صحبتهای احمد
در مطلبی که با عنوان رگولاتوری چیست؟ نوشتی، چند بار از اصطلاح «سفید شوئی» استفاده کرده بودی.
میخواستم ازت بپرسم این اصطلاح چه فرقی با یوفمیزم داره؟ کمی که فکر کردم به نظرم رسید که یوفیمزم احتمالا عامتره و دایره شمول وسیعتری داره. به این صورت که حتی سفیدشوئی را هم زیر چتر خودش می گیره.
اما سفیدشوئی صرفا شامل اون بخشی از یوفمیزم میشه که کارش تحریف واقعیته (یا چیزی شبیه به این) و خلاصه این که بار منفی داره.
آیا این استدلال درسته و تو به همین خاطر یوفیمزم را تو این نوشته به کار نبردی؟
پاسخ من
چقدر عالی که اینقدر به کلمات دقت داری و چقدر خوب که این واژهها رو کنار هم قرار دادی و مقایسه کردی.
من برداشت و شناخت خودم رو از این کلمات مینویسم:
یوفمیزم (Euphemism) یعنی این که از سر ادب و احترام، یک نام مثبت برای مفهوم، اتفاق یا رفتاری انتخاب کنیم که چندان مثبت تلقی نمیشه.
مثلاً وقتی یه نفر میمیره، به جای مرگ میگیم «فوت» یا اگر کمی رسمیتر باشه میگیم «درگذشت» یا اگر خیلی محترمانه بخوایم بگیم از اصطلاح «به دیار باقی شتافت» استفاده میکنیم (البته این اصطلاح گاهی برای افرادی که نزدیک به یه قرن زندگی کردهان و چند بار هم به سفرهای آلمان و انگلیس برای درمان رفتن و نهایتاً به رغم تلاش فراوان، از عزائیل شکست خوردهان به کار میره که به نظرم درست نیست). «چشم از جهان فرو بست» هم یک عبارت یوفمیستیک هست که باز معادل همون قبلیهاست.
توی ادبیات روزمره هم ما گاهی به جای توالت از دستشویی استفاده میکنیم یا توی انگلیسی به جای toilet از واژههایی مثل washroom و bathroom و restroom استفاده میشه (بسته به این که کجای دنیا باشی).
البته در سالهای اخیر دامنهٔ یوفمیزم به مدیریت هم کشیده شده و فکر میکنم معروفترین مثالش این باشه که به جای «اخراج از شرکتها» یا «عدم تمدید قرارداد» از اصطلاح «تعدیل» استفاده میکنن. اخراج و عدم تمدید قرارداد تلویحاً این معنا رو داره که فرد، ناشایست بوده یا لااقل، شایستگیهای کافی نداشته. اما تعدیل و معادلهای انگلیسیش (از جمله Down-sizing و گاهی Right-sizing) این معنا رو دارن که شما خوب هستی، اما سازمان به خاطر استراتژیها و شرایطش داره ابعادش رو تغییر میده و به افراد کمتری نیاز داره.
همونطور که میبینی در تمام این مثالها نه قصد فریب وجود داره و نه بیاحترامی یا دروغگویی. هم گوینده میدونه چی میگه و هم شنونده میفهمه چی میشنوه و هم شنونده از شنیدن این اصطلاحات حس خوبی داره. چون فکر میکنه تعبیر مودبانهتری در گفتگو به کار رفته.
بنابراین من حس میکنم یوفمیزم شامل سفیدشویی نمیشه. بلکه سفیدشویی خارج از قلمرو یوفمیزم قرار میگیره.
محمدرضا باطنی هم در فرهنگ معاصر پویا به عنوان برابر «یوفمیزم» و «یوفمیستیک» واژههای «حُسنتعبیر، مودبانه و محترمانه» رو پیشنهاد کرده که به نظرم به همین برداشت که مطرح کردم نزدیکه.
لغت Whitewashing یا سفیدشویی در گذشته معنایی محدودتر داشته و بیشتر در سینما مصداق پیدا میکرده. زمانی که سوگیریهای نژادی خیلی پررنگتر از امروز بوده و سفیدپوستها رغبت نمیکردن سیاهپوستها رو در فیلمها ببینن یا اگر هم میدیدن، دوست داشتن با همون برداشت و تصویر ذهنی خودشون همخوان باشه. سیاهپوست یا سرخپوست یا بومی، باید یه آدم احمق عقبافتادهٔ دور از تمدن میبود که فراتر از توحش چیزی نمیفهمه و جز بردگی سزاوار هیچ کاری نیست. ضمن این که هر جا هم میشد رنگینپوستها توی فیلم نباشن، کارگردانها ترجیح میدادن اونها رو نشون ندن و خیلی جاها هم ترجیح میدادن سفیدپوستها نقش رنگینپوستها رو ایفا کنن تا خاطرِ سفیدپوستان مکدر نشه!
با این توصیف، سفیدشویی بار معنایی منفی داشته و چنین معنایی داشته: «تغییر روایت و اصلاح واقعیت، به شکلی که مخاطب – که سفیدپوست بود – حس خوبی پیدا کنه.»
اگر در کتابهای قدیمی هم نگاه کنی میبینی که معمولاً سفیدشویی بار معنایی منفی داره و به نژاد و تبعیض نژادی و موضوعات مشابه اشاره داره. مثلاً هِنِگان سال ۲۰۰۳ کتابی نوشته به اسم:
Whitewashing America: Material Culture and Race in the Antebellum Imagination
یا مایکل براون همون حدود ۲۰۰۳ یه کتاب داره به اسم White-washing Race و توش به این موضوع میپردازه که جامعهٔ آمریکا هنوز هم مثل سابق، مشکل نگاه نژادی رو داره. یه اصطلاح خیلی زیبا هم به کار میبره میگه اینکه فکر کنید جامعهٔ ما کوررنگی داره (Color-blind Society) یه افسانه است. جامعه هنوز رنگ رو میبینه و روی اون پیشداوری داره و این ماجرا خیلی هم جدیه.
اما بعداً این کلمهٔ سفیدشویی به تدریج گسترش معنایی رو تجربه کرد. به این معنا که فراتر از مفهوم نژاد رفت و معنای تازهاش این شد که: «هر شکلی از تحریف واقعیت با این هدف خوشایند مخاطب» یا به شکلی دیگه «هر شکل از تحریف واقعیت با هدف کاهش حس منفی در مخاطب.»
این معنای سفیدشویی یا وایتواشینگ نسبتاً جدیدتره. مثلاً جروم گی در سال ۲۰۲۰ یه کتاب نوشت با این عنوان:
The Whitewashing of Christianity: A Hidden Past, a Hurtful Present, and a Hopeful Future
اینجا نویسنده دقیقاً معنایی رو مد نظر داشته که من در به کار بردن این واژه مد نظر داشتم. این که تاریخ مسیحیت رو دارن تحریف میکنن که تلخیها و سیاهیها و اون دوران شرمآور حاکمیت کلیسا بر اروپا که موجب شرم بشر و بشریت هست، دیده نشه یا کمتر دیده بشه و البته مشکلات کلیسای معاصر.
بنابراین سفیدشویی میتونه به معنای ارائهٔ تصویری غیرواقعی از واقعیت باشه. اما یه ویژگی مهم وجود داره. معمولاً در سفیدشویی ما دروغگویی نداریم. بلکه ارائهٔ گزینشی اطلاعات رو داریم. لابد این اصطلاح رو شنیدی که میگن: «جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت.» این جمله به نظرم تا حد زیادی به مفهوم سفیدشویی نزدیکه. دروغ گفته نمیشه. فقط بخشی از حقیقت گفته میشه. به شکلی که تصویر اشتباهی از واقعیت شکل بگیره.
این که شما یه سری داکیومنت درست کنی که رگولاتوری همه جا هست و سایتها همه جا کنترل میشن و آزادی بیان همهجا با قانون محدود و مهار میشه و حجاب حتی در فرانسه هم کنترل و تحمیل میشه و مسلمانها در انتخاب پوشش آزاد نیستن و … حرفهای درستی هست. اما استناد به اینها – بدون اشاره به کانتکست و بقیهٔ ماجرا – شرافتمندانه و اخلاقی نیست. به تعبیری که امام علی به کار میبره: کلمه حق یراد به الباطل (حرف حقی است که به نیت کسب نتیجهٔ باطل مطرح میشود).
یه لایه فراتر از سفیدشویی هم داریم و اون تئوریزه کردن (Theorizing) هست. اینجا تو فقط یه سری فکت گزینشی مطرح نمیکنی. اصلاً نظریه میسازی. یعنی یه سری قاعده تعریف میکنی. یه سری فکت رو میذاری کنارش. بعد یه سری استدلال میکنی. یه سری استنتاج به کار میبری و نهایتاً جوری وانمود میکنی که یک تئوری سنگین علمی پشت حرفت هست.
من هنوز در تصمیمهای کلان کمتر میبینم که تئوریزه شدن اتفاق بیفته. تئوریزه کردن به مغز قوی و دانش گسترده و هوش سرشار و آشنایی با اصول منطق و استدلال نیاز داره که کمیاب و نایابه. اما سفیدشویی رایجه و بخشی از بدنهی سیاستگذاری در بخش خصوصی و دولتی ما که اسم کارشناس رو یدک میکشن و به کاغذهایی که سیاه میکنن «گزارش کارشناسی» میگن و تصمیمهای نادرست رو توجیه میکنن، معمولاً سفیدشویی رو زیر چتر اصطلاحاتی مثل «مطالعهٔ بینالمللی» و «بنچمارک» و «بررسی نمونههای جهانی» و «بومیسازی» و یه سری واژههای دیگه – که به معنای تکتکشون تجاوز شده – انجام میدن.
