پیش نوشت: ای کاش میشد این مطلب را به عنوان یکی از درسهای مجموعه آموزشی تسلط کلامی در متمم منتشر کنم.
اما با توجه به اینکه سیاست ما در متمم این است که هرگز درسی که حتی شائبه جهتگیری سیاسی دارد در آنجا منتشر نشود، این مطلب را در روزنوشته منتشر میکنم.
البته قاعدتاً کسی که من را میشناسد، میداند که دغدغهی اول زندگیام آموختن و آموزاندن است و چندان ساده نیست که نیت خیر من را به مقصد و مقصود دیگری تعبیر کنند، با این حال به تعبیر پیامبر: اتقوا مواضع التهم (مناسب است از موقعیتهایی که ممکن است ما را در معرض اتهام قرار دهند دوری کنیم).
اصل مطلب: این تصویر که میبینید کتابی است که در سال ۸۴ (ترم اول ورود به دانشکده مدیریت در مقطع ارشد) خریدم.
کتاب توسط اساتید بزرگواری تنظیم شده که به جز دو مورد، طی سالهای قبل و بعد از هشتاد و چهار افتخار حضور در کلاس درس باقی آن بزرگواران را داشتهام (دکتر مسعود نیلی، دکتر حسن درگاهی، دکتر طبیبیان، دکتر کیمرام، دکتر مدرس و دکتر نجمی).
کتاب، یک سند هفتصد صفحهای است که برای مخاطب عام مثل من که سررشتهای از اقتصاد نداشته و ندارد، بسیار خستهکننده بود (و هست).
با این حال نشستم و آن را کلمه به کلمه خواندم و در مورد واژههایی که نمیفهمیدم، کمی جستجو کردم (نه خیلی عمیق، گاهی در حد جستجو در وب یا معنی سادهی آنها در واژهنامهها).
در آن زمان به نتیجه رسیده بودم – و هنوز هم بر همان باور هستم – که گستردگی دایره لغات و دامنه واژگان فعال، میتواند نقش مهمی در رشد و موفقیت داشته باشد. در یک مقاله خوانده بودم که درآمد هر فرد با دایرهی واژگان او رابطه مستقیم دارد و این نکته هم بر انگیزهام میافزود.
از سوی دیگر، مسیر شغلی خودم را در مذاکره تجاری میدیدم و احساس میکردم که هر چه بیشتر، واژههای کلان اقتصادی و استراتژیک را بدانم و بتوانم در صحبتهایم به کار ببرم، مسیر موفقیت در جلسات برایم هموارتر است.
امروز فهمیدهام که اشتباه نمیکردم. اطلاعات و دادههای آن کتاب، قدیمی شده و امروز به جای یک برنامه اقتصادی، یک سند تاریخی است. اما قبل از نوشتن این مطلب، چند صفحه از آن را مرور کردم و اگر بخواهم منصف باشم باید بگویم که حس میکنم سهم آن کتاب در مسیر زندگی من (اگر فرض کنیم مسیر مثبتی بوده) بیش از آن چیزی است که قبلاً فکر میکردم.
اینها را گفتم که بگویم در چند روز اخیر، روحانی برنامه پیشنهادی دولت دوازدهم را در قالب یک فایل PDF حدوداً ۲۰۰ صفحهای منتشر کرده است.
ضمن علاقهای که به آقای روحانی دارم و فکر میکنم مشخص است که به عنوان احدی از آحاد ملت ایران، نظرم به نظر ایشان نزدیکتر است، اگر بخواهم صادقانه بگویم، برنامه های دوران انتخابات را چندان جدی نمیگیرم. چون میدانم که در کشور ما الزاماً نمیتوان در اجرا به چنین سندهایی چندان وفادار ماند.
میفهمم که ارائهی برنامه در شرایطی که رقیبان نتوانستهاند برنامهی جدی ارائه کنند، یک مزیت رقابتی مهم و ارزشمند است و حاوی پیام مهمی برای مردم است، اما به شخصه در انتخابات – به شکلی که در کشور ما برگزار میشود – ترجیح میدهم بر اساس تفکرها و مدلهای ذهنی تصمیم بگیرم و رای بدهم و نه برنامههای رسمی (کمتر کسی را میشناسم که به خاطر برنامهی مکتوب ارائه شده توسط کاندیداها، نظرش را له یا علیه کسی تغییر دهد).
با این اوضاع، چنین برنامهای چه کاربردی میتواند داشته باشد؟
این نوع برنامهها، توسط کارشناسان ارشد وزارتخانههای مختلف تنظیم و تدوین میشوند. به خاطر حساسیتشان، وزرا آنها را میخوانند. کاندیداها آنها را بررسی میکنند. خلاصه اینکه از لحاظ متن (مستقل از محتوا) مجموعهای غنی از واژهها و اصطلاحات و عباراتِ وزینِ کارشناسی هستند.
فکر میکنم برای کسی که میخواهد نوشتن و حرف زدن در حوزهی اقتصاد و مدیریت را تمرین کند، جزوهی آموزشی خوبی محسوب میشوند و میتوانند کاربردی مشابه کتاب استراتژی توسعه صنعتی – چنانکه به آن اشاره کردم – داشته باشند.
دوستانی که روزنوشتهها را دنبال میکنند میدانند که من همواره این جنس برنامهها را دنبال میکردهام و به عنوان ابزار آموزشی برای خودم استفاده میکردم. چنانکه در دوران انتخابات آمریکا هم سند A Better Way (برنامه پیشنهادی جمهوریخواهان) را میخواندم و معرفی کردم که متاسفانه الان به خاطر اینکه دسترسی به آن از طرف ما مسدود شده به آن لینک نمیدهم (این هم از طنز روزگار است که هر پیوندی قطع میشود، در نهایت به سایتِ پیوندها میرسی).
اجازه بدهید حرفم را در چند جمله خلاصه کنم:
رقابتهای انتخاباتی میآیند و میروند. مردم سرنوشت خودشان را تعیین میکنند. میگویند چه میخواهند و چه نمیخواهند. کاندیداها بر پایهی اخلاق یا بیاخلاقی با هم رقابت میکنند. جامعه به پیش میرود و دیر یا زود روزگار رقابت را فراموش میکند.
اما با چشم تیزبین، میتوان در میانهی این غبار برخاسته در میدان رقابت هم، فرصت برای یادگیری را جستجو کرد و مورد استفاده قرار داد.
پینوشت: بعدها که بیشتر و دقیقتر مطالعه کردم، دیدم که آن مقاله ظاهراً آن نکته در مورد رابطه دامنه واژگان و درآمد را از خودش درآورده بوده و در این زمینه تحقیقی دقیق و شفاف و گسترده وجود ندارد.
چقدر خوشحالم که آن موقع، اعتبارسنجی مقالهها را نمیدانستم و نمیفهمیدم. وگرنه ممکن بود آن توصیهی درست اما غیرعلمی را جدی نگیرم.
امروز، دیگر در این زمینه به نتیجهی تحقیقها کاری ندارم. سالها نشستن پشت میز مذاکرههای داخلی و خارجی، من را به این باور رسانده است که دایره لغات و مجموعه واژگان فعال، نه تنها درآمد که گاهی سرنوشت ما را میسازند.
سلام استاد
بنده هم با توجه به علاقه ای که به شما دارم نظرم به عنوان احدی از آحاد اعضاء متمم به نظر شما نردیک تر است.( بده دو )
سپاس
[…] قضا، امروز هم در روزنوشته ها تاکید آقامعلم را بر اهمیت دادن به واژه ها و لغات دیدم […]
این همون دیدگاهه که این روزا بهش نیاز داریم.
بحث های سیاسی جذاب هستند و عموما هم بی سر و ته و اگر هم مستدل و درست انجام بشه به قول عصر ایران بعیده دیگه در این روزا نظر کسی عوض بشه. اما بقول شما میشه از این فضا برای تقویت خودمون استفاده کنیم. کلا این نگاه یادگیری از هر چیز یه مدل ذهنی مفید هست( واسه من که خیلی خوب بوده) من صفر کیلومتر و با ذهن خالی برخورد میکنم ( میخواد یک متن باشه، تحلیل یک صنعت دیگه باشه و یا مشاهده تبلیغات برندها و رفتار آدم ها در سفر) اتفاقا گاهی ایده های خوبی هم می گیرم. چون خیلی موضوعات عمومی و انسانی هستند و خیلی وابسته به صنعت یا مردم خاصی نیست.
تازه باعث میشه توهم دانایی هم نزنم(که وقتی یه کم یاد می گیری گریبانگیر آدم میشه) و درک کنم کلی چیز دیگه هست که بقیه می دونن و من نه، پس باید همیشه ذهن ام alert باشه که یاد بگیرم.
راستش من از سری درسهای تسلط کلامی متمم بود که به مهارتهای کلامی و دنیای شگفتانگیز کلمات علاقهمند شدم.
اولین کتابی هم که به صورت خیلی جدی با آن تمرین لغات فعال را شروع کردم، کتاب «آن خردمند دیگر» دکتر الهی قمشهای بود. بعد کمکم دیدم به کلمات و ترکیب واژگانی که در کتابهای مختلف میخونم حساستر شدم. اونهایی رو که دوست داشتم و به نظرم میاومد که من هم میتونم ازشون توی حرفام و نوشتههام استفاده کنم رو یادداشت میکنم.
به نظرم حساسیت پیدا کردن به کلمات باعث میشه، هرجایی و از زبان هر کسی که اونها رو میشنویم، برامون قابلتأمل باشه و مهمتر اینکه خودمون هم در حرف زدن دقیقتر عمل کنیم.
البته قبلاً فکر میکردم فقط در متنهای ادبی و داستان و رُمانها میشه به دنبال چنین لغاتی بود تا اینکه اواخر سال گذشته حین خوندن کتاب «ساختار انقلابهای علمی» توماس کوهن متوجه شدم، حتی در متون خشکِ رسمیِ دانشگاهی هم میشه واژگان و ترکیبهایی رو پیدا کرد که بتونم در حرفهای خودم هم از اونها استفاده کنم.
مدتی هم هست که یه سوالی برام پیش اومده.
محمدرضای عزیز، چند وقت پیش در کانال تلگرامی مذاکرهی دانشگاه شریف، برای آنالیز نوشتهها وبسایت voyant tools رو معرفی کردید و گفتید vocabulary density از همه مهمتر هست.
چون نمیدونستم vocabulary density چی هست، یه سرچ کوچیکی در این مورد کردم و تنها متوجه شدم که این پارامتر از تقسیم total words به unique words بهدست میاد. ولی نتونستم بفهمم که این نسبت هرچه بیشتر باشه خوبه یا برعکس. یعنی ما هر چه در متنی که نوشتیم از کلمات منحصربهفرد بیشتری استفاده کنیم خوبه یا اینکه باید این کلمات منحصربهفرد حداقل باشن.
و دیگه اینکه عدد مناسب این پارامتر چند هست؟
پینوشت: یه موردی که در آنالیز نوشتههای خودم برام جالب بود، استفاده بیش از اندازه از «که» بود. نمیدونم چرا ولی این حرف ربط جزء پُرتکرارترینها بوده. در حال حاضر سعی میکنم، در جملاتی که مینویسم، تا جای ممکن از این حرف ربط به شکل بیربط، کمتر استفاده کنم.
سلام معلم عزیزم، خواستم راجع به اون مقاله بهتون بگم که من هم توی کتاب Verbal Advantage نوشته ی Charles Harrington Elster راجع بهش خوندم، و تو اون کتاب با اشاره به تحقیق های ۲۰ ساله ی جانسون اُکانر می گه که موفقیت ها و دستاورد ها رابطه ی مستقیمی با تعداد کلمات فعال دارند. بعد از اون هم از Margaret. E. Broadley میگه که نتایج این تحقیق ها رو گسترش داده و با بررسی نمرات مربوط به دامنه ی واژگان افراد، بیان می کنه که رابطه ی مستقیمی بین دایره واژگان افراد و میزان درآمد و موفقیتشون وجود داره. مثلا میگه که به صورت منظم معمولا مدیران اجرایی کمپانی ها و کسانی که پست های بالای تجارتی دارند نمرات بالاتری در تست های مربوط به واژگان از طرف موسسه تحقیقاتی جانسون اکانر گرفتند. حتی بیشتر از اساتید دانشگاهی، مهندسین، نویسندگان، ناشران، وکلا، دکترها، روانشناسان، دانشمندان که همه جزو شغل هایی با دامنه لغات بالا محسوب می شند. برای همین هم می گه که اگر می خوای در شغلی که هستی موفق باشی، دایره لغاتت در اون شغلی که هستی باید حداقل به میزان متوسط اعضای اون صنف باشه. و اگر کسی بخواد فراتر بره حتما لازمه که دایره لغات فعالش رو گسترش بده.
پ.ن.۱: البته همه ی این ها با فرض اینه که یک مدیر واقعا مدیر باشه و ارزش ایجاد کنه، و گر نه که تو کشور خودمون بیشتر از مصداق، مثال نقض پیدا می شه. ا.ن. و امثال هم.
پ.ن.۲: چون هم با موبایل نوشتم و هم اینکه دایره لغات من از متوسط افراد اینجا پایین تره، اگر اشتباهی هست عذرخواهی می کنم.
من فکر می کنم بدون تسلط کلامی، درک ما از اطرافمان، فکر کردنمان، حرف زدن یا نوشتنمان مانند راه رفتن در فضایی پر از دود و تیره و تار است.
گاهی اوقات از اینکه بعضی از اطرافیانم سعی می کنند با ردیف کردن کلمات بی مفهوم پشت سر هم (یا بقول محمدرضا با درست کردن سالاد کلمات)، مسائل و مشکلاتشان را تشریح کنند و انتظار دارند این افکار، برنامه ها و اقداماتشان نتیجه بدهد، تعجب می کنم.
بعضی از عبارت های فایل ۲۰۰ صفحه ای که می خواهم به دامنه کلمات فعالم بیافزایم:
نام آوران، دست اندازهای راه پیشرفت، تشکل ها، حمایت همه جانبه، فراگیر، عرصه های مختلف، بازتعریف، جمع سپاری، ارتقا، تداوم، شکوفایی، نگرش نظام مند، رشد نامتوازن، مطالعات اسنادی و میدانی، سازوکار اجرایی.
سلام آقای شعبانعلی
امروز به صورت اتفاقی با خودم فکر میکردم که باید درسهای تسلط کلامی را به عنوان شروع دور جدید متمم خوانی انتخاب کنم و به این حرفتان ایمان دارم که دایره واژگان تاثیر مستقیمی در وسعت اندیشه دارد البته نه تنها در زبان فارسی.
این فایل را هم که گذاشته اید میخوانم.
یادمه که نسخه انگلیسی برجام را هم چند روز بعد از امضا شدن خواندم و واژگان انگلیسی آن برایم جالب بود. شاید بد نباشد اگر بیشتر با متون رسمی و حقوقی هم در متمم آشنا شویم.
ممنون از شما