بعضی از دستاوردهای نوشتن، در طولانیمدت خودشون رو نشون میدن. بعضی از تمرینهای نوشتن هم، فقط وقتی برای مدت طولانی بنویسید و نوشتههاتون رو نگه دارید معنا پیدا میکنن.
من توی نوشتن یه بازی دارم که شاید به نظرتون مسخره بیاد، اما خیلی دوستش دارم و وقتهایی که ذهنم زیادی شلوغه، یا میخوام از روتینهای کاری فرار کنم میرم سراغش.
روش بازی من اینجوریه: میرم نگاه میکنم ببینم چند سال قبل در چنین روزی یا حوالی امروز، چه چیزی نوشتهام. طبیعتاً اول روزنوشته و متمم رو چک میکنم و اگر چیزی به چشمم نیاد، میرم سراغ اینستاگرام، فیسبوک و گاهی هم یادداشتهای کاغذیم.
بعد از خودم میپرسم: اگر امروز بخوام همون نوشته رو دوباره بنویسم، یا بخوام کمی بهترش کنم، چکار میکنم؟
بذارید یه نمونهٔ واقعی نشونتون بدم (خودم نزدیک صد مورد از اینها رو آرشیو کردهام. اما این چون جدیدتره احتمالاً مثال بهتریه).
امروز توی روزنوشته و متمم چرخیدم ببینم دوازده دی ماه ۱۳۹۵ چه خبر بوده؟ (سالهای قبل و بعدش رو هم چرخیدم. چیز خاصی به چشمم نخورد). دیدم ۱۲ دی ماه ۹۵ توی متمم چند تا جمله گذاشتهام از داگلاس کوپلند. متن حدود نهم یا دهم دیماه منتشر شده بود و یه بار هم در دوازدهم ادیت خورده بود (مثل خیلی از مطالب متمم که با فاصلهٔ یکی دو روز ادیت میشن).
یعنی متن خیلی خام هم نبود. یه کوچولو دست خورده بود همون روزها و به نظر خودم بهتر شده بود. گفتم بازی خودم رو انجام بدم و با چیزهایی که امروز میدونم و سبک نوشتن امروزم، یه بار دیگه اون متن رو ادیت کنم. این کار رو کردم و وقتی دیدم متن خیلی عوض شده، آوردمش توی تایملاین. اینجا: نوبت شکستن ما
قاعدهٔ این بازی اینه که یه اسکرینشات از متن قبلی نگه میدارم. هیچ استفادهای هم برای کسی نداره. فقط برای خودم (غیر از این بار که تصمیم گرفتم به شما هم نشونش بدم): نوبت شکستن ما (دی ماه ۹۵).
ربط به درس هدفگذاری
یه نکتهای هم اینجا هست که بهشدت به درس هدف گذاری که توی متمم داریم ربط پیدا میکنه. بعداً باید اونجا در قالب یه درس کامل گفته بشه. اما الان که این بازی رو نوشتم، حیفه بهش بهشکل گذرا اشاره نکنم.
توی نظریه هدف گذاری (که لاک و لیثام مطرح میکنن) یکی از کلیدیترین کلمات، فیدبکه. یعنی اگر آدم توی مسیری که میره، فیدبک نگیره، واقعاً انرژی و انگیزه رو از دست میده.
معمولاً تا میگن فیدبک، آدم یاد دیگران میفته: فیدبک دوست، فیدبک همکار، فیدبک رئيس و …
نه اینکه اینها بد باشه. اما قرار نیست فیدبک همیشه از بیرون باشه. فیدبک فقط قراره به من و شما بگه که الان از نقطهٔ قبلی به اندازهٔ کافی دور شدهایم یا نه؟ یا اینکه به نقطهٔ مطلوب نزدیکتر شدهایم یا نه؟
خیلی وقتها ما میتونیم خودمون این فیدبک رو از خودمون بگیریم. من همین که کار امروز خودم رو با گذشتهٔ خودم مقایسه میکنم، یهجور فیدبک دریافت میکنم:
اگر ببینم نمیتونم حرف یه سال پیش خودم، سه سال پیش خودم، ده سال پیش خودم رو بهتر کنم، میفهمم که هیچ غلطی نکردهام توی این سالها. اگر همه هم ازم تعریف کنن، هیچ ارزشی نداره.
اگر هم ببینم واقعاً بهتر از قبل شدهام، بلدم حرف قبلی خودم رو بهتر یا کاملتر کنم یا ایرادهایی توش پیدا کنم، خوشحال میشم. اگر همه ازم ایراد بگیرن، برام هیچ ارزشی نداره.
وقتی دیگران از ما تعریف میکنن، یعنی مترها، معیارها، بنچمارکها و الگوهایی که در ذهنشون دارن، از امروز ما پایینتره. پس این تعریف کردنشون، به من و شما چیزی اضافه نمیکنه. فقط یه چیزایی در مورد خودشون افشا میکنه.
وقتی هم از ما ایراد میگیرن، از چند حال خارج نیست: یا سطح ایدئالی که در ذهنشون برای من و شما در نظر دارن، بالاتر از وضع فعلیمونه (خب. به ما چه؟). یا منشاء ایراد گرفتنشون میتونه چیزی غیر از کار من و شما باشه. مثلاً با خودمون حال نمیکنن. یا حسادت میکنن. یا دیگران در مورد ما حرف اشتباهی بهشون گفتهان. یا واقعاً حالشون رو به هم میزنیم. یا با دیدن ما حسشون به خودشون بد میشه. که اینها هم هیچکدوم ربطی به ما نداره.
با این توضیح، فیدبکی که خودمون از خودمون میگیریم، مطمئنترین فیدبکه.
فقط برای افزایش اثربخشی این نوع بازخورد، میتونیم خودمون گهگاه از آدمهایی که خودمون قبولشون داریم و از ما جلوتر هستن، بپرسیم که: به نظرتون این مسیری که من تا اینجا اومدهام (با این نمونه کار قدیمی و این نمونه کار جدید)، در ادامه به جایی که تو توش هستی میرسه؟
یه چیزی هم من توی این سالها کشف کردهام. تجربهٔ شخصیه. ممکنه برای همه، همیشه و در همهجا درست نباشه:
اون آدمهایی که نظرشون واقعاً میتونه برای شما ارزشمند باشه، تا ازشون خواهش و تمنا نکنید و بهشون التماس نکنید و مدتها منتظر نمونید و اعتمادشون رو جلب نکنید، بهتون فیدبک نمیدن. و اونایی که خودشون داوطلبانه بهتون نظر میدن، نظرشون ارزش شنیدن نداره.
نمیگم همیشه همینه. قطعاً استثنا هم داره. اما فرصت زندگی محدودتر از اینه که آدم قاعدهها رو به خاطر استثناها نادیده بگیره 😉

