وقتی همه چیز دقیقاً آنطور نشان داده میشود که باید باشد، بیشتر احساس میکنم که شاید مصنوعیتی دروغین و ساختگی در کار باشد.
از همین رو: مطمئن تر از همیشه واقعیت را در جای دیگری جستجو میکنم.
پی نوشت: جمله قبلی مفهوم رو نمیرسوند. ویرایش کردم و بازنشر.
پی نوشت ۲: منبع نقل قولهایی که منبع آنها ذکر نشده است، خودم هستم!
من دقیقا مشکلم در حرفه خودم همینه !!! هر وقت به عنوان وجه تمایز و نشان دادن ویژگیها و امتیازات انتخاب شرکت ما برای مشتری از سرویسهایی که در طول اجرای طرح تا اتمام ان وحتی بعدش انجام میدیم صحبت میشه..دقیقا نتیجه معکوس میده..مشتری بلافاصله مشکوک میشه ومثلا با عنوان کردن اینکه خوب حالا برم بعد از ظهر برمیگردم جلسه رو ترک میکنه و بر نمیگرده..خوب برای راه حل از ارایه نمونه های عینی و رعایت شرایط عدم فشار وزمان بندی در طرح موضوع وغیره(خیلی موارد) هم استفاده کردیم..کمی بهتر شد ولی هنوز پسماند تجربیات قبلی شخص باعث ترس میشه.
تجربه جمعی و فرهنگی ما بدلیل اینکه افراد دروغ گو وشیاد همیشه از اخرین امکانات روز و روشهای منطقی برای سوءاستفاده و گول زدن مراجعین استفاده میکنند باعث میشه که در بر خورد موردیکه واقعیت رو بیان میکنن بازم به وسواس دچار بشن و باورنکنن و متقاعد نشن.. (تقاضا و تمنا دارم یه مبحثی با عنوان چوپان دروغگو باز بشه و به زوایای این مسئله در کنار بخشهای علمی به فرهنگ و عادات ما ایرانیها هم توجه بشه)…متشکر و ممنون از اینهمه عشق و ایثاری که به مهین و هموطنان خود دارید.
عالی بود همه اینها رو داریم میبینیم و تجربه می کنیم
به قول شاعر
مطابق نظر ماست هرچه هست عزیز
قبول کن که زمانه زمانه ی خوبی است
البته اگه جایی زندگی میکردیم که همه چیز سر جاش بود (مثه آلمان، با اون نظم مثال زدنی شون) ،اونوقت همه چیز دقیقاً همانطور بود که باید باشد…. نه مصنوعیتی در کار بود و نه دروغی….
سلام محمدرضاي عزيز
واقعيت ساختگي تله ذهنه هم براي خود فرد صحنه ساز و هم براي بيننده و ميتونه هر دو رو از واقعيت دور كنه در جهاني كه بيشترسيستمهاش بر اساس بي نظمي و بازآرايي مدل شدن.
شايد بشه گفت اگر بخواهيم به كنه واقعيت دست پيدا كنيم يك راهش جدا كردن ذهن از واقعيت هست كه به نظر خيلي سخت مياد.
روز خوبي داشته باشي.
اين يادداشت شما من ياد صحبت يکي از اساتيدم انداخت زماني که تازه شروع بکار حسابرسي کرده بودم به من گفت: هر وقت ديدي حساب هاي شرکتي از هر نظر درسته و کوچکترين ايرادي نداره بايد شک کنيم که حتما يه حساب سازي صورت گرفته.
این جمله دقیقاً مصداق اتفاقی هست که امروز برای من افتاد و تا همین الان دنبال کشف توطئه پشت پرده ام!
سلام جناب شعبانعلی عزیز….
وقتتون بخیر…
فکر می کنم همون قضیه مشهور آرکیتایپ سایه مد نظرتون هست.
من اینجوری متوجه شدم.
یا همون جمله معروف دکتر شریعتی که انسان موجودی است بین فرشته و شیطان.
به عبارت دیگه ، هیچ کس بطور کامل نمی تونه فرشته باشه و همچنین بطور کامل شیطان باشه.
ویژگی زمینی بودن ما آدمها اینه که هیچ وقت نمیتونیم مطلق باشیم. همیشه طیفی از خوبی و بدی رو باهم داریم.
خیلی دوستتون دارم.
سلام
برادر من، درسته كه اعتراض شده بوديم كه با روزنوشته ها بيشتر مهربون باشي ولي نگفتيم ديگه در حد مرگ نوازشش كني كه!
مهلت بده بهشون فكر كنيم
لطفاً فكر نكني كه هر كاري كني ما باز هم اعتراض داريم!
ولي خارج از شوخي ازت ممنونم بابت همه چيز و از اينكه بيشتر مينويسي خيلي خوشحالم
🙂 …
سامان جان. با هر دو قسمت حرفت خیلی موافقم! …;)
و همچنین هم بخاطر قسمت دوم حرفت و هم بخاطر خوشحالی خود شما دوست خوبم از این موضوع، باز خیلی خوشحالم …:)
ظاهراً حافظ هم متوجه این موضوع شده بوده…
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت/ آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
یاد این جمله افتادم که میگه :
سیلی واقعیت را درست زمانی میخوری که در رویا به سر میبری !
میبینم که داری ایمان میاری به مورفی
خیلی تو ذهنم نگاه سبک مورفی نبود علیرضا.
البته بگم خیلی برام مورفی جالبهها. یه بار هم توی متمم راجع بهش نوشتم:
http://www.motamem.org/?p=4294
اما به نظرم پایهی مورفی اینه که ما رویدادهایی رو که مانعمون میشن بهتر میبینیم و رویدادهایی رو که کمکمون میکنن فراموش میکنیم.
اینه که تمام روزهایی که آفتاب، ماشین خیس ما رو بعد از کارواش خشک میکنه فراموش میکنیم.
اما یه روزی که بعد از کارواش بارون میاد، احساس میکنیم که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کارواش برسونی و خودت در گل و لای به خانه برگردی!
چیزی که من اینجا خیلی توی ذهنم بود و هست، جملهی زیباییه از لیبرمن.
لیبرمن میگه: در مسافرتی که نرفتهایم، چمدان گم نمیشود!
به عبارتی میگه ویژگی واقعیت، نابسامانیها و مشکلات و تضادها و تعارضهاست.
اگر داستان مسافرتی را برای تو گفتم و همه چیز خیلی خیلی خوب بود، احتمالا اون مسافرت وجود خارچی نداشته و داشتم به تو دروغ میگفتم!
شبیه همین ماجرا راجع به آدمهاست. اگر تصویری خیلی خیلی شیک و تمیز از یک نفر دیدیم، احتمالاً اون تصویر واقعی نیست. انسانها – حتی حکیمترین و عمیقترینشون – عصبانی میشن. شاکی میشن. خیانت میکنند (یا با انجام کار بد یا با انجام ندادن کار خوب). گاهی عامل فساد میشن. گاهی مانع فساد.
همینطور برنامه های مدیریتی سازمانها: بخشهایی از اونها موفق میشه. بخشهایی شکست میخوره. قسمت هایی از اون برنامهها ما رو ده ها گام به جلو میبره. قسمتهایی از اونها ما رو ماهها به عقب میبره.
اگر کسی اومد سر سال و گزارش داد که چقدر جالب. همه چیز خوب بود. برنامه خوب بود. بچه ها خوب بودند. ما چقدر خوبیم. هر برنامه ای در هر جای جهان اجرا شد شکست خورد و ما تنها شرکتی هستیم که همه چیزمون مطابق برنامه پیش رفته.
احتمالاً داره فریبمون میده!
درمورد مثال کارواش، یاد جمله ی یکی افتادم:
انصاف نیست بخاطر یه روز ابری، خورشید را انکار کنیم
بعضی واژهها اساساً برای تحریف واقعیت آفریده شدن، از جمله واژهی ‘خوب’ و ‘بد’.
با سلام
در شروع هر سال كاري بارها دو خط آخر كامنتت رو از طرف مديران تصادفي داخل سازمان شنيدم . عجب شباهتي؟!؟