سالهای سال است که انسانها در جستجوی حقیقت می گردند.
زمانی به جستجوی حقیقت، بر دیواره غارها نقش می زدند و در برابرش به زانو می نشستند.
زمانی بر فراز کوه ها دست به نیایش بر می داشتند،
زمانی درون معابد سر بر زمین می نهادند.
و تا این زمان، این داستان همچنان ادامه دارد…
نمی دانم حقیقت چیست.
حتی نمی دانم حقیقتی وجود دارد یا ندارد.
حتی نمی دانم معنایی در پس این واژه نهفته است یا نه.
اما به «سازگاری الگوی ذهنی» باور دارم و به اینکه
الگوی ذهنی درست، با خودش تعارضی ندارد.
کسانی که یک الگوی ذهنی را با تمام ملزومات آن می پذیرند، آرام و آسوده زندگی می کنند
اما چه بسیار کسانی که کوشیده اند با «التقاط»، یک الگوی ذهنی برتر، خلق کنند،
و جز به تعارض و بی راهه، رانده نشده اند…
روزی در این خصوص بیشتر خواهم نوشت…
خیلی کنجکاوم بدونم «سازگاری الگوی ذهنی» چی هست. فارسی و انگلیسی سرچ کردم اما مطلب مرتبطی پیدا نکردم.
“کسانی که یک الگوی ذهنی را با تمام ملزومات آن می پذیرند ”
اگه توضیح بیشتری میخوای :”روزی در این خصوص بیشتر خواهم نوشت”
محمدرضای عزیز…
نمیتونم ازت به شکل درستی تشکرکنم.هم ابزارش دردسترسم نیست وهم واژه هام ناتوان ازین کارن.فقط همین قدبدون این پستت، جوابی بودبه یه سری سوالاتی که مدتهاست تاریکیشون مثه سایه روهرتفکریم افتاده بود.الآن حس یه خلاص شده رودارم…ازصمیمانه ترین گوشه ی قلبم بهترین هاروواسه توبنده ی خوب خداآرزومندم.
چرا ؟مگه محمدرضا چی گفت که اینقدر تشکر میکنی؟چه سوالی مدتها تو سرت بود که با یه سوال دگ جواب داده شد؟ مگی از دست این جور سوالا میشه خلاص شد؟
اگه جواب دادن به یه سوال با سوال پرسیدن جواب داده میشه لطفا جواب سوال منو بده تا شاید سوالم کاملتر بشه…
هر گسی حقیقت را جوری بر داشت می کنه،
اونم بستگی داره به خوراک و ورودی به “انسان” به عنوان یک راکتور
خوراک های : دانش، اعتقادات، محیط، احساسات، ارث شخصیتی
حالا اگر یک نفر تحت خوراک های مختلف قرار بگیره میشه ار اون نفر هزاران نفر خلق کرد که هریک حقیقت را چیزی می دونن…
نمی گم حقیقت نسبیِ ولی می گم این وسط یه خراک کم تا بقیه خوراک ها تحت تاثیر قرار بده چیزی که با قاعده زمین دنیا متفاوت باشه!
شب خوش , کاملا با کامنت شما هم عقیده هستم و این را خوب درک کردم که کسی که جویای حقیقت باشه به آن خواهد رسید.
حقیقت که خود بخود وجود داره، دروغه که دائم در حال زاد و ولده.
روشن بنگر که آفتاب است آن نور که خوانیش مهتاب
سلام به شما و همه دوستان عزیزی که نوشته منو میخونن.
سال ۹۱ برای من هم مثل خیلی از عزیزانی که پیغام گذاشتن، به واسطه آشنایی با شما و دکتر شیری از بهترین و تحول آفرین ترین سالهای زندگیم بوده.
از خدا میخوام کمک کنه که در سال آینده افتخار شاگردی و آموختن در محضر شما رو نصیبم کنه.
به تمام دوستان خوبم سال نو رو تبریک میگم.
امیدوارم استجابت دعای حول حالنا الی احسن الحال شامل همه ی ما بشه.
من هم روزی در این خصوص خواهم نوشت..
اما قبل از نوشتن چیزهایی هست که باید در من حل شوند.
اما
میدانم که اگر حقیقتی هم نباشد باید تصوری از آن داشته باشم تا امیدوار شوم به ادامه مسیر.
پس اگر،معنایی هم در پس این واژه نباشد ،معنایی خواهم آفرید…
پگاه جان ممنون بابت معرفی وبلاگ مراقبه
در قلمرو دانش، يقين و اعتقادهاي بي چون و چرا جايي ندارند.(نيچه)
“حقیقت”عبارتی است به یادگار مانده از گذشته که در تعریف آن گفته اند: تنها کلمه همراه انسان بوده که بعد از آمدن انسان بر روی زمین در ناکجا آباد گم شد.
شنيدن آموختن است، چون آن دم كه در سكوت مي شنوي، تمام هستي با تو سخن مي گويد. هنگاميكه به تمامي سكوت پيشه مي كني، مهم ترين لحظه آموختن آغاز مي گردد. آنگاه كه در سكوتي، زندگي رازهاي خود را آشكار مي كند.
(از وبلاگ مراقبه.. قوق العادس که هروزمون رو با یک اندیشه ناب شروع کنیم
http://observer3.blogfa.com/
سلام من
انگار حقيقت را نه با عقل نه استدلال نه منطق نمي توان دريافت. گويي تنها راه ديدنش چشم دل است و فقط مي توان با احساس دركش كرد. با عقل و منطق ميشود انكارش كرد اما اثبات نه.
شايد جز با چشم دل نمي توان ديدش
شايد…
سلام
میتونم با اطمینان بگم حقیقتی وجود داره. مثل ۲ضربدر۲ که یه جواب منحصربفرد داره. که حتی اگر کسی بگه جوابش ۵ هست، یا کسی بگه اصلاً جوابی نداره، یا به هر زبونی بنویسیمش در ذات جواب تغییری حاصل نمیشه. فقط اون چیزی که درسته اینه که ما درونمون رو به این جواب برسونیم، نه اینکه اینو حفظش کنیم.
ولی مسئله اینجاست که شاید مسئله ی حقیقت رو اونطوری که باید تو ذهنمون جا ندادیم. فقط داریم چیزی به اسم سرگرمی حل میکنیم، نه خود مسئله رو.
امیدوارم وقتی در این خصوص بیشتر نوشتین، من زنده باشم. واقعاً تنها چیزیه که برای من مهمه.
سلام
در ایران سه تا خط فکری وجود داره شرع عرف و مد به عنوان مثال مردم ما میخواهند عروسی شان طبق عرف مهریه شان طبق عرف و اخلاق شوهرشان با آنها طبق شرع باشد.
معلومه که نمی شه.
داداش من و خواهر من خواهشا نگذارید خانواده ها و حرف مردم کمرتان را بشکند
تو پرانتز بخاطر ترس از اون فوضوله که گفتن رفت زیر زمین….
ر سالهاى اخیر (دهه قبل از انقلاب اسلامى ایران) گروهى به مكتبى التقاطى گراییدند كه بخشى از اصول كمونیسم را با برخى از مبانى اگزیستانسیالیسم تركیب كرده و حاصل آن را با مفاهیم و ارزشها و اصطلاحات خاص فرهنگ اسلامى درآمیخته بود. آنان مكتب اصیل و ناب اسلام را تنها آن مىدانستند
ابی اسمان را باور کرده ایم هرچند خوب میدانیم واقعا آبی ای در کارنیست اما به هرحال آبی دیده میشه و خدارا بااینکه دیده نمیشه باور کرده ایم!
انچه از نوشته ی استادشریعتی درخاطرم مانده
به نظرم نیازی نیست در جستجوی حقیقت باشیم .همین که واقعیت را زندگی کنیم و ارائه دهیم خوشبختیم.
حقیقت چیزی نیست جز من وتو که الان هستیم ولی ممکن است سال بعد یا سالهای بعد از آن نباشیم، ولی یقینا یکصد سال دیگر نیستیم…پس حقیقت، بودن با هم در این دوره کوتاه است که باید نهایت لذت را از آن ببریم…
سلام!
استاد ملكيان جملات كم نظير بسياري دارند. اما به گمانم يك جمله ايشان بي نظير است.ايشان گوهر تمام اديان و آموزه هاي پيامبران و حكيمان را فارغ از پوسته ها و پيوستها در سه چيز ميدانند:
١- قانون طلايي(هر چه بر خود ميپسندي بر ديگران هم بپسند و به عكس)
٢- شاد باش
٣- در جستجوي حقيقت باش.
[ حقيقت مقصد نيست كه رسيدني باشد؛ راه است و رفتني. لذا هر كه به دستش بياورد از دستش داده است]
سلام ،
فقط میگم خیلی خوشحالم…
موجی قوی از نیروی مثبت رو در این دوتا پست اخیر احساس کردم …
سلامت و برقرار باشید…
باسلام و با تشکر از مطالب خوب و آموزنده شما
اکثرنوشته های شما در سایتتان مطالعه کردم
واقعا نگاه من به اهمیت فن مذاکره در تمامی فصل های یک زندگی بیش تر و واقع گرایانه تر ار پیش شد
به دوستانم سایت شما رو معرفی کردم و می کنم
از شما به خاطر هدف والاتون که سعی در ارتقا فرهنگ عمومی مذاکره دارید سپاسگزاری می کنم
در جستجوی حقیقت ……تمام مسیر می شود تمرین راه…:)
الگوی ذهنی درست تعارضی نداره و هیچ چیز هم نمی تونه در اون ایجاد تعارض کنه…در مورد حقیقت بودا عقیده داشت هیچ نیست ولی در این هیچ همه چیز هست…آگاهی به بودن یا نبودن این حیقیقت است که آدمی را رها میکنید….آگاهی آدمی را رها میکند…و آگاهی با سکوت درون است که بوجود می آید….
تمام کسانی که به آگاهی رسیدند هیچ کدام ننوشتن انها رقص درون راسرودند فی البداهه و بقیه نوشتند …
موافقم
هميشه به اين فكر ميكردم كه
يه دستگاه فكري در صورتي كارآمده كه
وقتي مابه ازاي متغير هاش رو در معادله قرار بدي
تناقضي نداشته باشه و به اصطلاح
در معادله صدق كنه.
حالا ميخواد تفكر كمونيستي باشه
ميخواد توحيدي باشه
قرن هاست که انسانها در جستجوی حقیقت می دوند.پریشان حال و آشفته…
غافل از آنکه حقیقت،در وجودشان نهفته ست.حقیقت،انسان است با تمام تضادها،خواسته ها،آرزوها،نیازها،احساسات و…
و این وصال همان معرفت نفس است.
واژه آشنایی که بارها و بارها در گوشمان خوانده شد و ما تنها شنیدیم.
بارها و بارها…
و این داستان همچنان ادامه دارد…
چقدرشادم .خوشحالم كه بادستنوشته هات آشناشدم،خوشحالم كه بودنترشاهدبودم!راستي من مخاطب ثابت۷۲يي اينجام.قابل توجه آماراي نسبيي كه درراديومذاكره واينترويو منتشرشد.