احتمالاً شما هم تصویر آموزش مایکروسافت ورد در غنا پای تخته با گچ را دیده باشید.
اما حیفم آمد که آن را دوباره در اینجا منتشر نکنم.
عکسها مربوط به اوورا کوادرو هاتیش (Owura Kwadwo) معلمی در کشور غنا است که خودش آن را در صفحهی فیسبوکش منتشر کرده است.
این نوع تصاویر بهتر از بسیاری نوشتهها و حرفها میتوانند معنای شوق واقعی معلمی را پیش چشمان ما ترسیم کنند.



پی نوشت ۱: شاید این عکسها برای بعضی از دوستانم عجیب یا سخت یا حتی ترحمانگیز به نظر برسد. اما برای من، واقعاً شوق برانگیز است. هرگز یادم نمیرود زمانی که کامپیوتر کمودور ۶۴ داشتم و به خاطر اینکه ماوس چیزی نبود که هر کسی داشته باشد و بعضی برنامهها فقط با ماوس کار میکردند، با اسمبلی ۶۵۱۰ برای کمودور برنامهای نوشته بودم که حرکت Cursor را از من به عنوان حرکت ماوس قبول کند. چنانکه بعداً هم اوایل دورانی که کامپیوترهای نسل جدید آمده بودند و هنوز کارت صوتی یک وسیلهی تجملی بود و صدای کامپیوتر هر کسی در نمیآمد، با چند مقاومت و یک بلندگوی دست دوم، مدار D2A ساخته بودم تا از خروجی پرینتر کامپیوتر (که آن موقع به LPT1 معروف بود) صدای برنامهها را در بیاورم. به نظرم این معلم و دانشآموزی که سر این کلاس با شوق به درس گوش میدهند، قرار وضعیتی بسیار امیدبخشتر از بسیاری از ما دارند که با داشتن امکانات، از شوق یادگیری محرومیم.
پی نوشت ۲: من هم مثل شما میدانم که نمونههای این کار در کشور خودمان هم فراوان است. بسیاری از نقاط مرزی کشور ما در شرق و غرب، چنین تجربههایی را دارند. حتی عکسهای دانشآموزان عزیزمان در مناطق زلزلهزدهی غرب کشور را که این روزها در چادر درس میخوانند و به مدرسه میروند را در دسترس دارم. اما دلی آنچنان سنگ ندارم که بتوانم آنها را منتشر کنم.
