چه واژهی گنگ و محدودی است رابطه…
و چقدر این سوال کلی است که: «آیا هماکنون در رابطهای هستی؟»
«رابطه» فقط نشان میدهد که تو به کسی «ربط» داری! اما نوع ربط را نشان نمیدهد.
بعضی رابطهها مثل قهوهاند. هر از چندی، احساس نیاز به آنها میکنی و وقتی طعم آنها را چشیدی تا مدتها احساس نیاز در تو میمیرد. بگذریم از آنها که وقتی هوس قهوه میکنند، چند لیوانی قهوه میخورند. یکی پس از دیگری اما نه در یک کافه!
بعضی رابطهها مثل سلول انفرادی هستند. راه ورود دارند. اما راه خروج ندارند. وقتی در آن رابطه هستی، باید به دور از تمام دنیا، باشی و زندگی کنی. نمیدانی که در آن بیرون، حکومت تغییر کرده یا نه. میگویند در سلول انفرادی گاهی حتی به زنده بودن خود هم شک میکنی.
بعضی رابطهها مثل یک خانهی شیشهای هستند. همیشه به تو گفتهاند و خود نیز احساس میکنی که آزادانه در دنیا میچرخی. نخستین بار که به دیوار خوردی میفهمی که زندانی یک خانهی شیشهای هستی.
بعضی رابطهها مثل لباس هستند. کمک میکنند تا در میانهی جمع، عریانی خود را پنهان کنی. کمک میکنند که تو خود را ثروتمندتر، سادهتر، چاقتر، لاغرتر، زیباتر، شادتر، جوانتر یا مسنتر، از آنچه هستی نشان دهی. لباس وقتی از مهمانی به خانه بازگشت، زود میآموزد که جایگاهش در کمد لباسهاست، نه تخت…
بعضی رابطهها نیز، مانند هوا هستند. تا هستند دیده نمیشوند. اما نخستین لحظهای که نبودند، میتوانی نیاز به بودنشان را با تک تک سلولهای تنات لمس کنی.
و تو در بعضی رابطهها…
و تو در بعضی رابطهها مثل یک کفش هستی. به محض آنکه به مقصد رسیدند، در کنارهی درب ورودی تنها خواهی ماند و صاحب کفش به تنهایی وارد خانه خواهد شد…
و تو در بعضی رابطهها مثل یک موبایل هستی. احساس میکنی که مهمی و همیشه در دستان او. دیر زمانی طول میکشد تا بیاموزی که مهم «تو» نبودهای. بلکه «آنهایی» بودهاند که اتصال به آنان، از طریق «تو» ایجاد میشده.
و تو در بعضی رابطهها مثل یک نیمکت هستی. به مسافر تنخستهای که روی تو نشسته دل میبندی و میگویی: «این بار، او هم به من دل بسته است». و نخستین سرما یا گرما یا باد یا باران، دیر یا زود به تو اثبات میکند که «نیکمت» باز هم فریب مسافری دیگر را خورده است…
باقی را میگذارم تا شما بنویسید. داستان «بعضی رابطهها…» را و داستان «تو در بعضی رابطهها…»
(ببخشید که در یک مطلب قدیمی – صفحه ۱۵۳ – کامنت میگذارم)
بعضی رابطه ها …
بعضی رابطهها مثل گاز زدن یک هلوی آبدار است . اگر گاز خیلی عمیقی بزنی ، آسیب میبینی .
بعضی رابطهها مثل استند نمایشگاهی هستند ، شیک و خوش طرح و زیبا . ولی در واقع کارکرد اصلیشون اینه که همه آشفتگیها و خرت و پرت هایی که نمیخواهند جلو دید بگذارند را ، پشت این رابطهها قایم میکنند .
بعضی رابطهها مثل شراب میمونه . گسه ، تلخه ، تنده ولی گرمت میکنه . اگه تلخیاش را تحمل کنی خنده به لبهات میاره . باعث میشه از خودت و نگرانیهات بیرون بزنی و رها بشی .
تو در بعضی رابطهها …
تو در بعضی رابطهها مثل کراوات هستی ، هروقت مراسمی دارند و جشنی دعوتند میخواهند زشتی دگمهها و شکمهایشان را بپوشانی ، به محض اینکه جلوهگری شان تمام شد تورا به دور خودت میپیچند و در تاریکی رهایت میکنند .
تو در بعضی رابطهها مثل خودکاری . احساس خوبی داری که هر روز حرفهای دلشان را به تو میگویند تا برایشان بنویسی ، ولی انقدر برایشان کم اهمیتی که تو را به هرکسی قرض میدهند و وقتی جوهرت تمام شد و حرفی برای گفتن نداشتی ، به راحتی خودکار دیگری را تهیه میکنند تا حرفهای در گوشیِ خوشرنگتر و روانتری با هم داشته باشند .
تو در بعضی رابطهها مثل کنتور برق هستی ، تا وقتی برای کسی که تورا نصب کرده کنتور بندازی و خوش بچرخی ، هر ماه سر وقت به تو سر میزنند و به عددهایت اتکا میکنند و لبخند میزنند . ولی وقتی بعد از سالها فرسوده شدی ، در کنار کنتورهای پوسیده دیگر رهایت میکنند تا بپوسی و از بین بروی .
تو در بعضی رابطهها مثل پستهای . اگر بسته یا بیمغز باشی کاری با تو ندارند . اما اگر مغزی داشته باشی و خندان باشی مغزت را میشکافند و در خودشان هضم میکنند ، جوری که خودت هم نمیدانی وجود داری یا نه . آنها حتی پوستهات را هم دور میریزند تا هیچ اثری از تو باقی نمانده باشد .
تو در بعضی رابطهها مثل گنجشک گرسنهای در زمستان هستی . گنجشککی که حتی وقتی کسی از روی مهربانی هم میخواهد برایت دانه بریزد و از سرما نجاتت دهد ، بخاطر ترسهایی که از رابطههای قبلیات آموختهای از او فرار میکنی . درکاش برایت مشکل است که شاید او هم نیاز دارد به تو کمک کند تا خودش حس بهتری را تجربه کرده باشد .
امروزه اکثر رابطه ها رنگ و بوی مادی دارند البته با توجه به ماهیت رابطه ها طبیعی است که برخی صرفأ مادی باشند ولی مشکل اینجاست که روابط معنایی نیز دچار خدشه شده اند و این موضوع به نظر من ناشی از تخریب سرمایه اجنماعی است ( تخریب اعتماد ، همدلی ، مشارکت و … ). به نظر من هر چه سطح فرهنکی جامعه بالاتر می رود رابطه ها مقداری عمق خود را از دست می دهند و بر وسعت آن ها افزوده می شود یا به عبارتی روابط عمیق اگر باشد صرفأ محدود به چند نفر دور و بر می شود تازه آن هم به شرط ها و شروط ها.
جالب بود………….
این عجیب ترین تعریفی که تا حالا از رابطه شنیدم………………
بعضی رابطه ها شروع میشود و ایمان داری به شروع خوب این بهار؛اما خیلی نمیگذرد که پاییز از راه میرسد و بالاجبار باید با این حقیقت تلخ و جانگداز کنار بیایی که اعتراف میکند: هیچ وقت تو برایش بهاری نبودی و او همچنان غرق بهار گذشته اش میباشد.
چاره ای نمی ماند جز اشک و عزا..
وهمه میگویند این داغ را غنیمت شمار وبزرگ شو در کنارش( مثل استاد شعبانعلی:تخم از درون باید شکسته شود تا تخم مرغی حاصل شود)
اگر این درد آدمی را نکشد شاید توانم روزی بزرگ شدن را اندکی حس کنم ( و اه که درد بدتر این است که نمیدانم بزرگی در چیست و راهش کدامین سمت…)
رازها بود وتامل بود
با همه سنگینی بودن
تاعزت و عزل و عزا رفتم
چند و چون ها در دلم مردند
که به سوی بی چرا رفتم
شکر پر اشکم نثارت باد
خانه ات آباد ای ویرانی سبز عزیز من…
بعضی رابطه ها طعم اولش مثل یه بستنی وسط چله زمستون میمونه شاید برای خیلیا غیرقابل تحمل باشه ولی برای تو خوردن اون بستنی یه لذت خاص داره ولی با گذشت زمان اون رابطه برات میشه مثل خوردن یه قهوه تلخ شاید خیلیا این قهوه تلخو دوس داشته باشن ولی برای تویی که شیرینی بستنی دوس داشتی این طعم قهوه خیلی برات ازاردهنده میشه ولی با این وجود گاهی این قهوه رو هر چند تلخ میچشی ب این امید ک شاید شیرین ب اندازه بستنی ک نه
ولی ………..
تلخم نباشه
رابطه معنی کردن دوست داشتن از طرف هر ۲ نفره نه فقط گفتن در کلام بلکه به معنی اثبات اون به طرف مقابل اگد چه نوع اثبات در هر شخص بسته به شعور و درک دوست داشتن متفاوته
بعضی رابطه ها مثل سیگار میمونن، دورت میندازن، من که خدا رو شکر تجربشو نداشتم ولی فکرکنم خیلی سخته سیگارو با سیگار روشن کنی و بعد دورش بندازی…
بعضی رابطه ها مثل تلویزیون می مونه…
شنونده و درک کننده فقط تویی…
بعضی رابطه ها مثل هوا هستند ولی از نوعی متفاوت با آنچه شما تصور کرده اید
وقتی هستند با بودنشان نفس میکشی و قدر داشتنشان را میفهمی و همه حس های خوب دنیا را زندگی میکنی
و وقتی نیستند نیاز به بودنشان را در تک تک سلولهای تنت لمس میکنی و تمام زندگی ات را یکباره از دست میدهی!
“فوبیای بود و نبودت پیشکش روانکاوان شهر
که بودنت
همه ی ترس نبودنت بود!!!
هرکسی از ظن خود شد یاد من
از درون من نجست اسرار من
بعضی رابطه ها هم مثل یک کتاب با عنوان خیلی جذاب هستن که دلت میخواد با عشق دستت بگیری و شروع به خوندنش بکنی. بعضی جاهای داستان رو ازش لذت می بری و خنده و شوق رو روی لبت و دلت میاره، بعضی جاهای داستان دلت میگیره و اشک تو چشمات حلقه می زنه. ولی با تمام درخشش ها و تاریکی های داستان، بازم سعی می کنی از خوندنش لذت ببری و به آخر داستان برسی، چون شنیدی که اکثر داستان های کتاب ها آخرشون به خیر و خوشی تموم میشه…! اما هر چی جلوتر میری علامت سوال ها بیشتر و بیشتر جای متن رو توی داستان می گیرن … باز هم اهمیتی نمیدی و فقط مشتاقی که به آخر کتاب برسی. اما وقتی به آخرین صفحه کتاب می رسی، با تعجب می بینی که آخرین صفحه اون کتاب ، بدون هیچ ملاحظه ای کنده شده!! و در نهایت، تو میمونی با یک دنیا بهت و اون همه لبخند و شوق و عشق و اشکی که در خلال خوندن کتاب تجربه شون کرده بودی و اون علامت سوال ها و صفحه آخری که وجود نداره …
🙂
بعضی رابطه ها فراموش شدن نه حسی نه عشقی فقط و فقط از سر وظیفست این به نظرم دردناکترین رابطه هاست نباشن بهتره ولی وقتی هستن و به تو میفهمونن که از سر وظیفه هستن یا هر اجبار دیگه از درون می پوسی
بسم الله النور النور…
به نظرم رابطه ای خوبه که نیاز به هیچ رابطی نداره…
همیشه هست…همیشگیه…در همه ی احوال و همه ی زمان ها….مال خودته…مال خود خودت…بی انتها…بدون محدودیت…رابطه ای که توش راحتی…رابطه ای که مطمئنی کسی که میگه عاشقته راست میگه…با همه ی وجودش میگه…فقط حواسش به توء…تورو همونجوری که هستی میخواد…حالا هر جور که باشی…با هر سر و شکلی…با هر رنگ و لباسی….فقیر یا غنی….معصوم یا گناهکار…رابطه ای که توش بهت خیانت نمیشه حتی اگه هزاران بار توش خیانت کرده باشی…یه عاشق واقعی….یه دوست واقعی….یه پناه واقعی…
فقط خداااااااااااااا……
عشق فقط خداست…..
عاشق فقط خداست….
خدایا نگاهتو ازمون برندار….
اگر حتی لجن هم شدی…به دریا بزن….تا توام دریا بشی….
دعا کنید عاقبت به خیر بشیم هممون…
کاش ما هم به خدا وفادار باشیم…
یا علی (ع)
امیدوارم همه عاقبت بخیر بشیم.
سلام محمد رضا جان نوشته هات مثل همیشه زیباست
به نظر من قبل از ورود به هر رابطه ایی باید هدف از شکل گیریش مشخص باشه یعنی آدم باید بدونه رابطه اش قراره به چه سمتی بره و چه انتظاری از اون داره مگه یه رابطه هایی که ناخواسته پیش میان و آدم رو گرفتار خودشون میکنن
اگه هر رابطه ای به قول دوستمون پگاه جان خوب پرورش داده بشه و تو مسیر درستش قرار بگیره دیگه گسستنش سخت میشه بعضی از آدمها انتظارات ،ترجیهات و نیازهاشون قبل از ورود به رابطه ایی حداقله اما به محض ورود همه چیز رو به حداکثر تغییر میدن فکر میکنن مهم همون شروع بوده دیگه لازم نیست برای حفظش تلاش کنن
و اما داستانها:
بعضی رابطه ها مثل باران شهاب سنگ میمونن برای لحضات کوتاهی همه جا رو پر از نور و روشنایی و زیبایی میکنن و زود محو میشن و جالب اینجاست نمیتونی دلیل محو و یا محل برخوردشون رو پیدا کنی
بعضی مواقع تو تو یک رابطه مثل شاگرد میمونی و رابطه مثل معلم کلاس اولت میمونه تا اون نباشه تو چیزی یاد نمیگیری و اگر هم ازش دور بشی و سالها نبینیش چیزی از ارزش اون و چیزهایی که بهت یاد داده کم نمیکنه
درود …
هر کس از رابطه تعریفی دارد … مثل این داستان… هندی ها پیلی آوردند و در خانه ای تاریک قرار دادندو مردم آن دیارکه تا کنون پیل ندیده بودند،برای تماشا گرد آمدند.از آنجا که تاریکی،سراسر خانه را پوشانده بود،کسی نمی توانست آن را ببیند از اینرو هر یک از آنان دست بر اندام پیل می سود و چیزی تجسم می کرد.مثلا آنکه دست به خرطوم پیل می کشید،پیل را به صورت یک ناودان تصور می کرد،و آن دیگری که دست به پای پیل می کشید،آن را به صورت یک ستون تجسم می کرد و بالاخره کسی که دست بر کمر پیل می کشید می گفت:پیل مانند تخت است.حال آنکه همه اینان در اشتباه بودند،و اگر آنجا شمعی می درخشید شکل حقیقی پیل نمایان می شد و اختلاف ها از میان بر می خاست…
رابطه پیچیده ترین قسمت زندگیه بشره چون از احساسات ما سرچشمه می گیره و به نوع تفکرمون بستگی داره و خلاصه به هیچ عنوان قابل پیش بینی و تجزیه و تحلیل نیست. برای همین است که هر کسی نوعی از اون رو سراغ دارد، راستش به نظرم به اندازه تعداد موهای همه افراد بشر انواع رابطه وجود دارد.
adam ba yeki bozorg mishe, behesh vabaste mishe, bad yeho mibine zire paash khaali shode, vali aslaan mohem nist, choon dar avazesh bayad yad begire: (( izad k raghibe jaan “kherad” kard …))
D:
بعضيها يه چارچوب براي خودشون تعريف مي كنند و دوست دارند رابطشون با همه توي همون چارچوب باشه
و اگه از چارچوبشون تخطي كردي ، گناهكاري و بايد جواب پس بدي
و حالا اگه نتوني توي اون چارچوب بموني ، عاقلانه است كه رابطه ات را كات كني …
ولي اگه نسبت خوني برقرار باشه و فرد خيلي بهت نزديك باشه ، مسئله خيلي پيچيده ميشه…
من كه با خواهرم به بن بست رسيدم!!! چقدر سخته هميشه دو نفر از هم دلخور باشن
تو در بعضی رابطه ها مثل توپ فوتبالی
هی تورو به هم دیگه پاس میدن آخرشم پرتت میکنن یه طرف و میرن
بعضی رابطه ها مثل دریای گل الوده نمیدونی عمقش یه متره یا ده متر شیرجه که میزنی میفهمی یه متر هم نبوده
و تو برای بعضی رابطه ها مثل ماشینی تو فقط یه وسیله ای برای رسیدن به هدف اون فرد
در هر رابطه ای فاصله ای است که باید حفظ بشه اگر یک طرف رابطه، قدمی جلو بیاید طرف مقابل یه قدم عقب می رود و اگر همان شخص یه قدم عقب برود طرف مقابل قدمی جلو می آید. به نظرم حتی بین مادرو فرزند هم چنین فاصله ای وجود داره.
فقط بین مخلوق و خالق این فاصله معنی نداره
تا امروز واقعا به این مطلب با این دیدگاه نگاه نکرده بودم وقتی نظرات متفاوت رو میخونم متوجه میشوم که واقعا چه دنیایی هست و انسانها برای گذراندن دو روز از ندگی به چه ابزارهایی متوسل میشن که یکی از اون ابزار ها رابطه است
رابطه زن و شوهر – پدر و فرزند – مادر و فرزند – دوستان – همکاران – اشنایان و اقوام -مشتریان و …..
و چه زیباست اینکه ادمها رو از روی بی ارتباطی با هاشون ارتباط داشته باشیم نه از روی ارتباط
آخ چه دردناکه رابطه ای که آدم توش ، نقش یک عابربانک رو داشته باشه !
و آدم فکر کنه که موجودی دوست داشتنی است اما
امان از روزی که سقف برداشت از عابر بانک پر شده باشه یا اگه موجودی نداشته نباشه !
می رن ، سراغ ی عابر بانک دیگه !
به همین راحتی
به همین راحتی
بعضی رابطه ها مثل بازی شطرنجند باید خیلی استراتژیست بازی کنی تا کیش و مات نشی
و تو در بعضی رابطه ها مثل یه مهره شطرنجی که پرت شدی (پرتت کردند؟) وسط صفحه و کمی که گذشت متوجه میشی تو شاه این شطرنجی ! ظاهرا همه چیز خوبه و تو با غرور نشستی و به جنگها تماشا میکنی ولی …هیچ کس از دل غمگین یه شاه خبر نداره چون فقط میتونه یه قدم برداره نه بیشتر تو هرجهتی فقط یه قدم!
بعضی رابطه ها مثل کش میمونه، هرچی سعی میکنی ازش دور شی ولی بعدش با شدت بیشتری بهش برمیخوری….
درود
به قول خود شما، رابطه يعني ربط داشتن ما به يكنفر. اينكه اوم رابط چي باشه و يا اينكه اصلاً قابل تعريفه خيلي مهمه. يه رابطه خوب به اعتقاد من رابطيه كه يه انسان جديد از دو نفر ميسازه. مث اينكه چندتا سيم رو به يكتكه چوب وصل كني، هرچي ربط اون سيمها و اون تكهچوب درستتر باشه، موسيقي كه بهگوش ميرسه دلنوازتره… يه رابطه خوب نه فقط براي اون دونفر به مثابه بهترين جائيه كه ممكنه در اون قرار بگيرن، بلكه اتفاقيه كه دنيارو هم جاي زيباتري براي ديگران ميكنه…
-بعضی رابطه ها مثه رنگاهی آبرنگن! خالصشون چشمتو خیره می کنه.
گاهی وقت ها مجبوری با رانگای اصلی ترکیب بشی یا ترکیبت کنن. اونوقت میشه یه تابلوی قشنگ هم درست کرد.
کاهی وقت ها هم اونقدر رنگارو باهم قاطی می کنی که به رنگ سیاه میرسی،
می تونی با رنگ سیاه سیاه مشق بنویسی یا اینکه کلا همه رنگارو بذاری کنار و …
– بهضی رابطه ها هم مثه برنجه توی شالی زاره. بوجار نشده و الک نشده و تو این وسط می شه الک و آتیش و آب که یه کته درست بشه.
بعضی رابطه ها مثل زمان میمونن خیلی زود از دست میرن ….!!!!!
بعضی رابطه ها مثل حکومت نظامیه ،الان زنگ بزن ،اون تایم زنگ نزن ،بیا ،برو ،اس بده ،اس نده ، اونقدر باید و نباید داره که با وجود اینکه از ته ته قلبت دوستش داری ترجیح میدی که بی خیال همه چیز بشی و با تنهایی خودت حال کنی .
سلام آذین
در این رابطه خیلی میشه حرف زد . موضوعیه که پارامترهای خیلی زیادی داره و چیزای کوچیک کوچیک در کنار هم باعث بوجود آمودن مشکلات بزرگ و بزرگتر میشن ! اونقدر که …
به نظر من یه رابطه حالا از هر نوع که میخواد باشه بستگی به خودت داره ! تو در نقش باغبونی هستی که باغی رو پرورش میده که پر از انواع روابط با اطرافیان و در نقش های مختلفه! و اینکه نقش تو در رابطه ها دقیقا بستگی به تو ، تفکر، عملکرد و گفتار و کردار تو داره !
اینکه مثلا یکی به توی نوعی گیر میده و به همه چیزت کار داره و هیچ فضای خصوصی ای برات باقی نمیذاره خیلی وحشتناکه و البته شاید نتیجه وضعی عملکرد گذشته خودت باشه ! عملکردی که شامل اشتباهات کوچک و بزرگ خواسته ویا نا خواسته است !
اين سوال من خيلي وقته بي جواب مونده ! دليلش رو نمي دونم
شما با همسرتون زندگي ميكنيد؟ خيلي دوست دارم شما راجع بهش حرف بزنيد___راجع به زندگي شخصي تون__نحوه آشنايي__فضاي زندگي دو نفره تون__ و…
مي خوام به يه نتيجه برسم براي خودم
خیلی پیچیدهتر از چند سطره. من باورهای خیلی خاصی در این زمینه دارم که شاید سالها بعد که در فضای آزادتری تنفس میکردیم، دربارهی آنها بنویسم پریسا جان.
من رابطه مثل موبایل رو تجربه کردم. احساس خوبی نبود.
اما دلم میخواد بدونم رابطه ای که تو هر نقشی داشته باشی احساس برد می کنی رو بهش چی می گن؟
بعضی رابطه ها مثل لیمو شیرین هستند ابتدا شیرین و در آخر تلخ…….
اما استاد وقتی آدم فکر میکنه که ممکنه وسیله ای بیش نباشه از عشق و رابطه دلزده میشه
موبایل ،کفش ،نیمکت………!!
وسایلی میتونه مدت مصرف داشته باشه……..!!
احساس نیمکت بودن رو تجربه کردم.وقتی فکر می کنی رابطه ای که شکل گرفته رو چه قدر دوست داری.اما بعد می فهمی که شاید اصلا رابطه ای در کار نبوده و صرفا جبر تاریخ و جغرافیا دو نفر رو در یک زمان و مکان قرار داده.
زیبا نوشتید استاد عزیز.
راستی الان دیدم که یه دوست دیگه هم با اسم sheyda در همین پست کامنت گذاشتن.حالا چه کار کنیم که اشتباه نشیم؟؟؟؟؟
very niiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiice…
محمدرضا جان ممنونم
واقعا زیبا بود لذت بردم
بعضی رابطه ها مثل انتقال شارژ ن .شارژ که شدن به همه زنگ میزنن جز تو.
بعضی رابطه ها مثل هورمون رشدن ، بعد ۲ سال انگار ۲۰ سال بزرگت می کنن
بعضی رابطهها:
رشته های نامرئی حقیقتاند که اجسام دورافتادهمان را سخت پینه میزنند.
بعضی رابطه ها مثل کتاب مقدس میمونند، تفسیرش که کنی، خرابش کردی.
تعریف قشنگی بود…تفسیرش که کنی خرابش کردی…ممنون
بعضی رابطه ها مثل انتقال شارِژ ند.بهش شارژ که دادی به همه زنگ میزنه جز تو .
بعضی رابطه ها مثل هورمون رشدن.بعد گذشت ۲ سال فکر میکنی ۲۰ سال بزرگ شدی .
بعضی از رابطه هامثل نردبان هستند که یا تو از اون استفاده میکنی تا بالا بری و یا اون از تو استفاده میکنه تا بالابره.
بعضی رابطه ها هم شکل میگیرند تا خود واقعی ات رو بهت نشون بدن و بعضی از رابطه ها شکل میگیرن تا عشق رو آیینه وار تجربه کنی و در نهایت از دید من هیچ رابطه ای شکل نمیگیره جز اینکه نیاز تو به اون رابطه باشه و اون رابطه حرفی برای گفتن به تو داشته باشه
بعضی رابطه ها بزرگت می کنه یک دفعه از ۲۰ سالگی می ری به ۳۰ سالگی ……………
بعضی رابطه ها به تو یاد می دهند که تو با ارزش ترین ساخته خدایی
بعضی رابطه ها قلبت رو هزار پاره می کنند ولی تو هنوز زنده ای ، لخند می زنی و زندگی می کنی ………………….
بعضی رابطه ها قلبت رو هزار پاره می کنند ولی تو هنوز زنده ای ، لخند می زنی و همه فکر میکنید داری به خوبی زندگی می کنی
بعضی رابطه هاکوچکت می کنند دوباره میشی عین یه بجه شاد وپرانرژی
بعضی رابطه ها مثل چمدان چرخ دار یک مسافرند که همه جا بدنبالش میروند توی جعبه ی اتوبوس یا هواپیما یا قطار مدتی بیخبر سر میکنند از اول راه نمیدونن که مقصد کجاست و کجا میروند خیلی هاشان شانش می اورند و جا نمیمونن یا عوضی نمیشوند همیشه در سفری در حال حرکت اما هیچ وقت نمیدانی به کجا میروی فقط و فقط تو را میبرند تو بی اراده ای در این رابطه این دیگرانند که برای تو تصمیم میگیرند و بس
تصویر این پست شبیه لوگوی Gmail هستش.
مشکوکه، آیا سیاست های مخفی تبلیغاتی گوگل پشت پرده این پست هست آیا؟ 😀
الان که دقت میکنم میبینم
پست ۲۴ خط داره به معنی ۲۴ ساعته بودن دسترسی جیمیله.
خط اول ۷ حرف و کلمه داره به معنی ۷ روز هفته در دسترس بودن جیمیله.
خط دوم ۱۲ حرف و کلمه داره که نشون دهنده دسترسی ۱۲ ماه در سال جیمیله.
خط آخر ۱۶ حرف و کلمه داره که نشون دهنده ظرفیت ذخیره جیمیله که الان نزدیک به ۱۶ گیگه.
آیا اینا اتفاقیه؟
نه، ای غافلان بیدار بشید.
به خاطر همین دقت نظر کسانی چون شما جرئت نکردم واسه این رابطه ها! چیزی بنویسم 😉
من یه مسافرم که از یه نیمکت جدا شده و راه افتاده واسه رسیدن به مقصد اصلی
اما حواسم به نیمکته هست .چون یاد گرفتم اگه دل نبندی به هرچیزی که تو دنیا هست ،دل کندن آسون میشه .شادی دل سپردن ،عذاب دل بریدن رو به همراه داره ،وباید گذاشت و گذشت ،خیلی وقت ها ،از خیلی چیزها.پس فقط نفس میکشم و حواسم هست که ممکنه این نفس ممکنه همین یه لحظه باشه و تمام!
پیشنهاد میکنم تا میتونید حواستون به هوا باشه
ببخشید اولش حواسم نبود از طریق ورود به سایت اومده بودم اسم کاربریم ثبت شده بود 🙁
یعنی حضرت ظهور می کنه؟ یا ظهور کرده؟
سلام و خدا قوت به استاد فعال و پرتلاش…
به نظر من رابطه ها در شرایط و افراد مختلف، متفاوت میشه. برخی مواقع به مثال قهوه، برخی مواقع به مثال لباس یا کفش و البته معدود زمانی مثل هوا.
اما آنچه که مهم هست اینه که چه احساسی از رابطه بهم دست میده. شاید روزی مثل لباس، کفش، موبایل یا نیمکت باشم ولی دستاورد همه اینها به یک کلمه خلاصه میشه و اون “نیاز” هست؛ چرا که لباس، کفش، موبایل و نیمکت نیاز ما انسانهاست که تکامل گر هستند و رابطه ها برای رفع نقصان ها…
بعضی از رابطه ها مثل خورشیده فقط گرماشونو احساس میکنی ازشون هیچ اثری نیست ولی همیشگی می تابند تا گرمت بشی.
بعضی رابطه ها مثل مار،خوش خط و خالند اما زهرشون کشنده ست
بعضی رابطه ها مثل نقشه ی روی دیوارن پر از مرز بندی پر از خط قرمز پر از باید و نباید
بعضی رابطه ها شبها تعریف میشن روزها تحریف
بعضی رابطه ها مثل وعده ی غذایی اند بعضی رابطه ها مثل … هوایی ( روزهای رهایی !)
بعضی رابطه ها مثل دلاک تو حمومن از دور همه فکر میکنن دارن کتکت میزنن، میکوبنت، ولی فقط تو میدونی داری چه حالی میکنی .
بعضی رابطه ها مثل قصه ی سیلی و سرخی صورته واسه بعضی قصه س ولی واسه امثال تو مثه واقعیته
بعضی رابطه ها مثل رابطه ی ما با همین موش تو دفترمونه خانومها گوشه کنار واسش قند میندازن کلی از بیچارگیش میگن دلسوزی میکنن ولی وقتی میاد همه برق از سه فازشون میپره میپرن رو میز .
بعضی رابطه ها هست چون باید باشه شاید برای اینکه آدم احساس بودن کنه
بعضی رابطه ها مثل اسفناجه یه عمر از خواصش میگن بعد دانشمنداتحقیق میکنن و اعلام میکنن هیچ خاصیتی نداره
عالی بود
لایک
شایدانسانها مثل دفتر خاطراتی نخونده اند بمحض اینکه با کسی آشنا میشی سعی میکنی تندتند ورقش بزنی بخیال اینکه در صفحات دیگه چیزهای بهتری هست .دفتر بعضی ادما سریع خونده میشه وحتی بعد از خوندن شاید پرتشون کنیم ولی بندرت دفتری رو باز می کنی که تو همون صفحه اول و جملات ابتدایی در مقابل عظمت ان احساس پوچی میکنی و دوس داری تو هم خطوطی از ان دفتر باشی
انسانهای بزرگ با افکاری بزرگتر و هدفهای عمیق
همانند استاد شعبانعلی عزیز
شما خودت با رابطه ای که با دیگران داری چطور نگاه میکنی ؟
دیگران برایت چه هستند ؟؟؟
نیچه میگوید:
مسیح گفت: با همسایهات چنان کن که با خودت میکنی. من خودم را قربانی رویاهایم میکنم. همسایهام را نیز!
من رابطه به اون معنای سنتی رو ندارم.
اما تمام کسانی که با من دوست و همراه هستند مثل خودم دیوانگانی هستند که رویای آینده را به لذت امروز نمیفروشند…
… آنها که اخلاق را به دوست داشته شدن توسط دیگران، اخلاق را به ثروت ، اخلاق را به لذت ، اخلاق را به شهرت و اخلاق را به تکامل و خود شکوفایی خود ترجیح میدهند. هستن هنوز کسانی …
حالا بماند کسی که در راستای تکامل و خود شکوفایی خود گام بر میدارد اخلاق را حتما رعایت میکند، چون اخلاق عامل خودشکوفایی و خود شکوفایی عامل اخلاق است
salam
man yek bar dar kelasaye shoma dar daneshgahe tehran sherkat kardam.
tanha yek jalase
midoonin che hesi bad az sohbathatoon dashtam .?
shoma marde bahooshi hastin va hooshe ejtemaee kho0bi darin
vali chizi ke man ra azar dad
in bood ke shoma be khanoom ha negahe abzari darid
man bad az 3 sal etefaghi az safe dr shiri be in safhe shoma residam va delam khast harfamo inja behetoon bezanam.
meali ke zadin dar on jalase mesale modir amel o monshi bo0d…va man fekr mikonam shoma inghadr maloomat darin ke baraye jazabiyate sohbat hatoon dar jame daneshjooyan niyazi be estefade az in tamsil haye zire shekami nadashte bashid.
shad bashido salamat
مری عزیز.
اینکه در کلاس از رابطهی مدیر و منشی مثال بزنیم استفادهی ابزاری از خانمها نیست.
مطرح کردن دردیه که بسیاری از آدمها، برای حفظ موقعیت خودشون و به دلیل محافظهکاری بیمارگونه- که سرطانی است که در جامعهی امروز ماست – از طرح آن اجتناب میکنند.
ما از رشوه حرف نمیزنیم و تحقیقاتی در خصوص رشوه در کشور انجام و منتشر نمیشود و از فاسدترین نظامهای اقتصادی و صنعتی هستیم.
ما از زنان تن فروش صحبت نمیکنیم و در کتابهای جامعهشناسی هیچ فصلی را به آنها اختصاص نمیدهیم، و آنها در تمام فصلها، آوارهی خیابانها میشوند.
ما از آزار جنسی زنان – نه فقط تجاوز فیزیکی، بلکه تجاوز با نگاه و کلمات و … – سخن نمیگوییم و این رفتار به عنوان یک الگوی رفتاری متعارف پذیرفته میشود.
بهترین راه مبارزه با بدیها، چشم بستن به روی آنها نیست بلکه به تصویر کشیدن آنهاست. هر چند که برای گوینده و شنونده، حال تهوع ایجاد کند.
من هم فکر میکنم این دیدگاه درست تر باشه البته من که دران جلسه حضور نداشتم تا بدونم چه واکنشی میتونستم داشته باشم
همه مردم ستاره دارند اما همه ی ستاره ها یک جور نیستند:
واسه آنهائی که به سفر میروند حکم راهنما را دارند،
واسه بعضی دیگر فقط یک مشت روشنائی سوسوزن اند.
برای بعضی ها که اهل دانشند هر ستاره یک معما است !!
واسه آن بابای تاجر طلا
اما این ستاره ها همه شان زبان در کام کشیده و خاموشند. فقط تویکی ، ستاره ایی خواهی داشت که تنابندیی مثلش را ندارد.
اگر گلی را دوست داشته باشی که تو کرورها کرور ستاره فقط یک دانه ازش هست برای احساس خوشبختی همین قدر بس است که نگاهی به آن ستاره بیندازی و با خودت بگویی : ” گل من یک جایی میان آن ستاره هاست”.
شما خيلي موجز و معجزه وار صحبت ميكنيد .سريع به هدف ميزنيد با دلايل منطقي و علمي، حرف هاي شما را خيلي سريع متوجه ميشم .انگار كه منو ميشناسيد چيزي را مي فرماييد كه به دونبالشم ولي نمي دونم كجا بايد پيدا كنم. چطور قبول كنيم رابطمون تمام شده؟
خواهش ميكنم جواب منو بديد.
در بعضی از رابطه ها مسافری می دانی باید بروی اما می مانی و سفر را به تعویق می اندازی و می گویی هنوز زمان رفتن فرا نرسیده غافل از اینکه زمان گذشته.
…خب تمام رابطه هایی که اینجا گفتین یه جورایی تلخ بودن…به نظر من یک رابطه خودش مسیر خودش رو تعیین میکنه و مسلما دو طرف رابطه در این شکلگیری نقش دارن حتی همونجا که کسی میشه کفش و جا گذاشته میشه…فکر میکنم همه ما در بدو ورود به هر رابطه ای ته ذهنمون حساب کتابهایی داریم از همین نوع سود و منفعتهایی که شما اینجا گفتی ولی گاهی اوقات مسیر رابطه میره به سمتی که یه جورایی میبینی گیر افتادی ….نمی دونم میشه اسمش رو گذاشت وابستگی یا علاقه یا هرچیزی که تمام اینها به هم نزدیک و تفکیکشون سخته ..
به نظر من یک رابطه در اول مثه یک گیاه گلخونه ای می مونه اولش باید دو طرف نگهداریش کنن با حساسیت بیشتر …وقتی ریشه گرفت و به مرحله ای از رشد رسید باید جا شو بزرگتر کرد و آوردش در محیط واقعیه زندگی که البته اونجا هم نیاز به مراقبت داره…و باید صبور بود تا ببینن اون رابطه چی ثمر میده کفش یا لباس …
من یه قانون برای روابطم دارم اونم اینه که من از یه رابطه حداقلهایی رو انتظار دارم اگر اون حداقلها در اون رابطه برآورده شد که شد اگر نه که شکلگیری اون رابطه برام مهم نیست در مقابل از طرف هم م یخوام انتظاراتش رو مشخص کنه همون حداقلها رو….این حداقلها می تونه براساس ارزشها و حتی ترسها و تجربیات سخت گذشته شکل گرفته باشه مهم بازگو کردن اونها به صورت شفافه و مهمتر از اون شناخت این حداقلهای مهم هستن توسط خودمون….به قول کسی مثله اینه که شما برای مهمونی دعوت شدین برای شام دیگه اونجا انتظار دسر نباید داشته باشی …رابطه هم همینه اگر اون حداقلها برآورده شد بهتره انتظارات رو در حد همون حداقلها نگهداشت اینطوری رابطه ادامه دار تر میشه….این از تجربه من..
یک چیز دیگه هم بگم در مورد رابطه نزدیک بین زن و مرد و روابط شخصی … توی تانتارا اصل در روابط باز بودن و عریان کردن روح و جسمه و این از اصول اصلیه…تمرکز بر لذت دادن نه بر لذت بردن ….تمرکز بر وقت گذاشتنه..تمرکز بر باهم بودنه نه بر ارضای کامل. ودرواقع تمرکز بر لذت دادن و شخص مقابله..و همین چند تا مورد مهم و به نظر ساده می تونه یک رابطه رو زیر رو کنه به سمت تعالی…. متاسفانه جامعه ما از نظر این بخش از روابط یک جامعه عقب افتادس نسبت به جوامع دیگه برای همین بیرون آمدن از رابطه هزینه زیادی داره و اصولارفتن به یک رابطه با حساب و کتابای زیادی صورت میگیره و این میشه که اصل خود رابطه که با هم بودنه گم میشه…
امیدوارم همه زنها و مردا رابطه ای رو تجربه کنن که در اون رابطه صمیمیت و احترام بزرگتر از عشق در اون رابطه باشه…اینطوری اگرجدایی هم در اون رابطه اتفاق بیفته بر پایه اصول رابطه و احترام هست…
چه حرفهای خوبی زدی پگاه. به نظر من هم یه رابطه اولش به یه مراقبت احتیاج داره تا به مرحله ای از رشد برسه و بعد از اون میشه در مورد نوع رابطه قضاوت کرد. و چقدر رابطه ی صمیمی توام با احترام خوب و لذت بخشه، کاملا تجربه ش کردم. و منم امیدوارم همه این نوع رابطه رو تجربه کنن.
پگاه عزیزم سلام
وااای که چقد از اکثر قریب به اتفاق نظراتت لذت میبرم. این پختگی, بزرگی و دانش پشت حرفات عجیب حال خوبی بهم میده. کاش ی روز بتونم ببینمت.
موفق باشی که فکر میکنم حتما هستی…
ارادت
خوشحالم که که این فیدبک و گرفتم ممنون مریم و آرام:) راستش فکر میکردم خیلی قاطی پاتی نوشتم
آرام عزیز من از طریق این سایت دوستای خوب و همدلی پیدا کردم که گاها با هم در ارتباطیم …این احساس متقابله 🙂
شاد باشی و سلامت
بعد این همه تعاریف نا امیدکننده از رابطه چه متن خوبی نوشته ای من و همسرم توی رابطه ای که داریم ناهمواریهای زیادی را باهم پشت سر گذاشتیم اما رابطه مون همچنان تنگاتنگ و شیرینه
بعضی رابطه ها مثل تاکسی اند به مقصد که رسیدباید کرایشو حساب کرد..و بعضیها تو رابطه ای همچون راننده تاکسی هستند که مسافراشو به مقصد میرسونه و بابتش کرایه میگیره..
تو در بعضی رابطه ها پس اندازی هستی برای روز مبادا..
تو در بعضی رابطه ها مسکنی هستی برای تسکین درد ونگه داری میشی برای وقتیکه درد دوباره شروع بشه بتو رجوع کنه..
سلام محمدرضاجان
دیوانه می شوی وقتی می فهمی در رابطهای دکل بودهای تنها شاهد ارتباط با دیگران در حالی که مشترک مورد نظر در جریان هم نیست….
تا به حال دکل bts نبوده ای و تا پیام نابودی خودت را خودت به تیم تخریب بفرستی….
.
.
.
موفق باشی
بعضی از این رابطه ها که خوبن رو نگفتین ؟ حالا کدوم رابطه ها قشنگن؟!
بعضی رابطه ها هستن هردوشون اهل دردودل کردنن..تا کوچیکترین چیزی میشه کلی با هم حرف میزنن..خوب و بد بالاخره خالی میشن و میگذره…
بعضیام هستن همیشه یکی میگه یکی میشنوه…اونکه میگه خالی میشه..اونم که میریزه تو خودش وقتی میبینه حال طرفش بهتره خودشم خوب میشه..اینم میگذره..
یه سریام هردوشون پردردن… ولی ساکت.. فقط صدای خنده هاشون میاد…شوخی…دیوونگی..حرفای عادی..انگار نه انگار..
فقط یه جاهایی یهو همه چی سیاه و ساکت میشه..
مثل فیلمای صامت..
نگاه..سکوت..بغض..اشک..سکوت..سکوت…سکوت..یه لبخند تلخ..
و باز همون خنده های همیشگی..
بعضی رابطه ها مثل نفس کشیدن هستن..
هر نفس که فرو رود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات
بعضی رابطه ها مثل نسیم نوازشت میدهد ؛ تو میدانی همیشگی نیست ، میدانی زود میگذرد ، اما دل خوش میکنی به نوازشش …
و تو دربعضی رابطه ها به دریا می مانی . آن هنگام که رهگذری با سنگینی گام هایش ، زخمی عمیق بر قلب ساحل شنی میزند و تو بر رهگذر غرشی میکنی و با دستان امواجت ، زخم دل ساحل را در دل خود فرو میبری تا همیشه ، ساحل ، آرام و زیبا بماند …
بعضي رابطه ها مثل چشمه ي آب هستند. زلال و پاك و تمام نشدني.
مطمئنی؟؟؟!!!
تجربه ش کردم که میگم آقا حامد.
بعضی از رابطه ها ( در حال حاظر اکثر رابطه ها ) برای سرگمی اند و نه برای دلگرمی…
تو در بعضی رابطه ها مثل کیسه بوکسی تا طرف مقابل تلافی رابطه های قبلی رو رو تو در بیاره…
تو در بعظی رابطه ها مثل یه دارویی تا فقط طرف مقابل بتونه همه چیز رو از رابطه قبلی فراموش کنه و به زندگی برگرده…
تو در بعضی رابطه ها حکم موش آزمایشگاهی رو داری تا تمام سیاست ها و رفتار خوب و بد رو تو آزمایش بشه تا در رابطه های بعدی اشتباه نکنن…
بعضی از رابطه ها مثل قطار شهر بازی اند فقط از بودن توی اون لذت میبری و تا مدتی فقط خوشی ولی با ادامه رابطه به هیچ چیز و هیچ جا نمیریسی بیرون که میای میبینی همون جای اولی و فقط زمان رو سپری کردی…
محمد رضا جان بی نظیری
فقط می تونم بگم کاش همه رابطه ها مثل هوا بود کاش بیشتر دقت می کردیم توی رابطه هامون
من ازت ممنونم عمیقا به رابطه ها فکر می کنم
شاید بعضی رابطه ها مثل چاقو باشند فکر میکنی از ان استفاده مناسب می کنی امان از اینکه بر علیه خودت استفاده می شود و تا نگاه می کنی چاقو زخم ای بر پیکره ات نهانده و باید تا اخر عمر با ان زخم سر کنی
شاید بعضی رابطه ها مثل مواد مست کننده باشد اصلا نمیفهمی چه داری می کنی و تا هوشیار می شوی می فهمی که وای …
علی من با نظرت موافقم کاش بیشتر تو رابطه هامون دقت می کردیم. ولی رابطه های مثل هوا نه !!! که بعد از نداشتنش نبودش و کمبودش رو احساس کنیم
اون رابطه ای که بدونیم هست و احساسش کنیم
رابطه ای که باهاش زنده ایم
بعضی رابطه ها ما رو زنده نگه می دارن، مث هوا می مونن بدون اونا نمی شه نفس کشید
بعضی رابطه ها هستن و نمی بینمیشون
بعضی رابطه از زمان تولد با ما هستن و چون از ابتدا بودن درکشون نمی کنیم فقط شاید، شاید زمانی که از دستشون بدیم اونم شاید بفهمیم که یه رابطه ای بوده ؛ که دیگه نیست!
بعضی رابطه ها مثل هوا ست ، مثل نفس! بدون آن می میری…
و تو در بعضی رابطه ها مثل مسافری در راه مانده و تشنه ای، که فکر میکنی به آب رسیدی. ولی هرچه بیشتر میری آب دورتر و دور تر میشه!!!! آن فقط یک سرابه.