میدانم بسیاری از شما این کلیپ را دیدهاید. اما به هر حال، چند وقت پیش به بهانه حقوق حیوانات، کلیپ مربوط به یوزپلنگی را گذاشتم که وقتی میمونی را شکار میکند و میبیند میمون صاحب فرزند است، بر خلاف خوی حیوانی خویش، سرپرستی فرزند را به عهده میگیرد. کلیپ متعلق به National Geographic است و متن زیبای روی آن که توسط Boone Smith خلق شده، احساسات مخاطب را برمیانگیزد. اگر ندیدهاید پیشنهاد میکنم ببینید و به دوستان خود هم نشان بدهید. برای ایجاد چند دقیقه حس خوب در جهانی که انسانها یکدیگر را تکه تکه میکنند، ابزار بهتری نمیشناسم.
پی نوشت ۱:لینک دانلود کلیپ
پی نوشت ۲: از این به بعد، مطالبی از این دست را با برچسب «حس خوب زندگی» خواهم نوشت.
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
با احترام به تمام کسانی که نیمه پر و به قول محمدرضا آخرین قطره توی لیوان رو می بینند و با احترام به این پلنگ عزیز. این فکر به ذهنم خطور کرد که شاید می خواد این بچه میمون رو بزرگش کنه و بعدش حسابی که چاق و تپل شد دوباره بخوردش. 😉
ممنون خیییییییلی جالب بود…کار این حیوان فراتر از انسانیته!!
خدا معجزه کرد وانسان را آفرید…
تو بیا معجزه کن و انسان بمان…
خیلی ممنون بابت این کلیپ بسیار جذاب و به تمام دست اندر کاران تهیه این کار خدافوت میگم.
مطلب خوبی بود فقط تنها ایرادش این بود که اون گربه سان ” پلنگ ” نه یوز پلنگ
بین پلنگ و یوزپلنگ فرق هست
من به خاطر اینکه توی متن دیدم گفت Cheetah
فکر کردم لابد یوزپلنگه چون Leopard نگفته.
اما صادقانه بگم من فرق گربه و یوزپلنگ رو هم نمیدونم!
درود . متاسفانه کلیپ کامل نیست . این پلنگ مادر این میمون رو میکشه و وقتی میخواد بره میبینه که یه نوزاد داشته و از اون به بعد از این نوزاد مراقبت میکنه
پیمان. کشتن مادره که در همین کلیپ که گذاشتم هست. بعضیها میگن بعداً کشتن بچههه در کلیپ کامل هست.
اما خواهش کردم لینک کاملش رو بگذارن هنوز بچهها نگذاشتن.
ممنون . دقیقا ….من منتظر لینک کامل میمونم
محمدرضا جان
نیرومند می اندیشی و می نویسی، و شور و شعور می آفرینی.
حال که اینگونه در این خانه ی باصفا سخاوتمندانه از همخانه ها و میهمانانت با سفره ی گسترده و رنگین دانش، معرفت و معنویت ات پذیرایی می کنی، قصد دارم حالا حالاها مهمانت باشم، اگر بپذیری.
شکرانه ی من، این شعر زیبا از نیچه (با افزوده ای) تقدیم به تو میزبان سخاوتمندم:
ای به کفایت، سرشار
و در امیدواری، نیرومند!
زمانی جوان بودی
اکنون بسیار جوانتری!
بر دوستان تازه، درهایت را بگشای
( همسفرت خواهم بود در پیمایش شاهراه روشنایی
و رسیدن به منزل رستگاری
_ آرمانشهر دانایی و دوستی و مهربانی _ )
هیچ انسانی، مقصدی چنین زیبا نیافته است!