پیش نوشت: یک بار به یکی از دوستانم نشان میدادم که قسمتی از خانهام را به شکلی چیدهام که میتوانم آن را در هر ساعتی از شبانه روز کاملاً تاریک کنم و فقط چراغ مطالعه روشن بماند.
پرسید: چه خاصیتی دارد؟
توضیح دادم که بر اساس تجربهی من، در فضای کاملاً تاریک که نور فقط در حد روشن کردن صفحهی کتاب است، تمرکز من افزایش پیدا میکند و انگار هیچ چیز دیگری در این دنیا نیست که بخواهد حواسم را به خودش پرت کند و این نه تنها باعث میشود که سریعتر بخوانم، بلکه کمک میکند که عمیقتر هم بفهمم.
دوستم خندید و گفت: وقتی از حداکثر ظرفیت مرغداری بهره برداری میشود، برای افزایش ظرفیت هیچ راهی باقی نمیماند جز اینکه با تاریک و روشن کردن فضا، شب و روز را به شکل مصنوعی برای مرغها کوتاهتر میکنند تا آنها تخمهای بیشتری بگذارند.
حالا ظاهراً تو هم همهی روشهای متعارف برای افزایش عملکرد را به کار گرفتهای و دیگر نوبت به تاریک و روشن کردن فضا برای افزایش نرخ تخم گذاری رسیده.
اصل ماجرا: میخواستم مطلب دیگری بنویسم که تقریباً از همان جنس تنظیم نور برای تخم گذاری بیشتر بود. این بود که یاد خاطرهی دوستم افتادم.
سایتی هست که آن را خیلی دوست دارم و گفتم با شما هم به اشتراک بگذارم شاید برایتان جذاب باشد.
ایدهی سایت بسیار ساده است و مشابه آن را بسیار دیدهاید. اما به نظرم کیفیت کار این سایت (که البته اپلیکیشن مربوط به اندروید و iOS هم دارد) بهتر از موارد مشابهی است که من دیدهام.
این سایت صداهای محیطی مختلف دارد که میتوانید در محیط خانه پخش کنید یا با هدفون گوش بدهید.
بخشی از این صداها به افزایش بهره وری (Productivity) کمک میکنند و بخشی دیگر به آرامش پیدا کردن و Relaxation:
سایت نویزلی
اگر به بحث صدا و تاثیر آن بر تمرکز علاقمند باشید احتمالاً درس پاسخ بیش از حد در متمم هم برایتان جذاب خواهد بود. چون به نوعی کمک میکند تا بفهمیم که چرا وایت نویز و صداهای مشابه میتوانند به تمرکز بهتر کمک کنند.
پی نوشت: من این سایت ساده را دوست دارم از آن استفاده میکنم. اما اگر استفاده کردید و راضی نبودید لطفاً اعتراض نکنید. بالاخره سلیقه با سلیقه فرق دارد. حتی همهی مرغها هم با تغییر سریعتر نور محیطی، بیشتر تخم نمیگذارند 😉
[…] از بهترین آن ها noisli بود که محمدرضا شعبانعلی آن را در این لینک معرفی کرده بود، اتفاقا صدای کافی شاپ را هم آن جا دیده […]
[…] من برای کاهش حواس پرتی به گوش کردن به موسیقی بی کلام و استفاده از صدای پس زمینه و قطع کردن نوتیفیکیشن موبایل ام می […]
[…] این استدلال بعد از تجربه محمدرضا برای تاریک کردن اتاقش به ذهنم رسید ولی به نظرم کاملاً […]
من همیشه با گوش دادن موزیک تو پس زمینه کار مشکل داشتم، شاید به خاطر اینه که تو یه دوره ای خودم رو عادت دادم که برای بالا رفتن راندمان کاریم موزیک گوش نکنم و شاید علت دیگه ای داشته باشه. در هر صورت اگه در حین کار موزیک گوش میدادم خیلی زود خسته میشدم.
قبلا سایت calm.com رو برای نویز سفید کشف کرده بودم اما به نظرم این سایتی که محمدرضا معرفی کرده خیلی بهتره، الان که دارم تستش میکنم به نظرم خیلی خوب میاد.
چه با حاله این سایته.
خیلییییییییییییییییییی حس خوبی به آدم میده.
مخصوصا اگر صداها رو ترکیبش کنی.
ممنون بعد از کلی وقت حال و هوام عوض شد.
محمدرضا من اعتراض دارم 🙂
مثلا قراره بهره وری مون افزایش پیدا کنه. ولی من همینطور که هدفون تو گوشمه و دارم به صدای بارون گوش میدم دوست دارم دست و چشم از خوندن بردارم و چشمامو ببندم و فقط از این صدا لذت ببرم.
صداهای ترکیبی هم که میخوام درست کنم صدای بارون عضو ثابته, من عاشق بارونم و پاییز به نیمه رسیده و متاسفانه اینجا هنوز خبری از بارون نیست.
خونه ما همیشه شلوغ بود و من همیشه تو سر و صدا درس خوندم. همیشه آرزو می کردم ایکاش خونه ساکت باشه که تمرکز من بره بالا. یادمه یه روز برعکس تمام روزای دیگه خونه ما از صبح خالی بود و من تنها بودم. روزای نزدیک کنکورم بود. منم خیلی خوشحال که امروز می تونم با تمرکز بالا درس بخونم.وقتی که شروع کردم به درس خوندن دیدم اصلا نمی تونم تمرکز کنم. آخه خونه خیلی ساکت بود. یه جورایی زیادی ساکت بود. انقدر ساکت که من تمام صداهای بیرون رو می تونستم بشنوم یاصداهایی که هیچوقت نشنیده بودمشون رو کاملا می شنیدم، مثل صدای حرکت آب تو لوله و صداهایی از این جنس و اون صداها تمرکز منو بیشتر بهم می زد. خلاصه که اون روز با اینکه خونه برعکس روزای دیگه خلوت بود من اصلا نتوستم تمرکز کنم و درس بخونم. اونروز بود که فهمیدم چرا کسایی که خونه های ساکت دارند برای تمرکز یه صدایی رو پخش می کنند.:-)
سایتی که معرفی کردید خیلی جالبه، ممنون 🙂
سلام محمدرضای گرامی
ممنونم از معرفی و به اشتراک گذاری این سایت.
من هم تلفیقی از دو یا چند صدا رو گوش می دهم که به نظرم خیلی زیباست. انگار در طبیعت هستم و عجین شدن صدای پرندگان و رعد و برق با همزمانی مطالعه ام ، آرامش و تمرکز لذت بخشی رو به من القا می کنه و به این صورت مطالعه لذت بخشی رو تجربه می کنم که باعث می شه زمان اون افزایش پیدا کنه.
ضمنا برای مراقبه با مدت زمان طولانی، صدای پرندگان محشره.
ممنونم. برقرار باشید.
شاید یکی از دلایل شنیدن و استفاده همزمان برای انواع مدیتیشن ها و مراقبه ها همین رسیدن به حس تمرکز و آرامش بیشتر باشه که شما نیز مطرح کردید.
محمدرضای عزیز، خیلی ممنونم به خاطر معرفی این سایت.
من رفتم و همه ترکیبهاشو امتحان کردم. به جز اون صدای پس زمینه آدمها که به نظرم نه تنها آرامش بلکه بهرهوری رو هم پایین میاره بقیهشون فوقالعاده بودن.
مخصوصا من صدای بارون به همراه صدای خفیف رعد و برق رو خیلی دوست داشتم. همیشه این عادت رو دارم که وقتی بارون میاد حتی برای چند دقیقه هم که شده دست از کار بکشم و بشینم فقط به صدای بارون گوش بدم. اگرچه به قول دوست خوبم، محمد صادق اسلمی، بوی خاک نم خورده بارون رو هم اگر میشد همراه با این صدا حس کرد که دیگه فوقالعادهتر میشد.
البته من موقع خوندن کتاب یه عادتی که دارم اینه که زمانی میتونم متوجه بشم و بفهمم که چی دارم میخونم که اطرافم در سکوت باشه. هر چی این سکوت عمیقتر بود، احساس کردم که فهم و درکم از چیزی که میخونم بیشتر هست.
در گذشته که اینجا زیاد برق میرفت، مخصوصا تابستونها، من چنین اوقاتی رو خیلی دوست داشتم. چون نه تنها جایی که نشستم سکوت برقرار میشد بلکه هیچ صدایی از اطراف و همسایهها هم نمیشنیدم. نوعی سکوت محض. سکوتی که خیلی خیلی عمیق بود.
به هر کسی که میگفتم من از این نوع سکوت خوشم میاد، بهم میگفت: تو حالت خوب نیست، این نوع سکوت دیوانهکننده هست. اما من عاشق چنین سکوت عمیقی هستم.
سلام
سوالی داشتم که در متمم و ذیل یکی از کامنت های شما مطرح کرده بودم، دوستان گروه متمم پیشنهاد کرده بودند در اینجا مطرحش کنم، پس این نویز را در میان صداهایی که برای تمرکز حواس گوش می دهید، بر ما ببخشید:
تقریبا همیشه و همه جا در مواجهه با افرادی که به نظرم در جستجوی یادگیری و یا محتوای فارسی ارزشمند و به روز، هستند،
شما، وبلاگ تان و متمم را با افتخار و شور و شوق معرفی می کنم و حدس می زنم سایر دوستان متممی هم این کار را بکنند؛
مانده ام که چرا با این حال، هنوز پیش می آید که با افراد فرهیخته ای مواجه می شوم که هرگز اسم شما را هم نشنیده اند
(کسانی که می توانند همیاری (collaboration) خوبی با ما داشته باشند)، گاهی احساس می کنم شاید همین استراتژی شما
سبب شده که افراد ارزنده ای از این فضا و هم افزایی مان با یکدیگر محروم بمانند و از شما شاکی می شوم اما گاهی نیز همین
تفاوت های شما را با بقیه فعالان حوزه محتوا در کشور که می بینم امیدوارم می شوم که اگر فردی حسادت و گارد نداشته باشد،
قطعا جذب و یا طرفدار این بستر محتوا که به لطف خداوند، همت شما و همدلی سایر دوستان متممی فراهم گردیده، می شود
جایی خاطرم هست که استاد قمشه ای می گفت که یکی از ادیبان بزرگ جهان گفته که خدایا حتی اگر در یک سطر از نوشته های
من نام یا یاد تو نیست همان را از دفترم خط بزن در هر حال، با این عبارت که هر آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند امیدوار می شوم
که محتواهای فاخر و موثر، فراگیر خواهند شد یا لااقل دیر یا زود به دست اهلش خواهد رسید.
کنجکاوم که خودتان در خصوص امکان عدم برخورد و یا عدم آشنایی برخی افراد ذو حق یا ذو لیاقت با این محتواها دغدغه ای دارید و
چه راهکاری به ذهنتان می رسد؟”
در ادامه حرفهای شما، دیشب جلسه ای رفته بودم هنگام پذیرایی از کنار آدمها که رد می شدم و ناخودآگاه حرفاشونو میشنیدم صحبت از محمدرضا بود می گفتن شعبانعلی اینجوری میگه اونجوری میگه و کلا تعریف و تمجید می کردند. برام جالب بود خواستم مثل بچه ها بگم محمدرضا که می گین مال ماست معلممونه من شاگردشم و تمام اون لحظات به خودم افتخار می کردم این سعادت نصیبم شده که خواننده این سایت هستم چند وقت پیش هم برا یه استخدامی رفته بودم تو رزومه ام نوشته بودم عضو سایت متمم، مصاحبه کننده گفت یکی از دلایلی که ما شما ر و دعوت کردیم به مصاحبه و رزومه تون برامون ارزشمند بوده این هست که عضو سایت متمم هستین. این بیشتر از مدرکم برام ارزشمند بود . می خوام بگم گاهی لزومی نداره که همه متمم رو بشناسن. یا تایید کنن مهم ایمان شما به این سایت هست و نوشته هاش. من خودم متمم رو به هر کسی معرفی نمی کنم اول چک می کنم شخص لیاقتتشو داره یا نه. یه چیز خنده دار چند وقت پیش با یه آقای میانسالی راجع به DBA و MBA صحبت می کردیم گفت اگه به MBA علاقه داری سایت این پسره رو حتما بخون داشت فکر می کرد که اسم بگه خنده ام گرفته بود گفتم محمدرضا شعبانعلی رو میگی گفت آره آره:-)
سلام
تقریبا هرکسی من رو خوب می شناسه، می دونه قسمتی از برنامه هام با “محمدرضا شعبانعلی” گره خورده. هر کس متناسب با علاقه، کنجکاوی، میل به یادگیری و سطح معلومات خودش، اطلاعاتی که از روزنوشته ها و متمم از طرف من دریافت می کنه متفاوته.
اگه ببینیم کسی واقعا علاقه منده تشویقش می کنم حتما عضو متمم بشه، برای بعضی از افراد هم، اصلا از محمدرضا شعبانعلی صحبتی نمی کنم.
به نظر من مهم نیست کسی اسم “محمدرضا شعبانعلی”، “متمم” و “روزنوشته ها” رو شنیده باشه. برای من دلنشینه وقتی از من دلیل فلان کارم رو می پرسن و من آدرس اینجا رو می دم.
به لطف آشنایی با اینجا مدتی هست که به صورت جدی تر و مرتب تر کتاب می خونم. هفته پیش که مثل آهنربا بدون قصد قبلی به سمت کتابفروشی جذب شدم. فروشنده با تعجب و از روی کنجکاوی پرسید، این کتابها رو از کجا می شناسی؟ فرد خاصی اینها رو بهت معرفی می کنه؟ من با یه لبخند براشون توضیح دادم. و از ته دلم خوشحال شدم.
سبز باشید و برقرار.
چند ماه اخیر هر موضوعی که میاد به ذهنم و خودآگاه یا ناخودآگاه دنبال جواب اون هستم، میبینم تو سایت شما مطلبی در موردش نوشتید. 🙂
تشکر فراوان
ممنونم محمد رضا.
واسه کسی مث من که از کنار آتیش و زیر درخت بلند شده اومده شهر هیچ هدیه ای بهتر از این نبود.الان دارم صدای شبو آتیش رو گوش میدم.کاش کاش میشد بوش رو هم استشمام کرد.کاش ی روز ی سایتی بیاد که بوهای مختلفم پخش کنه 🙂
خیلی به موقع بود این سایت و البته فوق العاده
من امشب اولین تمرین رو با این سایت انجام دادم. یک شعر کوتاه از دوست خوب متممی خانم معصومه شیخ مرادی انتخاب کردم و با صدای خودم منتشر کردم که پس زمینه صدای این چند ثانیه به نظرم فوق العاده شد که اینجا میشه توی ۴۰ ثانیه شنیدش:
https://goo.gl/euf274
.
یکی از علاقمندی های ویژه من برای فکر کردن و تمرکز، شنیدن این سبک از فایل های بی کلام هست که این سایت یه نمونه واقعا عالی از اون هست. ممنون محمد رضا، خیلی خوب بود.
ممنون آقای سلیمانی لحظات خیلی خوبی رو برای من رقم زدین واقعا از داشتن دوستان متممی چون شما به خودم می بالم با دوستان متممی ام روزگاری داشته ام که هیچ جا تجربه اش نکردم مهمترین چیز از طرف آنها احترام به فکر کردن و نوشتن درونیاتم بوده که کمتر جایی این تجربه رو داشتم خوشحالم تو خونه ای هستم که افرادش به خوبی همدیگر رو درک می کنند.
این سایت رو که دیدم، سایتهای قبلی که برای وایت نویز میشناختم، از چشمم افتادن.
به قول سامان عزیز، سادگیش خیلی خوبه.
همه ی صداها دوست داشتنی بودن.
مخصوصا من، ترکیب صدای شب و بارون و شعله آتش رو خیلی دوست داشتم.
با این ترکیب صدای دوست داشتنی و آرامشبخش، تصور کردم همین الان نشستم توی همون کلبه ی چوبی توی جنگل – که از آرزوهای قبل از مردنم توی متمم نوشتم – بیرون داره بارون میباره و من هم نشستم کنار شومینه و نور شعله های آتیش هیزم هایی که توی شومینه می سوزن، داره صورتم رو توی اون کلبه چوبی نیمه تاریک، روشن میکنه و خودم رو هم گرم.
دلم میخواد یه کتاب دلخواهم هم، دستم باشه و در حال خوندنش، و یه فنجون قهوه یا چایی هم کنارم.
چقدر خوب بود. ممنون که این سایت خوب رو بهمون معرفی کردی.:)
صدای قطار و صدای شب خیلی زیبا بود
ترکیب شب و قطار و شعله های آتش هم قشنگ بود
الانم که دارم مینویسم صدای پرنده ها با بارونی که از لای درختها میباره روی زمین داره روحمو نوازش میده
خلاصه اینارو گفتم که بگم ،ممنون بابت معرفی این سایت باحال و ساده(یکی از خوبیهاش همین سادگیش بود)