پیش نوشت یک: قرار بود که بحثهای جانبی مرتبط با فایل آموزشی مدیریت و اقتصاد توجه را در قالب تعدادی مطلب مستقل، مورد بررسی قرار بدهیم.
بخشی از نکات را دوستان عزیزم در اینجا مطرح کردهاند و احتمالاً نکات و موارد دیگری هم به آن افزوده خواهد شد.
فقط با توجه به تنوع و گستردگی مطالب مطرح شده، مجبور خواهم بود که آنها را به بخشهای بسیار کوچکتر تقسیم کنم تا هر بتوانیم در مورد هر کدام در قالب یک نوشته بحث کنیم.
پیش نوشت دو: مهدی بازیار عزیز، نکات مهم و متعددی رو مطرح کرده بودند که هر کدام را میشود به صورت مستقل و جداگانه مورد بحث قرار داد.
این مطلب را در ادامهی نکته دوم مطرح شده توسط مهدی بازیار مینویسم:
مورد ۲: در فایل شماره ۷ به چالش های درونی مدیریت توجه اشاره شده. اگر این موضوع را بیشتر باز کنید ممنون میشم. بیشتر بحث مدیریت توجه به نظر می رسه روی چالش های بیرونی تمرکز کرده بود.
اصل بحث:
مهدی عزیز.
اول از همه باید به خاطر تقسیم بندی زیبای بحث مدیریت توجه به چالشهای بیرونی و چالشهای درونی تشکر کنم.
اگر این تقسیم بندی از اول به ذهنم رسیده بود، حتماً بحثم رو از ابتدا در قالب اون جلو میبردم. جای دیگری هم این نوع تقسیم بندی رو به این شکل شفاف ندیده بودم و به همین دلیل الان فکر میکنم با این طبقه بندی، بشه بحث مدیریت توجه رو راحتتر و بهتر پیش برد.
شاید یکی از سادهترین مثالهایی که میشود برای تفکیک چالش درونی و چالش بیرونی در مدیریت توجه مطرح کرد، چنین مثالی باشد:
گاهی اوقات من با خودم خلوت کردهام و دارم به جلسهای که فردا با مدیرم دارم یا به تماس تلفنی که عصر با یکی از بستگان خواهم داشت فکر میکنم.
در حال تلاش هستم که تمام انرژی توجه خود را معطوف این موضوع کنم (با توجه به تفاوتی که بین تمرکز و توجه مطرح شد، مشخصاً الان دغدغهی ما توجه است).
اما حواسم به دعوای قبلی با مدیر یا تنشی که در گذشته با یکی از بستگان دور داشتهام یا قبض برق که پرداخت نکردهام و چیزهایی از این دست پرت میشود.
شاید هم در خیال خود به یاد سفری دور در گذشته یا آینده بیفتم و حوزهی توجه من به کلی از مکالمهی پیش رو به مسافرت پیش رو تغییر کند!
این جنس چالشها را میتوان چالشهای درونی مدیریت توجه نامید که حتی بدون حضور و دخالت عوامل بیرونی در لحظهی حال نیز وجود دارند.
اما حالا میتوان مثال دیگری را در نظر گرفت:
من در حال نوشتن پایان نامهی خودم هستم یا در حال خواندن درسی در متمم هستم یا به موسیقی مورد علاقهام گوش میدهم و در این میان، صدای بوق نوتیفیکیشن یکی از این نرمافزارهای پیامرسان، من را از دنیای خودم بیرون میآورد و حوزهی توجه من تغییر میکند.
همانطور که به درستی و دقت اشاره کردی، قسمت عمدهی فضای کلی آن چهار ساعتی که در مورد مدیریت توجه صحبت کردم، روی چالشهای بیرونی مدیریت توجه متمرکز است.
اما در قسمتی که راهکارها را مورد بحث قرار دادم (غیر از بحثهای داگلاس راشکوف که به نظرم از نوع بیرونی است) عمدهی راهکارها و توصیهها و تمرینها، بر چالشهای درونی مدیریت توجه متمرکز بود.
با همهی این مقدمات (حالا که فکر میکنم من هم ترمینولوژی و واژههای پیشنهادی تو را یاد گرفتهام) میتوان سوال ابتدایی را بازنویسی کرد:
آیا چالشهای درونی و بیرونی مدیریت توجه دو بحث مستقل هستند یا به نوعی در هم گره خوردهاند؟ اگر مستقل نیستند، رابطهی بین چالشهای بیرونی مدیریت توجه و چالشهای درونی مدیریت توجه چیست؟
همانطور که به سادگی و حتی قبل از شروع مطالعات علمی میتوان حدس زد، در مدیریت توجه، چالش اصلی، یک چالش درونی است.
به عبارتی، ذهن اکثر ما انسانها نمیتواند طی مدت طولانی توجه خود را روی یک موضوع مشخص حفظ کند و همین مسئله یکی از علتهای تفاوت دستاوردها و موقعیت ما انسانها با یکدیگر است.
یک بار با یکی از دوستانم صحبت میکردم و میگفتم که من معمولاً برای نوشتن یک مطلب سه یا چهار هزار کلمهای، دست از روی کیبورد برنمیدارم و شروع به نوشتن میکنم و لحظهای که تمام شد، مطلب را میبندم.
او میخندید و میگفت: من پنج یا شش بار در روز، نیت میکنم همان مطلب را بخوانم. چند جمله جلو میروم. در خاطرات خودم فرو میروم و دیگر بیرون نمیآیم!
این مفهوم همان چیزی است که در ادبیات علمی به آن Attention Span میگویند (بازه زمانی توجه).
یکی از شناخته شدهترین تحقیقات انجام شده در جهان در مورد Attention Span، تحقیقی است که مایکروسافت انجام داده و به نظرم، مطالعهی گزارش آن برای هر کسی که میخواهد بحث مدیریت توجه را به شکلی علمی مطالعه و بررسی کند، از اوجب واجبات است:
لینک دانلود گزارش مایکروسافت در مورد بازه زمانی توجه (فایل PDF انگلیسی)
ارزش کلیدی این تحقیق، در این است که یک بار در سال ۲۰۰۰ انجام شده و یک بار در سال ۲۰۱۳ تکرار شده است و نشان میدهد که استفاده دائمی از ابزارهای دیجیتال، توانسته متوسط مدت توجه را در نمونه مورد مطالعه از ۱۲ ثانیه به ۸ ثانیه کاهش دهد.
این تغییر که به خودی خود هم، بسیار بزرگ و شگفت انگیز است، از آن جهت جذابتر است که متوسط مدت زمان توجه ماهی قرمز، ۹ ثانیه است!
البته فراموش نکنیم که مطالعات مایکروسافت هم عملاً در مورد چالشهای بیرونی مدیریت توجه است، اما آنچه برای من در این تحقیق جذاب است، نحوهی تعریف، بررسی و اندازه گیری مفهوم Attention Span است.
بیا برای اینکه بحثمان شفافتر باشد مسئله را به این شکل بررسی کنیم:
برای هر گونهای از موجودات، میتوان پارامتری به نام متوسط مدت زمان توجه تعریف کرد.
مدت زمانی که در حالت عادی بدون فشار و تنش و دشواری، میتواند توجه خود را حول یک موضوع خاص حفظ کند.
اگر بخواهم از همان استعارهی دوربین که در فایل صوتی گفتم استفاده کنم: مدت زمانی که میتواند این دوربین را روی یک منظره خاص نگه دارد و جزئیات آن منظره را ببیند (اینکه کجای آن منظره را میبیند سوال الان ما نیست).
ظاهراً ما انسانها از این لحاظ، گستردگی و تنوع زیادی داریم.
(برای این حرفی که الان میزنم نه استدلال دارم و نه توضیح و نه حاضر هستم حتی از آن دفاع کنم. اما باور گذشتهی من و تجربهی امروز من بر این است که اگر انسانها بتوانند توجه خودشان را در مدتی نسبتاً طولانی روی یک حوزه حفظ کنند، میتوانند چیزهایی را تجربه کنند که بسیار فراتر از تجربهها و ادراک و قابلیتهای متعارف انسانی ست. اگر کسی بتواند فقط یک ساعت، توجه خود را به صورت مطلق روی یک موضوع حفظ کند، احتمالاً کندخوانی کلمه به کلمهی او همراه با درک مطلب و حفظ کردن آن، قابل مقایسه با سرعت تندخوانی رایج و تکنیکهای Skimming خواهد بود که فقط کلیات متن را اسکن میکنند و بعداً هم چیز چندانی از آن را به یاد نمیآورند).
به هر حال، همچنانکه هر سیستمی، به خودی خود نمیتواند وضعیت نظم را حفظ کند و به سمت بی نظمی حرکت میکند و حفظ نظم یک سیستم مستلزم صرف انرژی (و به قول علمای فیزیک افزایش انتروپی جهان) است، حفظ توجه هم به خودی خود کار سادهای نیست.
چالش درونی توجه این است که توجه طولانی مدت، حالت پیش فرض ذهن ما نیست. ظاهراً حالتی است که ما به ذهن تحمیل میکنیم.
پس ذهن همواره به دنبال بهانهای است که از این حالت خارج شود. درست مانند ستون بلندی از سنگها که به صورت لرزان و ناپایدار روی هم ایستادهاند و در انتظار یک نسیم هستند تا به بهانهی آن بر زمین بریزند و از این حالت ناپایدار پرتنش، به یک حالت پایدار و راحت و با ثبات، تغییر وضعیت دهند!
چالش بیرونی مدیریت توجه که امروز بیش از هر زمان دیگری در گذشته مورد بحث قرار گرفته و حائز اهمیت است این است که: الان نسیم که هیچ، طوفانها هم دائماً در حال وزیدن هستند!
زنگ پیامک موبایل، نوتیفیکیشن یک عکس جدید در اینستاگرام، صدای زنگ تلفن، بوق مربوط به صدای آخرین پیام در فلان گروه تلگرامی که یک طنز تکراری صد بار شنیده شده را برایت تکرار میکند، تیتر خبرها، طراحی بیلبوردها، تبلیغات زیر سایتها و …، همه و همه میکوشند حواس تو را پرت کنند.
در این دوران است که نبودن یا کم بودن بنر تبلیغاتی در یک سایت یا اپلیکیشن، به یک ویژگی لوکس تبدیل میشود و افراد کمی از جامعهی انسانها بر روی کرهی زمین، میتوانند این فرصت (چه از لحاظ مالی، چه از لحاظ درک ذهنی) را داشته باشند که به تماشای سایت یا استفاده از اپلیکیشنی بنشینند که در میانهی مطالعه، با یک Pop-up یا انبوهی از بنرهای بزرگ و کوچک تبلیغاتی، آنها را به جهیدن به یک موضوع نامربوط و ناخواستهی دیگر، تشویق نکند.
طولانی شد. اما فعلاً لااقل صورت مسئله را بهتر و بیشتر مورد توجه قرار دادیم.
در نوشتههای بعدی ادامهی بحث مربوط به این سوال و سوالات دیگر را مینویسم.
پی نوشت نامربوط: یکی از علاقههای زندگی من، سنگها هستند. سنگها تاریخ هستند که به شکلی فشرده در نقطهای از مکان و در گسترهای طولانی از زمان قرار گرفتهاند و به نظرم از برخی نظرها، تحسینبرانگیزتر از موجوداتی مانند انسانها هستند.
ما برای اینکه یکپارچگی خود را حفظ کنیم و مولکولهایمان هر کدام دنبال زندگی خود نروند، محتاج محیط هستیم.
باید آب بخوریم، غذا بخوریم، از خورشید به صورت مستقیم یا غیرمستقیم انرژی بگیریم، حتی موجودات شبیه خودمان را مورد استفاده یا سو استفاده قرار دهیم تا بتوانیم این چند میلیارد سلول را در یک “مهمانی” کنار هم حفظ کنیم.
تا کنون هم نتوانستهایم این مهمانی را بیش از شصت یا هفتاد یا صد سال برقرار نگه داریم.
دیر یا زود، این مهمانی بر هم میریزد و تن بر خاک میافتد و هر سلول و بلکه هر مولکول، به دنبال زندگی خود در نقطهی دیگری از این چرخهی بستهی برخودخمیده و در هم گره خورده میرود.
سنگها در این میان، بدون ادعا، بدون این همه فشار بر محیط اطراف، بی این همه جان کندن و حتی بی نیاز از نور یا خورشید، این پیوستگی را به مدتی بسیار بیشتر از ما انسانها، حفظ میکنند.
معجزهی طبیعت را بیشتر از هم صحبتی با انسانها، در قدم زدن در کوهها و بیابانها میشود درک کرد.
یکی از سنگهایی که دارم و دوستش دارم این سنگ آمتیست است:
در این دنیایی که Attention Span متوسط به حد چند ثانیه رسیده است، گاهی میشود دهها دقیقه به آن نگاه کنی و توجهت به هیچ چیز غیر از خود آن جلب نشود.
شاید یک روز که فرصت و حوصلهای بود، در مورد سنگها بیشتر حرف بزنیم.
[…] یک معاملهی بُرد_بُرد بهشمار میآید. همچنین مدیریت توجه، یک توانایی اَبَربشری است که در طی زمان تقویت یا تضعیف […]
سنگ آمتیست، سنگ مورد علاقه ی من هم هست. با رنگ فوق العاده اش که بدجوری رنگ مورد علاقمه.
یه انگشتر نقره دارم که با یه سنگ آمتیست خیلی کوچولو، روش کار شده، و سالها پیش خریدمش و شاید بتونم بگم ارزشمندترین جواهرمه!
سلام محمدرضا..
تمريني كه در فايل صوتي امسال گفته بودي در خصوص شمردن برعكس را انجام دادم و نتايج خوبش را مي بينم. واقعاً احساس ميكنم كه تمركزم روي كارها خيلي افزايش داشته است.
ممنون بابت هديه امسال كه ارزش زيادي برامون داره.
در یکی از فایل ها ماهیچه توجه را تشبیه به ماهیچه های بدن کردید و با استفاده از همین تشبیه متد های پرورش ماهیچه های بدن را برای توجه را بازسازی کردید. یک سوال برایم پیش آمد. آیا توجه صرفا یک ماهیچه هست که اگر تقویت شود همه جا کار میکند؟ (مثال وزنه بردار و در)
تجربه شخصی خودم این گونه است. برای کاری مثلا خواندن و نوشتن میتوانم ساعت ها با بخش بزرگی از توجه م درگیر آن ها باشم(flow)اما مثلا در تمرین شمردن کلمات کتاب یک ، شمردن یک صفحه هرچند انجام شد اما مشقت فراوانی داشت. یا شمردن معکوس بعد از چند شب تازه رسیده است به عدد ۳۰۰٫
باز به همین منوال حفظ کردن برایم اسان است و نشستن سخت.
ایا همه این ها مربوط یه یک ماهیچه ذهنی است؟ یا توجه هم چندگانه است؟
( یک الگوی کلی که پیدا کرده ام این است که کار هایی که با معنا و سیر منطقی همراه باشند و نیاز به پردازش ذهنی داشته باشند تمرکز رویشان اسان تر است_خواندن ، حفظ کردن_ به نسبت کار هایی که کمتر نیاز به پردازش ذهنی دارند_شمردن کلمات، نشستن و …_ ) اگر قائل به تفکیک این دو نوع باشیم، کدام در کجا به کار می آید؟
“گاهی میشود دهها دقیقه به آن نگاه کنی و توجهت به هیچ چیز غیر از خود آن جلب نشود.”
حس میکنم فضای این پینوشت آخر با همهی متن فرق داره. انگار داره میگه اگه دلت با چیزی باشه دیگه این دغدغهها رو نداری. کاش به این پینوشت آخر بیشتر توجه بشه و دربارش بحث بشه.
پینوشت برای آقای شعبانعلی:
چون شما نیمفاصله رو سعی میکنید رعایت کنید فکر کردم شاید بد نباشه یادآوری کنم که “پی نوشت” رو اگر به صورت “پینوشت” بنویسید ظاهرا بهتر هست.
ضمنا از این که فایلها رو با ایمیل دریافت کردم خیلی خوشحال شدم و در قبال خدمت کوچکی که من ارائه کردم شما و گروه متمم لطف بزرگی به من کردید. واقعا از شما ممنونم.
علی جان.
در مورد نیمفاصله متصل یا منفصل، بسته به اینکه با موبایل تایپ کنم یا با لپتاپ، ممکن است از آن استفاده کنم یا نکنم. معمولاً در هنگام استفاده از لپتاپ، از نیمفاصله استفاده میکنم اما در هنگام استفاده از موبایل طبیعتاً این کار را نمیکنم.
راستش را بخواهی، جنس نوشتن در روزنوشتهها مثل کار کسی است که صدای خودش را ضبط میکند. از برگشتن و خواندنش، حال “تهوع” میگیرم. این است که نه تنها این جزئیات، اگر دقت کنی، عموم غلطهای ویرایشی یا نگارشی را هم اصلاح نمیکنم.
بعضی از دوستان، اکانت من را دارند و اگر موردی هم اصلاح میشود، به لطف دقت نظر آنهاست.
بگذریم از متمم که به دلیل سئو و بحثهای دیگر، بعضی جاها نیمفاصله را میگذاریم و بعضی جاها نمیگذاریم. بسته به اینکه ببینیم کاربر ایرانی در فضای مجازی عادت به کدام سبک نگارش برای آن عبارت خاص دارد.
پی نوشت: اتفاقاً بچهها برای من اون کلیپی رو که فرستاده بودی، فرستادند. مستقل از اصل مسئله، که اتفاقاً زحمت و لطف ارزشمندی بود، اینکه با آن دقت و حوصله آن فیلم را درست کرده بودی خیلی برایم جالب و دوستداشتنی بود.
این روزها، این جنس دقت و حوصله کمتر پیدا میشود و باور دارم که اگر روزی موفقیتهای بیش از امروز را تجربه کنی، بیش از آنکه به دانش و تخصص تو برگردد، به این جنس از حوصله و دقت کمیاب بازخواهد گشت.
ضمناً ظاهراً درگیر کنکور هستی. امیدوارم خبرهای خوبی در مورد آن بشنوم. اگر چه قطعاً همه به خوبی میدانیم که تاثیر آن در کل زندگی آنقدر کوچک است که نمیتواند سرنوشت ما را تغییر دهد. آن هم در حوزهی علاقهی تو که دانشگاه اگر اعتبارزدا نباشد، اعتبارزا نیست.
ضمناً هدیهی اصلی تو به من، همت زیادت بود که صد و پنجاه امتیاز را در عرض مدتی بسیار کوتاه جمع کردی که واقعاً برایم خوشحالکننده بود.
شما لطف دارید.
میدونید، من خیلی به موفقیت کنکور راضی نیستم. راستش با نگاه کردن به کتابها دقیقا حس “تهوع” بهم دست میده. یکی از رفقام خیلی نویسنده ی ماهری هست، یکیشون عاشق ادبیات داستانیه، یکیشون کلا سرش توی فلسفه هست و اینها همه دارن کنکور ریاضی فیزیک میدن. دردناک تر از اون یکی هست که کلا سرش توی مدار و برنامه نویسی میکروکنترلر هست و کتاب های پولی آمازون رو با واسطه تهیه می کنه و میخونه اما داره کنکور تجربی میده. دردناک هست که بعضی ها چند ماه روزی حداقل ۱۰ ساعت مطالب اکثرا به درد نخور میخونند چون به قول خودشون “مجبورند”. (بگذریم که تهش هم “نخبه” نامیده میشن و بگذریم که تعریف نخبه چیست و…) من تا قبل از مهر خوب درس می خوندم و معمولا رتبه ی خوبی داشتم ولی از وقتی سیستم اطرافم رو نگاه کردم دیگه انگیزم از بین رفت. از نظر سیستم آدم ها یا مثل من درس میخوندند یا زباله حساب می شدند. دردناک بود وقتی از بعضی تنبلهای کلاس میخواستند در آزمونی شرکت نکنند تا میانگین مدرسه پایین نیاد. دردناک بود وقتی ما تو مدرسه تیزهوشان برای کلاس المپیاد باید کلی دردسر می کشیدیم چون مدرسه به فکر کنکورمون بود. دردناکه وقتی پدر من با دیپلم عملا یه کارخونه و مهندسینش رو اداره می کرد ولی چون کارگر و دیپلم بود جایگاه رسمیش از همون مهندس ها پایین تر بود. دردناکه وقتی یه مهندس کامپیوتر یه سری کارهای ساده ی عملی رو هم در دانشگاه یاد نمیگیره. دردناکه وقتی اکثر محصلین میدونند که جایگزینی کنکور با امتحان نهایی غلطه (چون ۱٫تصحیحش سلیقه ای هست و ۲٫تقلب در حوزه هاش خیلی اتفاق میفته) ولی مسئولین به خیال “حذف کنکور” این کار رو انجام میدن. دردناکه وقتی اثبات می کنم دانشگاه برام فایده نداره بهم میگن “حالا تو بخون بعد که رفتی دانشگاه هرکاری خواستی بکن”. حتی با همین رزومه ی فعلیم به یه شرکت برای مصاحبه ی استخدامی دعوت شدم ولی باز هم بعضیا قبول نمی کنند مدرک مهم نیست.
پارسال یه بچه کلاس دوم دبیرستانی تو مدرسمون سکته کرد و مُرد. حتی اگه بگن ربطی به مدرسه نداره، باز هم من آثار استرس و عقده های کنکوری رو تو بچه ها زیاد می بینم.
با هر دقیقه درس خوندن همه ی اینها جلوی چشمم میان و از این که دارم هر لحظه از اهدافم دور میشم زجر می کشم و خب شما میدونید وقتی کاری با ارزش های ما همسو نباشه چقدر انجامش سخته…
خوب شد که موضوع مدیریت توجه رو ادامه خواهیم داد
خب! حالا من دوست دارم در مورد اون بخش از صحبت های محمدرضا که گفت شما اگر روشی برای بهبود مدیریت توجه دارین بنویسین من تا الان چندتا به ذهنم رسیده(که فقط به ذهنم نرسیده! و به انجام هم رسانیده ام)
۱- برای اونهایی که محتوای اینترنت رو میخونن، مخصوصا انهایی که بیشتر زمانشون به ولگردی ببخشید وبگردی میپردازن یا از اجزای جداناپذیر حرفه شون هست میتونن از Ad blocker ها استفاده کنن(البته با عرض شرمندگی از دوستانی که از همین راه به کسب معاش می پردازن و امیدوارم درک کنند که به هر حال این کامنت در بحث مدیریت توجه است)، شاید بلاک کردن تبلیغات نوعی Free-riding باشه که حتما هست ولی نتیجه ی تبلیغات سردرد آور توسعه ی نوع جدیدی از کسب و کارها برای رفع این مورد است.
من uBlock Origin رو استفاده میکنم (یک افزونه است که روی مرورگر های مختلف نصب میشه) که علاوه بر تصاویر و فلش ها و بنر ها و … میتونین بصورت دستی باهاش تمام المنت های داخل وبسایت رو فیلتر کنین البته برای تعدادی از سایت ها غیرفعال کردمش مثل متمم و اینجا و سایت هایی که میفهمن شما داری فری رایدینگ میکنی و محتوا رو برات میبندن(اما این برنامه ها گاهی محتوای اصلی رو هم فیلتر میکنن برای همین اگر ببینم سایتی درست لود نمیشه برای اون سایت غیر فعاش میکنم)
و به این صورت خیلی کمتر حواسمون به محتوای ناخواسته پرت میشه ولی این امکان همیشه وجود داره که سر پل صراط بخاطر فری-رایدینگ و استفاده مجانی از محتوای پولی گیر بیفتیم;)
۲- در بخشی از فایل صوتی مدیریت توجه گفته شده که مدیریت توجه یعنی تقویت اراده، یعنی کاری بکنم که اراده من تقویت بشه. برای این مورد من یک روش خوب و کمی غیرعادی و متمایز پیدا کردم و اون قطع کردن تجربیات خوب است که میشه بعدا ادامه دادشون مثلا وسط یک صحنه از فیلم یا یک سریال قطعش کنین و بگذارین برای بار بعدی که وقت کردین ادامه اون رو ببینین! میدونم که احتمالا میگین این خودزنیه و باعث میشه نتونیم اتفاقات دراماتیک فیلم رو حس کنیم، شما درست میگین ولی یادمون نره من دارم در مورد تقویت اراده صحبت میکنم نه تقویت لذت فیلم دیدن!
۳- شاید این بخش بیشترین ارتباط رو با موضوع الانمون داره و اون “چالش مدیریت توجه درونی” هست.
شاید الان که به دروس پروژه ها در متمم رسیدیم این بخش از نوشته من بیشتر مربوط باشه
دقت کردین وقتی درگیر انجام چند تا هدف میانی(و نه غایی) هستیم فکرمون و توجه مون هم بین همه ی اونها پخشه
پس به میزانی که من کارهای کمتر، هدف ها(ی کوتاه مدت و میان مدت) کمتر و پروژه های کمتری داشته باشم بهتر میتونم توجه خودم رو روی تک تک اون خرده کار ها و خرده هدف ها و پروژه ها متمرکز کنم، یک مثال متممی هم میزنم:
من الان دارم همزمان چندتا از مجموعه درس های متمم رو پیگیری می کنم، بعضی هاش اولشون هستم بعضی ها در میانه و بیشترشون هم در انتها ولی الان که دارم توی همشون بازنگری میکنم، میبینم که اگر تمام فعالیت های خودم رو(داخل یا خارج متمم) به یک تعدادی محدود می کردم هم ذهنم درگیری کمتری داشت و هم اعتماد به نفس بیشتری برای ادامه کار داشتم
اینجاست که میتونم درک کنم رابطه ی میان حجم و زمانِ انجام یک پروژه، با موفقیت یک پروژه یک رابطه ی معکوس است، برای همینه که پروژه های طولانی مدت پدر آدم رو درمیارن تا تموم بشن پس بهتره که به پروژه های کوچکتری تقسیم بشن
پی نوشت: کاش اینجا متمم بود بهم امتیاز میدادین 😉
سلام
فکر میکنم در مورد من چالش های درونی بیشتر نیازمند صرف انرژی هستند، تا روی یک موضوع مشخص برای مدت زمانی طولانی توجه داشته باشم. درست مثل این که ستون سنگ ها را از کوچک به بزرگ روی هم سوار کنید و بعد از مدتی نیازی به وزیدن نسیم هم نباشد و جاذبه بهانه کافی برای ریزش را به سنگ ها بدهد. اما مشکل دیگری که دارم این است که بعد از این ریزش خیلی سخت میتوانم مجددا روی موضوع تمرکز کنم و ستون را از ابتدا بچینم انگار که مغزم جای جذاب تری را یافته است و علاقه دارد اگر ستونی هم بالا می رود جای دیگری باشد.
در مورد چالش های بیرونی هم معمولا بیشتر نسبت به تصاویر حساسم تا صداها (معمولا سر و صدا تمرکزم را بهم نمیزند) یعنی اگر بخواهم روی موضوعی تمرکز کنم بستن چشم هایم بیشتر کمک میکند تا گرفتن گوش هایم، برای همین تمرکزم در گوش دادن به فایل های صوتی بیشتر از زمانی است که کتاب می خوانم. چرا که به راحتی می توانم چشم هایم را ببندم.
این مسئله را با شمارش معکوس متوجه شدم با چشمان بسته به راحتی و با کمترین گمراهی میتوانم بشمرم اما با چشمان باز حتی گاهی با صدای بلند شمردن هم کمکی نمیکند.
فکر میکنم برای شخص من این شمارش معکوس زمانی مورد قبول باشد که با چشمان باز بشمرم.
با سپاس فراوان 🙂
سلام
من فایل مدیریت توجه رو فکر کنم بیش از سه بار گوش کرده ام. هربار هم چیز نویی از آن یاد گرفتم. البته به قول آقای شعبانعی دچار یک جور پریشان فکری هستم که همین الان اگر از من سوال کنید از این چند بار که گوش کردی دو تا پاراگراف را برایمان بگو، نمی توانم. با تمام این پریشان فکری که به خاطر موضوعات متعدد و بی ربط به هم است که در طول روز با آن مواجهم، چیزهای زیر را به طور عملی به کار بستم و خیلی خیلی هم استفاده کردم:
۱- گفته بودید آدمهای مهم را که می بینید سریع تصمیم می گیرند و شما را شگفت زده می کنند، به این دلیل است که تمام توجهی را که آدمهای غیر مهم در طول چند روز برای گرفتن یک تصمیم خرج می کنند، جمع می کنند و در همان زمان لازم ازش استفاده می کنند. ( البته که نقل به مضمون!) من هم تمرین کردم. معمولن قورباغه های زیادی برای خوردن دارم که ناخودآگاهم آنها را برای شام می گذاشت. این چند وقت سعی کردم به هر قورباغه ای که از آب می جهد بیرون، در همان لحظه به قدر کافی توجه کنم و همان جا ترتیبش را بدهم. حس بسیار خوبی دارد. ندیدن قورباغه ای که در حال بال بال زدن است، به آدم انرژی مضاعفی برای ادامه کار می دهد.
۲- قبلا هم معمولن موبایلم سرکار سایلنت بود. و این خاصیتم را سایرین حمل بر نخوتم می کردند. با شنیدن فایل توجه فهمیدم عجب کار درستی می کنم! حالا دیگر همه می دانند اصلن نمی توانند سر کار من را با موبایل. همین بلا را وقتی جلسه دارم یا مشغول تناول قورباغه ای هستم، بر سر تلفن روی میزم هم می آورم و سایلنتش می کنم که هی زنگ نزند و عالی ست.
۳- موسیقی! معجزه موسیقی همیشه در زندگی من راهگشا بوده.
قورباغه ها را همراه با شنیدن یک موسیقی بدون کلام می خورم و حس شگفت نشستن در یک رستوران پنج ستاره دارم. شرایط جذاب محیطی باعث می شود آن چنان روی فرآیند خوردن تمرکز کنم که نمی فهمم این قورباغه بود که قورتش دادم. تازه قورت هم نمی دهم. کاملن می جوم و باهش ور می روم و بهترین روش هضمش را پیدا می کنم بدون آنکه اذیتم کند. توصیه می کنم امتحان کنید.
البته قیاس مع الفارق است چون متمم برای من به خودی خود رستوران پنج ستاره است ولی تنبلی ام می آمد الان کامنت بگذارم. یورو نیوز روشن بود و با وز وزش همراه بودم و متمم خوانی می کردم. برای اینکه این مطلب را بنویسم، خاموشش کردم و در عوض نوری را گوش می کنم. یکی از معدود موسیقی های با کلامی ست که لیریکس و موسیقی برایم یکی می شوند.
۴- شمارش معکوس را که گفته بودید توی اینترنت سرچ کردم. دیدم یکی از روشهای ریلکسیشن در تای چی و یوگاست. من برای خوابیدن از آن استفاده می کنم و خیلی خوب است.
۵-در حال کار روی پریشان فکری ام هستم. خیلی سعی می کنم. حتی سعی می کنم چیزهایی را که باید به یاد داشته باشم تبدیل به فرمول ریاضی کنم یا یک داستان ازشان بسازم تا یادم بمانند. خیلی سخت است. یک وقتی بود که فکر می کردم شنوایی ام کم شده چون حرفها را درست نمی شنیدم. دکتر که رفتم گفت خانم جان گوشت سالم است، حواست جمع نیست.
۶-یک تجربه ای هم دارم که یادم نیست در مدیریت توجه به آن اشاره کرده بودید یا نه و آن خوب گوش کردن است. اگر بتوانید تحمل کنید و حرفهای طرف مقابل تان را تا آخر گوش کنید و توجه کامل داشته باشید، بسیار بهتر از وقتی که او دارد حرف می زند و شما به رویا فرو رفته اید، می توانید تصمیم گیری کنید.
۷-برای من نوشتن هم معجزه می کند. وقتی چیزی را می نویسم (چه زمان خواندن یک مطلب و چه زمان گوش کردن ) شاید هشتاد درصد، راندمان توجهم بالا می رود.
۸- درحال تمرین روی یک کار دیگر هم هستم که باز هم مطمئن نیستم توی فایل مدیریت توجه شنیده ام یا مربوط به کتاب هفت عادت مردمان موثر است. به هرحال می نویسمش چون با موضوع مرتبط است. و آن اینکه حدود دو هفته است که شدیدن تصمیم گرفته ام مسائلی را که در حیطه نفوذ من نیست و فکر کردن به آنها فقط باعث نگرانی ام می شود و کاری برایشان از دستم برنمی آید، از ذهنم بیرون کنم. این طوری جا برای یک عالمه فکرهای جدید و انرژی زا باز شده. انگار دیسک کلین آپ کرده ام! توجهم را از موضوعات بی خودی برداشته ام و گذاشته ام روی موضوعاتی که مثمر ثمر هستند.
۹-ببخشید .. اطاله کلام شد.. تقصیر آقای نوری ست :). انگار به اندازه یک فایل توجه حرف زدم. این را هم بگویم و زحمت را کم کنم :
آقای شعبانعلی عزیز بسیار عزیز.. من هم مثل خیلی های دیگر که برایتان پیغام گذاشته بودند، واقعن نمی دانم چطور باید بابت این همه وقتی که برای آموزش مان می گذارید و یک هلوی بپر تو گلو تحویل مان می دهید، تشکر کنم. هیچ تشکری نمی تواند جان کلام را برساند. فقط می توانم برایتان آرزو کنم به بهترین آرزوهایتان برسید و سلامت باشید. قدر تمام زحماتتان را صمیم قلب می دانم و می فهمم.
باز هم با عرض معذرت بابت این که می خواهم خواهش کنم در پاراگراف شماره دو در انتهای جمله :”اصلن نمی توانند سر کار من را با موبایل.” قبل از نقطه اضافه فرمایید : پیدا کنند.
حین ادیت نوشته حذف شد و متوجه نشدم.
افزایش تمرکز به خیلی چیزا بستگی داره هرچه قدر حالمون بیشتر نسبت به خودمون خوب باشه، می تونیم تمرکز بیشتری رو تجربه کنیم (بحث عزت نفس). به نظرم به این مسله نباید خیلی مکانیکی نگاه کرد. مسله توجه به حالت درونی یک فرد خیلی بستگی داره. بعضی مواقع وقتی یک فرد با تمام وجود یک چیز رو می خواد کل تمرکزش معطوف به اون هدف میشه . به قول مولانا: آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پس (امیدوارم مصرع دوم درست باشه :)) به نظرم مسله می تونه این باشه چه جوری این تشنگی رو ایجاد کنیم.
من وقتی خودم رو بررسی میکنم، به این نتیجه میرسم که چالش های بیرونی میتونن باعث ایجاد چالش های درونی بشن.
وقتی به قبلتر خودم نگاه میکنم به وقتایی که داشتم یه کاری انجام میدادم یا به یه خطایی خورده بودم، متوجه گذر زمان نمیشدم و ساعتها پای کامپیوتر مینشستم و هیچ چیز دیگری اون لحظه تو ذهنم نبود و بارها باید صدام میکردن تا برای غذا خوردن برم تو ذهنم فقط یک موضوع بود اون هم کاری که دارم انجام میدم، باهام حرف میزدن و من میشنیدم ولی اصلا متوجه نبودم چی میگن و فراموش میکردم، حس میکنم اون روزها توجهم خیلی بیشتر بوده.
اما از یه مدتی به بعد که چالشهای بیرون بیشتر شد و مسائل خارج از حوزه اختیار من و همش باعث شد اولویت رو از برنامه های خودم به بقیه تغییر بدم، چالش های درونیم با خودم هم بیشتر شد، به هم ریختگیهام، درگیریهای ذهنیم در لحظه، افکاری که در لحظه از ذهنم میگذره و تمرکز روی کار اصلی ندارم.
فکر میکنم یکی از علت های چالشهای درونی میزان دغدغه ذهنی افراد باشد. خود من چندین ساله که از این وضعیتی که توش قرار دارم ناراضی ام . من قبل از شنیدن درس مدیریت توجه هم اغلب چالشهای بیرونی را که مطرح شد می شناختم و خیلی سعی می کردم که تا حد امکان و تا اونجایی که به حوزه قدرت من مربوطه این چالشها را کم کنم . اما مشکل فقط با شناخت و کاهش چالشهای بیرونی حل نشد . البته بی تاثیر نبود اما رضایت بخش هم نبود.
بعد مقایسه ای انجام دادم ( البته می دونم روش علمی نیست) از وضعیت خودم در مورد انجام یک فعالیت مشخص و توان توجه ام در چند دوره از زندگی ام مثلا در ۱۰ سالگی ،۲۵ سالگی و در حال حاضر .
متوجه شدم که توان توجه ام در دوره های قبل تر به مراتب بیشتر بوده ( بطور مثال توان توجه در زمان مطالعه، هنگام صحبت کردن با افراد، حفظ کردن ، شنیدن و …). شاید کارایی حافظه و مغز انسان با افزایش سن کمی کاهش پیدا کنه ولی اگه اینطور بود می بایست برای فعالیت تمام دانشمندان محدوده سنی تعریف میشد. ولی این برام باورپذیرتر است که به دلیل افزایش سن و پذیرفتن مسئولیت های بیشتر و بخصوص از دوران صنعتی شدن جوامع کنونی و تغییر شیوه زندگی و افزایش چالش های بیرونی، دغدغه و مشغله ذهنی افراد خیلی بیشتر شده است .
تعدد مواردی که انسان امروزی باید در طول شبانه روز ، ماه و سال خود به دنبال حل و فصلشان باشد به نظر خیلی بیشتر از انسان قبل از دوران مدرن است. بمباران اطلاعاتی در حال حاضر بسیار زیاد است . حتی اگر فردی خودش را در معرض این چالش ها هم قرار ندهد یا انرا کاهش بدهد، باز هم دغدغه ذهنی اش زیاد است. به نظرم باید روی چالشهای درونی بیشتر تمرکز کرد.
از توضحات همه دوستان و بویژه محمد رضای گرامی بابت طرح این مساله و ایجاد موقعیت برای گفتگو و یافتن راهکاری مناسب برای آن تشکر میکنم.
“توجه طولانی مدت، حالت پیش فرض ذهن ما نیست.”
آیا این موضوع به خاطر دنیای مدرن هست یا ذاتا با بشر همراه بوده؟
ممنون میشم بیشتر دربارش توضیح بدید.
علی جان.
فکر میکنم از سه جنبه میشه به چنین مسئلهای نگاه کرد.
جنبهی اول همون مطلبی که شما به اون تحت عنوان دنیای مدرن اشاره کردید.
مستقل از اینکه قبلاً “توان توجه” یا Attention Span ما چقدر بوده، انواع تحقیقات انجام شده تایید میکنند که روند فعلی در حال کاهش این توانمندی است.
نکتهی دیگری هم هست که باید به صورت مستقل در موردش بنویسم. اما احساس میکنم با کلیت اون موافق باشید که: صنعت امروز و تکنولوژی امروز، به تغییرات ناگهانی و تنوع طلبی و تغییر دائمی مرکز توجه نیاز دارند و اون رو تشویق هم میکنند (از صنعت مد و Fashion تا شبکه های اجتماعی و برنامه های تلویزیونی، هر کدوم به یک سبک).
جنبهی دوم، از دید تئوری سیستمهاست که میدونیم بر خلاف یک جرم مکانیکی در خلاء که اگر حرکت کنه ترجیح میده تا نیرویی وجود ندارد حرکتش رو حفظ کنه و اگر متوقف شه تا نیرویی وجود نداشته باشه ترجیح میده متوقف بمونه، در دنیای واقعی و در حضور نیروهای بیرونی و به طور جدیتر، در سیستمهای ارگانیک (و البته هر سیستم پیچیده) قاعدتاً حفظ یک روند ثابت نه عملی است و نه قابل درک. علاقهی خودم به اینکه که تکرار کنم کاهش انتروپی سیستم بدون افزایش انتروپی در بیرون سیستم امکان پذیر نیست.
در شکل سادهترش هم میتونیم از طریق آنالوژی، فکری رو که مسیرش و مرکز توجهش تغییر نمیکنه رو به حرکت یک گوی در دنیای بدون اصطکاک تشبیه کنیم و هر عاملی که پریشان فکری یا Distraction ایجاد میکنه رو نوعی اصطکاک در نظر بگیریم. به همین دلیل، در محیطی که عوامل پریشانفکری و حواس پرتی وجود داره، حفظ مرکز توجه بر روی یک موضوع ثابت، برای عموم انسانها (و البته نه همه) خستهکنندهتر و مستلزم صرف انرژی بیشتره.
اما از توضیح اول و دوم که بگذریم، فکر میکنم یک ادراک شهودی ساده، از هر دوی اونها قابل درکتر باشه:
فرض کنیم که انسان میتونست بنشینه و فقط به خودش یا به یک سنگ یا به یک دوست فکر کنه و این کار رو به صورت نامحدود و مدت طولانی انجام بده.
در این حالت، نیازمند آموزشهای جدی بودیم تا به انسانها حواسپرت شدن و پرت کردن حواسشون رو یاد بدیم.
اما حالت واقعیتر اینه که چنین رفتاری، بسیار سخت و نادره و به همین دلیل، عموم انسانهایی که ما میشناسیم تلاش میکنند با تمرین و آموزش و تلاش، مدت زمان توجه خودشون رو افزایش بدهند و دیدهایم که افرادی که از طریق مدیتیشن، ریاضت، یا طی کردن مقامات معنوی، به درجهای از تمرکز میرسند که رویدادهای جزئی محیط، به سادگی نمیتونه در ذهن و روحیات درونی اونها آشفتگی ایجاد کنه، به توانمندیهایی میرسند که اگر چه برای خودشون واضح و بدیهی و عموماً بی ارزشه اما از دید اکثر ما انسانها، کارهایی “خارق العاده” محسوب میشه.
یک مورد عجیب به ذهنم رسید.
موقع خواب احتمالا ما دنبال “توجه نکردن” هستیم.
سوال: چرا تیک تاک ساعت (یا هر صدای معمولی) حواس ما رو پرت نمی کنه؟
نظر من: چون این صدا به هیچ رویداد یا خطر احتمالی خاصی وصل نیست مغز فیلترش می کنه در حالی که صدای ناتیفیکیشن گوشی خبر از یک رویداد میده.
حالا چطور همون تیک تاک ساعت می تونه نصف شب چند دقیقه برای ما آزاردهنده باشه؟
یه بنده خدایی می گفت وقتی نصف شب صدای ساعت اذیتتون کرد به سه صدای محیط هر کدوم چند لحظه توجه کنید. پایه ی علمیش رو نمیدونم اما برای من کار کرد.
برداشت من: توجه به یک موضوع برای مغز ما آزاردهنده هست.
پ.ن: موضوع خواب خیلی برام جالبه. این که واقعا ما در خواب توجه نداریم؟
یه استعاره:
زمانی که ما داریم با کامپیوتر کار می کنیم یه پنجره جلوی ما باز هست که داریم توش کار انجام میدیم.
از طرفی CPU هم یه بخش داره که تعیین می کنه از بین پردازش های موجود کدوم باید انجام بشه (به کدوم پردازش توجه کنه!) و میلیون ها دستور مربوط به چندین روند رو پردازش می کنه.
اگه موردی رو نتونه خودش رسیدگی کنه احتمالا یه اختیار نشون میده که باعث میشه تمرکز ما به سمت اون اخطار جدید جلب شه.
من فکر می کنم ناخودآگاه ما مثل اون کامپیوتر کار می کنه. فکر می کنم هرچقدر ما به ناخودآگاهمون یاد بدیم که امور اطراف رو کنترل کنه بیشتر مدیریت توجه داریم. مثل رانندگی که معمولا بعد از چند سال راننده دیگه به شیوه ی رانندگی معمولا توجه نمی کنه.
سلام محمد رضا
قبل از این که به فایلای مدیریت توجه گوش بدم میدونستم که عوامل بیرونی زیادی هستن که مانع توجه من میشن.ولی از موانع درونی خبری نداشتم .به خاطر همین، همون طور که بارها در جای های مختلف گفتم سعی کردم که موانع بیرونی توجه رو برای خودم یکی یکی حذف کنم.که اولین و مهمترینش موبایل بود.درسته که خیلیا میگن کار تو فرار از واقعیته و به جای استفاده درست داری فرار میکنی ولی خودم فک میکردم که کارم درسته.اما الان به مشکل برخوردم.چون تمامی چالش های بیرونی قابل حذف نیستن.
من شاید بتونم موبایل خودم رو روی سایلنت بذارم ولی نمیتونم موبایل هم اتاقی هام رو سایلنت کنم.من میتونم موقع انجام کار آهنگ گوش ندم ولی نمیتونم از بقیه هم همچین انتظاری داشته باشم.
به شخصه به این نتیجه رسیدم که این که دنبال یک جایی باشی که هیچ چالش بیرونی وجود نداشته باشه .هیچ کمکی نمیکنه بلکه روز به روز نسبت به چالش های بیرونی ضعیف وضعیف تر میشی چون همیشه در بهترین شرایط هم چیزی پیدا میشه که مانع توجهت بشه.
حالا من شخصی هستم که گر چه چالش های بیرونی کمی داره .ولی چون نسبت به آنها ضعیف شدم ،تاثیر به نسبت بیشتری از آنها میگیرم.
برای من مرز بین توجه و تمرکز خیلی باریکه و برای این دو رابطه علت و معلولی قائلم .می شود تمرکز نداشت ولی توجه داشت؟ یا برعکس؟
هنگام نوشتن این کامنت چالش های درونی و بیرونی بسیاری رو تجربه میکنم.
با تلفن حرف زدن دوستم(چالش بیرونی)
و این که منم هم جزء کسانی بودم که باعث شد تراست زون شکست بخورد.(آوردن هر دلیلی توجیهی احمقانه است)، این که محمد رضا با هر با دانلود بدون پرداخت در دل چه میگفته ؛ و یا این که با گفتن این حرفها میتوانم عزت نفس از دست رفته ام را برگردانم یا نه؟(چالش های درونی)
محمدرضا سلام
صبح كه سايت رو باز كردم و ديدم روزنوشته ها نيستن، استرس گرفتما. خداروشكر كه روزنوشته ها هستن و خوشحالمون ميكنند.
از چند ماه پيش مديريت چالش هاي بيروني رو شروع كردم و بعد از شنيدن فايل هاي تو سعي كردم موازي كاري ها رو هم به حداقل برسونم.
ولي چالش هاي دروني معضلن ديگه. نمي دونم بايد دقيقا چيكار كرد ؟
البته سعي كردم كه تمركزم رو زيادتر كنم و با كمك شرطي كردن ذهن و انتخاب مكان و زمان هاي مناسب چالش هاي دروني رو هم مديريت كنم ولي خب بازم مشكل دارم باش ديگه. ممنون كه برگشتي سراغ فايل هاي دوست داشتني مديريت توجه.
سلام محمدرضاجان
چرا سایت اصلی رو باز میکنم برا صفحه اصلی, وب مایندست و روز نوشته ها no item میزنه؟
( این پیام رو بعدا پاکش کن, گفتم شاید نمیدونی)
الهه جان.
امروز رابطهی بین اینترنت داخل کشور و بیرون کشور اختلالاتی دارد که به نظر میرسد راهکار آن “صبر و توکل” و “دعا برای ظهور” باشد.
ظاهراً مشکل فردا حل خواهد شد.