هر داستان را به سه شکل میتوان شنید:
آن طور که تو میگویی.
آن طور که او میگوید.
آن طور که واقعاً روی داده.
(پل اکمن – کتاب دروغ گویی)
هر داستان را به سه شکل میتوان شنید:
آن طور که تو میگویی.
آن طور که او میگوید.
آن طور که واقعاً روی داده.
(پل اکمن – کتاب دروغ گویی)
به نظر من هر سه گزینه در زندگی کاربرد داره بعضی وقتها دوست داری از نگاه خودت یه واقعیت رو درک کنی ولی بعضی وقتها نمی خوای حقیقت رو بپذیری دوست واقعیت انکار بشه از زبان دیگری (دوست داری دروغ بشنوی )و بعضی وقتها هست که کاملا نگاه واقع بینانه داشته باشی مورد سوم بازخورد بیشتری خواهد داشت
استاد ببخشید عصبانی شدم این کامنت رو گذاشتم شما به بزرگواریتون منو ببخشید
سلام خسته نباشید
آنطور که واقعاً روی داده ، شاید همون زبان مشترکه یا زبان منطق!
وجهی دیگر : میتوان نشنید یا خود را به نشنیدن زد !
خیلی از ادمها توانایی ندارن ک حقیقت رو باورکنن
شایدچون نمیتونن باهاش کناربیان اما دیریازود همه ماسیلی حقیقت رو میخوریم چ قبول کرده باشیم چ قبول نکردده باشیم
البته نظرشخصی بود
دقیقا
و تاریخ بزرگترین گواه است…
واسه بعضیا فقط برداشت خودشون مهمه.. تازه اون برداشت شخصی رو اونقدر بلند اعلام میکنن تا کلا واقعیت داستان در اذهان عمومی 🙂 کمرنگ بشه و برداشت شخصیه اونها پررنگ.. امان از این آدمها..
با نوشته های شما دیدم نسبت به همه چی تغییر میکنه.. هم نسبت به داستانهای اطرافم.. هم نسبت به حرفهایی که درمورد داستانهای زندگیه خودم از زبان دیگران میشنوم!
ممنون که هستین استاد عزیز..
استاد چراجواب ایمیل منونمیدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی نمیخواین جواب بدین زور که نیست؟؟؟؟؟
من دیگه نه ایمیل میزنم نه اس ام اس من هرروز مطالب شمارو میخوندم واستفاده میکردم ولی دیگه به سایت سرنمیزنم ونمیخونم
استاد چرا کامنت های منو تایید نمیکنید؟
محمدرضا نظرت راجب دیدگاههای هژومونی چیه؟
که داره افکار رو از واقعیت و حقیقت دور میکنه و فقط مهم اینه که ” تو ” چه برداشتی از این مسئله داری ، و اینه که درست تره!!
محمدرضا خب من منتطر جواب کامنتم بودم آخه!
استاد شناخت واقعیت ، خیلی سخته
سلام
خسته نباشید محمدرضا جان
سومی مهمه اما تو جامعه ی ما اون دو تا مهمه.ما برای دیگران زندگی میکنیم.
اما گاها اولی سومی رو ساپورت میکنه ها.
بعضی وقتها دروغ آنقدر طبیعی گفته می شود که گوینده خودش هم باورش میشه!!!
یک جنبه دیگر هم برای هر داستان ، آن چیزی است که دوست داری بشنوی( خود فریبی)
از لحاظ کسانی که روانشناسی شناختی کار میکنند (Cognitive Psychology) اساساً این سه تا با هم فاصله دارند.
بسیاری از فیلسوفها هم که میگن دو تای اول هیچ ربطی به سومی نداره و هیچکس سومی رو لمس و درک نخواهد کرد.
واقعیت اینه که به نظر من حتی اولی و دومی هم یکی نمیشن. الان از لحاظ علمی هم این مسئله به یک واقعیت بدیهی تبدیل شده که حتی وقتی من و تو یک رنگ رو میبینیم و هر دو میگیم این رنگ «قرمزه». هرگز نمیتونیم مطمئن باشیم که به یک شکل داریم اون رنگ رو میبینیم.
به نظر من حالت سوم نسبتیه که تو دنیای واقعی وجود نداره! شاید ساید دیگری باشه برای قصه ما، ولی مهم برداشت ماست که در دو طرف این قضیه نشستیم و داریم این قصه رو بازی میکنیم…
سلام
هنوز کسی پست نذاشته امروز پنج شنبه بود و نوبت گزارش کار تیم کاری ما
اما بیشتر شبیه به داستانی زیبا و چند وجهی بود تا گزارش. بی ربطه ولی بد نیست بذارمش
مدیر منابع انسانی یه بنده خدارو تو مجموعمون استخدام کرده یه خورده مشاعیرش مشکل داره
کار جالبی کرده برنامه صبح گاه ورزشی گذاشته این رو زا هوا اینجا سرده (همدان)و برای بهبود فضای کار و شرایط روحی مربی ورزشیو همون تازه نفسو گذاشته به چند دلیل؟؟!!!!
من تو فروشم با گزارش فروش میلیونی حالا دیگه اعدادو ارقام برام بی مزه شده بود با این حرکت شیرین
همه ی اون لحظه های صبح گاهی کام دلمو شیرین کرد
خلاصه ی واقعیت سازمان ما از نگاه من ……..
و البته نهایتا مهم آنچه است که من باور میکنم.