این نوشته، طولانی نیست.
صرفاً یک کلیپ پنج دقیقهای از خواندن رمان اولیس (نوشتهی جیمز جویس) توسط مترجم گرانقدر کشورمان، منوچهر بدیعی است.
این برنامه به همت کتابفروشی آموت ثبت و ضبط شده و کلیپ هشتاد دقیقهای آن در کانال تلگرام آموت به آدرس aamoutbookstore@ قرار گرفته است (با همین آیدی در اینستاگرام هم یک اکانت خوب و صمیمی دارند).
با توجه به اختصاصی بودن محتوا، از دوستان آموت اجازه گرفتم تا پنج دقیقهی منقطع از هشتاد دقیقه فیلم اصلی را برای شما بازنشر کنم.
این کلیپ را از آن جهت دوست دارم که عشق مترجم به کارش را در ثانیه ثانیهی صحبتهایش میتوانید ببینید. عشقی که در بسیاری از مولفان و مترجمان نسل ما وجود ندارد و متأسفانه در مورد بسیاری از ما باید گفت که چیزی جز شهوت شهرت، ما را به سمت نوشتن و ترجمهکردن نمیبرد.
چه مترجم و چه مولف، چه در متن داستانی و چه در ناداستان، تا چنین عشقی را در گزیدن و چیدن تک تک واژهها بهکار نگیریم، نباید انتظار داشته باشیم که نوشتن و نویسندگی و نشر، چیزی به ناچیزیمان اضافه کند.
این عشق رو توی همه ی کارها گم کردیم.بیشتر کسایی که میبینم از لحظه لحظه کارشون لذت نمیبرند و عاشقش نیستن. به نظر من یک دلیلِ پیشرفت نکردن خیلی چیزها توی کشورمون همین کار کردنِ بی لذت و به دنبال پوله. مثل خودم که البته یه مدته که دارم دوباره اون حس و حال و لذت رو بعد از مدتها توی خودم احیا میکنم.
سلام محمدرضای عزیز
از همین ابتدا عذرخواهی میکنم چون فعلا این پستت رو نخوندم ولی اگر اشتباه نکنم، پستی که میخواستم براش کامنت بگذارم، قابلیت گذاشتن کامنتش بسته بود.
http://mrshabanali.com/%d8%a7%d9%88%d9%84-%d9%85%d9%87%d8%b1/
حقیقتش این پستت رو در یکی از کانال های تلگرامی خوندم. وقتی به آخرش رسیدم و اسمت رو دیدم، نمیدونم چرا ولی یه حس خیلی عجیبی پیدا کردم. واقعا خوشحال شدم. خیلی زیاد… شوکه هم شدم. نمیدونم، شاید بیشتر بخاطر اینکه برام جالب بود یهویی آخرش اسم تو رو دیدم. اشکامم سرازیر شد!
دوست داشتم بیام اینجا و بگم چقدر خوشحالم که هستی. چقدر چیزای خوب ازت یاد گرفتم.
منوچهر بدیعی بینظیر است. اگر ترجمههای او را خوانده باشید، مانند کتاب بازار خودفروشی، میدانید چقدر کاردرست است. امیدوارم روزی اولیس به طور کامل با ترجمه ایشان منتشر شود.