شش قسمت قبلی این بحث:
- درباره جهان کتابها
- درباره روش کتابخوانی (ما کتاب نمیخوانیم)
- نکاتی در مورد کتاب و کتابخوانی (روایتی از نکاتی که دوستان عزیزم مطرح کردند)
- لااقل در مدرسه بمان و بدُزد (چه شد که به هر شکلی از کتابخوانی راضی شدیم)
- به جای کتاب خواندن چه کاری انجام میدهید؟
- یادداشت برداری من از حرفهای دوستانم در مورد کتاب
اگر بخواهیم جهان کتاب را به سرزمینهای مختلفی تقسیم کنیم، قطعاً سرزمینی بزرگ و فاخر به کتابهای مرجع اختصاص خواهد یافت.
کتابهایی که محلِ مراجعه هستند و مورد استناد قرار میگیرند و از آنها در مطالعات و تحقیقات استفاده میشود.
شاید واژهنامهها نمونههای خوبی باشند. این نوع کتابها در زبان انگلیسی حدود پنج قرن قدمت دارند. در یونان باستان هم وجود داشتهاند و در عربی هم، نمونههایی مثل کتاب العین را داریم که دوازده قرن قبل توسط فراهیدی نوشته شده است. لغتنامهی دهخدای خودمان هم که هنوز، مورد استناد و استفاده است.
دائرهالمعارفها هم نمونههای دیگری از کتابهای مرجع هستند که بیش از دوهزار سال قدمت دارند و بر خلاف واژهنامهها که صرفاً به معنی کلمات میپردازند، اطلاعات و رویدادها و سایر دادههای مرتبط با یک مفهوم را شرح میدهند. نمونههای دائرهالمعارف در تاریخ کم نیستند. گاهی فکر کردن به اینکه مثلاً کسی مثل دنی دیدرو، ۲۶ سال وقت صرف سرپرستی و تنظیم و تدوین دائرهالمعارفِ ۲۸ جلدی کرده است انسان را شگفتزده میکند.
ویژگی مشخص کتابهای مرجع این است که عموماً برای مطالعه از ابتدا تا انتها طراحی نشدهاند. بلکه برای مراجعه طراحی شدهاند. شاید همین ویژگی است که باعث شد کتابهای مرجع اولین گروه از کتابهای کاغذی باشند که پیش پای تکنولوژی دیجیتال قربانی شدند.
چهار روند سرنوشتساز برای کتابهای مرجع در عصر دیجیتال
چند روند متفاوت باعث شد که کتابهای مرجع در دوران جدید کمرنگ و بعضاً منسوخ شوند.
یکی از روندها امکان دسترسی به نسخه دیجیتالی آنها بود. وقتی میتوانید کل واژهنامه دهخدا را در یک فلش مموری داشته باشید، چرا باید پنجاه جلد آن را به صورت کاغذی در کتابخانه نگه دارید؟ خصوصاً اینکه اکثر ما استفادهی مکرر از آن نداریم و با یک جستجوی ساده میتوانیم به آنچه میخواهیم دست پیدا کنیم.
تدوین سرویسهای اختصاصی آنلاین (در قالب وبسایت و اپلیکیشن) روند دیگری بود که توسعهی نسخههای چاپی کتابهای مرجع را کند یا متوقف کرد. بسیاری از واژهنامهها و دائرهالمعارفها و سایر کتابهای مرجع تخصصی، اکنون اپلیکیشنهای اختصاصی و سایت اختصاصی دارند و اطلاعات آنها را میتوان به شکلی سازمانیافته در موبایل یا لپتاپ در اختیار داشت.
شکلگیری و توسعهی ویکیها و فورومها سومین روندی بود که توسعه و نشر کتابهای مرجع را کند کرد. شاید بهتر باشد بگوییم Web 2.0 روندی را شکل داد که دیگر ارائهی اطلاعات به شکل سنتی رونق گذشته را نداشت (در متمم در مورد وب ۲ و ویکیها صحبت شده است).
چهارمین روند هم گسترش نقش موتورهای جستجو در زندگی روزمره ما و نیز فضای دانشگاهی بود. موتورهای جستجو تمام وب را به عنوان یک دائرهالمعارف در نظر میگیرند و بر اساس کلیدواژههایی که ما به آنها میدهیم، مرتبطترین مقالهها و آدرسها در فضای مجازی را به ما معرفی میکنند.
جایگزین مطالعه کتابهای مرجع در زندگی امروزی چیست؟
بعید میدانم افراد زیادی باشند که برای انقراض نسخهی کاغذی کتابهای مرجع سوگواری کنند.
اما به هر حال با توجه به انقراض آنها، منطقی است به این سوال فکر کنیم که برای کسی که امروز میخواهد یک کتابخوان حرفهای باشد، چه چیزی میتواند (یا باید) جای کتابهای مرجع را بگیرد؟
نمیدانم طی سالهای آتی، تکنولوژی تشخیص محتوا در جهان چقدر رشد خواهد کرد و تا چه حد میتوانیم به دستاوردهای آن اتکا کنیم.
اما میدانم که امروز و در این لحظه اگر کسی میخواهد کتابخوان حرفهای باشد باید روند سوم و روند چهارم را به خوبی بشناسد و محدودیتهای آنها را درک کند.
کتابهای مرجع، به اعتبار تهیهکنندگان آنها مورد مراجعه قرار میگیرند. روند کسب اطلاع در آنها کاملاً عمودی است. یعنی عدهای بالاتر از ما هستند و از ما متخصصترند و صاحبِ نظر و دیدگاه هستند و حرفشان اعتبار دارد و با کسان دیگری در قد و قوارهی خودشان مینشینند و پس از صحبت و هماهنگی و تنظیم و تدوین و ویرایش مقالات، نهایتاً خروجی را به کسانی مثل ما که پایینتر از آنها قرار داریم ارائه میدهند.
اما ویکیها و بسیاری از ابزارهای دیگر در نسل دوم و سوم وب، عملاً دنیای دانش را مسطح فرض کردهاند. مسطح به این معنا که هیچکس از هیچکس برتر نیست و اگر هم هست، به واسطهی شاخصهایی است که ارتباط معناداری با دانش آن فرد ندارد. یکی از شخصیتهای زنده را که در ویکی پدیا صفحهای به او اختصاص داده شده در نظر بگیرید. فرض کنید میخواهیم تاریخ تولدش را ثبت کنیم. خود او و مادر او و شما که او را میشناسید و من که هرگز او را ندیدهام، به یک اندازه حق داریم در مورد تاریخ تولدش اظهار نظر کنیم. ویکیها هم، اگر اولویتی برای ما قائل باشند بر اساس سابقهی ما در ویکی است و نه آشنایی ما با آن فرد. اگر چه مکانیزمهایی هم برای رفع این مشکلات در نظر گرفته شده اما همه از خطاها و خطرهای ویکیها مطلع هستیم و لازم نیست آنها را تکرار کنم.
فکر میکنم اگر نخواهیم خیلی بدبین باشیم و از طرفی نخواهیم خوشبینی بیش از حد هم نشان بدهیم، منطقیترین توصیف ویکیها این است که: ویکیها، در مورد هر واژه و اصطلاح و فرد و موضوع، وجه اشتراک نظرات ویکی نویسها را بیان میکنند و طبیعتاً این وجه اشتراک، الزاماً با واقعیت آن موضوع همخوانی ندارند. خصوصاً اینکه معمولاً متخصصترین افراد در هر حوزه، وقت خود را به تصحیح یا تکمیل ویکیها نمیگذرانند.
در مورد موتورهای جستجو هم، باید به خاطر داشته باشیم که آنها به نوعی Recommendation Engine یا موتور پیشنهاددهنده هستند.
اگر ویکیها، میانگین نظر ویکینویسها را منعکس میکنند، موتورهای جستجو میانگین نظر جستجوگران را منعکس میکنند.
به همین علت مدتها پیش در گفتگو با یکی از دوستانم گفته بودم که اگر IP خود را به کشوری مثل آمریکا یا یکی از کشورهای اسکاندیناوی تغییر دهی و جستجوهای فارسی را در گوگل بدهی، خواهی دید که نتیجههای متفاوتی به دست میآید و در موارد تخصصی، حتی این کار قابل توصیه هم هست.
چون اینجا مثلاً در مورد فواید هویج سرچ میکنی و به سایتی میرسی که عکسهای بیحجاب خانم فلانی در فلان مراسم را گذاشته است. هر چه فکر میکنی علت را نمیفهمی. اما ماجرا چندان دشوار نیست. کسی هویج را سرچ کرده و به یکی از صفحات مجلات زرد رسیده و در آنجا تصاویر آن بازیگر را دیده و با علاقه بررسی کرده و روی لینکی هم کلیک کرده تا تصاویر تکمیلی را ببینید.
نفر بعدی هم همینکار را کرده و این بازی ادامه پیدا کرده است. کم کم گوگل به نتیجه رسیده است که احتمالاً منظور از هویج دقیقاً همین عکسهاست و چون هر بار آن را به ما نشان داده ما هم استقبال کردهایم، ماجرا ادامه پیدا کرده است.
سلیقهی موتورهای توصیهگر با سلیقهی کسانی که از توصیههای آنها استفاده میکنند همسو میشود و همین به معنای اعتبارزدایی از آنهاست.
توضیح کوتاه: در زبان انگلیسی به خاطر تحلیلگرهای معنای واژهها اوضاع کمی بهتر است. اما اصل ماجرا تغییر چندانی نکرده. کلاً علم و دانش چیزی نیست که بتوان آن را با مکانیزمی دموکراتیک و مشارکت همگانی تعریف کرد و توضیح داد. چون در هر عصری، معمولاً نظر عالمان و دانشمندان و متخصصین با نظر عامهی مردم فاصلهی قابل توجهی دارد.
در چنین شرایطی، شاید برای کسانی که میخواهند مطالعهی حرفهای انجام دهند، منطقی باشد که چند مرجع دیجیتال را همواره در ذهن خود یا در بوکمارک مرورگر خود یا هر جای دیگری که مناسب است داشته باشند و برای جستجوها به جای ویکیها، فورومها یا موتورهای جستجو، به آنها مراجعه کنند.
طبیعتاً در اینجا فقط بحث سلیقه مطرح است.
اما مثلاً من موارد زیر را رعایت میکنم و خوشحال میشوم اگر شما هم موارد مشابهی دارید و منابع دیگری استفاده میکنید اینجا بگویید:
- برای یافتن معنا و معادل واژهها، هرگز به سراغ دیکشنری استاندارد گوگل نمیروم. بلکه از واژهنامههایی که اختصاصاً به همین منظور طراحی شدهاند استفاده میکنم. آکسفورد، وبستر و بسیاری از دیکشنریهای دیگر، سایتهای تخصصی عالی دارند.
- به جای جستجو در ویکی پدیا در دایرهالمعارف Britannica یا دائرهالمعارفهای انجمنهای تخصصی (مثلاً AMA و APA) جستجو میکنم.
- اگر هم یک کتاب را بشناسم و بخواهم کتابهای مشابه آن را پیدا کنم، ابتدا سراغ amazon.com نمیروم (اگر چه پیشنهادهایش بد نیست). نخستین گزینهام Audible است. چون در آنجا کتابهای صوتی وجود دارد. معمولاً هم مخاطبهای گذری راهشان به آنجا نمیافتد. فکر میکنم و تجربه هم نشان داده است که کسانی که نسخهی صوتی کتابها را گوش میدهند، در ارزیابی کتابها و تشخیص کتابهای مشابه – در مقایسه با علاقمندان کتابهای کاغذی – سلیقهی قابل اتکاتری دارند.
