در ایران، به ندرت ثروتمندان موفقی را پیدا میکنی که از دیدنشان احساس خیلی خوبی داشته باشی. در دلت بگویی اگر کسی باید موفق باشد، این حق توست. بتوانی پای حرفشان بنشینی و در لابهلای گفتههایشان، انواع ایدهها و فکرها و نکتههای مختلف در ذهنت جرقه بزند. ناصر واثقی، از این گروه افراد است. به لطف دوست عزیزم، دکتر علیرضا شیری، فرصتی دست داد تا خدمت ناصر واثقی باشیم. خوشحالم که فایلهای رادیو مذاکره را گوش داده بود و من را میشناخت. من هم از او زیاد شنیده بودم. بلافاصله پس از ورود به دفترش، گفتگو آغاز شد و از همه جا حرف زدیم. با وجودی که نخستین بار بود فرصت داشتم با او گفتگو کنم، فضای گفتگو بسیار ساده و صمیمی بود. ناصر واثقی از معدود بازماندههای انگشتشمار برنامه آموزش مدیریت دانشگاه هاروارد در ایران است. او پروژههای بزرگی را طراحی و مدیریت کرده که از جمله آنها میتوان به شهر آفتاب کیش، اشاره کرد. اما حرفهای او در این گفتگو، فراتر از چند پروژهی گردشگری است. علیرضا شیری، کمی با تاخیر به جمع ما ملحق شد و خوشبختانه در قسمت زیادی از گفتگو، همراه ما بود. حاصل این گفتگوی دوستانه و لذتبخش و آموزنده، طولانیترین فایل تاریخ رادیو مذاکره شد! دو ساعت و نیم گفتگو. امیدوارم همانقدر که من از این گفتگو آموختم، شنوندگان این فایل هم بیاموزند و همچنین امیدوارم آن اقلیتی که به محض اینکه با انگشت جایی را نشان میدهیم غرق ابعاد انگشت و ناخن میشوند و دیدن منظرهی زیبایی را که کمی آنسوتر است …
علیرضا شیری
در فایل جدید رادیو مذاکره با دکتر علیرضا شیری گفتگو کردهایم. دکتر شیری سالهاست در حوزهی شخصیت شناسی فعالیت دارند. عمدهی فعالیتها و آموزشهای ایشان با تاکید و نگاه ویژه به کارهای کارل گوستاو یونگ روانکاو شهیر سوییسی انجام شده است. دکتر شیری در این گفتگو ضمن اشاره به تلاشهایی که برای استاندارد کردن این آزمون در ایران انجام داده و میدهند، نکات آموزندهای را در مورد پیچیدگیهای استفاده از یک مدل شخصیت شناسی به شکل دقیق و علمی مطرح میکنند. لینک دانلود قسمت اول این برنامه رادیو مذاکره – گفتگو در مورد آزمون MBTI لینک دانلود قسمت دوم این برنامه از رادیو مذاکره – گفتگو در مورد آزمون MBTI پی نوشت: در تمام مدت ضبط این برنامه از رادیو مذاکره، از دکتر شیری با آب میوه پذیرایی شد. اما در مقطعی از برنامه که آب میوه ها به پایان رسید، ایشان – به شوخی – اعلام کردند که از آن لحظه به بعد، تعهدی نسبت به برنامه ندارند! تصویر زیر، دکتر شیری را در حال اعتراض به پذیرایی ناقص تیم رادیو مذاکره نشان میدهد.
قبلاً در مورد سهیل رضایی نوشته بودم. او در بنیاد فرهنگ زندگی در حوزهی روانشناسی فعالیت میکند و سالهای اخیر را صرف مطالعه در حوزهی کارهای یونگ و انتشار کتب مربوط به این مکتب روانشناسی به زبان فارسی نموده است. برخی از بهترین کتابهای این حوزه توسط بنیاد او منتشر شده است. اگر چه او سالها به عنوان کارشناس در مراکز مختلف آموزشی و صدا و سیما فعالیت کرده و به آموزش مردم کمک کرده است، من در این گفتگوی ۹۰ دقیقهای، تلاش کردم یک جلسهی آموزشی با موضوع مشخص و متمرکز ایجاد نشود. دستور جلسه هم تنظیم نکردیم. نشستیم و حرف زدیم و باور من بر این است که حاصل این گفتگو یکی از دو یا سه مورد بهترین فایلهایی است که در رادیو مذاکره عرضه شده است. پیشنهاد میکنم شما هم به این فایل گوش بدهید. اگر هم سوال یا بحثی داشتید می توانید در زیر همین نوشته مطرح کنید تا من و سهیل رضایی بتوانیم پاسخگوی شما باشیم. سهیل رضایی صفحهی فیس بوکی هم دارد که گهگاه در آن مطلب مینویسد. لینک دانلود فایل صوتی رادیو مذاکره: گفتگوی محمدرضا شعبانعلی و سهیل رضایی (۹۰ دقیقه) لینک دانلود فایل صوتی رادیو مذاکره: گفتگوی محمدرضا شعبانعلی و سهیل رضایی با کیفیت بالاتر (۵۰ مگابایت) پی نوشت: جدای از محتوای فایل، با توجه به تنوع موضوعات، این فایل نیازمند تنظیم و تدوین دقیق هم بود که زحمت آن را شادی قلی پور، دوست و همکار عزیز من بر عهده گرفت. کار طاقتفرسایی است که اگر فایل اول رادیو مذاکره را …
طی این روزها چهار بار سیدی باران تویی کار زیبای گروه چارتار را خریده و شکستهام. چند روز پیش فرصتی دست داد تا با علیرضا شیری در کافه رییس قهوه بخوریم، پس از خوردن یک کاپوچینوی خوشمزه، وقتی بیرون آمدیم، به فروشگاه کناری رفتیم و برایم سیدی «باران تویی» کار گروه «چارتار» را خرید. چهارمین آهنگ را که نام آلبوم هم از آن گرفته شده، شاید بیش از ۱۰۰ بار گوش داده باشم. هر کدام از دوستانم را که میبینم، پیشنهاد میکنم که این آلبوم را بخرند. اما معمولاً میپرسند که Mp3 آن را داری یا نه؟ من برای خودم سی دی صوتی را تبدیل به Mp3 کردهام و روی موبایلم گوش میدهم. نگران هستم که اگر بگویم برو و بخر و رعایت کپیرایت را بکن، فراموش کنند و حوصله پیگیری نداشته باشند. آلبوم را برای دوستانم کپی میکنم و به فروشگاه نزدیک خانهام میروم و یک سی دی میخرم و میشکنم و در سطح زبالهی اطراف میدان ونک میاندازم! خیلی دوست داشتم که هر از گاهی برای شما بنویسم که چه موسیقیهایی پیدا کردهام و شما را در لذت شنیدن آنها سهیم کنم. اما متاسفانه اکثر سایتها، موسیقیها را برای دانلود گذاشتهاند و نمیخواهم لینکی به آنها بدهم. آنهم در فضایی که تولید کار هنری به دلیل عدم حمایت از سوی دولت، عملاً جهادی بزرگ است و اگر از آنها حمایت مالی نکنیم، در آینده مجبور خواهیم بود موسیقیهای زیر پلهای لس آنجلسی را گوش بدهیم. خوشحالم که سایتی پیدا کردم به نام موزیکانه که ضمن معرفی هنرمندان و …
برنامهی شب قصه به همت خانهی توانگری طوبی (دکتر علیرضا شیری) در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. در کنار دکتر شیری عزیز، سهیل رضایی و نیکی کریمی هم بودند. من هم در قسمتی از این برنامه، یک سخنرانی بیست و پنج دقیقهای داشتم به نام: «تجربه عمیق زندگی». عواید این برنامهی خیریه به صورت کامل به جمعیت امام علی هدیه گردید. فایل صوتی مربوط به سخنرانی من را میتوانید از طریق لینک زیر دانلود کنید: لینک مربوط به دانلود فایل صوتی «تجربهی عمیق زندگی» گفتههای محمدرضا شعبانعلی
دو خاطره از گذشته های دور در ذهنم مانده و پاک نمیشود: صحنه اول – انباری برای گندم در حوالی میدان راه آهن بود و موشهایی که هر روز به گندمها دستبرد میزدند. دوستان من به هیچ روشی نتوانسته بودند محل ورود موشها را کشف کنند. دوستم تعریف میکرد که شبی انبار از گندم خالی بوده و گندم ها را روی میزی گذاشته بوده که می بیند، موشها از چراغ بالای میز، آویزان شده اند. هر یک دم دیگری را میگیرد و زنجیری ساخته اند تا سایر موشها بیایند و گندم ها را ببرند… صحنه دوم – که قبلاً در وبلاگم تعریف کرده بودم – مغازه فروش حیوانات دریایی بود و خرچنگهایی که همه زنده در یک ظرف بودند و هیچکدام فرار نمیکردند، چرا که هر کدام پا بر روی پشت دیگری میگذاشت، دیگر خرچنگ ها او را پایین میکشیدند تا امکان نجات را از او بگیرند و همه سرنوشت یکسانی را تجربه کنند. جامعه ما – حداقل تا آنجا که من تاریخش را میشناسم – چند دهه ای است گرفتار تفکر خرچنگی است (شاید قدمت آن به قرنها برسد اما من این چند دهه را با اطمینان میگویم). ما همانهایی هستیم که خیامی ها، برایمان بزرگترین خودروسازی خاور میانه را ساختند – که در زمان خود پیشروترین هم بود – و کمک کردند که ما همه رفاه و لذت خودرو سواری را تجربه کنیم، اما چشم نداشتیم که کشتی تفریحی آنها را در شمال کشور ببینیم. با ایروانی و کفش ملی هم چنین کردیم. مثالهای بسیار بهتری هم دارم …
در همایش تحول فردی، در صحبت های دکتر علیرضا شیری دو نکته کوچک بود که روی من تأثیر زیادی گذاشت. نکته اول این بود که گفت: زمانی با تاکسی به سمت رادیو میرفته تا برنامه زنده ای را اجرا کند، و در مسیر قرص کامل ماه را می بیند. از راننده میخواهد که یک دقیقه بایستد تا او ماه را ببیند. راننده میپرسد: مگر شما عجله نداشتید؟ دکتر شیری می گفت: اگر کار و فعالیت چنان وقت من را بگیرد که یک دقیقه وقت برای خودم نداشته باشم، زندگی چه ارزشی دارد؟ شاید این حرف خیلی معمولی به نظر برسد. اما برای من تلنگری بود. برای من که هفته ام روز تعطیل ندارد. حاصل آن روز، تصمیم من برای مسافرتی سه روزه به کیش بود که فردا انجام میدهم. نکته دوم، سوال عجیبی بود که دکتر شیری پرسید: اگر با یک تراکت پخش کن یک رستوران در خیابان مواجه شوید، چه میکنید؟ برخی میگفتند که از کنارش بی تفاوت رد میشوند. برخی میگفتند برگه ها را از او میگیرند – تا احترامش را حفظ کرده باشند – و کمی دورتر از نقطه دید آن فرد، در سطل زباله می اندازند. جواب دکترعلیرضا شیری اما جالب تر بود. او میگفت: برگه را بگیرید، آدرس رستوران را از فرد بپرسید و بخواهید که برایتان در مورد رستوران توضیح دهد. اینطوری او احساس مهم بودن میکند. زندگیش معنی بیشتری پیدا میکند. زندگی ما به اندازه ای که به دیگران معنی می بخشیم، معنی می یابد. بعد از آن روز، بیشتر از قبل برای …
