پیش نوشت: در فرهنگ ما حداقل سه جایگاه وجود دارد که در آنها میتوانی در مورد هر چیزی که نمیدانی و نمیفهمی نظر بدهی. این سه جایگاه، صندلی تاکسی و صندلی اتوبوس و شبکه های اجتماعی هستند!
همچنانکه قبلاً هم گفتهام، من به دلیل اینکه کمتر از این سه مورد استفاده میکنم، ترجیح میدهم حرفهایم را اینجا با شما به اشتراک بگذارم. احتمالاً حرفهایم برای بعضی خوانندگان ساده اندیشانه و سطحی به نظر خواهد آمد. پیشاپیش خواهش میکنم که به مصداق سیاست احترام به عقاید دیگران، آنها را تحمل کنید و حرص نخورید. چه آنکه در این چند سال، عموماً وقتی بحث احترام به عقاید دیگران بوده، ظاهراً منظور این بوده که آنها که میفهمند، به عقاید آنها که نمیفهمند احترام بگذارند. من را هم لطفاً مشمول این رویه کنید!
اصل ماجرا:
دومین کتاب انگلیسی که خواندم، نامش ۱۳ کلید برای ریاست جمهوری یا Thirteen Keys to The Presidency بود. اولین کتاب آموزش اسمبلی کمودور ۶۴ بود که شاید جوانان امروز آن را نشناسند. علت انتخاب این کتاب هم، این بود که آن را در سالهای دبیرستان در یک دست دوم فروشی در انقلاب دیدم و به خاطر قیمت ارزانش خریدم.
آن روزها، به زور و ضرب دیکشنری کتاب میخواندم و برایم موضوع چندان مهم نبود. شبیه کودکانی که تازه خواندن یاد میگیرند و تمام شماره های تخلیه چاه و لوله بازکنی را بر در و دیوار میخوانند.
حرفهای کتاب را خوب به خاطر دارم. آلن لیشتمن در آن کتاب، سیزده کلید برای ورود به کاخ سفید مطرح کرده بود که بر اساس آنها به این سوال مهم پاسخ میداد:
آیا حزب حاکم، کاخ ریاست جمهوری را حفظ میکند؟ یا آن را به حزب رقیب تحویل میدهد.
سابقه فساد مالی در دولت مستقر، آینده بلندمدت اقتصاد، شکستهای سیاست خارجی، کاریزمای رئیس جمهور فعلی، کاریزمای کاندیدای بعدی و ترکیب مجلس نمایندگان، بخشهایی از ۱۳ گزاره کلیدی (یا به قول لیشتمن ۱۳ کلید) سرنوشت ساز برای ورود به کاخ سفید هستند.
امروز لا به لای کتابهایم گشتم تا آن مطالب را دقیقتر پیدا کنم و در اینجا مورد استفاده قرار دهم. اما ظاهراً در جابجاییهای مستاجری، گم شده یا شاید رهسپار انبار شده است. جستجویی در اینترنت کردم و دیدم که آلن لیشتمن، هنوز هم اینجا و آنجا حرف میزند و مصاحبه میکند و اکنون مدعیانه میگوید که من از سال ۹۰ تا کنون، انتخابات را بدون مراجعه به نظرسنجیها، به درستی پیش بینی کردهام. ظاهراً راست هم میگوید.
کنجکاوانه خواندم تا ببینم که در مورد انتخابات پیش رو در آمریکا چه میگوید. این بار گفته بود که بر خلاف همیشه – که از یک یا دو یا سه سال قبل نتیجه را پیش بینی میکرد – هنوز نمیتواند نتیجه را پیش بینی کند. او میگفت تعدادی از کلیدها هنوز در دست جمهوریخواهان است که باعث میشود نتواند نتیجه را پیش بینی کند.
او معتقد است موفقیت اوباما طی ماههای آتی در یکی از میدانهای خارجی (مذاکره هستهای ایران، سوریه، ترکیه، روسیه و …) میتواند اوضاع را تا حدی بهتر کند. وضعیتی که فعلاً دموکراتها حرف چندانی در موردش ندارند.
داشتم با خودم فکر میکردم که وقت آن شده که کلید چهاردهمی هم به فهرست قدیمی سیزده عاملی لیشتمن اضافه شود و آن رای استراتژیستهای تکنولوژی است.
یادم هست زمانی که در اوایل امسال، اریک اشمیت و پاپ فرانسیس دیدار کردند، به یکی از دوستانم به شوخی میگفتم: اریک اشمیت، بیشتر از همیشه پاپ را میفهمد و این دو، به رغم نقدهایی که به هم دارند، بیش از حد شبیه هم شدهاند. اریک اشمیت نمایندهی سیلیکون ولی است که خود واتیکانی در میانهی اقتصاد و صنعت آمریکاست. با این تفاوت که واتیکان اروپایی، به گذشته تکیه داده و واتیکان آمریکایی به آینده اتکا کرده است.
آنها که خالق تکنولوژیهای نوین هستند و آن را میشناسند و مدیریت و سیاستگذاری آن را در اختیار دارند، دنیا را شفافتر از دیگران میبینند. هم دنیا را، هم منافع خود را و هم مسیر آینده را. آنها، همچنانکه در مقدمهی کتاب Networked Affect (از دانشگاه MIT) ذکر شده است، تکنولوژی را نه ابزار انسان، بلکه انسان را بخشی از تکنولوژی میدانند و همچنانکه در Nudge و کتابهایی مانند آن گفتهاند و میگویند، مهندسی اجتماعی را بسیار خوب میفهمند و به کار میگیرند. بیآنکه – به شیوهی مورد تصور اروپاییان سادهدل – مجبور باشند الگوریتمهای جستجوی خود را دستکاری کنند.
دنیای تکنولوژی، این بار در انتخابات مستقیماً جهت گیری نکرده بود. حتی Donation ها را هم به شکلی متناسب بین دو حزب توزیع میکرد و اگر سوگیری وجود داشت، عموماً به سمت جمهوریخواهان بود (+). مواردی هم بود که مساوی کمک میکردند و میگفتند ترجیح میدهند پس از انتخابات، صرف بودجه برای اثرگذاری بر حزب پیروز را پیگیری کنند (گوگل).
شاید حمایت کسی مانند پیتر ثیل از ترامپ هم، به عنوان نشانهی دیگری از حمایت واتیکان آمریکایی از ترامپ تلقی شود.
اما به عنوان یک ناظر بیرونی (که طبیعتاً تعصبات درونی آمریکایی را نه دارد و نه میفهمد) احساس میکنم حرکت پیتر ثیل را باید بیشتر به عنوان یک میل شخصی نگاه کرد تا نگرش سیلیکون ولی و بنیان گذار پی پل و عضو هیات مدیره فیس بوک.
اول اینکه پیترثیل همیشه از جمهوریخواهان حمایت کرده است. این حمایت آنقدر سنتی است و ریشه تاریخی دارد که این بار هم در برنامه جمهوری خواهان، وقتی ترامپ به همجنس گراها حمله کرد، پیتر ثیل در سخنرانی از خودش دفاع کرد و بلافاصله از اینکه به جمهوریخواه بودنش افتخار میکند حرف زد. او دلبستگی چنان عمیقی به جمهوریخواهان دارد که حتی حملهی ترامپ هم، مواضع او را تغییر نداد.
به نظر میرسد پیتر ثیل را در انتخابات فعلی، بیش از آنکه نمایندهی سیلیکون ولی باشد، باید نمایندهی باورهای خودش و نیز شرکت پالانتیر در نظر گرفت. شرکتی امنیتی که احتمالاً افزایش هر نوع جنگ یا درگیری یا تنش، درآمد آن را به شکل محسوسی افزایش میدهد.
اگر اکنون که آلن لیشتمن با ۱۳ کلید خود به نتیجه نرسیده، در جستجوی کلید چهاردهم هستید (به شرط اینکه فرض من را در مورد سهم بزرگ تکنولوژیستها در آیندهی امریکا و جهان بپذیرید) به نظرم این کلید در دستان کلینتون است.
ماجرای ایمیلهای کلینتون در نهایت پس از مداخلهی FBI حل شد. قطعاً تکنولوژیستهای زیادی در این زمینه اظهار نظر کرده و به FBI کمک کردهاند و برای آن تصمیم سازی کردهاند و از نتیجهی نهایی، میتوان موضع سیلیکون ولی را حدس زد.
ضمن اینکه ترامپ هر بار با موضعگیریهای خود، بخشی از حمایت سیلیکون ولی را از دست داده است.
ترامپ، معتقد به کنترلهای سختگیرانهتر در مهاجرت است و در طی سالهای قبل، بخش عمدهای از وقت گوگل و فیس بوک، پشت در اتاق سیاستمداران دموکرات، برای لابی کردن و تسهیل مهاجرت گذشته است. چون آنچه امروز گلوگاه توسعهی تکنولوژی است، مغزهایی است که تکنولوژی را میفهمند و این مغزها چنان در دنیا کمیاب هستند که برای مهاجرت تک تک آنها، چانه زنی انجام شود (منظورم برنامه نویسها نیستند! استراتژیستهای تکنولوژی هستند).
ترامپ چند بار هم در مورد تولید اپل در چین هشدار داده و بر این باور است که باید با قانون گذاری یا فشار، تولید را به آمریکا برگرداند. این تهدید فقط برای اپل نیست. سیلیکون ولی، چین و آسیای جنوب شرق را بخشی از قلمرو خود میداند و برای حفظ و توسعهی آن تلاش میکند.
اقدام ترامپ در اشاره به بحث انحصار آمازون، حرفی نیست که تکنولوژیستها از آن به سادگی بگذرند. گوگل هنوز در اروپا درگیر بحثهای حقوقی است و جف بزوس مالک آمازون، واشنگتن پست را هم در اختیار دارد و این روزنامه اگر چه به صورت تاریخی موضع گیریهای سیاسی صریح کمی دارد، اما این بار مشخصاً دلگیری خود از ترامپ را ابراز میکند.
ضمن اینکه تکنولوژیستها به شدت به تفاوت بین انحصار قانونی و انحصار طبیعی توجه و اصرار دارند (که در نگاه من هم منطقی است) و اگر کسی تفاوت این دو را نفهمد یا نخواهد بفهمد، تهدیدی برای توسعهی جهان خواهد بود.
نمیدانم.
اگر بحث ما انتخابات ۲۰۲۰ بود، مطمئن بودم که دنیای تکنولوژی چهاردهمین کلید را در اختیار دارد. الان هنوز به نتیجهی قطعی نرسیدهام.
اما در خلوت خودم (اگر مجبور نباشم برای شما دفاع کنم) به استناد آنچه نوشتم و توضیحات بیشتری که از سر بیحوصلگی ننوشتم، بر این باورم که چهاردهمین کلید، از همین انتخابات در قفل میچرخد و احتمال اینکه درهای کاخ سفید برای کلینتون باز شود، بسیار بسیار بیشتر از ترامپ است.
این را از تلاش اوباما برای ورود به دنیای تکنولوژی هم میشود فهمید. از همان سال قبل که در جلسه با ریدهافمن و ملکوم گلدول و بزرگان سیلیکون ولی، آنها را تا دو بامداد در خانهاش نگه داشت و از رویایش برای کارآفرینی در سیلیکون ولی پس از پایان ریاست جمهوری گفت.
شاید هم، قدرت واتیکان آمریکایی را باید در حرفهای رید هافمن جستجو کرد که به اوباما گفت: فکر میکنم وقت خواب شما رسیده. ما را بیرون کنید و بخوابید که ما هم فردا کار داریم!
چند ماه پیش گفتگویی نشیمنگاهی! با دوستی داشتم درباره آینده رفع تحریم ها.دنبال نشونه هایی میگشتیم تا بتونیم وضع رو پیش بینی کنیم.با توجه به این تصور که غول های تکنولوژی و به قول شما واتیکان سیلیکون ولی اثرگذاری جدی در سیاست های آینده امریکا و دنیا دارند به دوستم گفتم احتمالا روند برداشتن یا برنداشتن محدودیت های گوگل برای کاربرای ایرانی شاید بتونه یه مدل از سیاست امریکا در قبال کل تحریم های ایران باشه.با این استدلال بی پایه و اساس به این نتیجه رسیدیم که خبری از فتح باب جدی و تحول اساسی در رفع تحریم ها رو احتمالا شاهد نیستیم و کار سخت تر از آن چه فکر میکنیم هست.کمااینکه همینطور هم بود و هنوز خیلی از محدودیت های مسخره گوگل برای کاربرای ایرانی برقراره.فکر میکردم که خب گوگل از سیاست کاخ سفید در قبال اینده ایران بهتر خبر داره و اگر بنا به این بود که خیلی دولت امریکا با هم همکاری نزدیکی داشته باشند در این زمینه، شاید گوگل پیشدستی میکرد و تا حد زیادی میخواست پیشتاز در این عرصه باشه.
ممنونم از تحلیل خوبتون آقای شعبانعلی .
دوست داشتم ساندرز رای بیاره ولی حیف شد که انتخاب نشد. الان هم امیدوارم کلینتون رای بیاره.
ولی خوشبین نیستم که تفاوت این دو جناح اینقدر زیاد باشه که در سیاست کلی آمریکا تغییری به وجود بیاره.
احساس میکنم تو تاکسی نشستم 🙂
فواد حال کردم با این تیکه هوشمندانه! “احساس میکنم تو تاکسی نشستم”
منم با نظر محمدرضا موافقم. اما سخته پیش بینی کنم کی میتونه رای بیاره.
محمدرضا صحبتی در مورد فهرست کاربران برتر متمم داشتم.
در قسمت پیام اختصاصی حرفام رو نوشتم اما موفق به ارسال نشدم! چند بار هم امتحان کردم.
نادر جان. در چنین مواردی کافیه به info at motamem ایمیل بزنی. سریع بچه ها میبینن و به من هم خبر میدن.
ببخشید سرکار بودم که دیر خدمت میرسم.
الان هم تلاش کردم برای ارسال پیام اما مشکل پابرجا بود.
به آدرسی که گفتی مشکل رو گزارش کردم.
ممنونم:-)
محمدرضای عزیز
بعد از مطالعه این نوشته، ناخودآگاه یاد انبوه تشکرهایی افتادم که در این چند سال به تو بدهکارم.
بعد از خواندن بسیاری از مطالب روزنوشته ها (از جمله همین مطلب حاضر) خواننده در فضایی بین تاسف و شعف قرار میگیره. تاسف از بابت جهل و بی خبری که گرفتار اون بوده. از بابت واقعیت هایی که همیشه بوده اند اما دغدغه ما دیدن آنها نبوده (یا به قول شما ”انتخاب کرده ایم” که آنها را نبینیم) و شعف از بابت کمی سبک تر شدن این بار نادانی.
سلام . ممنونم خیلی آموزنده بود . سرچی کردم ظاهرا آقای لیشتمن به کمک یک ریاضیدان روسی، الگوی ریاضی ای مبتنی بر ۱۳ شاخص و بر اساس آمار سالهای قبل انتخابات آمریکا طراحی کردند. حالا اگرچه شما به صورت کمی و عددی ، تاثیر استراتژیست های سیلیکون ولی نشین رو به عنوان شاخص چهاردهم عنوان کردید ولی فکر میکنم به لحاظ وجاهت و وزن کار این شاخص در کنار شاخص هایی چون اقتصاد و سیاست خارجه آمریکا که در ذاتشون بحث امنیتی و روانی برای جامعه آمریکایی داره، کم فروغ باشه. به نظر میاد تکنولوژیستها هر چقدر هم که قوی عمل کنند تاثیر بسزایی در رای مردم رده پایین و مردم فاقد تحصیلات دانشگاهی ندارند .توده ای قابل توجه از جامعه آمریکایی که با یک رفتار یا گفتار پوپولیستی ترامپ به وجد میان.
خانواده ها هم که مثل ایرانی ها نیستن که طیف تحصیل کرده، به زور و خواهش و منت، بابای پیر و ننه و خاله و عمه رو با شناسنامه بزور ببرن واسه اینکه به خاتمی یا روحانی رای بدن! . استقلال رای تو همه رده ها وجود داره.
لذا اگرچه تخصص یا ادعایی ندارم اما صرفا از روی برداشت شخصی من پیشبینی میکنم که ترامپ برنده انتخابات هستش . حتی حاضرم با شما شرط بندی هم بکنم . (((: . اگه من بردم شما اجازه یک ملاقات حضوری ۱۵ دقیقه ای رو به من بدید و اگه شما بردید اونوقت من به شما اجازه یک ملاقات حضوری ۱۵ دقیقه ای رو میدم! (((:
علی رضا عزیز
امیدوارم که پیش بینی محمد رضا درست در بیاید چون در هر صورت شما به اصل خواسته ات که دیدار است می رسی و جهانی کمتر گرفتار می شود .
اما دوست عزیز شما را ارجاع می دهم به فصل نهم از کتاب ریاضیات زیبا ” دیدگاه آسیموف ” بحث روان تاریخ یا فیزیک اجتماعی (مغناطیس اجتماعی و شبکه های اجتماعی )
در هر صورت مستقل از میزان تاثیر پذیری پارامتر کلیدی ۱۴ ، اگر باور داشته باشیم که این پارامتر تاثیر گذار است در مدل بیاوریم . پس از استارت برنامه مطمئن سیستم میبایست ضرایب را تصحیح کند و در نهایت سیستم مستقل از میزان تاثیر پارامترها جواب را به شما نشان می دهد .
اما دوست عزیز حق گوی گرامی عدم استقلال رای در رده های سنی بدلیل پارامترهای مشکلات اقتصادی و فرهنگی بیشتر است (دادن غذا و پنجاه هزار تو مان پول و ساندیس ) یا مورد ذکر شده شما حداقل حق مطلب را بگو و هر دو را ذکر کن .
تحليلت خيلي جالب و خوب بود محمد رضا. ممنون كه كمك ميكني بيشتر اين سيستم رو بفهميم. من كه خيلي دوست داشتم تحليلت رو.
در ضمن! فكر نميكنم اينجا صندلي تاكسي و اتوبوس يا خداي ناكرده! صندلي شبكه هاي اجتماعي باشه. اينو كاملاً حسي ميگم ،چون من يك فوبياي بزرگ نسبت به شبكه هاي اجتماعي دارم. يعني شبكه اجتماعي گريزم! (جامعه گريز نيستم ها:) . بنابراين به صورت شهودي ميفهمم كه اگر جايي بخواد به سمت فضاي شبكه هاي اجتماعي بره در دورترين فاصله ممكن نسبت به اون نقطه قرار ميگيرم-دست خودمم نيست!
(اين پاراگراف آخر هيچ ارزش تحليلي نداشت و فقط حس خودم رو گفتم)
اميدوارم پيش بيني اي كه در اين مطلب راجع بهش صحبت كردي، درست از آب دربياد. منم تا حدي وضعيت انتخابات آمريكا رو دنبال ميكنم (در حد ناچيز!) و گاهي به نظرم ميرسه موضع گيري هاي ترامپ (بعضي هاش و نه همش) از جنس موضع گيري هاي تراكتوريه. يعني برخي زمين ها رو درست مثل تراكتور شخم ميزنه و به جنس زمين كاري نداره. به نظرم بعضي زمين هاي تشنه هم پيدا كرده (در ميان مردم آمريكا و احساساتشون) كه با وعده باران (از جنس سيل آساي اون) اونها رو راضي نگه ميداره و به پشتوانه همين زمين هاي تشنه داره به تراكتوري شخم زدنش ادامه ميده.
خیلی جالب بود. ممنونم
من بعد اون کامنت کذایی یک ماه پیش، ساعت ها نشستم فکر کردم که پیتر ثیل ممکنه چی رو میبینه که منجر به این تصمیم میشه. بعد یه لیست درست کردم از چیز هایی که به ذهنم رسید. حتا اومدم برای شما ایمیل کنم اما منصرف شدم. الان که دیدم حرفم شبیه حرف شماست هیجان زده شدم یکم . فقط بخشی از اون ایمیل که توش از مرز بین عملکرد سیستمی و پراگماتیک بودن پرسیده بودم رو اینجا میارم ناقص بودنش رو ببخشید.
((
در واقع حرف شما صحیح بود من اخیرا تحت تاثیر رسانه اخبار انتخابات امریکا رو دنبال میکردم، وقتی میدیدم بیشتر اهالی تکنولوژی رفتن سمت دموکرات ها(به طور خاص زاکربرگ و ایلان ماسک که همکاری نزدیک با ثیل دارند و حداقل در نگاه اول هم سطح و بالاتر از اون محسوب میشن) و همچنین وقتی دیدم دوره های قبلی هم ثیل از کمپین جمهوری خواه ها حمایت کرده، هم چنین وقتی حدس زدم اگه جمهوری خواه ها بیان سرکار فضا یکم امنیتی میشه و پالانتیر رونق بیشتری میگیره، و همچنین به استروتایپ آلمانی بودن ثیل و ربطش به نژاد پرست بودن ترامپ اتکا کردمT حس کردم که ثیل این تصمیم رو بیشتر با قلبش گرفته تا با مغزش و برای همین پرسیدم که چرا ….
))