پیش نوشت یک: امسال قسمت پایانی سمینار رفتارشناسی در کسب و کار را به بحث توجه کردن اختصاص دادم. از بحثها و بازخوردها و گفتگوهایی که بعد از سمینار شکل گرفت، متوجه شدم که این مسئله، دغدغهی بسیاری از دوستان عزیزم هم هست. به همین خاطر، تصمیم گرفتم به تدریج در لا به لای سایر بحثهایی که اینجا مطرح میشود، این بحث را هم باز کنم و در موردش با هم حرف بزنیم.
پیش نوشت دو: مثل همهی چیزهای دیگری که در این وبلاگ مینویسم و میگویم، آنچه در مورد توجه هم مینویسم، کاملاً نظرات شخصی و آلوده به تجربیات و قضاوتهای شخصی است. اما به هر حال اگر نظر من را جویا باشید، توجه و هنر توجه کردن را کیمیای کمیابی میبینم که در دنیای امروز، میتواند فراتر از بسیاری از منابع دیگر، در موفقیت و شکست و شادی و ناشادی و رضایت و نارضایتی ما از زندگی و کیفیت زندگی ما نقش داشته باشد.
درباره لغت توجه: لغت توجه، از ریشه «وجه» است و احتمالاً سادهترین تعبیری که بتوانیم از آن داشته باشیم رو گرداندن به سمت یک شیء یا شخص و رو در روی آن قرار گرفتن است. وقتی من از تو میخواهم که به من توجه کنی، انتظار دارم که رو به سوی من داشته باشی تا بتوانم پیامی را که میخواهم، با کلمات یا علائم غیرکلامی، سادهتر و دقیقتر برای تو ارسال کنم.
طبیعتاً معنای توجه، صرفاً شکل فیزیکی چهره به سوی کسی گرداندن نیست. وقتی کتاب میخوانم، توجه یعنی روی برگرفتن از دیگرانی که در اطراف من هستند و حتی روی برگرفتن از دیگر نویسندگانی که در کتب دیگر، مشابه یا متضاد آن مطالب را گفتهاند، نوعی تسلیم حواس و خود را در اختیار چیزی یا کسی قرار دادن و غرق در مخاطب شدن.
بنابراین میتوان گفت توجه کردن، در نخستین گام روی برگرداندن از دیگران و حتی روی برگرفتن از خویشتن است و با تمام جان و روح، تسلیم یک موضوع شدن. این موضوع میتواند یک ایده یا اندیشه، یک فرد، یک شیء، یک مشکل یا هر چیز دیگری باشد.
متوجه چیزی بودن هم طبیعتاً به همین معناست. وقتی میگویم: آیا متوجه شرایط من هستی؟ منظورم این است که آیا، چهره و ذهن خود را به سمت من و شرایط من برگرداندهای و وضعیت من را نگاه میکنی و از آن مطلع هستی؟
جالب اینجاست که در زبان انگلیسی هم که Attention را به معنای توجه به کار میبرند، ریشهی کلمه به Attendere و Attend باز میگردد که معنای حضور میدهد. به عبارتی، توجه داشتن را شاید بتوان به حضور ذهنی هم تعبیر کرد.
با چنین تعریفی از توجه، آنجا که سعدی هم از حضور غایب صحبت میکند و میگوید: من در میان جمع و دلم جای دیگر است، عملاً چنین مفهومی را مطرح میکند.
شاید به این تعبیر، تنها اصطلاحی که کاربرد آن چندان مناسب نباشد، متوجه شدن به معنای فهمیدن باشد که ما گاهی اوقات آن را به کار میبریم.
به فرض اینکه این معنا از توجه را بپذیریم (که لااقل من در این نوشته و تمام نوشتههای بعدی، چنین معنایی را مد نظر دارم) میتوانم پیش فرض اصلی صحبتهایم را مطرح کنم:
پیش فرض بحث من: اگر چه توجه کردن و حضور ذهنی کامل در یک فضا، همیشه و همه جا یک دغدغه بوده است و داشتن توجه دیگری، سرمایهای انکارناپذیر محسوب میشده و میشود، اما به نظر میرسد سبک زندگی امروزی، توجه را بیش از هر زمان دیگری به یک عنصر کمیاب (یا شاید نایاب) در زندگی تبدیل کرده است.
به ندرت میتوانید کسی را بیابید که یک ساعت تمام، حرفهای شما را با دقت بشنود و به سخن گفتن و راهکار دادن و نصیحت کردن و داستان و نقل یک داستان و خاطرهی دیگر، برانگیخته نشود. کسی که پس از یک ساعت حرف زدن، هنوز هم نگاه به نگاه شما دوخته باشد و احساس کنید که اگر بخواهید، میتوانید ساعتی دیگر هم به حرفهایتان ادامه دهید (و به نظرم اگر چنین کسی یا کسانی را دارید، آنها را بر هر چیزی و هر کسی معامله کنید، در نهایت باختهاید).
به ندرت میتوانید دختر و پسری را ببینید که برای نخستین بار یکدیگر را در پارک یا کافی شاپ یا هر جای دیگری دیده باشند و برای یک یا دو ساعت، چنان غرق لذت دیدار شوند که چک کردن موبایل خود را فراموش کنند.
به ندرت میتوانید دانشجویی را بیابید که بتواند یک ساعت و نیم، موبایلش را ساکت کند و در جیب یا کیف رها کند و دل به حرفهای معلم بسپارد.
به ندرت میتوانید رانندهای را بیابید که از مبداء تا مقصد در یک سفر درونشهری، موبایل خود را چک نکند و از آن استفاده نکند.
این نمونههای تکنولوژیک را اضافه کنید به مشکلات دیگری که در گذشته هم داشتهایم و هنوز هم وجود دارد: من با تو حرف میزنم و تو در تمام مدتی که حرف من را گوش میدهی، آب گلویت را قورت میدهی و هوا را در سینه حبس میکنی تا به محض پایان کلمات من، با حداکثر سرعت، جملات و حرفهای خود را آغاز کنی. مشخص میشود که سکوتت، نه برای توجه کردن به من بلکه به عنوان نوعی رفتار دیپلماتیک و حفظ ادب بوده است. شاید هم به من پنج دقیقه حق حرف زدن داده باشی که پس از آن، وادار شوم پنج دقیقه دهانم را ببندم و به حرفهای تو گوش دهم.
پیش فرض اصلی بحث من این است که توجه کردن و جلب توجه همیشه و در گذشته هم، مانند امروز کمیاب و ارزشمند بوده است. اما شاید تشدید وخامت اوضاع بعد از توسعه تکنولوژیهای جدید، این چالش را بیش از گذشته پیش روی ما نمایان کرده است.
دنیای امروز را میتوان Age of distraction نامید. عصر راهزنان توجه. عصر رویگرداندن از هر چیز به جای روی کردن به سوی آن. عصر نوتیفیکیشنها و اخطارها و آلارمها. عصر زندگیهای موازی و انجام هزار کار همزمان. عصر افزایش کارایی و توهم اثربخشی! احساس شیرین اینکه رانندگی میکنم و حرفهایم را هم تلفنی میزنم. به مادرم پیام میدهم و تا زمانی که او جواب بدهد، حرفهای همسرم را هم میخوانم. احساس لذتبخش اینکه در کلاس هستم و حاضر هم میزنم و در خانه هم هستم و همزمان در چند گروه مجازی هم در حال بحث و گفتگو هستم. احساس خوب و شیرین اینکه هیچ زمان تلف شدهای وجود ندارد و در فاصلهی انتظار بین هر دو کار، کار دیگری برای انجام دادن هست.
نمیدانم. شاید شما احساس کنید حساسیت من روی این موضوع بیش از اهمیت واقعی آن است. اما من در شرایط امروز، یکی از راهکارهای اثربخش رشد و موفقیت را هنر مدیریت توجه میدانم. مهارتی که به نظرم چنان کمیاب است که میتواند مهمترین منشاء تمایز و برتری در رقابتهای تنگاتنگ دنیای امروز باشد.
سلام
ایام به کام
متاسفانه مدتیه تعداد زیادی تب متمم و اینجا رو باز داشتم ولی نمیشد بیام و بخونم. حالا اومدم و خدا رو شکر طلسم رو شکستم.
ممنون از مطالب خوبتون.
ولی یه مشکلی دارم.
نمیدونم احساس میکنم یادم رفته راه و رسم اینجا رو.
الان دنبال قسمت دوم گشتم و پیدا نکردم!
نمیدونم نبود، یا من بلد نبودم یا دچار کمبود اعتماد به نفس و غریبی شدم نمیتونم پیدا کنم.
ممنون میشم اگر بهم “توجه” بشه و راهنمایی بشم به قسمت دوم این هنر -در صورت تولید-
با تشکر
خیر پیش
آقای شعبانعلی عزیز
آیا واقعا توجه نوعی تسلیم حواس و خود را در اختیار چیزی یا کسی قرار دادن و غرق در مخاطب شدن هست؟
فکر میکنم تمام معنای توجه این نیست و فراتر از اینه .
گفتید:
بنابراین میتوان گفت توجه کردن، در نخستین گام روی برگرداندن از دیگران و حتی روی برگرفتن از خویشتن است و با تمام جان و روح، تسلیم یک موضوع شدن. این موضوع میتواند یک ایده یا اندیشه، یک فرد، یک شیء، یک مشکل یا هر چیز دیگری باشد.
ولی عبارات”غرق شدن” ” روی برگرفتن از خویشتن ” و “تسلیم چیزی شدن” میتونه لزوما خوب نباشه. به نظرم در توجه بیش از اونکه بزاری اون چیز تو رو فرا بگیره باید تلاش کنی در جنگی بین اینکه اون چیز تو رو فرا بگیره یا تو رشد کنی و اون رو در وجودت فرا بگیری قرار داریم و به نظرم برد اصلی با دسته ی دوم خواهد بود.همانطور که شنیدیم “تحت تاثیر” چیزی قرار گرفتن بسیاری اوفات باید به توانایی” هضم” و “اثر گذاری” باید تبدیل شه.البته میپذیرم که معنای توجه در جامعه ی ما غرق شدن در چیزی هست به جای گسترش و کشش درونی و وجودی برای در برگرفتن یک موضوع و وسعت یافتن.به هرحال این روی از خود بر گرفتن نیست بلکه روی از خود برگرفتن و روی به خود وسیع تری نهادنه. و اینها حرفهای ارمانگرانه ای نسیت.
فکر میکنم در هر مشاهده و توجه و روی کردن به یک چیز یک فرصت ناب هست برای اینکه با حفظ خویشتن و توجه حقیقی به خود حضور و کنترل اختیار سوار بر چیزی باشیم که به اون توجه کمردیم.در عین حال می پذیرم که در ابتدای هر توجهی قدری چیزی که فرمودید رخ میده اما نتعادل شدن و سوییچ کردن به حالتی که به جای سوار بودن اون چیز برما ،ما بهش مسلط شیم بسیار مهمه
من همچنان منتظر قسمت دوم این نوشته هستم!گفتنش یکم شاید حس بد ایجاد کنه اما گفتم بگمش اینجا که توجهتون به سکتش جلببشه.شاید فراموشش کردین!
سلام.همچنان منتظر قسمت دوم این نوشته هستم!
سلام و عرض ادب استاد عزيز
محمد رضا جان دقيقا همون بحث تسلط ابزار تكنولوژي بر انسانه و اينكه الان اثري است كه ديگر بايد به اين توهم دامن زد كه تكنولوژي آمده انسان را بسازد!!! غافل از اينكه اين انسان است كه همين تكنولوژي را ساخته تا روي مامن آسايش و آرامش باشد. دلايل را اگه فرست كني شايد از تعداد انگشتان دست بيشتر باشد ولي يكي از مهمترين دلايلي كه باعث بوجود آمدن چنين فضايي شده ايجاد نياز به تكنولوژي است و اين ايجاد نياز را چنان با ظرافت و تيزبيني انجام داده ايم كه غير از اين باشه در انسانيت خود هم شك مي كنيم بعضي وقتا! و كسي كه فرسنگ ها با تكنولوژي سروكار ندارد را بي تمدن و لااقل به روز نمي دونيم…
سلام و ارادت ویژه خدمت دوست عزیزم محمد رضا شعبانعلی
صحبت از سعدی کردی یاد بابی از سعدی افتادم که استاد سخن سعدی در مورد اداب صحبت کردن میگه و چقدر زیباست و ببینیم چطوری نزدیک به تقریبا ۸۰۰ سال پیش چه خوب راجبه این موضوعات تفکر کرده…
هرگز ندیدم کسی به(جهل و نادانی)خویش اقرار کند،مگر انکس که چون دیگری در سخن باشد،همچنان که سخن تمام ناگفته سخن اغاز کند.
دقت داریدانسانی با بیان گفته های خودش تو زمانی که کسی صاحب سخنه و داره صحبت میکنه اقرار میکنه به جهل و نادون بودن خودش.ولی با توجه به گفته محمد رضا شعبانعلی تو عصر امروز اگر کسی داره با شماصحبت میکه و برای شما پیغامی تو گوشیتون میاد یا تماسی گرفته شده و در کمال پررویی بی ادبی بدون توجه به صحبت های طرف مقابل نه تنها پیامتونو میخونید،بلکه جوابشم میفرستید،به نظر من تو عصر امروز هم انسانها یه جور دیگه اقرار به جهل و نادانی خویش میکنند…سپاس فراوان از اونهایی که تا اخر مطلبم رو خوندن
سلام
واقعا همينطوره.
گوش ندادن و توجه نكردن ميتونه ضربات سنگيني به زندگي كاري و شخصي يك فرد بزنه !
چيزي كه اين روزها بهش توجه نميشه !
. عصر افزایش کارایی و توهم اثربخشی!
توهم … خیلی عالی بود
اینقدر مشغول متمم هستم داشت یادم می رفت روزنوشته هارو.اینم از اثرات توجه به متممه 🙂
به شخصه با توجه به اینکه تلاشی از پیش تعیین شده دارم برای اینکه چیزی برم مسلط نشه در این زمینه راجع به خودم مثال بزنم با یکی از دوستان که تلفنی حرف می زنم(که خیلی هم علاقه به حرف زدن داره ) معمولاوسط حرف زدنش می گه : الو! اینقدر ساکت وای میستم فکر می کنه قطع شده.دربیشتر موارد هم تقریبا مطمئنم خیلی از حرف هامو لابلای حرف هاشو اصلا نمی شنوه.مشخصه.واین خیلی آزار دهنده است.البته چون کلا اهل همدردی ای که از یه حدی بیشتر طول بکشه نیستم،و معمولا هم ملت دوس دارن راهکاری بشنون،روش من اینه اونی که مشکلی داره اومده حرف می زنه و فکر می کنه می تونم کمکش کنم،بسته به نوع مشکلش از یه جایی به بعد بی راهکار گفتن نمی شه.
بهترین حرفی که در این زمینه شنیدم و همیشه همرامه اینه که عارف بزرگ ابن عربی یک استاد زن داشته و استادش راجع بهش می گه : این جوان وقتی اینجاست با تمام ذهنش اینجاست.ووقتی از اینجا می ره با تمام ذهنش از اینجا می ره.
با سلام
خيلي جالب بود. هيچ وقت به اين موضوع توجه نكرده بودم كه بهاي هدر نرفتن وقت، كم شدن توجه است. قسمت رفتار ديپلماتيك هم خيلي جالب بود. خيلي ممنون بابت مطالب مفيدتون.
سلام آقای شعبانعلی
نگرانیتون کاملا با اهمیته. چراکه آدم در هر مواجهه ای بخشی از وجودش رو به اشتراک میگذاره. میخواد اون چیز آدم باشه، یه برنامه تلوزیونی باشه یا یه صفحه اینستاگرام. ما باید مراقب تکه های وجودمون باشیم. رشد و پیشرفت از مسیری میگذره که پر از بی توجهیه. چیزایی که ربطی به هدف و وجود الان ما نداره
من فكر مي كنم اينكه شنونده خوبى باشيم خودش يك مهارته.مهارتى كه بتونيم در زمان حال باشيم.بدون قضاوت .
من سعی کردم مطلب رو با توجه بیشتری بخوانم و اعتقاد دارم هر کاری با تمرین به مرحله تسلط می رسد اما هنر توجه کردن بستگی به جذابیت موضوع دارد هرچه موضوع جذابتر توجه بیشتر پس به نظر من با توجه به داشتن حداقل سواد لازم درباره موضوع مورد بحث اغلب بی توجهی افراد بدلیل فقر مطالب قابل جذب و فهم است
سلام محمدرضا جان
به نکات خیلی خوبی اشاره کردی.
الان که در مورد رفتارهای خودم در قامت مخاطب فردی بودن فکر میکنم میبینم که همه این موردهاییرو که گفتی تجربه کردم.
گاه حضور فیزیکی صرف بود و توجهی به فرد روبرو نداشتم و گاه به قول خودت داشتم حرف خودمو تو ذهن آماده ارایه میکردم و منتظر ساکت شدن اون طرف بودم تا حرف خودمو بزنم.
بهترین حالت های درک کردن مطالب وقتی واسه من رخ میده که واقعا توجه کنم….
این اتفاق که رخ میده دیگه نه فکرم جایی میره، نه دستم سمت گوشیم میره و نهلحظه شماریی واسه تموم شدن حرف های طرف دارم….
وقتی در سمینار به این موضوع اشاره شد برام جالب بود چون انتظار آن را نداشتم. (معمولا مفاهیمی که در پرزنت ها ارایه می شود وارداتی است و در مدت کوتاهی پر کاربرد می شود و معمول ) ولی وقتی توجه کردن به عنوان یک چالش عصر حاضر مطرح شد به فکر فرو رفتم . دیدم وقتی گذشته را مرور می کنی به این واقعت پی می بری , می بینی که خودت هم در بسیاری موارد توجه لازم را نداشتی در حالیکه از دیگران انتظار داشتی . بعلاوه آن موقع هم که گوش می دادیم جواب ها را هم در ذهنمان آماده می کردیم که بدون لحظه ای درنگ بعد از اتمام صحبت طرف مقابل (بعضی وقت ها هم استفاده از یک لحظه وقفه در کلام) شروع به صحبت می کنیم. حالا میدانیم ولی چیزی که بیشتر از دانستن لازم است کسب مهارت لازم برای توجه کردن و بکار گیری این مهارت در زندگی مان است. خوب است که مواردی را که توجه لازم را داشته ایم برای خودمان ثبت کنیم تا یک ارزیابی از خودمان داشته باشیم
با سلام و احترام
موضوع بسیار جالبی را مطرح کردید مدتی است که در رابطه با هنر گوش کردن و همدلی تحقیق می کنم که هنر مدیریت توجه مطرح شده توسط شما محور اصلی در آنها می باشد. ممنون از ارائه دیدگاه ها و نظرات جالبتون
سلام مرسی عالی بود
میشه خواهش کنم در مورد مدیریت توجه هم مطلب بنویسین ؟
شاد و سلامت باشید
سلام محمد رضا
وقتی این متنو خوندم یهو یاد داستان خضر وموسی افتادم.محمد رضا به نظر من آدما تا اونجایی توجه میکنن که میدوننو قبول دارن.اگه کاری ببینه یا حرفی که با عقیدش جور در نمیاد حتی مث موسی اگه بهش بگن چیزی نگو دوباره تحمل نمیکنه، دقیقا میشه حرف بالای تو فقط منتظره حرف تموم شه خودش شروع کنه. قبل ازین که منظور و هدف طرف مقابلو بفهمه .شاید توجه وصبر با هم رابطه داشته باشن.شاید اگه صبرمون بیشتر بشه توجهمونم بیشتر بشه یا بالعکس.شایدم هر دو یکی باشن.(همیشه دوس دارم یه کلمه پیدا کنم که که حس قدر دانیمو نسبت به زحماتت یه جا بگه ولی پیدا نکردم)فقط میتونم بگم ممنونم
سلام جناب شعبانعلی.متشکرم ازشما بابت مطالب مفیدتون خصوصا موضوع توجه.موضوعی که متاسفانه شده آفت یادگیری کودکان وجوانان .که شما در مقاله تون به خوبی بهش اشاره کردید
سلام . از فیلسوف و مرتاض هندی پرسیدند : آیا پس از این همه دانش و
فرزانگی و ریاضت هنوز هم به ریاضت مشغولی ؟ گفت : آری .گفتند :چگونه
؟ گفت : وقتی غذا میخورم صرفاً غذا می خورم و وقتی می خوابم فقط
می خوابم .
من خیلی دوست دارم این بحث ادامه پیدا کنه و ازون دست مطالبی نشه که فقط پیش نوشته هاشون رو دیدیم!
توجه کردن وگوش شنوا داشتن هنری است که همه ما اگر اگر آن را تمرین کنیم و بیاموزیم هم به خودمان احساس آرامش میدهد و هم اینکه در فرد مقابل احساس همدلی بوجود می آورد اما گاهی اوقات با روبرو شدن با فردی که همیشه میخواهد متکلم الوحده باشد احساس کلافگی پیدا میکنم . معتقدم توجه کردن و مدیریت آن به حفظ ارتباطها وعمیقتر شدن دوستیها کمک زیادی میکند
با سلام من هم کاملا موافقم که خیلی از برنامه مهای متفرقه مثل گروههای مجازی از توجه ما به سایر امور کاهش دادن. البته خودم سه ماهی میشه که شبکه های اجتماعی رو حذف کردم تا از توجه ام به اموری مثل کار و بحث های خونواده کم نشه.
بحثتون کاملا درست بود.
با سلام خدمت اقای شعبانعلی
بارها برای خود من پیش امده که با کسی صحبت میکنم و یا اینکه سلام میکنم و از طرف مقابل هیچ جوابی نمیشنوم، متوجه میشم مشغول موبایل هست، یا غرق شده توی یکی از شبکه های اجتماعی با تبلت یا لپ تاپ …..متاسفانه تکنولوژی بر خلاف آنچه تصور میشد که باعث نزدیکی و ارتباط افراد بشه، باعث فاصله گرفتن بشتر شده و این روند رو به وخامت و بدتر شدن در حال پیشرویه….
من فکر می کنم هنر توجه کردن بیشتر از هر چیز هنری هست که ایجاد تمرکز و آرامش رو برای آدم به همراه داره و بعد ازون حس درک عمیق یک مفهوم یا شخص یا شی و بعد از آن لذت ناشی از درک عمیق…
یکی ازمعایب من هم همینه اصلانمیتونم بمدت طولانی به صحبتهای دیگران توجه کنم معمولا حرفشان راقطع میکنم خیلی زیادسعی میکنم این کارزشت روانجام ندم ولی برام سخته .
سلام به دوستان متممی عزیز
“اختلال بیشفعالی همراه با نقص توجه یكی از شایعترین اختلالات روانپزشكی در كودكان است كه به اختصار ADHD
Attention-deficit hyperactivity disorder
نامیده میشود.این اختلال پدیدهای نیست كه صرفا در سالهای اخیر ظهور كرده باشد، بلكه دارای تاریخچهای نسبتا طولانی است.در طول زمان، متخصصان این اختلال را با نامهای میل انفجاری، بازداری اراده و ناتوانی از مهار اخلاقی، فزونجنبشی، اختلال نارسایی توجه و اختلال نارسایی توجه با فزونكنشی یا بدون آن خواندهاند”……
مطلب بالا را از روی اینترنت کپی کردم که مربوط به کودکانی است که دچار کم توجهی در کلاس و …. هستند . , که به این کودکان بیش فعال یا اصطلاحا ADHD گفته می شه . و اگر در کودکی در مان نشه تا دوره نوجوانی و جوانی باعث بروز بعضی اخلالات رفتاری و حتی بزه کاری میشه .
البته من خودم در رابطف با فرزندم با مراجعه به مشاوران کودک و جلسات بحث و گفتگو ی زیاد به یک سری اطلاعات دست پیدا کردم.
بد نیست حالا که موضوع مورد بحث در مورد ” توجه ” است , از این جنبه همه به موضوع نگاه کنیم که شاید کم توجهی به دلیل مشکل هورمونی باشه که با مصرف داروی “ریتالین” قابل کنترله ] البته پزشکان زمان مشخصی برای طول دوره درمان تعیین نمی کنند و این بستگی به طرز برخورد و رفتار با این نوع اشخاص داره ,که برای اون هم یکسری کلاسها و کارگاههای آموزشی برای کودک و والدین برقرار میشه .
البته بیشتر پزشکان بر این باورند که افراد بیش فعال باهوشتر از هم سن و سالهای خودشون هستند ,.
سلام
به نظرم “هنر توجه کردن” بحث خوبی بشه که مستقیما با کیفیت زندگی در ارتباطه. از مطرح کردنش ممنونم.
راستی، از موقعی که اصطلاح “کمپین آهستگی” رو تو صفحه پیام اختصاصی خوندم، خیلی سعی می کنم از شتاب بیهوده زندگیم کم کنم و آگاهانه تر (و به قول تو با توجه بیشتر) زندگی کنم.
یکی از کارهایی که در این راستا میکنم، اینه که شبها موقع خواب، موبایلم رو در حالت پرواز میگذارم و تا بعد صبحانه هم از این حالت خارج نمیکنم.
گفته های شما این حس درونی من را تشدید میکنه که نسل جدید خیلی در فضای رفتارها و گفتارها و احترام گذاشتنهای قبل نیست . منظورم کلی گویی های همیشگی نیست که این نسل این طوره یه ان گونه نیست …. بحث اینه که ما بی جهت مسیر درست را نمیریم ، اثار سعدی از قدیم یه کلاس کامل معرفت شناسی در رفتار و گفتاره ، اما کسی اهمیتی نمی ده . همین نکات مفید نوشته شما در توجه کردن اونجا هم هست که مثلا موقع صحبت کردن گوش کنیم وبا این کار احترام به شخص بگذاریم اما گویا عکس قضیه این روزها مده و این نخواندن ها ندانستن ها و غفلت ها باعث شده رفتارهای ناهنجار اجتماعی گسترده بشه و وسایل ارتباطی جدید هم در این بستر استفاده بشه یه جورهایی تکنولوژی مفید روز ابزار کسانی می شه که در نامفیدها مفیدترند
محمدرضای عزیز منم متوجه این مسله تو زندگیم شده بودم
با این تفاوت که به نظر من لذت نداره
اینکه من هم با مامانم حرف میزنم و هم به دوستم اس میدم یا هم تو خیابون قدم میزنم و هم با تلفن حرف میزنم و هم به لباس خانوم رهگذر کناریم نگاه میکنم که چه خوشگله و…
من موقعی فهمیدم که مشکلی وجود داره که دیدم لذت برام از بین رفته
لذت حرف زدن مامان از بین رفته بود چون متوجه شدم که وقتی به حرفاش گوش میکردم متوجه لحن صداش، حسش به این موضوع ، متوجه اینکه نگاهش غمگینه یا شاده نشده بودم و به طور کلی مامانمو اصلا ندیده بودم
یا اینکه موقع قدم زدن متوجه زیبایی برگ درختان ، حس و حال این فصل ، صدای پرنده ها، ابرهای زیبای تو آسمون، تشعشع نورهایی که از ابرها میگذرن نشده بودم..
این لذت قدم زدنو از من گرفته بود
پس من نه مامانمو میدیدم، نه قدم میزدم ، نه دوستمو میدیدم و نه حتی خودمو
موضوعی که مطرح کردی شاید مهم ترین موضوع زندگی باشه
من تصمیم گرفتم ساده زندگی کنم
هر لحظه، فقط یه جا باشم با جسم و روحم
با سلام و تشکر.
فکر میکنم همین راهزنی توجه در عصر تکنولوژیک امروز ،میتواند و یا حتی توانسته که روابط انسانی را سطحی کند و انسانها از عمق احساسات و نیازهای یکدیگر و حتی خودشان ،غافل شوند .
تجربه من در دنیای مجازی و دوستی های مجازی ،همین سطحی شدن ارتباطات انسانی ست .
مدتیه که تصمیم گرفتم با عزیزانی که نیازمند توجه من هستند و من هم نیاز به توجه آنها دارم ،گفتگوهای تلفنیم را بیشتر کنم،بجای پیامک و پیام و …،لااقل صدایشان را از تلفن بشنوم .
محمدرضای عزیز سلام
من فکر می کنم از کل این بحث بسیار زیبا این جمله برام مونده:
به تعبیر زیبای ایسکولد، این سگ توجه، تربیت شده و فقط دنبال استخوانی که من براش پرت میکنم میره، یا سگ هرز ولگردی شده که پای هر رهگذری را در کوچه یا خیابان یا ذهن، گاز میگیره.
خیلی آموزنده بود منتظر ادامه مطالب هستم
“و به نظرم اگر چنین کسی یا کسانی را دارید، آنها را بر هر چیزی و هر کسی معامله کنید، در نهایت باختهاید”
متشکرم.
که کمک کردید تا بعد از چند ماه دلیل ناخودآگاهم رو برای حفظ رابطه م پیدا کنم.
من بعضی از کارهایی رو که انجام میدم تا کمتر حواسم پرت بشه و با توجه بیشتری کارهامو انجام بدم در زیر آوردم:
۱) قرار دادن گوشی موبایل در فاصله ۵ متری خودم جهت عدم دسترسی به آن و خاموش و روشن نکردن صفحه موبایل که گاهی حس میکنم اعتیاد به روشن کردن صفحه موبایل دارم.
۲) بی صدا کردن نرم افزارهای پیام رسان مثل وایبر، تلگرام و لاین به خصوص گروه هایی که در اونا عضو هستم.
۳) عدم نصب نسخه دسکتاپ نرم افزارهای پیام رسان بر روی لپتاب
۴) خروج از نرم افزارهای یاهو و اسکایپ هنگام مطالعه با لپتاب و در صورت امکان قطع اینترنت در هنگام مطالعه
۵) تبدیل صفحات اینترنتی آموزنده مثل متمم، به شکل پی دی اف و قطع کامل اینترنت در هنگام مطالعه
۶) جهت خواندن پی دی اف، فایل مربوط را در حالت Full screen mode قرار داده تا به جز صفحه ای که قرار است مطالعه شود، سایر عواملی که میتواند باعث حواس پرتی شود کاملا ناپدید شود.( در نرم افزار Adobe reader، گزینه View وسپس (Full screen mode
سلام معلم.
بنظرم ارزش توجه می تونه با دو چیز سنجیده بشه. یکی اینکه اصلا توجهی وجود داره یا مطابق با انتظارم از طرفم هست. دوم اینکه علت و توجه و نیت مخاطب از این توجه چی هست و چقدر مطابق با انتظارم هست.
به نظر من ارزشمندی »توجه» می تونه حداقل با دو معیار سنجیده بشه. اول اینکه آیا اصلا توجه وجود دارد یا نه. توجهی که من از طرفم انتظار دارم.
بعد معیار دوم پیش میاد که حالا که توجه مورد انتظارم وجود داره آیا علت توجه و نیت مخاطب هم با انتظارم یکسانه!
درود بر محمدرضای عزیز
چندی پیش کتابی در حوزه رفتار شناسی کودک می خواندم که به نظرم شاه کلید کتاب برای اصلاح رفتار کودکان هنر توجه کردن مثبت چه کلامی و چه غیر کلامی به آنها بود.
بعدش که تو این موضوع را در سمینار رفتار شناسی مطرح کردی برایم جالب تر شد و کنجکاوتر به موضوع نگاه کردم.
خودم اثر توجه مثبت را بر فرزندانم آزمودم و نتایج مثبتی گرفتم، به نظر تاثیر آن فوق العاده است، و اهمیت آن در هر محیطی و جایگاهی (زندگی شخصی، کار و کسب و… ) بسزاست.
سپاس که به این موضوع با اهمیت پرداختی، امیدوارم در متمم هم درسی تحت این عنوان قرار گیرد.
درود بر همه
چه مقدمه جالب و لازمی
یادمه بعد از سمینار رفتار شناسی رفتم و یه تستی از خودم در زمینه توجه و تمرکز گرفتم ” شمردن تعداد کلمه های یک صفخه ” خب سخت بود واقعا سخت بود.
و اینجاست که ما شاگردها منتظر راهکار های شما هستیم کما اینکه می دونم چاشنی تمرین و عادت مطمئنن توش هست.اگر منِ نوعی عادت به مطالعه پیدا کنم و در این عادت شایسته سعی کنم با تمرکز اون مطلب رو بهتر درک کنم ، بعد ها خواهم توانست در جاهای دیگر زندگی هم اونو بکار بگیرم. البته همیشه مشغله فکری افت این موضوعه.
منتظر پارت دوم این مطلب هستم
خیلی موضوع مهمی رو مطرح کردید از بچه تا پیر تو جامعه امروز ما (اونور رو نمیدونم ) دچار این مشکل هستند.
معنای توجه، صرفاً شکل فیزیکی چهره به سوی کسی گرداندن نیست… این موضوعیه که خود بهخود در اثر توجه کردن به وجود میاد. در واقع تو بحث یادگیری هم بسیار این موضوع مطرحه. انسان زمانی چیزی رو یاد می گیره که وارد حافظه کوتاه مدت بشه سپس وارد حافظه بلند مدت. (حداقل از نگاه مکانیزم حافظه) حالا قبل از اینکه اطلاعات وارد حافظه کوتاه مدت بشن تو حافظه حسی هستند و با “توجه” وارد حافظه کوتاه مدت میشن.
خیلی وقتها به طرف میگن شنیدی من چی گفتم؟ بعد طرف میگه نه نشنیدم حواسم نبود. خب اینطور نیست. انسان تمام صداهای اطراف خودش رو که در دامنه شنوایی باشن میشنوه حتی تو خواب. منتها فقط صداهایی رو گوش میکنه که بهشون “توجه” میکنه. خیلی وقتا دیدیم که میگن شنیدن با گوش دادن فرق میکنه که دقیقا همینطوره.
در واقع در زبان انگلیسی هم دو تا فعل hear و listen داریم که hear میشه معادل شنیدن (همه صداها بدون تلاش) و listen میشه گوش دادن (با توجه کردن)
ممنون بابت مطلب
سلام
به نظرم در يك افق كلان تر زندگي ما اساسا چيزي جز توجه نيست و اساسا آمدن پيامبران براي اين بوده كه توجه مردمان را از شرك و بت پرستي به ايمان و خداپرستي جلب كنند و تمامي مصلحان بشري و بزرگان فكر و انديشه در فكر توجه دادن بشر به موضوعاتي متعالي تر از آنچه بدان مي انديشيده بوده اند .
در جايي مي خواندم كه اصيل ترين عمل بشري همان توجه اوست و توجه است كه ملاك و معيار ارزش گذاري كارهاي انسان است .
اما دنياي امروز با هزاران دغدغه و ابزار و وسايل تكنولوژيك باعث شكسته شدن هر چه بيشتر فضاي توجه ما شده است و بيش از هر زمان ديگري بر روي نوع و كيفيت توجه ما تاثير گزارده و توان ما را براي پاسخ به دو سوال زير به چالش كشيده است
١- به چه چيزي توجه كنيم؟
٢- به چه اندازه توجه كنيم؟
وگرنه به قول شما كسي كه ٢ ساعت تمام به تماشاي برنامه اي مي نشيد و جزييات آن را به دقت زير نظر دارد را هم نمي توان به بي توجهي متهم كرد و هم مي توان خرده گرفت كه چرا وقت باارزشت را و توجه ات را با چنين برنامه اي – با پيش فرض ضعيف بودن برنامه از نظر كيفيت – مصرف كردي .
این بخش از صحبتتون رو چندبار خوندم:
کسی که پس از یک ساعت حرف زدن، هنوز هم نگاه به نگاه شما دوخته باشد و احساس کنید که اگر بخواهید، میتوانید ساعتی دیگر هم به حرفهایتان ادامه دهید و…
به دنبال این گشتم که آیا کسانی از این جنس در زندگیم دارم یا نه، دو نفر رو پیدا کردم، که حتی اگر ساعت ها سکوت هم کنم، وقتی دوباره به چشماهشون نگاه کنم باز اون ها مشتاقانه به سکوتم هم گوش میدن.
کم هستند و نایاب آدم هایی از این جنس.
به نظر من یکی از موضوعات مهم در توجه انتخاب مخاطب درست هست , حالا میخواد یه دوست باشه یا یه کتاب , هر حرفی رو نباید به هر کسی گفت و از هر کسی انتظار توجه داشت , بقول معروف باید به اهلش گفته شود . که این برمیگرده به مدل ذهنی مخاطب که باید با مدل گفتگوی ما هم خوانی داشته باشه جز این حرف زدن ما مانند آب در هاون کوبیدن هست و انتظار توجه و فهمیده شدن , انتظاری نامعقول.
هنر توجه کردن؟ احساس شخص من اینه که با تمرکز کردن خیلی وجه مشترک دارن. مطلب خیلی خوبیه. امیدوارم تو قسمتهای بعدی ابهامی که دارم رفع بشه و یادبگیرم چطور بهتر توجه کنم یا بهتر تمرکز کنم. راستی واقعا فرق توجه کردن و تمرکز کردن چیه؟ فکر میکنم وقتی میگیم توجه کردن حتما یه عامل بیرونی هم هست اما وقتی میگیم تمرکز لزوما عامل بیرونی وجود نداره. درسته؟
در جای دیگه نقل کرده بودید که خیلی از گفنگوها ، گفتگو نیست. دو سخنرانی یک طرفست…
منتظر قسمت های بعدی هستیم ^_^
سلام
اخ چقد به این موضوع نیاز دارم
یادمه پشت کتابهای قلمچی دوران دبیرستان می نوشت جای اینکه ۱۰۰ درصد مطالب رو با عمق ۸۰ بخوانین، ۸۰ درصد مطالب رو با عمق ۱۰۰ بخونین.
تو بحث توسعه مهارت ها که همیشه به مشکل بر میخورم، همینجا و متمم از بس موضوعات مختلف مطرح میشه ادم نمیدونه رو چی دست بزاره و چی رو بیخیال بشه، یه وقتائی میگی کاش کمتر می دونستم.
تو بحث رابطه های عاطفی، در ارتباط با خانواده به شخصه هر بار توجه م رو به مامانم بیشتر کردم، عذاب اینکه من تهرانم و اون شهرستان بیشتر شده و همش پیگیر میشه کی برمیگردم، مجبورم یه وقتائی به عمد کمش کنم.
تو بحث رابطه با شریک عاطفی، به تجربه خودم و دوستان گاهی مصداق اون شعره میشه که “خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند”، اصلا آدم سخته حد و حدود براش پیدا کنه.
تو بحث کاری ولی ازش نتیجه گرفتم، اما نتونستم پیوسته ادامه ش بدم، دو ماه بوده یه ماه نبوده.
امیدوارم به راه کارهای خوبی برسیم
بله…توجه کردن هنر بزرگیست و الان سختتر از قبل به اون نائل میشیم…اما یک حرکت هر از گاه برای فیلتر کردن عوامل پراکنده ساز توجه ما و اولویت بندی منابع جلب توجه شاید راهکار بدی نباشه. حالا هرکس بر حسب نیاز و علایق خودش لازمه بنشینه و تصمیم بگیره به چه کسانی و چیزهایی توجه خود رو توزیع کنه و به چه نسبت…بگذریم که خیلی لحظات پیش میاد که بقول سعدی همان حضور غایب ذهن رو اشغال کرده باشه…گاه سهم عمده مال یک حاضر غایب هست و بقیه که حضور دارند غایب حاضرند… میزان درگیری عاطفی ما با هر یک از امور و اشخاص شاید بزرگترین تسهیم کننده این توجه هست…
به هیچ عنوان احساس نمی کنم حساسیت شما در مبحث هنر توجه بیش از اهمیت واقعی آن باشد که بسیار هم به جاست و نیکو…
من معتقدم این هنر بی بدیل، منجر به احساس رضایت و شادی درونی ما در روابط انسانی نخواهد شد، مگر با توجهی عمیق به سطح درک، فهم و ظرفیت طرف مقابل در دریافت این توجه بی دریغ…
از نظر من، «هنر مدیریت توجه» از چنان اهمیتی برخوردار است که نادیده گرفتن آن چه بسا موجب شکل گیری احساسات منفی همچون خشم، اضطراب، دلزدگی و کاهش عزت نفسمان شود.
.
این روزها؛
هرچند که فارغ از ژست های روشنفکرانه « می دانم » که محبت بی چشمداشت نیست، توجه، اصلی دو سویه است و حفظ و تقویت هر ارتباطی جز با درنظر گرفتن همین پیش شرط اولیه متصور نیست، « نمی دانم » افرادی که علیرغم دغدغه های بسیار، اطرافیان را به استمرار توجه و تداوم ارتباط با خود دعوت میکنند آیا از توانمندی خویش در مدیریت توجه – این هنر ظریف – مطلع و مطمئناند؟ یا دعوتشان نه به منظور توجه شدن به آنها، که به عنوان نوعی رفتار دیپلماتیک و حفظ ادب بوده است؟!
من فکر میکنم برای بهبود و رشد مهارت توجه باید دو عامل بیرونی و درونی را مد نظر قرار داد.
عوامل بیرونی:
از عوامل بیرونی موثر در توجه میتوان به محرک ها اشاره کرد.مثل قاب عکسی که توجه ما را به خود جلب می کند.اینکه چه نوع عکسی توجه ما را جلب میکند بستگی به شرایط ذهنی و روانی ما دارد.
البته من احساس می کنم که تصاویر انسان محرکهایی به مراتب قویتر از تصاویر موجودات بی جان هستند.و فکر میکنم که یکی از دلایلش در گیری عاطفی باشه.
عوامل درونی:
زمانی عوامل خارجی در جلب توجه ما موثر استکه با دغدغه ها ذوق ها و علایق ما مرتبط شوند،در غیر این صورت تاثیری بر ما ندارند.
مثل اینکه من سر کلاس دانشگاه گرسنم میشه،طبیعیه که صدای خرت خرت خوردن اجیل توسط دوستم توجه منو بیشتر جلب میکنه تا حساب دیفرانسیل و انتگرال.
سلام محمدرضا
داشتم فکر می کردم که همیشه داشتن توجه دیگری،واقعا سرمایهای انکارناپذیر محسوب میشود؟ وقتی توجه مخاطب خود را جلب می کنم در حالی که با جنس حرف هایی که گفته ام کاملا موافق نیستم و فقط به این دلیل که مخاطب خوشش بیاید می گویم و اگر چیزی که واقعا به ان معتقدم (و حتی مفید و درست است) را بگویم دیگر آن توجه را نمی بینم، آیا کسب اینگونه توجه،سرمایه با ارزشی است؟
به نظر من در ارتباطات انسانی توجه یک قضیه دو سویه است یعنی برای اینکه کسی را بیابیم که یک ساعت تمام، حرفهای ما را با دقت بشنود و به سخن گفتن و راهکار دادن و نصیحت کردن و داستان و نقل یک داستان و خاطرهی دیگر، برانگیخته نشود و پس از یک ساعت حرف زدن، هنوز هم نگاه به نگاه شما دوخته باشد و احساس کنیم که اگر بخواهیم، میتوانیم ساعتی دیگر هم به حرفهایمان ادامه دهیم باید من هم وقتی او صحبت می کند همان گونه باشم وشنونده فعالی بوده باشم و مخاطب بفهمد که من به او توجه می کنم.هنگامی که معلمی با چند دقیقه تاخیر سر کلاس حاضر می شود و خودش چندین مرتبه تلفن همراه خود را چک می کند و پیام می دهد وصحبت می کند در صورتی که واجب هم نیست و مطالبی بعضا غلط و قدیمی را به عنوان درس به خورد ما می دهد و در نهایت کلاس را هم زود تعطیل می کند و اگر اعتراضی هم بکنی نباید به فکر پاس شدن باشی،می توان از دانشجویان انتظار داشت گوشی خود را یک ساعت ساکت کنند؟!
به نظرم حالت بدتر این مشکل ” من با تو حرف میزنم و تو در تمام مدتی که حرف من را گوش میدهی، آب گلویت را قورت میدهی و هوا را در سینه حبس میکنی تا به محض پایان کلمات من، با حداکثر سرعت، جملات و حرفهای خود را آغاز کنی. مشخص میشود که سکوتت، نه برای توجه کردن به من بلکه به عنوان نوعی رفتار دیپلماتیک و حفظ ادب بوده است. شاید هم به من پنج دقیقه حق حرف زدن داده باشی که پس از آن، وادار شوم پنج دقیقه دهانم را ببندم و به حرفهای تو گوش دهم.” اینکه مخاطب بعد از صحبت ما، در مورد موضوعی بی ربط شروع به حرف زدن بکند!
وقتی حرف از توجه و تمرکز بر فعالیت ها به میان می اید به یاد فیلم “Forrest_Gump “می افتم و اینکه چطور یک فرد با بهره هوشی پایین ولی با تمرکز درانجام هرکاری چطور در آن زمینه موفق می شود. به شخصه با شناخت علایق و توانمندی هایم و البته با برنامه ریزی به دنبال توجه برکارها و لذت بردن از آنها هستم.
محمدرضا این بحث را خیلی دوست دارم و امیدوارم مطالب بعدی زود منتشر بشه و از دلایل بی توجهی و راهکارهایی برای توجه بیشتر برکارها برامون بگی.
محمد جان به نظر میاد تموم حرف استاد هم همینه که وقتی توجه کردن به حرف های دیگران در حد یک حرکت دیپلماتیک و حفظ ادب تنزل پیدا میکنه (مثالی هم که زدی از همین جنس هست) اون موقع اون توجه سرمایه ای ارزشمند و کمیاب محسوب نمی شود.
خیلی از اطرافیان اینکه بتونی هم با تلفن صحبت کنی و هم اس مس چک کنی را یه مزیت میدونند. ولی منم نمیدونم چرا اینکارو دوست ندارم، شایدم این توانایی رو ندارم، چون هروقت اینکارو کردم توجه هم بین دوتاشون نصف شد …
به عقیده ی من بیش فعالی ما در لحظه سبب عدم تمرکز می شود.ایهامی که قصد داشتم در جمله استفاده کنم ارتباط بیماری بیش فعالی یا اختلال کم توجهی با زندگی روزمره ماست. زندگی دیجیتال با ارمقان نرم افزارهای Instant Messaging ما را در لحظه بیش از پیش فعال می کند که نتیجه ی ان رفتارهایی است که انگیزه آنی دارند و بدون فکر قبلی انجام داده میشوند و تاثیرات این پدیده به طور قطع در زندگی ما مشاهده می شود.این ارتباطات لحظه ای سطح پذیرش ما را هم به اندازه خودش پایین می اورد و انتظارات لحظه ای برایمان برایمان ایجاد می کند .تا حدی که اگر لحظه ای فرد را نادیده بگیری برداشتی از تو می کند که انگار چه شده …
به عنوان کسی که دو سال افتخار نداشتن تلفن همراه و درگیر نکردن خودم در شبکه های مجازی و نرم افزار پیام رسان را داشته ام این را متوجه شده ام که حداقل تا جای ممکن نه توجهم نسبت به کسی کم شده نه انها نسبت به من در مقابل لذت بیشتری را هنگام دیدن یک دوست و شنیدن صدایش و فشردن دستش در لحظه ی دیدار به من انتقال می دهد که هیچ نرم افزاری ان را برایم ایجاد نمی کند.
به هر حال بار اول است متن را می خوانم قطا نظر من در این لحظه از زمان شاید سطحی باشد اما قطا با گذشت زمان و افزایش مطالعه ام در این رابطه امیدوارم بتوانم دیدگاه بهتری را نسبت به نوشته ات اراعه دهم …
سلام
سپاس …مطالبتون مثل همیشه عالی
خوشحالم که تقریبا یک ساله با شما اشنا شدم
دنیای خیلی زیبایی دارین…یه همه چیزهایی که در اطرافمون وجود داره و خیلی راحت از کنارش میگذریم ولی شما توجه دارین …به نکته خیلی خوبی اشاره کردین
سلام به محمدرضای عزیز
تمرین مربوط به راهکارهای افزایش توجه که با شمردن لغات کتاب در هر صفحه بود بسیار کمک کرده که به همه چیز کمی بیشتر” توجه ” کنم.
مبحث بسیار خوبی در انتظار ما خواهد بود، که بازهم از منظری دیگر نگاه کنیم…
با خوندن این متن تصمیم گرفتم که برای حضور و توجه بیشتر به مطالب در اینجا، مشق ها و دیدگاههای خوذم را هر چند ناقص و پراکنده در پایین هر نوشته درج کنم.
در انتهای مطلب تان دنیای امروز را دنیای age of distraction نامیدید.این بخش از نوشته تان ذهن من را به شدت مشغول کرد.
به نظر من یکی از ثمرات ومیو ه های این عصر برای ما انتخاب ناگزیر و اجباری سبک زندگی انفعالی یا “passive life style” بوده.سبک زندگی که اعمال و رفتار ما بیش از اینکه به مغز و اراده و سیستم کنترل بدن ما وابسته باشد، به آلارم ها و نوتیفیکیشن ها و کمپین ها و چالش های فضای دیجیتال وابسته است.در واقع انگار عملی از ما سر نمیزند،هر چه هست پاسخ و عکس العمل به سیگنالهای ارسالی از دنیای دیجیتال است.
گویی در این عصر انسان امروزی که با شوق و اشتیاق به دنبال دستیابی به آرزوی دیرینه ساخت رباط بوده، خود به رباطی برای بستر دیجیتال تبدیل شده است.
انسان مدرنی که بیش از هر زمانی دم از اختیار و آزادی میزد، این روزها به خواست خود به جبر تکنولوژی تن داده است.
جبر تکنولوژی ما را همانند موشی که داخل یک چرخ به بازی مشغول است، درآورده است و جوری سرگرم خود کرده که نیازی به توجه به دنیای اطراف را حس نمی کنیم، گویی مسیر دایره وار را با اراده برای زندگی خود انتخاب کرده ایم.
پس داشتن توقع توجه از رباط انسان نمای تن داده به جبر تکنولوژی در نگاه من به عنوان اولین قدم برای بهبود شرایط انتظار به جایی نیست.البته هنوز گام اول برای رسیدن به این نقطه را نمیدانم .
پی نوشت به تقلید از شما:با بیان همه این مسائل که تاکنون شما مطرح کرده اید و ناچیز مطالبی که خودم میدانم،همانند شما باور دارم که اگر ایرادی و نقصی از سبک زندگی ما در عصر تکنولوژی هست، هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست وگرنه خلعتی که با نام تکنولوژی در این روزها به ما بخشیده شده، در صورت استفاده مناسب این قابلیت را دارد که به لباس افتخار ما مبدل شود.
اگر می خواهید زیبایی یک پرنده، یک حشره، یک برگ یا شخصی را با همه ی پیچیدگی هایش درک کنید، ناگزیرید تمامی توجهتان را که در واقع همان « هشیاری» است به آنها معطوف کنید و زمانی می توانید همه ی توجهتان را متمرکز کنید که به آن پدیده اهمیت بدهید، در واقع این نیز بدین معنا است که واقعاً دوست داشته باشید و علاقمند باشید که بفهمید نتیجتاً تمامی قلب و ذهن خود را معطوف می کنید و می فهمید. یک چنین مرحله ای از « توجه» انرژی یکپارچه است. در چنین ساحتی از «هشیاری» تمامیت شما در یک لحظه آشکار می شود.(رهایی از دانستگی.کریشنا مورتی)
سلام محمدرضای عزیز
خیلی خوشحالم که روی یکی از مهم ترین دغدغه هامون دست گذاشتی تا مثل همیشه حظ ببریم از حضورت.
با سلام
خیلی خیلی خوشحال شدم این مسئله رو مطرح کردید. من حس می کنم مهارت مهم تری که در این رابطه میشه بهش فکر کرد اینه که تصمیم بگیریم روی چه چیزی متمرکز بشیم و به چه چیزی توجه کنیم. یعنی قدرت تشخیص این که چه چیزی مهم تره و باید بهش توجه کرد. آخه خودم همیشه این جور فکر می کردم اگر علاقه یا نیاز به مسئله ای درون آدم باشه خیلی راحت میتونه روی آن تمرکز کنه به طوری که گذر زمان را حس نکنه. ولی الان پیدا کردن اون مسائل و یا حتی اولویت بندی کردن آن ها برام دغدغه است
سلام
توجه مثل هر چیز دیگری عمر داره و فاکتور زمان ازش جدا نیست قطعا بعد دقایقی توجه هم کمتر میشود و مثل لحظه اول نیست
سلام علی جان.
این حرف تو کاملاً درسته. اما نتونستم دقیقاً متوجه بشم که منظورت ازش چی بود. یه مقدار فکر کردم، گفتم از خودت بپرسم.
بذار یه مثال بزنم:
اگر یک شیء در دمایی بالاتر از دمای محیط باشد، قطعاً همیشه در آن دما نمیماند و به تدریج با تبادل حرارتی، دمایش کاهش مییابد و به دمای محیط نزدیک میشود و دیگر دمایش مثل لحظهی اول نیست.
این حرف کاملاً درسته. اما خوب.
چه باید کرد؟
یعنی کل علم ترمودینامیک، بیخاصیته؟
قاعدتاً ترمودینامیک به یه تعداد سوال مهم جواب میده:
* آیا همهی اشیاء با یک سرعت با محیط خود، هم دما میشوند؟
* نقش محیط در نرخ و میزان انتقال حرارت و مدت زمان هم دما شدن، چیست؟
* چه کارکردهای دیگر و خروجیهای دیگری از این فرایند انتقال حرارت قابل دستیابی است؟
و …
اینکه توجه کم میشه به مرور زمان و فاکتور زمان در اون مهمه انکارناپذیره. وگرنه ممکن بود که تو از لحظهای که این نوشته رو خوندی، تا الان خشک شده باشی روبروی مانیتور!
اساساً توجه اگر تابع زمان نباشه و آدم به یک چیزی توجه کنه و دیگه به هیچ چیز دیگه توجه نکنه احتمالاً مرده!
دلیل مطرح کردن بحث توجه از طرف من اینه که:
چرا بعضیهامون میتونیم مدت بیشتری توجهمون رو روی یک موضوع خاص حفظ کنیم و مدیریت کنیم؟
چرا مثلاً دیوانهای مثل من، معمولاً (به طور متوسط) هفتاد تا هشتاد صفحه از یک کتاب رو میخونه و بعد نمیتونه به توجهش به اندازهی سابق ادامه بده و آدم عاقل دیگری، در همون دو سه صفحهی اول، دچار چنین مشکلی میشه.
چرا دیوانهای مثل من، طی سالهای اخیر هرگز نتونسته یک برنامه تلویزیونی یک ساعته رو، به صورت کامل ببینه، اما غذای همسایهی ما سر همون برنامه میسوزه و اون متوجه نمیشه.
اینکه این توجه زماندار محدود، آگاهانه صرف موضوعات مختلف میشه یا مثل خیلی چیزهای دیگه، رها شده و بسته به هزار عامل دیگه، روی چیزی متمرکز میشه.
به تعبیر زیبای ایسکولد، این سگ توجه، تربیت شده و فقط دنبال استخوانی که من براش پرت میکنم میره، یا سگ هرز ولگردی شده که پای هر رهگذری را در کوچه یا خیابان یا ذهن، گاز میگیره.
این جور دغدغهها بود که باعث شد راجع به این موضوع بنویسم و اتفاقاً چیزی که تابع زمان نیست و همیشه ثابت هست و حفظ میشه، معمولاً ارزش مداقه و بررسی نداره. نگرانی همیشگی از منابعی است که در طول زمان، به تدریج مستهلک یا توزیع یا نابود میشوند.
محمدرضای عزیز
قطعا مثل بقیه موضوعات که با هم در ارتباط هستن , موضوع توجه ارتباط تنگاتنگی با علاقه و اولویت ترجیح داره و نمیشه جدا بررسی بشه , ممکنه من نتونم یه فیلم یک ساعته رو پشت هم ببینم اما قطعا حتی با گرسنگی زیاد هم میتونم بشینم مطالب تو رو بخونم و احساس گشنگی نکنم.
سلام محمدرضا
میشه در مورد تکنیک هایی که می تونه روی افزایش توجه اثر گذار باشه یا به قول تو به جای خوندن سه صفحه ای رو تبدیل میکنه به هفتاد هشتاد صفحه بیشتر برامون توضیح بدی ؟
ممنونم ازت
سلام محمدرضای گرامی
سلام دوستان عزیزم
به نظرم بحثِ ضروری و کاربری رو مطرح کردید و من به شخصه منتظرم تا راهکارهایی رو که می شه توجه بیشتری نسبت به روابطمون با عزیزان و دوستانمون داشته باشیم رو در اینجا یاد بگیرم.
چندوقت پیش هنگامی که داشتم با یه دوستی با اس ام اس صحبت می کردم، متوجه شدم که همزمان ایشون دارند به شخص دیگه در جای دیگری، پیام می دهند و اینکارشون باعث ناراحتی من شد. چند روز پیش هم، لابه لای پیام دادن هام توی تلگرم، داشتم همزمان در پاسخ تمرین متمم مطلبی می نوشتم و اینبار، از خودم شرمنده شدم که چرا اون رفتاری که دوست ندارم شخصی با من انجام بده رو، خودم انجامش دادم!
فکر می کنم عوامل زیادی هست که باعث این رفتار از طرف اکثر آدما شده. یا خودمون در حال انجامشیم، یا اونو از دوستی دیدیم، و یا از کسانی دیگر شنیده ایم.
به نظرم این موضوع مهم و نیازی جدی است، تا روی این مساله بحث و بررسی بشه، چرا که روی خیلی از روابط شخصی و اجتماعی مون تاثیر مخربی خواهد گذاشت و خیلی نرم، وارد زندگی مون می شه و صمیمیت و زلالی و حتی صداقتمون رو کم رنگتر می کنه.
مشتاقانه منتظر قسمتهای بعدی این موضوع هستم تا به درک درستی برسم و در عمل به آن کوشا باشم.
ممنونم از شما.
با سلام
به نظر میرسه شتابزدگی شدید امروزی در بین اکثر افراد آنها را وادار به مولتی تسک بودن و انجام چند کار بصورت همزمان و در نتیجه بی توجهی کرده است.
ولی آیا واقعا می دانیم چرا این همه شتاب برای طی شدن زمانهای بی بازگشت داریم؟!
گاهی حضور یک شخص در کنار ما دیگر اتفاق نخواهد افتاد
گاهی سخن ارزشمند یک فرد دیگر به گوش ما نخواهد خورد
گاهی …
ای کاش قدر لحظه ها را بیشتر بدانیم.
با سلام.ممنون که این بحث رو مطرح کردید. بنظر من انتخاب اینکه به چه چیز یا چه کسی توجه کنیم و از چه چیز یا کسی روی برگردانیم هنری هست که می تونه همه جنبه های زندگی ما رو تحت تأثیر قرار بده اعم از شکل دادن دوستی ها و رابطه ها، پیشرفت و موفقیت در کار و بر عکس اون، یافتن جایگاه اجتماعی مطلوب و دیگر جنبه ها. بنظر من که مطرح کردن این بحث از تیز بینی شما بوده استاد عزیز. ممنون بخاطر همه این حرفها ی خوبی که مطرح می کنید.
هنر توجه کردن – قسمت اول
محمد رضا درباره ی این موضوع هم در ترفند های مذاکره صحبت میکنید؟
ترفند توجه کردن برای باج گرفتن
یا توجه های مجازی برای امتیازات حقیقی
شاید این جوری بگم گاهی وقت ها دیدم ادم های برای فریب به نیاز های عمیق طرف مقابل ” عجیب ” توجه میکنند