خانه » جایی برای گفتگوهای نوروزی…

جایی برای گفتگوهای نوروزی…

توسط محمدرضا شعبانعلی

سایت من این روزها نخستین سال عمر خود را سپری میکند. با دوستانی که برخی آمدند و گروهی گفتند و عده ای ماندند و قلیلی رفتند و خلاصه امروز، مانده در اینجا جمع دوستان خوب من که روزانه به این خانه مجازی سر می زنند و حال و سراغی از یکدیگر میگیرند.

گفتم این پست را بگذارم برای دید و بازدیدهای مجازی نوروز. اگر کسی پیغامی دارد، حرفی برای بقیه، یا برای فردی خاص، گفتگویی، توصیه ای برای سال جدید، آرزویی، جمله زیبایی که ارزش اندیشیدن دارد و هر چیز دیگری که دل تنگمان در این روزها می خواهد و با خود می خواند، اینجا جایی برای این پیامها باشد…

من هم حرف های خودم را لا به لای کامنت ها می نویسم تا میهمان و میزبان در یک مقام باشند و تبعیضی در کار نباشد…

با آرزوی سالی خوش برای همه کسانی که در هر جای جهان، آغاز سالشان را با بهار همزمان می دانند…

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

354 دیدگاه

Amir Ghorbani ۱۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۵

دو تا سوال
1- چجوری برنامه ریزی می کنی برای خودت یعنی چه فاکتور هایی رو در نظر می گیری که برنامه ات عملی شه؟
2-چجوری این اطلاعات رادیو مذاکره رو جوری گوش و… کنیم تا منجر بهتغییر رفتار ما بشه؟
(یادگیری زمانی اتفاق می افتد که تغییر در رفتار صورت گیرد)

پاسخ
ميترا ۱۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۵:۵۸

محمدرضاي عزيز سالي پر عشق، پر پول، پر از شادي و سلامتي برايت آرزو دارم 🙂

پاسخ
ن. ۱۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۴

سلام.مدت کوتاهی است با شما آشنا شدم . مطالبتون فوق العاده بودن برای من . رادیو مذاکرتون رو عاشقانه گوش میدم.
فروشنده هستم و دوست دارم پیشرفت کنم. از مشاوره های شما لذت بردم. امکان داره منو راهنمایی کنید از کجا شروع به مطالعه کنم .

پاسخ
shabanali ۱۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۴

با توجه به توضیحات شما و سایر دوستان به زودی موضوعاتی رو به طور خاص در حوزه فروش مطرح میکنم

پاسخ
سهیلا ۱۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۰:۲۳

سلام استاد
من چند وقت پیش در کلاس اصول و فنون مذاکره تون شرکت کردم
و فایل های صوتی سایتتون رو یک به یک گوش میدم
یک جمله گفتید تو یکی از این فایل ها که هی توی ذهنم تکرار میشه ” حواستون باشه که آینده 15 ساله کاری خودتون رو به خاطر 10 سال گذشته خراب نکنید” و من به شدت بر این باورم که دارم این کار رو می کنم. حدود 5 ساله که توی یه شرکتی کار می کنم 29 سالمه و علاوه بر این تمام دوران دانشجوییم رو هم مشغول کار بودم ولی الان دقیقا 2 ساله که احساس می کنم دارم روی یه ریتم ثابت بدون هیجان و بدون چالش حرکت می کنم و هنوز نتونستم از این شرایط بیام بیرون فکر می کنم این شرایط برام سمه ولی نمی دونم با شرایط اقتصادی خانواده و مسائل دیگه اصلا تغییر شغل درست هست یانه یا اینکه شاید مشکل از تنوع طلبی منه؟ ممنون از اینکه وقت میذارید واقعا مشاوره خوب توی موارد کاری خیلی سخت پیدا میشه
خداقوت

پاسخ
shabanali ۱۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۰:۳۳

ببین. واقعیت اینه که از راه دور راحت نمیشه در این حوزه نظر داد.
من تنها پیشنهادم اینه که با خودت بنشینی.
به گذشته فکر نکنی.
فقط به آینده پیش رو فکر کنی.
فرض کنی که بیکاری و خانه نشین و در جستجوی کار.
بعدش فرض کنی که فردا صبح بهت یک کار (با همین شرایطی که الان داری) پیشنهاد میشه و اگر قبول نکنی کس دیگری همین فردا جای تو رو میگیره.
تو ترجیح میدی استخدام شی یا اینکه دنبال شغل بهتری بگردی؟
البته میدونم که گفتن این حرفهایی که زدم خیلی ساده تر از فکر کردن به اونهاست…

پاسخ
Amir Ghorbani ۱۶ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۵:۱۱

خودم به شخصه زیاد حوصله جواب دادن به سوالات دیگران رو ندارم اماتو همیشه به سوالام جواب دادی و بابت این موضوع ازت واقعا متشکرم اگر هر وقت احساس کردی که این سوالا اذیتت می کنه بگو تا نپرسم اینجوری اگر بهت کمک نکنم حداقل کاراتو به اندازه رسیدگی به یک نفر کم می کنم

بازم ممنون استاد شائولین(چون صبوری)

پاسخ
مائده ۱۶ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۶

سلام اولین بارم بود بود که اومدم این سایتو دیدم و خیلی از مطالب ارزشمندتون لذت بردم.امکان داره ازتون یه درخواستی بکنم؟ میشه راهنماییم کنید و بگید امروزه برای یه خانوم تحصیل تو کدوم یک ازاین رشته ها مناسب تره؟(نفت برق مکانیک عمران)
واقعا ممنون میشم اگه لطف کنین ومنو هرچند کوچک ولی راهنماییم کنین.بازم ممنون.

پاسخ
Amir Ghorbani ۱۶ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۸

سلام
محمد رضا یه سوال که ذهنمو مشغول کرده؟ با این ساعت کاری بالا چجوری بچه هاتو از نظر بار فکری ساپورت می کنی؟
اول فکر کردم اونا هم میان تو سایت و کامنت می زارن بعد گفتم اگر بخوام برای حرف زدن با پدرم تو نوبت بمونم ناراحتم می کنه؟ از کارت راضین؟ یا اینکه میگن ای کاش محمد رضا یه کارمند ساده بود؟؟؟؟؟؟

پاسخ
shabanali ۱۶ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۰

من مشکل رو جور دیگه ای حل کردم! اصلاً بچه دار نشدم.
همین چند ده هزار بچه و دانشجویی هم که دارم زیادن و نمیتونم مدیریتشون کنم!

پاسخ
ش ۱۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۳:۵۷

سلام استاد.وقتتون بخیر.تو این پست شما اجازه دادید هرچیزی رو که دل تنگمون میخواد بنویسیم،من هم اومدم بی ربط بنویسم. البته اولین بارم نیستا !!!!!! یادمه اولین کامنتی هم که براتون گذاشتم کاملا بی ارتباط با پستتون بود.ولی شما خیلی مهربون خوندید و جواب دادید و من آروم شدم و یه خاطره خوب و یه دین همیشگی و یه دوستی خیلی خوب.
یه جمله ای تو ذهنم مونده که یادم نمیاد از کی و کجا شنیدم یا خوندم اما به نظرم جمله کاملا درستیه.اینکه راز ماندگاری در ساختن خاطرات خوب برای دیگرانه. خیلی سعی کردم با این جمله زندگی کنم.اعتراف هم میکنم که خیلی وقتها نتونستم.امروز اومدم بگم چقدر خوبه که شما اینطوری زندگی میکنید.اینقدری که من از این راه دور این همه خاطره خوب از شما دارم و شما برام ماندگار شدید.و هیچوقت فراموشتون نمیکنم.و همیشه به یادتون هستم وخواهم بود هر جا که باشم.
نمیخوام از این آرزوها و دعاهای شیک و لوکس براتون بکنم اما اینو از ته دلم میگم که هر وقت دست به یه کار جدید و نو میزنید براتون آرزوی موفقیت میکنم.و همیشه از خدا میخوام به همه آرزوهاتون برسید البته همراه با حس خوب آرامش.
این عید هم تموم شد و گذشت.اما اینبار شیرینتر و دلنشین تر از همیشه برای من.از اون عیدهایی که آدم هیچ وقت فراموشش نمیکنه.خونه شمام که حرف نداشت.هر وقت میومدم یه پست قشنگ… یه حرف نو….یه درس خوشمزه…خلاصه اینکه پذیراییتون خیلی عالی بود.مرسی.
احتمالش زیاده که دیگه نتونم چیزی براتون بنویسم.بیشتر به خاطر همین اومدم.میدونم تو این مدت،اذیتتون کردم.به عمد نبود ولی می فهمیدم.به هر حال ببخشید و فراموش کنید.
و آخر اینکه همیشه در پناه خدا تندرست و سلامت باشید.

پاسخ
shabanali ۱۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۳:۵۹

من همیشه از دیدن تو و نوشته هات لذت بردم.
و صادقانه بگم، جزو معدود دوستانی بودی که همیشه اول کامنتشون رو تأیید کردم بعد با علاقه نشستم و خوندم.
میتونم ازت (عمومی یا خصوصی) بپرسم که چرا دیگه نمیتونی بنویسی؟

پاسخ
ش ۱۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۹:۲۷

ممنون از لطفتون.شما که دوستی رو برام تموم کردید.هر چیزی رو که میشه از یه دوست انتظار داشت ، من از شما گرفتم…اگر هم گاهی اوقات حرف خاصی زدم تحت تاثیر نوشته های قشنگ شما بوده 🙂
راستشو بخواین از عصر تا به حال چندبار اومدم که دلیلشو بنویسم .یه چیزایی هم چندبار نوشتم و پاکش کردم.نشد دیگه.یعنی نتونستم.ببخشید

پاسخ
زهره ۱۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۰

سلام استاد امیدوارم تعطیلات خوش گذشته باشه.خوشحالم هنوز آنلاین جواب میدین.بازم ممنون زحمات شما هسم.کتاب دشواری انتخاب خیلی عالی بود.

پاسخ
shabanali ۱۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۲:۴۳

خوشحالم که حست خوب بوده زهره جان. کتاب های بعدی هم در راه هستند…

پاسخ
یاس ۱۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۶:۱۶

سلام
هم به استاد شعبانعلی هم به دوستانی که اینجا کامنت گذاشتن، سال نوی همه مبارک ، چند ماهی هست که با استاد آشنا شدم و هر از چند گاهی به سایت شما سر میزنم مطالب بسیار خوبی روی سایت هست که حتماً وقت بیشتری خواهم گذاشت که از مطالب روی سایت بیشتر استفاده کنم.
برای استاد آروزی سلامتی و موفقیت دارم.

پاسخ
shabanali ۱۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۶:۴۴

سلام دوست من. من هم امیدوارم یک سال خیلی خیلی خوب در انتظارت باشه و به ما هم سر بزنی و آرام و خاموش هم نباشی

پاسخ
ملیحه ۱۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۱

سلام جناب شعبانعلی عزیز
در آخرین روز تعظیلات به شکلی کاملا تصادفی با کتاب دشواری انتخاب و در ادامه ی آن با شما و اینجا آشنا شدم….هنوز مطمئن نیستم به دنبال چه چیزی به اینجا اومدم ، حتی نمیدونم چه عاملی من رو وادار به تأمل کرد !!!. قسمت اول دشواری انتخاب رو شنیدم و احساس کردم مایلم بقیه ی ان رو هم داشته باشم….
5-6 سال خیلی سخت رو پشت سر گذاشتم و سخت ترین آن ها سال گذشته بود…اونقدر سخت که آدمی با ادعای عقلیِ ِ !! من را تا مرز جلسات روانکاوی و استفاده از دارو و… پیش برد . اونقدر که موجب شد اعتماد به نفسم تا اونجا پایین بیاد که به دلیل ِ نمیدانم چه رانندگی رو که پس سال ها مثل راه رفتن برام عادی بود !!!به یکباره بذارمش کنار !!! انسان تا این حد می تونه ضعیف و آسیب پذیر باشه !!!
سال هامطالعات و آشنایی من با روان شناسی و البته فروید ودیگران ….. کمکم کردند که بفهمم ( با حفظ احترام به همه ی روانشناسان محترم ) …دکترِ ِ من داره ازمن به عنوان یک انسان آسیب دیده ، یک بیمار می سازه . من فکر می کنم یه شخص آسیب دیده می تواند بیمار باشد اما نه الزاما . .
با تجربه 16 سال کار هنری به شکل آکادمیک و جدی ….حالا خودم رو در ابتدای راه می بینم. راهی که برای رسیدن به نقطه ی شروع شاید احتیاج به زیر ساختی سخت (! ) داشت . مسیرم نمی دانم سخت است یا آسان شاید چون دیگه از خودم کمتر اطمینان دارم …حالا می دونم من یه انسان عادی ام ( عادی بودن بران الان خیلی با ارزش و یه صفت خاص مطرح می شه ) با توانادد ها و ناتوانایی های خاص خودم …با خوبی ها و بدیها … با شادی ها و غم ها ی مخصوصِ ِ خودم که این ادم عادی از قضا همیشه انسان به غایت سخت کوشی بوده… .حالا نه آنقدر امیدوارم که دنیا رو گل و بلبل ببینم و نه اونقدر ناامید …گرچه هنوز سری و بی حس آن چه دیده ام از جسم و روحم خارج نشده و سرما همچنان آزارم می دهد !!اما می دانم باد بهار ی که بوزد زندگی در زیر پوست شاخه های بی جان به حرکت در می آید . یافتن شما را هدیه ای نوروزی تعبیر کردم باشد که نیک باشد…
بابت تزریق روح اعتماد به بدنه ی آسیب دیده از بی اعتمادی این جامعه صمیمانه شما را سپاس می گویم .
و…….
ببخشید من کلا پر حرفم !

پاسخ
امید ۱۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۹:۲۳

سلام اغاز سال را برایت با شادمانی و سلامتی و پایان آن را برایت با سلامتی و شادمانی بیشتر به همراه موفقیت های روزافزون خواستارم.
راستی قبل سال جدید برایت email در info@shabanali فرستادم که امیدوارم دیده باشی

پاسخ
ابوالفضل سردهنه ۱۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۷:۱۳

سلام محمد رضا جان
سال نو مبارک
امیدوارم ساله خوب و خوشی رو داشته باشی می تونم از برنامه آموزشی امسالت اطلاع داشته باشم
متشکرم

پاسخ
shabanali ۱۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۷:۵۳

سلام. تا فردا روی سایت اعلام میکنیم. چشم!

پاسخ
امید مهدی پور ۱۳ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۶:۱۴

سلام بر استاد گرامی اقای شعبانعلی
واقعا از آشنا شدن شما خیلی خوشحالم.امید وارم بتوانم در دوره های شما به خصوص سفر از جهنم شرکت کنم.
با تشکر ویژه بابت رادیو مذاکره که نشان از طبع بلند و سخاوت منش شماست.

پاسخ
shabanali ۱۳ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۷:۵۹

سلام امید جان. سال نو مبارک.
خوشحالم که از سایت استفاده میکنی و یادت نره که اگر جایی فیدبکی داشتی یا احساس کردی کار یا حرکتی میشه کرد که کارهای من و همکارانم رو مفیدتر و بهتر کنه حتماً بگی.
شاد باشی و موفق.

پاسخ
پرستو کاظمیان ۱۲ فروردین، ۱۳۹۲ - ۷:۳۷

سلام
من امروز با سایت شما آشنا شدم بسیار مفید بود بخصوص رادیو مذاکره
خیلی به آن احتیاج داشتم در روابطم-در کارم
مرسی

پاسخ
Amir Ghorbani (Qazvin) ۱۱ فروردین، ۱۳۹۲ - ۲۲:۳۲

شب خوش
من احساس می کنم خیلی تنهاییم همه مون الان تو سایتای چت بودم همه می گفتن: کسی هست چت کنیم؟
این خیلی بده که آدم ها در فضایی زندگی میکنن که حرف ها شون رو نمیتونن راحت بزنن و مجبور می شن برن با کسی که نمیدونن دوسش دارن یا نه مثلا حرف می زنن
همه چیزمون داره مجازی میشه حرف زدنامون ازدواج کردنامون حتی تخلیه های روحیمون!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پاسخ
الناز ۱۱ فروردین، ۱۳۹۲ - ۵:۳۳

سلام سال نو مبارک امیدوارم لحظه های خوشی رو داشته باشین.از تمام انرژی و وقتی که برای سایت صرف میکنید تشکر میکنم.واقعا یه نیاز بزرگی از زندگی امروز ما رو تامین میکنه .

پاسخ
رادین ۱۰ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۶:۳۶

با سلام
قرار بود 10 فروردین فروشگاه اینترنتی راه اندازی بشه ؟

پاسخ
shabanali ۱۰ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۶:۴۴

سلام. داریم آخرین کارهای اولیه رو انجام میدیم.

پاسخ
رسول ۹ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۸:۵۸

درود بر همه ایرانیان و نوروز ، یادگار کهن ایران زمین برهمه ما مبارک
درباره نیروی انگیزشی که الهام و دوست گفتن میخام بگم که همیشه باید تلاش کرد تا از باغ نعمت خدا بیشتر بهره ببریم و یادمون باشه که بیشترین انگیزه را از همین یار و یاور همیشه همراه میگیریم.
در راه همیشه سختی وجود داره که باعث از کم رنگ شدن انگیزه میشه ولی ما باید دور دست و هدف خودمون رو دنبال کنیم ، اینم فقط با شناخت خود میتوان بهتر پیدا کرد.
من مطالبی درباره خود شناسی گردآوری کردم که دوست دارم در اختیار دوستانی که تمایل دارند قرار بدم.
شاد و تندرست باشید.

پاسخ
دوست ۹ فروردین، ۱۳۹۲ - ۵:۲۷

استاد این چه نیرویی هست که باعث میشه شما شبانه روز برای رسیدن به هدفتون تلاش کنید؟ من الان کلی هدف های عالی دارم ولی انگیزه ندارم
تا الان هم مدرک یا بدست آوردن کار خوب محرک من بوده ولی الان دیگه این ها هم برام عادی شده
ممنون میشم منو راهنمایی کنید

پاسخ
shabanali ۹ فروردین، ۱۳۹۲ - ۸:۳۶

واقعاً جواب دادن بهش خیلی سخته.
هیچ توضیحی براش ندارم. اما اگر تونستم در قالب کلمات بیان کنم، حتماً می نویسم…

پاسخ
میم ۵ اسفند، ۱۳۹۲ - ۱۶:۵۲

منم همین مشکل این دوستمونو دارم. خوشحال خواهم شد از خونده نوشته آینده ی شما

پاسخ
مجید ۲۱ آذر، ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۱

نمیدونم چقدر احتمال داره برگردید و این کامنتها رو بخونید.ولی اگر خوندید خواهش و درخواست من رو هم – برای پاسخ دادن به این سوال – اضافه کنید.همه مطالعاتم رو محدود کردم به نوشته های شما

پاسخ
محسن صلواتی ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۲۰:۱۰

سلام همکلاسی قدیمی!
سال نو مبارک

به قول شاعر:

دیدار یار غائب دانی چه حال دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

از دیدن موفقیت و بهروزی دوستان به ویژه همشاگردی های البرزی همیشه خوشحال شده ام. امیدوارم نوار کامیابی هایت همیشه برقرار باشد.

پاسخ
شادی ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۹:۵۲

سلام.اون شعر کاشانی که شما خوندی رو تا حالا n بار گوش دادم خیلی دوسش دارم تا این حد که Alarm گوشیمه 🙂 . الانم این شعرو نوشتم که فقط خودت بخونی نمیدونستم جاش این جا هست یا نه ولی قشنگه.. فقط برای شما

عشقبازی به همین آسانی است…
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کارهموارۀ باران با دشت
برف با قلۀ کوه
رود با ریشۀ بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمه‌ای با آهو
برکه‌ای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما
عشقبازی به همین آسانی است…

شاعری با کلماتی شیرین
دستِ آرام و نوازش‌بخش بر روی سری
پرسشی از اشکی
و چراغ شب یلدای کسی با شمعی
و دل‌آرام و تسلا و مسیحای کسی یا جمعی
عشقبازی به همین آسانی است…
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حرّاج کنی
رنج‌ها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آن‌ها بزنی
مشتری‌هایت را با خود ببری تا لبخند

عشقبازی به همین آسانی است…

هر که با پیش سلامی در اول صبح
هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری
هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی
نمک خنده بر چهره در لحظۀ کار
عرضۀ سالم کالای ارزان به همه
لقمۀ نان گوارایی از راه حلال
و خداحافظی شادی در آخر روز
و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا
و رکوعی و سجودی با نیت شکر

عشقبازی به همین آسانی است

مجتبی کاشانی

پاسخ
مجتبي ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۷

استاد ميشه چندتا عكس از كتابخونت برامون تو سايت بذاري، خيلي دلم ميخواد كتابخونتو ببينم.

پاسخ
shabanali ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۵

در اولین فرصت چشم.

پاسخ
مهسا واعظ تهرانی ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۵

امیدوارم در سال جدید، شناختی از خود و اهدافمان پیدا کنیم، که نه به سادگی در برابر آنها سر تسلیم فرود آوریم و از آنها صرف نظر کنیم و نه بیهوده، در تلاش و تکاپو برای به دست آوردنشان مستهلک شویم…
چه جمله خوبی. من از شما به خاطر این جمله قدردانی میکنم. البته میدونم قدردانی درست اینه که بگم چه تاثیری بر من داشته… اینکه بیشتر فکر کنم و بتونم فاصله بین رها کردن و تسلیم شدن رو تو موقعیت های محتلف بشناسم و حفظ کنم. سخته خیلی…

پاسخ
الهام ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۹:۲۰

سلام محمد رضای عزیز
سال نو مبارک
منم با مساله ای که مرتضی مطرح کرده بود خیلی درگیرم،بحث الهام و انگیزه ، واینکه چجوری میشه یه انگیزه دائمی داشت؟ یه انرژی دائمی که تا آخر راه همراهمون باشه؟
خیلی خوب میشه اگر یه پست رو به این مطلب اختصاص بدی
ممنون

پاسخ
shabanali ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۹:۲۱

چشم. در اولین فرصت یک پست راجع بهش مینویسم الهام جان

پاسخ
کربلایی ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۸:۴۱

سلام جناب شعبانعلی
سال نو مبارک
مدت زمان زیادی نیست که با شما آشنا شدم ولی بدلیل استفاده کردن از مطالب رادیو مذاکره که اخیرا در کارم بسیار به من کمک کرده بر خود لازم وواجب میدانم از شما تشکر کرده وبگویم قدر شناس مطالبی که آموخته ام هستم وامیدوارم در سال جدید بتوانم از کلاسهای حضوریتان استفاده کنم.موفقیت شما وتمام کسانی که به سایت شما سرمیزنند آرزوی من است.درضمن کار جدید تراست زون میتواند بسیار جالب باشد.اما یک سوالی ذهنم رااشغال کرده واون اینکه
واقعا هیچ پیش بینی از نتیجه کارندارید؟

پاسخ
shabanali ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۸:۴۹

واقعیت اینه که نه. هیچ پیش بینی ندارم.
اما کارهای جدید، خوبیشون اینه که یا راه جدیدی رو برای ما و دیگران باز میکنند، یا بیراهه ای رو نشان میدهند که دیگران گرفتار آن نشوند.
در هر دو حالت ما برنده ایم!

پاسخ
خسرو ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۰:۳۲

سلام محمد رضا جان ، با تبریک سال جدید و بهترین آرزوها برات
داشتم به این فکر می کردم چی محمد رضا رو محمد رضا کرده ؟
از 19 سالگی چه بسا جولوتر چه تفکری چه جمله ای ؟ چه کسی ؟ کجا بذر این حرکتو تو قلب و روحت کاشته ؟

پاسخ
shabanali ۸ فروردین، ۱۳۹۲ - ۸:۰۶

خسرو جان.
اولاً که محمدرضا حداقل تا حالا هیچ چی نشده.
اما من مشخصاً یک صفت بارز دارم و اون کار کردن و مطالعه زیاده.
شبانه روز من به مطالعه و کار میگذره
من خونه ساده ای دارم که تنها ثروت داخلش، حجم زیادی کتابه که هر جای دنیا رفتم به عنوان سوغاتی برای خودم خریده ام و آورده ام.

پاسخ
میترا ۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۱

سلام. اول از همه عید شما مبارک. امیدوارم سال جدید بتونی به اکثر هدفایی که برای خودت تعیین کردی برسی. منم مثه خیلی از دوستان خوشحالم که امسال با شما آشنا شدم و البته فقط تونسم تو همایش انتخاب شما شرکت کنم و هرچند خیلی از اون همایش راضی نبودم اما برام یه خاطره شیرین بود از یه عصر شلوغ برای من که بعد از اسباب کشی اونم تنهایی وسایلمو وسط اتاق رها کردم و اومدم همایش و تهش ختم شد به یه شب بارونی شیرین تر.
امیدوارم از این که نوشتم از انتخاب خیلی راضی نبودم ناراحت نشده باشی. من الانم همه ی فایلای رادیو مذاکره رو گوش می کنم گاهی انتقاد هم می کنم و بازم امیدوارم انتقادهام ناراحتت نکنه (اشاره به مطلبی که تعداد نظرات مثبت و منفی راجب به رادیو مذاکره مقایسه کردی) اما اینجا از صمیم قلبم ازت تشکر میکنم به خاطر همه ی تلاش هات چه برای نوشته های تو سایت چه برای رادیو مذاکره چه برای همایش انتخاب. باید بگم که چقدر ایده ی تراست زون باعث شادی من شد و چقدر وقتی حرفا و ایده هات رو میخونم امید میگیرم و حس می کنم درسته که اینجا ایرانه درسته که خیلی رفتارای من و هم وطنام اشتباهه اما میشه با تلاش و فکر اصلاح شد و اصلاح کرد. من از این گفتگوهای نوروزی هم خیلی یاد گرفتم.
متشکرم محمدرضا. امیدوارم امسال سالم و موفق تر از همیشه باشی.

پاسخ
shabanali ۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۴

میترا جان.
به هر حال تنها روش خطا نکردن اینه که هیچ کاری نکنیم!

اگر دست به کار بزنیم حتماً خطا هم داریم.
من همیشه چیزی که سعی میکنم تو فرهنگمون جا بیفته اینه که به آدمها و سازمانها و کشور ها و … به صورت یک پکیج نگاه کنیم.
با مجموعه ای از چیزهای خوب و بد.

محمدرضا هم از این قاعده مستثنی نیست.
من در طول این سالها، زیاد نوشته ام و زیاد حرف زده ام و زیاد درس داده ام و شرکتهای متعددی رو مدیریت کرده ام.
طبیعیه که خیلی جاها اشتباه کردم، خیلی جاها ضعیف کار کردم. بعضی جاها هم شاید کارهای نو کرده باشم.

تنها چیزی که خودم میتونم بگم اینه که اشتباه و ضعف در کارنامه شخصی و شغلی من کم نیست، اما امیدوارم برایند نکات مثبت و منفی موجود، از نظر مخاطبان و دوستانم، مثبت باشه نه منفی

پاسخ
مجتبي ۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۹:۱۸

من از امروز شروع به كار ميكنم،خيلي خوشحالم استاد.

پاسخ
محسن ۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۷:۳۵

سلام مجدد
ی سوال داشتم لطفا کامل و واضح جواب بدید
شما چرا دکترا نمی گیرید؟

پاسخ
shabanali ۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۹:۵۸

راجع بهش یک پست جدا مینویسم همین امروز

پاسخ
شبنم ۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۵:۵۶

سلام محمدرضا
سال نو مبارک!
امیدوارم که خوب باشی و سال خیلی خوبی در پیش داشته باشی، گاهی وقتها که می بینمت یاد یه بیت از یکی از غزلیات شمس می افتم. راستی من هنوزم به آدما اعتماد می کنم و به نوشیدن چای دعوتشون می کنم و امیدوارم یه روزی آدمای دور و برم اگه واقعا نمی خواستن، دعوت چای کسی رو نپذیرن:)
تعطیلات فرصت خوبی شد که فایلهای رادیو مذاکره رو گوش کنم، سپاسگزارم و امیدوارم که خوب باشی، اما شعر مولانا:
اگر یک دم بیاسایم، روان من نیاساید/ من آن لحظه بیاسایم که یک لحظه نیاسایم

پاسخ
Amir ۶ فروردین، ۱۳۹۲ - ۲۰:۴۰

یه چیز جالب
من و مجتبی هم دانشگاهی و دوست هستیم
و مجتبی همیشه می گه اگه یه روز خیار شور با طعم هلو خوردی بدون ماله شرکت منه منم بهش میگم اگر دیدی مدیرت نوین ابداع شد بدون پدرش منم

پاسخ
مجتبي ۷ فروردین، ۱۳۹۲ - ۹:۱۵

امير جان،ايده ي مارو كه كارشو ساختي،ديگه نميتونم بگم خيارشور با طعماي مختلف مال شركت منه،چون استاد يا يكي از بچه ها شايد پيشدستي كنه،ولي فكر كنم مديريت نوين پدر داره ها،به فكر چيز ديگه باش.

پاسخ
آرمان ۶ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۹:۲۹

با عرض سلام و تبریک عید خدمت استاد گرامی.
ببخشید راجع به انتخاب یک کتاب برای مطالعه در ایام عید در مورد مذاکره آیا شما کتاب the handbook of negotiation and culture رو توصیه می کنید؟ من راجع به انتخاب این کتاب یک کم شک دارم چون خیلی سعی کرده پژوهشی بررسی کنه و به خاطر این قضیه خیلی منسجم نیست. کتاب های زیادی هم روی سایت شما هست لطفا اونیکه به نظرتون می تونه در کتاب خودتون ترکیب مناسبی رو ارائه بده معرفی کنید. ممنون

پاسخ
مجتبی ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۶

استاد نظرت در مورد یه داستان که توش نکات مدیریتی گنجونده شه چیه؟ یه چیزی تو مایه های قلعه ی حیوانات،کلیله و دمنه،سیمرغ عطار،مثلا برای مذاکره شخصیت قدرت گرا شیره یا شخصیت منطقی و دانا جقد،شخصیت زیرک روباه…چند وقته بهش فکر میکنم اگه بشه جالبه.

پاسخ
مجتبی ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۵:۵۵

سلام
استاد همین عبارت خوبه برای طرح؟
به گونه ای رفتار کنید که گویی آنچه انجام میدهید قرار است یک تفاوت و تغییر جدی ایجاد کند.

پاسخ
shabanali ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۶:۲۲

Are aalie 🙂

پاسخ
رضا ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۳:۵۲

یک افسر بریتایایی که 30 سال نایب رییس ارتش امارات بود تو لندن گفت:::اينان که امروز در دوبي و ابوظبي به دنبال بلندتر کردن ارتفاع برج هايشان، و ساختن جزاير عجيب، مناطق برف ساز گرچه مصنوعي، دعوت از مشهوران جهان هستند، تحقيري هزاران ساله را چاره مي کنند. قرن هايي که گرسنه و پابرهنه بر کناره آب در انتظار کشتي صاحبان اروپايي ايستادند يا براي تکه ناني به دنبال شان راه افتادند. اين علاقه غريب شان به اتومبيل هايي عجيب و غريب با دستگيره هاي طلا و صندلي هاي براق متظاهر از آن روست که همواره «صاحب» اروپايي را سوار بر اين سياره ها ديده اند و خود را سائلي دوان در پي اش. و برايم گفته بود اما در شمال خليج فارس، هر که حکومت داشته باشد فرقي ندارد، مردم عادی حتی، حتي آن پابرهنه گرسنه بندري هم چون پشتش به ارتفاعات و دره هاي سبز است صاحب غروري دارد..

پاسخ
رضا ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۳:۴۴

ازونجایی که فرمودید مطلب خوب خوندید به اشتراک بگذارید:::فکنم این ارزش فکردن داره::دايره تجسم را هم از کهکشان ها و زمين تنگ تر کنيم، به سرزمين و خانه مان برسيم، به همان جايي که به قول شاعر چراغ مان آنجا مي سوزد…

واشنگتن پست و چند روزنامه معتبر دیگر، مستند به گفته های یک کارشناس امنيتی بازنشسته، سال قبل نوشتند ایرانی ها با ارسال پالس های غلط برای سیستم اطلاعاتی آمریکا، نظام تصمیم گیری کاخ سفید را منحرف کردند. و پیکانی را که می توانست به سوی آن ها هدف گیری شده باشد، به سوی عراق رهنمون شدند. حتی اگر با این گزارش ها همرای نباشم و آن را نپذیریم و قصد از انتشار آن را ایجاد دشمنی بین ایرانی ها و عراقی ها به حساب آوریم، باز یک نکته قطعی است. و صاحب نظران عالم برآنند. این که بزرگ ترین بهره بردار از حمله نظامی به عراق، ایران است. همان که دشمن خونخوارش به دست دشمن دیگرش ساقط شد.
شبی که صدام حسین از مغاکش بیرون کشیده شد در خانه هزاران ایرانی که هنوز زخم بمب های شیمیائی وی را بر چان دارند جشن و شادمان بود.
آن چه برای جورج بوش یک شکست و نشانه ای غم انگیزست برای ما ایرانی ها یک پیروزی و رهیدن از یک مهلکه است. آن چه بر سر عراق آمد می توانست نصیب ما شود که از دیدگاه بیرونی هم سلاح های فراوان داریم و هم سابقه چنگ انداختمان بر روی پدرخوانده نظام سرمایه داری نزدیک ترست و شرح آن بر سر هر کوی و بازاری هست. گرچه چنین خطائی برای آمریکا و صلح جهانی بهای سنگین داشت ..

پس می توان گفت آن فن سالاران، اهل اتاق های فکر، تصمیم سازان و تصمیم گیران که در یک مجموعه هماهنگ، دور از چشم ها، طرحی را پی ریختند و پیش بردند که حاصلش مصون ماندن ایران شد کاری کردند کارستان. حتی اگر امروز قدرشان دانسته نشود و گاه به ناسزا، تهمت هم نثارشان بشود.

و این اول بار نیست که در دفاع از کشور و منافع ملی، کارگزاران سیاست خارجی، چنین دقیق و درست و وطن خواهانه عمل می کنند. جرات می خواهد، اما باید گفت چنین بوده است از بعد دو دوره جنگ با روس [منتهی به 1828]، یعنی از همان زمان که امیرکبیر در ارز روم برای دفاع از منافع ایران، با عثمانی و روس و انگلیس در هم می پیچید، تا امروز که یکی در آن سوی جهان صحه می گذارد بر تیزی و خردمندی ایرانیان..

پاسخ
شیما ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۷

سلام
من و همسرم از طریق یک برنامه رادیویی که شما درآن شرکت داشتید با شما و رادیو مذاکره آشنا شدیم.

من فایلهای صوتی رادیو مذاکره را تو گوشی موبایلم دارم و عصرها وقتی از سرکار برمیگردم توی مسیر به آنها گوش میکنم. همسرم هم توی ماشین مرتباً فایلهای رادیو مذاکره را گوش می کند. از اینکه در سال گذشته با شما آشنا شدیم بسیار خرسندیم.
انشاا.. شاد و تندرست باشید همیشه.

پاسخ
shabanali ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۰

ممنونم از لطفتون. امیدوارم در سال جدید بتونم مفیدتر و موثرتر در کنار خانواده شما و سایر دوستان خوبم حضور داشته باشم

پاسخ
دلارام ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۴

من هم به نوبه خودم پس از ماه ها انزوا، اول سلام عرض کنم خدمت شما و تمام دوستان؛ سپس سال نو را به شما تبریک می گم و براتون بهترین ها رو آرزومندم، چرا که شایسته کسب بهترین ها هستید.

در ضمن تقریبا تمام نوشته هاتون رو در این مدت عدم دسترسی به اینترنت، مطالعه کردم. نوشته ها تون که حاکی از تغییرات مثبت هست. امیدوارم این روند همیشه ادامه داشته باشه.

پاسخ
نويد ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۰

سلام!
كار قشنگي شروع كردي كلامت گيرا و ضميرت روشنه و در كل بايد قبول كني كه كم محمدرضا يي اينجور پيدا ميشه ….دارين تبديل به يه معلم و همراه ميشيد براي جوونا ….حرفهايي كه گاه با مغز استخوون لمس كرديم شما با كلام شيرينت بيان كردي……..بگذريم فقط موكدا و جسارتا يه پيشنهاد: اين روند خوب رو يه نگاه رشدي اگه داشته باشيم ممكنه بهش آفت بخوره ……..آفت شناسي كنيد. پيشگيري كنيد تا عده اي از موهبت دانش اصيل و روان و سليس محروم نشن….

پاسخ
مهدی مومنیان ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۹:۲۵

باسلام وعرض تبریک سال نووآرزوی سلامتی وبهروزی برای تمامی هم وطنان خودم امیدوارم دراین سال باتوکل به خدای متعال مامردم بتوانیم باانتخابهای درست درمسیرصحیح وتعیین اهداف واقع گرایانه وبه دورازاحساسات منفی وغیرمنطقی نسبت به خودودیگران روبه جلو گام برداریم

پاسخ
Amir ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۷:۰۰

در این مورد شکی نیست و میدنم الان آنلاینی و داری وقت میذاری و به شخصه ازت تشکر می کنم راستی رزومه رو دیدی؟

پاسخ
shabanali ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۹:۳۳

آره دیدم. دارم فکر میکنم ببینم چیکار میشه کرد…

پاسخ
Amir ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۶:۴۹

تا کی این قسمت فعاله تا تعطیلات رسمی یا 13 به در؟

پاسخ
shabanali ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۶:۵۳

امیر جان. من که دارم منظم و دقیق تمام حرف بچه ها رو می خونم…

پاسخ
Amir ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۶:۳۷

سلام به همه حرف امروزم برای تمام شما ست هم به عنوان توصیه هم به عنوان تجربه خودم
یک روز شخصی با رفتار و کلمات صریح مرا دعوت به کاری کرد که حتی دوستان به من گفتند که او چیزی را مطالبه می کند، روزی تصمیم گرفتم آن چیز را برای او مهیا کنم همان پیشنهاد را به او دادم اما او طوری صحبت کرد که انگار من از او درخواست کردم و مرا بدهکار خود کرد پس خواهشا:
بدانیم چه می خواهیم و اگر حتی درباره ی آن شک داریم اول با خودمان کنار بیایم بعدا از دیگران درخواست کنیم

پاسخ
مرتضی ۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۲۱:۰۴

سلام مجدد؛
محمد رضا جان، حس مطالعه رو چطوری در خودت تقویت میکنی؟
تا الان که 24 سالمه، شاید 500–600 تا کتاب خونده باشم، تقریباً روزی 100-150 صفحه کتاب میخونم. ولی همیشه غبطه میخورم به کسانی که آسوده مینشینن روی میز، یا لم میدن روی تخت و مبل و غرق کتاب خواندن میشن.
علت غیطه خوردنم هم اینه که وقت خواندن 300 صفحه کتاب رو صرف مطالعه 150 صفحه میکنم. یعنی دوبرابر زمان میبره.
این هم به معنی کند خوانی من نیست، به معنی بیهوده خوانی منه!
چند سال پیش با مترو میرفتم سرکار، در مترو کتاب میخوندم، ولی 10 بار میذاشتم تو کیف، و دوباره بر میداشتم میخوندم. آخرش هم متوجه نمیشدم چی میخوندم!
کتاب خوانی واسه من حکم نماز خوانی داره. به محض گفتن الله اکبر، افکاری که به مخیله آدم هم نمیگنجه، هجوم میارن به سمت ذهن.
از خودت و مطالعه کردنت بگو، چگونه میخوندی؟ چگونه خودت رو میتونستی ملزم به آسوده خوندن کنی؟ چگونه به وسوسه دیدن فیلم به جای خوندن کتاب و امثالهم غلبه میکردی؟

پاسخ
Amir ۵ فروردین، ۱۳۹۲ - ۶:۴۸

سلام آقا مرتضی
یکی از دلایل هجوم افکار نیمه تمام گذاشتن کار هاو شروع کار جدید است که در ابتدای امر باید این کار های نیمه تمام رو اولویت بندی کنی و دونه دونه تمام کنی و سراغ کار بعدی بری
راهکار دوم نوشتن افکار که باعث می شه ذهن تخلیه بشه
اما در مورد هوس فیلم نگاه کردن یک بار به مدت یک ماه حدودا 200 فیلم رو شبانه روز نگاه کردم بعدش دیگه اعتیادبه فیلم نداشتم.

پاسخ
رضا ۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۹:۴۸

اقا واقعا لذت بردم که گفتی رای میدی و … قهر کردن به این بهانه که ما اکثریت نیستیم و یا اکثریت خطا می کنند به منزله آن است که تنها حاضر به شرکت در امتحانی شویم که برنده شدن ما تضمین شده باشد. چنین کسانی از نعمت رقابت در آرامش محروم می مانند”….

پاسخ
محسن رضایی ۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۹:۴۳

خب محمدرضا جان من نخواستم طولانی بشه خلاصه نوشتم کامنت قبلی رو.البته که کار درستی کردی که رفتی بحث این نیست.بحث زیرکانه اعلام کردن مخالفته که گفتم حتی اگه به اشاره.اما در هر صورت با نظراتت موافقم.امیدوارم که بتونیم بهتر بشیم و بهتر کنیم اطراف رو.و تومسیرهایی که هرکدوم از خوبان انتخاب کردن که به این شاهراه برسن همدیگروکمک کنند و کمک کنیم.اینکه جایی شرکت کنی و چند نفر بهت نزدیک بشن و بعد بگی ما و سیما!! چه نسبتی باهم داریم حضورت رو توجیه می کنه.در هر صورت کنارت هستم.مخلص

پاسخ
ندا ۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۹:۱۷

در مورد نوروز یه نوشته جالب دیدیم که از پوریا عالمیه که واقعا حرف دل خیلیاس از قبیل من البته تو fbبود ولی به هر حال خیلی قبولش دارم .خواستم شما و دوستان هم بخونین.

شادی‌های تاریخ مصرف‌دار

نشستم لابه‌لای تعطیلات نوروز باستانی و دارم فکر می‌کنم آیا این‌که بگویند اول تا سیزدهم فروردین عید است و بعد ما با هم شادی کنیم کلاهبرداری تاریخی و بین‌المللی است؟ توی فرنگ هم می‌گویند کریسمس شده شادی کنید. بروید مرخصی. خوش بگذرانید. “غیر طبیعی” نیست؟ مگر می‌شود طبق برنامه‌ریزی شاد شد یا غمگین؟ همه با هم شاد شویم. با هم غصه‌دار. با هم برویم مسافرت. طبیعی است که مثلا برسیم به روز تولد و یهو بگوییم خب بخندیم؟ برسیم به عید و بگوییم خب بخندیم…. یهو بگوییم غمگین شویم؟ طبیعی است؟ من مثلا چهارشنبه حال نداشتم بخندم، نمی‌شود بگذارم برای هفته بعد و شاد شوم؟
مثلا اگر مادربزرگ فوت کرده باشد باید حتما برسیم به سالروز مرگش؛ بعد یهو عزا بگیریم که ای دل غافل. مادربزرگی که طعم غذاهاش و قصه‌هاش توی سال به یاد آدم نیاد که سالی یک بار زیادش است برای یادآوری و عزاداری. یا برسیم به روز تولد یه دوستی بگوییم بریم دوستی کنیم؛ وقتی تمام سال باهاش دشمنی کردیم. بریم شادش کنیم وقتی تمام سال غمگینش کردیم. طرف به ما فکر می‌کند افسردگی می‌گیرد بعد ما می‌خواهیم بپریم از پشت مبل بیرون و داد بزنیم سورپرایززز.

دیالوگ
– خب کی شادی کنیم؟
: بذار تقویم رو ببینم… هووووم. شش روز دیگه عیده. صبر کن تا اون روز. بعدش میترکونیم.

آدم دلش که خوش باشد خوش است. وگرنه می‌رسد به روزهای تقویم که دستور کرده رسما باید خوشحال باشید یا غمگین، عملا روزش سیاه می‌شود. غمش زیاد می‌شود. آدم وقتی آه نداره با ناله سودا کند، چطور لباس نو تن کند و حول حالنا بگوید؟
دستوری شدن شادی و غم در کل تاریخ جهان مشکوک است. بزنیم به خط توهم و این سوال‌ها را مطرح کنیم که توطئه در پشت پرده در کار بوده؟ یا توجیه اقتصادی داشته؟ وگرنه کسی که دستش به دهانش می‌رسد هر وقت هوس کند سبزی‌پلو با ماهی می‌خورد و به تقویم نگاه نمی‌کند. توی فرنگ هم هر وقتی بخواهد تلپی شامپانی باز می‌کند و کفش را می‌پاشد سر و صورت مهمان‌هاش.
غم و شادی دستوری نوعی کوپن است که به تعداد معین و مشخص پخش می‌شود با تاریخ مصرف. یعنی اگر تقویم بگوید چهارشنبه عید 92 است و تو شادی نکرده باشی نمی‌توانی بیاوری‌اش توی اردیبهشت عید بگیری. چون تاریخ مصرف عیدت منقضی شده. غم و شادی دستوری سوبسید دولتی است، هر کس یک چکه؛ پس دیگر طلبکار نباشید. یعنی به همه یک برگ کوپن/تقویم از سال می‌رسد؛ کوپن غم، کوپن شادی. کوپن را که خرج کردی دیگر بهش فکر نمی‌کنی، منتظر می‌مانیم تا دوباره کوپن اعلام شود و دلی از عزا درآوریم. دور روزهایی که باید بخندیم خط می‌کشیم توی تقویم. مرخصی‌ها را می‌اندازیم تنگ تعطیلی‌ها، به صورت فشرده می‌شعفیم و هلهله می‌کنیم. بعد روز که تمام شد رخت پلوخوری را درمی‌آوریم و رخت عزا تن می‌کنیم.

پاسخ
ندا ۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۷

سلام سال نوتون مبارک
چه خبراااااا بووووده وایییییییی کلی پست 🙂
آدم نمیدونه کدومو بخونههههههههه

پاسخ
محسن رضایی ۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۷:۳۷

خب محمدرضا جان.حدس می زدم چیزی گفته نشده ولی برنامه ماه عسلو دیدم برای اطمینان و بهرحال گفته نشده بود.چیزی که می خوام بگم برای کسانی به درد می خوره که خیلی می خوان خوب باشن و بهتر بشن.و یادر مسیر تکامل.به امام علی خبر می دن که فلان کارگزارت در فلان منطقه کار ناروایی کرده.اما طبق تشخیص می گن باید برکنار بشه.خبر دهنده می گه که به فلان علت اگه بذاریدروز بعد برکنارش کنید بهتره.اما می گه یعنی من یک روز ظلم رو تایید کرده باشم؟
محمدرضا جان در اینکه صدا و سیما پشمکی چیه و چجوره و…در اینکه سانسور بیداد می کنه در اینکه ریا بیداد در این نبود آزادی بیداد در اینکه بی حرمتی به مخاطب بیداد در اینکه هرگز مصاحبه کننده ای تو خیابون بد نمی گه،برنامه فرزاد حسنی با رادان بعدش حسنیو بیرون می کنن و مدرس میاد می گه کسالت داشته و ازون طرف حسنی تو جام جم برنامه داشته وووووو……شایسته بود قابل تقدیر بود حتی به حرفی به کلمه ای به جمله ای به اشاره ای نهادی که رفته بودی رو تایید نمی کردی.رفتنت بی ایراده خودت بودی خوب بودی ذاب بودی اما کاش عدم تایید رو یه جایی نشون می دادی.البته اگه تاییدش می کنی که هیچ و تمام حرفهامو پس می گیرم.

پاسخ
shabanali ۴ فروردین، ۱۳۹۲ - ۱۷:۵۴

کامنت رو خوندم محسن جان.
جای دیگری در همین گفتگوهای نوروزی نوشته ام: تحریم به هر دو طرف زیان میزند. تحریم موفق تحریمی است که زیان «تحریم شونده» از زیان «تحریم کننده» بیشتر باشد.
در غیر این صورت میشود مثل ما که فروش نفت خود را به اروپا تحریم کردیم و طنز سیاسی آفریدیم.
من در رابطه با صدا و سیما، حسابهای خودم را کردم و دیدم تحریم کردن آنها، به من و مردم بیشتر لطمه می زند تا آنها.
صدها نفر از کسانی که این روزها من را میشناسند و لطف میکنند و در ایمیل ها مینویسند که به شکلهای مختلف زندگیشان بهتر شده، مرا نخستین بار در آنجا دیده اند.
اگر به جای صد نفر، یک نفر هم بود، به نظر من دلیل کافی و منطقی بود. حالا که صدها نفر شده اند، بحثی نمی ماند.
واقعیت این است که در ایران ماندن، یارانه ها را گرفتن، از پول نفت (مستقیم و غیر مستقیم) ارتزاق کردن (در اقتصادی که تقریباً تولید واقعی ندارد و همه ما جیره خواران مستقیم یا با واسطه دولتیم) خود کاری از همین جنس است.
امیدوارم نگویی که حق ماست، هر چقدرش را که بتوانیم میگیریم!
چون من معتقدم رسانه ملی هم حق ماست و هر چقدرش را که بتوانیم باید به نفع منافع ملت استفاده کنیم.
من اساساً با تحریم مخالفم. با رأی ندادن مخالفم. با نبودن مخالفم.
من در ایران مانده ام. نظام را به رسمیت می شناسم و تمام تلاشم را برای اصلاح آن، به شکلی که صلاح ملت و دولت باشد به کار میگیرم
و همیشه مخالف کسانی بوده ام که از بازی کنار میکشند و با «نبودن» و «نماندن» اعتراض میکنند.
بازی نکردن – حتی در ناعادلانه ترین بازی ها – سبک بازی کودکان است. ما باید آنقدر در بازی بمانیم تا فضا برای «شبه بازیگران» تنگ شود و قواعد واقعی بازی حاکم گردد.

پاسخ
1 2 3 4 5

پیام بگذارید

برای ثبت کامنت باید کد فعالیت در متمم داشته باشید. کد فعال‌سازی را از این‌جا دریافت کنید.