خانه » واژه‌ای به نام «رابطه»

واژه‌ای به نام «رابطه»

توسط محمدرضا شعبانعلی
رابطه عاطفی

رابطه عاطفیچه واژه‌ی گنگ و محدودی است رابطه…
و چقدر این سوال کلی است که: «آیا هم‌اکنون در رابطه‌ای هستی؟»
«رابطه» فقط نشان می‌دهد که تو به کسی «ربط» داری! اما نوع ربط را نشان نمی‌دهد.


بعضی رابطه‌ها مثل قهوه‌اند. هر از چندی، احساس نیاز به آنها می‌کنی و وقتی طعم آنها را چشیدی تا مدت‌ها احساس نیاز در تو می‌میرد. بگذریم از آنها که وقتی هوس قهوه می‌کنند، چند لیوانی قهوه می‌خورند. یکی پس از دیگری اما نه در یک کافه!
بعضی رابطه‌ها مثل سلول انفرادی هستند. راه ورود دارند. اما راه خروج ندارند. وقتی در آن رابطه هستی، باید به دور از تمام دنیا، باشی و زندگی کنی. نمی‌دانی که در آن بیرون، حکومت تغییر کرده یا نه. می‌گویند در سلول انفرادی گاهی حتی به زنده بودن خود هم شک می‌کنی.
بعضی رابطه‌ها مثل یک خانه‌ی شیشه‌ای هستند. همیشه به تو گفته‌اند و خود نیز احساس می‌کنی که آزادانه در دنیا می‌چرخی. نخستین بار که به دیوار خوردی می‌فهمی که زندانی یک خانه‌ی شیشه‌ای هستی.
بعضی رابطه‌ها مثل لباس‌ هستند. کمک می‌کنند تا در میانه‌ی جمع، عریانی خود را پنهان کنی. کمک می‌کنند که تو خود را ثروتمند‌تر، ساده‌تر، چاق‌تر، لاغر‌تر، زیبا‌تر، شاد‌تر، جوان‌تر یا مسن‌تر، از آنچه هستی نشان دهی. لباس وقتی از مهمانی به خانه بازگشت، زود می‌آموزد که جایگاهش در کمد لباس‌هاست، نه تخت…
بعضی رابطه‌ها نیز، مانند هوا هستند. تا هستند دیده نمی‌شوند. اما نخستین لحظه‌ای که نبودند، می‌توانی نیاز به بودنشان را با تک تک سلول‌های تن‌ات لمس کنی.
و تو در بعضی رابطه‌ها…
و تو در بعضی رابطه‌ها مثل یک کفش هستی. به محض آنکه به مقصد رسیدند،‌ در کناره‌ی درب ورودی تنها خواهی ماند و صاحب کفش به تنهایی وارد خانه خواهد شد…
و تو در بعضی رابطه‌ها مثل یک موبایل هستی. احساس می‌کنی که مهمی و همیشه در دستان او. دیر زمانی طول می‌کشد تا بیاموزی که مهم «تو» نبوده‌ای. بلکه «آنهایی» بوده‌اند که اتصال به آنان، از طریق «تو» ایجاد می‌شده.
و تو در بعضی رابطه‌ها مثل یک نیمکت هستی. به مسافر تن‌خسته‌ای که روی تو نشسته دل می‌بندی و می‌گویی: «این بار،‌ او هم به من دل بسته است». و نخستین سرما یا گرما یا باد یا باران، دیر یا زود به تو اثبات می‌کند که «نیکمت» باز هم فریب مسافری دیگر را خورده است…
باقی را می‌گذارم تا شما بنویسید. داستان «بعضی رابطه‌ها…» را و داستان «تو در بعضی رابطه‌ها…»

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

84 دیدگاه

بهروز مطیع ۱۲ دی، ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۳

(ببخشید که در یک مطلب قدیمی – صفحه 153 – کامنت می‌گذارم)
بعضی رابطه ها …
بعضی رابطه‌ها مثل گاز زدن یک هلوی آبدار است . اگر گاز خیلی عمیقی بزنی ، آسیب می‌بینی .
بعضی رابطه‌ها مثل استند نمایشگاهی هستند ، شیک و خوش طرح و زیبا . ولی در واقع کارکرد اصلی‌شون اینه که همه آشفتگی‌ها و خرت و پرت هایی که نمی‌خواهند جلو دید بگذارند را ، پشت این رابطه‌ها قایم می‌کنند .
بعضی رابطه‌ها مثل شراب می‌مونه . گسه ، تلخه ، تنده ولی گرمت می‌کنه . اگه تلخی‌اش را تحمل کنی خنده به لبهات میاره . باعث میشه از خودت و نگرانیهات بیرون بزنی و رها بشی .
تو در بعضی رابطه‌ها …
تو در بعضی رابطه‌ها مثل کراوات هستی ، هروقت مراسمی دارند و جشنی دعوتند می‌خواهند زشتی دگمه‌ها و شکم‌هایشان را بپوشانی ، به محض اینکه جلوه‌گری شان تمام شد تورا به دور خودت می‌پیچند و در تاریکی رهایت می‌کنند .
تو در بعضی رابطه‌ها مثل خودکاری . احساس خوبی داری که هر روز حرفهای دلشان را به تو می‌گویند تا برایشان بنویسی ، ولی انقدر برایشان کم اهمیتی که تو را به هرکسی قرض می‌دهند و وقتی جوهرت تمام شد و حرفی برای گفتن نداشتی ، به راحتی خودکار دیگری را تهیه می‌کنند تا حرفهای در گوشیِ خوشرنگ‌تر و روان‌تری با هم داشته باشند .
تو در بعضی رابطه‌ها مثل کنتور برق هستی ، تا وقتی برای کسی که تورا نصب کرده کنتور بندازی و خوش بچرخی ، هر ماه سر وقت به تو سر میزنند و به عددهایت اتکا می‌کنند و لبخند می‌زنند . ولی وقتی بعد از سالها فرسوده شدی ، در کنار کنتورهای پوسیده دیگر رهایت می‌کنند تا بپوسی و از بین بروی .
تو در بعضی رابطه‌ها مثل پسته‌ای . اگر بسته یا بی‌مغز باشی کاری با تو ندارند . اما اگر مغزی داشته باشی و خندان باشی مغزت را می‌شکافند و در خودشان هضم ‌می‌کنند ، جوری که خودت هم نمی‌دانی وجود داری یا نه . آنها حتی پوسته‌ات را هم دور می‌ریزند تا هیچ اثری از تو باقی نمانده باشد .
تو در بعضی رابطه‌ها مثل گنجشک گرسنه‌ای در زمستان هستی . گنجشککی که حتی وقتی کسی از روی مهربانی هم می‌خواهد برایت دانه بریزد و از سرما نجاتت دهد ، بخاطر ترس‌هایی که از رابطه‌های قبلی‌ات آموخته‌ای از او فرار می‌کنی . درک‌اش برایت مشکل است که شاید او هم نیاز دارد به تو کمک کند تا خودش حس بهتری را تجربه کرده باشد .

پاسخ
سید کمال آزادمنش ۲۷ دی، ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۹

امروزه اکثر رابطه ها رنگ و بوی مادی دارند البته با توجه به ماهیت رابطه ها طبیعی است که برخی صرفأ مادی باشند ولی مشکل اینجاست که روابط معنایی نیز دچار خدشه شده اند و این موضوع به نظر من ناشی از تخریب سرمایه اجنماعی است ( تخریب اعتماد ، همدلی ، مشارکت و … ). به نظر من هر چه سطح فرهنکی جامعه بالاتر می رود رابطه ها مقداری عمق خود را از دست می دهند و بر وسعت آن ها افزوده می شود یا به عبارتی روابط عمیق اگر باشد صرفأ محدود به چند نفر دور و بر می شود تازه آن هم به شرط ها و شروط ها.

پاسخ
آزاده ت ۲۶ دی، ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۳

جالب بود………….

این عجیب ترین تعریفی که تا حالا از رابطه شنیدم………………

پاسخ
مریم نجفی ۲۱ دی، ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۹

بعضی رابطه ها شروع میشود و ایمان داری به شروع خوب این بهار؛اما خیلی نمیگذرد که پاییز از راه میرسد و بالاجبار باید با این حقیقت تلخ و جانگداز کنار بیایی که اعتراف میکند: هیچ وقت تو برایش بهاری نبودی و او همچنان غرق بهار گذشته اش میباشد.
چاره ای نمی ماند جز اشک و عزا..
وهمه میگویند این داغ را غنیمت شمار وبزرگ شو در کنارش( مثل استاد شعبانعلی:تخم از درون باید شکسته شود تا تخم مرغی حاصل شود)
اگر این درد آدمی را نکشد شاید توانم روزی بزرگ شدن را اندکی حس کنم ( و اه که درد بدتر این است که نمیدانم بزرگی در چیست و راهش کدامین سمت…)
رازها بود وتامل بود
با همه سنگینی بودن
تاعزت و عزل و عزا رفتم
چند و چون ها در دلم مردند
که به سوی بی چرا رفتم
شکر پر اشکم نثارت باد
خانه ات آباد ای ویرانی سبز عزیز من…

پاسخ
parisa ۴ آذر، ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۲

بعضی رابطه ها طعم اولش مثل یه بستنی وسط چله زمستون میمونه شاید برای خیلیا غیرقابل تحمل باشه ولی برای تو خوردن اون بستنی یه لذت خاص داره ولی با گذشت زمان اون رابطه برات میشه مثل خوردن یه قهوه تلخ شاید خیلیا این قهوه تلخو دوس داشته باشن ولی برای تویی که شیرینی بستنی دوس داشتی این طعم قهوه خیلی برات ازاردهنده میشه ولی با این وجود گاهی این قهوه رو هر چند تلخ میچشی ب این امید ک شاید شیرین ب اندازه بستنی ک نه
ولی ………..
تلخم نباشه

پاسخ
مرتضی حاذق ۲۹ شهریور، ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۱

رابطه معنی کردن دوست داشتن از طرف هر 2 نفره نه فقط گفتن در کلام بلکه به معنی اثبات اون به طرف مقابل اگد چه نوع اثبات در هر شخص بسته به شعور و درک دوست داشتن متفاوته

پاسخ
Pouya ۸ فروردین، ۱۳۹۴ - ۶:۱۸

بعضی رابطه ها مثل سیگار میمونن، دورت میندازن، من که خدا رو شکر تجربشو نداشتم ولی فکر‌کنم خیلی سخته سیگارو با سیگار روشن کنی و بعد دورش بندازی…

پاسخ
داود ۹ اردیبهشت، ۱۳۹۳ - ۸:۱۱

بعضی رابطه ها مثل تلویزیون می مونه…
شنونده و درک کننده فقط تویی…

پاسخ
کیان ۱۹ اسفند، ۱۳۹۲ - ۱۵:۰۵

بعضی رابطه ها مثل هوا هستند ولی از نوعی متفاوت با آنچه شما تصور کرده اید

وقتی هستند با بودنشان نفس میکشی و قدر داشتنشان را میفهمی و همه حس های خوب دنیا را زندگی میکنی
و وقتی نیستند نیاز به بودنشان را در تک تک سلولهای تنت لمس میکنی و تمام زندگی ات را یکباره از دست میدهی!

“فوبیای بود و نبودت پیشکش روانکاوان شهر
که بودنت
همه ی ترس نبودنت بود!!!

پاسخ
مونا ۱۸ دی، ۱۳۹۲ - ۸:۵۵

هرکسی از ظن خود شد یاد من
از درون من نجست اسرار من

پاسخ
شهرزاد ۱۳ آذر، ۱۳۹۲ - ۱۳:۵۱

بعضی رابطه ها هم مثل یک کتاب با عنوان خیلی جذاب هستن که دلت میخواد با عشق دستت بگیری و شروع به خوندنش بکنی. بعضی جاهای داستان رو ازش لذت می بری و خنده و شوق رو روی لبت و دلت میاره، بعضی جاهای داستان دلت میگیره و اشک تو چشمات حلقه می زنه. ولی با تمام درخشش ها و تاریکی های داستان، بازم سعی می کنی از خوندنش لذت ببری و به آخر داستان برسی، چون شنیدی که اکثر داستان های کتاب ها آخرشون به خیر و خوشی تموم میشه…! اما هر چی جلوتر میری علامت سوال ها بیشتر و بیشتر جای متن رو توی داستان می گیرن … باز هم اهمیتی نمیدی و فقط مشتاقی که به آخر کتاب برسی. اما وقتی به آخرین صفحه کتاب می رسی، با تعجب می بینی که آخرین صفحه اون کتاب ، بدون هیچ ملاحظه ای کنده شده!! و در نهایت، تو میمونی با یک دنیا بهت و اون همه لبخند و شوق و عشق و اشکی که در خلال خوندن کتاب تجربه شون کرده بودی و اون علامت سوال ها و صفحه آخری که وجود نداره …
🙂

پاسخ
1 2

پیام بگذارید

برای ثبت کامنت باید کد فعالیت در متمم داشته باشید. کد فعال‌سازی را از این‌جا دریافت کنید.