دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

چرا شیطان و فرشته را نوشتم…

تذکر: این نوشته نظر کاملاً شخصی من است و صرفاً به دلیل تشابه واژه ها، لطفاً آن را با مباحث فلسفی یا عرفانی یا مذهبی یا تاریخی یا میتولوژیک یا هرمنوتیک یا فنومنولوژیک مخلوط نکنید و کامنت های عمیق و آموزشی و تحلیلی ندهید!

شیطان و فرشته، عنوان کتابی ست که بخش کوچکی از آن را در این سایت، برای دانلود توسط خوانندگان گذاشته ام.

این کتاب را با هدفهای متعددی نوشتم که برخی از آنها را در اینجا می آورم:

هدف اول) به نظرم جامعه ما در تعارض سنگین بین دو قشر قرار دارد. قشری که «مذهب زده» است و قشری که «مذهب زدا»ست. قشر مذهب زده، برای من کامنت میگذارد که تا وقتی کتاب خدا هست، چرا کتاب دیگری را برای خواندن معرفی میکنی؟ و قشر مذهب زدا مینویسد که: از تو انتظار نداشتم که از «امام حسین» بگویی. تو روشنفکر هستی. مسئولیت داری!

ذوستانی نوشته بودند که ما به محمدرضا و امثال او، همچون الگو نگاه نمیکنیم. بلکه میشنویم. انتخاب میکنیم و یاد میگیریم.

من این روش را «مطلوب» و «مقدس» میدانم و با «مقدسات» نیز چنین میکنم. میشنوم. انتخاب میکنم و یاد میگیرم. چرا که آنچه امروز از مذهب به من و شما رسیده از فیلتر ۱۴۰۰ سال تفکر «انسانی» عبور کرده است. همچون آبی که از بستر زمین عبور میکند، زلال تر گشته، اما از سویی دیگر افزودنی هایی نیز به آن افزوده شده است. و آنچنان که پیامبر و امامان تأکید کرده اند آنچه در اینجا ملاک است «عقل» است.

متأسفانه در جامعه ای زندگی میکنم که بسیاری یا در لایه قشری مذهب گرفتار شده اند یا اساساً ترک مذهب گفته اند و من در این میان مانده ام.

شیطان و فرشته بیان حسرت کسی است که دایره واژگان سنتی مذهبی را دوست دارد، اما برخی مفاهیم سنتی مذهبی را نمی پسندد.

هدف دوم) همیشه احساس کرذه ام که طرف صحبت «شیطان»، منطق انسانهاست و شیطان به سادگی میتواند منطق ما را متقاعد سازد. اما طرف صحبت فرشته «دل» ماست. راستش را بخواهید، در تمام این سالها فلسفه نتوانست من را به سمت دین راهنمایی کند. دل مرا به دین کشید و فلسفه به دنیا. دلم هیچگاه مرا آلوده دنیا نساخت و فسلفه آنگاه که خواست به دین راهنماییم کند، جز سفسطه در نظرم نیامد. این است که هیچگاه نخواستم دینم را با منطق به فرد دیگری بقبولانم. خود نیز در برابر جان کندنهای فلسفی دینداران، همیشه لبخند ترحم بر لب داشته ام.

شیطان و فرشته، گفتگوی دو موجود است که یکی منطق و دیگری دل را نشانه رفته است و آنجا که برتری بوده، دل را به منطق برتری داده ام.

هدف سوم) تمام تلاش من در زندگی، حذف رنگهای سیاه و سفید از تفکر انسانهاست. دوست داشتم شیطانی داشته باشم که گاه حرفهای درست و خوب و مقبول بزند و فرشته ای که گاه ساده اندیشی کند. من دستور نمیدهم. نتیجه نمیگیرم. حکم نمیدهم. قضاوت نمیکنم. شیطان من سیاه نیست، فرشته ام نیز سفید نیست. مخاطب باید فکر کند. بر اساس عقل خود بسنجد و تصمیم بگیرد.

هدف چهارم) در آخر داستان، فرشته و شیطان دست در دست هم میدهند و به نظرم در این نقطه است که «انسان» زاده میشود. انسان زمانی انسان میشود که نیکیها و بدیهای وجود خود، هر دو را بپذیرد و سایه خویش را در آغوش کشد. انسان بدون سایه، انسان نیست. شبحی است که دیوانه وار در میان انسانها زندگی میکند…

 

 

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


38 نظر بر روی پست “چرا شیطان و فرشته را نوشتم…

  • آرشام گفت:

    سیاه و سفید دیدن :
    نيمي از عمر را به تمسخر آنچه ديگران به آن اعتقاد دارند مي گذرانيم،

    نيمي ديگر را در اعتقاد به آنچه ديگران به تمسخر مي گيرند…!

  • آریا گفت:

    من هر چی مذهبهه تو دنیا بدم میاد همشونو می خونم اما عمل نمی کنم

  • آریا گفت:

    دوست دارم کتابتو بخونم شاید بشه یک کتاب نو نوشت

  • محمد کشاورزیان گفت:

    محمدرضا مرسی
    هرچی بیشتر با تفکراتت آشنا میشم به شباهتهای فکریمون پی میبرم
    ۱٫ولی چرا این افراطو تفریط رو از بین نمی بریم و همه چیزو سیاه و سفید میبینیم ولی فکر کنم که اکثر چیزا خاکستریه!!
    ۲٫و تا کی میخوایم به همدیگه بی احترامی کنیم و نظرات همدیگه رو تحمل نکنیم
    ۳٫واقعیت اینه که از همه افراد و کاینات میتونیم استفاده مثبت بکنیم و چیزی یاد بگیریم و براحتی نباید اونارو کنار بزاریم
    ۴٫ اینکه دین ویا علم روز رو کنار بزاریم و فقط به یکیش تکیه کنیم اشتباهه و ظلم به خودمون محسوب میشه و پیشرفتمون به عقب میفته

  • فایزه گفت:

    اولش که باید بگم خیلی خوشم اومد که قبل از خوندن شیطان و فرشته “چرا شیطان و فرشته را نوشتم…”را خواندم.دومش که میگم خیلی بحث باحالی شده!سال اول دبیرستان (تصمیم گرفتم)با یه دوستام شبی یه صفحه قران با ترجمه بخونیم و اکه به نکته خاصی رسیدیم بهم بگیم یه شب رسیدم به جایی که نوشته بود”و در وجود مرد چیزی برتر قرار دادیم که شما نمیدانید”رفتم به دوستم گفتم با خودم گفتم شاید واقعا مردا در وجودشون یه چیزی دارن که اونا را برتر میکنه از خیلی از لحظا که فکرمیکنی یه مرد هم راحتتره هم ازادتره!”شما نمیدانید”اره قبول دارم خیلی چیزا در کتاب اسمانی ما امده که تهش به این نتیجه میرسی که شمانمیدانید”دراین قران هیچ چیزی فروگذار نشده”خب حتما ما نمیدانیم محمدرضا!اما من یه تصمیم گرفتم که وقتی گرفتمش نفهمیدم ولی دارم به سمت محقق شدنش گام برمیدارم!باید چیزای زیادی (یادبگیرم) تا یه کم بهتر بفهمم کتاب مقدسم را.یادگرفتن خوبه توصیه قرانم هست اما نباید یادمون بره یادگرفتنه واسه چیه.
    سومش که میگما درمورد منطق و دل یه کم موافقم یه کم مخالف:واقعا گاهی نیاز دارم منطق مثلا حجابو بدونم و گاهی با همه ی دلم دلم میخواد کاملترین حجابو داشته باشم!بدون منطقش

  • دوست محمدرضا گفت:

    محمدرضا ، به نظر من راجع به دین ننویس چون من وشما تو مملکتی زندگی می کنیم که مردمانش ادعای داشتن کامل ترین دین رو دارن و از اونطرف فقیر و غنی وقتی ماشین می خرن خون به رینگ و لاستیکش می زنن یا چهار تا تخم مرغ زیر چرخهاش میذارن !!! پس به قول بابام آدم عاقل پول نمیده برای خودش دشمن بخره . حق یارت

  • ص.شویکلو گفت:

    از این پستتون خیلی همزاد پنداری کردم!اگر اجازه می فرمایید در پیوندهای روزانه ام درج کنم باعث خوشحالیه من میشه!
    “ذوستانی نوشته بودند که ما به محمدرضا و امثال او، همچون الگو نگاه نمیکنیم. بلکه میشنویم. انتخاب میکنیم و یاد میگیریم”

    من به این نتیجه واقعا رسیده ام. باید حلاجی کرد و انتخاب کرد شنید . یادگرفت. راستش خیلی به دلم چسبید این پست.

    و اینکه شیطان و فرشته را نماد منطق و دل قرار داده ایید کمی جای بحث دارد. راستش دل هم می توانست شیطان باشد و برعکس.

  • زیبا گفت:

    سلام
    خیلی وقت بود که میخواستم از شعبانعلی در مورد دین و مذهب و اینکه خودش به چه نتیجه ای رسیده بپرسم. اما دو دل بودم و گفتم شاید خیلی خوشش نیاد و هر کسی یه اعتقادی داره دیگه… تا اینکه امشب کامنت ها رو خوندم… من معتقدم هر کدوم از ما خدا رو یه جوری دیدیم و میشناسیم که نمیتونیم برای همدیگه وصفش کنیم. اگه قرار بود همه یه دیدگاه داشته باشیم اونوقت قدرت خدا زیر سوال میرفت. من برای نظر همه احترام قائلم. ولی همه میخان خدای خودشون رو به اثبات برسونن. وقتی یکی با تمام وجود خدا و وجودش رو حس کرده بهش احترام بذاریم.

    • سارا گفت:

      زیبا جون چرا خون به رینگ میزنن بعد چه ربطی این به کشور اسلامی داره؟!

      • shabanali گفت:

        من کاری به رینگ ندارم. ولی اصولاً ما مردم عادت نداریم سراغ مکانیزمهای واقعی و علمی بریم و فقط دنبال روش برای دور زدن هستیم.
        این ویژگی رو خیلی رفتارهامون تأثیر گذاشته. کسانی که من رو میشناسن از احترامی که برای امامان و اصحابشون دارم اطلاع دارن. اما یک بار واقعیتی رو شنیدم که نمیتونم فراموش کنم:

        مدیر یکی از شرکتهای بزرگ بیمه میگفت: «آقااااااااا. تا زمانی که تو این ممکلت، طرف سالی یک بار میره پول میده به هیأت و رو ماشینش مینویسه: بیمه ابوالفضل! صنعت بیمه تو این کشور رشد نمیکنهههههههههههههههههههه»

      • زیبا گفت:

        خون به رینگ رو بیخیال شو سارا جان. من برای جواب سوالهام پای منبر هر آخوندی نمیشینم. عقل خودمم خیلی نمیتونه پاسخگوی هر سوالی باشه. پس سعی میکنم حتما برای جواب سوالهای دینی به متخصص اون مراجعه کنم. پس سعی نکنیم دین رو هم دور بزنیم شاید حرفهای قشنگی داشته باشه که لازم نباشه حتما اون رو تجربه کنیم تا به اصل برسیم . یه راه میون بر نشون میده. ما فرصت تجربه کردن رو نداریم اما عقل و دلمون بزرگ شده و خوب و بد رو تشخیص بدیم. دلم برای دین میسوزه…

  • شیما گفت:

    کامنتا رو که خوندم به اینجا که رسیدم یکم تعجب کردم
    “من هنوز فکر میکنم تو اگر افسردگی یا ناراحتی داری بهتره به روانپزشک مراجعه کنی و قطعاً سیتالوپرام یا پروزاک یا لیتیوم میتونه بهتر کمک کنه. ”

    یکم تند رفتی دوست من! 🙂 فک می کنم هر کسی می تونه از هر چیزی توی هر برهه از زندگیش هر استفاده ای بکنه. مهم اینکه که نگاهش طی مسیر زندگیش کامل تر بشه. میدونم اینا رو خودت خیلی بهتر از من میدونی، فقط یه یاد آوری بود تا نزاری شیطون قدرتمند، فرشته شکننده رو به سخره بگیره
    اگه صلاح میدونی این کامنت رو منتشر نکن ، چون فقط خطاب به خودت نوشتم

  • شیما گفت:

    “هدف دوم) همیشه احساس کرذه ام که طرف صحبت «شیطان»، منطق انسانهاست و شیطان به سادگی میتواند منطق ما را متقاعد سازد. اما طرف صحبت فرشته «دل» ماست.”

    خیلی جالبه! وقتی داشتم میخوندمش همین حس رو به من داد، اینکه شیطان عاقله و فرشته عاشق. فک می کنم به خوب این مفهومی که تو ذهنت بوده رو تونستی تو متن جا بدی 🙂

  • زهرا گفت:

    توضیحتون دید گسترده تری به من داد.
    سپاس

  • سارا گفت:

    سلام
    چرا محمد رضا این همه تلاش میکنه خودشو به همه توضیح بده؟!
    منی که نتونم تو این همه پست محمدرضا رو بشناسم فکر کنم کم لطفی کردم
    (یادمه تو وبلاگ برای فرای فراموش کردن وهمین سایت فرموده بودید این محیط و حریم کاملا شخصیه:
    “این مرامنامه، افکار و عقاید من است و مشخص است که مسئولش هم من هستم و خودم هم نمیدانم که درست است یا نه. اما من برای کسانی مینویسم که شبیه به من فکر میکنند. اگر در گذار از دنیای وب، تصادفاً به خانه من سر زده اید و خود را با این مرامنامه بیگانه میبینید، خواهش میکنم از آن مربع کوچک قرمز رنگ در سمت راست بالای صفحه (با علامت ضربدر در میان آن) استفاده کنید تا من و شما هر چه زودتر از شر یکدیگر خلاض شویم.”)

    پس این همه شرح دادن چرا؟
    (این سوال رو بیشتر برای این می پرسم که بدونم آیا ما موظف هستیم همیشه دیگران رو راضی کنیم و چرایی رفتارمون رو به اونها توضیح بدیم!)

    • shabanali گفت:

      ما موظف نیستیم. ولی وقتی یک نفر وقت میگذاره و کامنت میگذاره من احساس میکنم حداقل وظیفه ام اینه که به احترامش جواب بنویسم سارا جان.

    • آزاده گفت:

      سارا جان قطعاً افرادی که اینجا کامنت میذارن، یه تشابهاتی بین خودشون و محمدرضادیدن که اینجا اومدن.
      و اگه سعی می کنن که بحث کنن برای اینه که یا مطالبشون رو خوب جا بندازن، یا قانع میشن که طرز تفکر یا نوع بیان کردنش درست نیست و اصلاح کنن.
      قرار شده از هم چیزی یاد بگیریم.
      غیر از اینه؟

      • shabanali گفت:

        من بحث کردن رو دوست دارم. به قول معروف چه For و چه Against
        خطر وقتیه که دیگه هیچکس حاضر به فکر کردن و بحث کردن نباشه

        • آزاده گفت:

          خوشحالم که بحث کردن رو دوست داری محمدرضا
          چون من نمیتونم مثل خیلی از دوستان خیلی راحت همه چیز رو بدون فکر بپذیرم.
          و اونقدر هم شهامت دارم که اگه به این نتیجه برسم که دارم اشتباه فکر می کنم، اصلاح کنم و فکر درست رو جایگزین فکر قبلی کنم.
          فقط مشکل من با تو اینه که نمیتونم حرفهام رو خوب برات بیان کنم.
          از هر حرف من، (جز سوال آخریم که جواب دادی)،دقیقاً بدترین تعبیرو داری
          ترجیح میدم جمعه بعدازظهر رو خالی کنم،پامو از فضای مجازی فراتر بذارم و در کلاسهات و همایشت شرکت کنم.
          اینجوری راحت تر میشه بحث کرد و بقیه ی دوستان اذیت نمیشن

      • سارا گفت:

        آزاده جانم من با کامنت قبلی شما که برای مهسا خانم نوشته بودید تا حدودی موافقم بطوری که من تا به حال عربی قرآن رو به طور کامل نخوندم اما معانی اونو چرا، و ایمان دارم این کتاب کتابی ست روشن و هدایتگر و هرکس به اندازه تامل و تدبر خودش از اون سیراب میشه
        من در پایان کامنت قبلی هم عرض کردم قصد دارم بدونم که آیا ما موظف هستیم همیشه چرایی رفتارمون رو توضیح بدیم؟! چون میدیم استاد خیلی زمان صرف این مطالب می کنن! چه در این پست، و چه در پست های قبلی!
        چون همیشه فکر میکردم این کار کمی غیر حرفه ای و از افرادی چون من ممکنه سر بزنه
        اما الان فکر میکنم باید بیشتر در این مورد دقت کنم!(شروعش هم با همین کامنت بود امیدوارم شروع بدی نبوده باشه)

  • بهنام گفت:

    بنده همه این مطالبتون رو مینویسم.چون میخوام به دانش آموزان تو مدرسه بگمشون.فکرشونو باز کنم.
    البته با اجازه آقای خاص

  • جواد گفت:

    سلام محمدرضا
    دین ما نیز همواره ما رااز قشری گری و پذیرش بی اساس مطالب بر حذر داشته است .
    ان جا که می گوید هر کسی باید اصول دین را با عقل خود درک کند و تقلیدی و قشری گری را در این بین جایز نمی داند .
    انجا که می گوید : منابع دین ما غیر از کتاب و سنت ، عقل و اجماع نیز هست و در این بین می بینیم که چقدر مطالب فراوان در تقدیر عقل گفته می شود .
    احادیثی که تفکر یک ساعت را برتر از عبادت هفتاد ساله می دانند و ایانی که ما را به تدبر و تفکر در همه چیز فرامی خوانند .
    و هزاران مطلب دیگر که با جمع همه ی ان ها به این نتیجه می رسیم که دین ما دینی عقل گراست که سهم عمده را به عقل انسان ها می دهد . البته عقلی که از فیلتر هوا و هوس و …. گذشته باشد.
    پس بدیهی است که اگر از شیطان یا دشمن یا بیگانه یا از چین و ماچین مطلبی بیاموزیم و به خدا نزدیک شوییم نه تنها مورد مذمت نیست بلکه بسیار هم ستودنی است .
    پس چه بسا افرادی که دم از دین و مذهب هم به صورت رسمی و علنی نزنند اما کتاب و سنت چنان در ان ها رسوخ کرده باشد که از فیلتر عقل خود راه خداشناسی را برای دیگران ساده تر کنند .
    و این هاست زیبایی های دین و مذهب ما .

    • shabanali گفت:

      چه بسا افرادی که دم از دین و مذهب هم به صورت رسمی و علنی نزنند اما کتاب و سنت چنان در ان ها رسوخ کرده باشد که از فیلتر عقل خود راه خداشناسی را برای دیگران ساده تر کنند

      • آزاده گفت:

        این آخرین کامنتی هستش که در این رابطه میذارم
        و امیدوارم دیگه این بحث تکرار نشه
        آقای شعبانعلی از شما انتظار نداشتم که جملات ساده ی منو اینجوری برداشت کنید
        بین کامنتهایی که گذاشته شده، فقط من درباره ی کتاب خدا حرف زدم
        پس قطعاً روی صحبتتون با منه
        من یه آدم مذهب زده نیستم
        اتفاقاً دید من مثل شماست، وگرنه با وجود این همه مشغله، برای بودن در این سایت وقت نمیذاشتم
        من فقط تجربیات خودم رو در جواب کامنت مهسا نوشتم،فقط در جواب کامنت مهسا و انتظار داشتم فقط مهسا اونو بخونه، نه محمدرضا، که بخواد اینجوری برداشت کنه و به من بگه مذهب زده
        سال قبل من دچار یه بحران در زندگیم شدم
        شکستهای پی در پی که هیچوقت در زندگیم ندیده بودم
        شکستهایی که هر کدومشون به تنهایی میتونست یه آدم رو نابود کنه
        تو ماههای اول خودم رو با کتابهایی که داشتم و نخونده بودم سرگرم کردم، هر کتابی که به دستم می رسید می خوندم تا به اتفاقاتی که افتاده بود خیلی فکر نکنم
        با اینکه کتابها فلسفی و روانشناسی بودن، اما منو بطور موقت تسکین میدادن
        بعد از یک هفته که از خوندنشون میگذشت، دوباره از لحاظ روحی برمیگشتم سر خونه اول
        هیچ چیزی روحیه ی منو بهتر نمیکرد
        هیچ چیز
        تو اون شرایط بد، تنها چیزی که به من آرامش می داد، یه سری فایل بود که درباره خدا و قرآن بود
        تو اون لحظات فقط وجود خدا منو آروم می کرد، اینکه هست، مراقب منه و داره همه چیز رو میبینه
        و اون خدا بود که لحظه به لحظه برای من شرایطی قرار میداد که حس میکردم دقیقاً کنار منه و داره منو نگاه می کنه
        توی همون شرایط موفقتهایی کسب کردم که بیشتر شبیه معجزه بودن
        به زندگی عادی برگشتم
        دیگه روزمرگی برای من مفهومی نداشت…
        چون فهمیده بودم که برای چی دارم زندگی می کنم.
        من فقط تجربیات خودم رو در جواب مهسا نوشتم، و فقط خواستم بگم بی معرفتیه که همه ی کتابهارو بخونیم ولی کتاب خالق عشقمون رو نخونیم.
        همین، امیدوارم دیگه به من نگی مذهب زده
        کاش حداقل نظر قبلی من رو هم در همون پست خوب میخوندی

        • shabanali گفت:

          به نظرت ۶ میلیارد آدم دیگه ای که کتاب مذهبی من و تو رو نمیخونن همه حالشون بده؟
          من و تو نباید مذهب و عقیدمون رو به همه تحمیل کنیم. نمیخوای بگی در دنیا یک میلیارد سالم هستند و ۶ میلیارد روانی؟
          هر کس باید خودش بگرده و ببینه حالش با چی خوب می شه. من دوستانی دارم از همه مذاهب و میدونم که هر کدوم کتابی دارن که فکر میکنن بهترین کتاب دنیاست و هر کدوم با خوندن کتاب خودشون آروم میشن. من و شما حداکثر یک میلیارد طرفدار داریم. حق نداریم برای جمعیتی معادل ۶ برابر خودمون تعیین تکلیف کنیم. این یعنی مذهب زدگی

          ضمناً من به شدت مخالف تلاشهایی هستم که اصرار دارن «همه چیز» در قرآن ما اومده! به زور از لای آیه ها میخوان «سونامی» رو هم کشف کنن. این کار شأن کتاب مذهبی ما رو در حد یک دائره المعارف مثل بریتانیکا یا انکارتا میاره پایین. این کتاب آسمانی قراره برای ما صراط مستقیم رو مشخص کنه تا در دنیا پامون روی این پل نازک صراط (که شصت یا هفتاد سال روی اون راه میریم) نلغزه. با این کتاب میتونیم «انتخاب»ها و «رفتار»های بهتری داشته باشیم. من هنوز فکر میکنم تو اگر افسردگی یا ناراحتی داری بهتره به روانپزشک مراجعه کنی و قطعاً سیتالوپرام یا پروزاک یا لیتیوم میتونه بهتر کمک کنه. بعضی کاربردهای کتب مقدس در نزد مردم رو که می بینم (قرآن به این عظمت به عنوان داروی ضد افسردگی یا برای استخاره یا …) احساس میکنم به طرف یک بنز کلاس اس دادن، اما چون کاری غیر از مسافرکشی بلد نیست، باهاش مسافرکشی میکنه.

          • آزاده گفت:

            نه، قطعاً حالشون بد نیست
            من نگفتم داروی ضد افسردگی، چرا حرف تو دهن من میذاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
            گفتم دیگه روزمرگی برای من مفهومی نداشت.
            غیر از این گفتم؟
            از نظر تو معنی این ۲ تا جمله با هم یکیه؟
            یه سوال: فکر کن،در یه جاده که پیچ های خطرناک داره، داری رانندگی می کنی، که متوجه میشی ترمز ماشینت کار نمی کنه، سرعت تو هم خیلی زیاده، اون لحظه چکار می کنی؟

            • shabanali گفت:

              کاری نمیکنم. منتظرم می مونم ببینم چه اتفاقی می افته.
              ضمناً آزاده جان. تو اینجور سوالای فلسفی رو تو کتابها خوندی و باید «فرض» کنی تا بتونی جواب بدی.
              من با هواپیما زمین خوردم، با قطار به قطار زدم. با قایق به کشتی زدم. با ماشین به دیوار بتونی زدم. عکسای بعضیاش هم که دارم می گذارم براتون.
              اون موقع هم کاری نکردم.
              این سوالایی که برای تو «فلسفه» است برای من «خاطره» است دوست جوان من…

          • fallah گفت:

            ممنونم از توضیحی که درباره کتاب شیطان و فرشته دادین، خیلی به درک من کمک کرد!
            شما همیشه توی مذاکراتتونم دیگران رو با این لحن و برداشت متقاعد می کنید!!!!!!
            فکر کنم آزاذه جان فقط نظرش رو گفت، و نمیخواست عقیده شو تحمیل کنه!
            چرا برداشت شما از کامنتایی که می ذاریم اینجوریه!
            چرا وفتی کامنتی رو می بینید که نمی پسندید این طوری درباره اش بحث می کنید؟

          • نیما گفت:

            البرت انیشتین :قرآن کتاب جبر یا هندسه یا حساب نیست بلکه مجموعه ای از قوانین است که بشر رابه راه راست ، راهی که بزرگترین فلاسفه ار تعریف آن عاجز ند، هدایت میکند. (پیرو فرمایش استادم )

  • آزاده گفت:

    من برای دومین بار بود که میخوندم
    خیلی قشنگه
    اجازه دارم سرکلاس برای دانشجوهام داستانهاتونو بخونم؟
    منعی نداره؟

  • سارا گفت:

    سلام، ممنون از توضیحاتت، فهم کتابتو برام ساده تر کرد یا بهتره بگم دیدم رو متفاوت تر.

  • پگاه گفت:

    شیطان و فرشته بیان حسرت کسی است …..
    به احترام نویسنده این نوشته زلال و شفاف و بلورین …….سکوت میکنم…

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser