قبلاً به بهانههای مختلف از زبان بدن نوشته ام. زمانی به بهانه تحلیلهایی که از زبان بدن در مذاکرههای سیاسی میشد، نوشتم که زبان بدن را نباید با فالگیری اشتباه گرفت. نکات مختلفی را مطرح کردم که اگر چه بسیار مهم است، اما نیازی به تکرار دوبارهی آنها نیست. من به زبان بدن بی اعتقاد نیستم. فکر میکنم اولین کسی بودم که سالها پیش کارهای پل اکمن را در کلاسهای مذاکره با شیطان خودم درس میدادم.
اما وقتی این روزها، در جلسات مذاکره داخلی و بینالمللی، جوانان هموطنم را میبینم که با استرس و وسواس، به شکلی مصنوعی دستهای خود را در هم گره میزنند تا اعتماد به نفس و قاطعیت را القا کنند و همزمان، عرق سرد اضطراب از پیشانی آنها چکه میکند، وقتی پیش نویس قرارداد جلوی چشم آنها قرار داده میشود و به جای اینکه به تفاوت ظریف واژهها دقت کنند و نقطهای که اگر جابجا شود، تعهد از طرف اول به طرف دوم منتقل میشود، میکوشند تا در حرکت دست و پای طرف مقابل، رد پای دروغ و فریب را بجویند.
وقتی که میبینم بدون دقت و غیر حرفهای سوالهای پرت و نادرست میپرسند و هر سوالشان به سادگی آنها را دهها قدم از موقعیت فعلیشان در مذاکره به عقب میراند، اما هیجان زده به چشمهای من خیره میشوند تا ببینند که الان به سمت چپ بالا رفته یا راست پایین تا حدس بزنند که مغز من در «مود یادآوری» است یا «مود بازتولید».
وقتی که میبینم خودکار دوپون و مون بلان میلیونی دست میگیرد و وقتی میخواهم برایش یک فایل بزرگ ایمیل کنم، میگوید که دانلودش برای او ممکن نیست (فرض همواره بر این است که اگر کسی خودکار ده میلیونی در دست دارد در خانه باید بالاترین سرعت و حجم اینترنت در دفتر کار و خانهاش فراهم باشد).
با دیدن همهی اینها احساس میکنم که نسل جدید مذاکره کننده ایرانی، از درون تهی شده و تنها چیزی که برایش مانده یک ظاهر شیک و مرتب و البته تصنعی است و وسواسی کم نتیجه و بعضاً بیمعنی در تحلیل ساده ترین حرکات طرف دیگر.
این بود که تصمیم گرفتیم در سری اصول و فنون مذاکره در طرح متمم، مبحث زبان بدن را هم به شکل علمی آن ارائه کنیم تا شاید فضای حاکم کمی تغییر کند.

