکی دو سال بعد به خاطر همون مشکل خانوادگی Agreeableness همیشگی رفتم توی کمپینهای محیط زیستی و بیشتر کار رسانهای کردم تا اینکه حسابی از سمت گروههای ذینفع مافیایی تهدید شدم و واقعا ترسیدم و همه جوره سیگنال گرفتم که بکش بیرون تا حدی که تا شش ماه پام رو از خونه بیرون نگذاشتم. البته Neoroticism هم بیتاثیر نبود چون خیلی نوروتیک هستم و خودت میدونی حتی بدون وجود یک تهدید واقعی ذهن یک نوروتیک میتونه برای خودش سیگنال تهدید بتراشه و ازش حرص بخوره. ولی برای من این مسئله کاملا جدی و واقعی بود و به صورت فیزیکی واقعا تهدید میشدم و صرفا ذهنی نبود.
سرت رو تا اینجا هم درد آوردم لابد ولی بگذار برات بگم اگر ممکنه. خلاصهتر بگم مدتی از کتاب فاصله گرفتم تا زمان عید پارسال که کتابهای قفسهی کتاب رو یکی یکی باز کردم و شروع به خوندن کردم و این تا یکسال روند من شد و خیلی خوب بود. بهش میگن Aha Moment ؟ آره همین چیزم زیاد بود و فهمیدم بدون کتاب خیلی حالم بد بوده و اون تجربهی محیط زیستی و اون کتابها که عمدتا در مورد روانشناسی و قدرت و اینها بود چشم و گوش من رو کمی باز تر کرد و شخصیتم رو کمی تغییر داد. امسال باز متاسفانه نتونستم کتاب زیادی بخونم و به خاطر مشکل استقلال مالی من بود پس عید امسال با خودم گفتم بهتره هدف اصلی امسالم رو بذارم رسیدن به استقلال مالی و اینکه چیکار کردم بماند ولی حالا خوشحالترم و کمی از اون وضع بحرانی خارج شدم و حالا برگشتم و میخواستم وبلاگم رو شروع کنم و کمی آموختههام رو به اشتراک بگذارم.
متوجه شدم وبلاگ من هم مثل یکسری دوستان از فید وبلاگ تو حذف شده برای همین اومدم اینجا هم این نکته رو بگم که اگر صلاح دیدی و مفید دیدی وبلاگ من رو هم بذاری کنار وبلاگ دوستان تا نوشتههای من هم بیاد. و میخوام بدونی با اینکه مدتی از فکر و مدل ذهنی تو دور بودم فقط به خاطر سطح بالای Openness در من بوده که اون هم خانوادگیه و منافع و مضرات خودش بوده. یعنی چون همیشه دوست داشتم چیزای متفاوت و جدید یاد بگیرم نه اینکه از جایی برم چون خوب نبوده. و اینی که امروز شدم هم متاثر از این صفت بوده و میخوام بدونی که بخش بزرگی از ایمان امروزی به خاطر آشنایی با تو بوده همینطور از آدمای دیگه مثل رابرت گرین، جوردن پیترسون، سریعالقلم، و دیگران با غلظت کمتر و تنها گوش شنوایی که بینشون بوده یعنی تو آقامعلم صبور.
امیدوارم روزهای پر باری رو در پیش داشته باشی. اینو دعا میکنم برات چون خودم مهمترین دعایی که برای خودم میکنم رشد بیشتر خودم و شخصیت خودم و فکر خودم هست. امیدوارم فرصت یادگیری مجدد از تو رو داشته باشم.
محمد رضا جان سلام
ببخشید مزاحم شدم، بنظر میرسه مدتی هست وبلاگ من (+) در فید نوشتههای دوستان متممی قرار نمیگیره. گفتم اطلاع بدم تا اگر مشکل صرفا فنی هست و جنبههای دیگری نداره مورد بررسی قرار بگیره.
با تشکر
پانوشت کامنت: راستش حیفم اومد از فرصت استفاده نکنم و یک بار دیگه ازتون تشکر نکنم. من کارم سینما و فیلمنامهنویسیه که ظاهراً فاصله زیادی با بحثهای متمم داره، اما واقعیت اینه که چیزهایی که از متمم و روزنوشتهها یاد گرفتم، تأثیر عمیقی روی نگاه من به جهان اطرافم گذاشته.
مدتی هست یک پادکست داستانی راه انداختم به اسم "یکی نبود" (+) که توش تلاش کردم در قالب داستانهای کمدی ابزورد، نگاهی عمیقتر و چندوجهیتر به جهان اطرافم داشته باشم. نگاهی که بدون شک، محمد رضا در شکلگیریش نقش مهمی داشته. مثلاً در اپیزود اول، تلاش کردم ماجرای دروغ مجتبی شکوری در برنامه کتابباز رو به بحثی گستردهتر دربارهی دروغ تعمیم بدم.
طبیعتاً نمیدونم چقدر در این مسیر موفق بودم، اما به رسم رابطهی استاد و شاگردی، همونجوری که معمولا شاگردها با اشتیاق دوست دارن کار جدیدی رو که انجام دادن به استادشون نشون بدن، من هم دوست داشتم این کار رو به شما معرفی کنم.
بدون شک، شنیدن این پادکست توسط شما برای من افتخار بزرگی خواهد بود. البته که میدونم مشغلههای بسیار زیادی دارید و احتمالا فرصتش پیش نیاد، اما اگر زمانی این امکان فراهم شد، بینهایت خوشحال میشم نظر شما رو بدونم.
با آرزوی بهترینها
سعید جان. یهخطی بگم تا بعد: اگر فید نشون داده نمیشه که قطعاً مشکل فنیه. نگاه میکنم. در مورد پادکست هم، چقدر خوب که گفتی. گوش میدم و اگر دیدم میشه اینجا ریپلای میزنم. «اگر دیدم میشه» رو از این جهت میگم که من معمولاً سعی میکنم در زمینهٔ افرادی که بهنوعی ممکنه در وجهی از وجوه با خودم اشتراکی داشته باشن، حرف منتقدانهٔ شخصی نزنم. چه کسانی که درس میدن، چه کسانی که سایتهای آموزشی دارن، چه کسانی که مشاور مدیران هستن، چه کسانی که مثل مجتبی شکوری بلاگرهای اینستاگرامی و تلویزیونی در زمینهٔ کتاب هستن و …
توی جمعهای خصوصیتر گفتهام. نمیدونم توی روزنوشته هم گفتهام یا نه. من همیشه میگم توی این کارها اگر آدم قراره استراتژی یه کشور رو اجرا کنه بهتره شبیه استراتژی سوئيس باشه. همه رو بپذیره و تحمل کنه. البته واضحه که این قید منه به خاطر نوع کارها و فعالیتها و نه قید تو و بچههای دیگهمون.
خلاصه میرم گوش میدم و بعداً خبر میدم. 🙂
سلام محمدرضا جان
یک دنیا سپاسگزارم
در مورد ماجرای مجتبی شکوری، کاملاً متوجه ملاحظاتت هستم. راستش، چون نمیتوانستم به بقیه افراد معروف گیر بدهم و دیواری کوتاهتر از او پیدا نکردم، قصه را حول او شکل دادم. هدفم این بود که یک اثر کمدی جدی بسازم، اما چون فکر میکردم مخاطب شاید چندان عادت به چنین محتوایی نداشته باشد، تصمیم گرفتم کاراکترها را بر اساس اسم و شمایل افراد شناختهشده طراحی کنم. این کار هم بخشی از بار شخصیتپردازی را سبکتر میکرد و هم اثر را برای مخاطب جذابتر میساخت.
اما در عمل دیدم که این استراتژی اشتباه بود. مواجههی تند و تیز با کاراکترهایی که ما به ازای بیرونی دارند، باعث شد نه کسی حاضر باشد اثر را تبلیغ کند و نه مخاطب حوصلهی گوش دادن به آن را داشته باشد.
با این حال، برای من افتخار و دلخوشی بزرگی است که افرادی که سالها از آنها یاد گرفتهام، فرصتی پیدا کنند و به کار گوش دهند. هرچند که شاید پیشکش چندان دندانگیری هم نباشد.
ارادتمند
سعید
سعید جان. نکتهای که گفتی رو تا حدی میفهمم.
همیشه همهجا میگن که کار طنز خیلی کار پیچیدهایه. بهخاطر اینکه باید در یک مرز خیلی باریک راه بری. مرزی که هم ترکیب «نق» و «نقد» توش باشه، هم به سمت توهین، یا دلآزردگی یا دردسرهای حقوقی (شکایت و …) نره.
بهخاطر همین، خیلی از آدمهایی که بسیار در سخن، قوی هستن و زیر و بم و لایههای پنهان کلمات رو میشناسن، جرئت یا رغبت نمیکن وارد این «میدان مین» بشن.
یه نکتهٔ دیگه هم این وسط بگم. که مرضِ معلمی محسوب میشه :)))
تعبیر «دیوار کوتاهتر از …» تعبیریه که آدمها همیشه وقتی در موضع مفعول هستند بهکار میبرن و نه در موضع فاعل.
یعنی ممکنه من به تو بگم «سعید. دیواری کوتاهتر از من گیر نیاوردی که داری توی سر من میزنی؟» یا مثلاً تو به همکارت بگی «واقعاً دیواری کوتاهتر از من گیر نیومد که حرص خودت رو سر من خالی میکنی؟»
معنیش هم این میشه که داری ضعیفکشی میکنی. یا داری از موقعیت برتر خودت سوءاستفاده میکنی. یا اینکه اگر راست میگی و جرئت داری، برو سراغ کیسهای بزرگتر.
اما در مقابل، هیچکس خودش نمیگه «دیواری کوتاهتر از … پیدا نکردم.» چون تلویحاً معنیش این میشه جرئت یا جسارت نداشتم به موضوعات بزرگتر گیر بدم. اومدم سراغ این خردهریزها.
در موضع فاعل، اگر میخوایم چنین حرفی بزنیم، تعبیر مناسبترش «low-hanging fruit» یا «فرصتهای سادهٔ در دسترس» هست.
یعنی مثلاً یه نفر میگه:
من میخواستم شروع کنم به نقد سیستم بانکداری. اومدم سراغ نئوبانک بلو. میگیم چرا؟ میگه low-hanging fuit بود. یا میگه دمدستترین مورد بود. یا میگه چون سادهتر از بقیه بود (مثلاً: اگر میخواستم کل بانک سامان یا یه بانک دیگه رو نقد کنم، مجموعهٔ گستردهای از ابزارها، خدمات و عملیات بود که خیلیهاش رو یا نمیشناسم یا بهش دسترسی ندارم. اما بلوبانک، سر و تهش همین اپلیکیشنی هست که توی گوشی خودمه).
گاهی هم توضیح دیگهای که میدن و بهانهای که میارن اینه که «چون تجربهٔ مشترک جمعی» هست.
مثلاً یه مقطعی، این خانم Nestle سوژهٔ بحثهای له و علیه شده بود. حالا فرض کن یکی بخواد در موردش حرف بزنه. اگر بگه دیواری کوتاهتر از این نبود، معنیش این میشه که نه جرئت داشتم به نهاد سنتی، ناکارآمد و در واقع «دفتر رهبری در امور مفاهیم و کلمات» حرف بزنم نه سوادش رو داشتم که چهار تا اسم بزرگ حوزهٔ زبانشناسی رو نقد کنم. رفتم سراغ مدیرعامل Nestle.
اما همون آدم میتونه بگه: مسئلهی قاطی شدن فارسی و انگلیسی همیشه برام دغدغه بوده. خانم فلانی هم یه نمونه از صدها و هزاران نمونه از این جنس هست که آدمها در کنارشون یا در برابرشون جبهه میگیرن. فقط چون فکر میکنم خیلیها این داستان رو شنیدهان یا این کلیپ رو دیدهان، و احتمالاً لحظاتی در خلوت خودشون به این ماجرا فکر کردهان، مورد مناسبتری برای بحث و بررسیه (که این هم از زوایهای همون میوهٔ شاخهٔ پایین درخته. یعنی میگیم که حالا قرار نبود بریم بالای شاخه. دستمون به این میوه رسید. همین رو چیدیم و گذاشتیم وسط سفره).
سلام محمد رضا جان
یک دنیا سپاسگزارم. واقعا هر نکتهای که مطرح میکنی برای من عین یک کلاس درس هست.
سلاام بر معلم عزیز؛ آقای محمدرضا شعبانعلی
امیدوارم حالتون خوب باشه. محمدجواد امامی هستم. یک عدد دانشجوی کوچک که از ترمهای اول دانشگاه، به واسطه متمم با شما آشنا شدم. اون اوایل بهطور جدی به متمم رفتوآمد نداشتم تا اینکه جستجو کردن در فضای وب، من رو به وبلاگ امیرمحمد رسوند…
قبلترها – در دوره ابتدایی و راهنمایی تا اوایل دبیرستان – وقتی تازه با فضای وبلاگنویسی آشنایی پیدا کرده بودم، در جاهایی مثل میهنبلاگ، بلاگفا و… مینوشتم اما رفتهرفته این نوشتن کمتر شد تا به تدریج محو بشه. همچنان دستنویسهایی برای خودم داشتم ولی نه به شکل وبلاگ. تا اینکه با کنار هم قرار گرفتن یادداشت پیشنهادهایی برای وبلاگنویسی و پیشنهاد یک دوست عزیز، حدود ترم پنج بود که دوباره بهطور جدی به نوشتن در فضای وبلاگ فکر کردم. نوشتنی که هنوز خیلی خیلی ضعیف هست ولی این امید میره که به مرور بهبود پیدا کنه.
بیشتر وقتتون رو نگیرم. اگر قرار بود ایمیل بفرستم، احتمالا الان یک طومار براتون ارسال کرده بودم 🙂 هرچند که خطاب کردن با لفظ معلم، دلنشین هست ولی شیرینی رابطه استاد و شاگردیای که به دوستی تبدیل میشه، چیز دیگریست. امیدوارم که در آینده اینطور بشه 🙂
نشانی وبلاگ و کانال مرتبط با اون رو به پیوست این نامه کوتاه، خدمتتون ارسال میکنم. اگر فرصت پیدا کردین، میزبان خیلی خوشحال میشه 🙂
به امید…..
https://mohammadjemami.com
https://t.me/mohammadjemami
سلام محمدجواد جان. چقدر خوب کردی که داری مینویسی و چه خوب کردی که اینجا به من هم گفتی. فید وبلاگت رو اضافه کردم. فکر کنم از پست بعدی که بذاری توی این RSS Reader بغل بیاد (چون الان آخرین پستت حدود ۳ هفته گذشته و پستهای بغل، جدیدتر هستن). البته خبرخوان، یه cache کوچیک داره. فکر کنم چند دقیقه یا گاهی چند ساعت بعد، پستها رو نمایش میده.
امیدوارم الان که توی متمم داریم در قالب فکر کردن با نوشتن منظمتر از نوشتن حرف میزنیم، تو هم همزمان وقت و انرژی و حوصلهات برای نوشتن بیشتر بشه و این کار رو ادامه بدی. البته تراکم زندگی دانشجویی، اون هم در رشتهٔ شما رو میدونم. و میفهمم گاهی اوقات در شرایط شما، همین که آدم تن خودش رو توی روزهای سنگین زندگی جلو بکشه، کاری خارقالعاده محسوب میشه.
برای من جالبه که خیلی از بچههای ما که الان دارن منظمتر مینویسن، پزشک هستن. از امیرمحمد بگیر تا بقیه. و البته، نمیدونم میدونی یا نه، اساساً بحث reflective practice هم در پزشکی و health-care به نسبت رشتههای دیگه خیلی جدیتره و زیاد در موردش صحبت میشه. علتش هم واضحه: در کنار فشارهای فیزیکی که در فعالیت شما هست، پیچیدگیهای روانی هم بسیار زیاده و واقعاً انسان یه وقتهایی میخواد بهانهای پیدا کنه تا خودش رو off-load کنه. نوشتن یکی از روشهاست و البته واضحه که تنها روش هم نیست.
در اولین فرصت، میشینم توی وبلاگت میچرخم. و فرصت بشه اینجا هم بیشتر با هم حرف بزنیم.
قربون تو.
فقط خدا میدونه که با یادداشتتون، چه موجی از انرژی مثبت ساطع شد. کلمات اونقدرها که بهنظر میرسه، ظرفیت ندارن. ممنونم، زیااد :))
حقیقتش دقیقا درس فکر کردن با نوشتن، سلسله درس بعدی هست که برای خودم تعیین کرده بودم. این یادداشت شما باعث شد مشتاقتر به سمتش پیش بیام. بعد از سلسله درسهای مهارت یادگیری و شخصیتشناسی، الان مشغول مهارت حل مسئله هستم. البته چیزی به پایانش باقی نمونده. اوایل خیلی تصادفی و بنابر سوالم، با عناوین درسها پیش میرفتم و ترتیب خاصی رو برای مطالعهشون نداشتم. کمکم احساس کردم این بینظمی دیگه فایدهای نداره. پس سعی کردم طبق نقشه راهی که هر درس داره، مطالبش رو دنبال کنم. این شد که چنین شد :)) تقریبا سعی کردم هیچ درسی رو بدون یادداشت در زیر اون درس، رها نکنم. خیلی سخت بود. حتی سعی کردم اگر درس تمرین نداشت هم یه چیزی اضافه کنم. تاثیر بلندمدتش رو الان حس میکنم. انگار همون جور کردن تمرین برای درس بدون تمرین باعث شد بهتر یادم بمونه چه مطالبی بحث شدن.
همونطور که خودتون اشاره کردین، حقیقتش اون مدتی که برای خودم – فارغ از فضای وبلاگ – مشغول تلاش برای نوشتن بودم، بخش از اون نوشتن برای گذروندن بود اتفاقا. بعضی از نوشتهها رو حتی همون موقع معدوم میکردم. اگه خدایی نکرده دست کسی میافتاد، مسموم میشد :)) اینطوری دیگه.
حقیقتش این مدت که چیزی در وبلاگ ننوشتم هم، باز داشتم تلاش میکردم بیشتر بخونم. هم امتحاناتم رو، هم وبلاگها و هم مقادیری کتاب. میدونم حالت نِق زدن پیدا میکنه، ولی دارم از ۲۴ ساعت بودن شبانهروز رنج میبرم :") توانم مثل امیر عزیز و دوستان متممی هنوز اونقدر پر توان نیست ولی دارم سعی میکنم. همین خوبه دیگه، نه؟
اگر متمم مثل اون روز، جلسه حضوری میداشت، احتمالا حجم این نوشته خیلی کمتر میشد. از قول دوست عزیزی، من بیشتر یک متن-پِرسِن هستم تا صحبتکننده در جمع :))
بخش بعدیمون زنان هست. درست یادم نیست ولی اگر اشتباه نکنم یادداشت جهان مسطح هم مربوط به روزهای بخش زنان امیرمحمد بود. فکر میکنم اگر قرار به ایمیل زدن باشه، بتونه موفق عمل کنه :")) امیدوارم که بخیر بگذره، کلا :))
ممنون از وقتی که گذاشتین؛
به امید…..
پ.ن؛ چرا هی دارم از شکلک و حروف اضافه بین نوشتهها استفاده میکنم؟ میخوام لحن صحبتم رو منتقل کنم. چارهای نیست :))
سلام جناب شبانعلی،
من از وقتی خوندن روزنوشتههارو شروع کردم، کامنتهارو خیلی دوست داشتم.
در همین حین به این فک میکردم اگه یه روزی فرصتش پیش بیاد اینجا حرفی بزنم، چی بگم؟
بیشتر که فک کردم دیدم در مورد اغلب (تقریبا همه، دقیقتر بخوام باشم دقیقا همه به جز همین یکی) پستها حرف شایسته بیانی ندارم،
یه مختصر حرفی هم که دارم تو وبلاگم مینویسم.
نهایتا تصمیمگرفتم به بهونه معرفی وبلاگم اینجا ردپایی به جا بذارم.
خدمت شما:
https://radinfarrokhi.com
سلام آقای شعبانعلی عزیز
وقتتون بخیر
ذوقزده شدم لینک نوشتهی جدیدم رو توی سایتتون دیدم. ممنونم از لطفتون.
میخواستم ازتون خواهش کنم اگر امکانش رو دارید، برای مصاحبهای در سایتم وقتتون رو بگیرم.
میخواستم چند سوال درباره فعالیتتون در متمم بپرسم. لطف بسیاری به بنده میکنید اگر بپذیرید. متاسفانه ادرس ایمیلتون رو نداشتم که براتون ایمیل بزنم. سپاس بیکران
مرضیه جان.
سه تا موضوع هست که مانع من میشه برای این نوع گفتگوها.
اولیش اینه که من هر چیزی رو که گفتنی باشه، توی روزنوشتهها و متمم گفتهام. اگر چیزی رو نگفتهام، یعنی گفتنی نبوده یا فکر کردهام ارزش گفتن نداره.
دوم هم این که من میگم بهترین روش حرف زدن، کار کردنه. کار من، نوشتن من، همهٔ حرف منه.
قبلاً هم یه جاهایی گفتهام که آدمهایی مثل من، که قلم و نوشتن رو دوست داریم، در نوشتهمون شروع میشیم و در نوشتهمون به پایان میرسیم. بیرونش دیگه هر چی هست بیخودیه. حتی در مورد سبک کار کردن هم، اگر چیزی به نظر بیاد که جالبه، آدم مینویسه. اگر ننوشته یعنی جالب نبوده (حداقل از نظر خود من).
جدا از این، من کلاً کمی نسبت به مصاحبه گارد دارم. شاید به خاطر این که میبینم یه عده هر روز اینور اونور میرن مصاحبه میکنن. با خودم میمونم که خب. شماها چقدر حرف دارید که مثل زبلخان، اینجا اونجا همهجا هستید و هر روز توی پادکست یه نفر نشستید؟ پس کی دارید کاراتون رو انجام میدید؟
به خاطر همین، معمولاً چهار پنچ سال میگذره تا من میبینم کمی حرف دارم. و بهانهای پیدا میکنم یه جایی کمی حرف میزنم. و دوباره چهار پنج سال باید هر روز کار کنم و بخونم و بچرخم و … تا دوباره کمی حرف جدید داشته باشم.
سلام جناب شعبانعلی عزیز
وقتتون بخیر
خداقوت
دیدگاهتون رو دوست دارم و بهش احترام میگذارم. ممنونم از پاسختون.
سلام جناب شعبانعلی عزیز
روزتون خوش
من هم تقریبن یک سالی میشه که هم تو وبلاگم مینویسم و هم در کانال تلگرامم هر روز یادداشتی کوتاه میگذارم. خوشحال میشم بهم سر بزنید و نظرتون رو بدونم. همیشه قدردانتون هستم به خاطر متمم.
سلام مرضیه جان.
ببخش که کامنتت رو با تأخیر جواب میدم. من معمولاً سعی میکنم این نوع کامنتهای معرفی سایت و وبلاگ رو سریع جواب بدم. اما این ایام کارهام یه جوری در هم بود که حتی این پاسخ کوتاه هم عقب افتاد.
سایتت رو دیروز دیدم و کمی داخلش چرخیدم و چند تا مطلب رو خوندم. الان هم به RSS Reader کنار روزنوشته – در بخش وبلاگهای دوستان من – اضافهاش میکنم.
سپاس از شما.
همیشه از شما آموختم و باعث افتخارمه که اسمم در لیست دوستان شما میاد.
سلام آقامعلم
خوبین؟
من دامینم رو عوض کردم.
اگه میشه دوباره بیام تو لیست دوستانت 🙂
DrQaemi.com
سلام آقای شعبانعلی امیدوارم حالتون خوب باشه
پست آخر وبلاگ من در قسمت "نوشتههای دوستان متممی من" سایتتون نمایش داده نشد. ممنون میشم هروقت فرصت انجام این کار رو داشتید بررسی کنید.
متشکرم
سلام استاد
ممنون میشم من رو هم به دورهمی نویسندگان دوستدار متمم اضافه کنید.
امیدوارم حضور در این فضا باعث بشه بیشتر و بهتر بنویسم.
http://hossein-jafari.ir/
سلام محمدرضا! امیدوارم وقتت به خیر و شادی باشه. من قبلا یه بار آدرس وبلاگم رو اینجا گذاشته بودم اما آدرسم عوض شده. به بلاگ اسپات نقل مکان کردم. میخواستم آدرس جدیدم رو اینجا بذارم دوباره. خیلی ممنون ازت و برای بار چندم ممنون از حضورت در زندگی هامون. 🙂
solahod.blogspot.com
بهترین دوستان من که سالیان سال هست باهاشون در ارتباطم، دوستان وبلاگ نویس من هستند.
بهتری بگم؛ دوستانی که از طریق متون در اینترنت با هم ارتباط گرفتیم؛ یعنی کسانی که فصل مشترک عمیقی به نام متن و محتوای متنی رو داشتیم و داریم.
همیشه سعی میکنم در فضای اینترنت اگر قلم کسی رو میپسندم و اندیشهاش رو دوست دارم، باهاش ارتباط بگیرم و پیشقدم بشم در این مسیر. ترسی هم از نه شنیدن و کماهمیت جلوه دادن این کار از طرف مقابل ندارم.
سرم درد میکند برای دوستیهای جدید؛ دوستیهای عمیق.
اگر در دنیای اینترنت مینویسید، از دوستیهای ارزشمند این فضا غافل نشید. این تجربۀ ارزشمند و دانش من هست که در تمام سالیان سال به دست آوردم و لمس کردم.
سلام محمدرضا جان،
به نظر میاد لیست «وبلاگهای دوستان من» دیگه آپدیت نمیشه. با این حال، من آدرس وبلاگم رو اینجا میذارم که اگر روزی خواستی دوباره این قسمت رو به روز کنی، موجود باشه.
وبلاگ فارسی من: aprd.ir
وبلاگ انگلیسی من: amirpourmand.ir
با درود
امیر
سلام محمدرضای عزیز
امیدوارم خوب و سلامت باشید.
من هم بیش از یکدههست در وبلاگم قلم میزنم. ممنونم برای اینهمه لطف و همدلی.
http://www.mashghemodara.blogfa.com
محمدرضا جان
با اجازه ت من ادرس وبلاگم رو اینجا میذارم.
ممنونم.
https://www.hesabchian.com
محمدرضا جان؛
سلام.
خواستم به عرضت برسونم وبلاگ من از دامنه com به دامنه ir تغییر وضعیت داده. آدرس جدید وبلاگ من این هستش. http://meyaghoubi.ir/
ممنون میشم اگر در قسمت آدرس وبلاگی که برای من وارد کردی در روزنوشتهها، این تغییر لحاظ بشه.
ممنونم از وقتی که میذاری و توجهی که داری همیشه به من.
ارادتمند!
سلام
چند وقت پیش توی پاراگراف فارسی متمم نوشتم که میخوام از تنبلی فاصله بگیرم و لیستی از کتاب هایی که میخونم تهیه کنم و یک فهرست مرتب و منظم تر ترتیب بدم. (+)
حالا خوشحالم که تونستم تا حدی این کار رو انجام بدم و فهرستی از کتاب ها و سایر محتواهایی که ازشون استفاده کردم و میکنم رو در وبلاگم لیست کنم. با این کار انگیزه بیشتری هم برای مطالعه منظم تر پیدا کردم و شوق دارم که این لیست رو به مرور زمان در وبلاگم آپدیت کنم.
یک گالری تصویری هم از فرهیختگانی که از کتاب ها و نوشته هاشون استفاده کردم در ساید بار وبلاگ ساختم که خیلی دوستش دارم. دوست دارم بیشتر مطالعه کنم و با استفاده بیشتر از محتواهایی که از آدم های باسواد ارائه کردند، این گالری رو هم برای خودم تکمیل کنم.
تا به امروز از گذاشتن لینک وبلاگم زیر این پست خجالت میکشیدم اما الان با خوشحالی لینک وبلاگم رو اینجا میذارم.
ممنون از محمدرضا شعبانعلی گرامی
http://khosh-kholgh.ir
میدانم شاید ورودم، میانگین اعتبار جمع را کمتر کند اما دوست دارم برخی نوشتههایم بیشتر دیده بشه
اون هم توسط دوستانی که با نوشتههای شما آشنایی دارند.. که اگر بنا به طبقه بندی باشه آدمهای فرهیختهای هستند.
dailyamin.ir
سلام محمدرضای عزیز
دوست دارم که وبلاگ من هم به این لیست اضافه بشه، شاید بهانهی خوبی باشه برام برای بهتر و بیشتر نوشتن.
ممنونم ازت.
آدرس وبلاگ شخصی من :
http://www.elahetahan.ir/
چشم الهه جان.
راستی چقدر تم وبلاگت قشنگه. یا بهتره بگم: چقدر با سلیقهٔ من جوره.
چون الان گیر این متخصصهای UI بیفتی میگن Borderها باید خط نازک داشته باشه یا اصلاً نباشه و هزار تا حرف دیگه.
اما من این سبک تم تو رو بیشتر دوست دارم.
خیلی خیلی ممنونم. من این کامنت شما رو تو روزِ تولدم خوندم و واقعا انرژی گرفتم ازش.
باید بگم که قبل از اینکه صفحات بلاگم رو با المنتور بسازم، اول یه سر زدم به بلاگ شما و از سبک بلاگ شما ایده گرفتم :)))
سلام محمدرضا، امیدوارم حال دلت خوب باشه.
خواستم بگم از اون جا که وبلاگ من به مطالب متمم و روزنوشته ها ارتباط چندانی نداره و خیلی وقت هم هست که مسیر من از فضای متمم و آدم های حاضر در اون جدا شده وقرابت چندانی با اون فضا و آدم ها ندارم، شاید بخوای لیست وبلاگ من رو از اون کنار حذف کنی که این ستون الکی با نوشته های من شلوغ نشه.
چند وقته از آمار و ارقام و تحلیل های صفر و یکی فاصله گرفتم، بی خیال همه ایده آل هایی که آدم های دور و برم برام می ساختند شدم و دارم همه تلاشم رو می کنم تا ما آدم ها، کنار هم دنیای مهربون تر و بدون قضاوت تری رو تجربه کنیم.
پایدار باشی
سلام
از همون روزای اولی که پیشنهاد وبلاگنویسی رو به صورت جدی مطرح کردی، شروع کردم به نوشتم. چند ساله که هر سال میخوام وبلاگم رو اینجا معرفی کنم، اما هر بار احساس کردم که هنوز نتونستم به همهی حرفها و توصیههایی که درباره وبلاگنویسی داشتی رو عمل کنم. الانم وضعم بهتر نیست اما امیدوارم با معرفیش انگیزهی بیشتری برای نوشتن و مخصوصا تداوم اون پیدا کنم.
https://aminjabari.com
خوشحالم که چندین ساله افتخار شاگردیت رو دارم و میتونم به معنای واقعی کلمه، معلم صدات کنم.
روزت مبارک آقامعلم.
سلام محمدرضا و دوستان عزیز متممی!
دفتر یادداشت کوچکی دارم که گاهگاهی در آن مینویسم
خوشحالم میکنید اگر دوست داشتید به آن سر بزنید
https://rezagharedaghi.com
با سلام
احساس میکنم وب سایت من از فید شما خارج شده و اگر مشکل تکنیکی است لطفا بررسی کنید. ممنون
http://foad-ansari.ir
سلام آقای شعبانعلی. سایت من توی فید شما نمیاد و البته اگر مشکل صرفا تکنیکی است ازتون درخواست میکنم که بررسی فرمایید با تشکر.
سلام آقای شعبانعلی
خیلی خوشحالم برای اولین بار اینجا کامنت میگذارم.
من هم میخواستم وبلاگم رو معرفی کنم؛
https://nasrinsajadi.ir/
ازتون بسیار ممنونم به ما این فرصت رو دادین.
محمدرضای عزیز سلام
به همراه گروهی از دوستانم سایت “بورس با ما” رو راه اندازی کردیم:
https://boursbama.ir/
سامانه ای که به مقایسه و رتبه بندی تحلیل گران بازار سرمایه می پردازه.
در بازار سرمایه مکانیزمی برای ارزیابی و رتبه بندی تحلیل گران نبود و افراد وقتی با یک تحلیل گر مواجه می شدند نمی دونستن که آیا قابل اعتماد هست یا نه و صرفا با توصیه دوستان و آشنایان این اعتماد شکل می گرفت. ما با توجه به ملاک های ارزیابی که در سایت معرفی کردیم این امکان رو به کاربر می دیدم که خودش با توجه به سابقه تحلیل یک تحلیل گر تصمیم بگیره و بهترین تحلیل گر رو با توجه به بازه سرمایه گذاری اش که می تونه طولانی مدت، میان مدت و کوتاه مدت باشه انتخاب کنه، ارزیابی های مختلف تحلیل گران از سهم مورد نظرش رو ببینه، سهم با سودهای مشابه رو پیدا و ارزیابی کنه و….
محمدرضای عزیز سلام
من امروز متوجه شدم که مطلب جدیدم تو ستون کناری سایت شما نمایش داده نمیشه. دفعه های قبل این مشکل رو نداشتم اما امروز این برام عجیب بود.
خواستم صرفا اعلام کرده باشم.
آرزوی سلامتی برای تو و عزیزانت دارم.
ممنون
سلام
من به شخصه این ایده مطالب دوستان متممی در ستون کناری سایتت رو خیلی میپسندم.
در واقع روزی یکبار میام تو سایتت و مطالب جدید بچه ها رو که خوشم بیاد میخونم.
میدونم که میشه با ابزارهایی هم این کار رو کرد ها
ولی به من اینطور مزه میده.
یه مدت که حذفش کرده بودی من تقریبا پیگیر محتوای وبلاگ بچه ها نبودم.
به همین بهانه خواستم بگم فکر کنم مشکلی هست. چون مطلب وبلاگ من در ستون کناری وبلاگ ت نشون داده نمیشه.?
Psafarpour.ir
سلام محمدرضا، من خیلی وقته از راه اندازی وبلاگم می گذره، اینجا نگذاشتمش چون مرتب توش نمی نوشتم و بیشتر وقت ها متن هام که خیلی هم جدی نبود و بیشتر ادبی بود رو توی اینستاگرام می گذاشتم. اما دوست دارم بیشتر و منظم تر در وبلاگم بنویسم. این جا هم آدرسش رو میگذارم تا شاید باعث بشه جدی تر بنویسم. راستی خیلی خوشحال و ذوق زده شدم از این که کامنتم رو جواب داده بودی و گفتی که هنوز اون قسمت از نوشته بخشی از نگاهت هست.
http://mimmag.ir
محمدرضا، معلم دوستداشتنی من! از صمیم قلب بهت سلام میگم.
وبلاگ شخصی من، با عنوان “نوشتهها” هستش که از اسفند 98 به طور فعال مینویسم.
http://meyaghoubi.com/
تلاش من بر پیگیری دغدغههای شخصیم، کتابهایی که میخونم و برداشتهایی از زندگی اطرافم با تکیه بر “بینش یادگیری” بوده و هست. بینش یادگیری که از مهارت یادگیری متمم آموختم.
در این وبلاگ، من بیشتر به خودشناسی میرسم و از ابتدایی که ایجاد شد، صفحه “از خودم بگم” که معرفی مختصر و مفیدی درمورد شخص من هستش، بارها بروز شده. این سندی بر این حرفمه که با شروع وبلاگنویسی به شناخت شفافتری از خودم رسیدم. و این طریقت، هنوز پابرجاست.
مصمم هستم این مسیر ادامه دار باشه. خوشحالم که در این مسیر با افراد عزیزی مثل تو و سایر متممیها آشنا شدم.
برقرار باشی.
دوستدار تو.
..::هوالرفیق::..
وبلاگ شخصی بنده با نام: کارکنوشتهها (KAARK). مغزنوشتههای یک ذهن مریض.
http://kaark.blog.ir
سعی میکنم منظم در آن بنویسم. از بهمن ماه سال 1398 راه اندازی شد. البته قبل از آن هم در دوران راهنمایی تا اوایل دبیرستان وبلاگ دیگری داشتم که بیشتر کپی پیست بود تا وبلاگ نویسی.
در مورد فلسفه! اسم کارک، وبلاگ نویسیام و دیگر موارد تماماٌ در آن نوشتهام.
درود و ادب، ارادت و اخلاص.
سلام محمدرضای عزیز
وبلاگ شخصی من مدتی غیر فعال بود و روی وبسایت کاریم متمرکز بودم. به تازگی وبلاگ شخصیم رو با همون دامنه ی پیشین راهاندازی کردم و مجددا دارم برخی از محتواهای قبلی رو بارگذاری میکنم. اما الان متوجه شدم لینک اون محتواهای تکراری در بخش “نوشته های دوستان متممی من” میاد بالا.
یک جورایی آلودگی بصری ایجاد میکنه به نظرم و از این بابت بسیار معذب هستم. آیا امکانش هست موقتا غیر فعال بشه؟
دوستدار شما
راستش نمی دونم چقدر وبلاگ من که تمرکزش در حوزه ی سینما، تئاتر و رسانه هست ممکنه براي دوستان متممي جالب باشه، اما چون در طي اين مدت از نوشته هاي دوستان متممي خيلي يادگرفتم و بسياري شون رو هر روز چک ميکنم، اين جسارت رو پيدا کردم تا به عنوان اولين کامنتم، وبلاگم رو اينجا معرفي کنم. به اميد اينکه شايد کسي هم مثل من معتقد باشه:
دنيا پر از سوالاي بي جوابه و بايد يه جايي وجود داشته باشه تا باهم درباره ي جواب هاي مختلف براي سوالاي بي جواب تبادل نظر کنيم.
http://paradiso.blog.ir
محمدرضای عزیز سلام و عرض ادب.
برای اولین بار هست که اجازه پیدا می کنم اینجا کامنت بگذارم و اولین کاری که کردم این بود که وبلاگم را اینجا وارد کنم تا بتونم توی جمع شما باشم و از بودن در این جمع لذت ببرم.
این آدرس وبلاگم هست:
https://shahabvalizade.com
ممنونم.
سلام جناب شعبانعلی عزیز
در این ساعات که اوقاتم تلخه پیام شما به من حالم رو بهتر کرد.
راستش خودم رو قانع کرده بودم که شما باید دوستای محدودی داشته باشید و این محدودیت اتفاقا کار درستی است هرچند فهمیدم شما سخاوتمند تر از چیزی که من فکر میکردم هستید.
وبلاگ من https://maghalak.ir/ ( که به دلیل بلندی اسم و فامیلم مجبور شدم برخلاف توصیه شما اسم مستعار انتخاب کنم )
سالم و تندرست باشید
سلام، خیلی با خودم کلنجار رفتم، عاقبت به این نتیجه رسیدم آدرس وبلاگم رو که به تشویق شما راه انداختم رو اینجا بنویسم، با آرزوی موفقیت روز افزون در این روزهای ابهام 🙂
Nikman.blog.ir
سلام
متاسفانه مدتی پیش در یک اقدام احساسی برای رهایی از یک رابطه ای که فقط مثل مته روی اعصاب و روانم بود، هر نوع حضور و ردپایم در فضای دیجیتال رو پاک کردم…
سایتم رو مجددا -با آدرس https://alitaati.ir – راه اندازی کردم.
سلام محمدرضا،
منم بعضی وقتها در وبلاگ زیر یه چیزهایی مینویسم گفتم شاید بد نباشه اطلاع بدم
hiwasham.com
قبلاً احتمالاً یکی از دوستان لینک سایت زبانی که در چند سال گذشته چند ده هزار ساعت روش کار میکرده ام رو گذاشته بود در لیست وبلاگهای این صفحه.
این ماه فهمیدم و کلی خجالت کشیدم و بسیار قدردانم بابتش. البته دوست داشتم بهتر و منسجم تر بشه بعد بیام یه توضیحی در مودش بدم چون فکر میکنم بدت نمیاد از دستاوردهای عملی بچه ها خبردار بشی. در مجموع سالهای اول خیلی ضعیف کار کردم اما مدتیه با رفع یه سری موانع و ترمزها دارم بهتر جلو میرم. به زودی (در سه چهار ماه آینده) به حدی میرسه که روم بشه بیام یه توضیحاتی در موردش بدم (اگه بشه در اینجا. اگر هم مناسب ندونستی به صورت خصوصی)
سلام
لطفا من رو هم به لیستتون اضافه کنین. سرانجام تصمیمم رو گرفتم.
در ضمن من توی وبلاگ با نام مستعار فروغ مینویسم. باران و فروغ هر دو مستعارند. شاید یک روزی از سد اسم مستعار هم گذشتم.
http://goodering.blogspot.com
سلام
پس از مدتها کلنجار رفتن با کمالگرایی افراطی در زمینه وبلاگ نویسی، تقریبا توانستم این مسئله رو مدیریت کنم. چون در اوایل شروع وبلاگ نویسی می خواستم همه چیز رو به بهترین حالت ممکن انجام بدهم.
ولی با توجه به وقت و انرژی محدود، همیشه همه چیز رو نمیشه به بهترین شکل انجام داد.
در اثر کمال گرایی شدید، و طی یک پروسه کشدار سایتم رو سه بخش کردم:
سایت اصلی برای نوشتن درباره تجربیات و مطالعاتم در زمینه تخصصی کاری ام.
https://alitaati.ir/
وبلاگ برای نوشتن در موضوعاتی که مرتبط با مطالب سایت اصلی ام نیست.
https://blog.alitaati.ir/
و وبلاگ انگلیسی برای نوشتن به زبان انگلیسی (در واقع تمرین زبان انگلیسی)
https://en.alitaati.ir/
پی نوشت
در اثر کمالگرایی و همچنین به نوعی ترس از قضاوت شدن، در سایت و وبلاگم چیزی نمی نوشتم. و با اسم مستعار در ویرگول وبلاگ نویسی می کردم. امروز تصمیم گرفتم بطور رسمی و جدی به وبلاگ نویسی در سایت و وبلاگم ادامه بدهم.
لطفا وبلاگ من را هم در قسمت نوشتههای دوستان متممی قرار بدهید.
با تشکر
سلام جناب شعبانعلی عزیز
این اولین کامنت من در روزنوشتههاست. صبح که داشتم صفحهی شخصیام را در متمم مطالعه میکردم پیام دعوت شما را برای ثبت وبلاگم در بخش وبلاگهای دوستان شما دریافت کردم.
من از زمانی که عضو متمم شدم به تدریج به ضرورت ایجاد وبلاگی برای نوشتن دغدغههایم پی بردم.
اکنون برای من افتخاری است که نوشتههایم در کنار نوشتههای شما و سایر دوستان متممی قرار بگیرد و امیدوارم که این «همسایگی» سالهای سال بپاید و به زایش اندیشههای تازه منتهی شود.
نشانی وبلاگ من:
http://javadkhansari.blogfa.com/
سلام و خداقوت معلم عزیزم
وقتتون بخیر
عذرخواهی می کنم شما رو مجددا به زحمت می اندازم.
لطفا اگر وقت آزاد داشتید و کاری ضروری تر این درخواستم نداشتید، وبلاگ انگلیسی ام (https://en.alitaati.ir) را از لیست «وبلاگهای دوستان متممی من» حذف کنید.
چون احساس می کنم چیزی نمی نویسم که بیارزد تا دوستان متممی با مشاهده وبلاگم در لیست «وبلاگهای دوستان متممی» وارد وبلاگم شوند، و وقتشان تلف شود.
فعالیت در این وبلاگم را مجددا شروع کردم که بیشتر جنبه تمرین یادگیری مهارت نوشتن زبان انگلیسی و تحلیل رفتارهای خودم -به نوعی نوشتار درمانی- را دارد. و نکته مفیدی ندارد که وقت دوستان رو بگیرم.
از طرفی هم یک جایگاه در این لیست را اشغال کرده ام. که می تواند وبلاگ مفید دوستان دیگر بجای وبلاگم نمایش داده شود.
با تشکر از زحمات شما
آقا معلم سلام
1902 روز است همراه شما هستم ویاد می گیرم.کلی اتفاقات مثبت در زندگی ام رخ داده و چیزهایی بوده که در گذشته جزء آرزوها بوده وامروز جزء داشته هایم است.
حاصل با شما بودن منجر به تلاش و شوق در وجود من برای موثرتر بودن و نوشتن شده و خلق خودآفرینی
khodafarini.ir
اگر صلاح بدونید ما را جزء وبلاگ دوستانتان معرفی کنید بسی مایه افتخار است.
سپاس
habbeangur.blog.ir
روزانه نویسیهای یک مادر مهندس
سلام محمدرضا جان
یک سال از غیبت من توی متمم و روزنوشتهها میگذره. البته روزنوشتهها رو میخوندم و مثل همیشه با لذت زمانهای زیادی رو به خوندن حرفهات میگذروندم ولی به خاطر غیرفعالبودنم به خودم حق اظهار نظر و صحبت نمیدادم.
امروز بالاخره سر و سامونی به این وضعیت سختم دادم و بعد از خوندن دوتا درس از متمم و نوشتن تمرین پایینشون، به خودم قول دادم اولاً دیگه هفتهای نباشه که توش حداقل دو روز با تمرکز برای متمم وقت نذارم، و ثانیاً به زودی حساب بلندمدتی برای کاربر ویژه بگیرم و درسهایی که قبلاً خوندم رو مرور کنم و بعدش به درسهایی که لیست کردم بپردازم.
گفتم بعد این مدتها هم اینجا سلامی بدم هم بگم که وبلاگم رو به دامنهی خودم (blog.matink.ir) منتقل کردم و شرحی از این یک سال و کارهایی که برای بهبود وضعیتم کردم به عنوان یه تجربهی شخصی مینویسم.