مامان نازنین زهرا، یکی از دوستان ما در این خانهی مجازی است. برای من در کامنت نوشتهی قبلی (آن پنجمین کتاب) متنی نوشت که خواندنش حالم رو خوب کرد. حال خوب در این روزگار نعمتی است که به سختی به دست میاد.
منهم مثل مامان نازنین زهرا، نمیخوام از واژهی خوانندهی خاموش استفاده کنم. اما واژهی دیگهای نیست. مدتهاست به دلیل تراکم کارها، «خوانندهی خاموش» کامنتهای سایت خودم هستم! کمتر جواب می نویسم اگر چه با جان و دل نوشتههای دوستانم رو اینجا میخوانم.
خواستم در جواب مامان نازنین زهرا، کمی حرف بزنم و بنویسم. دیدم که نازنین زهراها و مامانهای اونها کم نیستند. شاید خیلی از اونها، ساکت و آروم در میان ما زندگی میکنند. این بود که جواب اون کامنت رو اینجا مینویسم و با عذرخواهی شدید، کامنتهای این نوشته رو میبندم. چون مقاله کامنت داره اما قاعدتاً نامهای که انسان به دوستش مینویسه، کامنت و پاورقی نمیپذیره.
آخرین دیدگاه