گفتم شاید یادمون رفته که همه چی در اطراف مون داره با امید به شکفتن ، تغییر می کنه ….محض یادآوری ……شرمنده محمدرضا اگه بی ربط بود به مباحث جاری سایت ….. در مورد مباحث جاری دست و دلم نمی ره چیزی بنویسم …
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگ های سبز بید عطر نرگس ، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز خوش به حال جام لبریز از شراب خوش به حال آفتاب ای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی پوشی به کام باده رنگین نمی نوشی ز جام نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن می که می باید تهی است ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار گر نکوبی شیشه غم را به سنگ هفت رنگش می شود هفت رنگ
من اصلا نامید نیستم …….. اتفاقا در آرامش مطلق م….همه چیز درست می شه…به تدریج .خدا احوال قومی رو تغییر نمی ده مگه اینکه خودشون ، احوال خودشون رو تغییر بدهند . برای همین وقتی ما نگرش مون عوض بشه و در رفتارمون منعکس بشه ، از تغییر رفتار تک تک ما ، احوال جامعه هم تغییر می کنه ….فکر می کنید چرا در آخر سال این دعا خونده می شه ….حول حالنا الی احسنا الحال …..برای اینکه تغییر درون آدما در جهت مثبت ، حال جامعه رو خوب می کنه …رمز حول حالنا الی احسن الحال ….امید ه ، توکل ه ، عشق ه ……..
یه توصیه سحر ساعت ۴:۳۰تا اذان صبح یه برنامه از شبکه یک (تسبیح صبا)پخش می شه که رابطه انسان با خدا رو در قالب الفاظ به تصویر میکشه در دل تنهایی و سکوت سحر لذت بخش ترین لحظات را با خداوند سپری خواهید کرد . یه چیزی مثل حس تنها بودن در کویر
قانون دوم ترمودینامیک! میل به آنتروپی، میل امید به نا امیدی! اما نظم سامانه های فیزیکی و بیولوژیکی بر خلاف قانون دوم ترمودینامیک با صرف انرژی عمل میکند! تبدیل نا امیدی به امید!! این هنر ماست!!
سلام محمد رضا جان هنوز متوجه نشدم كه اميد ما رو رها ميكنه يا ما اميد رو رها ميكنيم من خيلي وقتها اميد رو به خودم تلقين ميكنم اثر كوتاهي داره اما از نا اميدي بهتره
ناامیدم.ناامید چون اگر دختر بچه ای بودم در مدرسه شین آباد و آتش اشتباه دیگران مرا می سوزاند محمدرضا شعبانعلی که شغل اصلی اش را معلمی می داند به جای تسلیت از امید و ناامیدی می نوشت
شاید خودمان هم خوب میدانیم که امیدهایمان نتیجه ای نخواهد داشت ولی دل بستن به این امیدها واقعا لذت بخشه . اصلا چرا ناامید باشیم!!!! مگه میخواهیم دنیا اتم بترکونیم.همین که سالممیم و میتونیم زندگی شاد داشته باشیم کافیه و بقیه چیزا جز واجبات نیست.پس ناامید نباشیم
امید، تسلی بخش روح است که انسان به وسیله آن، راه های پرپیچ و خم و تاریک زندگی را طی کرده و به پیروزی می رسد و ناامیدی با روح همان کاری را می کند که طوفان با آسمان و اما از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی دست نیافتنی، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است.
سلام آقای شعبانعلی…وقت بخیر.خیلی کم پیدایین؟ به نظر من وقتی امید نداشته باشی،ناامیدی. جناب شعبانعلی،چه جوری میتونم چند تا سوال در مورد برگزاری همایش و تولید محتوا و … از خدمتتون بپرسم؟ ممنون از راهنماییتون..
ای کاش فقط این بخش از زندگی رو تجربه میکردیم: دیروزی که فکرش ما رو یاد رویاهامون بندازه و فردایی که امید میشه انگیزه ی نفس کشیدن و بودنمون. اما چقدر بده که رویا و امید و آرزوت میشن شیرینی های زودگذر و کابوس نرسیدن به رویا و امید و آرزو میشه ، همدم و یاری که هیچ وقت تنهات نمی گذاره…
(داستانی از سر خیال): ناامید بود، گویی امیدش را از دست داده بود ؛ نه میخندید،نه شاد بود، آواز نميخواند…. قلبش از نااميدی يخ زده بود و دستهايش در انجماد شک وترديد و ناامیدی مانده بود… با ناامیدی خوابید و خوابی خوش دید… خدا به او گفت:ای عزيز! ای عزیزترینم ! من هستم …کنارت !همراهت!ببین…! ببین تا دوباره شاد شوی و دلت گرم شود … اما او شک کرده بود، به همه چیز شک کرده بود، به امید شک کرده بود… خدا گفت: به ياد ميآوری ناامیدیِ بارِ پیشت را و اینکه تلاشت و امیدت چگونه به پختگی رساند تو را؟!؟!…..شاد و پرشور شدی و شور و شوقت را با همه تقسیم کردی و کم کم از آن شوق و بلوغ به معرفت و بزرگی رسيدی…اما…من به تو گفتم که از پس هر معرفتی، معرفت ديگری است، و از خودت پرسیدم که آيا ميخواهی تا همیشه به اين معرفت بسنده کنی؟ تو اما بی قرار معرفتی ديگر بودی….و آنگاه به يادت آوردم که هر معرفت ديگر در پی هزار رنج ديگر است…. و تو برای معرفتی نو به امیدی نو محتاجی…اما در راهت شکهای تلخ و ناامیدیهای سرد است… شکهایی که در آن بايد خلوت و تأمل و تدبير را به تجربه بنشينی، صبوری و سکوت و سنگينی را …..و تو پذيرفتی….؟! اما حال وقت آن است که از ناامیدیِ خود رها شوی و دوباره امیدوار باشی و آنچه را ازناامیدی آموختی در امید تازه ات به کار بری…. زيرا که ماندن در اين سکوت و سنگينی رسم بزرگی نيست، ای عزیز!امید ،خود زندگی است …. او امیدی نو شنیده بود …دلش شاد شد…. امیدش نقطه سر خط بود…خطی تازه …امیدی تازه….بزرگی….
برای بیداری همیشه یک خواب لازم است و او اینبار هم از خواب به بیداری رسید … من دلخوش و امیدوارم … دلخوشیهایم را تمام نمیکنم… راستی تو باید تمام دلخوشی های من شوی….خدایا دوستت دارم و تمام دلخوشی من این است که میدانم که هستی… …امید به خدایی که من در برابر او خودم هستم،ونمیهراسم از اینکه بلند فکر کنم…!! بیتا ..دلخوش برای روزها و لحظه ها….دلخوشیهایم را تمام نمیکنم….
امید و نا امیدی از هم جدا نیستند مثل دو روی یک سکه ….. و در لحظه ای امید میتواند به نا امیدی تبدیل شود و بالعکس… ما نا امیدیها را بیشتر احساس میکنیم چون انسانها همیشه مسایل منفی و دردها براشون ملموس تره،… شاید به همین دلیل هست که فکر میکنیم نا امیدی همیشه همراه ماست… امید واهی هم ضررش از نا امیدی بیشتره…پس باید بدونیم همیشه به چه چیزی داریم امیدوار میشیم…. چون ممکن است برا باد تکیه کنیم…
امید چقدر این روزا به داشتنش تو زندگیم نیاز دارم با خوندن این پست دلم گرفت یاد اونایی افتادم که واقعا ناامیدن چه حال بدی دارن جایی خوندم که امید روشنترین کلمه ست واقعا بدون امید داشتن همه چی تاریکه براتون ارزوی روشنی میکنم
محمدرضا سلام
این اولین باره که شمارو به اسم کوچیک خطاب می کنم 🙂
عادت ندارم استادم رو به اسم کوچیک صدا کنم
حس خوب و عجیبی دارم
این همه مقدمه چیدم که بگم
چیزی که در مورد امید نوشتی شبیه به قانون بقای ماده و انرژی شد 🙂
گفتم شاید یادمون رفته که همه چی در اطراف مون داره با امید به شکفتن ، تغییر می کنه ….محض یادآوری ……شرمنده محمدرضا اگه بی ربط بود به مباحث جاری سایت ….. در مورد مباحث جاری دست و دلم نمی ره چیزی بنویسم …
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس ، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفت رنگ
سلام
من اصلا نامید نیستم …….. اتفاقا در آرامش مطلق م….همه چیز درست می شه…به تدریج .خدا احوال قومی رو تغییر نمی ده مگه اینکه خودشون ، احوال خودشون رو تغییر بدهند . برای همین وقتی ما نگرش مون عوض بشه و در رفتارمون منعکس بشه ، از تغییر رفتار تک تک ما ، احوال جامعه هم تغییر می کنه ….فکر می کنید چرا در آخر سال این دعا خونده می شه ….حول حالنا الی احسنا الحال …..برای اینکه تغییر درون آدما در جهت مثبت ، حال جامعه رو خوب می کنه …رمز حول حالنا الی احسن الحال ….امید ه ، توکل ه ، عشق ه ……..
یه توصیه
سحر ساعت ۴:۳۰تا اذان صبح
یه برنامه از شبکه یک (تسبیح صبا)پخش می شه
که رابطه انسان با خدا رو در قالب الفاظ به تصویر میکشه
در دل تنهایی و سکوت سحر
لذت بخش ترین لحظات را با خداوند سپری خواهید کرد .
یه چیزی مثل حس تنها بودن در کویر
میدونستید (آه) نا امیدی است به ظاهر
ولی اسم خداست و عین امید
در نا امیدی شدید نقطه امید خواهد درخشید
چون به خدا وصل می شویم و از مردم فصل
قانون دوم ترمودینامیک!
میل به آنتروپی، میل امید به نا امیدی!
اما نظم سامانه های فیزیکی و بیولوژیکی بر خلاف قانون دوم ترمودینامیک با صرف انرژی عمل میکند! تبدیل نا امیدی به امید!!
این هنر ماست!!
سلام محمد رضا جان
هنوز متوجه نشدم كه
اميد ما رو رها ميكنه يا ما اميد رو رها ميكنيم
من خيلي وقتها اميد رو به خودم تلقين ميكنم اثر كوتاهي داره اما از نا اميدي بهتره
شگفتا ؛ از من که توکلم برمردم است و توقعم ازخدا” …!
شگفتا ؛ از من که هرآنچه خواسته ام، کرده ام، با لفظ اگر خدا “بخواهد…!
شگفتا ؛ از من که تنها اندوه را به میهمانی خداوند می برم!!
و سهم شادی را نمی پردازم …!
شگفتا ؛ از من، که لقمه های مردم را می شمارم !
و هدایای بیشمار خدا “را از یاد می برم …!
خدایا” سپاسگزارم …
همیشه در کنار نامیدیهایم یا ته تهشان امیدی درخشیده و من انرا دیده ام اما انگار باور کرده ایم ناامیدی واقعی تر از امید است!
اتفاقا…
همه مشکلها از امید سرچشمه میگیرد وقتی امید نباشد نا امیدی و یاس هم نخواهد بود(مهربابا)
ناامیدم.ناامید
چون اگر دختر بچه ای بودم در مدرسه شین آباد و آتش اشتباه دیگران مرا می سوزاند محمدرضا شعبانعلی که شغل اصلی اش را معلمی می داند به جای تسلیت از امید و ناامیدی می نوشت
سلام
بعضی وقت ها مفهوم ناامیدی و ناراحتی به جای هم استفاده می شوند.
عالیییییییییی!
اصل پایستاری ناامیدی و ناپایداری امید!
تئوری شد!
شاید خودمان هم خوب میدانیم که امیدهایمان نتیجه ای نخواهد داشت ولی دل بستن به این امیدها واقعا لذت بخشه . اصلا چرا ناامید باشیم!!!! مگه میخواهیم دنیا اتم بترکونیم.همین که سالممیم و میتونیم زندگی شاد داشته باشیم کافیه و بقیه چیزا جز واجبات نیست.پس ناامید نباشیم
امید، تسلی بخش روح است که انسان به وسیله آن، راه های پرپیچ و خم و تاریک زندگی را طی کرده و به پیروزی می رسد
و
ناامیدی با روح همان کاری را می کند که طوفان با آسمان
و اما
از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی دست نیافتنی، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است.
سلام آقای شعبانعلی…وقت بخیر.خیلی کم پیدایین؟
به نظر من وقتی امید نداشته باشی،ناامیدی.
جناب شعبانعلی،چه جوری میتونم چند تا سوال در مورد برگزاری همایش و تولید محتوا و … از خدمتتون بپرسم؟
ممنون از راهنماییتون..
ای کاش فقط این بخش از زندگی رو تجربه میکردیم:
دیروزی که فکرش ما رو یاد رویاهامون بندازه و فردایی که امید میشه انگیزه ی نفس کشیدن و بودنمون.
اما چقدر بده که
رویا و امید و آرزوت میشن شیرینی های زودگذر و کابوس نرسیدن به رویا و امید و آرزو میشه ، همدم و یاری که هیچ وقت تنهات نمی گذاره…
ساز مخالف :
ناامیدی در گذر زمان ما را رها می کند.
اما امید
از دوره ای به دوره ی دیگر همراه ما می آید..
🙂
سلام،
امید تو زندگی من در رفت و آمده یه روز هست یه روزم نه، اما وقتی میاد جایی واسه ناامیدی نمیذاره
(داستانی از سر خیال):
ناامید بود، گویی امیدش را از دست داده بود ؛ نه میخندید،نه شاد بود، آواز نميخواند…. قلبش از نااميدی يخ زده بود و دستهايش در انجماد شک وترديد و ناامیدی مانده بود…
با ناامیدی خوابید و خوابی خوش دید…
خدا به او گفت:ای عزيز! ای عزیزترینم ! من هستم …کنارت !همراهت!ببین…!
ببین تا دوباره شاد شوی و دلت گرم شود …
اما او شک کرده بود، به همه چیز شک کرده بود، به امید شک کرده بود…
خدا گفت: به ياد ميآوری ناامیدیِ بارِ پیشت را و اینکه تلاشت و امیدت چگونه به پختگی رساند تو را؟!؟!…..شاد و پرشور شدی و شور و شوقت را با همه تقسیم کردی و کم کم از آن شوق و بلوغ به معرفت و بزرگی رسيدی…اما…من به تو گفتم که از پس هر معرفتی، معرفت ديگری است، و از خودت پرسیدم که آيا ميخواهی تا همیشه به اين معرفت بسنده کنی؟ تو اما بی قرار معرفتی ديگر بودی….و آنگاه به يادت آوردم که هر معرفت ديگر در پی هزار رنج ديگر است…. و تو برای معرفتی نو به امیدی نو محتاجی…اما در راهت شکهای تلخ و ناامیدیهای سرد است…
شکهایی که در آن بايد خلوت و تأمل و تدبير را به تجربه بنشينی، صبوری و سکوت و سنگينی را …..و تو پذيرفتی….؟!
اما حال وقت آن است که از ناامیدیِ خود رها شوی و دوباره امیدوار باشی و آنچه را ازناامیدی آموختی در امید تازه ات به کار بری…. زيرا که ماندن در اين سکوت و سنگينی رسم بزرگی نيست، ای عزیز!امید ،خود زندگی است …. او امیدی نو شنیده بود …دلش شاد شد….
امیدش نقطه سر خط بود…خطی تازه …امیدی تازه….بزرگی….
برای بیداری همیشه یک خواب لازم است و او اینبار هم از خواب به بیداری رسید …
من دلخوش و امیدوارم … دلخوشیهایم را تمام نمیکنم… راستی تو باید تمام دلخوشی های من شوی….خدایا دوستت دارم و تمام دلخوشی من این است که میدانم که هستی… …امید به خدایی که من در برابر او خودم هستم،ونمیهراسم از اینکه بلند فکر کنم…!!
بیتا ..دلخوش برای روزها و لحظه ها….دلخوشیهایم را تمام نمیکنم….
امید و نا امیدی از هم جدا نیستند مثل دو روی یک سکه …..
و در لحظه ای امید میتواند به نا امیدی تبدیل شود و بالعکس…
ما نا امیدیها را بیشتر احساس میکنیم چون انسانها همیشه مسایل منفی و دردها براشون ملموس تره،… شاید به همین دلیل هست که فکر میکنیم نا امیدی همیشه همراه ماست…
امید واهی هم ضررش از نا امیدی بیشتره…پس باید بدونیم همیشه به چه چیزی داریم امیدوار میشیم….
چون ممکن است برا باد تکیه کنیم…
امید
چقدر این روزا به داشتنش تو زندگیم نیاز دارم با خوندن این پست دلم گرفت یاد اونایی افتادم که واقعا ناامیدن چه حال بدی دارن جایی خوندم که امید روشنترین کلمه ست واقعا بدون امید داشتن همه چی تاریکه براتون ارزوی روشنی میکنم
کاش ناامیدی نبود…اما چاره ای نیست.دنیای ما،دنیای دوقطبیاست