سرباز در دل میگفت: باید بیشتر کار کنم. اینگونه روزی شاه خواهم شد.
شاه در دل میخندید: بیشتر کار کن سرباز، تا من بیشتر شاه باقی بمانم…
سرباز در دل میگفت: باید بیشتر کار کنم. اینگونه روزی شاه خواهم شد.
شاه در دل میخندید: بیشتر کار کن سرباز، تا من بیشتر شاه باقی بمانم…
سلام:
واقعیت تلخ و شیرین وملموس
شاه و سرباز هر دو براي بقا به بودن همديگه در كنار هم نياز دارن شايد جاشون عوض بشه اما بايد هر دو باشن
به نظر من موقعیت شاه خطرناک تر از سربازه!
شاه تنها وقتی میتونه به این هدفش برسه که توان مدیریتی سربازهاشو داشته باشه,
ولی سرباز واقعا میتونه اگه باهوش باشه و با پشتکار , صد البته اگه اونم مدیر خوبی نباشه… قصه تکرار میشه.
تو تاریخ زیاد دیدیم سربازهایی که شاه شدن و شاه هایی که به زیر کشیده شدند … ولی کم هستند شاه هایی که بتونن تو اوج قدرت و محبوبیت بمونن.
سلام
مهندس جان با توجه به اینگه امتحانات دانشگاه ها زودتر شروع میشه و شما در طی دوران تحصیلتون فرد موفقی بودید میخواستم ازتون بخوام روش مطالعاتیتون رو برای ما بگید البته اگر وقت داشتید
همه کامنتها رو خوندم نظرات همه جالب وقابل تامل بود با محمد موافقم بالاخره رضا خان شاه شد،این عکس میتونه بیانگر یک حلقه باشه که توزندگی هریک از ما به نوعی هست وبیرون اومدن از اون گاهی سخته خوبه همه یاد بگیریم بیرون اومدن از این حلقه های سخت رو.فقط باید حواسمون باشه به چه قیمتی شاه میشیم!
اگر سرباز فقط مستقیم را ببینید و و بتواند کل طول صفحه شطرنج را طی کند، نهایت می تواند جای نداشته های شاه (مثل وزیر) را پر کند و هیچ گاه شاه نمی شود.
عالی بود.مرسی
این پست منو یاده اون عکس معروف رضاخان که پشت سر اسب سفیر هلند ایستاده می اندازد، احتمالا او هم به همین موضوع فکر می کرده، اما سرباز شاه شد، به همین سادگی.
سلام استاد جان
حتما نرم افزارای اندروید موبایلو دیدین که باهاشون میشه رادیو اینترنتی گوش داد، مثل کار خوب بچه های elogbox :
http://radioparseh.com/radio/elogbox.htm
یا رادیو سهام:
http://radiosaham.ir/
خیلی خوبه اگه مخاطبای رادیو مذاکره هم بتونن به همین شکل صداتونو دریافت کنن. به امید چند میلیونی شدن مخاطبای رادیو مذاکره.
یاد جریان توصیه سحر خیزی اون مرد دانا به یکی از درباریان افتادم.که بهش گفت سحر خیز باش تا کامروا گردی! روزی صبح راهزنان بر سرراهش قرار گرفتندو آنچه داشت ستاندند.پیش دانا بازگشتو با گله گفت آنچه گفتی نشد…گفت: راهزنان از تو سحر خیز تر بودند!!
داسان بالاداستان کمیت ه .تو تلاش میزان تلاش لازمه ولی کافی نست.کیفیت تلاش و جهت تلش مهمتره.
ضمن اینکه سرباز یعنی کسی که تودید شهه و باحرکاتی محدود…
ولی چقد خوبه هر شاهی هر سربازی رو مثل یک شاه نگاه کنه.اینجوری بیشتر رسیدگی می کنه،بهتر تربیت می کنه و…چون مملکتش بیشتراز تختش واسش مهمه
فوق العاده بود
🙂
چون هردو هدفاشون و نیتشون غیر خداییه و نه خدمت به همنوع پس هردو بازندن
سرباز موفق میشه…
جالب بود
اما باید چه کنیم تا توی دامی که سرباز گرفتار شده گرفتار نشیم؟ …
آگاهی از شرایط حاکم بر زندگیمون میتونه خیلی بهمون ایده بده نجمه جان
سرباز هم میتواند شاه بشود و اتفاقا باید خیلی هم کار کند اما نه اون کاری که همه سربازا می کنن
واقعیت تلخی که میشه نپذیرفت و باهاش جنگید
شاید روزی سربازی شاه شد
غیر ممکن فقط غیر ممکنه
تا چقدر برای هدفمون بخوایم هزینه کنیم
(آدمی به امید زنده )
وای بازم یادم رفت اسممو بنویسم اینو من نوشتم 🙁
و این داستان همچنان ادامه دارد …
🙁
و هیچ یک نمی دانستند که هر دو تاشان در خیال باطل هستند…
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست!
بستگی داره کدوم باهوشتر باشه
اگر به شاه خیانت بشه اون موقع احتمال اینکه جاشون عوض شه هست
ولی بعیده شاه انقد خنگ باشه
ولی هر شاهی رو میشه از قدرت پایین کشید……
محمدرضا نمي دونم تو طول روز اتفاقات اطراف رو چطور مي بيني كه ثمره اون نوشتن متن هاي وبلاگت مي شه!
مي دونم شايد همون اتفاقات تو روزمرگي هاي ما هم بيافته اما انگار وقتي تو مي بيني جذاب تر مي شه ماجرا!
خوش به حال تو و خوش به حال شنوندگان احوال تو….
الان توی دانشگاه پیام نور همدانم تازه از کلاس فیزیک ۲ دکتر ژاله اومدم بیرون اومدم تو سایت گفتم یه سری بهت بزنم ببینم چی نوشتی واقعا نوشته هات بهم امید زندگی میده مستدام باشی خیلی دوست دارم
حکایت من و مدیرعامل
سرباز نتیجه میگیره…
خعلی عالیه
سرباز = کارمند
شاه = مدیر